ایران، جایی که باید به "گذشته" امیدوار بود...!
13:51 - 30 اسفند 1391
Unknown Author
کمال حسینی - خبرنگار آژانس خبری موکریان
از زمانی که چشم باز کردهام، روشنفکران و کسانی که به گونهای در شادیها و غمها دست به قلم میبرند و با نوشتن میخواهند پیامی را به مخاطبان خود برسانند، ندیدهام از سالی که سپری کردهاند به نیکی یاد کنند!
همیشه در نوشتارهای این دوستان مشاهده کردهام که، پس از یادآوری تلخیهای سال گذشته، برای سال پیش رو آرزوی خوشبختی و سعادت کردهاند و امیدوار به اینکه تلخیها و ناکامیهای پیش آمده دگربار در سال آینده تکرار نشود.
لیک هنگامی که سالنامههای گذشته را با خود ورقی میزنم چیزی عکس این امید و آرزوها را نشان میدهد، به گونهای که اگر سرانگشتی آماری از همین اتفاقهای ناگوار و ناخوشایند را در هر سال از لابهلای رسانههای موجود در بیاوریم نیک پیمیبریم که پارسال از امسال به مراتب بهتر و سعادتمند تر بودهایم و متأسفانه امروزمان از فردایمان بهتر! چیزی که با عرف طبیعی حاکم بر جوامع دیگر همخوانی ندارد و سبب ملال خاطر بنده گشته است.
ابعاد این درد بزرگ بسیار گسترده است؛ بیکاری، تبعیض، گرانی و تنگدستی اکثریت، نبود رفاه و امنیت، کاهش نرخ امید به زندگی، فساد مالی و اداری، قانون شکنی، ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه، پاسخگو نبودن مسئولان، بها دادن به تعهد به جای تخصص، استفاده ابزاری از دین و شریعت، تنش با دنیای خارج به جای صلح و همکاری، توجه نکردن به خواستها و مطالبات مردم، ملاحظات باندی و گروهی، نارضایتی روزافزون مردم، خفقان و کاهش حداقلی آزادیها، انتخابات گزینشی و چندمرحلهای، فضای محدود برای فعالیت مطبوعات مستقل و آزاد، زندانی کردن روزنامهنگاران و دگراندیشان و...
شاید همه این کاستیها و تلخیها روزی با سرنوشت بیشتر جوامع و ملتهای دیگر عجین بوده است، اما تقریباً صاحبان قدرت در تمام جوامع تلاش کردهاند با بکارگیری همه ابزارهایی که در اختیار دارند در طول دورهی معینی به تدریج بر آمار این کاستیها و مشکلات بکاهند و جامعه را به سمت رفاه و توسعه سوق دهند. نمونههای زیادی از این نوع کشورها وجود دارند که با وجود تمامی مشکلات فوق الذکر، توانستهاند با برنامهریزی هدفمند و تلاش و پشتکار سال به سال مسیر توسعه را پیموده و کشور را از عقب ماندگی نجات دهند و از درد و رنج ملتشان بکاهند و با گذشت دورهای چندساله جامعه را به سمت کامیابی هدایت کنند.
اما در کشور ما ایران این ماشین \"توسعه\" دارد به عقب میرود، مای ایرانی چندین سال است که پشت درهای \"توسعه\" معطلیم و هر سالی که میگذرد یقینمان حاصل میشود که زمانی بیشتر باید منتظر کلید یا کلیدهای \"توسعه\" باشیم! چونکه هرساله با آمار و ارقامی که توسط منابع رسمی و غیررسمی منتشر میشود، پیمیبریم که نسبت به سال گذشته به مراتب بیشتر از شاخصهای \"توسعه\" فاصله گرقتهایم. همین امید به توسعهیافتگی و تأخیر چندین ساله در نرسیدن به آن، درد و رنج همهی ما را دو چندان کرده است.
در جوامعی با شرایط کشور ما ایران، نقش روشنفکران، دگراندیشان، فرهیختگان و روزنامهنگاران منتقد، آگاه و دلسوز برای پیشبرد اهداف \"توسعه\" بسیار حیاتی است. به گونهای که این افراد میتوانند به عنوان مغز متفکر جامعه، حاکمان را نسبت به عملکردشان راهنمایی مناسب باشند و آنان را در دستیابی به اهداف و برنامههایشان یاری رسانند و هم جامعه را در مسیر \"توسعه\" اندازند و با تولیدات فکری خویش به وقت لزوم برای مردم روشنگری نمایند. اینان به درستی میتوانند پل ارتباطی بین دولتمردان و آحاد ملت باشند و موجبات ترقی و رفاه و آزادی و امنیت یک جامعه را به ارمغان آورند.
در جامعهای که دولتمردان آن با تمسک به قدرت نامشروع خود به سبب ماندگاری بر سکان قدرت، شرایط حذف این قشر از جامعه \"روشنفکران، دگراندیشان، فرهیختگان و روزنامه نگاران\" و یا محدود کردن تولیدات فکری آنان را فراهم میآورند تا جامعه از وجود آنان بیبهره و عقیم ماند، دیگر چه امیدی است که آن جامعه رو به \"توسعه\" پیش رود و در مسیر کمال و سعادت گام نهد!
البته فشار بر این قشر و تهدید و ارعاب نسبت به آنان به گونههای مختلف \"تهدید، توقیف، بازداشت و زندانی کردن و در نهایت فراری دادن آنان از کشور\" بر طبق آمار منتشر شده از طرف رسانههای داخلی و بیشتر نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج ایران در چند سال اخیر روزبهروز بیشتر شده، به طوری که این آمار نشان میدهد که در یکی دو سال اخیر حتی آنهایی که کاملاً خود را ملزم به رعایت قانون کرده و معتقد بودند که اصلاح وضع موجود باید بصورت تدریجی و در چارچوب قانون اساسی ایران باشد، با توجه به فشارهایی که از جانب نهادهای امنیتی بر آنان تحمیل شد یا مجبور به ترک وطن گشتهاند یا اینکه در صورتی که ماندن در کشور را ترجیح داده باشند الآن در زندانهای ایران احکام سنگین خود را تحمل میکنند و یا به انتظار حکم خود در بازداشت به سر میبرند.
مشاهدهی این وضعیت برای من و امثال بنده چیزی جز نا امیدی به آینده و سال پیش رو به همراه ندارد. در آستانهی این سال نو و فرا رسیدن بهار طبیعت، هرکدام از ما به گونهای نگران وضعیت دوستان و همکاران دربند خود هستیم و اینکه دوستان ما در زندان و یا بازداشتگاههای امنیتی به دور از خانواده و دوستان خود در این لحظات چه حال و روزی دارند. این است که شاد بودن و شادباش گفتن کمی برایمان سخت است چون عزیزترین یارانمان در این روزهای زیبا پیشمان نیستند.
برای بنده در این آخرین لحظات مانده به تحویل سال، جای دوستان عزیزم \"مسعود و خسرو کردپور\" دو روزنامهنگار زندانی که به جرم \"آگاهیرسانی و دفاع از حقوق انسانی\" در حبساند، خالی است! دغدغه آنان ما بودیم و رفاه، امنیت و آزادی برای ما و ندایی جز آن سر ندادند...! اکنون که چند ساعتی بیشتر به لحظه تحویل سال باقی نمانده من با نگرانی تمام به اکنونشان میاندیشم و با خود میگویم: تو گویی در آن چهار دیواری مخوف و تاریک به کدام رو سر نهادهاند! آرمیدهاند یا نصف شبی از خواب پریدهاند و در گوشهای کز گرفتهاند! به چه میاندیشند! به آینده یا گذشته!؟ به کدامین امیدوارترند! همه این سؤالها و چندین سؤال دیگر مرا در این لحظه غمگین و نسبت به آیندهی آنان نگران کرده است!
همین است که میاندیشم به ایران، جایی که باید به \"گذشته\" امیدوار بود...!
آخر کلام اینکه از زبان \"مسعود و خسرو کردپور\" دو برادر روزنامه نگار زندانیام به همه ایرانیهای عزیز در هر جایی که هستند: \"سال نو مبارک، امید آنکه در سال جدید کسی به خاطر آزادیخواهی و دگراندیشی بازداشت و زندانی نشود و همهی آنانی که همین گونه الان در زنداناند آزاد گردند و آرزوی سالی شاد و زیبا برای همه\".
از زمانی که چشم باز کردهام، روشنفکران و کسانی که به گونهای در شادیها و غمها دست به قلم میبرند و با نوشتن میخواهند پیامی را به مخاطبان خود برسانند، ندیدهام از سالی که سپری کردهاند به نیکی یاد کنند!
همیشه در نوشتارهای این دوستان مشاهده کردهام که، پس از یادآوری تلخیهای سال گذشته، برای سال پیش رو آرزوی خوشبختی و سعادت کردهاند و امیدوار به اینکه تلخیها و ناکامیهای پیش آمده دگربار در سال آینده تکرار نشود.
لیک هنگامی که سالنامههای گذشته را با خود ورقی میزنم چیزی عکس این امید و آرزوها را نشان میدهد، به گونهای که اگر سرانگشتی آماری از همین اتفاقهای ناگوار و ناخوشایند را در هر سال از لابهلای رسانههای موجود در بیاوریم نیک پیمیبریم که پارسال از امسال به مراتب بهتر و سعادتمند تر بودهایم و متأسفانه امروزمان از فردایمان بهتر! چیزی که با عرف طبیعی حاکم بر جوامع دیگر همخوانی ندارد و سبب ملال خاطر بنده گشته است.
ابعاد این درد بزرگ بسیار گسترده است؛ بیکاری، تبعیض، گرانی و تنگدستی اکثریت، نبود رفاه و امنیت، کاهش نرخ امید به زندگی، فساد مالی و اداری، قانون شکنی، ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه، پاسخگو نبودن مسئولان، بها دادن به تعهد به جای تخصص، استفاده ابزاری از دین و شریعت، تنش با دنیای خارج به جای صلح و همکاری، توجه نکردن به خواستها و مطالبات مردم، ملاحظات باندی و گروهی، نارضایتی روزافزون مردم، خفقان و کاهش حداقلی آزادیها، انتخابات گزینشی و چندمرحلهای، فضای محدود برای فعالیت مطبوعات مستقل و آزاد، زندانی کردن روزنامهنگاران و دگراندیشان و...
شاید همه این کاستیها و تلخیها روزی با سرنوشت بیشتر جوامع و ملتهای دیگر عجین بوده است، اما تقریباً صاحبان قدرت در تمام جوامع تلاش کردهاند با بکارگیری همه ابزارهایی که در اختیار دارند در طول دورهی معینی به تدریج بر آمار این کاستیها و مشکلات بکاهند و جامعه را به سمت رفاه و توسعه سوق دهند. نمونههای زیادی از این نوع کشورها وجود دارند که با وجود تمامی مشکلات فوق الذکر، توانستهاند با برنامهریزی هدفمند و تلاش و پشتکار سال به سال مسیر توسعه را پیموده و کشور را از عقب ماندگی نجات دهند و از درد و رنج ملتشان بکاهند و با گذشت دورهای چندساله جامعه را به سمت کامیابی هدایت کنند.
اما در کشور ما ایران این ماشین \"توسعه\" دارد به عقب میرود، مای ایرانی چندین سال است که پشت درهای \"توسعه\" معطلیم و هر سالی که میگذرد یقینمان حاصل میشود که زمانی بیشتر باید منتظر کلید یا کلیدهای \"توسعه\" باشیم! چونکه هرساله با آمار و ارقامی که توسط منابع رسمی و غیررسمی منتشر میشود، پیمیبریم که نسبت به سال گذشته به مراتب بیشتر از شاخصهای \"توسعه\" فاصله گرقتهایم. همین امید به توسعهیافتگی و تأخیر چندین ساله در نرسیدن به آن، درد و رنج همهی ما را دو چندان کرده است.
در جوامعی با شرایط کشور ما ایران، نقش روشنفکران، دگراندیشان، فرهیختگان و روزنامهنگاران منتقد، آگاه و دلسوز برای پیشبرد اهداف \"توسعه\" بسیار حیاتی است. به گونهای که این افراد میتوانند به عنوان مغز متفکر جامعه، حاکمان را نسبت به عملکردشان راهنمایی مناسب باشند و آنان را در دستیابی به اهداف و برنامههایشان یاری رسانند و هم جامعه را در مسیر \"توسعه\" اندازند و با تولیدات فکری خویش به وقت لزوم برای مردم روشنگری نمایند. اینان به درستی میتوانند پل ارتباطی بین دولتمردان و آحاد ملت باشند و موجبات ترقی و رفاه و آزادی و امنیت یک جامعه را به ارمغان آورند.
در جامعهای که دولتمردان آن با تمسک به قدرت نامشروع خود به سبب ماندگاری بر سکان قدرت، شرایط حذف این قشر از جامعه \"روشنفکران، دگراندیشان، فرهیختگان و روزنامه نگاران\" و یا محدود کردن تولیدات فکری آنان را فراهم میآورند تا جامعه از وجود آنان بیبهره و عقیم ماند، دیگر چه امیدی است که آن جامعه رو به \"توسعه\" پیش رود و در مسیر کمال و سعادت گام نهد!
البته فشار بر این قشر و تهدید و ارعاب نسبت به آنان به گونههای مختلف \"تهدید، توقیف، بازداشت و زندانی کردن و در نهایت فراری دادن آنان از کشور\" بر طبق آمار منتشر شده از طرف رسانههای داخلی و بیشتر نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج ایران در چند سال اخیر روزبهروز بیشتر شده، به طوری که این آمار نشان میدهد که در یکی دو سال اخیر حتی آنهایی که کاملاً خود را ملزم به رعایت قانون کرده و معتقد بودند که اصلاح وضع موجود باید بصورت تدریجی و در چارچوب قانون اساسی ایران باشد، با توجه به فشارهایی که از جانب نهادهای امنیتی بر آنان تحمیل شد یا مجبور به ترک وطن گشتهاند یا اینکه در صورتی که ماندن در کشور را ترجیح داده باشند الآن در زندانهای ایران احکام سنگین خود را تحمل میکنند و یا به انتظار حکم خود در بازداشت به سر میبرند.
مشاهدهی این وضعیت برای من و امثال بنده چیزی جز نا امیدی به آینده و سال پیش رو به همراه ندارد. در آستانهی این سال نو و فرا رسیدن بهار طبیعت، هرکدام از ما به گونهای نگران وضعیت دوستان و همکاران دربند خود هستیم و اینکه دوستان ما در زندان و یا بازداشتگاههای امنیتی به دور از خانواده و دوستان خود در این لحظات چه حال و روزی دارند. این است که شاد بودن و شادباش گفتن کمی برایمان سخت است چون عزیزترین یارانمان در این روزهای زیبا پیشمان نیستند.
برای بنده در این آخرین لحظات مانده به تحویل سال، جای دوستان عزیزم \"مسعود و خسرو کردپور\" دو روزنامهنگار زندانی که به جرم \"آگاهیرسانی و دفاع از حقوق انسانی\" در حبساند، خالی است! دغدغه آنان ما بودیم و رفاه، امنیت و آزادی برای ما و ندایی جز آن سر ندادند...! اکنون که چند ساعتی بیشتر به لحظه تحویل سال باقی نمانده من با نگرانی تمام به اکنونشان میاندیشم و با خود میگویم: تو گویی در آن چهار دیواری مخوف و تاریک به کدام رو سر نهادهاند! آرمیدهاند یا نصف شبی از خواب پریدهاند و در گوشهای کز گرفتهاند! به چه میاندیشند! به آینده یا گذشته!؟ به کدامین امیدوارترند! همه این سؤالها و چندین سؤال دیگر مرا در این لحظه غمگین و نسبت به آیندهی آنان نگران کرده است!
همین است که میاندیشم به ایران، جایی که باید به \"گذشته\" امیدوار بود...!
آخر کلام اینکه از زبان \"مسعود و خسرو کردپور\" دو برادر روزنامه نگار زندانیام به همه ایرانیهای عزیز در هر جایی که هستند: \"سال نو مبارک، امید آنکه در سال جدید کسی به خاطر آزادیخواهی و دگراندیشی بازداشت و زندانی نشود و همهی آنانی که همین گونه الان در زنداناند آزاد گردند و آرزوی سالی شاد و زیبا برای همه\".