از خود مختاری تا خود سوزی: گذشته و حال زنان کُرد

22:29 - 11 آذر 1395
Unknown Author
آوا هما
سیاحان غربی اغلب از این واقعیت به شگفت آمده‌اند که در دوران امپراطوری‌های عثمانی و ایرانی، زنان کُرد حاکمان و فرمانروایان مناطق خودمختار کُردنشین بوده‌اند، اتفاقی که در مناطق همسایه نظیر نداشته است. مارتین وان برونسن، پژوهشگر معروف کُردشناس اذعان می‌دارد که \"در مناطق خاصی از کردستان، حاکمیت زنان چنان رواج داشته که در اسناد قوانین مرسوم (قانون نامه) عثمانی‌ها به صراحت به آن اشاره شده است. قانون‌نامه \"شاره‌زور\" شامل بندهایی می‌باشد که نشان می‌دهد انتقال حاکمیت به جانشین دختر کاملاً مرسوم و پذیرفته شده بوده است.

بااین حال، امروزه نرخ هشدار دهنده خودسوزی در میان زنان کُرد ایرانی نه تنها برای این کشور نگران کننده است، بلکه باید زنگ خطری باشد برای همه فمینیست‌ها و فعالان حقوق‌بشر در سراسر جهان. خودکشی از طریق آتش زدن خود(خودسوزی)، در کشورهای توسعه یافته ٠٦ .٠ تا ١ درصد نرخ کل خودکشی‌ها را شامل می‌شود. درایران، ٧١ درصد خودکشی‌ها از طریق خودسوزی صورت می‌گیرند، که بیشتر آنها توسط زنان در استان کرمانشاه (که در بین کُردها به کرماشان معروف است) و استان ایلام اتفاق می‌افتد. اکثریت قربانیان زنان ١٨ تا ٢٧ ساله هستند. این مقاله نگاهی خواهد انداخت به اینکه زنان کُرد در گذشته چگونه زندگی می‌کردند، چه عواملی منجر به فاجعه اجتماعی امروز شده است و چه اقدامات پیشگیرانه‌ای می‌توان و باید جهت جلوگیری از آن اتخاذ کرد.

تاریخچه
دو تصویر متناقض از زنان کُرد در رسانه‌های بین‌المللی موج می‌زند. آنها به عنوان زنان مبارز شجاعی که با یکی از فاسدترین گروه‌های تروریستی زمانه، یعنی داعش می‌جنگند، خبرساز می‌شوند. زنان کُرد همچنین به عنوان حاکمان قبیله و قلمروهایشان شناخته شده‌اند. آنان زنان بی‌حجاب خاورمیانه‌ای هستند که پیراهن‌های رنگارنگ به تن می‌کنند، دست در دست مردان می‌رقصند و همپای مردان در عرصه‌های کار، جنگ و خانواده حضور می‌یابند.

در سمت مقابل این طیف، زنان کُرد قربانی اشکال متنوع خشونت آشکار و پنهان از جمله ضرب و شتم و قتل‌های ناموسی، ناقص‌سازی جنسی و از همه چشمگیرتر خودسوزی بوده‌اند. برای درک بهتر این تناقض، مهم است که به زمینه تاریخی آن نظری داشته باشیم.

در تمام کشورهایی که کُرد ها ساکن بوده‌اند، به آنها به عنوان تهدیدی برای تمامیت ارضی کشورهای حاکم نگریسته شده و برای از بین بردن این خطر، راهکارهای مختلف نابودی –از جمله کشتار با گاز سمی، اعدام و بازداشت‌های خودسرانه — و یا یکسان‌سازی از طریق تخریب زبان و فرهنگ، اقداماتی صورت گرفته است.

بنابراین، علی رغم مرزهایی که کُردها را در چهار کشور مختلف از هم جدا کرده اند، تاریخ تلخ و مصیبت های مشابه، بعلاوه زبان و فرهنگ مشترک، وابستگی عمیقی بین آنها به وجود آورده است. صرفنظر از عوامل جداکننده جغرافیای سیاسی، به طور مثال آنچه که برای کردهای ترکیه اتفاق می افتد، بر کردهای ایران، سوریه و عراق نیز تاثیر می گذارد.

فجایعی که برای کردها اتفاق افتاده است، آنها را به هم نزدیک کرده و هر یک از این مصائب بر زنان کُرد و جایگاه آنها در جوامع کُرد و همچنین جوامع حاکم، تاثیرگذار بوده است. توجه به این ارتباط متقابل برای درک تاثیرات فرهنگی \"بین کشوری\" که واقعیت زندگی زنان کُرد را شکل داده و می‌دهد اهمیت دارد.

زنان کرد به عنوان حکام و فرمانروایان
تاریخ کُردها پر است از نمونه‌های زنان قدرتمند که البته محدود به نمونه‌های مذکور در این متن نمی‌شود. از جمله آنان عادله خاتون از خاندان اردلان (واقع در سنندج کنونی در استان کردستان ایران) بود که با عثمان پاشا از حلبچه (کردستان عراق) ازدواج کرد. وی دادگاهی برای برقرای عدالت تشکیل داد و خود ریاست آن را به عهده گرفت. قدرت و نفوذ او تا زمان مرگش در سال ١٩٢٤ پابرجا بود. در سال ١٩٢٠، حبسه‌خان (در سلیمانیه، واقع درکردستان عراق) با خانواده حاکم از دولت خودمختار شیخ محمود وصلت کرد. او به تعلیم و تربیت، اهمیت بسیار می‌داد و برای سوادآموزی زنان تلاش کرد. لیلا زانا، از زنان کُرد معاصر، متعلق به يك خانواده سطح پايين بود. ليلا در سن چهارده سالگی با يک نفر از خويشاوندانش كه تقريباً بيست سال از او بزرگتر بود ازدواج كرد. همسرش نیز یک رهبر سیاسی کُرد بود، اما لیلا از شوهر خود پیشی گرفت و به یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های کُرد تبدیل شد. او هم اکنون یکی از نمایندگان پارلمان ترکیه است.

سازمان‌های زنان کُرد
دومین سازمان رسمی زنان کُرد در ایران در سال ١٩٤٥ در دوران جمهوری مهاباد (که به جمهوری کردستان نیز معروف است) تاسیس شد. اولین نمونه از چنین سازمان‌هایی پیش از این در سال ١٩١٩ توسط نخبگان استانبول تاسیس گردیده بود. در دوران خودمختاری کُردها، زنان با نام \"حزب ژنان\" فعالیت خود را آغاز کرد. این حزب، زنان را تشویق می‌کرد تا پا از خانه بیرون نهند و در زندگی عمومی مشارکت داشته باشند. در بند ٢١ از فصل چهارم قانون اساسی جمهوری کردستان آمده است: \"زنان باید در تمام امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از حقی برابر با مردان برخوردار باشند. دو تن از شانزده رهبر کرد که در روز ١٨ ژانویه ١٩٤٦، تنها ٦ روز پیش از تاسیس جمهوری کردستان، سخنرانی کردند زن بودند. نام‌های ایشان خدیجه صدیقی و عصمت قاضی بود و هر دو در سخنرانی هایشان بر آموزش و پرورش زنان تاکید کردند.

در دوران معاصر، زنان کُرد در منطقه نیمه مستقل کردستان در شمال عراق موفق شدند پناهگاه‌های مخصوص زنان تاسیس کنند، خط تلفنی مخصوص برای مقابله با خشونت خانگی راه‌اندازی کنند و جامعه خود را در مورد حقوق زنان آگاه سازند. علی رغم وجود چنین نقاط روشنی در تاریخ کُرد –که ردپای آن را در آثار فولکلور نیز می‌توان یافت —این فرهنگ در بطن خود با ایده‌های مدرن فمینیستی ناسازگار بوده و هست. در تاریخ کردستان هرگز به زنان به عنوان افرادی مستقل و دارای حقوق برابر با مردان نگریسته نشده، بلکه نقش آنان تنها به عنوان مادران میهن مورد قدردانی قرار گرفته است. با این وجود، شناخت تاریخ به درک این نکته کمک می‌کند که \"بی کشوری\"، برای کُردها با تبعیضات جنسیتی ارتباطی تنگاتنگ دارد.

خودسوزی در کردستان ایران
درایران قوانین زن‌ستیز، همه زنان را فارغ از مذهب، قومیت، معلولیت و یا گرایش جنسی شان تحت تاثیر قرار داده است، ولی فشار و سرکوب در گروه‌های اقلیت، یعنی ایرانیانی که به مذهب شیعه اثنی عشری اعتقاد ندارند، چندین برابر بیشتر است. زنان کُرد به طور خاص تحت سطوح مختلفی از انواع تبعیضات قرار دارند. از جمله: تعصبات ملی کشور حاکم، رسوم مردسالارانه و تعصبات خود کُردها، زن‌ستیزی گروه‌های اسلامی و جنگ‌های مداوم. همچنین \"بی‌کشوری\" باعث شده است زنان کُرد در مطالعات انجام شده در خاورمیانه و غرب تا حدود زیادی نادیده گرفته شوند.

امروزه استان کرمانشاه بالاترین نرخ خودسوزی زنان در جهان را داراست. طبق تحقیقی که در بیمارستان شهر کرمانشاه انجام شده است، اکثر قربانیان خودسوزی، زنان، سالخوردگان، افراد کم سواد (بی‌سواد یا دارای سطح تحصیلات ابتدایی) و متاهل بوده‌اند. تحقیق دیگری در استان کردستان نشان داد که ٥٨ درصد قربانیان سوختگی، زیر ٢٠ سال بوده اند و ٥/٧٦ درصد سوختگی‌ها منجر به مرگ می‌شود که میزان مرگ و میر در زنان بیشتر از مردان است. دلایل رایجی که بیماران زن برای خودسوزی عنوان کرده اند، عبارتند از: اعتیاد همسران، تعدد زوجات، عدم درک همسران و اختلاف سنی.

اختلال روانی
تابوهایی که درباره بیماری‌های روانی وجود دارند اغلب مانع از آن می‌شود که مردم درک صحیحی درباره آسیب‌های پنهان همچون افسردگی، که یکی از عوامل شایع خودکشی است، داشته باشند. تحقیقات نشان می‌دهد که ٢٢ درصد افرادی که خودکشی می‌کنند از افسردگی، ٣/٦ درصد آنها از اختلال ترس و ٦ درصد آنها از اختلال وسواس اجباری (OCD) رنج می‌برند. در بیشتر این بیماران سابقه خانوادگی خودکشی وجود داشته است.

بنابراین کمبود آگاهی در مورد سلامت روانی باعث عدم تشخیص و پیشگیری می‌گردد، به طوری که افراد خودکشی کننده کمکی را که نیاز دارند، دریافت نمی‌کنند. علاوه بر ننگ اجتماعی که بیماری‌های روانی در بر دارد، کردها عموماً به مراجع قدرت، از جمله به سیستم‌های اجتماعی و بهداشت ودرمان بی‌اعتماد هستند. این موضوع، خود چالش مضاعفی برای آنان برای درخواست کمک به هنگام نیاز ایجاد می کند.

اقتصاد
یکی از مشکلاتی که دراکثر قربانیان سوختگی مشترک است مسئله فقر است. منطقه کُردنشین درایران منطقه محرومی است. بی‌کاری و مشکل اشتغال، به آسیب‌پذیری در افراد دامن می‌زند و می‌تواند باعث تشدید نگرانی نسبت به آینده و احساس شکست و تنهایی گردد، خصوصا زمانی که افراد از حمایت‌های اجتماعی و بیمه‌های سلامت و درمان برخوردار نباشند. این وضعیت به طور کلی افراد را در معرض زندگی پر استرس قرار می‌دهد.

برای زنانی که بیشتر وقت خود را به امور خانه‌داری و مراقبت از فرزندان می‌گذرانند، مشکلات رایج عبارتند از: عدم دریافت حقوق و قدردانی در قبال وظایف انجام شده و همچنین عدم استقلال اجتماعی و مالی، که اینها به نوبه خود می‌تواند باعث ایجاد احساس منفی نسبت به خود و کاهش اعتماد به نفس گردد. این عوامل به صورت زنجیره‌وار منجر به این می‌شود که این زنان از توانایی پایینی در حل مسائل زندگی برخوردار باشند و درک صحیحی از عواقب اقدام برای خودسوزی، مانند بد شکل شدن، شرمساری و معلولیت نداشته باشند. استفاده از آتش برای خودکشی، همچنین می‌تواند انتخابی تامل نشده و آنی باشد، زیرا مواد و مصالح مورد نیاز آن (کبریت و ماده مشتعل) در بیشتر خانواده‌ها قابل دسترس است.

فرهنگ
در یک جامعه کاملاً مردسالار که درآن، هویت مردانه بر اساس میزان کنترل مردان بر زنان سنجیده می‌شود، بدن زن به عنوان یک \"دارایی در معرض تهدید\" برای مردان خانواده شناخته می‌شود. برای این زنان درمانده، که سوزاندن، تنها راه کنترل داشتن بر بدن خودشان است، استفاده از آتش، بلندترین فریاد برای کمک است.

علاوه بر این، خودسوزی، زمانی که به کرات تکرار شود، به آسانی بخشی از فرهنگ می‌شود. افرادی که از کودکی بارها عبارت تهدیدآمیز \"خودم را می‌سوزانم\" را می‌شنوند، دیگر از شنیدن این عبارت به لرزه نمی‌افتند.

مرکزگرایی جنبش زنان ایرانی
یک منبع اختلاف بین فمینیست‌های ایرانی که کمتر به آن توجه شده است، \"قوم محوری گروه حاکم\" است. بیشتر فعالان حقوق زن یا از تاثیر متقابل قومیت با جنسیت آگاه نیستند و یا از بحث کردن در مورد این موضوع مهم که به یک تابو بدل شده است، واهمه دارند.

ایران از مدت‌ها پیش برای یکسان‌سازی و محو کردن اقلیت‌های قومی و مذهبی در داخل مرزهایش تلاش کرده است. گفتگو درباره هویت جداگانه گروه‌های مختلف، باعث وحشت ایرانیانی می‌شود که می‌پندارند تنوع قومی و دینی، سرزمینشان را به خطر می‌اندازد و به دیدگاه‌های تجزیه‌طلبانه دامن میزند. استقلال‌طلبی در ایران، نه یک اصطلاح و انتخاب سیاسی، بلکه معادل با \"خیانت\" به شمار می‌رود. از طرفی اقلیت‌ها بی‌رحمانه به حاشیه رانده می‌شوند، از طرفی از آنها انتظار میرود در راستای منافع مرکز فکر کنند و تصمیم بگیرند.

درایران، زنان کُرد به عنوان یک قوم با حقوق مشروع شناخته نمی‌شوند. به همین جهت، سیاست‌های سرکوبگرایانه و تبعیض‌آمیز دولت که مستقیما بر روی زنان تاثیر می‌گذارد، اغلب نادیده گرفته شده یا انکار می‌شوند.

بانادیده گرفتن ستم ملیتی که زن کرد (و باقی اقلیت‌های زن ایرانی) همزمان با ستم جنسیتی به دوش می‌کشند، فعالان حقوق زن، خود به عاملی ناآگاه برای بازتولید مردسالاری و خشونت ناسیونالیست حکومتی تبدیل می‌شوند. این واقعیت حتی درباره برخی فمینیست‌های ایرانی متولد و بزرگ شده خارج از پایتخت نیز صدق می‌کند. آنها تلاش می‌کنند تا به \"جریان اصلی جنبش زن ایرانی\" کمک کنند تا تبدیل به تنها صدایی بشود که به مشکلات زنان می‌پردازد. آنها احساس که می‌کنند که باید به جریان اصلی کاملا وفادار باشند و به آن توجه نشان دهند، زیرا فکر می‌کنند که این جریان، تنها فریاد قدرتمندی است که مشکلات و مصائب زنان ایران را مورد توجه قرار می‌دهد.
کمپین آزادی‌های یواشکی که درآن، زنان تصاویر بی روسری خود را در فیس بوک منتشر کردند حمایت زیادی کسب کرد. همچنین کمپینی که برای حق ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی ( که زنان، در ایران حق ورود به آنجا را ندارند) تلاش می‌کرد، بسیار مورد استقبال قرار گرفت. هرچند این اهداف، ارزشمند هستند؛ ولی فعالان زن باید درک کنند که در کشوری که زنان از بی‌عدالتی‌های شدیدی چون چند همسری مردان، خودکشی، ناقص‌سازی جنسی و قتل‌های ناموسی رنج می‌برند، اهداف \"زیبا\" نباید در اولویت قرار گیرند. شکاف بزرگ در همینجاست، یعنی در اولویت‌ها. علاوه بر این، بیان \"مسائل نازیبا\" به معنای نشان دادن رخت چرک‌ها و لایه‌های پنهان کشوری است که از طرفی به عنوان اهریمن شناخته شده است و از طرفی با وجود داشتن یک دولت مذهبی، مردمش سخت تلاش می‌کند چهره‌ای متمدنانه از خود به دنیا نشان دهد.

علاوه بر این، زنان و مردان در جوامع به حاشیه رانده شده، به یک اندازه تحت انقیاد قومی قرار دارند. شوهران و پدرانی که خود تحت فشار ظلم و ستم هستند، در تعامل با اعضای خانواده‌شان بیشتر گرایش به خشونت دارند. زن کرد ستم ملی را با مردش و ستم جنسیتی را به تنهایی به دوش می‌کشد.

به طور کلی، زنان کُرد در ایران در گره کور سرکوب‌های ملی، سیاسی، اقتصادی و جنسیتی گرفتار آمده‌اند. فعالان حقوق گروه‌های به حاشیه رانده شده، بر این باورند که چون تمام زنان در ایران تحت تبعیض هستند؛ بنابراین، تمرکز بر وضعیت گروه غالب، به معنای چشم‌پوشی از واقعیات زندگی ملیون‌ها زنی است که خارج از تهران یا در محله‌های فقیرنشین آن زندگی می‌کنند و به نادیده گرفته شدن مشکلات این دسته از زنان دامن می‌زند. تا زمانی که فمینیست‌های غالب ایرانی، قوم محوری موجود در جنبش خودشان را به موازات سرکوب‌های وارده بر زنان به حاشیه رانده شده نپذیرند، جنبش زنان ایران موفق، همه‌گیر و سربلند نخواهد شد.

تاریخ جنبش رهایی زنان کُرد، همانند خود مردم کُرد، سرکوب شده است. ولی یک جامعه آزاد و مترقی، نیاز به زنان قوی، تحصیل کرده و فعال دارد.

ملی‌گرایی نباید مانعی برای آزادی زنان باشد. صرف نظر از اینکه دامن فرهنگ، چگونه به ننگ زن ستیزی آلوده گشته، احقاق حقوق زنان باید با جدیت دنبال شود. خودسوزی، که خود یکی از بلندترین بانگ‌های اعتراضی است، دور باطلی را ایجاد می‌کند: این کار تبدیل به چنان رویداد آشنا و رایجی می‌شود که اهمیتش در چشم قربانیان بالقوه، کمرنگ می شود. آموزش، آگاهی رسانی و پیشگیری می‌توانند باعث کاهش این فاجعه اجتماعی شود. فعالان و کارشناسان بهداشت، باید با مراجعه به مدارس پسرانه و دخترانه درباره این موضوع و سلامت روان صحبت کنند و با کمک گرفتن از رسانه‌ها و دیگر ابزارها برای ایجاد گفتگو در باره برابری جنسیتی، خودکشی، پیشگیری از آن و عواقب آن تلاش کنند.

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمی‌باشد.