با این غلام کدام زبان؟
19:15 - 12 بهمن 1392
Unknown Author
حبیب طهماسبی
به گواهی تاریخ نگاران و مشرق شناسان، زبان فارسی یکی از زبانهای دیرینه
و با هویت جهان است که از اعصار مختلف برای بشریت به ارمغان مانده است.
زبانی شیرین، عاشقانه و عارفانه که دل هر انسانی را به خود مجذوب میکند.
سعدی، مولانا، خیام و پیامبر ٱنها حضرت فردوسی و صدها ادیب، شاعر و عارف
دیگر که شناسنامهی زبان، فرهنگ و ادب فارسی و ایرانی در طول اعصار مختلف
بودهاند. آنان که زندگی، آسایش و آرامش خود را فدای این فرهنگ و زبان
غنی نمودند. از اهالی دربار نبودند و نان دربار نخوردند بلکه چه مصیبتها
که دربار و اهالی آن نصیب آنها ننمودند.
اصولا هر فرهنگ و زبانی که به خدمت دربار درآمد نمیتوان عاقبت خوب وخوشی
را برای آن فرهنگ و زبان متصور شد. سیاستزدگی و اقتصادزدگی بزرگترین
آفت برای هر زبانی است، بویژه زبانی که هویت اصلی آن همیشه جدال با این دو مقوله درباری بوده و زبان شیرین فارسی از احیا کننده دوباره آن
حضرت فردوسی تا ادیبان و شاعران معاصر این زبان، همیشه سعیشان بر این
بوده تا این زبان را از گزند سیاست زدگان تاجر منش دربار در امان نگه
دارند.
اما متاسفانه امروز به لطف سیاستگذاریهای فرهنگستان زبان فارسی،
دریافتیهای جامعه جهانی و ایرانی از این زبان، برای اهالی کوچه و بازار،
شامل دریافت و پرداخت صدها فحش و ناسزای روزانه است در نوع رکیک آن که
بیشتر حوضه عمل آن هم جنسیت، با پیش درٱمد تحقیر زن، و یا برای اهالی
سیاست و نخبگان داخلی وخارجی همه دریافتها و پرداختها شامل چندین واژه
عربی و اندکی غربی ست که بدون توسل به این واژگان بیگانه، هیچ
سیاستمدار و یا اقتصاددان ایرانی توان ارائهی هیچ تز و سناریویی در حوضهی اقتصاد وسیاست هم نخواهد داشت.
متاسفانه امروز آنچه بر سر واژهی پارسی آمده به مراتب بیش از آن بر سر
همهی ادبیات زبان فارسی آمده و امروزه نیز با سیاست تقابلی که با سایر
فرهنگها و زبانهای ایرانی در پیش گرفته شده، بدون شک بیشترین آسیب را از
لحاظ ایرانیت این زبان به کالبد بیمار خود زده و اگر دلسوزان و ادیبان
شریف پارس زبان تلاش نکنند تا آن را به متولیان اصلی آن، که همانا اهل
فرهنگ، ادب و شعر است برگردانند و از سیاست زدگی بیشتر این زبان کهنسال
جلوگیری ننمایند، همانا این عرصهی تقابل مجازی کم کم جای خود را به
تقابل عینی و واقعی خواهد داد.
فکر نمیکنم در میان ملتهای غیر فارس ایرانی و اهالی فرهنگ و ادب سایر
کشورها که شانس آشنایی با زبان فارسی را داشتهاند، کسی از خواندن شعرهای حافظ و سعدی و یا از شنیدن نقاله خوانی اشعار فردوسی، لذت نبرد و یا از شنیدن صدای آوازخوانانی چون استاد شجریان، استاد بنان و یا بانو هایده،
سرمست و عاشق نشوند.
با اینکه زبان فارسی خود یکی از قربانیان سیاست اسمیلاسیون زبانی و نژادی
است و هنوز هم زخمهای فراوانی بخاطر این سیاستها بر کالبد خود دارد، امید
است که متولیان و دلسوزان حقیقی این زبان، احازهی تقابل آن با سایر
زبانها و فرهنگهای ایرانی را ندهند و چه بسا در غیر اینصورت در آیندهای
نزدیک میدان تقابل سیاست و قدرت به حوضهی زبان و فرهنگ نیز کشیده خواهد
شد و بدون شک تنها متضرر این فاجعه فقط و فقط زبان شیرین پارسیست.
و اما سخنی کوتاه با جناب حدادعادل
آقای حداد عادل بنا به دلیل فراوان به دلسوزی و میهن پرستی شما که این
روزها بنام پاسداری از زبان فارسی ایراد مینمایید شک دارم.
اول اینکه خود ذات اسمی شما کاملا در مغایرت با آن پیشهایست که برگزیدهاید یا بدان گماشته شدهاید، با رسم و نام غلامعلی حداد عادل نمیتوان
متولی شد و از زبان و فرهنگ دیرین ایران زمین دفاع نمود، چرا که اگر این
دلسوزی در شما نهان بود قبل از هر انر خطیر دیگری که به آن گماشته شدهاید، اقدام به درج یک نام اصیل ایرانی پارسی برای خود مینمودید، نمیشود
یک ورزشکار در حرفهی جودو با لباس مخصوص همان رشته به داخل استخر
شناگران بپرد، آنها را سرزنش و به ایراد بگیرد که چرا چنین و چنان شنا
میکنید و انتظار داشته باشد که حرفهایش شنیداری هم داشته باشد.
اشکال کار از شماست و نه از طرف مقابل. هموطن گرامی با این نام(غلامعلی حداد عادل) و با این شکل مبارک نمیتوان ونمیشود متولی پاسداری از زبان و فرهنگ ایرانی بود مطمئن باشید که حدادی بیش از هر پیشهی دیگری برازندهی صورت و سیرت شماست و چه بسا اگر خوش شانس نبودید و فرهنگ و زبان فارسی بد شانس، اکنون به همان شغل البته محترم اشتغال داشتید. بود. اگر در مکتب شما نمیشود کسانی خوش سیما با نامهای اصیل ایرانی همانند فریدون، داریوش، فردین، امید و هزاران نام زیبای دیگر، پاسدار زبان و فرهنگ ایرانی باشند،
نیک بدانید که ایراد و اشکال از مکتب شماست و نه آن افراد خوش سیما و نه
آن اسامی زیبا. لیکن بهتر است بجای اینکه سر ببرید، کوزه را بشکنید که بس
است بریدن این سر مظلوم.
با پوزش بسیار برای واژگان فراوان عربی که در متن بکار گرفته شده، بنده
بیتقصیرم، اینگونه به من آموزش داده شده، علت آن را از رئیس فرهنگستان
زبان فارسی!! جویا شوید لطفا.
و یکپوزش دیگر، من بسیار گشتم لیکن نتوانستم سیمایی به زیبایی این پیدا کنم که آویزهی سخن خود نمایم.
با درود فراوان.
این چند واژهی آخری را از کتابهای غیر درسی فرا گرفتهام.
به گواهی تاریخ نگاران و مشرق شناسان، زبان فارسی یکی از زبانهای دیرینه
و با هویت جهان است که از اعصار مختلف برای بشریت به ارمغان مانده است.
زبانی شیرین، عاشقانه و عارفانه که دل هر انسانی را به خود مجذوب میکند.
سعدی، مولانا، خیام و پیامبر ٱنها حضرت فردوسی و صدها ادیب، شاعر و عارف
دیگر که شناسنامهی زبان، فرهنگ و ادب فارسی و ایرانی در طول اعصار مختلف
بودهاند. آنان که زندگی، آسایش و آرامش خود را فدای این فرهنگ و زبان
غنی نمودند. از اهالی دربار نبودند و نان دربار نخوردند بلکه چه مصیبتها
که دربار و اهالی آن نصیب آنها ننمودند.
اصولا هر فرهنگ و زبانی که به خدمت دربار درآمد نمیتوان عاقبت خوب وخوشی
را برای آن فرهنگ و زبان متصور شد. سیاستزدگی و اقتصادزدگی بزرگترین
آفت برای هر زبانی است، بویژه زبانی که هویت اصلی آن همیشه جدال با این دو مقوله درباری بوده و زبان شیرین فارسی از احیا کننده دوباره آن
حضرت فردوسی تا ادیبان و شاعران معاصر این زبان، همیشه سعیشان بر این
بوده تا این زبان را از گزند سیاست زدگان تاجر منش دربار در امان نگه
دارند.
اما متاسفانه امروز به لطف سیاستگذاریهای فرهنگستان زبان فارسی،
دریافتیهای جامعه جهانی و ایرانی از این زبان، برای اهالی کوچه و بازار،
شامل دریافت و پرداخت صدها فحش و ناسزای روزانه است در نوع رکیک آن که
بیشتر حوضه عمل آن هم جنسیت، با پیش درٱمد تحقیر زن، و یا برای اهالی
سیاست و نخبگان داخلی وخارجی همه دریافتها و پرداختها شامل چندین واژه
عربی و اندکی غربی ست که بدون توسل به این واژگان بیگانه، هیچ
سیاستمدار و یا اقتصاددان ایرانی توان ارائهی هیچ تز و سناریویی در حوضهی اقتصاد وسیاست هم نخواهد داشت.
متاسفانه امروز آنچه بر سر واژهی پارسی آمده به مراتب بیش از آن بر سر
همهی ادبیات زبان فارسی آمده و امروزه نیز با سیاست تقابلی که با سایر
فرهنگها و زبانهای ایرانی در پیش گرفته شده، بدون شک بیشترین آسیب را از
لحاظ ایرانیت این زبان به کالبد بیمار خود زده و اگر دلسوزان و ادیبان
شریف پارس زبان تلاش نکنند تا آن را به متولیان اصلی آن، که همانا اهل
فرهنگ، ادب و شعر است برگردانند و از سیاست زدگی بیشتر این زبان کهنسال
جلوگیری ننمایند، همانا این عرصهی تقابل مجازی کم کم جای خود را به
تقابل عینی و واقعی خواهد داد.
فکر نمیکنم در میان ملتهای غیر فارس ایرانی و اهالی فرهنگ و ادب سایر
کشورها که شانس آشنایی با زبان فارسی را داشتهاند، کسی از خواندن شعرهای حافظ و سعدی و یا از شنیدن نقاله خوانی اشعار فردوسی، لذت نبرد و یا از شنیدن صدای آوازخوانانی چون استاد شجریان، استاد بنان و یا بانو هایده،
سرمست و عاشق نشوند.
با اینکه زبان فارسی خود یکی از قربانیان سیاست اسمیلاسیون زبانی و نژادی
است و هنوز هم زخمهای فراوانی بخاطر این سیاستها بر کالبد خود دارد، امید
است که متولیان و دلسوزان حقیقی این زبان، احازهی تقابل آن با سایر
زبانها و فرهنگهای ایرانی را ندهند و چه بسا در غیر اینصورت در آیندهای
نزدیک میدان تقابل سیاست و قدرت به حوضهی زبان و فرهنگ نیز کشیده خواهد
شد و بدون شک تنها متضرر این فاجعه فقط و فقط زبان شیرین پارسیست.
و اما سخنی کوتاه با جناب حدادعادل
آقای حداد عادل بنا به دلیل فراوان به دلسوزی و میهن پرستی شما که این
روزها بنام پاسداری از زبان فارسی ایراد مینمایید شک دارم.
اول اینکه خود ذات اسمی شما کاملا در مغایرت با آن پیشهایست که برگزیدهاید یا بدان گماشته شدهاید، با رسم و نام غلامعلی حداد عادل نمیتوان
متولی شد و از زبان و فرهنگ دیرین ایران زمین دفاع نمود، چرا که اگر این
دلسوزی در شما نهان بود قبل از هر انر خطیر دیگری که به آن گماشته شدهاید، اقدام به درج یک نام اصیل ایرانی پارسی برای خود مینمودید، نمیشود
یک ورزشکار در حرفهی جودو با لباس مخصوص همان رشته به داخل استخر
شناگران بپرد، آنها را سرزنش و به ایراد بگیرد که چرا چنین و چنان شنا
میکنید و انتظار داشته باشد که حرفهایش شنیداری هم داشته باشد.
اشکال کار از شماست و نه از طرف مقابل. هموطن گرامی با این نام(غلامعلی حداد عادل) و با این شکل مبارک نمیتوان ونمیشود متولی پاسداری از زبان و فرهنگ ایرانی بود مطمئن باشید که حدادی بیش از هر پیشهی دیگری برازندهی صورت و سیرت شماست و چه بسا اگر خوش شانس نبودید و فرهنگ و زبان فارسی بد شانس، اکنون به همان شغل البته محترم اشتغال داشتید. بود. اگر در مکتب شما نمیشود کسانی خوش سیما با نامهای اصیل ایرانی همانند فریدون، داریوش، فردین، امید و هزاران نام زیبای دیگر، پاسدار زبان و فرهنگ ایرانی باشند،
نیک بدانید که ایراد و اشکال از مکتب شماست و نه آن افراد خوش سیما و نه
آن اسامی زیبا. لیکن بهتر است بجای اینکه سر ببرید، کوزه را بشکنید که بس
است بریدن این سر مظلوم.
با پوزش بسیار برای واژگان فراوان عربی که در متن بکار گرفته شده، بنده
بیتقصیرم، اینگونه به من آموزش داده شده، علت آن را از رئیس فرهنگستان
زبان فارسی!! جویا شوید لطفا.
و یکپوزش دیگر، من بسیار گشتم لیکن نتوانستم سیمایی به زیبایی این پیدا کنم که آویزهی سخن خود نمایم.
با درود فراوان.
این چند واژهی آخری را از کتابهای غیر درسی فرا گرفتهام.