ارومیه، اورمیه و خاورمیانه نوین!
14:57 - 18 اسفند 1393
Unknown Author
ابراهیم قاسمیزاد
در حالیکهجهان از دست افراطیگرایی مینالد و بشریت بهشدت در سایهاین بلای نامیمون زخمی است، حاکمان رژیم جمهوری اسلامی ایران جهت رسیدن به اهداف شوم و سرکوبگرایانهخود بذر نفرت و نفاق را در بین مردمانی کهصدها سال همجوار زیستهاند هر روز بیشتر بارور میکند. بعد داخلی این اعمال ناشایست و خطرناک رژیم بیشتر در مناطقی کهساکنان آن را ملیتها و اقوام گوناگون، غالبا ملیتهای خارج از حوزهحاکمیت تشکیل میدهند بیشتر نمایان است. چندی است کهدر بین ساکنان استان آذربایجانغربی، مخصوصا شهر ارومیهکهرنگین کمانی از ملتها، اقوام، زبانها و مذاهب مختلف را در خود جای دادهاست، این کردار ناشایست رژیم ابعاد گستردهتری بخود گرفتهو سبب نگرانی و اعتراض مردم این شهر شدهاست. رژیم با انتصاب اشخاص مورد نظر خود در پستهای کلیدی و در صدر هرم اقتدار محلی اقدام بهتفرقهافکنی آشکار در بین مردم ارومیهو حومه نموده و با دادن امتیازات و اختیارات غیرقانونی بهدست نشاندههای خود در این استان، دست افراط گرایان را در ایجاد اغتشاش و آشوب باز نگهداشتهاست. افراط گرایان هم به بهانههای مختلف مردم را بر علیههمدیگر شوراندهو افکار شوم خود را کههمانا دشمنی، نفاق و خود برتربینی گروهی بر گروهدیگر است، بهبخشی از جامعه تزریق مینمایند.
این مهرههای مسموم با نیت سوء و خرابکارانه، بهجای رسیدن بهمعضلات جامعهو حل مشکلات عدیدی کهدر سایهاین رژیم گریبانگیر جوانان این مرز و بوم شدهاست، دست بهاقدامات تحریک انگیزی مینمایند کههیچ خدمتی بهزندگی مسالمت آمیز جامعه نمیکند. از جمله اقداماتی کهاخیرا در ارومیهبیشتر جلوهمیکند، حرکتی است کهمیخواهد بهبهانهاحیای \"فرهنگ\" بااصطلاح بومی یکی از ملیتهای ساکن منطقه، چهرهرنگارنگ شهر را بهمدلی تک رنگی و تک فرهنگی تبدیل کند.ماجرا از این قرار است، کە شهردار برگماشتهرژیم با جمعی از نزدیکانش در اتاقی نشستهو در جهت اجرای مقاصد رژیم، تصمیم میگیرند نامگذاری یا تابلو زنی دوبارە خیابانها را در چهارچوب فرهنگ بومی خود، کهتنها یکی از فرهنگهای مردم ارومیهاست، بطور یک جانبهانجام دهند. حرکتی کە در ظاهر صحیح و درست مینمود. ولی بدلیل نادیدهگرفتن، یا به عبارت دقیقتر سعی در انکار دیگر اهالی شهر ارومیە کە در اتاق فکر شهرداری \"محترم\" یا فرمانداری، استانداری و دیگر نهادهای استانی نمایندەای ندارند، بهعاملی برای کدورت و تفرقهتبدیل شد. از اینرو نتیجە ایدەای زیبا برای احیای فرهنگ اصیل بومی از طریق نامگذاری مجدد یا بهتر بگوییم تابلو زنی مجدد، چیزی نبود کە بە مذاق تمام رهگزران آن خیابانها خوش بیاید! ارومیە همانگونە کە خود شهردار چندی پیش در مصاحبە با خبر گذاری فارس، آن را شهری چند قومیتی (بە زبان خودش کە ملت آذری و کُرد را اقوامی از ایران بزرگ میخواند) با مذاهب و ظواهر فرهنگی گوناگون میداند و بر لزوم احیا و نگهداری از این فرهنگها تاکید میکند، با این عمل غیرمسٶلانە بە آسانی اکثریتی از ساکنان تاریخی این شهرستان را آزردە خاطر کرد. ساکنانی مثل مردم کُرد کە با وجود ظلم و اجحاف صدها ساله، هنوز هم اکثریت جمعیت استان و حومهشهر و قطعا بخش بزرگی از ساکنین خود شهر را هم تشکیل میدهند، نهتنها سهمی از این \"احیای فرهنگی\" نبردند، بلکهدر عمل شاهد حذف هویت فرهنگیشان شدند. اقلیتهای مذهبی چون ارمنیان، یهودیان، مسیحیان و آشوریان هم کە ساکنان دیرینهو تاریخی شهر را تشکیل میدهند، همچنان در محلەهای قدیمی خود زندگی میکنند و رنگهای اصیل این رنگین کمان زیبای شهر ارومیهرا تشکیل میدهند در این تابلو جایی پیدا نکردند.
نمایندگان و مسئولین انتصابی و همدستانشان تنها بهاین کار راضی نشده، بلکههر روز بهبهانههای واهی اقدام بهآزار و اذیت اصناف، بازاریان و مردم کُرد مینمایند. آنها تا جایی کهمیتوانند اسامی و آثار کُردی را از چهرهشهر میزدایند. این کردار ناشایست و نامسئولانههر چهبیشتر جادهرا برای تندروهایی کهغالبا از حزب نژاد پرست(م.ه.پ) ترکیهخط و درس میگیرند، هموار مینماید.
تندروهایی کهتمام کار آنها سیاه کردن تاریخ ملت کُرد و وارونهنشان دادن واقعیات و تاریخ این ملت میباشد، بدون اینکهتوانستهباشند کمترین خدمتی بهپیشبرد خواست مشروع ملی ملت آذربایجان کردهباشند. اخیرا نیز یکی از نشریات وابسته بهرژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی، منتسب بهمدیر کل اجتماعی استانداری آذربایجان غربی \"دو هفتهنامهآغری\" در جدیدترین شماره خود طبق معمول بهدشمنی با کُردها پرداختهاست. در این شمارهاز نشریه، دستاندرکاران آن از پیروزی کانتون کوبانی یا بهنقل از مجله \"شهر پینار!\" کهآن را سرزمین ترک نامیدهاند، بهشدت ابراز ناخرسندی کردهاند. بدین ترتیب آنها یک واقعیت عینیرا هم بهجدال کشیدهاند کهدر آن ائتلاف گروههای افراطی ترکداعش روبروی ائتلاف بینالمللی شدهو سرانجام در برابر جبههبشریت مبتلا بهشکست بزرگی شدند. از کوبانی کهبگذریم، آغری این بار پا فراتر نهادهو بهدموگرافی استان پرداختهو مینویسد: \"بیهیچ شبهای در استان آذربایجان غربی، در کنار اکثریت آذربایجانیهای شیعه،سنی و اهلحق، اقلیتهای بسیار کوچکی از ارمنیها، آشوریها، زرتشتیها و کُردها و اقلیت انگشت شماری از یهودیان بهزیبایی این استان افزودهاند\". بنا بهتحلیل این ورق پاره، کُردها از این روز بهبعد در سرزمین باستانیشان اقلیتی بسیار کوچک شدند!
هر چند نمیتوان چنین ورق پارهو ادعاهایش را جدی گرفت، ولی برای تنویر افکار عمومی جای دارد کهبهیادآوری گوشهای از تاریخ مشترک ساکنان این منطقهدر گذشتهای نهچندان دور بپردازیم: تا بیش از کوچاندن دستهجمعی طوایف چهاردهگانهترک افشاری در دههنخست سدههفدهم میلادی و قبل از آن نیز آمدن ترکان غز توسط شاه عباس صفوی بهاین خطهو کوچاندن دستهجمعی کُردهای منطقه بهنقاط دیگر از جملهخراسان، فرمانروایی این مناطق در دست حکام کرد بودهو کُردها اصلیترین ملت نقاط غربی \"دریاچهارومیهرا تشکیل میدادند. کوچاندن مردم کُرد در آن زمان هر چند تنها بهبهانهتسهیل در حکومت داری قلمداد شدهو یا بهخاطر فرار از دست حاکمان صورت گرفتهاست، ولی بهمرور زمان و بدلیل عملکرد حاکمان پی در پی غیر بومی، موجب تغییر دموگرافی منطقهو سر انجام ایجاد نفاق و نفرت و گاه خونریزیها شدهاست. شاهد زندهاین کوچ تاریخی هم بکار بردن لهجهکرمانجی زبان کُردی توسط کُردهای خراسان و دیگر مناطق کوچ شدهاست کهکُردهای ارومیهو حومهنیز با همان لهجهصحبت میکنند. لهجهای کهبعدازچهار صد سال، با وجود آسیمیلاسیون سیستماتیک هنوز فراموش نشدهاست.
ارومیهدر گذر زمان و تاریخ چهار هزار سالهخود، شاهد حوادث تلخ بسیار،چپاول، غارت و همچنین رویدادهای شیرین و همزیستی مسالمت آمیز مردمان رنگارنگ بسیاری بودهکهدر تاریخ ثبت شدهو یا در خاطرات نسل بهنسل این مردم حک شدهاست. با توجهبهشواهد و منابع مکتوبی کهدر تاریخ ارومیهوجود دارد، باید اذعان نمود کهبیشتر این حوادث تلخ و مصیبت باری کهبر این شهر و مردم آن رفته، نتیجهاهمال، سستی، سهل انگاری و مسئولیت ناپذیری مسئولان امر و حاکمان این سرزمین بودهاست. خاطراتی کهامروز برای نسل جوان باید به آینهعبرت تبدیل شود. دشمنان زندگی مسالمت آمیز دو ملت کُرد و آذربایجانی، قیام سمکوی شکاک کهبه روایت حاکمیت و مخالفانش، بهدلیل خون خواهی برادرش جعفر آقا و مخالفت ایشان با دولتی کهنظام الدین قراچهداغی حاکم تبریز بر پا کردهبود انجام گرفت را بهبهانهای برای مخالفت با مردم کُردستان تبدیل کردهاند.
جعفر آقا، برادر سمکو و حاکم امارت شکاک، یک سال پیش از جنبش مشروطهدر حالی کهحاکم تبریز بهایشان ایمنی دادهو بهقرآن سوگند خوردهبود کهایمنی و حاکمیت او را حفظ کند، برای زیارت رسمی بهتبریز رفت، ولی در آنجا با نیرنگ و غفلت با دو تن از همراهانش کشتهو جنازهاش در عالی قاپو بهشیوهسرنگون آویزان شد. مدتها بعد، هنگامی کهسمکو حاکم منطقهبود، قبل از اینکهاو دست بهقیام بزند، یک بمب ساعتی بهوسیلهمکرم الملک \"نایب الدوله\" خوی برای او فرستادهشد کهپس از انفجار برادر دیگرش \"علی آقا\" بهقتل رسید. همزمان حاکمان تبریز از هر سو تلاش میکردند کهحاکمیت تاریخی ملت کُرد بر سرزمین باستانیشان را در هم بشکنند، از اینرو سمکو دست بهقیام زد. قیام رادمرد تاریخ کُردستان سمکو شکاک را باید در بستر تحولات تاریخی آن دوران تحلیل کرد، ولی بدون تردید آنچهدر بارهسمکو و حاکمیتش از سوی دولتمردان ایران گفتهو نوشتهشدهاست بوی از صداقت در بازگویی تاریخ نبردهاست. چرا کهسمکو وجبی از خاک دیگران را تسخیر نکرد، بهدشمنانش شفقت نشان داد و جلو قتلعامهای دهها هزار نفری کهقبل از حاکمیتش در ارومیهصورت گرفتهبود را گرفت. اوقاطبهنخبگان ارومیهرا در ادارهشهر سهیم کرد، در شهر دارالمساکین ایجاد نمود و ادارهامور شهر را بهریش سفیدان ومعتمدین واگذار نمود. شاید اعمالی هم در سایهحاکمیت او انجام گرفتهباشد کهبهدیدهحقوقبشری امروز ناپسند باشند، ولی اعمال و رفتار سمکو را بههیچ وجهنمیتوان با عملکرد حاکمان تبریز و آنانی که بدستور آنها دههزار کُرد و دههزار آشوری و ارمنی را قبل از قیام سمکو قتلعام کردند مقایسهنمود.
ارومیه شاهد ظلم تاریخی بهملت کُرد، جنایتهای ملا حسنی و دارودستهاش علیهکُردستان، قتلعام مردم بیگناه روستاهایی چون قارنا و قلاتان و ... بودهکهتوسط سپاه پاسداران انجام گرفتهاست. با این وجود ارومیهشاهد همکاری مردم در تاسیس جمهوریهای کُردستان و آذربایجان و مبارزهمشترک علیهحکومت شاهنشاهی بودهاست.
تاریخ بسیار طولانی ارومیهدر چنین مقالهای نمیگنجد، ولی آنچهاز تاریخ این شهر زیبا و مملو از رنگهای گوناگون ملتها، اقوام،مذاهب و آیینها میآموزیم این است، کهبهجای نفرت پراکنی اجازهدهیم با راهکارهای درست و منطقی همگان در کنار هم و با آرامش، عدالت و برابری و احترام متقابل زندگی کنیم. مطمئنا این بهنفع همهساکنان شهر و استان هم خواهد بود. در هزارهسوم کسی برندهناامنی و درگیری یا تشنج بین ساکنان یک ناحیهیا شهر و دیار نخواهد بود.
درگیریهای قومی، ملی، مذهبی در عراق، سوریه، لبنان، یمن، لیبی و ....همهبیانگر این واقعیت است. سخن آخر اینکههر ملتی در این کرهخاکی هویت و تاریخی دارد کهباید بهآن افتخار کند، اما این دلیل برتری بر ملتهای دیگر نیست. بهتر است یک بار و برای همیشهاین را باور کنیم و بهآن احترام بگذاریم.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
در حالیکهجهان از دست افراطیگرایی مینالد و بشریت بهشدت در سایهاین بلای نامیمون زخمی است، حاکمان رژیم جمهوری اسلامی ایران جهت رسیدن به اهداف شوم و سرکوبگرایانهخود بذر نفرت و نفاق را در بین مردمانی کهصدها سال همجوار زیستهاند هر روز بیشتر بارور میکند. بعد داخلی این اعمال ناشایست و خطرناک رژیم بیشتر در مناطقی کهساکنان آن را ملیتها و اقوام گوناگون، غالبا ملیتهای خارج از حوزهحاکمیت تشکیل میدهند بیشتر نمایان است. چندی است کهدر بین ساکنان استان آذربایجانغربی، مخصوصا شهر ارومیهکهرنگین کمانی از ملتها، اقوام، زبانها و مذاهب مختلف را در خود جای دادهاست، این کردار ناشایست رژیم ابعاد گستردهتری بخود گرفتهو سبب نگرانی و اعتراض مردم این شهر شدهاست. رژیم با انتصاب اشخاص مورد نظر خود در پستهای کلیدی و در صدر هرم اقتدار محلی اقدام بهتفرقهافکنی آشکار در بین مردم ارومیهو حومه نموده و با دادن امتیازات و اختیارات غیرقانونی بهدست نشاندههای خود در این استان، دست افراط گرایان را در ایجاد اغتشاش و آشوب باز نگهداشتهاست. افراط گرایان هم به بهانههای مختلف مردم را بر علیههمدیگر شوراندهو افکار شوم خود را کههمانا دشمنی، نفاق و خود برتربینی گروهی بر گروهدیگر است، بهبخشی از جامعه تزریق مینمایند.
این مهرههای مسموم با نیت سوء و خرابکارانه، بهجای رسیدن بهمعضلات جامعهو حل مشکلات عدیدی کهدر سایهاین رژیم گریبانگیر جوانان این مرز و بوم شدهاست، دست بهاقدامات تحریک انگیزی مینمایند کههیچ خدمتی بهزندگی مسالمت آمیز جامعه نمیکند. از جمله اقداماتی کهاخیرا در ارومیهبیشتر جلوهمیکند، حرکتی است کهمیخواهد بهبهانهاحیای \"فرهنگ\" بااصطلاح بومی یکی از ملیتهای ساکن منطقه، چهرهرنگارنگ شهر را بهمدلی تک رنگی و تک فرهنگی تبدیل کند.ماجرا از این قرار است، کە شهردار برگماشتهرژیم با جمعی از نزدیکانش در اتاقی نشستهو در جهت اجرای مقاصد رژیم، تصمیم میگیرند نامگذاری یا تابلو زنی دوبارە خیابانها را در چهارچوب فرهنگ بومی خود، کهتنها یکی از فرهنگهای مردم ارومیهاست، بطور یک جانبهانجام دهند. حرکتی کە در ظاهر صحیح و درست مینمود. ولی بدلیل نادیدهگرفتن، یا به عبارت دقیقتر سعی در انکار دیگر اهالی شهر ارومیە کە در اتاق فکر شهرداری \"محترم\" یا فرمانداری، استانداری و دیگر نهادهای استانی نمایندەای ندارند، بهعاملی برای کدورت و تفرقهتبدیل شد. از اینرو نتیجە ایدەای زیبا برای احیای فرهنگ اصیل بومی از طریق نامگذاری مجدد یا بهتر بگوییم تابلو زنی مجدد، چیزی نبود کە بە مذاق تمام رهگزران آن خیابانها خوش بیاید! ارومیە همانگونە کە خود شهردار چندی پیش در مصاحبە با خبر گذاری فارس، آن را شهری چند قومیتی (بە زبان خودش کە ملت آذری و کُرد را اقوامی از ایران بزرگ میخواند) با مذاهب و ظواهر فرهنگی گوناگون میداند و بر لزوم احیا و نگهداری از این فرهنگها تاکید میکند، با این عمل غیرمسٶلانە بە آسانی اکثریتی از ساکنان تاریخی این شهرستان را آزردە خاطر کرد. ساکنانی مثل مردم کُرد کە با وجود ظلم و اجحاف صدها ساله، هنوز هم اکثریت جمعیت استان و حومهشهر و قطعا بخش بزرگی از ساکنین خود شهر را هم تشکیل میدهند، نهتنها سهمی از این \"احیای فرهنگی\" نبردند، بلکهدر عمل شاهد حذف هویت فرهنگیشان شدند. اقلیتهای مذهبی چون ارمنیان، یهودیان، مسیحیان و آشوریان هم کە ساکنان دیرینهو تاریخی شهر را تشکیل میدهند، همچنان در محلەهای قدیمی خود زندگی میکنند و رنگهای اصیل این رنگین کمان زیبای شهر ارومیهرا تشکیل میدهند در این تابلو جایی پیدا نکردند.
نمایندگان و مسئولین انتصابی و همدستانشان تنها بهاین کار راضی نشده، بلکههر روز بهبهانههای واهی اقدام بهآزار و اذیت اصناف، بازاریان و مردم کُرد مینمایند. آنها تا جایی کهمیتوانند اسامی و آثار کُردی را از چهرهشهر میزدایند. این کردار ناشایست و نامسئولانههر چهبیشتر جادهرا برای تندروهایی کهغالبا از حزب نژاد پرست(م.ه.پ) ترکیهخط و درس میگیرند، هموار مینماید.
تندروهایی کهتمام کار آنها سیاه کردن تاریخ ملت کُرد و وارونهنشان دادن واقعیات و تاریخ این ملت میباشد، بدون اینکهتوانستهباشند کمترین خدمتی بهپیشبرد خواست مشروع ملی ملت آذربایجان کردهباشند. اخیرا نیز یکی از نشریات وابسته بهرژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی، منتسب بهمدیر کل اجتماعی استانداری آذربایجان غربی \"دو هفتهنامهآغری\" در جدیدترین شماره خود طبق معمول بهدشمنی با کُردها پرداختهاست. در این شمارهاز نشریه، دستاندرکاران آن از پیروزی کانتون کوبانی یا بهنقل از مجله \"شهر پینار!\" کهآن را سرزمین ترک نامیدهاند، بهشدت ابراز ناخرسندی کردهاند. بدین ترتیب آنها یک واقعیت عینیرا هم بهجدال کشیدهاند کهدر آن ائتلاف گروههای افراطی ترکداعش روبروی ائتلاف بینالمللی شدهو سرانجام در برابر جبههبشریت مبتلا بهشکست بزرگی شدند. از کوبانی کهبگذریم، آغری این بار پا فراتر نهادهو بهدموگرافی استان پرداختهو مینویسد: \"بیهیچ شبهای در استان آذربایجان غربی، در کنار اکثریت آذربایجانیهای شیعه،سنی و اهلحق، اقلیتهای بسیار کوچکی از ارمنیها، آشوریها، زرتشتیها و کُردها و اقلیت انگشت شماری از یهودیان بهزیبایی این استان افزودهاند\". بنا بهتحلیل این ورق پاره، کُردها از این روز بهبعد در سرزمین باستانیشان اقلیتی بسیار کوچک شدند!
هر چند نمیتوان چنین ورق پارهو ادعاهایش را جدی گرفت، ولی برای تنویر افکار عمومی جای دارد کهبهیادآوری گوشهای از تاریخ مشترک ساکنان این منطقهدر گذشتهای نهچندان دور بپردازیم: تا بیش از کوچاندن دستهجمعی طوایف چهاردهگانهترک افشاری در دههنخست سدههفدهم میلادی و قبل از آن نیز آمدن ترکان غز توسط شاه عباس صفوی بهاین خطهو کوچاندن دستهجمعی کُردهای منطقه بهنقاط دیگر از جملهخراسان، فرمانروایی این مناطق در دست حکام کرد بودهو کُردها اصلیترین ملت نقاط غربی \"دریاچهارومیهرا تشکیل میدادند. کوچاندن مردم کُرد در آن زمان هر چند تنها بهبهانهتسهیل در حکومت داری قلمداد شدهو یا بهخاطر فرار از دست حاکمان صورت گرفتهاست، ولی بهمرور زمان و بدلیل عملکرد حاکمان پی در پی غیر بومی، موجب تغییر دموگرافی منطقهو سر انجام ایجاد نفاق و نفرت و گاه خونریزیها شدهاست. شاهد زندهاین کوچ تاریخی هم بکار بردن لهجهکرمانجی زبان کُردی توسط کُردهای خراسان و دیگر مناطق کوچ شدهاست کهکُردهای ارومیهو حومهنیز با همان لهجهصحبت میکنند. لهجهای کهبعدازچهار صد سال، با وجود آسیمیلاسیون سیستماتیک هنوز فراموش نشدهاست.
ارومیهدر گذر زمان و تاریخ چهار هزار سالهخود، شاهد حوادث تلخ بسیار،چپاول، غارت و همچنین رویدادهای شیرین و همزیستی مسالمت آمیز مردمان رنگارنگ بسیاری بودهکهدر تاریخ ثبت شدهو یا در خاطرات نسل بهنسل این مردم حک شدهاست. با توجهبهشواهد و منابع مکتوبی کهدر تاریخ ارومیهوجود دارد، باید اذعان نمود کهبیشتر این حوادث تلخ و مصیبت باری کهبر این شهر و مردم آن رفته، نتیجهاهمال، سستی، سهل انگاری و مسئولیت ناپذیری مسئولان امر و حاکمان این سرزمین بودهاست. خاطراتی کهامروز برای نسل جوان باید به آینهعبرت تبدیل شود. دشمنان زندگی مسالمت آمیز دو ملت کُرد و آذربایجانی، قیام سمکوی شکاک کهبه روایت حاکمیت و مخالفانش، بهدلیل خون خواهی برادرش جعفر آقا و مخالفت ایشان با دولتی کهنظام الدین قراچهداغی حاکم تبریز بر پا کردهبود انجام گرفت را بهبهانهای برای مخالفت با مردم کُردستان تبدیل کردهاند.
جعفر آقا، برادر سمکو و حاکم امارت شکاک، یک سال پیش از جنبش مشروطهدر حالی کهحاکم تبریز بهایشان ایمنی دادهو بهقرآن سوگند خوردهبود کهایمنی و حاکمیت او را حفظ کند، برای زیارت رسمی بهتبریز رفت، ولی در آنجا با نیرنگ و غفلت با دو تن از همراهانش کشتهو جنازهاش در عالی قاپو بهشیوهسرنگون آویزان شد. مدتها بعد، هنگامی کهسمکو حاکم منطقهبود، قبل از اینکهاو دست بهقیام بزند، یک بمب ساعتی بهوسیلهمکرم الملک \"نایب الدوله\" خوی برای او فرستادهشد کهپس از انفجار برادر دیگرش \"علی آقا\" بهقتل رسید. همزمان حاکمان تبریز از هر سو تلاش میکردند کهحاکمیت تاریخی ملت کُرد بر سرزمین باستانیشان را در هم بشکنند، از اینرو سمکو دست بهقیام زد. قیام رادمرد تاریخ کُردستان سمکو شکاک را باید در بستر تحولات تاریخی آن دوران تحلیل کرد، ولی بدون تردید آنچهدر بارهسمکو و حاکمیتش از سوی دولتمردان ایران گفتهو نوشتهشدهاست بوی از صداقت در بازگویی تاریخ نبردهاست. چرا کهسمکو وجبی از خاک دیگران را تسخیر نکرد، بهدشمنانش شفقت نشان داد و جلو قتلعامهای دهها هزار نفری کهقبل از حاکمیتش در ارومیهصورت گرفتهبود را گرفت. اوقاطبهنخبگان ارومیهرا در ادارهشهر سهیم کرد، در شهر دارالمساکین ایجاد نمود و ادارهامور شهر را بهریش سفیدان ومعتمدین واگذار نمود. شاید اعمالی هم در سایهحاکمیت او انجام گرفتهباشد کهبهدیدهحقوقبشری امروز ناپسند باشند، ولی اعمال و رفتار سمکو را بههیچ وجهنمیتوان با عملکرد حاکمان تبریز و آنانی که بدستور آنها دههزار کُرد و دههزار آشوری و ارمنی را قبل از قیام سمکو قتلعام کردند مقایسهنمود.
ارومیه شاهد ظلم تاریخی بهملت کُرد، جنایتهای ملا حسنی و دارودستهاش علیهکُردستان، قتلعام مردم بیگناه روستاهایی چون قارنا و قلاتان و ... بودهکهتوسط سپاه پاسداران انجام گرفتهاست. با این وجود ارومیهشاهد همکاری مردم در تاسیس جمهوریهای کُردستان و آذربایجان و مبارزهمشترک علیهحکومت شاهنشاهی بودهاست.
تاریخ بسیار طولانی ارومیهدر چنین مقالهای نمیگنجد، ولی آنچهاز تاریخ این شهر زیبا و مملو از رنگهای گوناگون ملتها، اقوام،مذاهب و آیینها میآموزیم این است، کهبهجای نفرت پراکنی اجازهدهیم با راهکارهای درست و منطقی همگان در کنار هم و با آرامش، عدالت و برابری و احترام متقابل زندگی کنیم. مطمئنا این بهنفع همهساکنان شهر و استان هم خواهد بود. در هزارهسوم کسی برندهناامنی و درگیری یا تشنج بین ساکنان یک ناحیهیا شهر و دیار نخواهد بود.
درگیریهای قومی، ملی، مذهبی در عراق، سوریه، لبنان، یمن، لیبی و ....همهبیانگر این واقعیت است. سخن آخر اینکههر ملتی در این کرهخاکی هویت و تاریخی دارد کهباید بهآن افتخار کند، اما این دلیل برتری بر ملتهای دیگر نیست. بهتر است یک بار و برای همیشهاین را باور کنیم و بهآن احترام بگذاریم.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.