اهرم و بازتاب رسانه‌ها در تحریف حقوق نوع بشر

20:44 - 14 تیر 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی

به دور از وسواس‌ها و چگونگی نگاه و برداشت‌های گروهی، سیاسی و طبقاتی خویش به بحران‌های فزاینده‌ی خاورمیانه، بیائید با هم بپذیریم که شیوع، رواج و رشد جهشی قارچ‌های سمی در منطقه ناآرام ما با همه‌ی زشتی و ناگوارهای خونبارشان تو گوئی می‌بایست اینچنین مقدر باشند که می‌بینیم شان و هستند؛ همچنانکه پیشینیان و خود ما فجایع این \"مصیبت‌کاران شیعی\" را چه در اعصار صحرانشینی ـ برده داری ـ فئودالی و چه در انقلاب ٥٧ ملاخور شده و تا به همین امروز تباه، نسل ها بارها اشکال این جنایت‌ها و انتقام‌گیری‌ها و خودکامگی‌های هولناک شیعی علیه غیر و مخالفان را تجربه کرده‌اند و کرده‌ایم. ریشه‌ی تشویق این همنوع کشی‌ها ابتدائی در تحریف مذاهب از حقوق نوع بشر است که سپس خوراک میدیای فریبکار داخلی و جهانی، آنرا بازتاب سودآور رسانه‌ای خود می‌کند و هر بار در سوئی دیگر مردمان محروم‌تری را به سان ما و یا دیگران درگیر، دچار شبیخون های جنگ ١٤٠٠ ساله می‌کند.

جنگی واپسگرا و تکراری به سود فرقه‌ها و نظام جهانی سرمایه در عصر ترفندهای نئولیبرالیزم و جار و جنجال‌های رسانه‌ای آنها که بی‌شرمانه و پیوسته هنوز هم مدعی یافتن راه حل بحران‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بیداری نوع مردمی می‌باشند! در حالیکه همیشه دروغ گفته و می‌گویند و جهان آدمی‌زادی را روز بروز از مهر تکیده‌تر و زندگی نوع بشر را در سراسر جهان با این جنگ‌های زرگری ناامن‌تر ساخته و می‌سازند. حالا نوبت تفرقه و تجزیه مردم عراق و سوریه است که احتمالا هر دو کشور و دیگر کشورهای منطقه و حتی مذاهب و ملت‌های ایران را این رویدادها می‌تواند بیش از گذشته رودر روی هم گذارده و سرزمین شیعه زده ما را به ویرانی بکشانند تا رهبران کشورهای فرقه‌ای و تجزیه شده را به سود تحرک میلتاریسم و تشویق خرید سلاح ناچار سازند و آسان‌تر همه را مطیع آمال جهانخوارانه خود قرار دهند.

اهرم تحمیق و خواب ماندگی اغلب ملت‌های اسیر و فقیر مسلمان موتور مقتدر این جنگ‌هاست، که دریغا که بهترین آبشخور سیرابی میلتاریسم جهانی شده است و مردم همنوع ما در گوش تا گوش منطقه اغلب ناتوان از درک این واقعیت آشکار می‌باشند! بی‌سبب نیز نیست که آنها ناگزیرند هر از چندگاه در گوشه‌ای از سرزمین‌های سوخته و وحشت‌زده شان با هراس و لرز شاهد اشغال و دخالت خونخواران در دیار و خانه خود شوند؛ آن سان که شهروندان سنی مذهب ما طی ٣٥ سال در اقصی نقاط ایران زهر این تبعیض‌ها و سرکوب‌های فراوان را از رژیم شیعه بارها چشیده‌اند . آیا این بازتاب‌های شنیع نشانه‌ی پسرفت شعور انسان و حقوق بشر او نیست؟

پس، در صورت پذیرش چنین بازگشتی به گذشته‌های مرده! آیا نباید تأکید و تثبیت کنیم که (تکوین داعش‌ها و دیگرانِ کم و بیش مذموم‌ترِ قدیمی) هر کدام آنها و دهن گشادی‌های متعفن شان تنها نشانه‌ی(غیاب آگاه انسان و نقطه‌ی مقابل و مفقود دیالکتیک هوشیاری و بیداری ضروری و توده‌ای ست) که امروزه در این بین خون و شمشیر و مذهب موجود نیست؛ و یا اگر اندکی هست مورد سوء استفاده‌ی رسانه‌ها در منطقه‌ی و جهان بلا زده ما گرفتار می‌باشد. زیرا امپراطوری‌های رسانه‌ای امروزه جز به تحریف حقوق نوع بشر به سود مطامع حیاتی خود و مذاهب جنگ برانگیز و پولساز، هیچگاه مفید به حال تحول بنیادی و انسانگرا نبوده‌اند. فقدان نوع دوستی و ناچیزی پذیرش حقوق مدنیت و عدم تحمل غیر، خود این‌ها نمود آشکار آن می‌باشند، که مادر دشمنی‌ها ناآگاهی ست.

پرسش پایه در برابر علل پیدایش آنها آیا این نیست که پندار اغلب آدم‌های عامی و فقرزده هنوز غریزی و پائین بوده و دلیل آن اینکه در اسارت جابران و جاهلان و جنگ‌طلبان فرقه‌ای و ساختارهای غارتگر جهان مانده است؟

چرا که ما می‌دانیم: جنگ مذاهب با کانون بنیادگرائی اسلامیِ بر محور\"خدا و قرآن\" استوار می‌باشد. تعارضات مذهبی مشاجره‌آمیز بوده و ریشه مشترکی با هم دارند و دعاوی و سوء استفاده‌های هر یک آنها نیز توسط نام خدا و قرآن، از تعابیر و تفاسیرشان بر می‌خیزد که ( به اصطلاح امت‌های هر سو بی‌چون و چرا می‌بایست تبعیت مطلق از فرمان خدا و کتاب او داشته و به تبع غیاب، مومنان خلافت زمینی خمینی‌ها، بن‌لادن‌ها و البغدادی را بیعت می‌کنند. تاکنون این فرقه‌ها، بدون استثناء دشمن اراده‌ی آزاد انسان، مزاحم زندگی مدرن شهروندی و مانع شناخت همه جانبه حقوق نوع بشر و وجدان بیدار تاریخی مسلمانان بوده است، و تفاسیر نجات‌بخش رهبران‌شان جز ایستائی و پسرفت زندگی نبوده و همه جا تک تک شان سمبول ارتجاع و قهقراء بوده‌اند. همه مذاهب مریدان و جاهلانی را پرورده‌اند که هر کدام با نام خدا دشنه تیز و کور سران را با یقین و باور بر تن و قلب هستی بیمار مردم ندار در کشورهای استبدادی و فقرزده فرو برده و بارهای بار شکم‌های گرسنه همدیگر و معترضان را فقط به خاطر حرمت دین دریده‌اند و طبعا از خمینی تا البغدادی همه منشأ گسترش جنایت‌ها علیه حقوق نوع بشر بوده و می‌باشند.

با این وجود و در کنار آن همه فریبکارهای چشمخراش مذاهب اما، چرا ما نباید این عوارض پلید و دردآور عصر بربریت را حقیقی ندانیم؟ مگر شبیخون و عواقب ویرانگر امروز با نتایج جنگ‌های تاکنونی مذاهب که ما آنها را توسط تاریخ شناخته‌ایم تفاوتی دارند؟ آیا نوع نگاه مذهبی مسلمانان از دیروز تا به امروز با وجود این همه تحولات فرهنگی و فراز و فرودهای تجربه برانگیز دگرگونی لازم و کافی جهت انطباق خود با زمانه داشته و یافته است؟ پاسخ روشن و مسلم نه است! و بنا بر این همه (رویدادهای سرسام آور اخیر و خونین نیز برای ما می‌بایست عادی باشد) و در آینده هم می‌توانند (همچنان یکسان بمانند و بی‌مضایقه در دست مستان فرقه‌ای برنده‌تر و قهارتر نیز بگردند. پیدایش و وجود رنگین همه آنها در این بی‌پناهی‌ها و سرخوردگی‌های انسان نادان و متعصب مذهبی و زمینگیر شده در زیر چکمه امپریالیست‌های چپاولگر و دست نشاندگان داخلی آنها و روحانیت فاسد و وابسته، وقوع اینگونه بی‌رحمی‌ها و درندگی‌ها هیچگاه جای تعجب ندارد.

خصوصا در حال حاضر و با این (تشویق و تبلیغ تقابل منافع ملی و مذهبی توسط امپریالیست آمریکا، اسرائیل و دول دشمن مسلمان منطقه با هم) البته که این \"همنوع کشی‌های موجود پاسخی نه غلط برای توده‌های تنگدست کار و ستم، بلکه درست، فریضه‌ای بسیار واجب، طبیعی و الهی ست که نمی‌باید مسلمان بیچاره از آن چاه غفلت بدرآید.\" چرا که (هنوز هم همچون سده‌های گذشته، تحولی بایسته، شایسته و نوعگرا در میان زندگی و افکار سنتی پا نگرفته و قوانین و ساختارهای مدرن فرهنگی، سیاسی در کل منطقه بیرون از دوایرِ بسته ادیان و مذاهب می‌باشند و هنوز به سود اراده‌ی مستقل ملت‌های اسیر و عقب‌مانده تسری نکرده و جوامع، دگرگونی مستلزم) را نیافته‌اند.

در خلاء دادرسی قانون، نبود اهرم رسانه‌های آزاد جهت بیدارسازی و همزمان سرکوب استبدادها از نیروهای مستقل، پیشرو و آگاهی رسان چپ، لاجرم میدان خالی برای بازتاب و اشتلم فرقه‌ای و گروهی رسانه‌ها در تحریف حقوق برابر نوع بشر باز است، و اینگونه نیز می‌بایست بازتاب تحریف‌گرانه داشته باشد و سطح آگاهی عمومی ناچیز و پذیرش تبعیت کور توده‌های کم شعور و بی‌دانش از داعش‌ها چنین بالا رود. خصوصا: واماندگان و سرخوردگان در جهان به اصطلاح مساوات اسلامی، در این گمراهی‌ها می‌بایست تشجیع شوند. گرسنگان و ستمزدگانی مستاصلی که نادانسته از راه نان و آزادی واقعی خود به در آمده‌اند و همچون سرسپردگانی سوگند خورده، ناتوان و امیدوار دنباله‌روی چنین فرقه‌های وحشی و ضدبشری می‌شوند. همانگونه که بخش بزرگی از مردم ما گول خمینی را خورد. آیا: در نبود آگاهی طبقاتی رویدادهای کنونی منطقه، هنوز هم امری اجتناب‌ناپذیر نبوده و نیستند؟

زیرا: اغلب کارگران و مردم مسلمان منطقه همچون میلیاردها همدرد و همنوع جهانی خود نه نان کافی دارند و نه حق و حقوق آزاد خود را می‌شناسند؛ نه اصولا دانش فهم علل بدبختی‌ها و نه رسانه‌های مستقل و روشنگر را وجود دارند که آنان را یاری رسانند و نه فرصت کسب دانش اجتماعی را در طول تاریخ استبدادهای رنگین و بلند داشته‌اند! در چنین دیارانی ارتجاع زده‌ای جز آنچه بر بهار عربی و انقلاب ٥٧ ما رفت راهی و نویدی به سوی اراده مردمی و ساختارهای خودمدیریتی هرگز متصور نیست. در اغلب این کشورهای عقب مانده یا تا حالا شاه‌ها و ملک‌ها و ابَر قهرمان‌ها حکم رانده‌اند و یا مکلاهای کلاش با یاری روحانیت نمایندگی خدا را در زمین داشته‌اند.

این جز تحریف و تحقیر و توهین آشکار نیست که اهرم رسانه‌های داخلی و جهانی خود نیز به سود عده‌ای فرقه‌ای شده و عمل کرده و آزادی وجدانِ بیدار و حقوق بنیادی بشر را قربانی منافع سرمایه کرده و می‌کنند و در برابر ارتجاع و استبدادهای ایران شیعی ـ ولائی و عربستان سعودی ـ سنی به عنوان دو الگوی بدخیمِ و برجسته‌ی مذاهب، پیوسته سکوت مصلحتی کرده و می‌کنند و هرگز آنگونه که آنها و جنایات‌شان دهه‌ها جهانی شده است، افشاگری‌شان نکرده‌اند.

در هر دو کشور اصلا نه آزادی و نه حقوق بشر و نه برابری زن و مرد متصور است؛ چه رسد برای غیر و مخالفان؛ زیرا که هیچگاه چنین استعداد در سران هر دو کشور وجود خارجی نداشته و ندارد.

جامعه جهانی رسانه‌ای کدامین اهرم افشاگری و قدرت رسانه‌ای ریز و درشت و گسترده‌ی مستقل خود را به عنوان ستون چهارم دمکراسی در سراسر خاورمیانه پیوسته و سیستماتیک که نه! بلکه اندکی در خدمت بیداری مردمی نهاده است؟ هیچگاه! مگر تنها در فریب، همیاری و تبلیغ تشعشات قبور، معنوی جلوه دادن اماکن پُرتلألو مسجدهای فریبنده و یا زیر پوشش گذاردن تخدیر فضاهای مستولی نمازهای اجتماعی و مراسم مشابه و...که همه جا شعور آدم فقیر و گرسنه و بی‌دادرس را مقطعی و موقت روغنکاری و دستکاری دروغین آسمانی می‌کند. آیا امپراطوری‌های رسانه‌ای بی‌خبر از نسل کشی‌های دهه‌ی ٦٠ و ٦٧ خمینی در ایران و یا همین حالا غافل از کشتارهای فله‌ای هزارها مردم توسط داعشی‌ها هستند؟ هرگز!

مدعیان رفرماسیون دینی، مخالفان حکومت مذهبی و معترضان به سوء استفاده‌های کلان و طبیعی در دستگاه روحانیت فاسد و متمرکز، همان‌هائی که جنبش مردمی به اصطلاح سبز و از دید من رنگین را نیز به شکست و انزوا کشانیدند؛ آنها، با همه‌ی اختلافاتی که با ما چپ‌ها و نیروهای مترقی و سکولار و روشنگر دارند، آیا آنان به بنیاد تعارضات و تجاوزات حقوقی رژیم کنونی بر علیه جامعه رنگین همچون ما می‌نگرند که جنگ مذاهب را ناشی از تلاش برای کسب قدرت و ثروت می‌دانند؟ تضادهائی که جز با زدودن این جاه‌طلبی‌ها و آن نیز جز تنها در جدائی دین از حکومت میسر نمی‌تواند باشد. آیا آنها چنین برداشتی را از ٣٥ سال جنایات رژیم شیعه دارند؟ آیا این ریاکارانه نیست که رفرمیست‌های مذهبی همچنان به این بازی رسوا با پاسداران حماقت و سردسته‌ی آن خمینی و با قانون اساسی او و حکومت مذهبی‌اش هنوز نرد عشق و وفاداری می‌زند و اصولا به چنین دغلکاری‌ها که اراده‌ی توده‌ای را برنمی‌تابد؛ هنوز هم پایان نمی‌دهد؛ من می‌گوئیم دین و مذهب باید از سیاست اجتماعی و طبقاتی زدوده شوند.

کانون کار و بازتاب‌های رسانه‌های کلان داخلی و جهانی در برابر وظایف ساده خود هرگز مسئول و مستقل نبوده و گروهی و خودمحور عمل کرده است. و هیچگاه برای بیداری نوع بشرِ تحمیق شده آگاهگرانه و زیربنائی اقدامی کافی نداشته است. به باور من رُل هیراشی رسانه‌های غربی تاکنون بیشتر (شبیه‌سازی حقوق‌بشر، تحریف آگاهی و آزادی‌ها و توهین سرراست به دمکراسی مردمی در سراسر جهان بوده است و جز تک بعدی و فرقه‌ای همچون مذاهب حقارت آمیز به سود بیداری انسان جهان‌شمول معطوف نبوده و این مهم مورد باور این سرکردگان مدیای جهانی نیست. چرا که آگاهی اکثریت نوع بشر، هنوز هم اسیر جن‌ها*، غول‌های کوچک و بزرگ مافوق بشر است و تحول شعور بی‌گمان خصوصی شده و البته زیر اراده چند تن صاحب قدرتمند زندانی مانده است) ـ البته منظور من از رسانه به مفهوم گسترده (پایگاه‌های تدارک گمراهی، تسلیم و تصاحب بیداری توده‌ای و تضعیف کلان شعور تاریخی و همبستگی فراملی و مذهبی و منطقه‌ای می‌باشد؛ که شناخت را فریب می‌دهد؛ حقوق شهروندی ملت‌ها را ماستمالی می‌کند؛ و مانع از درک درست منافع مستقل طبقاتی کارگران، مزدبگیران و فرودستان را در برابر قدرت صاحبان انگشت شمار ابزار کار و ثروت‌های هنگفت می‌شود؛ و همچنان همیشه تاریخ تضاد سازش ناپذیر کار با سرمایه را مغشوش می‌سازد. همانسان که ادیان در این گمراهی بلند تاریخی شریک و هموند سرمایه‌داران بوده و می‌باشند. آیا جز این است؟!

نوع‌دوستان، مدافعان حقوق‌بشر، برابری جویان، چپ‌ها و کمونیست‌ها تغییر این ساختار ناگوار رسانه‌ای را از توان نیروهای رنگین راست، امپراتوری‌های ادیان و مدیای‌های مقتدر آنها وابستگان متملق گویشان بیرون می‌دانند. زیرا: کوچک‌ترین اهرم آن تخدیرها، تحریف‌ها و تحقیرها، از هزارها مساجد، کلیسا و کنیسه‌های و...بی‌شمار در منطقه شروع می‌شود تا به هزارها برج الکترونیکی و صدها ماهواره‌های عظیم تلویزونی و صدها هزار برج و بارو و گنبدهای ادیان جهانی می‌انجامد. نفوذ و شبکه گسترده و عمیقی که حتی مورچگانِ در اعماق هم از تأثیرات مخرب آنها در آمان نیستند؛ چه رسد به انسان ساده لوح و خسته. این فرقه‌ها و باندهای رسانه‌ها و گروه‌های مافیائی به سادگی بر سطح دانش، شکل آمال و افکار همگانی عصر آنچنان که می‌خواهند ناظم می‌گذارند و حکومت می‌کنند.

با نگاهی ساده به عرصه‌ی بازار تبلیغات آزاد رسانه‌های غربی، و تشعشات فریبنده مراکز کوچک و بزرگ ادیان و مصلحت همکاری پوشیده‌ی آنها با هم، آنگاه ما می‌توانیم با اندکی دقت در همه جای دنیا، به تشابهات عملی آنان پیرامون گمراهی سازی انسان از راه‌اش توسط زنجیره به هم پیوسته مدیای آنها پی‌بریم و چنین هدف صریحی را لمس کنیم. به ویژه که امپراطوری‌های داخلی و جهانی مانع رسیدن اطلاعات آزاد و واقعی و نوع بشری به سود بیداری همگانی می‌شوند. و این در حالی ست که اهرم دانش رسانه‌ای مستقل، متعهد و هوشمندانه هنوز توان مقابله جدی ندارد و دارای کمترین ابزار روشنگری و افشاگری سریع و کافی ست؛ و هر اطلاعات درست و سازنده پیشتر توسط نیروهای ضداطلاعات رسانه‌ای داخلی و خارجی منحرف و یا با کمترین هزینه برای خفه کردن آگاهی، بیداری و پیدایش انقلابات کارگری ـ مردمی بمباران فریبنده رسانه‌ای می‌شوند.

* واتیکان رسما اتحادیه بین‌المللی جن‌گیران را به رسمیت شناخته است.