انتخاب روسری یا توسری
14:06 - 13 اسفند 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی
در همان روزهای پُرشور و شوق اوایل خیزش سراسری اجتماعی بود که نه تنها آن اندک روحانیت رانده شدهی از بارگاه شاه، بلکه حتی سران آخوندهای وابسته به دربار، نوچگان و طلبههای مزدبگیرشان که رقم کلانی داشتند و همچنین نیروهای واپسگرای ملی مذهبی، تحصیل کردگان مکلا و تجار نان به نرخ روزخورهای بازاری، یعنی همه سنتگرایان مذهبی با دیدن خروش مردم، پی به توان اراده شگرف کارگران، زنان و تودههای یکپارچه بردند و به سمت و سوی یقین سرنگونی ساختار فاسد پادشاهی که با شتاب در حال فرود بود به سرعت باور آورده، جسورتر شده و به همت تودههای طغیانی در خیابانها، جسارت یافته و به ولی نعمت خود شاه پشت کردند و سرایش سرود انقلاب و پردازش فردای ساختمان سیاسی دمکراتیک مردمی را همگی مرتجعان بی هیچ گمانی اجتناب ناپذیر دریافتند.
در اواسط ٥٧، انقلابی اجتماعی، همگانی و نسبتا ناگهانی در حال شُرف بود. استعداد هدایت و چند و چون سمتگیری آتی آن برای کمتر کسی قابل پیشبینی و یا رهبری مستقل بود. نیروهای چپ و مترقی پس از رویدادسیاهکل توسط ساواک به شدت سرکوب، زندانی و یا متواری شده بودند و انسجام، تشکل و سازماندهی حزبی، کافی و لازم نداشتند؛ مگر روحانیتِ چاق و چله شده قرنها مفتخوری، ثروتاندوزی و دمبه کلفت کرده در بساط سازمانهای مخفی و مذهبی ساواک شاه؛ آنهم به یاری هزاران اهرم تشکل امامزادهها، مساجد و با صدها مراکز فراوان ریز و درشت مذهبیشان! به هر رو مردمان مظلوم و محروم ما و نیمی از آنها، زنان و به همان سان نیروهای ملی، مذهبی، چپ، مترقی و دمکرات کنار هم، اما همگی بیتجربه و پراکنده و بخشی نیز خوشبین به ملاها یکصدا با هم علیه سرنگونی شاه با به پاخاسته بودند و در این صف مشترک جوشش و پویش چشمگیر زنان از اعماق تا پهنای آن بسیار گسترده و همه جا ملموس و خیرهکننده شده بود. به طوریکه خیلی زودتر از تصور تاریک مرتجعان، زن رل انقلابی خود را یافت و جای تردیدی نیز برای زن ستیزان نگذاشت که بدون حضور، نفوذ و یاری همه جانبه آنها که نیمی از جامعه \"همیشه مفید\" بشری را تشکیل میدهند؛ هرگز طعم پیروزی انقلاب مردم بر شاه شدنی نبود.
نشان دادن شگرف این توانائی تاریخی و سپس اندکی از هجوم کور، اغلب خونین و سراسر تلخبار به ارادهی مستقل زنان آزاده و نمایان کردن واقعی سرزنش وجود گرامی او و تنها در ایران، آنهم نه در درازنای تاریخ روسیاه گذشته، که تراژدی و انباشتهای از شرمساری شاهان و ملایان زنباره و مردان متمول سنتی است؛ بلکه تنها بخش ناچیزی از فجایع هولناکِ کنونی رژیم وحشی و ضدزن ولائی هم چندان کار آسانی نیست.
زیرا: صحبت از گرانقدری موجودی توانا، رازناک و اعجازانگیز با نام زن است. زن، این نیمهی همیشه پُرکار و رنجور و خستگیناپذیر! ( نیمِ انسانیت صبور، بیحقوق ولی پیوسته مداراگر و به شدت دردآشنائیکه او، چه در هستهی خانوادهی تکوین یافته به دست خودش باشد و یا چه در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، هرگز سهم برابر با مرد، چه برسر مزدِ برای کار یکسان، چه در حق مسلم و مستقل زندگی با مرد و چه اختیار آزاد بر جسم و روان و اعمال و اِعمال خواست خود را حتی نه در جامعه، بلکه در درون خانهاش هم ندارد.) این نیمهی دیگر انسان همچنان در ساختارهای جوامع بهره کش بورژوائی، گوناگونی منافع متضاد طبقاتی، رسوم مرتجع و سنتگرائی دینی مذهبی و توامان عقب ماندگی جامعهی پدرسالار، در همه حال اسیر اشکال سرکوبها، تضییقها، بیارزشیها، بیحرمتیها و خصوصا اغلب ناسپاسی مفرط، ای بسا از سوی شوهر و پسران خود نیز بوده و مانند همهی دختران، زنان، مادران و مادربرزگانِ نسل در نسل درگذشتهها، زیر لگد جهل مذهبی، سوداگرائی سرمایه و خودخواهی خردگریز مردان دچار مانده است.
زنان بسان مردان همدرد و فرودست طبقهی خود علاوه بر تحمل بردبارانهی همه نارسائیها، کمبودها، بیعدالتیها، نابخردیهای آشکار کسان و ناکسان، نفس وجودی زن اما، در عمل و در طی تاریخ \"مهربانی و گذشت\" را پاس داشته و هیچگاه فراموش نکرده است. لحظهای به مادرمان فکر کنیم! اگرچه خود پیوسته مورد ستم مضاعف از دین، مرد، فقر، تبعیض، نابرابریهای بهره کشانه و سودسالار سرمایه بوده است، و از خلاء و فقدان مساوی حقوق حداقل شهروندی همیشه رنج میبرده و بویژه با بیشرمی تمام همچون شیئی بیجان در ساختمان دزدان ارزش افزوده، چقدر از این زنان مورد سوءاستفادهی \"جنسی و جنسیتی\" در فضای کاری دچار بوده و رسما در دیدگاه نظری و چشمانداز عینی مذاهب و سرمایه بیشتر به کلائی در خدمت تلذذ بیشتر مردهای ثروتمند و در عرصهی بازار نیز منشأ سودرسانی به انباشت سرمایه نابکار بکار رفته است و مدام زیر بار این همه گزند، خواری و تحقیر و ناامیدواری و نامردادیهای پیاپی اما، همیشه بیفریاد دادخواهی، به امید فردای بهتر مظلومانه در خود و در هم شکسته شده است و هنوز میشود.
باید این مجموعه گستاخی توسط زنان و مردان مبارز درهم ریخته شود. دریغا از دشمنی کور و جهل پس مانده مذهبی اعصار بربریت نسبت به زن و خسران و فقدان کافی عصر روشنگری در برابر آن، که خودکامگان مالی و مذهبی و گمراهان شان هنوز به توان سازندگان بزرگوار هستی خود یعنی زنان پی نبردهاند. خصوصا در ایرانِ ٥٧ و در همان ابتدای امید بستن به رهائی از فقر و استبداد و پیش از ربوده شدن انقلاب مردمی و شکسته شدن ستونهای کارگری تودهای آن و سپس دسیسه سرکردگی سیاسی ملاها برکشور و پشتیبانی امپریالیسم آمریکا و شرکای غربی او در تایید حکومت مذهبی و ناگزیری به تبعیت درآوردن جامعهی رنگین ملی مذهبی عقیدتی و مخصوصا زنان، جز با آغاز سرکوب زنان آگاه و آزادیخواه که زیر تحکم سران مذهب شیعه نمیرفتند؛ اجتناب ناپذیر بود. خمینی با خشونت و شماتت روشن، خواست زن ستیزانهی خود را با طرح شعار: یا روسری یا توسری جهت به انقیاد درآوردن بیچون و چرای زنان از اصول مطرود و منزوی دینی شروع شد. جنایتی که فاجعهی کنونی زن ستیزی دولتی به سبک شیعی و خمینی وار آن که این روزها به داعشیهای سنی نیز ارث رسیده است؛ آن توطئه در به فرمان خمینی توسط روحانیت آغاز شد؛ اهداف جهانی زن ستیزی اسلام اینگونه که میبینیم بنا و روال جاری یافت. نچندان دور با جایگیری روحانیت در راس اداره تودهای و تصرف ارادهی سیاسی و سپس پیدایش رژیم تک قطبی خمینی، آنگاه دشمنی با استقلال وجودی زنان در همهی عرصههای مدنی به سرعت رسمیت علنی، اجتماعی، قانونی و سرآخر سیستماتیک گشت و اتحاد سیاه مرتجعان در ظرف حکومت اسلامی به سرعت مصمم شد که شکست ارادهی آزاد و مستقل مردمی را به سود خود، ابتدا باید با قربانی کردن حقوق زنان به عنوان نیمی از جامعهی فعال و به پا خاسته، آسان و بهتر بشکند و میتواند اسلام سیاسی را تحمیل کند؛ و کرد و خواست ضدبشری حکومت مذهبی به هر حیله و کلکی، آرام ولی سازشناپذیر علیه تبعیض جنسیتی و جنسی با ویژگی قوانین ١٤٠٠ ساله شفاف به پیش برده شد.
خمینی، سردستهی مرتجعان و قاعد آخوندهای غارنشین، به همراه مکلاهای سنتگرا، قطعا از پیش طرحهای ضدزن را آماده داشته و مصمم هم بودند که دم در حجله تصرف قدرت سیاسی، گربهی حقوقبشر و برابر انسانی زن با مرد را بیهیچ بردباری و البته با ترفندی به نام خدا و دین بیهیچ پرده پوشی و اغماضی در جا بکشند و با شتاب هم کشتند. به همین خاطر بود که با شعار یا تو سری یا روسری! غرور لهیده و سربرآورده زنان آزاده علیه شاه را، زنانی که در پیشاپیش و یا هم صف با مردان، انقلاب تودهای را هدایت و پیروز کردند و پس از تحقیرِ تبختر پوچ شاه و ویرانی تاج و تخت او، همان \"شاه کمربستهی امام رضا\" که رسما در حضور زنش به خبرنگار غربی گفت که: او هیچگاه به برابری زن با مرد باور نداشته و ندارد؛ و ثمره همان خردگریزی شاه انگیزهی مبارزه زنان آگاه علیه او و سقوط سلطنتاش شد. همان زنانی که برای احقاق بخشی از برابریهای حقوق شهروندی و نداشتهی خود، شگفتا توسط جاهلان شیعی به سردستگی خمینی اینبار اما به شدت لگدمال و به سرعت به عصر شترچرانی بازگردانده شدند. و همهی همان ناچیز حقوق موجود دوران شاه که در مقایسه به رژیم کنونی کلان بودند نیز همگی ربوده شدند.
در گرماگرم ربودن انقلاب و در طی ٣٦ سال گذشته این سیستم قرون وسطائی کپکزده و زن ستیزِ داعش صفتِ شیعی، هرگز از دم گرم و سوزان مبارزه زنان برای برابری لحظهای آسوده خاطر نبوده و آرامش مقطعی هم نیافته است و پیگیر همه طرحهای مختلف حکومت بر علیه اظهارِ وجود زنان مبارز و ساکت کردن آنها به تسلیم نینجامیده و هنوز هم که هنوز است پیوسته ناچار به تصویب قوانین مسخرهتر میباشد. طرحهای صیانت از عفاف و حجاب، طرح تفکیک جنسیتی، طرح آمران به معروف و ناهیان از منکر، طرح دانشگاههای تک جنسیتی، طرح تعالی خانواده، طرح شرم افزای ازدواج با فرزند خواندهها و طرح همیشگی پیشبرد امر حجاب برای این بساط ضدزن همچنان سیاسی برجا مانده و سر آخر از روی ناتوانی همین چندی پیش دیدیم که طرح سربازان غیبی برای اسیدپاشی و ترساندن دختران و زنان جوان جهت بغچه پیچ کردن خود، هیچکدام آنها کارا نبوده و رژیم در سراسر این دوران یکه تازیاش اما همچنان از فرهنگ بیدار، طغیانی و مدرنگرای زنان مذهب گریز ترسیده و میترسد.
زیرا با همهی توطئهها، تبعیضها، تحریمهای دختران از شاخههای تحصیلی دلخواه و تهدیدهای دلسردگرایانه نظام، در مقاومت مدنی و موفقیتهای کلان و چشمگیر علمی، تحقیقی و تخصصی بانوان و دختران خللی ایجاد نکرد و آنان همچنان با هوشیاری و دلیری به راه شان ادامه داده و با اشکال متنوعی پاسخ و پرسش خواستههای حقوقبشری و مدنی تطرح کرده و همواره با جسارت برابر رژیم به هر قیمت ستارهداری، هجوم داعشی به خوابگاهها، سرکوب دانشجویان، دستگیری، شکنجه، زندان، کشتار و اعدام ایستادهاند و بیکم و کاست همیشه کل دستگاه سیاسی ایدئولوژیک ولائی را با آنهمه هزینههای میلیاردی تبلیغ به سخره گرفته و مجبور به شکست گردانیدهاند. قدر مسلم که همه نقشههای تسلط بر اراده آزاد، مستقل، جویا، اندیشهورز، دانشگرا، برابری جو و آزدای خواهی اجتماعی زنان با مردان همراه خود را در همه عرصه سیاسی و حقوقبشری از نگاه زنان را رژیم نه تنها نتوانست متوقف کند، بلکه پیروزیهای پیاپی زنان بر کوته فکران کل نظام پیشی داشته و نتایج سیاسی آن مبارزهها بر پیشانی لکهدار رژیم همچون داغ ننگ برجا مانده است و عمق آن مبارزه و بیگانگیها روز به روز بیشتر خواهد شد.
در خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی، غلامعلی حداد عادل، رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی، در جلسه این شورا اظهار داشت که: رشته مطالعات زنان به آن صورتی که در دانشگاههای دنیا تدریس میشود، در تعارض جدی با اسلام قرار دارد، به همین دلیل این شورا تصمیم گرفته است تا درباره آن تجدید نظر اساسی صورت بگیرد. همچنین رشته مطالعات زنان با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به رشته مطالعات خانواده و حقوق زن در اسلام تغییر پیدا کرد. و دردآورتر اینکه اخیرا معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی گفت: قدر مطلق بیسوادی در 15 سال اخیر تقریبا ثابت مانده است و زنان همچنان \"دو سوم مجموعه بیسوادان کشور\" را تشکیل میدهند.
فعلا بگذریم از این کل مرتجعان، ریاکاران و مذهب دکانان که گند برتری جوئی و جنگ فرقهای شان ایران، منطقه و جهان را فراگرفته است. حالا قدری هم از ٨ مارس و روز گرانقدر زن و چگونگی بدست آوردن اهداف این روز با شکوه هم قدری بگویم. به باور من، نسل نسبی زن امروز در ایران و کشورهای مسلمان بیدارتر از هر زمانی ست؛ خصوصا با توجه به تجربههای خونین و هراسناک گذشته و اکنون توسط حاکمیتهای آدمخوار مذهبی، اکثریت زنان مجرب تر از گذشته هستند و پیشروان دمکرات، مترقی و چپ آنها نسبتا بهتر توانسته اند مسیر و راه استقلال فردی، آزادیهای حقوقبشری و برابریهای انسانی را اغلب مملوستر از مردها دریابند و جهت کسب آنها برای خود و دیگران، فراجنسیتی فکر کنند. و در راه فردای نان و آزادی توامان جا پای مقتدر و آگاه طبقاتی بیابند و یافتهاند. اما بنای رهائی زن و دریافت پایهای حقوق بیشمار ربوده شدهی آنان، تصویب قانونی برابریها، رقع تبعیضها، ایجاد ظروف زن پناه برای هر یک از خواستهها، که زیر تسلط مستقیم ارادهی زنان باشند و همزمان از گزند ستم مضاعف دین و سرمایه و ساختار جامعه مردسالار نیز محفوظ بمانند؛ تنها در صورتی میسر و قابل اعِمال است که قدرت سیاسی از حالت مردانه و آسیبپذیر که به سرعت انگیخته و به شدت هیجانی و یکباره ملتهب و مصمم منفجر میشود؛ شایسته و ضروریست هرچه زودتر با حضور و دخالت زنانه به آن پایان دهد و ارادهی قانونگذاری از زیر هرگونه دخالت مذهبی مستقیم و کاملا بدرآید و مردمی شود. برای جنین هدفی بزرگ میباید سیاست زنانه شده و یا لااقل دوجنسیتی گردد و اتوریته مرد شکن و الیگارشی بورژوامآبانه مرسوم را قدرت چندقطبی بیش از این برنتابد و هرگز تک قطبی نباشد. و بنابراین میباید در راس قدرت اراده سیاسی و تاکنون تک محورِ مردسالار، زن نیز سهم نیمهی انسانی خود را برابر و به یاری سازماندهی مستقل خویش بر سیاست مردانه تحمیل کند. به امید آن روز!
\"٨ مارس روز زن بر همه زنان و مردان برابریخواه و نوع دوست گرامی و فرخنده باد\"
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
در همان روزهای پُرشور و شوق اوایل خیزش سراسری اجتماعی بود که نه تنها آن اندک روحانیت رانده شدهی از بارگاه شاه، بلکه حتی سران آخوندهای وابسته به دربار، نوچگان و طلبههای مزدبگیرشان که رقم کلانی داشتند و همچنین نیروهای واپسگرای ملی مذهبی، تحصیل کردگان مکلا و تجار نان به نرخ روزخورهای بازاری، یعنی همه سنتگرایان مذهبی با دیدن خروش مردم، پی به توان اراده شگرف کارگران، زنان و تودههای یکپارچه بردند و به سمت و سوی یقین سرنگونی ساختار فاسد پادشاهی که با شتاب در حال فرود بود به سرعت باور آورده، جسورتر شده و به همت تودههای طغیانی در خیابانها، جسارت یافته و به ولی نعمت خود شاه پشت کردند و سرایش سرود انقلاب و پردازش فردای ساختمان سیاسی دمکراتیک مردمی را همگی مرتجعان بی هیچ گمانی اجتناب ناپذیر دریافتند.
در اواسط ٥٧، انقلابی اجتماعی، همگانی و نسبتا ناگهانی در حال شُرف بود. استعداد هدایت و چند و چون سمتگیری آتی آن برای کمتر کسی قابل پیشبینی و یا رهبری مستقل بود. نیروهای چپ و مترقی پس از رویدادسیاهکل توسط ساواک به شدت سرکوب، زندانی و یا متواری شده بودند و انسجام، تشکل و سازماندهی حزبی، کافی و لازم نداشتند؛ مگر روحانیتِ چاق و چله شده قرنها مفتخوری، ثروتاندوزی و دمبه کلفت کرده در بساط سازمانهای مخفی و مذهبی ساواک شاه؛ آنهم به یاری هزاران اهرم تشکل امامزادهها، مساجد و با صدها مراکز فراوان ریز و درشت مذهبیشان! به هر رو مردمان مظلوم و محروم ما و نیمی از آنها، زنان و به همان سان نیروهای ملی، مذهبی، چپ، مترقی و دمکرات کنار هم، اما همگی بیتجربه و پراکنده و بخشی نیز خوشبین به ملاها یکصدا با هم علیه سرنگونی شاه با به پاخاسته بودند و در این صف مشترک جوشش و پویش چشمگیر زنان از اعماق تا پهنای آن بسیار گسترده و همه جا ملموس و خیرهکننده شده بود. به طوریکه خیلی زودتر از تصور تاریک مرتجعان، زن رل انقلابی خود را یافت و جای تردیدی نیز برای زن ستیزان نگذاشت که بدون حضور، نفوذ و یاری همه جانبه آنها که نیمی از جامعه \"همیشه مفید\" بشری را تشکیل میدهند؛ هرگز طعم پیروزی انقلاب مردم بر شاه شدنی نبود.
نشان دادن شگرف این توانائی تاریخی و سپس اندکی از هجوم کور، اغلب خونین و سراسر تلخبار به ارادهی مستقل زنان آزاده و نمایان کردن واقعی سرزنش وجود گرامی او و تنها در ایران، آنهم نه در درازنای تاریخ روسیاه گذشته، که تراژدی و انباشتهای از شرمساری شاهان و ملایان زنباره و مردان متمول سنتی است؛ بلکه تنها بخش ناچیزی از فجایع هولناکِ کنونی رژیم وحشی و ضدزن ولائی هم چندان کار آسانی نیست.
زیرا: صحبت از گرانقدری موجودی توانا، رازناک و اعجازانگیز با نام زن است. زن، این نیمهی همیشه پُرکار و رنجور و خستگیناپذیر! ( نیمِ انسانیت صبور، بیحقوق ولی پیوسته مداراگر و به شدت دردآشنائیکه او، چه در هستهی خانوادهی تکوین یافته به دست خودش باشد و یا چه در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، هرگز سهم برابر با مرد، چه برسر مزدِ برای کار یکسان، چه در حق مسلم و مستقل زندگی با مرد و چه اختیار آزاد بر جسم و روان و اعمال و اِعمال خواست خود را حتی نه در جامعه، بلکه در درون خانهاش هم ندارد.) این نیمهی دیگر انسان همچنان در ساختارهای جوامع بهره کش بورژوائی، گوناگونی منافع متضاد طبقاتی، رسوم مرتجع و سنتگرائی دینی مذهبی و توامان عقب ماندگی جامعهی پدرسالار، در همه حال اسیر اشکال سرکوبها، تضییقها، بیارزشیها، بیحرمتیها و خصوصا اغلب ناسپاسی مفرط، ای بسا از سوی شوهر و پسران خود نیز بوده و مانند همهی دختران، زنان، مادران و مادربرزگانِ نسل در نسل درگذشتهها، زیر لگد جهل مذهبی، سوداگرائی سرمایه و خودخواهی خردگریز مردان دچار مانده است.
زنان بسان مردان همدرد و فرودست طبقهی خود علاوه بر تحمل بردبارانهی همه نارسائیها، کمبودها، بیعدالتیها، نابخردیهای آشکار کسان و ناکسان، نفس وجودی زن اما، در عمل و در طی تاریخ \"مهربانی و گذشت\" را پاس داشته و هیچگاه فراموش نکرده است. لحظهای به مادرمان فکر کنیم! اگرچه خود پیوسته مورد ستم مضاعف از دین، مرد، فقر، تبعیض، نابرابریهای بهره کشانه و سودسالار سرمایه بوده است، و از خلاء و فقدان مساوی حقوق حداقل شهروندی همیشه رنج میبرده و بویژه با بیشرمی تمام همچون شیئی بیجان در ساختمان دزدان ارزش افزوده، چقدر از این زنان مورد سوءاستفادهی \"جنسی و جنسیتی\" در فضای کاری دچار بوده و رسما در دیدگاه نظری و چشمانداز عینی مذاهب و سرمایه بیشتر به کلائی در خدمت تلذذ بیشتر مردهای ثروتمند و در عرصهی بازار نیز منشأ سودرسانی به انباشت سرمایه نابکار بکار رفته است و مدام زیر بار این همه گزند، خواری و تحقیر و ناامیدواری و نامردادیهای پیاپی اما، همیشه بیفریاد دادخواهی، به امید فردای بهتر مظلومانه در خود و در هم شکسته شده است و هنوز میشود.
باید این مجموعه گستاخی توسط زنان و مردان مبارز درهم ریخته شود. دریغا از دشمنی کور و جهل پس مانده مذهبی اعصار بربریت نسبت به زن و خسران و فقدان کافی عصر روشنگری در برابر آن، که خودکامگان مالی و مذهبی و گمراهان شان هنوز به توان سازندگان بزرگوار هستی خود یعنی زنان پی نبردهاند. خصوصا در ایرانِ ٥٧ و در همان ابتدای امید بستن به رهائی از فقر و استبداد و پیش از ربوده شدن انقلاب مردمی و شکسته شدن ستونهای کارگری تودهای آن و سپس دسیسه سرکردگی سیاسی ملاها برکشور و پشتیبانی امپریالیسم آمریکا و شرکای غربی او در تایید حکومت مذهبی و ناگزیری به تبعیت درآوردن جامعهی رنگین ملی مذهبی عقیدتی و مخصوصا زنان، جز با آغاز سرکوب زنان آگاه و آزادیخواه که زیر تحکم سران مذهب شیعه نمیرفتند؛ اجتناب ناپذیر بود. خمینی با خشونت و شماتت روشن، خواست زن ستیزانهی خود را با طرح شعار: یا روسری یا توسری جهت به انقیاد درآوردن بیچون و چرای زنان از اصول مطرود و منزوی دینی شروع شد. جنایتی که فاجعهی کنونی زن ستیزی دولتی به سبک شیعی و خمینی وار آن که این روزها به داعشیهای سنی نیز ارث رسیده است؛ آن توطئه در به فرمان خمینی توسط روحانیت آغاز شد؛ اهداف جهانی زن ستیزی اسلام اینگونه که میبینیم بنا و روال جاری یافت. نچندان دور با جایگیری روحانیت در راس اداره تودهای و تصرف ارادهی سیاسی و سپس پیدایش رژیم تک قطبی خمینی، آنگاه دشمنی با استقلال وجودی زنان در همهی عرصههای مدنی به سرعت رسمیت علنی، اجتماعی، قانونی و سرآخر سیستماتیک گشت و اتحاد سیاه مرتجعان در ظرف حکومت اسلامی به سرعت مصمم شد که شکست ارادهی آزاد و مستقل مردمی را به سود خود، ابتدا باید با قربانی کردن حقوق زنان به عنوان نیمی از جامعهی فعال و به پا خاسته، آسان و بهتر بشکند و میتواند اسلام سیاسی را تحمیل کند؛ و کرد و خواست ضدبشری حکومت مذهبی به هر حیله و کلکی، آرام ولی سازشناپذیر علیه تبعیض جنسیتی و جنسی با ویژگی قوانین ١٤٠٠ ساله شفاف به پیش برده شد.
خمینی، سردستهی مرتجعان و قاعد آخوندهای غارنشین، به همراه مکلاهای سنتگرا، قطعا از پیش طرحهای ضدزن را آماده داشته و مصمم هم بودند که دم در حجله تصرف قدرت سیاسی، گربهی حقوقبشر و برابر انسانی زن با مرد را بیهیچ بردباری و البته با ترفندی به نام خدا و دین بیهیچ پرده پوشی و اغماضی در جا بکشند و با شتاب هم کشتند. به همین خاطر بود که با شعار یا تو سری یا روسری! غرور لهیده و سربرآورده زنان آزاده علیه شاه را، زنانی که در پیشاپیش و یا هم صف با مردان، انقلاب تودهای را هدایت و پیروز کردند و پس از تحقیرِ تبختر پوچ شاه و ویرانی تاج و تخت او، همان \"شاه کمربستهی امام رضا\" که رسما در حضور زنش به خبرنگار غربی گفت که: او هیچگاه به برابری زن با مرد باور نداشته و ندارد؛ و ثمره همان خردگریزی شاه انگیزهی مبارزه زنان آگاه علیه او و سقوط سلطنتاش شد. همان زنانی که برای احقاق بخشی از برابریهای حقوق شهروندی و نداشتهی خود، شگفتا توسط جاهلان شیعی به سردستگی خمینی اینبار اما به شدت لگدمال و به سرعت به عصر شترچرانی بازگردانده شدند. و همهی همان ناچیز حقوق موجود دوران شاه که در مقایسه به رژیم کنونی کلان بودند نیز همگی ربوده شدند.
در گرماگرم ربودن انقلاب و در طی ٣٦ سال گذشته این سیستم قرون وسطائی کپکزده و زن ستیزِ داعش صفتِ شیعی، هرگز از دم گرم و سوزان مبارزه زنان برای برابری لحظهای آسوده خاطر نبوده و آرامش مقطعی هم نیافته است و پیگیر همه طرحهای مختلف حکومت بر علیه اظهارِ وجود زنان مبارز و ساکت کردن آنها به تسلیم نینجامیده و هنوز هم که هنوز است پیوسته ناچار به تصویب قوانین مسخرهتر میباشد. طرحهای صیانت از عفاف و حجاب، طرح تفکیک جنسیتی، طرح آمران به معروف و ناهیان از منکر، طرح دانشگاههای تک جنسیتی، طرح تعالی خانواده، طرح شرم افزای ازدواج با فرزند خواندهها و طرح همیشگی پیشبرد امر حجاب برای این بساط ضدزن همچنان سیاسی برجا مانده و سر آخر از روی ناتوانی همین چندی پیش دیدیم که طرح سربازان غیبی برای اسیدپاشی و ترساندن دختران و زنان جوان جهت بغچه پیچ کردن خود، هیچکدام آنها کارا نبوده و رژیم در سراسر این دوران یکه تازیاش اما همچنان از فرهنگ بیدار، طغیانی و مدرنگرای زنان مذهب گریز ترسیده و میترسد.
زیرا با همهی توطئهها، تبعیضها، تحریمهای دختران از شاخههای تحصیلی دلخواه و تهدیدهای دلسردگرایانه نظام، در مقاومت مدنی و موفقیتهای کلان و چشمگیر علمی، تحقیقی و تخصصی بانوان و دختران خللی ایجاد نکرد و آنان همچنان با هوشیاری و دلیری به راه شان ادامه داده و با اشکال متنوعی پاسخ و پرسش خواستههای حقوقبشری و مدنی تطرح کرده و همواره با جسارت برابر رژیم به هر قیمت ستارهداری، هجوم داعشی به خوابگاهها، سرکوب دانشجویان، دستگیری، شکنجه، زندان، کشتار و اعدام ایستادهاند و بیکم و کاست همیشه کل دستگاه سیاسی ایدئولوژیک ولائی را با آنهمه هزینههای میلیاردی تبلیغ به سخره گرفته و مجبور به شکست گردانیدهاند. قدر مسلم که همه نقشههای تسلط بر اراده آزاد، مستقل، جویا، اندیشهورز، دانشگرا، برابری جو و آزدای خواهی اجتماعی زنان با مردان همراه خود را در همه عرصه سیاسی و حقوقبشری از نگاه زنان را رژیم نه تنها نتوانست متوقف کند، بلکه پیروزیهای پیاپی زنان بر کوته فکران کل نظام پیشی داشته و نتایج سیاسی آن مبارزهها بر پیشانی لکهدار رژیم همچون داغ ننگ برجا مانده است و عمق آن مبارزه و بیگانگیها روز به روز بیشتر خواهد شد.
در خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی، غلامعلی حداد عادل، رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی، در جلسه این شورا اظهار داشت که: رشته مطالعات زنان به آن صورتی که در دانشگاههای دنیا تدریس میشود، در تعارض جدی با اسلام قرار دارد، به همین دلیل این شورا تصمیم گرفته است تا درباره آن تجدید نظر اساسی صورت بگیرد. همچنین رشته مطالعات زنان با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به رشته مطالعات خانواده و حقوق زن در اسلام تغییر پیدا کرد. و دردآورتر اینکه اخیرا معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی گفت: قدر مطلق بیسوادی در 15 سال اخیر تقریبا ثابت مانده است و زنان همچنان \"دو سوم مجموعه بیسوادان کشور\" را تشکیل میدهند.
فعلا بگذریم از این کل مرتجعان، ریاکاران و مذهب دکانان که گند برتری جوئی و جنگ فرقهای شان ایران، منطقه و جهان را فراگرفته است. حالا قدری هم از ٨ مارس و روز گرانقدر زن و چگونگی بدست آوردن اهداف این روز با شکوه هم قدری بگویم. به باور من، نسل نسبی زن امروز در ایران و کشورهای مسلمان بیدارتر از هر زمانی ست؛ خصوصا با توجه به تجربههای خونین و هراسناک گذشته و اکنون توسط حاکمیتهای آدمخوار مذهبی، اکثریت زنان مجرب تر از گذشته هستند و پیشروان دمکرات، مترقی و چپ آنها نسبتا بهتر توانسته اند مسیر و راه استقلال فردی، آزادیهای حقوقبشری و برابریهای انسانی را اغلب مملوستر از مردها دریابند و جهت کسب آنها برای خود و دیگران، فراجنسیتی فکر کنند. و در راه فردای نان و آزادی توامان جا پای مقتدر و آگاه طبقاتی بیابند و یافتهاند. اما بنای رهائی زن و دریافت پایهای حقوق بیشمار ربوده شدهی آنان، تصویب قانونی برابریها، رقع تبعیضها، ایجاد ظروف زن پناه برای هر یک از خواستهها، که زیر تسلط مستقیم ارادهی زنان باشند و همزمان از گزند ستم مضاعف دین و سرمایه و ساختار جامعه مردسالار نیز محفوظ بمانند؛ تنها در صورتی میسر و قابل اعِمال است که قدرت سیاسی از حالت مردانه و آسیبپذیر که به سرعت انگیخته و به شدت هیجانی و یکباره ملتهب و مصمم منفجر میشود؛ شایسته و ضروریست هرچه زودتر با حضور و دخالت زنانه به آن پایان دهد و ارادهی قانونگذاری از زیر هرگونه دخالت مذهبی مستقیم و کاملا بدرآید و مردمی شود. برای جنین هدفی بزرگ میباید سیاست زنانه شده و یا لااقل دوجنسیتی گردد و اتوریته مرد شکن و الیگارشی بورژوامآبانه مرسوم را قدرت چندقطبی بیش از این برنتابد و هرگز تک قطبی نباشد. و بنابراین میباید در راس قدرت اراده سیاسی و تاکنون تک محورِ مردسالار، زن نیز سهم نیمهی انسانی خود را برابر و به یاری سازماندهی مستقل خویش بر سیاست مردانه تحمیل کند. به امید آن روز!
\"٨ مارس روز زن بر همه زنان و مردان برابریخواه و نوع دوست گرامی و فرخنده باد\"
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.