سومین سالگرد قتل حکومتی بیپاسخ شمال ۹ شهروند کُرد در بوکان، سنندج، مهاباد، سردشت، کامیاران و کرج در ژن ژیان ئازادی
۱۷ آذر ۱۴۰۴؛ در ۸۳مین روز از خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی و بعد از برگزاری مراسم چهلم قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی، اعتراضات مردمی به نقطه عطف مهمی تبدیل شد و بیشتر شهرهای کُردستان و ایران وارد مرحله گستردهای از اعتراضات شدند. جمهوری اسلامی که از همان روزهای اول به شدت اعتراضات را سرکوب کرد، در باز زمانی دوم تا ۱۷ آذر ۱۴۰۱ (۶۷مین تا ۸۳مین) روز از اعتراضات جان همین آمان، ابراهیم شریفیفر و آوات قادرپور در بوکان؛ شورش نیکنام در مهاباد؛ رضا کاظمی در کامیاران؛ احسان قاسمیفرد و سپهر اعظمی در کرج؛ هومن عبداللهی در سنندج و شهریار عادلی در سردشت را گرفت؛ بدین ترتیب از ابتدای اعتراضات مردمی در کُردستان مرتکب قتل حکومتی ۱۱۹ نفر از شهروندان کُرد شده بود.
کُردپا به مناسبت سومین سالگرد قتل حکومتی این ۹ شهروند کُرد؛ نگاهی به نحوه کشتهشدن این افراد به دست نیروهای سرکوبگر-حکومتی و بیپاسخ ماندن این قتلها پس از سه سال انداخته است.
قتل حکومتی هیمن آمان ۲۶ ساله زیر شکنجه در بوکان؛
دوم آذر ۱۴۰۱، هیمن آمان ۲۶ ساله، اهل روستای «قورمیش» و ساکن محله «مجبورآباد» بوکان بعد از آنکه در جریان اعتراضات مردمی این شهر در ۲۶ آبان ۱۴۰۱ با اصابت ۱۸۰ گلوله ساچمهای به شدت زخمی شد و در ۲۷ آبان ۱۴۰۱ در منزل خانوادگی با ضرب و جرح نیروهای امنیتی بازداشت شد. در نهایت بر اثر شکنجه در یکی از بازداشتگاههای امنیتی کشته شد و دوم آذر ۱۴۰۱ نهادهای امنیتی از طریق تماس تلفنی خبر جانباختن او را به خانواده میدهند.
اداره اطلاعات بوکان از طریق تماس تلفنی پدر هیمن آمان را احضار و نیروهای امنیتی او را به ارومیه منتقل و پیکر هیمن را به پدرش تحویل میدهند. در زمان تحویل پیکر هیمن آمان، نیروهای سرکوبگر از ارائه جواز دفن و برگه پزشکی قانونی به خانوادهاش ممانعت بعمل آوردند.
سپس نیروهای سرکوبگر پس از اخذ تعهد کتبی پیکر هیمن آمان را به خانوادهاش تحویل دادند و پزشکی قانونی علت فوت وی را "مرگ مشکوک" اعلام کرده بود.
در ادامه نیروهای سرکوبگر خانواده آمان را تهدید کردند که مراسم خاکسپاری هیمن بدون حضور مردم برگزار شود، در غیر اینصورت پیکر وی را تحویل نخواهند داد.
در نهایت مراسم خاکسپاری هیمن آمان تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار و خانواده او بدون توجه به تهدیدات نیروهای سرکوبگر مراسم ختم را برای او برگزار کردند.
هیمن آمان فرزند ناصر و مریم ساکن محله "مجبور آباد" بوکان و متولد شانزدهم اسفند ۱۳۷۵ است.
هیمن فردی مهربان، دل پاک، میهن پرست و شجاع بود.
روایت کامل قتل حکومتی او را اینجا بخوانید.
رویدادهای دادخواهی خانواده برای هیمن آمان طی سه سال؛
- دوم آذر ۱۴۰۲؛ در دومین سالگرد قتل حکومتی هیمن آمان خانوادهاش بر مزار او حضور یافتند و دایه مریم، مادر این جانباخته طی سخنانی با حضور جمعی دیگر از خانواده جانباختگان بوکان گفت؛ خدا حقت را بستاند، شهید نمیمیرد، شهید نمیمیرد، خدا حقت را بستاند. هیمن در خواب بود که آمدند و بردنش (بازداشتش کردند). همچنین خانواده در این روز تصاویری از بدن گلوله خورده هیمن، رقص کُردی او و لحظاتی از زندگیش را منتشر کردند. همچنین پنجم آذر ۱۴۰۲ پدر و مادر هیمن آمان، در منزل برای گرامیداشت یاد فرزندانشان مراسمی برگزار کرده و به مویه پرداختند.
- ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، به مناسبت روز جهانی زن و همزمان با سالروز تولد هیمن آمان، مادران دادخواه هیمن آمان، شهریار محمدی، هیوا جان جان، امجد عنایتی و میلاد معروفی در منزل خانوادگی هیمن آمان گردهم آمدن و به مناسبت روز جهانی زن و در ادامه دادخواهی روسری از سر برداشتند.
- ۱۶ خرداد ۱۴۰۳؛ مادر هیمن آمان بر مزار فرزندش حضور یافت و ضمن لالایی به خاکسپاری اجباری و شبانه و به دور از حضور مردم این جانباخته اشاره کرد.
قتل حکومتی شورش نیکنام ۳۵ ساله در مهاباد؛
۲۷ آبان ۱۴۰۱، شورش نیکنام اهل مهاباد در جریان اعتراضات مردمی این شهر، براثر شلیک گلوله جنگی نیروهای سرکوبگر-حکومتی از ناحیه پهلوی چپ به شدت زخمی میشود. خانواده او را به بیمارستان مهاباد و سپس بیمارستان «سیدالشهدا» ارومیه منتقل میکند، اما به دلیل شدت جراحات با گذشت ۱۰ روز و در مورخه ۶ آذر ۱۴۰۱ جان خود را از دست داد. پزشکی قانونی علت فوت او را «برخورد اجسام سخت یا تیز» عنوان کرده است.
پس از جانباختن شورش نیکنام، نیروهای امنیتی به شرط اینکه مراسم خاکسپاری شبانه و بدون حضور مردم برگزار شود، پیکر او را به خانوادهاش تحویل دادند و مراسم خاکسپاری و تشییع جنازه بامداد دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ با حضور نیروهای امنیتی برگزار شد.
برای برگزاری مراسم هفتم و چهلم نیز نیروهای امنیتی خانواده شورش نیکنام را تهدید کردند که بدون حضور مردم و در سکوت کامل مراسم را برگزار کنند، اما خانواده نیکنام زیر بار این فشارها نرفتند.
از دیگرسو نیروهای امنیتی خانواده شورش نیکنام را تحت فشار شدید قرار دادند که حق فعالیت در شبکههای اجتماعی را ندارند.
شورش نیکنام فرزند رسول و زیرین و متولد سوم خرداد ١٣٦٧ است. او دارای یک دختر خردسال به نام «سانیا» میباشد و در نمایشگاه خودرو مشغول به کار بوده است.
روایت کامل قتل حکومتی او را اینجا بخوانید.
رویدادهای دادخواهی خانواده برای شورش نیکنام طی سه سال؛
- هفتم آذر ۱۴۰۱، مراسم خاکسپاری شورش نیکنام در روستای «قلعه جوغه» از توابع مهاباد با حضور گسترده مردمی برگزار شد.
- نهم آذر ۱۴۰۱؛ مراسم سوم شورش نیکنام با حضور گسترده مردمی و سردادن شعارهای «شهید نمیمیرد»، «کاک شورش قهرمانست، شهید کردستان است» و لالاییهای سوزناک مادرش برای او برگزار شد. در این مراسم همسرش با بالابردن تصویری از او بر بالای سرش میگفت؛ «شورش جان، دوست یازده سالهام، پشت و پناهم شورش، تمام کسم شورش، جگرشان مانند من بسوزد شورش، حقت را میستانم شورش جان، زن نباشم اگر حقت را نستانم، قربانت شوم شورش گیان؛ شهید نمیمیرد» و در ادامه مردم همراه او فریاد زدند «شهید نمیمیرد».
- ۱۵ دی ۱۴۰۱؛ مراسم چهلم شورش نیکنام با حضور گسترده مردمی، سردادن شعارهای اعتراضی از جمله «شهید نمیمیرد»، مویههای مادرش و سرودخوانی برگزار شد. همچنین قطعاتی شعری برای گرامیداشت یاد او خوانده شد.
- ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲؛ خانواده شورش نیکنام در ادامه دادخواهی برای گرامیداشت یاد او تصاویری از لحظات زندگیش منتشر کردند. خانواده قبلا نیز در ۳۰ دی ۱۴۰۱ تصاویری از لحظات زندگی شورش نیکنام با دخترش را منتشر کرده بودند.
- سوم خرداد ۱۴۰۲؛ مراسم تولد شورش نیکنام، در محل زخمیشدن او با گذاشتن تصویری و کیک برایش برگزار شد. سانیا دختر شورش نیکنام نیز با تبریک روز تولد او خطاب به پدرش میگوید؛ بیا خونه منتظرتیم، کیک خریدیم، زنگ میزنم گوشیت خاموشه، باز هم زنگ میزنم ...
- دوم بهمن ۱۴۰۱؛ مادر و همسر شورش نیکنام بر مزار او که با پارچه سُرخ پوشانده شده بود، حضور یافتند و در ادامه دادخواهی بر مزارش بوسه زدند.
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، سنگ مزار شورش نیکنام توسط خانواده نصب شد و بر روی آن نوشته شد «شهید».
- ششم آذر ۱۴۰۲ به مناسبت اولین سالگرد قتل حکومتی شورش نیکنام، محل جانباختن او گلباران شد.
- ۲۹ بهمن ۱۴۰۲؛ «سانیا» دختر خردسال شورش نیکنام بر مزار پدرش حضور یافت و از درد دل و بیقراریهاش برای او گفت. او نقاشیهایی را که برای پدرش کشیده به او نشان داد و برایش قصه خواند و بر سنگ مزارش میکوبید و صدایش میزد که کی به خانه باز میگردی؟ سانیا میگوید؛ یه چیزی بهت بگم؟ بگو خوب... چرا به خانه برنمیگردی؟
- ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ همسر شورش نیکنام ویدیویی در اینستاگرامش منتشر کرد که نوازش و بوسههای مادر شورش نیکنام بر مزارش او را نشان میداد.
قتل حکومتی رضا کاظمی ۱۶ ساله در کامیاران؛
۳۰ آبان ۱۴۰۱، رضا کاظمی ۱۶ ساله، اهل شهر موچش از توابع کامیاران، درحالیکه همراه دوستانش و جهت بازگرداندن مادر یکی از آنان از روستای «محمدآباد» عازم موچش بودند؛ ماشینشان توسط نیروهای سرکوب سپاه متوقف میشود و زمانی که رضا یکی از نیروها را که از اهالی شهر موچش بوده میشناسد؛ از ماشین پیاده میشود و دستهایش را به علامت تسلیم بالا میبرد و نام مامور را صدا میزند و میگوید فلانی منم رضا! پسر حسن مکانیک؛ اما نیروی سرکوب مذکور در لحظه دو تیر جنگ جنگی به دستهای بالا برده رضا شلیک میکند. سپس دو تیر جنگی دیگر به سینه و کتف رضا شلیک میشود. در نهایت این نوجوان ۱۶ ساله به صورت به کما رفته به بیمارستان «کوثر» سنندج منتقل میشود و در روز ۶ آذر ۱۴۰۱ جان خود را از دست میدهد.
رضا صبح ۶ آذر ۱۴۰۱ در بیمارستان جان خود را از دست میدهد، اما ماموران اجازه نمیدهند که این خبر به خانواده ابلاغ شود. حوالی غروب به خانواده رضا میگویند او جان خود را از دست داده است. صدای شیون و فریاد مادر و پدرش بیمارستان را پر میکند.
در ادامه خانواده تحت فشار شدید قرار میگیرند که شبانه و بدون حضور مردم مراسم خاکسپاری را انجام دهد. خانواده رضا در سکوت پیکرش را به روستای پدریاش که کمی هم با موچش فاصله دارد بردند و شبانه به خاک سپردند.
در ویدیویی که از مراسم هفتم رضا کاظمی منتشر شده است، مردم شعار میدهند؛ «مادر برای فرزندت اشک نریز، انتقامش را خواهیم گرفت.»
این تصویر حاوی حضور مادر رضا کاظمی بر مزار فرزندش است.
قتل حکومتی ابراهیم شریفیفر ۲۹ ساله در بوکان؛
۲۵ آبان ۱۴۰۱، ابراهیم شریفیفر ۲۹ ساله و اهل بوکان در جریان اعتراضات مردمی این شهر بر اثر شلیک گلولههای ساچمهای به ناحیه چشم چپ، صورت، دست، قفسه سینه و شکم بهشدت زخمی میشود. او پس از انتقال به یکی از بیمارستانهای بوکان و در ادامه بیمارستان «سیدالشهدا» ارومیه در مورخه ۸ آذر ۱۴۰۱ به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست میدهد.
این معترض زخمیشده بعد از شلیک گلوله بهدلیل بازداشت زخمیشدگان در بیمارستان توسط نیروهای سرکوب با تاخیر و وضعیت وخیم به بیمارستان منتقل میشود. پیکر او به دلیل فشارهای نهادهای امنیتی ساعت سه نصف شب به خاک سپرده میشود.
ابراهیم شریفیفر در آخرین لحظات حیاتش به پدرش گفته بود؛ «پدر جان من زنده نمیمانم وصیت میکنم اگر تمام کردم، بگو پسرم شهید راه کردستان است.»
این جوان ۲۹ ساله توانسته بود تا مقطع راهنمایی به تحصیل ادامه دهد و برای تامین مخارج زندگی خود و خانواده به شغل آرماتوربندی مشغول بوده است.
ابراهیم شریفیفر اهل ورزش و بدنسازی بود و به ماشین علاقه بسیاری داشت.
رویدادهای دادخواهی خانواده برای ابراهیم شریفیفر طی سه سال؛
- ۱۰ آذر ١٤٠٢ مراسم اولین سالگرد قتل حکومتی ابراهیم شریفیفر در منزل پدری وی، با حضور خانوادە و تعدادی از مادران دادخواە بوکان برگزار شد.
- به مناسبت سيزده بدر ۱۴۰۳، دایه مینا و دايه عالیه از مادران دادخواه بر سر مزار فرزندانشان حضور پیدا کردند. دایه مینا، مادر شهریار محمدی میگوید؛ ما برای سیزده بدر آمدهایم پیش فرزندانمان. او با خواندن لایه لایه میگوید شهریار شهید کردستان است و ای به قربانت شوم پسرم شهریار. دایه عالیه، مادر ابراهیم شریفیفر نیز میگوید؛ ابراهیم جان امروز سیزده بدر است، در این روز آمدهام پیشت، نمیگذارم تنها باشی. نمیگذارم خونت پایمال شود.
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴ همزمان با سالگرد تولد ۳۲ سالگی ابراهیم شریفیفر، مادر و پدر و مادران دادخواه از جمله دایه مینا بر مزار او حضور پیدا کرده و سالروز تولدش را گرامی داشتند.
قتل حکومتی آوات قادرپور ۲۰ ساله در بوکان؛
۲۷ آبان ۱۴۰۱، آوات قادرپور ۲۰ ساله، اهل روستای «ملالر» و ساکن بوکان که در جریان اعتراضات مردمی این شهر براثر شلیک مستقیم نیروهای سرکوب بهشدت زخمی شده بود؛ درنتیجه شدت جراحات وارده مورخه ۹ آذر ۱۴۰۱ در بیمارستان «سیدالشهدا» ارومیه جان خود را از دست داد. این جوان ۲۰ ساله در داخل خودروی شخصی خود در ایست بازرسی «ناچیت» هدف شلیک گلوله قرار گرفته بود.
۱۰ آذر ۱۴۰۱ مراسم خاکسپاری آوات قادرپور شبانه و تحت تدابیر شدید امنیتی در روستای «ملالر» برگزار شد.
۱۹ دی ۱۴۰۱؛ مراسم چهلم آوات قادرپور با حضور مردمی و سردادن شعارهای «ژن ژیان ئازادی»، «مرگ بر دیکتاتور» و مویههای خانواده بر مزار او برگزار شد.
۱۰آذر۱۴۰۲؛ اولین مراسم سالگرد قتل حکومتی آوات قادرپور با حضور خانواده و جمعی از مردم بر مزار او برگزار شد.
۲۸ خرداد ۱۴۰۴، کریم قادرپور پدر آوات قادرپور در بوکان، بدون ارائه حکم قضایی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
قتل حکومتی احسان قاسمیفرد ۳۶ ساله در کرج؛
نهم آذر ۱۴۰۱، احسان قاسمیفرد، جوان ٣٦ ساله کُرد اهل کنگاور کرمانشاه و ساکن کرج، پس از باخت تیم فوتبال جمهوری اسلامی در مقابل تیم آمریکا، در بیرون از منزل و در منطقه "سر آسیاب" از سوی پنج نیروی بسیجی سرکوب در کوچه بازداشت میشود و به علت شدت جراحات وارده در نتیجه شکنجه چندین ساعته ازطریق ضرب و جرح و ضربات باتوم به شاهرگ در یک تعمیرگاه جان خود را از دست میدهد.
نیروهای بسیج پس از بازداشت این شهروند، بە مدت پنج ساعت او را هدف شکنجە و ضرب و شتم شدید قرار میدهند. شدت جراحات وارده به این جوان ۳۶ ساله به حدی بود که نزدیکی ساعت پنج یا شش صبح نیروهای بسیج او را بە بیمارستان منتقل میکنند، اما قبل از رسیدن به بیمارستان آقای قاسمیفرد جان خود را از دست میدهد.
با وجود پیگیریها مکرر خانواده نیروهای امنیتی-سرکوبگر پس از چند روز به خانوادە اطلاع میدهند کە پیکر این جوان کشتهشده در سردخانە بیمارستان "شهدای سلامت" در جادە ملارد است.
نیروهای سرکوبگر-امنیتی مادر احسان قاسمیفرد را به شدت تحت فشار قرار داده بودند که علت مرگ فرزندش را «ایست قلبی» اعلام کند. اما او این درخواست را قویا رد کرده و به نیروهای سرکوب گفته بود؛ "پسر من وزنەبردار بودە، اگر پیکر را تحویل نمیدهید، اشکال ندارد، اما آمادە نیستم از خون فرزندم بگذرم و مدیون پسرم شوم."
همچنین نیروهای سرکوب به هنگام تحویل پیکر احسان قاسمیفرد به خانوادهاش، جسد او را کاملا پوشانده بودند و اجازە دیدن چهرەاش را بە خانوادە نمیدادند، اما به دنبال اعتراض شدید خواهر این جوان کشتهشده و داد و بیداد کردن او، نیروهای سرکوب مجبور شده بودند که پوشش صورت احسان را بردارند که خانواده با شکستگی بینی، کبودی صورت، باقیمانده جای شوکر برقی و اسپری فلفل بر روی صورت فرزندشان مواجه شدند.
یک شب قبل از خاکسپاری احسان قاسمیفرد (۱۳ آذر ۱۴۰۱)، نیروهای اطلاعاتی کنگاور و کرج، اطراف آرامستان کنگاور را محاصره کرده بودند. در روز مراسم خاکسپاری نیز یکی از بستگان خانواده آقای قاسمیفرد همراه با فیلمبردار، در حین مراسم خاکسپاری از سوی نیروهای امنیتی به مدت چندین ساعت بازداشت شدند و تمامی فیلمهای مراسم خاکسپاری احسان را «ویروسی» کرده بودند.
احسان قاسمی فرد، ورزشکار رشته وزنەبرداری، فرزند علی و زهره، متولد شهرستان کنگاور میباشد. او تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل کرده بود.
روایت کامل قتل حکومتی او را اینجا بخوانید.
از جانباختگان خیزش ژن، ژیان، ئازادی، در روزهای هفتم و هشتم آذر ۱۴۰۲؛ زهره پایروند و مهدی قاسمیفرد، مادر و برادر احسان قاسمیفرد به اداره اطلاعات کنگاور احضار و توسط نیروهای امنیتی تهدید شدند تا از برگزاری مراسم سالگرد فرزندشان خودداری کنند و پس از گرفتن تعهد کتبی نیروهای امنیتی اعلام کردند که هرگونه مراسم باید با اجازه آنها انجام شود. در ادامه در نهم آذر ۱۴۰۲ نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم سالگرد احسان قاسمیفرد توسط خانوادهاش جلوگیری کردند.
قتل حکومتی سپهر اعظمی ۲۴ ساله در کرج؛
۱۵ آذر ۱۴۰۱، سپهر اعظمی ۲۴ ساله، اهل شهرستان صحنه از توابع کرمانشاه و ساکن کمالشهر کرج در جریان مراسم چهلم حدیث نجفی از جانباختگان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی در کوچه ظفر ١٤ کمالشهر کرج در فاصله دو متری هدف شلیک بیش از هفتاد گلوله ساچمهای نیروهای سرکوب به ناحیه سر قرار گرفت، بهگونهای که خون از چشم، گوش و بینی او خارج میشد. او ۳۳ روز در بیمارستان «مدنی» کرج بستری میشود اما به دلیل نفوذ چهار گلوله ساچمهای به مغز و عفونت شدید جان خود را از دست میدهد. در برگه پزشکی قانونی، علت فوت سپهر اعظمی اصابت گلوله عنوان شده است.
این ویدیو حاوی تصاویری از سپهر اعظمی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان است.
نهادهای امنیتی تا دو روز پیکر سپهر اعظمی را به خانوادهاش تحویل نمیدهند و از خاکسپاری او در چهارباغ، محل قبلی زندگی خانوادگی و آرامستان کرمانشاه جلوگیری میکنند. در نهایت پس از دو روز پیکر سپهر با حضور نیروهای امنیتی و ١٠ نفر از اعضای خانواده در بهشت «علی اشتهارد» به خاک سپرده میشود.
همچنین نیروهای سرکوبگر تحت فشار شدید از خانواده اعظمی تعهد گرفتند که از برگزاری مراسمات ختم و چهلم خودداری کنند.
مراسم هفتم سپهر اعظمی همزمان بود با مراسم چهلم مهدی حضرتی که نیروهای سرکوبگر با بستن درب آرامستان مانع برگزاری آن شدند و همچنین مراسم چهلم سپهر همزمان بود با مراسم هفتم محمدمهدی کرمی و سیدمحمدحسینی که نیروهای سرکوبگر دوباره مانع برگزاری آن شدند و حتی دو روز بعد نیز از برگزاری مراسم تولد سپهر بر مزارش ممانعت بعمل آوردند.
سپهر اعظمی فرزند محمدرضا و فریده، متولد بیست و پنجم بهمنماه ١٣٧٧ و به آرایشگری مشغول بوده است.
هفتم خرداد ۱۴۰۲؛ خانوادههای دادخواه شهریار محمدی و سپهر اعظمی با کاشت نهال، یاد فرزندانشان را گرامی داشتند.
نهم آذر ١٤٠٢، مراسم اولین سالگرد قتل حکومتی سپهر اعظمی با حضور خانواده بر مزار او در کرج برگزار شد. خانواده اعظمی از بیم ممانعتهای نهادهای امنیتی یک هفته زودتر مراسم سالگرد قتل حکومتی فرزندشان را برگزار کردند.
دوم اردیبهشت ۱۴۰۳؛ ویدیویی از مویههای جانسوز مادر سپهر اعظمی بر سر مزار فرزندش در کمالشهر، در حالی که دایه مینا، مادر شهریار محمدی نیز بدون حجاب اجباری در کنار او حضور داشت، در فضایی سنگین زیر کنترل شدید نیروهای حکومتی رقم خورد؛ آرامستانی که بهدلیل وجود مزار محمدمهدی کرمی و محمد حسینی همواره تحت مراقبت است و نیروهای امنیتی تلفن همراه شهروندان را بازرسی و تصاویر را حذف میکنند.
در این گزارش روایت کامل قتل حکومتی سپهر اعظمی را بخوانید.
قتل حکومتی هومن عبداللهی ۲۱ ساله در سنندج؛
۱۶ آذر ۱۴۰۱، هومن عبداللهی ۲۱ ساله و اهل سنندج در جریان اعتراضات مردمی این شهر در محله حسنآباد بر اثر اصابت صدها گلوله ساچمهای به ناحیه قلب به شدت زخمی شد و بعد از انتقال به بیمارستان «کوثر» سنندج جان خود را از دست داد.
پزشکان در گزارش خود علت فوت هومن را اصابت گلوله ساچمه به ناحیه قلب اعلام کردند، اما پزشکی قانونی از تحویل گزارش فوت به خانواده عبداللهی برای ابطال شناسنامه هومن خودداری کرده است و خانواده عبداللهی به دلیل عدم استقلال دستگاه قضایی از ثبت شکایت امتناع کردند.
بامداد ۱۷ آذر ۱۴۰۱، پیکر هومن عبداللهی به خانوادهاش تحویل داده شد و پس از تحویل پیکر هومن، نزدیک به سه هزار نفر در آرامستان "حسن آباد" که پنج کیلومتر با بیمارستان فاصله دارد، منتظر پیکر هومن بودند که در مسیر آرامستان مأموران اطلاعات و ادارە آگاهی و اصغری، فرماندار سنندج و رئیس ادارە آگاهی بعد از مناقشە زیاد، پیکر هومن را ربودند و بە پادگان لشکر ٢٨ سنندج منتقل کردند. پیکر هومن تا ساعت ٣ بامداد در پادگان بود با گرفتن تعهد و پراکندە کردن مردم، پیکر به خانواده تحویل دادند و از اون ٣ الی ٤ هزار نفر تنها ٢٠٠ نفر در زمان خاکسپاری بود و ساعت ٤ بامداد مراسم خاکسپاری تمام شد.
چند روز قبل از مراسم چهلم هومن عبداللهی، اداره اطلاعات سنندج از پدرش میخواهد که به این نهاد مراجعه کند و سرنخی از چگونگی جانباختن هومن به دست آوردند که پدر هومن با قاطعیت تمام این ادعا را رد و به اداره اطلاعات سنندج اعلام کرده بود هومن بر اثر شلیک نیروهای سرکوبگر جانباخته و در آستانه مراسم چهلم به فکر سرنخ افتادید.
در روز مراسم چهلم هومن عبداللهی، نیروهای یگان ویژە اطراف آرامستان حسن آباد را محاصرە کردە بودند و برای ایجاد ترس و وحشت مردم با پهپاد مراسم فیلمبرداری میکردند و همچنین در آخرین هفتە سال، کە خانوادە هومن بر سر مزار فرزندشان رفتە بودند، نیروهای یگان ویژه و سرکوبگر در اطراف آرامستان مستقر شده بودند.
هومن عبداللهی فرزند فرشید و آرزو متولد ١٣ آذرماه ١٣٨٠ سنندج است. وی دانشجوی رشته کشاورزی دانشگاه کردستان بوده و در زمان گسترش ویروس کرونا دانشگاه را رها کرده بود و در تولیدی سنگ مصنوعی پدرش مشغول به کار بوده است. هومن به اسبسواری، کوهنوردی و رقص کُردی علاقمند بوده است.
روایت کامل قتل حکومتی هومن عبداللهی را اینجا بخوانید.
رویدادهای دادخواهی خانواده برای هیمن آمان طی سه سال؛
هفتم آذر ۱۴۰۱؛ مراسم ختم هومن عبداللهی با حضور گسترده مردم در شهرک «حسن آباد» سنندج برگزار و معترضان شعارهایی اعتراضی از قبیل «ژن ژیان ئازادی» و «مرگ بر دیکتاتور» سردادند.
۲۶ دی ۱۴۰۱؛ مراسم چهلم هومن عبداللهی با حضور گسترده مردمی و سردادن شعارهای اعتراضی «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر دیکتاتور»، «شهید نمیمیرد»، «کردستان کردستان، گورستان فاشیستان» و سرودخوانی «ای شهیدان» برگزار شد. اما نیروهای سرکوبگر با هلیشات اقدام به فیلمبرداری از مراسم چهلم هومن عبداللهی کردند. همچنین در این مراسم پدر و مادر هومن عبداللهی به یاد او بر مزارش کبوتر سفید آزاد کردند.
۱۶ آذر ۱۴۰۲؛مراسم اولین سالگرد قتل حکومتی هومن عبداللهی با حضور گسترده مردم و خانواده و سردادن شعارهای اعتراضیرو خواندن سرودهای انقلابی برگزار شد.
۲۹ اسفند ۱۴۰۲؛ پهن کردن سفره نوروزی بر مزار هومن عبداللهی از سوی خانواده در آخرین روز سال.
هفتم تیر ۱۴۰۳؛ آرزو حسینی، مادر هومن عبداللهی با انتشار چند استوری در صفحە اینستاگرام خود بە برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران واکنش نشان داد. او در این استوریها با انتشار تصاویر فرزند جانباختەاش و شماری از جانباختگان، خطاب بە حاکمیت نوشتە است؛ «بین ما و شما دریایی از خون فاصله است.» او پیشتر همراه جمعی از مادران دادخواه کردستان با انتشار بیانیهای اعلام کرده بودند؛ ما تا زمان محاکمه و مجازات قاتلین فرزندانمان دست از دادخواهی برنمیداریم و کل «رژیم» را محکوم کرده و در هیچ انتخابات نمایشی شرکت نمیکنیم.
۳۰ شهریور ۱۴۰۳؛ خانواده هومن عبداللهی در آرامستان «حسنآباد» سنندج مورد توهین و تصویربرداری نیروهای امنیتی قرار گرفتند؛ پیش از رسیدن خانواده، نیروهای امنیتی در محل حضور داشتند و بستگان برای جلوگیری از بازداشت، پدر هومن را از آرامستان دور کردند.
١٣ آذر ١٤٠٣، خانواده هومن عبداللهی با حضور بر سر مزار او، زادروزش را گرامی داشتند. این خانواده با خاموش کردن شمع و مویه تولد فرزندانشان را جشن گرفتند.
۱۵ آذر ۱۴۰۳، دومین سالگرد قتل حکومتی هومن عبداللهی در سنندج با حضور جمع گستردهای از خانوادههای دادخواه و سردادن شعار ژن ژیان ئازادی و شهید نمیمیرد برگزار شد. همچنین در این مراسم فرشید عبداللهی پدر هومن پیامی در ادامه دادخواهی رو به مردم منتشر کرد. مادرش نیز در این مراسم با سخنرانی بر ادامه دادخواهی تاکید کرد.
۱۶ دی ۱۴۰۳، فرشید عبداللهی، پدر هومن عبداللهی در شعبه دوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب سنندج به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «تشویش اذهان عمومی» تفهیم اتهام شد. وی پس از تودیع وثیقه آزاد شد. این احضار که روز ۱۳ دی صادر شده بود، به دلیل شرکت عبداللهی در مراسم یادبود دایه فراست جعفر قشلاقی، از مادران دادخواه سنندج، انجام شد.
ششم مرداد ۱۴۰۴ همزمان با برگزاری مراسم خاکسپاری چیاکو یوسفینژاد با حضور هزاران نفری مردم، پدر هومن عبداللهی از جانباختگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی ضمن حضور در مراسم خاکسپاری چیاکو یوسفینژاد، با تعظیم و بوسه، یاد و نام او را گرامی داشت.
قتل حکومتی شهریار عادلی ۲۷ ساله، زیر شکنجه در سردشت؛
یکم آذر ۱۴۰۱، شهریار عادلی ٢٧ ساله و اهل سردشت، در جریان بازداشتهای گسترده مردمی به اتهام شرکت در اعتراضات بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات سردشت منتقل شد. او ۱۲آذر ۱۴۰۱ با تودیع وثیقه آزاد شد، اما به دنبال شکنجه شدید به بیمارستان منتقل شد و در نهایت بر اثر شدت جراحات و خونریزی معده در ۱۷ آذر ۱۴۰۱ جان خود را از دست داد.
نیروهای امنیتی پس از اینکه مطلع شدند که شهریار عادلی در بیمارستان جان خود را از دست داده، خانواده او را تهدید کردند که علت مرگ فرزندشان را ایست قلبی اعلام کنند و سکوت اختیار کنند و در رابطه با موضوع جانباختن فرزندشان از مصاحبه با رسانهها خودداری کنند.
روز جمعه هجدهم آذرماه ١٤٠١، مراسم خاکسپاری پیکر شهریار عادلی با حضور نیروهای امنیتی و خانوادهاش در سردشت برگزار شد.
روایت و تصاویر بدن شکنجه شده او را در اینجا مشاهده کنید.
تنظیم؛ اوین مصطفیزاده