سنندج؛ گرامیداشت پنجمین سالیاد وفات جلال ملکشاه؛ نماد ادبیات متعهد و مقاومت در برابر ظلم و بیعدالتی
امروز جمعه نهم آبان ۱۴۰۴، پنجمین سالیاد وفات شاعر برجسته کُرد، جلال ملکشاه، با حضور جمعی از ادبیان، خانوادههای دادخواه، وفاداران و مردم سنندج، بر سر مزار او در روستای ملکشان برگزار شد. مراسم با نهادن دستهگل و ادای احترام، خواندن شعر و آوازهای نامی او همراه بود.
مراسم با چند دقیقه سکوت به یاد جلال ملکشاه و شهدای کُردستان آغاز شد. خانواده ملکشاه به حاضرین خوشآمد گفتند و سپس با خواندن برخی از اشعار او، یاد و نامش گرامی داشته شد. ماموستا رحیم لقمانی، دوست وفادار او، شعری از ملکشاه خواند و ماموستا آکو جلیلیان او را سرمایهای اجتماعی برای کردستان معرفی کرد. در ادامه، مسلم زارعی، نویسنده و مترجم کُرد، شعری به یاد او سرود و مژگان کاووسی، زندانی سیاسی سابق و پژوهشگر زبان کُردی، بر اهمیت حق زبان کُردی تاکید کرد.
مراسم همچنین به گفتمان ملکشاه در شعر و اشعارش برای درد ستمدیدگان پرداخته و بر ضرورت فراتر رفتن این پیامها از مرزهای کردستان و کردستان ایران تاکید شد.
جلال ملشکاه؛
جلال ملکشاه، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و کنشگر چپگرای کُرد بود که به دو زبان فارسی و کُردی مینوشت. او در روستای «ملکشان علیا» از توابع سنندج زاده شد و از جوانی به شعر و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی روی آورد.
ملکشاه از دهه ۵۰ خورشیدی بهدلیل فعالیتهای سیاسی و باورهای عدالتخواهانه و مخالفت با سرکوب، بارها توسط حکومت پهلوی و سپس توسط جمهوری اسلامی بهدلیل شعرهای انتقادیاش درباره فقر، تبعیض، و مقاومت مردم کُرد بارها، احضار، بازداشت و زندانی شد. او در سال ۱۳۶۲ به ۱۰ سال زندان محکوم شد. در سال ۲۰۱۴، پس از سرودن شعری در حمایت از مقاومت کوبانی در برابر داعش، دوباره توسط نهادهای امنیتی احضار و تهدید شد تا هیچ شعری در این باره منتشر نکند.
با وجود فشارها، ملکشاه به فعالیت فرهنگی ادامه داد و سالها در انتشارات صلاحالدین ایوبی، مجله سروه و نشریه کُردی «پرشنگ» بهعنوان شاعر، نویسنده و سردبیر فعال بود. او از پایهگذاران پرورش نسل جدید شاعران کُرد در مؤسسه فرهنگی «احمد خانی» نیز بود.
جلال ملکشاه از اعضای اولیه کانون نویسندگان ایران بود و پیش از انتشار رسمی آثارش به عضویت این نهاد فرهنگی درآمد. او در سالهای پایانی دهه ۱۳۵۰ خورشیدی با بسیاری از چهرههای برجستهی ادبیات معاصر ایران، از جمله احمد شاملو، محمد مختاری، و سیمین بهبهانی در ارتباط بود و از مدافعان سرسخت آزادی بیان و استقلال نویسندگان از قدرت سیاسی به شمار میرفت.
ملکشاه در جلسات کانون، بارها نسبت به سانسور دولتی و سرکوب ادبیات مستقل در ایران هشدار داده بود و معتقد بود که ادبیات باید «صدای بیصدایان» باشد. او در همان سالها به خاطر فعالیتهایش تحت نظر نهادهای امنیتی قرار گرفت و پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز بهدلیل تداوم مواضع انتقادیاش از فعالیت در چارچوب رسمی فرهنگی جمهوری اسلامی محروم شد.
در دهههای بعد، با وجود فشارهای امنیتی و بازداشتهای مکرر، همچنان بهطور غیررسمی با اعضای مستقل کانون نویسندگان در داخل و خارج از کشور همبستگی فرهنگی و فکری داشت و در مصاحبهای گفته بود:
«من به ادبیات متعهد باور دارم، نه ادبیات مطیع. نویسنده اگر در برابر ستم سکوت کند، از مردم جدا شده است.»
عضویت و فعالیت او در کانون نویسندگان، یکی از مهمترین جلوههای پایبندیاش به آزادی اندیشه، بیان و خلاقیت ادبی بود؛ اصولی که تا پایان عمر به آن وفادار ماند، هرچند بارها هزینهاش را با احضار، بازداشت و ممنوعیت از فعالیت فرهنگی پرداخت.
جلال ملکشاه در ۱۱ آبان ۱۳۹۹ بر اثر نارسایی قلبی در سنندج درگذشت. اما حتی پس از مرگ نیز، فشارها بر خانواده و دوستدارانش ادامه یافت. نهادهای امنیتی مانع از برگزاری مراسم خاکسپاری و یادبود عمومی برای او شدند و نیروهای انتظامی در گورستان حضور یافتند تا از تجمع شاعران، نویسندگان و مردم جلوگیری کنند. چندین برنامهی یادبود او در سنندج و مریوان نیز با دستور امنیتی لغو شد.
شعرهای او بازتاب رنج، مقاومت و واقعیت اجتماعی مردم کردستان است؛ زبانی ساده و پرقدرت که همزمان سیاسی، انسانی و شاعرانه است. از آثارش میتوان به مجموعههای؛ زڕه زنجیری وشه دیلهکان (صدای زنجیر واژههای اسیر)، کارهسات (فاجعه) و آوازهای فصل اضطراب اشاره کرد.
اشعار او به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، عربی لیبیایی، فرانسوی، روسی، سوئدی و … ترجمه شدهاند.
به گفته شیرکو بیکس، «شعر ملکشاه زبان و ادبیات کردی را گسترش داد و از دل برمیخیزد و بر دل مینشیند.»
