اربیل و پس لرزه‌های سقوط شنگال*

15:04 - 17 شهریور 1393
Unknown Author
دکتر صلاح‌الدین خدیو 

\"شکست اخیر اما برای کُردهای عراق در عین یادآوری مجدد حقانیت مطالبات و خواسته‌هایشان و نیز آلام و رنج‌هایشان در درون کشوری بدون عقبه تاریخی و به نوعی خلق‌الساعه، در واقع شکست سیستم حکمرانیشان است\".

هنگامی که دو ماه پیش نیروهای گروه دولت اسلامی (داعش) با پیشروی برق‌آسا در غرب و شمال عراق، شهرهای موصل و تکریت را به تصرف خود در‌آوردند، مسعود بارزانی رئیس اقلیم کُردستان عراق با خرسندی از وضعیت بوجود آمده، تاریخ عراق جدید را به دو مرحله‌ی قبل از سقوط و بعد از سقوط موصل تقسیم و اعلام نمود که عراق هرگز به دوران قبل باز نمی‌گردد. روند رویدادها در روزها و هفته‌های آتی مؤید خوش‌بینی بارزانی بود. بویژه اینکه کُردها، از خلاء بوجود آمده استفاده کرده و سریعاً مناطق کُردنشین مورد اختلاف با بغداد، به در انضمام شهر نفت‌خیز کرکوک را به تصرف خود درآوردند. در این فضای آمیخته به خوش‌بینی و امیدواری، علیرغم برخی اختلافات و تنوع صداها در جبهه کُردها، اما بانگ استقلال‌‌طلبی رساترین فریادی بود که در این دوران کوتاه از اردوی کُردها به گوش می‌رسید.

در واقع محاسبات کُردها مبتنی بر دو پیش فرض اساسی بود که البته حمله‌ی آتی گروه داعش به کُردها، ماهیت ساده‌اندیشانه و بیش از حد خوشبینانه هردو را آشکار نمود. پیش فرض اول یا ملاحظه اصلی سیاسی کُردها که مبنای تصمیم‌گیری استراتژیک طرح مساله استقلال قرار گرفته بود، نگاه به پدیده ظهور و گسترش داعش به عنوان فرصتی برای گسستن نهایی از بغداد بود.

اربیل داعش را به‌عنوان نوعی ضربه‌گیر و حائل بین خود و بغداد می‌دید که می‌توانست از فرصت درگیری آن با بغداد استفاده نموده و آخرین رشته‌های پیوستگی با دولت عراق را قطع نماید. این استدلال اما در بطن خود، حامل گزاره‌ای اقناعی برای جامعه بین‌الملل هم بود که به کرات از طرف رهبری سیاسی کُردها بیان می‌شد. دو قطبی کُردستان امن و شکوفا در برابر عراق ناامن و بی ثبات ترجیحع‌بندی بود که به‌صورت مکرر چه از جانب کُردها و چه رسانه‌ای گروهی داخلی و خارجی طرح می‌شد تا غیرممکن بودن تداوم همزیستی بین این دو موجودیت سیاسی متناقض‌نما را خاطر نشان سازد.

پیش فرض اساسی دوم، اما انگاره \"شکست‌ناپذیری نیرو‌های پیشمرگ \" به‌عنوان حافظان اقلیم کُردستان بود. دراین زمینه هزیمت و فروپاشی سریع ارتش عراق در موصل، معمولاً به‌عنوان نمادی از شکست و عدم موفقیت پروسه سیاسی در عراق نگریسته می‌شد و برعکس آن پیشمرگان کُرد، به‌عنوان جنگاورانی با تجربه نبردهای چریکی و وفاداری‌های ملی به‌عنوان یکی دیگر از نمونه‌های موفقیت حکومت‌داری کُردی مورد تحسین قرار می‌گرفتند. فضای رسانه‌ای هم به گونه‌ای بود که در این مدت به برآمدن هردوی این انگاره‌ها یاری می‌رساند. حتی می‌توان گفت که در این خوش‌بینی‌ها روزنامه‌نگاران و ناظران غربی هم به نحوی شریک بودند.

ماه عسل اربیل و موصل اما دو ماه بیشتر طول نکشید، پیشروی سریع داعش در مناطق شمالی و سقوط غیرمنتظره شهرها و شهرک‌های سرراه اربیل و به خطر افتادن پایتخت اقلیم کُردستان ، به سرعت پیش‌فرض‌ها و خوش‌بینی‌های پیشگفته را زایل نمود. سقوط شهر شنگال دیار اقلیت کُرد ایزدی، که باعث بروز نگرانی‌های بین‌المللی در مورد پاک‌سازی نژادی این گروه مذهبی شد، از لحاظ نظامی در مقیاسی کوچکتر، یاد‌آور داستان سقوط موصل و هزیمت ارتش عراق است. گرچه دخالت نیروی هوایی آمریکا و حمایت‌های آشکار و پنهان ایران و عراق، اربیل را از خطر سقوط نجات داد، اما تبعات سیاسی و نظامی این تحولات غیر‌منتظره به حدی بود که شاید بسان یک نقطه عطف بتوان از کُردستان قبل و بعد از سقوط شنگال سخن گفت. 

شکی در این نیست که علیرغم همدردی‌ها و حمایت‌های بین‌المللی از کُردها - عمدتاً بدلیل محاصره‌شدن دهها هزار کُرد ایزدی در کوه‌ها و احتمال مرگ دسته‌جمعی آن‌ها که یاد‌آور کوچ تاریخی کُردها در بهار ١٩٩١ بود – یکی از پیامدهای جدی بحران اخیر تضعیف موقعیت سیاسی اربیل است.

کمانه‌کردن ناگهانی خطر داعش به سمت کُردستان و غفلت رهبری سیاسی کُردها از اهمیت و ابعاد این خطر استراتژیک، ضمن آنکه تا حدی دوراندیشی و درایت این رهبری را زیر سوال برد، انگاره \"مصونیت آهنین\" کُردستان در هنگامه خون و آتش عراق را هم ملکوک و لاجرم تقویت نسبی موقعیت بغداد و همگرایی بیشتر بین دولت اقلیم کُردستان و دولت مرکزی را بدنبال داشت. دولت مرکزی با درک این مهم و با نادیده گرفتن اختلافات قبلی، بلافاصله به حمایت از اربیل برخواست تا ازفضای بوجودآمده نهایت استفاده را ببرد. ایران و آمریکا هم به‌عنوان دو بازیگر اصلی در صحنه‌ی سیاسی عراق، در پرتو خطرات سیاسی و امنیتی ایجادشده از ناحیه پیشروی داعش، با تجدید نظر در سیاست یکجانبه‌‌گرایی گذشته، به نفع نوعی همکاری غیرمستقیم ،به تقویت روند همگرایی بغداد و اربیل یاری رساندند.  

می‌توان تصور کرد که در صورت پایداری نیروهای پیشمرگ و درپیش گرفتن تاکتیک‌های جنگ توده‌ای مشابه تجربه ویت‌کنگ‌ها در ویتنام جنوبی، یا واحدهای مدافع خلق در کُردستان سوریه، ایده استقلال بارزانی از مشروعیت کارکردی و مبارزاتی برخوردار شده و در فردای شکست داعش، به کار تاسیس کشور کُرد می‌آمد. برهمین اساس مشکل می‌توان کمک‌های سخاوتمندانه آمریکا را بدون گرفتن امتیازات سیاسی از اربیل به نفع تشکیل دولت وحدت ملی و پیوستن مجدد اقلیم کُردستان به روند سیاسی عراق تفسیر نمود.

بروز مشخص‌تر رقابت و اختلاف نظر بین دو حزب اصلی کُرد، حزب دمکرات کردستان و اتحادیه میهنی کُردستان یکی دیگر از پیامدهای درگیری با داعش بود.

البته به ‌صورت کلی می‌توان به این مساله - شکاف و دودستگی سیاسی و نظامی میان اربیل و سلیمانیه - به‌عنوان یکی از دلایل شکست اخیر هم نگاه کرد.

ناتوانی از ادغام واحد‌های حزبی و گروهی نیروی پیشمرگ در یک ارتش حرفه‌ای از سویی و نیز ناتوانی از تبدیل این نیروی پارتیزانی سابق به ارتشی کلاسیک و منظم می‌تواند یکی از دلایل این شکست فاجعه‌بار باشد. حزب دمکرات کُردستان تا قبل از تحولات اخیر در عرصه داخلی از رقیب دیرینه‌اش اتحادیه ‌میهنی پیشی جسته و در عرصه خارجی هم به هماوردی با حزب کارگران کُردستان در بخش‌های کُردنشین ترکیه و سوریه برخاسته بود. در حوزه عمومی کُردی ،داستان رقابت این دو حزب در کُردستان سوریه که گاهی تا مرز تنش و درگیری پیش می‌رفت، بحثی داغ و دراز دامن است. تحول اخیر اما بصورت نسبی موضع هردو حزب رقیب را در برابر حزب دمکرات تقویت نموده است.

دفاع کارآمد و مؤثر شاخه سوری پ.ک.ک در برابر داعش در کوبانی و هزیمت حزب دمکرات کُردستان در شنگال، به نظر می‌رسد که در بخش کُردنشین سوریه تتمه نفوذ حزب دمکرات از میان رفته و کفه موازنه به نحو محسوسی به نفع حزب کارگران کُردستان سنگین شود. ورود واحد‌های مسلح این حزب به داخل کُردستان عراق به منظور جنگ با داعش و بحث احتمال ماندگاری آنها در منطقه که به تلویح و تصریح از سوی مسئولان این حزب مطرح می‌شود، یکی از پیامد‌های وضعیت جدید است.

می‌توان ادعا کرد که این آرایش نظامی به‌منظور از محاصره درآمدن اقلیم خودمختار پ.ک.ک در سوریه و افزایش عمق استراتژیک آن ضرورتی استراتژیک است. از سویی دیگر سابقه تاریخی حزب دمکرات کُردستان نشان می‌دهد که این حزب مسائلی از این قبیل یعنی به چالش کشیده‌شدن از سوی رقبای کُرد را در فایل‌های \" غیرقابل تحمل\" و \"خط قرمز\" قرار می‌دهد. موضع دولت جدید بغداد هم از این لحاظ که این مناطق جز مناطق مورد منازعه با دولت مرکزی هم است، تعیین کننده خواهد بود. در هر صورت بعد از تحولات اخیر، حزب دمکرات کُردستان در برابر اتحادیه میهنی و حزب کارگران کُردستان موضع ضعیف‌تری خواهد داشت.

مساله فروش مستقل نفت و دریافت مستقیم درآمدهای نفتی که محرک و پشتیبان اصلی بحث استقلال هم بود، فعلا تحت الشعاع بحران اخیر قرار گرفته است. سوای به مخاطره افتادن کسب و کار و رونق اقتصادی زیر سایه بحران اخیر، این مساله به نوعی تابعی از ضعف و قدرت حزب دمکرات کُردستان است.

تضعیف این حزب در شرایط فعلی و تحکیم احتمالی قدرت در بغداد به دلیل موفقیت دولت عبادی و رضایت احتمالی عرب‌های سنی از آن، می‌تواند تا آینده‌ای نامعلوم این بحث را به تعویق انداخته و دور جدیدی از همکاری بین اربیل و بغداد را آغاز نماید.

موقعیت نخست وزیر جدید در تشکیل دولت وحدت ملی با شراکت واقعی کُرد‌ها و عرب‌های سنی، انگیزه آمریکا را برای مبارزه نهایی با گروه داعش افزایش داده و عراق را در مسیری متفاوت از گمانه‌زنی‌های چند ماه اخیر قرار می‌دهد. برعکس ادامه بحران در شکل فعلی نگرانی‌های اخیر در مورد آینده عراق و تردید در مورد آینده آن به‌عنوان یک کشور متحد را افزایش خواهد داد.

در پایان نمی توان از گفتن این نکته چشم پوشید که شکست کُرد‌ها و بطور مشخص بارزانی در شنگال – به‌عنوان رسانه‌ای ترین نماد ناسیونالیستی کُرد در این دوره – یادآور شکست عرب‌ها در جنگ شش روزه ١٩٦7 و شکستن اسطوره ناسیونالیسم عربی و ایده‌های بنیادین آن در مورد وحدت و قدرت عرب‌هاست.

شکست ١٩٦٧ توخالی بودن بسیاری از لفاظی‌های ناسیونالیستی را اثبات و راه را برای اسلام ‌گرایی به‌عنوان جنبشی بدیل و در ادامه طیفی از ایدئولوژیهای افراطی و بنیادگرایی گشود. شکست اخیر اما برای کُردهای عراق در عین یادآوری مجدد حقانیت مطالبات و خواسته‌هایشان و نیز آلام و رنج‌هایشان در درون کشوری بدون عقبه تاریخی و به نوعی خلق‌الساعه ، اما در واقع شکست سیستم حکمرانیشان است. توسعه ناموزون و وابسته اقتصادی، الیگاریش‌های خانوادگی در رأس قدرت و احتکار سیاسی، دودستگی‌های حزبی در اربیل و سلیمانیه، جامعه غیرمولد و رانتی و مصرفی در کنار فساد گسترده مالی، همه و همه شاکله‌های سیستم سیاسی را تشکیل می‌دهند که قرار بود هدایت جامعه به‌سمت دوران دشوار استقلال را برعهده داشته باشد. بحران اخیر ضعف‌های ساختاری و اساسی این سیستم و ناتوانی‌های سیاسی، نظامی و اقتصادی – ناتوانی چند ماهه از پرداخت حقوق کارمندان دولت علیرغم درآمدهای سرشار نفتی و مالیاتی – و آن را به نمایش گذاشت و چشم‌ها را برمعایب و کاستی‌های بی‌شمار گشود. خانه تکانی و اصلاح از درون اکنون ضرورتی انکارناپذیر است. بدون شک پیامدهای سیاسی این شکست استراتژیک از ابعاد نظامی آن مهمتر است.در واقع این تنها پیشمرگان کُرد نبودند که نبرد شنگال را باختند، بلکه کلیت نظام حکومتی کُردی با رهبری خانوادگی و اقتصاد رانتی و تحزب پدرسالانه و قبیله‌ای آن بود که از نخستین آزمون جدی خود سربلند بیرون نیامد.

*برگرفته از نشریه ایران فردا