ایران بیمار را باید عمل کرد
13:52 - 26 اسفند 1391
Unknown Author
نوری حمزه
از تبعات تظاهرات هشتم مارس 2013 در بروکسل که توسط شهروندان عرب احوازی مقیم اروپا شکل گرفت و دیگر شهروندان ملتهای غیر فارس نیز در آن شرکت کرده بودند، این است که، به تازگی برخی از سایتهای ایرانی باور کردند که عرب احوازی نیز دارای جنبش منظم وگستردهی استقلال طلب است. در این میان سایت اخبار روز با بهانه قرار دادن یک جمله کوتاه\"اتحاد ملل غیر فارس بر ضد سیاستهای لجام گسیخته دولت مرکزی\" در متن خبری که دوستم نوشت و آن را نگارنده ادیت کرد و به همراه یک فیلم کوتاه از تظاهرات بروکسل برای آن سایت و بسیاری سایتهای دیگر ارسال کردم و همانند بسیاری از اخبار، بنا به تفسیر مدیریت اخبار روز در تعارض با توسعهی پایدار بوده و منتشر نشد. پس از این حادثه اخبار روز اقدام به صدور \"هشدار\" و پس از آن در نوشتهای مشابه به نمایش \"منظره ای دیگر از تظاهرات بروکسل\" پرداخت.
در تآیید مواضع اخبار روز یک یا بیش از چند یادداشت منتشر شد. در پاسخ به هشدار اخبار روز نیز تعدادی از فعالان عرب ، ترک و کُرد از زوایای مختلف آن نوشته را نقد کردند. در این زمینه خوانندگان را به مطالعه؛ \"بازتاب راهپیمایی بروکسل، نوشته: مهدی هاشمی\"،\" تأملی بر هشدار سایت اخبار روز، نوشته: گلاله کمانگر\" و \"نوشته یونس شاملی درباره اخبار روز\" ارجاع میدهم.
در اینجا سعی دارم دربارهی منظرهای صحبت کنم که اخبار روز و بسیاری سایتهای دیگر گویا به تازگی آن را کشف کردهاند. دربارهی برخی مفاهیم سیاسی که شکافتن آنها از دیدگاه یک غیر فارس برای بسیاری از شهروندان ملت فارس ناخوشایند است صحبت خواهم کرد. گمان دارم حجب وحیا با سیاست بیگانه است. یقین دارم که چنانچه امروز که بسیار هم دیر است، اگر اینگونه مفاهیم \"حق یا نا حق\" شکافته نشوند در فردای ایران مسبب بسیاری از ویرانیها خواهند شد.
در اینجا از مدیریت اخبار روز و سایر خوانندگان میخواهم که تلاش نگارنده برای بسترسازی به منظور انجام عمل جراحی دردناک در جسد ایران را تحمل کنند. به نگارنده و دگر اندیشان دیگر فرصت دهند حرف خود را بزنیم، سپس با کمال میل به پاسخ شما نیز گوش جان خواهیم داد. تقاضا این است که ما را سانسور نکنید و در درستی یا نادرستی حرفی که میزنیم به جای سانسور به عقلانیت دمکرات منش استدلال کنید. اندیشهی دموکراتیک، سلاح بسیار توانمندی است که با مدد تاریخ، حوادث سیاسی، قوانین داخلی ایران و قوانین بین المللی میتواند برای ملت فارس و ملتهای غیر فارس راهگشا باشد.
آشفتگی و سراسیمگی بسیاری از فعالان مرکزگرا آنجا آغاز شد که در یک ویدیوی کوتاه که نگارنده آن را به پیوست یک خبر در مورد تظاهرات بروکسل برایشان فرستادم پرچمهای متنوعی دیدند و شعارهایی شنیدند که برای آنها نامأنوس مینماید.
پرچمهای \"الاحواز\" که بنا بر مانیفست بسیاری از احزاب عرب شامل سرزمینهای فعلی \"خوزستان، بخشهایی از استانهای ایلام، بوشهر و هرمزگان\"، \"کُردستان\" که بنا بر مانیفستهای احزاب کُرد شامل سرزمینهایی چون \"کردستان، کرمانشاه، بخشهایی از ایلام و لرستان میشود\"، آزربایجان که در برگیرندهی مناطق آذربایجانی نشین در شمال غرب ایران میشود\"، بلوچستان\" که مناطق بلوچنشین جنوب شرق ایران را در بر میگیرد\" و ترکمنستان\"که منطقهی ترکمن صحرا را پوشش میدهد\" افزون بر شعارهای استقلالطلبانه و حضور چند تن از سیاسیون عراقی مخالف حکومت کشورشان و هچنین نیز یک شهروند بحرینی مخالف دخالتهای جمهوری اسلامی در امور کشورش.
پاراگراف بالا همان نمایش منظرهای از تظاهرات بروکسل بود که سایت اخبار روز از آن سخن راند. اما تنها حضور میدانی و اهتزاز پرچمهای رنگارنگ نبود که باعث سراسیمگی فعالان مرکزگرا شد. از جمله موارد و مفاهیمی که در تظاهرات بروکسل و پیش از آن همواره مطرح بوده و مجدد نیز مطح خواهد شد؛ \"اتحاد ملل غیر فارس برضد سیاستهای لجام گسیخته دولت مرکزی است\".
اتحاد ملل اما برای مرکزگرایان گویا ناخوشایند بوده و دربارهی آن پیش از این نیز هشدارها داده بودند. یقین دارم که تفسیر و رویکرد مرکزگرایان این است که ملت فارس را بخش لایتجزای دولت مرکزی میدانند و به همین دلیل است که اتحاد ملتهای غیر فارس به غلط و یا به عمد از سوی مرکزگرایان به عنوان اتحادی بر ضد ملت فارس معرفی میشود!
حال آن که جنبشهای ملتهای غیر فارس سالهاست که در جستجوی فعالان مترقی از میان ملت فارس است تا همپای آنها برای اعمال حق تعیینسرنوشت خویش به یاریشان بشتابند. در دوران اشغال کشور الجزایر توسط فرانسه، برخی از نیروهای سیاسی مترقی فرانسوی در راستای استقلال الجزایر کار میکردند. در این میان حتی مردم عادی در مناطق تحت اشغال و یا در خاک فرانسه برای نقل و انتقال اسناد و حتی ابزار و سلاح جنگ به انقلابیون الجزایری کمک میکردند. در فرودگاهها و ترمینالها که بازرسی صورت میگرفت، شهروند عرب الجزایری کیف خود را به اولین فرانسوی که میدید تحویل میداد تا بعد از گذر از ایستگاه بازرسی آن را مجدداً از همان فرانسوی تحویل بگیرد، چرا که فرانسویها کمتر بازرسی میشدند. در آن برههی زمانی شوونیستهای فرانسوی از روی تعصب، چنین شهروندانی را تحقیر و بر آنان صفت\"حمال\"را اطلاق کرده بودند.
شاید از دید برخی ذکر چنین مثالی و مقایسه ایران و فرانسه، اشغالگر را قیاس مع الفارغ بدانند. اما مایلم بگویم که بسیاری از فعالان ملتهای غیر فارس به درستی یا نادرستی دولت ایران را یک دولت اشغالگر میدانند. به همین دلیل است که چنین مثالی را که تقارب بیشتری با دیدگاه نیروهای طرفدار اعمال حق تعیین سرنوشت ملتهای غیر فارس دارد را در اینجا ذکر کردم.
در این نوشته از دیدگاه نیروهای سیاسی ملتهای غیر فارس و نه به نیابت از آنها به چند مفهوم اشاره میکنم که برای برخی ناخوشایند و جنجال برانگیز است. شاید برخی از این مفاهیم بایستی مورد مداقه قرار گیرند و در یک لابراتوار، اصالت ، صحت یا عدم صحت آنها در یک فرایند دموکراتیک تآیید و ثبت شود تا راه را برای ادامه حیات سیاسی همه ملتها مهیا سازد.
این مفاهیم عبارتند از:
ایران: نیمچه دولت- ملتی است که با سرکوب و اضمحلال زبانهای ملتهای غیر فارس و غارت ثروتهای آنان در ٨٧ سال پیش تآسیس شد. تلاشهای دولت مرکزی ایران برای تشکیل \"ملت ایران\" تا به حال به شکست انجامیده است.
زبان فارسی: زبانی است که متعلق به شهروندان ایرانی از کویرهای ایران و بخشهایی از خراسان است و به واسطهی سیاستهای دولت مرکزی بر دیگر ملتهای غیر فارس تحمیل شد. ٨٧ سال است که رقم بزرگی از بودجهی کشور برای توسعهی زبان فارسی در داخل ایران و در سایر کشورها به کار گرفته میشود.
شیعه: یک جنبش و اپوزیسیون اسلام سنی است که به واسطهی صفویان در ایران به مثابهی یک مذهب بر سایر مذاهب و گروهای دینی تحمیل شد. این مذهب در دورهی محمد رضا پهلوی ابزار توسعهطلبی سیاسی در خارج از مرزها بوده و در دورهی جمهوری اسلامی به ابزار نابودی ادیان ، مذاهب و فرهنگهای سایر شهروندان از دیگر ادیان و مذاهب در داخل کشور تبدیل شده است. اکنون نیز بخش اعظم بودجهی کشور را دولت جمهوری اسلامی برای تحمیل در داخل کشور و تبلیغ و توسعهی این مذهب در خارج از کشور به کار میبرد.
اپوزیسیون: طیفهای متنوعی از راست تا چپ را در برمیگیرد. نیروهای چپ مدعی هستند که آنان نزدیکترین نیروهای اپوزیسیون به ملتهای غیر فارس هستند. دربارهی نیروهای راستگرا باید گفت تاکنون میان آنان و نیروهای ملتهای غیر فارس١٨٠ درجه تفاوت در جهتگیری سیاسی وجود دارد. به گمان بسیاری از فعالان و احزاب ملتهای غیر فارس، نیروهای چپ نیز با خرقهی چپ جلو میآیند، اما راستگرا عمل میکنند. در این میان نگارنده به استثنای تشکلی به نام \"راه کارگر\" که به شکلی غیرشفاف از حق تعیینسرنوشت ملتهای غیر فارس صحبت میکند شاهد وجود چپ مترقی و شفاف یا یک جریان میانهرو قابل قبول و فعال نبودهام که در خصوص مسئلهی ملتهای غیر فارس برنامهی واضح و روشن داشته باشد.
جمهوری اسلامی: دولتی تئوکراتیک است که هیچ امیدی به اصلاح آن نیست و در صورت سرنگونی نیز ملتهای غیر فارس امیدی به عملکرد اپوزیسیون ندارند. پس از سقوط دولت تئوکراتیک جمهوری اسلامی، بایستی ادارهی امور مناطق غیر فارس به دست مردم همان مناطق صورت گیرد و چنین نیز مردم فارس نیز به اداره امور مناطق خود بپردازند.
دمکراسی پس از جمهوری اسلامی: ادامهی فرایند ملتسازی ، غارت ثروتهای مادی و معنوی مناطق غیر فارس و احتمال بروز جنگهای داخلی در ایران.
حق تعیین سرنوشت: یک حق غیر قابل خدشه است. نیروهای فعال در زمینهی اعمال حق تعیین سرنوشت تلاش دارند تا مردم سایر جوامع ایرانی را با این حقیقت آشنا سازند که حق تعیینسرنوشت یک حق ملی برای ملتهای غیر فارس است و همزمان نیز چنین حقی به معنای تجزیه کامل ایران نیست.
اشغال: اشغالگر و نامهای مناطق غیر فارس که مورد استفادهی احزاب و برخی فعالان مستقل است، همچون: الاحواز، عربستان، بلوچستان، آذربایجان، ترکمنستان، کُردستان و.... هر کدام از این مفاهیم قابل بحث و گفتگو هستند.
نگارنده با هرگونه خشونت پروری موافق نبوده و نیستم و طبیعتاً در این کشاکش بزرگ فرا ملیتی در ایران خواهان خشونت ورزی نیستم. اما به نظر میرسد که سکوت رسانهها، احزاب و سایر فعالان و کنشگران سیاسی مرکزگرا در این مورد زمینهی خشونت ورزی را فراهم خواهد کرد. به نظر میرسد با توجه به سازمان یافتن جنبشهای ملتهای غیر فارس در ایران برای اعمال حق تعیین سرنوشت اکنون توپ در زمین مرکزگرایان است. در میان نیروهای راستگرا هیچ حزب و تشکل توانمندی نمیتوان یافت که به آن اعتماد کرد اما در میان نیروهای چپ هنوز امیدواری وجود دارد.
تا دیر نشده دربارهی سایر مفاهیم و حق تعیین سرنوشت ملی ملتهای غیر فارس بایستی بحث کرد، تا از شدت و امکان بروز حوادث ناخوشایند در آینده جلوگیری شود. ویروس کشنده و خطرناک ملتسازی رضاخانی از ابتدا با مبارزهی همه جانبهی ملتهای غیر فارس مواجه شد و با شکست روبهرو گردید و امروز در ورطهی نابودی است. آوار این نابودی نه تنها بر ایران بلکه برای منطقه بسیار سنگین و سهمگین خواهد بود. بکارگیری عقلانیت دمکرات مآب، دوری از تعصب نژادی و تکیه بر قوانین بینالمللی میتواند زمینهی جراحی تن بیمار ایران را فراهم سازد.
از تبعات تظاهرات هشتم مارس 2013 در بروکسل که توسط شهروندان عرب احوازی مقیم اروپا شکل گرفت و دیگر شهروندان ملتهای غیر فارس نیز در آن شرکت کرده بودند، این است که، به تازگی برخی از سایتهای ایرانی باور کردند که عرب احوازی نیز دارای جنبش منظم وگستردهی استقلال طلب است. در این میان سایت اخبار روز با بهانه قرار دادن یک جمله کوتاه\"اتحاد ملل غیر فارس بر ضد سیاستهای لجام گسیخته دولت مرکزی\" در متن خبری که دوستم نوشت و آن را نگارنده ادیت کرد و به همراه یک فیلم کوتاه از تظاهرات بروکسل برای آن سایت و بسیاری سایتهای دیگر ارسال کردم و همانند بسیاری از اخبار، بنا به تفسیر مدیریت اخبار روز در تعارض با توسعهی پایدار بوده و منتشر نشد. پس از این حادثه اخبار روز اقدام به صدور \"هشدار\" و پس از آن در نوشتهای مشابه به نمایش \"منظره ای دیگر از تظاهرات بروکسل\" پرداخت.
در تآیید مواضع اخبار روز یک یا بیش از چند یادداشت منتشر شد. در پاسخ به هشدار اخبار روز نیز تعدادی از فعالان عرب ، ترک و کُرد از زوایای مختلف آن نوشته را نقد کردند. در این زمینه خوانندگان را به مطالعه؛ \"بازتاب راهپیمایی بروکسل، نوشته: مهدی هاشمی\"،\" تأملی بر هشدار سایت اخبار روز، نوشته: گلاله کمانگر\" و \"نوشته یونس شاملی درباره اخبار روز\" ارجاع میدهم.
در اینجا سعی دارم دربارهی منظرهای صحبت کنم که اخبار روز و بسیاری سایتهای دیگر گویا به تازگی آن را کشف کردهاند. دربارهی برخی مفاهیم سیاسی که شکافتن آنها از دیدگاه یک غیر فارس برای بسیاری از شهروندان ملت فارس ناخوشایند است صحبت خواهم کرد. گمان دارم حجب وحیا با سیاست بیگانه است. یقین دارم که چنانچه امروز که بسیار هم دیر است، اگر اینگونه مفاهیم \"حق یا نا حق\" شکافته نشوند در فردای ایران مسبب بسیاری از ویرانیها خواهند شد.
در اینجا از مدیریت اخبار روز و سایر خوانندگان میخواهم که تلاش نگارنده برای بسترسازی به منظور انجام عمل جراحی دردناک در جسد ایران را تحمل کنند. به نگارنده و دگر اندیشان دیگر فرصت دهند حرف خود را بزنیم، سپس با کمال میل به پاسخ شما نیز گوش جان خواهیم داد. تقاضا این است که ما را سانسور نکنید و در درستی یا نادرستی حرفی که میزنیم به جای سانسور به عقلانیت دمکرات منش استدلال کنید. اندیشهی دموکراتیک، سلاح بسیار توانمندی است که با مدد تاریخ، حوادث سیاسی، قوانین داخلی ایران و قوانین بین المللی میتواند برای ملت فارس و ملتهای غیر فارس راهگشا باشد.
آشفتگی و سراسیمگی بسیاری از فعالان مرکزگرا آنجا آغاز شد که در یک ویدیوی کوتاه که نگارنده آن را به پیوست یک خبر در مورد تظاهرات بروکسل برایشان فرستادم پرچمهای متنوعی دیدند و شعارهایی شنیدند که برای آنها نامأنوس مینماید.
پرچمهای \"الاحواز\" که بنا بر مانیفست بسیاری از احزاب عرب شامل سرزمینهای فعلی \"خوزستان، بخشهایی از استانهای ایلام، بوشهر و هرمزگان\"، \"کُردستان\" که بنا بر مانیفستهای احزاب کُرد شامل سرزمینهایی چون \"کردستان، کرمانشاه، بخشهایی از ایلام و لرستان میشود\"، آزربایجان که در برگیرندهی مناطق آذربایجانی نشین در شمال غرب ایران میشود\"، بلوچستان\" که مناطق بلوچنشین جنوب شرق ایران را در بر میگیرد\" و ترکمنستان\"که منطقهی ترکمن صحرا را پوشش میدهد\" افزون بر شعارهای استقلالطلبانه و حضور چند تن از سیاسیون عراقی مخالف حکومت کشورشان و هچنین نیز یک شهروند بحرینی مخالف دخالتهای جمهوری اسلامی در امور کشورش.
پاراگراف بالا همان نمایش منظرهای از تظاهرات بروکسل بود که سایت اخبار روز از آن سخن راند. اما تنها حضور میدانی و اهتزاز پرچمهای رنگارنگ نبود که باعث سراسیمگی فعالان مرکزگرا شد. از جمله موارد و مفاهیمی که در تظاهرات بروکسل و پیش از آن همواره مطرح بوده و مجدد نیز مطح خواهد شد؛ \"اتحاد ملل غیر فارس برضد سیاستهای لجام گسیخته دولت مرکزی است\".
اتحاد ملل اما برای مرکزگرایان گویا ناخوشایند بوده و دربارهی آن پیش از این نیز هشدارها داده بودند. یقین دارم که تفسیر و رویکرد مرکزگرایان این است که ملت فارس را بخش لایتجزای دولت مرکزی میدانند و به همین دلیل است که اتحاد ملتهای غیر فارس به غلط و یا به عمد از سوی مرکزگرایان به عنوان اتحادی بر ضد ملت فارس معرفی میشود!
حال آن که جنبشهای ملتهای غیر فارس سالهاست که در جستجوی فعالان مترقی از میان ملت فارس است تا همپای آنها برای اعمال حق تعیینسرنوشت خویش به یاریشان بشتابند. در دوران اشغال کشور الجزایر توسط فرانسه، برخی از نیروهای سیاسی مترقی فرانسوی در راستای استقلال الجزایر کار میکردند. در این میان حتی مردم عادی در مناطق تحت اشغال و یا در خاک فرانسه برای نقل و انتقال اسناد و حتی ابزار و سلاح جنگ به انقلابیون الجزایری کمک میکردند. در فرودگاهها و ترمینالها که بازرسی صورت میگرفت، شهروند عرب الجزایری کیف خود را به اولین فرانسوی که میدید تحویل میداد تا بعد از گذر از ایستگاه بازرسی آن را مجدداً از همان فرانسوی تحویل بگیرد، چرا که فرانسویها کمتر بازرسی میشدند. در آن برههی زمانی شوونیستهای فرانسوی از روی تعصب، چنین شهروندانی را تحقیر و بر آنان صفت\"حمال\"را اطلاق کرده بودند.
شاید از دید برخی ذکر چنین مثالی و مقایسه ایران و فرانسه، اشغالگر را قیاس مع الفارغ بدانند. اما مایلم بگویم که بسیاری از فعالان ملتهای غیر فارس به درستی یا نادرستی دولت ایران را یک دولت اشغالگر میدانند. به همین دلیل است که چنین مثالی را که تقارب بیشتری با دیدگاه نیروهای طرفدار اعمال حق تعیین سرنوشت ملتهای غیر فارس دارد را در اینجا ذکر کردم.
در این نوشته از دیدگاه نیروهای سیاسی ملتهای غیر فارس و نه به نیابت از آنها به چند مفهوم اشاره میکنم که برای برخی ناخوشایند و جنجال برانگیز است. شاید برخی از این مفاهیم بایستی مورد مداقه قرار گیرند و در یک لابراتوار، اصالت ، صحت یا عدم صحت آنها در یک فرایند دموکراتیک تآیید و ثبت شود تا راه را برای ادامه حیات سیاسی همه ملتها مهیا سازد.
این مفاهیم عبارتند از:
ایران: نیمچه دولت- ملتی است که با سرکوب و اضمحلال زبانهای ملتهای غیر فارس و غارت ثروتهای آنان در ٨٧ سال پیش تآسیس شد. تلاشهای دولت مرکزی ایران برای تشکیل \"ملت ایران\" تا به حال به شکست انجامیده است.
زبان فارسی: زبانی است که متعلق به شهروندان ایرانی از کویرهای ایران و بخشهایی از خراسان است و به واسطهی سیاستهای دولت مرکزی بر دیگر ملتهای غیر فارس تحمیل شد. ٨٧ سال است که رقم بزرگی از بودجهی کشور برای توسعهی زبان فارسی در داخل ایران و در سایر کشورها به کار گرفته میشود.
شیعه: یک جنبش و اپوزیسیون اسلام سنی است که به واسطهی صفویان در ایران به مثابهی یک مذهب بر سایر مذاهب و گروهای دینی تحمیل شد. این مذهب در دورهی محمد رضا پهلوی ابزار توسعهطلبی سیاسی در خارج از مرزها بوده و در دورهی جمهوری اسلامی به ابزار نابودی ادیان ، مذاهب و فرهنگهای سایر شهروندان از دیگر ادیان و مذاهب در داخل کشور تبدیل شده است. اکنون نیز بخش اعظم بودجهی کشور را دولت جمهوری اسلامی برای تحمیل در داخل کشور و تبلیغ و توسعهی این مذهب در خارج از کشور به کار میبرد.
اپوزیسیون: طیفهای متنوعی از راست تا چپ را در برمیگیرد. نیروهای چپ مدعی هستند که آنان نزدیکترین نیروهای اپوزیسیون به ملتهای غیر فارس هستند. دربارهی نیروهای راستگرا باید گفت تاکنون میان آنان و نیروهای ملتهای غیر فارس١٨٠ درجه تفاوت در جهتگیری سیاسی وجود دارد. به گمان بسیاری از فعالان و احزاب ملتهای غیر فارس، نیروهای چپ نیز با خرقهی چپ جلو میآیند، اما راستگرا عمل میکنند. در این میان نگارنده به استثنای تشکلی به نام \"راه کارگر\" که به شکلی غیرشفاف از حق تعیینسرنوشت ملتهای غیر فارس صحبت میکند شاهد وجود چپ مترقی و شفاف یا یک جریان میانهرو قابل قبول و فعال نبودهام که در خصوص مسئلهی ملتهای غیر فارس برنامهی واضح و روشن داشته باشد.
جمهوری اسلامی: دولتی تئوکراتیک است که هیچ امیدی به اصلاح آن نیست و در صورت سرنگونی نیز ملتهای غیر فارس امیدی به عملکرد اپوزیسیون ندارند. پس از سقوط دولت تئوکراتیک جمهوری اسلامی، بایستی ادارهی امور مناطق غیر فارس به دست مردم همان مناطق صورت گیرد و چنین نیز مردم فارس نیز به اداره امور مناطق خود بپردازند.
دمکراسی پس از جمهوری اسلامی: ادامهی فرایند ملتسازی ، غارت ثروتهای مادی و معنوی مناطق غیر فارس و احتمال بروز جنگهای داخلی در ایران.
حق تعیین سرنوشت: یک حق غیر قابل خدشه است. نیروهای فعال در زمینهی اعمال حق تعیین سرنوشت تلاش دارند تا مردم سایر جوامع ایرانی را با این حقیقت آشنا سازند که حق تعیینسرنوشت یک حق ملی برای ملتهای غیر فارس است و همزمان نیز چنین حقی به معنای تجزیه کامل ایران نیست.
اشغال: اشغالگر و نامهای مناطق غیر فارس که مورد استفادهی احزاب و برخی فعالان مستقل است، همچون: الاحواز، عربستان، بلوچستان، آذربایجان، ترکمنستان، کُردستان و.... هر کدام از این مفاهیم قابل بحث و گفتگو هستند.
نگارنده با هرگونه خشونت پروری موافق نبوده و نیستم و طبیعتاً در این کشاکش بزرگ فرا ملیتی در ایران خواهان خشونت ورزی نیستم. اما به نظر میرسد که سکوت رسانهها، احزاب و سایر فعالان و کنشگران سیاسی مرکزگرا در این مورد زمینهی خشونت ورزی را فراهم خواهد کرد. به نظر میرسد با توجه به سازمان یافتن جنبشهای ملتهای غیر فارس در ایران برای اعمال حق تعیین سرنوشت اکنون توپ در زمین مرکزگرایان است. در میان نیروهای راستگرا هیچ حزب و تشکل توانمندی نمیتوان یافت که به آن اعتماد کرد اما در میان نیروهای چپ هنوز امیدواری وجود دارد.
تا دیر نشده دربارهی سایر مفاهیم و حق تعیین سرنوشت ملی ملتهای غیر فارس بایستی بحث کرد، تا از شدت و امکان بروز حوادث ناخوشایند در آینده جلوگیری شود. ویروس کشنده و خطرناک ملتسازی رضاخانی از ابتدا با مبارزهی همه جانبهی ملتهای غیر فارس مواجه شد و با شکست روبهرو گردید و امروز در ورطهی نابودی است. آوار این نابودی نه تنها بر ایران بلکه برای منطقه بسیار سنگین و سهمگین خواهد بود. بکارگیری عقلانیت دمکرات مآب، دوری از تعصب نژادی و تکیه بر قوانین بینالمللی میتواند زمینهی جراحی تن بیمار ایران را فراهم سازد.