آیا عراق با رفتن مالکی آرام خواهد گرفت

20:43 - 18 شهریور 1393
Unknown Author
حسام دست‌پیش
 
بالاخره حیدر عبادی نخست وزیر عراق شد.اما معرفی حیدر عبادی پس کشمکش‌های فراوانی صورت گرفت که عامل اصلی آن نوری المالکی معرفی بود. مالکی که به اجبار این پست را ترک کرد، خود را برنده انتخابات می‌دانست و تلاش‌ها برای گذر از خود را به مثابه کودتا قلمداد می‌کرد.

کنار گذاشتن مالکی نتیجه سه سال کشمکش جدی حکومت اقلیم کُردستان و سنی‌ها با او بود. عمده انتقادات معطوف به مالکی حول تلاش‌های بود که او در جهت کنترل قدرت  و به حاشیه راندن دیگران انجام می‌داد. ولی آنچه این روزها شاهد آن هستیم، بیانگر این است که مالکی در نتیجه فشارهای داخلی و خارجی کنار گذاشته شد تا بلکه عراق به آرامش برسد. بهرحال کُردها خوشحالی همراه با احتیاط خود را از رفتن مالکی پنهان نمی‌کنند. اما دراین میان عده بسیار کمی از سنی‌ها معتقد به مشارکت سیاسی در عراق وجود دارند تا از رفتن او خوشحال باشند. چرا که صف‌بندی سیاسی میان گروهای سنی دیگر به مانند دوره‌ای نیست که بخش اعظم آنها دارای پست و مقام در حکومت مرکزی بودند. در این میان گروه‌های شیعه که مالکی آنها را به همراهی در کودتا متهم می‌کرد، وجود دارند. آنها تا زمان از دست رفتن ٨٠ % عراق از حوزه نفوذ دولت مرکزی توانائی انجام هیچ کاری را نداشتند. حال که عبادی را به جای مالکی نشانده‌اند، راهی سختی را در پیش دارند که کسی از با اطمینان نمی‌تواند حدس بزند که چه خواهد شد.

با این اوصاف سوالی که در این شرایط باید به آن پرداخت این است که آیا با رفتن مالکی عراق آرام خواهد گرفت؟

آرامشی که می‌توان برای عراق تصور کرد از سه منبع اصلی سرچشمه می‌گیرد.

تقسیم حقیقی قدرت، ترمیم روابط و رهائی عراق از تاثیرات منطقه‌ای. اگر سه مورد مذکور را مدلی برای آینده دولت آتی عراق در نظر گرفت، آیا جانشین  نور المالکی در این مسیر گام برخواهند داشت؟ یان مسیر مالکی را ادامه خواهند داد. برای درک موضوع ناچاریم از حیدر عبادی شروع کنیم. سیاستمداری از حزب الدعوه و همکار سابق مالکی. چرا از حزب الدعوه نام بردیم، به این دلیل که الدعوه منسجم‌ترین و ایدولوژیک‌ترین سازمان شیعی در عراق است. از طرف دیگر چرا از عبادی بعنوان همکار مالکی نام بردیم، به این دلیل که عبادی در حوزه مسائل مهم عراق صاحب نظر و نقش بوده است. بهرحال عراق با مالکی و بدونه مالکی ناچار به انتخاب است. انتخاب ادامه حیات این کشور یا پایان آن.

تقسیم حقیقی قدرت

کلمه حقیقی شاید در ابتدای بحث کمی غریب به نظر برسد. اما انتقادات معطوف به مالکی حول این کلمه می‌چرخید. کُردها و سنی‌ها و هر از چند گاهی شیعیان این کلمه را بارها به کار برده‌اند. آنچه کُردها و سنی‌ها در نظر دارند این است که باید به تقسیم قدرت اعتقاد داشت. به عبارتی دیگر تقسیم قدرت و پیاده کردن آن در کشور امری سیاسی یا تاکتیکی نباشد. برعکس باید خود را در این قالب تعریف کرد. همچنین بازی سیاسی و آینده سیاسی خود را هم در این حوزه تصور کرد.

حال باید پرسید حیدر عبادی باید از کجا آمده باشد تا اعتقادی جدا از خلف خود یعنی نوری المالکی را نمایندگی کند؟

همانگونه که قبلا اشاره شد حیدر عبادی به مانند مالکی از حزبی آمده که نگاهی تمامیت خواهانه و مقدس گونه به سیاست و قدرت دارد. به گونه‌ای که عده‌ای حزب الدعوه را مساوی با حزب بعث از لحاظ ایدولوژیکی مقایسه می‌کنند.

به فرض مثال در زمان زمامداری حزب بعث تنها گروهی که توانائی فعالیت و عملیات نظامی در عراق را داشت، حزب الدعوه  بود.

در چنین شرایطی مسئله تقسیم حقیقی قدرت که یکی از مشکلات جدی عراق است در دستور کار حیدر عبادی قرار خواهد گرفت. اگر فرض پایبندی ایدولوژیک را قبول کنیم باید گفت که عبادی ناچار به ادامه مسیر مالکی خواهد بود. از طرف دیگر،اگر فرض واقع بینی سیاسی عبادی را قبول کنیم، باید گفت آیا عبادی آماده خواهد بود که همه یاران مالکی که هم حزبی او نیز هستند از قدرت کنار بگذارد وگروه دیگر را انتخاب کند؟ در همان حال اگر موضوع حزبی و ایدولوژی بگذریم. آیا حامیان عبادی در منطقه به تقسیم قدرت حقیقی او اعتماد خواهند کرد؟

ترمیم روابط

تاثیر میزان خشونت‌ها در عراق آنچنان عمیق است که هر کسی سوادی نخست وزیری این کشور را در سر داشته باشد، باید قبل از هر چیز به فکر ترمیم شکاف‌های باشد که کینه و انتقام را تولید کرده‌اند. رابطه بین سنی،شیعه، کُرد و غیره چنان تغییر کرده که یکدیگر را به جنوساید یا نسل‌کشی متهم می‌کند.

سنی بودن نزد شیعیان به معنای تروریست بودن  است. شیعه بودن نزد سنی‌ها بعنوان رافدین قلمداد می‌شود. در این میان کُردها که دل خوشی از سنی‌ها نداشته و ندارند، امروز در تضاد جدی با شیعیان به سر می‌برند. همه این موارد حاکی از این است که فرو ریختن روابط  میان این گروه‌ها نیاز به فردی دارد که به ترمیم این روابط ایمان داشته باشد. آیا حیدر عبادی می‌تواند در این حوزه قرار بگیرد؟

منطقه و عراق

عراق پس از صدام و بخصوص بعد از تحولات سوریه به میدان کارزار محور شیعه و سنی تبدیل شد. جمهوری اسلامی ایران از طریق دولت مرکزی در صدد تقویت محور شیعیان بود. عربستان و ترکیه از طریق سنی‌ها در جهت هماهنگی و تقویت محور سنی فعال بودند. از طرف دیگر کُردها هم به مدارا یا ایجاد توازن میان محور شیعه و سنی روزگار خود را سپری می‌کردند. همه اینها بیانگر این است که عراق جولانگاه دولت‌های منطقه است. به عبارتی دیگر هر یک از کشورهای منطقه یا بهتر بگوئیم محور شیعه و سنی عراق را به زمینه تصفیه حساب خود در سوریه  تبدیل کرده‌اند. حال جانشین مالکی که وارث حمایت یکی از کشورهای منطقه است، چگونه می‌تواند عراق را از این مهلکه نجات دهد؟

در آخر امید به آرامش و امنیت در عراق پس از مالکی امر غیر ممکنی به نظر می رسد. بخصوص که شیعیان ثابت کردند که نمی‌توانند دولتی را با محوریت دمکراسی توافقی بنیان بنهند. از ‌طرف دیگر کُردها نیز به فکر تشکیل دولت خود می‌باشند. در همان حال سنی‌های موافق به مشارکت در سیستم سیاسی عراق در اقلیت و تندروها در اکثریت هستند. پس مشکل است میراثی که مالکی از خود به جای گذاشته با آمدن عبادی مسیر خود را به این زودیها تغییر دهد. هر چند عده‌ای معتقدند که آمریکا کنترل معادلات را در دست خواهد گرفت تا عراق از مسیر خارج نشود. اما بعید است گره ناآرامی‌های عراق بوسیله آمریکا باز شود.