امپریالیسم آمریکا و تجربه سوخته‌ی ١١ سپتامبر

14:35 - 22 شهریور 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی

قدرت سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا متعلق به یک مشت صاحبان مراکز اقتصادی، تجاری و صنایع کلان نظامی در سطح جهان می‌باشد. امروزه دیگر اکثریت مردمان صلح جو و ضدامپریالیست جهان به خوبی درپی تجربه‌های خونین دانسته و اینک بیشتر می‌دانند که فرهنگ جهانخوار و ضدبشری آمریکا استعداد هیچگونه تغییر ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی ندارد و هیچگاه نیز این دستگاه خودرأی و فرسوده نه به سود توده‌های وامانده در اقصی نقاط گرسنه و ستم زدهِ دنیا که حتی برای قریب به اتفاق مردم بی‌دادرسان آمریکائی هم تعهدی برای زندگی مرفه، تأمین درمان و آینده‌ای با امنیت نگذاشته و هم اینک هم ندارد. زیرا تمام شواهد موجود و عملکردهای تاریخی و مدارک مستند جنایات امروزی او گواه بر آن دارد که این نظام اصلاح پذیر نیست و حتی ترور هولناک ١١ سپتامبر نیز نتوانست زمینه بیداری و نرمشی دیپالماتیک ـ مردمی را در این سیستم قلدری ـ نظامی آمریکا ایجاد و میسر کند. آنها دیروز بهانه القاعده را برای توقف کمونیسم به راه انداختند و امروز هم با تشویق جنگ و انتقام‌گیری بین مذاهب و حمایت از یکسو بر علیه دیگر سوی مذهبی، دکان پُررونق فروش سلاح‌های کشتار را صاحب گشته‌اند. البته این تاکتیک چندان زیرکانه نیست، چرا که: مادر ١١ سپتامبرهای دیگر نیز می‌تواند باشد.

به هر حال، آمریکا این سرکرده‌ی انگل سرمایه و غول وحشت نظامی، که همچون صدها اختاپوس، اهرم‌های مقتدرش سراسر جهان را در بر گرفته و به اشکال مختلف پیوسته فعالیت‌های کشورهای نه دشمن که حتی دوستان را به سادگی جاسوسی و ژندارمی می‌کند؛ هنوز در تدارک کدام نقشه‌ها و اهدافی می‌باشد؛ که انجام نداده است؟ و چرا همکاری کشورهای ناتو با او همچنان بی‌مضایقه برجا و نگسسته است؟ راستی چرا آمریکا دست از سر مردم فلک زده‌ی مسلمان و دیگر مخالفان جهانی خود بر نمی‌دارد؟ آیا دلیل آن عدم آسیب‌پذیری اوست؟ با واقعه‌ی ١١ سپتامبر، لزوما دیگر چنین نیست!

مداخلات آشکار و امروزین آمپریالیست آمریکا در جهان و مهمتر از همه در شرق اروپا و خصوصا کمک مالی، نظامی و سیاسی او از ناسیونالیست‌ها و تندروهای نئوفاشیست اوکراین چه دلیلی دارد که حضور سیاسی و احتمالا حمایت نظامی ناتو از پروشنکو را ایجاد کرده و می‌کند؟ پرسش! اینک در کجای این زمین گرفتار بی‌عدالتی و زور، \"خطر سرخ کمونیسم\" کشورهای سرمایه سالارغرب و در رأس آنها آمریکا را تهدید می‌کند، که بیش از گذشته هار گشنه‌اند؟ مگر جهان کنونی تک قطبی نشده است؟ مگر راست‌های جهان با هم و عملا نتوانستند بلوک به اصطلاح چپ و سوسیالیستی را برچنینند و تک تک آنان را با ترفندها و یا زور وارد بازار آزاد کنند؟ پس دلیل دشمنی و لشکرکشی‌های اخیر میان قلل سرمایه علیه دیگر مردمان جهان در شرق اروپا، خاورمیانه و اصولا در سطح گیتی به خاطر چیست؟ آری این درست است که هشدار ١١ سپتامبر برای درس آموزی آمریکا و یارانش کافی نبوده است.

آیا با فروپاشی نظام‌های چپ در ١٩٨٩ و پس از آن جهان ما چشم‌اندازی بهتر، امن‌تر و انسانی‌تر یافت؟ هرگز! آیا از هم گسستن آن ساختارهای مستبد، تک قطبی و بیگانه با اهداف و آرمان‌های کارگران و زحمتکشان، به بیداری مردم جهان برای دخالت در تعیین سرنوشت خویش یاری رساند؟ دریغا که هنوز نه! زیرا که جهان ما در زیر اراده‌ی آمریکا، دست نشاندگان داخلی و خارجی غربی او و یا مرتجعان مذهبی همچنان دچار ستیز، فقر، ستم و نابرابری‌های فراوان اسیر می‌باشد. بخش توانِ کلان کارگران، سازندگان و دگرگون کنندگانش همچنان خنثی و بی اثر مانده است. مگر نه این است که: تمامی ساختارهای کنونی و قدر جهانی، همگی دشمن اراده‌ی کارگری و نظام مردمی هستند؟ ترور ١١ سپتامبر، که به مرگ بیش از ٣٠٠٠ انسان بی‌دفاع انجامید، در نتیجه‌ی اراده‌ی کور و سرخورده‌ی ماجراجویانی فرقه‌ای بود که از اراده‌ی بیدار و گسترده‌ی نوع مردمِ مزدبگیر و زحمتکش بسیار دور بودند و باور نداشته و هنوز هم ندارند که دگرگون کردن کار توده‌های زحمتکش است. ره آورد جهان غرب پس از ١١ سپتامبر، نه تنها به ریختن هر چه بیشتر امیدواری مردم به زندگی آرام، مرفه و با امنیت نانجامید؛ بلکه این فاجعه به رد دکترین نظامیگری هم یاری نرساند. ساختار و ذات امپریالیسم آمریکا، همچنان دست نخورده و یکسان بر جای مانده و پیگیر همچون همیشه (سرِ امیدواری مردم به فرادی دیگر و دنیائی بهتر) را همچون \"داعش یک و دو: از بیخ می‌برد و به جایش کینه و انتقام‌گیری کور گذاشته و می‌گذارد. القاعده، طالبان، بوکوحرام و...محصول نظامی آمریکا هستند.

به جایگاه و نقش سیاسی چین و روسیه در عرصه‌ی گیتی نگاه کنیم. اگر چه ما با دو شکل از دیکتاتوری روبرئیم، و هر یک از آنها به سهم خود دارای سیستم‌های زورگرا و ضدمردمی می‌باشند؛ و هر دو دارای اشکال فسادهای پر دامنه و ابعاد سرکوب‌های چشمگیرند؛ و از همه بدتر، در این دو قطب قدرت، بر خلاف دعاوی گذشته از برابری که نسبتا متدوال بود، ما شاهد ساختار بهره‌کشی برده وار از کار و تولید انسانِ کار در این کشورها مواجه هستیم. با این وجود اما، این دو ابر قدرت، بسان آمریکا داعیه‌ی ژندارمی جهان را ندارند و ما یک مورد هم سراغ نداریم که این دو کشور جهت اهداف جهانگشائی خود با نیروهای نظامی‌شان در نقطه‌ای از جهان پایگاه و یا مراکز نظامی داشته باشند. این در حالی ست که آمریکا سراسر جهان را زیر پوشش زمینی، هوائی و دریائی دقیق و گسترده میلیتارستی خود همچنان در دست دارد! و به راستی باید پرسید چرا؟

به مدارک و اسناد ویکی پیدیا زیر توجه کنیم:

به گزارش وزارت دفاع آمریکا که تحت عنوان Base Structure Report در سال ۲۰۰۷ منتشر شده‌است: آمریکا در ۳۹ کشور پایگاه بزرگ نظامی و در ۱۴۰ کشور ایستگاه‌های نظامی دارد. آمریکا به استثنای خاک خود در پنج قاره جهان جمعاً ۸۵۰ پایگاه نظامی دارد. این کشور درخاک خود نیز بطور رسمی ۵۳۰۰ پایگاه نظامی دارد. برابر گزارش مرکز پژوهش‌های بین‌المللی کندی، آمریکا در حال حاضر ۷۰۰ تا ۸۰۰ پایگاه زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی در خارج از آمریکا دارد.

بطور مشخص ۷۳۷ پایگاه در ۱۳۰ کشور خارجی قرار دارند که تعدادی از آنها اردوگاه‌های موقت هستند. تعداد مراکز و پادگان‌های ارتش آمریکا در خاک آن کشور به ۶۰۰۰ می‌رسد. آمریکا در ۱۵۱ کشور عضو سازمان ملل متحد پایگاه نظامی و ایستگاه نظامی دارد. ایالات متحده همچنین در آلمان ۲۷۰ داشت که برچیده شده‌اند، در ایتالیا ۸۳، در ژاپن ۱۲۴، در کره جنوبی ۷۸ پایگاه کوچک و بزرگ دارد.

۵۱۰ هزار و ۹۲۷ پرسنل نظامی و غیرنظامی استخدام کرده‌است. تعداد پرسنل نظامی مستقر در پایگاههای نظامی آمریکا در خارج از کشور آمریکا حدود ۲۴۰ هزار نفر است که تعدادی از آنها در عراق و افغانستان مستقر هستند. قبل از خروج بخشی از ارتش آمریکا از عراق، تعداد نیروی نظامی آمریکا در عراق ۱۹۱ هزار نفر بود. ۲۸ هزار نفر از نظامیان آمریکا نیز در عملیات جنگی افغانستان بطور مستقیم شرکت می‌کنند. تعداد پرسنل نظامی و غیرنظامی ارتش آمریکا در داخل آمریکا ۴/۲ میلیون نفر است. تعداد پرسنل نظامی آمریکا در خارج از مرزهای این کشور ۸/۱ میلیون نفر است. ۴۷۳ هزار نفر غیر نظامی وابسته به وزارت دفاع آمریکا در حال خدمت هستند. ۲۰۳ هزار نفر نیز نیروی بومی کشورهای مورد هدف تحت امر وزارت دفاع آمریکا هستند.
علاوه بر پایگاه‌های نظامی آمریکا، ناوگان جنگی آمریکا تحت امر Kitty Hawk، Constellation، Enterprise، جان اف کندی،Vinson ، Nimutz، D. Eisenhower ، Dwight ، Carl Theodore Roosevelt و ابراهام لینلکن، جورج واشنگتن، Johnson، Harry S. Truman رونالد ریگان که ناوهای هواپیمابر هستند در سطح جهان فعالیت دارند. تعداد نیروی دریائی ارتش آمریکا به ۳۰ عدد می‌رسد. بودجه نظامی آمریکا معادل ۵۸۷ میلیارد دلار است. (در حالیکه بودجه آموزش و پرورش دولت فدرال آمریکا ۶۲ میلیارد دلار و بودجه تامین اجتماعی آمریکا ۵ میلیارد دلار بوده‌است.) بودجه نظامی همه کشورهای جهان( غیر از ۵ قدرت اصلی) معادل بودجه نظامی آمریکاست. و هزینه سالانه‌ی نظامی ناتو برابر با ١٠٠٠ میلیارد دلار می‌باشد! و تردید ندارد که بلاخره این هزینه‌ی سرسام آور باید از جائی تأمین شود و چه جائی بهتر از خاورمیانه.

بنابراین،( مدافعان دخالت بشردوستانه، آنهم توسط فرهنگ آمریکائی، اغلب آنها وابسته و یا بخشا هم غافل‌اند؛ و مخصوصا آن بخش صادق آنها در کشور ما بدانند که آمریکای جهانخوار بسان تجربه‌ی ما، تاکنون برای هیچ ملتی آزادی و استقلال نیاورده و نخواهد آورد. هیچ گمانی ندارد که زندگی ما و آینده‌مان به دنبال تنش سیاسی و نظامی با آمریکا نیست و هرگز هم نمی خواهیم تابع اراده و دیپلماسی او باشیم. دریغا از اندکی تدبیر که رژیم شیعی و سیاست تحقیر تحریم‌های غرب با کاغذ پاره خواندن آنها، سرآخر نتیجه‌اش این شده است که مردم کارمزد روزبروز بیکار و ویلان نان شده‌اند؛ اقتصاد و خود کشور در سراشیب ویرانی و نابودی ست؛ و تعارض میان ملت‌های تبعیض زده‌ی ما مستعد جرقه‌ی کم شعوری و ناسیونالیستی و لاجرم انفجاری‌ست؛ و حتی خود ولایت و رژیم‌اش از شدت تحریم و ناتوانی همین دیروز به التماس و نرمش قهرمانانه کشانده شد و شگفتا که هنوز بیت خامنه‌ای و سپاه بیدار نشده‌اند و از ماجراجوئی‌های اتمی در برابر استعداد به باد دادن زندگی مردم و کشور توسط آمریکا و ناتو دست بر نداشته و بر نمی‌دارند.) به قرارداد چندش آور ساخت چندین مراکز اتمی که توسط روسیه برپا خواهند شد بد نیست تعمقی کنیم.

امپریالیسم آمریکا و یارانش بعد از ١٩٨٩ و سپس واقعه‌ی هولناک ١١ سپتامبر و تک قطبی شدن هرچه بیشتر سرمایه نئولیبرال، و در مقابل بی‌پناهی و بی‌دفاعی مزدبگیران در سراسر جهان، فرصت تجربه اندوزی را سوزاندند و همگی همچنان در برابر نیروی پیشرفت زندگی، یعنی توان کارگران، منافع سیاسی و اقتصادی آنها ایستاده اند و به ما مردم \"جهان کار\" نشان دادند که بعد از فروریزی بساط کشورهای منحط شرق، هیچکدام از دول مدعی غرب، تاکنون قادر نبوده است، اندکی از آن امیدواری و یا \"دعاوی بلوک ویران گشته چپ\" را برای مردم خود و یا جهان جایگزین کرده و به ارمغان آورد. ای بسا دیگر چندان از همان خدمات دولت‌های رفاهِ کینزی هم در اغلب این کشورها اثری نماند و یا نمانده باشد.

در چنین میانه جنگ مذاهب بین داعش‌ها و تشویق امپریالیست‌ها از آنان، تنها دیوانگان قادرند باور کنند که ساختار وحشیانه و تبعیض آلود جهان و آینده نئولیبرالیسم کنونی او می‌تواند جایگیزین آرمان انسانی و سوسیالیزم شود! جهان فقر و بلازده‌ی ما بیش از پیش نیاز به اراده‌ی مستقل و متشکل کارگری، چپ و کمونیستی دارد.