انقلاب ١٩٧٩ و مطالبات ملی کردستان

14:45 - 26 مرداد 1391
Unknown Author
سعید سنندجی

1979 august 19سی و چهار سال از فرمان جمله خمینی، به کردستان میگذرد. اکنون تغییر و تحولات زیادی در جامعه کردستان و سراسر ایران پدید آمده است. اسناد فراوانی وجود دارد که بسیاری از شخصیت­هایی که امروز دکتر و مهندس و روزنامه­نگار و استاد دانشگاه شده­اند مانند دکتر زیبا کلام، اکبر گنجی، جلایی­پور، حجاریان، عبدی و کسانی هم چون بنی­صدر، یزدی و غیره در آن روزها تمام هم و غمشان را در جهت کشتار مردم انقلابی کردستان و تحکیم پایه­های حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی گذاشته بودند. سازمان­­هایی نظیر حزب توده، سازمان فدائیان خلق ایران­(اکثریت)، جبهه ملی، نهضت آزادی و... هم­زبان با جمهوری اسلامی، هر آنچه در ماهیتشان بود به مردم انقلابی کردستان نسبت دادند و آن­ها را عوامل پالیزبان و بیگانه و ضدانقلاب نامیدند.

با فرمان حمله 28 مرداد 1358 خمینی، ارتش و ژاندارمری باقمیانده از رژیم شاهنشاهی، پاسداران جمهوری اسلامی، سیلی عظیمی از چاقوکشان و قداره بدستان «مجاهدین انقلاب اسلامی»، «سیاه جامگان»، «کفن پوشان»، «دانش­جویان خط امام» و «سپاهیان اسلام»، به سوی کردستان سرازیر شدند تا صدای حق­طلبانه و انقلابی مردم کردستان را خفه کنند .اما، در برابر این یورش وحشیانه، مردم انقلابی کردستان، به پا خاستند و جنبشی را راه انداختند که اکنون با گذشت سی و چهار سال ، هنوز هم این جنبش با قدرت به مبارزه انقلابی خود ادامه می­دهد.

بخشی از فرمان حمله خمینی به کردستان، چنین است:
«از اطراف ایران گروه­های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده­اند من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می­کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می­کنم، اگر با توپ­ها و تانک­ها و قوای مسلح تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می­دانم...»­(روزنامه­های کیهان و اطلاعات و...، شنبه 27 مرداد ماه 1358)

\"5699.jpg\"
بدنبال انتشار این فرمان خمینی، عصر همان روز، نمایندگان مجلس خبرگان در قم، او را ملاقات کردند. خمینی، سخنرانی کرد. او، طی سخنانی برای آن­ها، با زبانی زمخت و خشن، بی­شرمانه مردم انقلابی و آزادی­خواه و حق­طلب کردستان را خرابکار و فاسد نامید. او، در بخشی از سخنرانی خود گفت: «... مرزها را آزاد کردند، قلم­ها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که این­ها یک مردمی هستند... این­ها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمی­شود با ملایمت رفتار کرد... این­ها یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند. این­ها را ما نمی­توانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان می­خواهد بکنند. حالا هم اعتراض کرده­اند که خود شماها دارید این کارها را می­کنید. نظیر آن­ها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند... خودشان ایجاد غائله می­کنند بعد گردن مردم می­گذارند... یک چنین مردمی هستند... با این­ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار می­کنیم...»­ متن کامل این سخنرانی در روزنامه­های کیهان و اطلاعات و صدا و سیما درج گردید.
\"5700.jpg\"
 مردم کردستان بعد از این فرمان ننگین خمینی ، در همه جا دست به تظاهرات و اعتراض زدند. نیروهای سرکوبگر، ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد روز 28 مرداد 58، 11 نفر از جوانان شهر پاوه را بدون هیچ­گونه محاکمه­ای اعدام کردند. خبر و تصویر این وحشی­گری، در روز 28 مرداد در رسانه­های داخلی و خارجی درج گردید. نیمه شب هواپیماهای جنگی بر فراز شهرهای کردستان، به ویژه شهر سنندج، دست به مانور زدند و دیوار صوتی را شکستند.

خمینی، اطلاعیه دیگری صادر کرد: «بدون فوت وقت به سنندج بروید. کلیه نیروها و و قوای نظامی به این دستور توجه فرمایند: الساعه خبر رسید که در سنندج، ارتشی­ها و سازمان­های آنان را محاصره کرده­اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد، اسلحه­ها را می­برند... اکیدا به کلیه قوای انتظامی دستور می­دهم که به پادگان­های مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی به طرف سننددج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب در هر محلی هستند به مقدار کافی به طرف سننج و تمام کردستان با پل هوایی بسیج شوند و با تمام شدت اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر و لو به قدر یک ساعت از وظیفه به شدت تعقیب می­شود. از ملت ایران می­خواهم که مراقب باشند هر یک از ماموران تخلف کردند فورا اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قوای انتظامی به من خبر بسیج عمومی برسد. والسلام روح­الله الموسوی الخمینی، 28 مرداد 1358» روزنامه کیهان، 29 مرداد 1358)روز 29 مرداد 58 خلخالی از سوی خمینی، به عنوان حاکم و قاضی برای قتل­عام مردم انقلابی کردستان، به آن منطقه اعزام شد.
\"5701.jpg\"
آیت¬الله منتظری، درباره یورش به کردستان، گفت: «حوادث کردستان عکس‌العمل امپریالیسم و صهیونیسم است.»
آیت¬الله طالقانی، در سخن¬رانی جمعه 9 شهریور تهران، بار دیگر به جنبش حق طلبانه‌ کردستان، شدیدا حمله کرد. او در سخنرانی قبلی خود گفته بود که همراه امام پشت تانک نشسته و به کردستان می‌آید.

از سوی دیگر مزدوران جانی ارتش‏ و سپاه پاسداران تحت فرماندهى چمران، به شهر پاوه یورش بردند. مزدوران ارتشی و پاسداران و بسیج بعد ازدرگیریهایی درمناطق مختلف شهرسنندج، توانستندكه محلهای مختلفی از شهر را به تصرف خوددرآورند . آنها عده بیشماری ازمردم وجوانان را دستگیرمیكنند. بامداد روز 29 مرداد 58، بار دیگر 7 تن از مردم شهر پاوه، در محوطه زندان دیزل‌آباد به جوخه اعدام سپرده شدند. (روزنامه کیهان، 30 مرداد 58) همچنین روزنامه کیهان، روز 30 مرداد ماه، خبر 9 نفر دیگر از تیرباران شدگان شهر پاوه را که در ساعت 6 بامداد در محل کشته شدن پاسداران، با حکم خلخالی، درج کرده بود. دادستان انقلاب سنندج، در یک گزارش رسمی اعلام کرد که 6 نفر در سنندج، اعدام شدند.
\"5702.jpg\"
روز 20مهر ماه 1358، به دنبال اعتراض مردم برای آزادی زندانیان در شهر مهاباد، پاسداران به روی مردم معترض آتش گشودند که موجب اختلاف جمعی از آنها با نیروهای مسلح شد. در این هنگام زدوخورد درگرفت و گروهی از مردم و پیشمرگان مسلح به سپاه پاسداران و کلانتری حمله کردند. در این درگیری رییس کلانتری و 3 پلیس کشته شدند. 7 نفر دیگر نیز زخمی گردیدند و 17 نفر از زندانیان نیز موفق به فرار شدند.

دکتر زیبا کلام، اکبر گنجی، جلایی‌پور، حجاریان، عبدی و کسانی هم چون بنی¬صدر، یزدی که‌ این روزها خود را به‌ عنوان رهبران اینده‌ ایران\" دمکرات و سکولار\" معرفی میکنند در آن روزها تمام هم و غمشان را در جهت کشتار مردم انقلابی کردستان و تحکیم پایه‌های حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی گذاشته بودند. سازمان‌هایی نظیر حزب توده، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، جبهه ملی، نهضت آزادی و... هم زبان با جمهوری اسلامی، هر آنچه در ماهیتشان بود به مردم انقلابی کردستان نسبت دادند و آنها را عوامل پالیزبان و بیگانه و ضدانقلاب نامیدند.

که اکنون عنوان دانشگاهی و از رهبران اپزیسیون ایرانی را یدک می¬کشد در آن روزها در سرکوب و کشتار مردم کردستان نقش مستقیم داشت. او، برای سرکوب اعتراضات مردم مهاباد، از سوی نخست وزیری مدتی به مهاباد فرستاده شد. لازم به تاکید است که زیبا کلام، بعد از راه انداختن جنگ کرد و آذری در شهر نقده بارها به عنوان نماینده دولت راهی کردستان شده بود.

به گزارش خبرنگاربی بی سی، روز 1شهریورماه:« شیخ عزالدین حسینی دراعلامیه ای بمناسبت عید رمضان نیروهای دولتی را متهم به كشتار كردها واعدام گروههای غیر نظامی كرده است وآنها(كردها)رابه مقاومت واتحادعمومی تشویق ودعوت كرده است.» ازطرف دیگر مبارز دكتر قاسملو رهبر حزب دمكرات كردستان به خبرنگاررویترگفته است: «كه آماده مذاكره بامقامات دولتی است، اما مقامات دولتی به این پیشنهاداعتنائی ندارند.» همچنین خبرگزاری فرانسه در تهران گفته است :« كردهای مقیم مركز اعلام كردندكه تماسهائی برای عادی ساختن اوضاع درمناطق كردنشین بین مقامات دولتی وكردها صورت گرفته است.» روزنامه كیهان 3شهریورماه 1358 ص. 2 ( 25 اوت 1979 به نقل ازرادیوبی بی سی ). اما دادستان كل انقلاب مزدور جلاد آذری قمی دستورداد كه: «شیخ عزالدین حسینی ، متین دفتری ، مرزبان و قاسملو تحت تعقیب قرارگرفته اند» (اطلاعات 31مردادماه 1358 ). بنا به‌درخواست شیخ عزالدین حسینی در مساجد و اماكن عمومی و خیابانها و میادین گردآمده وتظاهرات عمومی برپاگردید وبرمزارکشته شدگان رفتند و كشتار مردم و انقلابیون كرد را محكوم كردند. مبارز عبدالرحمان قاسملو مسئول حزب دمكرات كردستان در تظاهرات مردم مهاباد شركت كرده و از بالكن شهرداری برای مردم سخنرانی می‌كند. او مردم را به مبارزه تشویق می‌كند بنا به گزارش خبرگزاری‌های داخلی وخارجی كه در روزنامه های كیهان واطلاعات 4شهریور 58 هم چاپ شده است.

روز نهم شهریور 1358، درگیریهای شدیدی در کردستان روی داد. مهمترین درگیریها در جاده بانه، مریوان، دیواندره و بوکان در جریان بود. هلیکوپتر چمران، زیر آتش ضدهوایی پیشمرگان قرار گرفت. در روستای سوته و پاسگاه بسطام، یک جنگ شدیدی روی داد که در این جنگ نابرابر فواد مصطفی سلطانی، از رهبران سرشناس و محبوب و از بنیانگذاران کومه¬له، جان باخت. جانباختن کاک فواد، شوک و ضایعه بزرگی برای جنبش حق طلبانه‌ کردستان بود. نیروهای رژیم بر سر جان باختن کاک فواد، تبلیغات گسترده‌ای راه انداختند و آن را پیروزی بزرگی برای حکومت نوپای خود دانستند. 6 روز پیش از این واقعه دردناک، به دستور خلخالی، نماینده خمینی، 2 برادر کاک فواد را همراه با 7 نفر دیگر در مریوان تیرباران کردند. و نمایندگان دولت جمهوری اسلامی تهران برای تحویل این شهدای كرد به خانواده هایشان به اتهام خائن و وطن فروش ، خواستار پول وهدیه شدند. اسامی اعدام شدگان مریوان عبارتنداز:1 ـ حسین مصطفی سلطانی 2 ـ امین مصطفی سلطانی3 ـ احمد پیرخضری (كارمندبیمارستان)4 ـ حسین پیرخضری (معلم)5 ـ فایق عزیزی (عضوشورای شهر مریوان) 6 ـ علی داستان ( پیشمرگه ) 7 ـ بهمن اخضری (پزشك و فیلمبردار)8 ـ جلال نسیمی9 ـ احمدقادرزاده اهل روستای دره‌تفی.

نیروهای جمهوری اسلامی، هنگامی که توان مقابله با نیروهای پیشمرگ و مردم معترض را نداشتند، وحشیانه به مردم بیگناه حمله می‌کردند و دست به کشتار می‌زدند. برای مثال، روز 11 شهریور 58، نیروهای جمهوری اسلامی، مردم روستای «قارنا» را قتل‌عام کردند. در مورد این فاجعه‌ که‌ اشک هر انسانی را سرازیر میکند، قبلا مختصرا نوشته‌ام. روستاهای دیگری همچون «قلاتان»، «سروکانی»، «ایندرقاش»،«منطقه چومی مجیدخان» و چندین روستای دیگر هم از این جنایات جمهوری اسلامئ بی بهره‌ نماندند،. جنایاتی دیگری چون اعدام دسته‌ جمعی 59 زندانی سیاسی در مهاباد، اسامی این 59 نفر که‌ اعدام شدند از این قرار است : غلامرضا بارزی، حسن جهانیان، علی بانه‌یان، محمد علیالی، محمد امین صفا، همایون نیلوفری، محمود ریزیی، محمد حسینی، عباس حسینپور، کاظم خاتونی، علی مزنه‌، عبدالله‌ تحریان، رحمان رحیمی، علی گلپرست، مصطفی عسمتی، خالق بارزانی، یوسف ایازی، کمال چاوشینی، حسن رحمانیان، خالد رحیم آذر، خالد صفایی، سید ابراهیم احمدی، محمد مسعودی، محمد ابوبکری، وفا الیاسی، منصور جناح، محمد امین احمدی، محمد سلیمی، فریدون شنگه‌، علی بازیان، خضرر رنگین، ابوبکر شکری، انشاالله‌ نادری، هژار کریمی، کمال کریمی، کریم ر‌حیمیان، یوسف حبیب پناه، محمد فارق بازیار، ابراهیم امینی، صالح مام ابراهیمی، شکری نادری، مصطفی فقری،علی غواره‌، علی صلاحی، ملا حسن لاجوردی، سلیمان حسن زاده‌، یوسف حسن زاده‌، کریم کاوه‌،، سید محمود سید محمودی، حامد محمود کندو، حسین کلهری،عباس یوسفی، سیامک سقزی، علی آباده، کمران ظاهر حه‌جازی، صالح فرهودی، مقصود محمودی، احمد کهروبی، رحمان خضرپور.
\"5704.jpg\"
روز 27 اسفند 1357، نیروهای سرکوبگر از پادگان 28 سنندج، به مردم شهر حمله کردند که در اثر این حمله وحشیانه، ده‌ها نفر جان باختند و صدها نفر نیز زخمی گردیدند. ستاد ارتش در تهران، مردم سنندج را ضدانقلاب خواند و تهدید کرد. در دومین روز این جنگ، صدیق کمانگر، سخنگوی شورای موقت شهر سنندج، در نامه¬ای خطاب به خمینی، نوشت: «این درگیری مسلحانه از طریق صفدری نماینده دولت و پادگان سنندج تحمیل شده است.» مردم سنندج ۲۴ روز، در مقابل حملات هوایی و زمينی جمهوری اسلامی، مقاومت کردند.

برای بررسی اوضاع آیت‌الله طالقانی، در راس هیئت رسمی دولتی، از تهران به سنندج آمد و با نمایندگان کردستان برای تشکیل شورای 11 نفری شهر سنندج، به توافق رسیدند و اوضاع سنندج آرام شد. (روزنامه کیهان، 29 اسفند 57 و 6 فروردین 58) در روز 31 فروردین 58، عوامل جمهوری اسلامی در شهر نقده، جنگ ترک و کرد راه انداختند. این درگیری یک هفته ادامه داشت. صدها تن از ساکنان شهر قتل عام شدند. ارتش و پاسداران به فرماندهی ملاحسنی، دست به کشتار مردم کرد در این شهر زدند و منازل و اموال آنها را غارت کردند. بسیاری از مردم کرد این شهر را مجبور به ترک شهر کردند و آواره نمودند. ملا حسنی در جیران قتل عام قرنا نیز از مسببین اصلی بود، روزهای 22 و 23 تیر ماه 58، مردم تمام شهرهای کردستان، دست به تظاهرات آرامی زدند، در حالی که رسانه‌های دولتی تبلیغات مسموم تشنج آفرینی و جعل اخبار را شدت بخشیدند. سرانجام نیروهای سپاه پاسداران که در شهر مریوان مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند. در اثر این هجوم وحشیانه، روز 23 تیر ماه، 24 نفر از مردم بی¬گناه جان باختند و 40 نفر نیز مجروح گردیدند. هواپیماهای جنگی برای ارعاب مردم، بر فرازهای شهرهای کردستان، دست به مانور زدند. (روزنامه کیهان، 24 تیر 1358) در اعتراض به هجوم نیروهای سرکوبگر، مردم شهر مریوان، به عنوان اعتراض شهر را ترک کردند که به کوچ سیاسی معروف شد. این حرکت مردم مریوان، مورد حمایت و پشتیبانی مردم شهرهای دیگر قرار گرفت.

\"5703.jpg\"
مقاومت توده¬ای بی¬نظیر سبب شد که در مدتی کم¬تر از 3 ماه، نیروهای رژیم در هم شکسته شوند؛ به جای خلخالی¬ها و چمران¬ها، «هیئت¬های حسن نیت» و پیام¬های «صلح» به جای فرمان هجوم مطرح گردد. در حقیقت خمینی، مجبور شد جام زهر را سر بکشد و پیام آتش¬بس 26 آبان 58 را صادر کند که چیزی جز اقرار به شکست و تنفسی در جنگ برای تجدید قوا و حمله مجدد به کردستان نبود.

به گزارش خبرنگاربی بی سی، روز 1شهریورماه:« شیخ عزالدین حسینی دراعلامیه ای بمناسبت عید رمضان نیروهای دولتی را متهم به كشتار كردها واعدام گروههای غیر نظامی كرده است وآنها(كردها)رابه مقاومت واتحادعمومی تشویق ودعوت كرده است.» ازطرف دیگر مبارز دكتر قاسملو رهبر حزب دمكرات كردستان به خبرنگاررویترگفته است: «كه آماده مذاكره بامقامات دولتی است، اما مقامات دولتی به این پیشنهاداعتنائی ندارند.» همچنین خبرگزاری فرانسه در تهران گفته است :« كردهای مقیم مركز اعلام كردندكه تماسهائی برای عادی ساختن اوضاع درمناطق كردنشین بین مقامات دولتی وكردها صورت گرفته است.» روزنامه كیهان 3شهریورماه 1358 ص. 2 ( 25 اوت 1979 به نقل ازرادیوبی بی سی ). اما دادستان كل انقلاب مزدور جلاد آذری قمی دستورداد كه: «شیخ عزالدین حسینی ، متین دفتری ، مرزبان و قاسملو تحت تعقیب قرارگرفته اند» (اطلاعات 31مردادماه 1358 ). بنابدرخواست شیخ عزالدین حسینی در مساجد و اماكن عمومی و خیابانها و میادین گردآمده وتظاهرات عمومی برپاگردید وبرمزارکشته شدگان رفتند وكشتارمردم وانقلابیون كرد را محكوم كردند . مبارز عبدالرحمان قاسملو مسئول حزب دمكرات كردستان در تظاهرات مردم مهاباد شركت كرده و از بالكن شهرداری برای مردم سخنرانی می‌كند . اومردم را به مبارزه تشویق می‌كند بنابه گزارش خبرگزاریهای داخلی وخارجی- كه در روزنامه های كیهان واطلاعات 4شهریور 58 هم چاپ شده است- ساعت 18و30 دقیقه روز 3 شهریورماه 1358 ـ یك روزبعداز عیدرمضان ـ 9 نفر دیگر از مبارزان درشهرمریوان تیرباران شدند و نمایندگان دولت جمهوری اسلامی تهران برای تحویل این شهدای كرد به خانواده هایشان به اتهام خائن و وطن فروش ، خواستار پول وهدیه شدند. اسامی اعدام شدگان مریوان عبارتنداز:1 ـ حسین مصطفی سلطانی 2 ـ امین مصطفی سلطانی3 ـ احمد پیرخضری (كارمندبیمارستان)4 ـ حسین پیرخضری (معلم)5 ـ فایق عزیزی (عضوشورای شهر مریوان) 6 ـ علی داستان ( پیشمرگه ) 7 ـ بهمن اخضری (پزشك و فیلمبردار)8 ـ جلال نسیمی9 ـ احمدقادرزاده اهل روستای دره‌تفی.
اسامی اعدام شدگان مبارزان راه آزادی توسط عوامل مزدور رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران در شهر سنندج در تاریخ 5 شهریور 1358 به قرار زیر است:
1 مبارز احسن ناهید 2 مبارز شهریار ناهید 3 -مبارز جمیل یخچالی 4-مبارز ناصر سلیمی 5- مبارز عبداله فولادی 6-مبارز مظفر نیازمند 7-مبارز سیروس منوچهری 8-مبارز اصغر مبصری 9-مبارز مظفر رحیمی 10-مبارز عیسی پیرولی 11-مبارز عطا زندی و همچنین اسامی اعدام شدگان مبارزان راه آزادی توسط رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی وابسته به امپریالیسم و سرمایه داران غربی در شهر سقز در تاریخ 6 شهریور 1385 به قرار زیر می باشد 1- مبارز قادر بهار- 2 مبارز محمد بابامیری-3 مبارز احمدسعیدی -4 مبارز رسول امینی -5 مبارز ناجی خورشیدی -6 مبارز کریم رضایی-7 مبارز انور اردلان -8 مبارز سیف الله فیضی -9 مبارز علی فخرایی-10 مبارز عبداله بهرامی -11 مبارز سید حسن احمدی -12 مبارز محمد درویش نقره ها -13 مبارز کریم شیرینی -14 مبارز ابوبکر حمیدی -15 مبارز احمد مقدم -16 مبارز جلیل جمالزاده -17 مبارز کشی زاده -18مبارز محمد غفاری -19 خاطر خطیبی -20 ناصر حدادی.
ــ روز27 مرداد ماه سرآغاز كشتار وحشیانه و خونین واعدام های دستجمعی مبارزان و درادامه مقاومت وجنگ خانمانسوز درشهر سقز، ارتشیان و پاسداران باسلاحهای سنگین از زمین وهوا مناطق مسكونی شهر رابمباران كردند وعده بیشماری ازمردم کشته شدند وخسارات فراوانی به اماكن عمومی ومردمی وارد آمد . بعداز5 روزمقاومت دلیرانه وحماسه انگیزشهرسقز ، عصرروزجمعه 3شهریورماه 1358(24 اوت 1979) ستونهای مزدوران ارتش و پاسداران شامل دهها تانك وصدها خودرو به پشتیبانی هواپیماها و هلیكوپترهای جنگی، توانستند دروازه مقاومت مردم مسلح و پیشمرگان كه شامل همه نیروهای جنبش مقاومت بودند رابشكنند و از پل شهر عبوركنند . هرچند نیروهای مسلح مردمی و پیشمرگها برای دفاع ازجان مردم به كوههای اطراف عقب نشینی كردند، اما قیام ومقاومت روزهای بعد درشهر سقزغرور و شخصیت آزاد اندیشی را درتاریخ مبارزاتشان به اثبات رسانده است. فانتومهای جنگی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران ازهمان روزهای آغاز یورش مناطق مسكونی وكوههای اطراف ورودخانه شهرسقزرا بمباران كردندوتلفات فراوانی به مردم آزاده و نیز به حیوانات اهلی و كشاورزی وطبیعت زیبای كردستان واردكردند و زنان و بویژه مادران رامجددا به گریه وزاری انداختند.

در ان روزها من هم که‌ 13 ساله‌ بودم درمنزل مسکونی خودمان که‌ در محله‌ تپه‌ شیخ محمد صادق در سنندج بود زندگی میکردیم ، کسانی که‌ با جغرافیای سنندج اشنایی داردن میداند که‌ این محله‌ در دامنه‌ همان تپه‌ ساخته‌ شده‌ بود ، این محله‌ را کور اباد نیز مینامیدند ، اما این نام در سالهای 1350 به‌ محله‌ تپه‌ شیخ محمد صادق تغییر نام داد ، خانه‌ ما نیز رو به‌ شهر سنندج بود و تقریبا خانه‌ بزرگی بود که‌ در سمت پشت خانه‌ ما جاده‌ایی ساخته‌ بودند و در جلو خانه‌ نیز جاده‌ای دیگر در سمت چپ نیز کوجه‌ایی بسیار باری بود که‌ توسط پله‌های بسیار ی به‌ جاده‌ پشت خانه‌ ما مرتبط میشد ، خانه‌ ما از دو طبقه‌ که‌در ورودی طبقه‌ دوم خانه‌ به‌ جاده‌ پشتی منتهی میشد و طبقه‌ اول و هم کف ان نیز به‌ حیاط خانه‌ که‌ به‌ کوجه‌ باریک سمت جپ منتهی میشد در انتهای حیاط خانه‌ ما نیز تعدادی کاراژ ساخته‌ شده‌بود که‌ سقف انها با حیاط خانه‌ ما تقریبا هم سطح بود ، در حیاط خانه‌ نیز چندین درخت ازجمله‌ یک درخت عاقیق و چند درخت انگورکه‌ بر روی درابستها پیج خوده‌ بود و‌ بخشی از حیاط خانه‌ در در برگرفته‌ بود وجود داشت ، درختان تقریبا داشتند کم کم غنجه‌ میزدند . هوای بهاری نیز سنندج و کوه‌ ابیدر را به‌ خود اختصاص داده‌ بود ، از طبقه‌ اول خانه‌ ما که‌ راهپله‌ایی به‌ حییاط خانه‌ داشت به‌ خوبی میتوانستیم کوه‌ ابیدر را مشاهده‌ کنیم ، در همان اوقات بود که‌ من و یکی از عموهایم بر روی همین راه‌ پله‌ها نشسته‌ بودیم و هواپیماها و هلیکوپترها را که‌ داشتند بر روی شهر ایجاد رعب و وحشت میکردند را نگاه‌ میکردیم و به‌ همدیگر نشان میدادیم، من به‌ عمویم گفتم ، عمو نگاه‌ کن از هلیکوپتر دود بلند میشه‌ و داد میزدم که‌ دارد میفتد ببین عمو ، و دستم را به‌ طرف ان دراز میکردم ، عمویم هم به‌ من با نشانه‌ اینه‌ او هم دارد میبیند سرش را داشت تکان میداد ، هلیکومپتر بلاخره‌ در دامنه‌ کۆه‌ ابیدر سنندج سقرط کرد و دودهای ان نیز داشت دیگر تمام میشد ، همسایه‌ها همه‌ به‌ هم میگفتند که‌ هلیکپتر افتاد و از این قبیل حرفها که‌ من و عمویم میشنیدیم ، ناگهان سرو کله‌ چند هلیکپتر دیگر پیدا شد این با هواپیماهای پر سر و صدایی نیز در بلندیها پرواز میکردند ، انگار که‌ از بالا برای هلیکپترها دستور صادر میکنند ، این با نیز من دستم را به‌ طرف یکی از هلیکپترها دراز کردم و به‌ عمویم نشان دادم ناگهان صدایی امد و دیگر جیزی یادم نمیاید ، وقتی که‌ به‌ خود امدم در منزل پدر بزرگم بودیم ، همه‌ خاله‌ها و و بجه‌هایشان پدر و مادر من با برادران و خواهرانم یکی از عموهایم ، دایی با بچه‌هایش و مادربزرگم که‌ همیسه‌ مریض بود ، جند نفر از اهال محله‌ نیز انجا بودند، خانه‌ پدر بزرگم در انتهای دامنه‌ کوه‌ سیدمحمد صادق بود به‌ انجا میگتند بالای پل بند ، خانه‌ انها تقریبا با خانه‌های دیگر هم سطح بود خانه‌ها طوری ساخته‌ شده‌بود که‌ در ورودی به‌ یک دالان که‌ در دو طرف دالان اتاقهایی بود و در انتهای دالان به‌ حیاطی کوجک مرتبط میشد در سمت راست خانه‌ پدر بزرگم یک خانواده‌ دیگری که‌ خانه‌ انها نیز مثل خانه‌ پدربزرگم طراحی شده‌ بود زندگی میکردند این خانواده‌ ‌ متشکل بود از پدر مادر یک دختر 15/16 ساله‌ یک پسر 14/15 ساله‌ ، پسر بزرگش با همسرش با 2 فرزندش ،، پدر این خانواده‌ حمال بود او بارکشی میکرد و پیر مردی بسیار مهربان و مادر خانوده‌ نیز برای اهالی محل لباس شویی میکرد یادم نیست پسر بزرگشان جکاره‌ بود، هنوز صدای هواپییما و هلیکپترها میامد اما کمتر صدای شلیک و یا صدای بمب میامد ، آن شب را ما همه‌ با هم خوبیدیم همه‌ اهل فامیل خیلی با من مهربان بودند ، بعضی وقتها پدر بزرگم و یا مادرم که‌ به‌ من نگاه‌ میکردند اشک نیز در چشمهایشان جاری میشد ، و میگفتند خدا رحم کرد ، در طول شب که‌ همه‌ در اتاق بزرگی دور چراغ کوچکی جمع شده‌بودیم پدربزرگم از کنار من دور نشد من هم آنجا دراز كشیده‌بودم ، ، تمام بدنم درد میکرد وقسمتهایی از دستها و پاهایم و صورتم آثار زخمهای سطحی بود، روز بعد با صدای هواپیماها و هلیکوپترها دوباره‌ بیدار شدیم ، این بار بدنم درد نمیکرد و کسی نزدیکم نبود ، ناگهان صدای انفجار شدیدی خانه‌ را لرزاند و گرد و غبار تمام اتاق را فرا گرفت ، بسختی میتوانستم نفس بکشم ، به‌دالان رفتم دیم آنجا نیز گرد و غبار فراوانی بود. به‌ طرف در خانه در انتهای دالان ‌ رفتم. دیدم اثری از در دیده‌ نمیشود و فقط دیوارهای سمت راست خانه‌ را لمس میکردم.

بە آنسوی دیگر نگاهی انداختم. لباس زرینی بخون غلتیدە بود، بدن انسانی را کە خون از آن میرفت. چند گامی در آن فضای پر از وحشت و ترس بجلو رفتم. اجسادی کە سوختە بودند را دیدم و بوی متعفنی کە از آن سو من وحشتزدە را بیشتر اذیت میکردند. این است واقعیت ملتی کە بە آرزوی رسیدن بە حقوق ملی خود در برابر استبداد شاهنشاهی قیام کرد، اما سیستمی جنایتکارتر از آن دامنگیر امیدها و مطالباتش شد.