انتصابات با طعم انتخابات !

17:09 - 31 اردیبهشت 1392
Unknown Author
نیشتمان فيشال

بايستی مردم کُردستان کە سال‌هاست عکس‌العمل اين رژيم ديکتاتور را بە خود ديدەاند اکنون متوجە شدە باشند کە شرکت در انتخابات مشروعيت بخشيدن بە جمهوری اسلامی و ياری دادن آنان در نسل‌کشی ملت کُرد است.

بايد بدانيم مطرح کردن عنوان انتخابات خودش توهين است به شعور يک ملت. انتخابات آخرين پله‌ی نبردبانی است که اولين پله‌ی آن \"آزاد بيان\" و بروز تمام عقايد و افکار درون جامعه است. چنانچه آن اولين پله و پله‌های بعدی مانند، امکان نامزد شدن برای همه، امکان نظارت تمام نامزدها بر انتخابات، ميزان حداقلی تقلب… وجود نداشته باشد.

اساساً در ايران انتخاباتی وجود ندارد چون قوانین انتخابات از مرحلە‌ی اول يعنی انتخاب کانديداها تا سر شماری آراء نادرست است.

قدرت قانونی و سايه‌ی مقام که قرار است انتخاب شود بايد متناسب با وعده‌هایی باشد که ميیدهد. اگراين تناسب وجود نداشته باشد و در هشت سال گذشته عملاً ثابت شده باشد که وجود ندارد آن وقت شعارهاي تبليغاتی پوچ و دروغ و فريب است.

شرکت کردن در انتخاباتی که بايد بين بد و بدتر يکي را انتخاب کرد، عملی از روی انفعال و شرمساری است. به‌ خصوص وقتی انتخاب شونده از مردم بخواهد بعد از رأی دادن به خانه‌هایشان بروند و در سياست دخالت نکنند. اين اتفاقی بود که دقيقاً در ماجرای پس از دوم خردادسال ١٣٨٨، افتاد.

دوران بعد انتخابات دورانی که صرفاً پديد آمد برای زمينە‌سازی دوباره‌ی نظام با کشف و پاک‌سازی کامل مخالفين، قتل روشنفکران و سيل عظيم دستگيری‌های سياسی، همه و همه در همين دوران ۸ سال رئيس جمهوري احمدی‌نژاد به وجود آمد و حيرانيم از اين جماعتی که اين مسائل رو فراموش کردند و باز هم تبليغ انتخاباتی رو می‌کنند که فقط در آن انتصابات انجام می‌‌شود اصلن چگونه می‌توانم از نظامی که هيچ مشروعيتی ندارد، مشروعيت بزدايان نظام شکست‌خورده نه جمهوری و نه اسلامی دوباره در صدد برگذاری انتخاباتی پرشور برای متقاعد کردن سازمان ملل و مردم دنیا است، در اين که بگويد مردم از اين نظام فاسد و بی ‌مقدار کاملاً پشتيبانی می‌کند. اين انتخابات تقلبی که در عمل بيعت گرفتن از مردم برای ادامه به تبهکاری و سياست‌های ويرانگر و ضدبشری است.

انتخابات بازی ، در ايران دقيقاً مانند گاو بازيست!! يک پارچه قرمزی است که حزب جمهوری اسلامی با به حرکت در آوردن آن گاو خشم و غضب ملت را گاهی به راست و گاهی به چپ می‌‌کشاند. تا در نهايت خسته و کوفته براي مدت چهار سال در گوشه‌ای بيفتد و تو سری بخورد. تا بار دگر انتخاباتی ديگر و يا به عبارت روشنتر به حرکت در آمدن پارچه‌ی قرمز و فرو نشاندن فوران آتش خشم و غضب مردم از اولين روزی که آيت‌الله خمينی پس از فروپاشيدن رژيم طاغوتی و ظلم و ستم ساواک توانست بر عرش قدرت تکيه زند و مهار مردم را بدست گيرد در پی سرکوب کردن انديشه و فکر برآمد. و در مدت بسيار ناچيزی اين تفکر تکتاز و هتلری همه احزاب و گروه‌ها‌ی مردمی و ضد مردمی اعم از انديشه‌های اسلامی اصلاح‌گر و غير اسلامی، ميهن دوست و احزاب کُردستان و آذربايجان و .....همه و همه را در يک گونی ريخت و زنده بگور کرد. و تنها حزب جمهوری اسلامی سخنگوی اسلام ناب محمدی گشت.

انتقاد از کارکرد کوچکترين مدير اجرایی درگوشە و کنار نقاط کشور برابر بود با اعتراض به ولي فقيه.. و آن‌هم يعنی مخالفت با امام زمان. محارب و کمترين مجازاتش هم اين بود که دست و پايت قطع شود و زبان و چشمانت کە بر خلاف ميل آقازادە‌ها به حرکت در آمده از گلويت بيرون کشيده می‌شود.

رهبريت ايران پس از جنگ خانمانسوزی که خشک و تر مملکت را در برابر هيچ و پوچ بباد داد نه اينکه با ملت مدارا ننمود بلکه با همان ديدگاه تنگ خود چرخ نظام ديکتاتوري خود را می‌چرخاند. تا اينکه مردم به تنگ آمده بودند و يواش يواش صدای مردم برای نشان دادن اعتراض شنيدە می‌شود. اينجا بود که می‌بايستی فيلمنامە را به گونه‌ای تغيير داد و به مسافران در حال غرق شدن فهمانيد که ناخدا در فکر جهت دادن بادبان‌ها در مسير موج‌های خروشان است. و چنين شد که در بازی انتخابات شخصی عمامه بسر که لبخند زدن بلد بود ـ البته از خود حزب جمهوری ـ برای بازی اين نقش انتخاب شد. آقای خاتمی آمد با به اصطلاح به دولت پيشنهاد کرده بودند و می‌توانست از ايران ويرانه گلستانی بسازد، همراه با همه‌ی وعده و وعيدها با يک لبخند ساختگی ويک جمله‌ی تکراری که ما می‌خواهيم کار کنيم اما نمی‌گذارند. با همين لبخند ٨ سال مردم را سر کار گذاشتند.

البته اين دوره ی هشت ساله برآوردهای خارجی نيز داشت. ايران برای هميشه ننگ تاريخ شد.

و در اين مرحله همه‌ی کسانی که نيت خير و يا شری در سر داشتند به هوای اينکه نسيم آزادی خواهد دميد از زير زمين جوانه زدند تا سر فرصت درو شوند.
اين جا بود که بار دگر خمينی ـ در کالبد احمدی‌نژاد ـ ظهور کرد. ولی فقيه خامنه‌ای بزرگ علناً اعلام داشت که احمدی‌نژاد فرزند من است. فرزند ناباب ولی‌فقيه روی موج انتخابات بازی روی کار آمد، و هشت سال دزدی و چپاول و دروغ.. هشت سال بی‌برنامه‌ای و حماقت.

همه آن جوانه‌هاي اميدی که سر بر آورده بودند نيز قلع و قمع شدند. و حالا بار دگر انتصاباتی ديگر پس از يک انتخابات بازی در جريان است.

برنامه‌‌ی استقرار حاکميت آخوندها، دست کم از سال ۵۶ تنظيم شده بود و در بهار ٥٨ مستقر شد: جمهوری اسلامی - آری يا نه. تنها همين يک گزينە در برابر مردم گذارده شده بود و در تقلب و جوسازی گسترده‌ای، اعلام شد که مردم ايران با 5/99% به جمهوری اسلامی رأی داده‌اند، يعنی نه تنها جمعيت شيعه، بلکه هم سنيان گوناگون، هم مسيحيان گوناگون، هم کليميان، زرتشتيان و … نيز آمادگی خودشان را برای شرکت در نماز جمعه و برگزاری آيين حج اعلام کرده بودند.
و اعلام کردنند کسی که رأی نداده، حق نظر نداره! غافل از آن که، در واقع آنانی که رأی داده بودند نمی ‌دانستند به اين رأی داده‌اند، که تا دم مرگ، هرگونه حق نظری را در هر موردی از خودشان سلب کرده‌اند، از حق گزينش نماينده گرفته تا حق پوشش، حق سرپرستي کودکان برای زنان، حق کار کردن، حق نفس کشيدن در هوای آزاد، حق اعتراض، حق آدم بودن و بە کل حق تعيين سرنوشت را از خودشان سلب کرده‌اند.

اين انتخابات همچون همه‌ی انتصابات گذشته سودی براي حال هيچ يک از مليت‌ها در داخل ايران نداشته و ندارد. انتخابات اين رژيم تنها وسيله‌‌ی برجا مانده و ناگزيريست به مقاومت برای ايجاد بقای ولايت و رژيم خويش عليه اکثريت قريب به اتفاق. هر گامی به عقب بردارد و هر يا وادادی برای او به منزله فروريزی عملی بخشی از ستون‌های ولايت و يا بهتر است بگویيم حکومت ولايت می‌باشد. پس او و همه‌ی مهره‌های اين تسبيح تا آخرين دم و فرصت ترفند خواهد کرد و اگر نشد همچون هميشه و به ويژه مانند ٢٥ خرداد 88 را بی‌رحمانه‌تر رقم خواهند زد.

تقيه، تناقض و تحقير ديرين انتخابات نظام ولايت در اين است که خود ؤرسای جمهوری ها هم بدون استثناء از ابتداء تاکنون نيروی برپاکننده، متشکل و وابسته به نظام ايدئولوژی ک شيعه بوده‌اند و نه، نماد اراده‌ی طبقاتی و يا مظهر انتخاب مردم رنگين نظر! بنابرين: هر دو کانون قدرت به شکل موازی تاکنون مکمل هم و همزمان ياور رژيم ولائی ـ اسلامی بوده و بساط خودکامگی نظام شيعه را تا بدين جا هدايت کرده و به فرجام ويراني و ويرانگری کامل امروزين کشانده‌اند.

انتخابات نه در جمهوری اسلامی ايران بلکه در هر نظام ديکتاتوری ديگری یاست مردم به کسي رأب بدهند و اسم شخص ديگري از صنوق‌های رأی بيرون بيايد، ديگر نبايد و نمی‌توان به انتخابات در آن کشور اميدی داشت.

در جمهوری اسلامی چيزی با عنوان انتخابات معنا ندارد. انتخابات در شرايطی مفهوم پيدا می‌کند که فضای باز سياسی، فعاليت احزاب و اطلاع رساني آزاد رسانه‌ها را شاهد باشيم. در شرايطی که پيشنیازهای اوليه انتخابات فراهم نيست، شورای نگهبانی وجود دارد که نامزدها را دست‌چين می‌کند و هر آن کس که رهبر می‌خواهد را تأييد و افراد مستقل را رد می‌کند، انتخابات معنا ندارد، اين چيزی نيست جز انتصابات.
و شرکت در آن مشروعيت بخشيدن به رژيم. ضمن اين که هيچ نشانه‌ای از تغيير رفتار حاکميت ديده نمی‌شود.حتی اگر شورای نگهبان هم نمی‌بود، حتی اگر تقلبی هم صورت نگيرد، باز هم شرکت در انتخابات در اين حکومت با قانون اساسی فعلی مسخره و بی‌معناست زيرا طبق قانون اساسی فعلی، رهبر همه کاره‌ی مملکت است، رئيس جمهور در خوشبينانه‌ترين حالت تنها می‌تواند اوامر و منويات او را اجرا کند، چه آن که خاتمی بعد از ۸ سال اعتراف کرد که رئيس جمهوریک تدارکاتچی است نە بيشتر، عناصر و ايادی رژيم از همين الان تمام تلاش‌های خود را به کار بسته‌اند تا اين انتخابات به ظاهر هم که شده باشکوە جلوە دهند .بار ديگر بنا را بر اين گذاشته‌اند تا با به صحنه کشاندن مردم، ظاهری از دموکراسی را به نمايش بگذارند و در پشت پرده، آنانی را که خود می ‌خواهند به نمایندگی مردم منصوب کنند. تيغ شورای نگهبان همچنان تيز و برنده است و آمادگی آن را دارد تا هر کس را که کمترين مغايرتی از لحاظ افکار و عقايد با آنان دارد، حذف کند. چنين انتصاباتی به هيچ عنوان نمی‌تواند دموکراتيک باشد و کسانی که گمان می‌کنند با شرکت در اين انتصابات می‌توانند اهدافی دموکراتيک را تحقق بخشند خيالی خام در سر می‌پرورانند و راه به سراب خواهند برد.

رژيم چمهوری اسلامی و نظام ديکتاتوری اختلاص و دروغ و جنايت و تجاوز طی اين سال‌ها پر ماجرايی که با ظلم‌هايی دو چندان به مردم از سوی حاکميت همراه بود نشان داد که قصد تسليم شدن و سر فرود آوردن به خواست مردم را ندارد. اکنون واژه‌ی دمکراسی در نظام جمهوری اسلامی جزء واژه‌های ممنوعه محسوب می ‌شود.

بنابراين بهترين اقدام در مقابل اين رژيم، تحريم کامل و فراگير است. تحريم انتخابات ساده‌ترين کاری است که مردم می‌تواند انجام دهد. و از طريق تحريم می توانيم نشان دهيم که چقدر از مردم از اين رژيم و سياست‌هايش را قبول ندارند.حد اقل مردم کُردستان کە سال‌هاست عکس‌العمل اين رژيم ديکتاتور را بە خود ديدەاند اکنون بايد متوجە شدە باشند کە شرکت در انتخابات مشروعت بخشيدن بە جمهوری اسلامی و ياری دادن آنان در نسل‌کشی ملت کُرد است.

رژيم دوست دارد اين واهمه را در دل مردم بيفکند که اگر در شناسنامه‌ی شما مهر انتخابات نخورد با مشکل روبه‌رو می‌شويد. ولی بايد مردم را توجيه کرد که چنين چيزي هيچ‌گاه اتفاق نمی‌افتد و تازه هنگامی که هيچ کس شرکت نکند چه کسی را می‌خواهند مجازات کنند.

نظام جمهوری اسلامی مرده است و آن چه بر جای مانده جز لاشه متعفن يک دروغ تاريخی بيش نيست. نظام مرده است و لاشه‌ای را با داربست زر و زور هنوز بر پا نگه داشته‌اند. دور نيست که داربست فرو ريزد حتی اگر باز صف‌های طولانی را در صدا و سيما نمايش دهند که رأی می فروشند. و بار ديگر بتوانند تا 8 سال ديگر بە مردم حکومت کنند.

نە بە ٣٤،سال نسل‌کشی سرزمينم کُردستان.

نە بە ٣٤، سال ماشين اعدام جمهوری اسلامی درمناطق تحت ستم.

نه بە ٣٤، سال جنايت.

نه به ٣٤، سال حکومت تاريک آخوندي .

نه به ٣٤، سال انتخابات دروغين.

نه به جمهوری اسلامي .