انسان و باور او - بهنام چنگائی
13:04 - 19 مهر 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی
انسان در هر کجای جهان که باشد، او حق مسلم برگزیدن عقیده و آزادی مطلق وجداناش را دارد؛ و یقینا جای هیچ گمان و زمینه هیچ تردیدی در گستره جامعهی بشری بر علیه آن انتخاب آزاد هیچگاه مجاز نیست و نباید هم باشد. همچنین هیچ کس نیز در هیچ شرایطی و در هر جایگاهِ حقیقی و حقوقی که داشته باشد، هرگز حق ندارد انسانی را به خاطر داشتن ایدئولوژی، مرام و یا عقاید خاصاش(هر چه میخواهد باشد) مورد حتی کوچکترین تحقیر، توهین و ملامت قرار دهد و البته قوانین اساسی، حقوقی و قضائی کشورها مستقیما مسئول پیشبرد چنین اهداف والائی، طبق منشور جامعه جهانی حقوقبشر بوده و میباشند. این اصل، پایه لازم حق زندگی مستقل فرد و داشتن آرمان آزاد همگانیست و همزمان، شرط اساسی همزیستی مسالمتآمیز میان همه ملتها، انسانهای رنگین فرهنگ و متفاوت باور در سراسر گیتی بوده و پیوسته در هر شرایطی، نقض آن قانونا اجتنابناپذیر میباشد؛ دریغ و شگفتا که هنوز در میان اغلب کشورهای مسلمان این حق ابتدائی و ضروری باور آزاد و تبلیغ عقاید اقلیتها آزادانه و برابر و بدون تبعیض همچنان پذیرفته نشده است.
پس آزادی باور، عقیده و وجدان جزو حقوق پایه و جدائیناپذیر انسان است. اما، برای جنگ و کشتار باورمدارانهی انسانها از همدیگر جهت قدرتیابی سران و وابستگان فرقههای متعدد دغل مذهبی و یا دیگر ادیان چطور! آیا ما این حق کشتن و نابود کردن مخالفان عقیدتی را نیز برای باورمندان به این و یا آن گرایش عقیدتی جایز دانسته و بردبارانه این قتلعامهای دیروز شیعه و امروز سنی را به نام خدا و یا هر بهانه دیگر مجاز میدانیم؟ هرگز! برای نمونه: به جنگ آرمانگرایانه، تمامیتخواهانه و نرمشناپذیرانهی خمینی شیعه چه در داخل علیه معترضان عقیدتی و سپس در خارج که او ادعای رهبری جهان اسلام را داشت تعمق کنیم که او در کوتاهترین فاصله، بهانه جنگ با عراق را راه انداخت و به تبع آن میلیونها مسلمان از دو طرف گول خورده کشته شدند، آیا آن جنگ مذهبی درست بود؟ قطعا نه تنها نه! بلکه آن جنگ 8 ساله کاملا نادرست و کشتارهای داخلی و اصولا در مفهوم حق داشتن آرمان آزاد انسانی، روش کور و مفرط دقیقا ضدبشری بود؛ و یا در پی همان جنگ، دیدم که خمینی علاوه بر کشتارهای آرمانی در دههی ٦٠ او، دوباره ما شاهد نسلکشیهای او در تابستان ٦٧ از مخالفان عقیدتی شدیم که با کشتاری هر چه وسیعتر و بیرحمانهتر ادامه یافت و آن فجایع در تاریخ خونین جنگهای مذاهب اسلامی ثبت شد.
در این جنایتهای باورمدارانه، خمینی مخالفان عقیدتی عمدتا بسیار جوان خود را تنها با تاکید به حکم آیاتی از قرآن، فاسد شناخت و هزارها انسان آرمانجو و باورمند را در ظرف چند هفته با قساوتی مشابه داعش و یا بیشتر از آن به دار آویخت. امروز نیز پدیدهی داعش، منشأ نسلکشی هائی تازه و هولناک مشابهیست و اینانِ مدعیتر از سران شیعه خود را \"مسلمان ناب محمدی\" میدانند و کشتار خود با نام خدا و رسولش بر علیه کردها، ایزدیها، که او، حتی کرد را مسلمان نمیداند؛ در قتلگاههای شنگالی و کوبانی و دیگر مناطق کردنشین در سوریه کردها را یکدست درو میکند و یا در عمق عراق، در حال جنگ با شیعههاست و داعش بساط کشتار علیه آنها را به سان خمینی علیه سنیها بیکم و کاست برپا کرده است! مشابه همان فجایعی که دیروز توسط مالکی شیعه بر علیه سنی مذهبها در آن کشور بیش از یک دهه جوی خون به راه انداخته بود. پرسش! کدام یک از این جریانها و فرقههای پلید ضدبشر، اسلام ناب محمدی را نمایندگی میکند؟ و او به اصطلاح حق دارد به نام مذهباش انسانی را از حق زیستن محروم سازد؟ به باور من هیچکدام! همگی آنان روزی باید در دادگاه علنی تودههای ستمدیده و زمینگیرشده بیکار و گرسنه محاکمه شوند. آیا بشریت نوعدوست و آزاداندیش از جنگ سازشناپذیر مذاهب ١٤٠٠ ساله اسلام بیخبر است که هنوز بردبارانه این فجایع پلشت فرقهها را همچنان تاب میآورد و به رفرماسیون مذهبی امید میبندد؟ باید همگان نوعدوست را دعوت به این پاسخ کرد.
هم اینک در خاورمیانه و در میان اغلب کشورهای مسلمان جهان، و به ویژه در میان مذاهب سنی وهابی سلفی و شیعه ١٢ امامی علوی و شاخههای متعدد منشعب از اینان، اینچنین دهشتناک که میبینیم، آتشفشان جنگ مذاهب پیاپی غلیان مرگبار دارد. هر جریانی از آنها انسانهای مخالف عقیدهی خود را، در محکمه مذهبی خویش به سادگی محکوم کرده و در بزنگاه لازم با اتکا به آیهای از قرآن گروه گروه پیروان دیگر مذاهب و یا عقاید را کافر شناخته و به سادگی در دم میکشند و یا برای ایجاد وحشت در برابر دوربینهای فیلمبرداری همچون رسم عید قربان انسان را سر میبرند؛ و یا در گرنهگیریهای نزاع عقیدتی خویش، آشکارا صدها انسان بیگناه و بیسلاح را در جادهها اسیر و در کنار هم چیده و آنان را به رگبار گلولههای هوسناک بهشتی خود میبندند؛ و از چنین قتلعامها به قول آنها کافرکشی، لذت آسمانی میبرند. چرا؟ زیرا (آنهای کرُد سنی و یا شیعه و... ) هستند و بنابرین تابع آن و یا این شاخهی مذهبی که داعشیها به آن باور دارند، معتقد نیستند؛ و همین حکم اعدام عاجل آنهاست. دیروز و امروز، صدها هزار انسان توسط همین مذاهب درگیر با هم، فقط به خاطر داشتن عقیده و مذهب متفاوت، فلهای کشته شدهاند و دردا که این همنوع کشیها توسط افرادی اجرا میشود که آنها خود کمترین آگاهی از اصول مذاهب و باورهای عمیق خود که برایش آدم میکشند ندارند. و این واقعیت تلخ بسیار تاسفانگیز و در آینده فاجعه بار میباشد!
امروزه همه نیروهای مترقی و آزاداندیش دیگر به خوبی میدانند، که امپریالیست ها، خصوصا آمریکا و صهیونیسم و ائتلاف سران کشورهای عرب وابسته به غرب، و خود بساط ولایت خامنهای به شکلی دیگر، همگی صحنهگردان جنگ مذاهب و عقایداند؛ آنها با این متد دیرین توانستهاند بنیادگرائی جهانی را به خوبی سازمان داده و ابتدائا علیه نیروهای چپ و کمونیست به کار برند و خوب هم بردند. و حالا نوبت جنگ مذاهب اسلامیست که دوباره و به شدت در پهنهی گیتی جان تازه گرفته است. دسیسهها و طرحهای ضدبشریای که توسط خصوصا امپریالیسم آمریکا و شرکایش و اسرائیل علیه ملتهای منطقه و ستیز و تجزیهی میان آنان به کار رفته و در طول سدهی بیستِ گذشته در ابعاد جهان اسلام این راهکار مردم ستیز پایهریزی شده، فرصت مستقل سازمانیابی یافته و عملا هم تاکنون توانسته این جنگها و کشتارهای مذاهب اسلامی به سود بازار آزاد، فروش نجومی صنایع نظامی و رشد انباشت مالی انحصارات فراملی بینجامد و آن حداقل زندگی حدودا آرام و فقیرانه مردم سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و تا دوردست سرزمینهای استبدادزدهی مسلمانان را زیر بگیرد و یکی پس از دیگری به بهانهی نجات اسلام اصیل کشورهای منطقه را دچار جنگ مذاهب، دشمنیها، بیاعتمادیها و رودرروئی داخلی سازد و عمدهی هستی آنان ساده لوح و ناآگاه را در همه این کشورها طعمهی این جنون مذاهب کند و زندگی مصیب بار کارگران و زحمتکشان مسلمان را زیر آوار خشونت کور فرقهها له کرده و لاجرم بربریت وحشی و ترسناک را بر فضای جامعه تهیدستان و بیپناهان بیش از پیش بپوشاند و حق اعتراض داشتن نان و آزادی و مسکن را به سادگی خفه کند و البته کرده است. ایران، عراق، افغانستان، مصر، لیبی، یمن، سوریه، اردن، پاکستان و فلسطین نمونههائی از این سرکوب شدگیها حقیقی هستند. عملا هم میبینیم چندان نپائید که این جنگها مایهی رشد و وقاحت ملیتاریسم، تولید و فروش هر چه بیشتر جنگ افزارهای کشتار دسته جمعی به کشورهای عرب ثروتمند و فرصت ایدهآلی شد برای دخالت مستقیم خود آمریکا و عواملاش در جنگ منطقهی طلاخیز نفتی خاورمیانه و به تبع آن تشویق ناسازگاری ملی و نابردباری مذهبی را در میان ملتها رایج کرده است.
پس از فروریزی بلوک چپ، اوضاع جهان به شدت آشفته شده و بلوکهای هارِ راست و نئولیبرال در غیاب نیروهای چپ مقتدر، متحد و منسجم و هموندان مترقی او، پیوسته عربدهی حقانیت ساختار فاسد و فرسودهی خود را در سراسر جهان متلاطم، گرسنه، بیکار و فقیر بیشرمانه با وجود این همه محرومیتها و نارسائی و ناامنیهای زندگی همچنان در رسانهها جار میکشد. در حالیکه آرامش جهان ما فروریخته و جنگ مذاهب دنیا را خیره کرده است. هر از چندگاه کردنکشانی ناشناختهتر از پیشینیان مسلمان خود، یکباره پا به عرصهی سیاسی و جنائی جهان نهاده و به مرور خود آنها، یک پای محکم آغاز بسیاری از ستیزهای دهشتناک مترتب ملتی یا مذهبی علیه ملت و یا باوری دیگر گشته و نرمشناپذیرانه کوس جنگ را مینوازد. چه القاعده بن لادن، چه ولایت خمینی و چه همینک داعش البغدادی و یا بسیاری دیگر*، هرکدام تا توانستهاند غیرخودیها را به دلایل من درآوردی کشته است، دشمنیها را میان مردمان کارمزد و فرودست راه انداخته است و در آینده نیز بیگمان هر یک از آنان گذشته، اینان امروزی و سران مذاهب آتی برای گرفتن انتقام شخصی و یا چیرگی خود بر دیگری(ان) همانسان و سازشناپذیرتر برابر مدعیان خود خواهد ایستاد و قربانیان خود را نثار راه مذهب خویش خواهد ساخت؛ و چه بهتر از این موهبت جنگ سران فرقهها برای تمدید قوای مالی و حیاتی جهانخوار اسرائیل، آمریکا و یارانش و اصولا جهان تک قطبی سرمایه؟ همگی با هم فعلا بسیار مسرور بر سر سفرهی (اسلامِ مذاهب)متحد و متفاهم مشغول غارت و کشتار هستند و حقیتا هم آنها به دنبال ایجاد و گسترش چنین منابع حیاتی جهت نجات جان خود از بحران عمیق سرمایههای انباشته و بادکردهی خود بوده و میباشند. توهم به عدم دخالت آمریکا، غرب، اسرائیل، ترکیه و سران عرب وابسته در منطقه، با توجه به اهرم قدر نظامی ناتو و نیروی گستردهی اطلاعاتی و ضداطلاعاتی آنها در کل جهان و منطقه، به ویژه در این معرکههای مسخره دمکراتیک ولی ضدبشری که میگیرند مشمئزکننده است؛ چراکه داعش را چنان یاری داد که او تنها در یک فقره ٢٥٠٠٠ دختر ایزدی را ربوده و از سرنوشت آنها هیچ آگاهی کوتاهی هم موجود نیست؛ به راستی باور به استقلال داعش لااقل در چنین وضعیتی، فقط یک ساده لوحی سیاسی و یا برعکس حمایت پوشیده از جانیان حرفهای و سرکرده جهان است؛ و مسلما ترویج چنین خوشبینیهای مرگبار در میان چنین بازیهای هولناکی در عمق افکار ملتهای خاورمیانه خسته و نگران میتواند بیش از این فرصتی باشد برای دعوت به دخالت امپریالیستها، کشورهای غرب و طرحهای اسرائیل در تک تک کشورها و حضور بیش از پیش آنان را دوباره توجیه، مهیا و عملا در اعماق ناخودآگاه مردم به پاخاستهی بهار عرب، جهت فریب خوردن به آسانی فراهم کند.
بنابراین، سمت و سوی مبارزهی انقلابی، طبقاتی، پایهای و تودهای ـ کارگری ما و مواضع روشن سیاسی روزمرهمان همواره باید معطوف به روشنگریها نقاط مبهم، افشاگریهای نکات پوشیده و شفافسازیها از پنهانکاریها، گمراهسازی و دله دزدیهای این فرصتطلبان دینمدار باشد؛ و هرگز نباید احساسات رقیق عقیدتی و تعلقات طبیعی، ملی و فرهنگی مردم باورمند خودی و یا منطقهی کلان مسلمانان نشین سنی و شیعه مذهب و شاخههای دیگر جهانی آنرا را نیز نادیده بگیریم؛ و به غلط و علیه خود با ترویج و تحقیر تمایلات مذهبی و ملی افراد، همدردان گرفتار ستم مذهبی و تبعیضات ملی و همراهان جنگ طبقاتی خود را که دچار فریب این ریاکاران و سران هزارچهرهی فرقهها شدهاند مجروح، مغموم و معترض به خویش و نگاه اصیل و انسانمدارانه خود سازیم و به تبع آن نباید بیش از پیش آنان را به اردوگاه دشمن خبُرهی طبقاتی سوق دهیم و با این شیوه رهبران ریاکار، فاسد و چپاولگر مذاهب را مسرور نسازیم؛ زیرا آنها همیشه مترصد یافتن چنین \"بهانههائی معجزه وار\"هستند تا به اهداف نامشروع و غیراخلاقی و ضدبشری خود، نام جنگ آرمانی ـ الهی نهند و در پنهان، ترفندهای جاهطلبانه خود را به آسانی برکول تودههای خوشبین نهاده و به پیش برند. اغلب ما نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست برای این و یا آن سرکرده خودکامگی هرگز چنین روش و شیوههای ماجراجویانه، افراطی و مردمستیز را جایز و درست نداسته و نمیدانیم و اصولا نزاع و مخالفت ما تنها با روابط بهرهکشانه و ظالمانه ساختار سرمایهداریست، که اسلام همچون دیگر ادیان موافق و مشوق بهرهکشی انسان از انسان است.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
انسان در هر کجای جهان که باشد، او حق مسلم برگزیدن عقیده و آزادی مطلق وجداناش را دارد؛ و یقینا جای هیچ گمان و زمینه هیچ تردیدی در گستره جامعهی بشری بر علیه آن انتخاب آزاد هیچگاه مجاز نیست و نباید هم باشد. همچنین هیچ کس نیز در هیچ شرایطی و در هر جایگاهِ حقیقی و حقوقی که داشته باشد، هرگز حق ندارد انسانی را به خاطر داشتن ایدئولوژی، مرام و یا عقاید خاصاش(هر چه میخواهد باشد) مورد حتی کوچکترین تحقیر، توهین و ملامت قرار دهد و البته قوانین اساسی، حقوقی و قضائی کشورها مستقیما مسئول پیشبرد چنین اهداف والائی، طبق منشور جامعه جهانی حقوقبشر بوده و میباشند. این اصل، پایه لازم حق زندگی مستقل فرد و داشتن آرمان آزاد همگانیست و همزمان، شرط اساسی همزیستی مسالمتآمیز میان همه ملتها، انسانهای رنگین فرهنگ و متفاوت باور در سراسر گیتی بوده و پیوسته در هر شرایطی، نقض آن قانونا اجتنابناپذیر میباشد؛ دریغ و شگفتا که هنوز در میان اغلب کشورهای مسلمان این حق ابتدائی و ضروری باور آزاد و تبلیغ عقاید اقلیتها آزادانه و برابر و بدون تبعیض همچنان پذیرفته نشده است.
پس آزادی باور، عقیده و وجدان جزو حقوق پایه و جدائیناپذیر انسان است. اما، برای جنگ و کشتار باورمدارانهی انسانها از همدیگر جهت قدرتیابی سران و وابستگان فرقههای متعدد دغل مذهبی و یا دیگر ادیان چطور! آیا ما این حق کشتن و نابود کردن مخالفان عقیدتی را نیز برای باورمندان به این و یا آن گرایش عقیدتی جایز دانسته و بردبارانه این قتلعامهای دیروز شیعه و امروز سنی را به نام خدا و یا هر بهانه دیگر مجاز میدانیم؟ هرگز! برای نمونه: به جنگ آرمانگرایانه، تمامیتخواهانه و نرمشناپذیرانهی خمینی شیعه چه در داخل علیه معترضان عقیدتی و سپس در خارج که او ادعای رهبری جهان اسلام را داشت تعمق کنیم که او در کوتاهترین فاصله، بهانه جنگ با عراق را راه انداخت و به تبع آن میلیونها مسلمان از دو طرف گول خورده کشته شدند، آیا آن جنگ مذهبی درست بود؟ قطعا نه تنها نه! بلکه آن جنگ 8 ساله کاملا نادرست و کشتارهای داخلی و اصولا در مفهوم حق داشتن آرمان آزاد انسانی، روش کور و مفرط دقیقا ضدبشری بود؛ و یا در پی همان جنگ، دیدم که خمینی علاوه بر کشتارهای آرمانی در دههی ٦٠ او، دوباره ما شاهد نسلکشیهای او در تابستان ٦٧ از مخالفان عقیدتی شدیم که با کشتاری هر چه وسیعتر و بیرحمانهتر ادامه یافت و آن فجایع در تاریخ خونین جنگهای مذاهب اسلامی ثبت شد.
در این جنایتهای باورمدارانه، خمینی مخالفان عقیدتی عمدتا بسیار جوان خود را تنها با تاکید به حکم آیاتی از قرآن، فاسد شناخت و هزارها انسان آرمانجو و باورمند را در ظرف چند هفته با قساوتی مشابه داعش و یا بیشتر از آن به دار آویخت. امروز نیز پدیدهی داعش، منشأ نسلکشی هائی تازه و هولناک مشابهیست و اینانِ مدعیتر از سران شیعه خود را \"مسلمان ناب محمدی\" میدانند و کشتار خود با نام خدا و رسولش بر علیه کردها، ایزدیها، که او، حتی کرد را مسلمان نمیداند؛ در قتلگاههای شنگالی و کوبانی و دیگر مناطق کردنشین در سوریه کردها را یکدست درو میکند و یا در عمق عراق، در حال جنگ با شیعههاست و داعش بساط کشتار علیه آنها را به سان خمینی علیه سنیها بیکم و کاست برپا کرده است! مشابه همان فجایعی که دیروز توسط مالکی شیعه بر علیه سنی مذهبها در آن کشور بیش از یک دهه جوی خون به راه انداخته بود. پرسش! کدام یک از این جریانها و فرقههای پلید ضدبشر، اسلام ناب محمدی را نمایندگی میکند؟ و او به اصطلاح حق دارد به نام مذهباش انسانی را از حق زیستن محروم سازد؟ به باور من هیچکدام! همگی آنان روزی باید در دادگاه علنی تودههای ستمدیده و زمینگیرشده بیکار و گرسنه محاکمه شوند. آیا بشریت نوعدوست و آزاداندیش از جنگ سازشناپذیر مذاهب ١٤٠٠ ساله اسلام بیخبر است که هنوز بردبارانه این فجایع پلشت فرقهها را همچنان تاب میآورد و به رفرماسیون مذهبی امید میبندد؟ باید همگان نوعدوست را دعوت به این پاسخ کرد.
هم اینک در خاورمیانه و در میان اغلب کشورهای مسلمان جهان، و به ویژه در میان مذاهب سنی وهابی سلفی و شیعه ١٢ امامی علوی و شاخههای متعدد منشعب از اینان، اینچنین دهشتناک که میبینیم، آتشفشان جنگ مذاهب پیاپی غلیان مرگبار دارد. هر جریانی از آنها انسانهای مخالف عقیدهی خود را، در محکمه مذهبی خویش به سادگی محکوم کرده و در بزنگاه لازم با اتکا به آیهای از قرآن گروه گروه پیروان دیگر مذاهب و یا عقاید را کافر شناخته و به سادگی در دم میکشند و یا برای ایجاد وحشت در برابر دوربینهای فیلمبرداری همچون رسم عید قربان انسان را سر میبرند؛ و یا در گرنهگیریهای نزاع عقیدتی خویش، آشکارا صدها انسان بیگناه و بیسلاح را در جادهها اسیر و در کنار هم چیده و آنان را به رگبار گلولههای هوسناک بهشتی خود میبندند؛ و از چنین قتلعامها به قول آنها کافرکشی، لذت آسمانی میبرند. چرا؟ زیرا (آنهای کرُد سنی و یا شیعه و... ) هستند و بنابرین تابع آن و یا این شاخهی مذهبی که داعشیها به آن باور دارند، معتقد نیستند؛ و همین حکم اعدام عاجل آنهاست. دیروز و امروز، صدها هزار انسان توسط همین مذاهب درگیر با هم، فقط به خاطر داشتن عقیده و مذهب متفاوت، فلهای کشته شدهاند و دردا که این همنوع کشیها توسط افرادی اجرا میشود که آنها خود کمترین آگاهی از اصول مذاهب و باورهای عمیق خود که برایش آدم میکشند ندارند. و این واقعیت تلخ بسیار تاسفانگیز و در آینده فاجعه بار میباشد!
امروزه همه نیروهای مترقی و آزاداندیش دیگر به خوبی میدانند، که امپریالیست ها، خصوصا آمریکا و صهیونیسم و ائتلاف سران کشورهای عرب وابسته به غرب، و خود بساط ولایت خامنهای به شکلی دیگر، همگی صحنهگردان جنگ مذاهب و عقایداند؛ آنها با این متد دیرین توانستهاند بنیادگرائی جهانی را به خوبی سازمان داده و ابتدائا علیه نیروهای چپ و کمونیست به کار برند و خوب هم بردند. و حالا نوبت جنگ مذاهب اسلامیست که دوباره و به شدت در پهنهی گیتی جان تازه گرفته است. دسیسهها و طرحهای ضدبشریای که توسط خصوصا امپریالیسم آمریکا و شرکایش و اسرائیل علیه ملتهای منطقه و ستیز و تجزیهی میان آنان به کار رفته و در طول سدهی بیستِ گذشته در ابعاد جهان اسلام این راهکار مردم ستیز پایهریزی شده، فرصت مستقل سازمانیابی یافته و عملا هم تاکنون توانسته این جنگها و کشتارهای مذاهب اسلامی به سود بازار آزاد، فروش نجومی صنایع نظامی و رشد انباشت مالی انحصارات فراملی بینجامد و آن حداقل زندگی حدودا آرام و فقیرانه مردم سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و تا دوردست سرزمینهای استبدادزدهی مسلمانان را زیر بگیرد و یکی پس از دیگری به بهانهی نجات اسلام اصیل کشورهای منطقه را دچار جنگ مذاهب، دشمنیها، بیاعتمادیها و رودرروئی داخلی سازد و عمدهی هستی آنان ساده لوح و ناآگاه را در همه این کشورها طعمهی این جنون مذاهب کند و زندگی مصیب بار کارگران و زحمتکشان مسلمان را زیر آوار خشونت کور فرقهها له کرده و لاجرم بربریت وحشی و ترسناک را بر فضای جامعه تهیدستان و بیپناهان بیش از پیش بپوشاند و حق اعتراض داشتن نان و آزادی و مسکن را به سادگی خفه کند و البته کرده است. ایران، عراق، افغانستان، مصر، لیبی، یمن، سوریه، اردن، پاکستان و فلسطین نمونههائی از این سرکوب شدگیها حقیقی هستند. عملا هم میبینیم چندان نپائید که این جنگها مایهی رشد و وقاحت ملیتاریسم، تولید و فروش هر چه بیشتر جنگ افزارهای کشتار دسته جمعی به کشورهای عرب ثروتمند و فرصت ایدهآلی شد برای دخالت مستقیم خود آمریکا و عواملاش در جنگ منطقهی طلاخیز نفتی خاورمیانه و به تبع آن تشویق ناسازگاری ملی و نابردباری مذهبی را در میان ملتها رایج کرده است.
پس از فروریزی بلوک چپ، اوضاع جهان به شدت آشفته شده و بلوکهای هارِ راست و نئولیبرال در غیاب نیروهای چپ مقتدر، متحد و منسجم و هموندان مترقی او، پیوسته عربدهی حقانیت ساختار فاسد و فرسودهی خود را در سراسر جهان متلاطم، گرسنه، بیکار و فقیر بیشرمانه با وجود این همه محرومیتها و نارسائی و ناامنیهای زندگی همچنان در رسانهها جار میکشد. در حالیکه آرامش جهان ما فروریخته و جنگ مذاهب دنیا را خیره کرده است. هر از چندگاه کردنکشانی ناشناختهتر از پیشینیان مسلمان خود، یکباره پا به عرصهی سیاسی و جنائی جهان نهاده و به مرور خود آنها، یک پای محکم آغاز بسیاری از ستیزهای دهشتناک مترتب ملتی یا مذهبی علیه ملت و یا باوری دیگر گشته و نرمشناپذیرانه کوس جنگ را مینوازد. چه القاعده بن لادن، چه ولایت خمینی و چه همینک داعش البغدادی و یا بسیاری دیگر*، هرکدام تا توانستهاند غیرخودیها را به دلایل من درآوردی کشته است، دشمنیها را میان مردمان کارمزد و فرودست راه انداخته است و در آینده نیز بیگمان هر یک از آنان گذشته، اینان امروزی و سران مذاهب آتی برای گرفتن انتقام شخصی و یا چیرگی خود بر دیگری(ان) همانسان و سازشناپذیرتر برابر مدعیان خود خواهد ایستاد و قربانیان خود را نثار راه مذهب خویش خواهد ساخت؛ و چه بهتر از این موهبت جنگ سران فرقهها برای تمدید قوای مالی و حیاتی جهانخوار اسرائیل، آمریکا و یارانش و اصولا جهان تک قطبی سرمایه؟ همگی با هم فعلا بسیار مسرور بر سر سفرهی (اسلامِ مذاهب)متحد و متفاهم مشغول غارت و کشتار هستند و حقیتا هم آنها به دنبال ایجاد و گسترش چنین منابع حیاتی جهت نجات جان خود از بحران عمیق سرمایههای انباشته و بادکردهی خود بوده و میباشند. توهم به عدم دخالت آمریکا، غرب، اسرائیل، ترکیه و سران عرب وابسته در منطقه، با توجه به اهرم قدر نظامی ناتو و نیروی گستردهی اطلاعاتی و ضداطلاعاتی آنها در کل جهان و منطقه، به ویژه در این معرکههای مسخره دمکراتیک ولی ضدبشری که میگیرند مشمئزکننده است؛ چراکه داعش را چنان یاری داد که او تنها در یک فقره ٢٥٠٠٠ دختر ایزدی را ربوده و از سرنوشت آنها هیچ آگاهی کوتاهی هم موجود نیست؛ به راستی باور به استقلال داعش لااقل در چنین وضعیتی، فقط یک ساده لوحی سیاسی و یا برعکس حمایت پوشیده از جانیان حرفهای و سرکرده جهان است؛ و مسلما ترویج چنین خوشبینیهای مرگبار در میان چنین بازیهای هولناکی در عمق افکار ملتهای خاورمیانه خسته و نگران میتواند بیش از این فرصتی باشد برای دعوت به دخالت امپریالیستها، کشورهای غرب و طرحهای اسرائیل در تک تک کشورها و حضور بیش از پیش آنان را دوباره توجیه، مهیا و عملا در اعماق ناخودآگاه مردم به پاخاستهی بهار عرب، جهت فریب خوردن به آسانی فراهم کند.
بنابراین، سمت و سوی مبارزهی انقلابی، طبقاتی، پایهای و تودهای ـ کارگری ما و مواضع روشن سیاسی روزمرهمان همواره باید معطوف به روشنگریها نقاط مبهم، افشاگریهای نکات پوشیده و شفافسازیها از پنهانکاریها، گمراهسازی و دله دزدیهای این فرصتطلبان دینمدار باشد؛ و هرگز نباید احساسات رقیق عقیدتی و تعلقات طبیعی، ملی و فرهنگی مردم باورمند خودی و یا منطقهی کلان مسلمانان نشین سنی و شیعه مذهب و شاخههای دیگر جهانی آنرا را نیز نادیده بگیریم؛ و به غلط و علیه خود با ترویج و تحقیر تمایلات مذهبی و ملی افراد، همدردان گرفتار ستم مذهبی و تبعیضات ملی و همراهان جنگ طبقاتی خود را که دچار فریب این ریاکاران و سران هزارچهرهی فرقهها شدهاند مجروح، مغموم و معترض به خویش و نگاه اصیل و انسانمدارانه خود سازیم و به تبع آن نباید بیش از پیش آنان را به اردوگاه دشمن خبُرهی طبقاتی سوق دهیم و با این شیوه رهبران ریاکار، فاسد و چپاولگر مذاهب را مسرور نسازیم؛ زیرا آنها همیشه مترصد یافتن چنین \"بهانههائی معجزه وار\"هستند تا به اهداف نامشروع و غیراخلاقی و ضدبشری خود، نام جنگ آرمانی ـ الهی نهند و در پنهان، ترفندهای جاهطلبانه خود را به آسانی برکول تودههای خوشبین نهاده و به پیش برند. اغلب ما نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست برای این و یا آن سرکرده خودکامگی هرگز چنین روش و شیوههای ماجراجویانه، افراطی و مردمستیز را جایز و درست نداسته و نمیدانیم و اصولا نزاع و مخالفت ما تنها با روابط بهرهکشانه و ظالمانه ساختار سرمایهداریست، که اسلام همچون دیگر ادیان موافق و مشوق بهرهکشی انسان از انسان است.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.