روایتی از شلیک گلوله ساچمهای و گاز اشکآور به چشم و صورت فرزاد مرادینیا، فعال کارگری و معترض سنندجی در جریان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی
فرزاد مرادینیا، فعال کارگری ۳۶ ساله از اهالی سنندج است. او به عنوان یک معترض در جریان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی به دنبال قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی، براثر شلیک گلوله ساچمهای و گازاشکآور از فاصله نزدیک، به شدت زخمی میشود. آقای مرادینیا در نتیجه شلیک گلوله نیروهای سرکوب دچار نابینایی چشم چپ، اختلال شنوایی گوش چپ و شکستگی و دررفتگی شدید از ناحیه کاسه چشم، بینی، فک، شقیقه و گیجگاه شده است.
کُردپا که به صورت اختصاصی به روایت کشته و زخمیشدگان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی در کردستان میپردازد، اینبار به نحوه زخمیشدن و شلیک به فرزاد مرادینیا از معترضان سنندجی پرداخته است که اکنون به خارج از کشور پناهنده شده است.
۱۶ مهر ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات گسترده مردمی در شهر سنندج به دنبال قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی و خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی، چهار تن از شهروندان سنندجی در نتیجه شلیک گلوله نیروهای سرکوبگر-حکومتی جان خود را از دست میدهند. پیمان منبری ۲۵ ساله، داریوش علیزاده ۳۳ ساله، یحیی رحیمی ۳۲ ساله و محمد امینی اسامی این جانباختگان بوده که جمهوری اسلامی مرتکب قتل حکومتی آنها شده است.
همزمان با کشتە شدن این چهار تن در سنندج، شماری از شهروندان نیز با شلیک نیروهای سرکوبگر-حکومتی زخمی شدند. فرزاد مرادینیا یکی از زخمیشدگان روز ١٦ مهر سنندج میباشد کە چشم چپ خود را از دست داده و امیدی بە هیچ نوری ندارد.
چگونگی شرکت و حضور فرزاد مرادینیا در اعتراضات مردمی سنندج؛
فرزاد مرادینیا کە هماکنون در خارج از کشور بهسر میبرد، درباره چگونگی حضور در اعتراضات مردمی سنندج بە کُردپا میگوید؛ بنده به واسطهی تجاربم از حضور چندین ساله در اعتراضات خیابانی، در جریان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی در تاریکی شبها به خیابان و کانون اعتراضات سنندج میرفتم و روزها حدالامکان مشغول سازماندهی، تهیه تدارکات، آب و غذا، ماسک و لوازم ایمنی بودیم.
نحوه شلیک به فرزاد مرادینیا و نابینایی چشم چپ، اختلال شنوایی گوش چپ و شکستگی و دررفتگی شدید از ناحیه کاسه چشم، بینی، فک، شقیقه و گیجگاه؛
آقای مرادینیا در رابطه با نحوه زخمیشدن خود در جریان اعتراضات مردمی سنندج بە کُردپا گفت؛ صبح روز ۱۶ مهر ۱۴۰۱ در خیابان «ششم بهمن» و کوچه روبهروی «پاساژ بهاره»، برای یکسری امور شخصی به خیابان رفته بودم که ساعت ۹ صبح با حمله وحشیانه مامورین به کودکان، نوجوانان و افراد سالخورده در خیابان مواجه شدم و نتوانستم بیتفاوت باشم. به نشانه اعتراض به سمت ماموران رفتم، اما آنها با باتوم شروع به ضرب و جرح من کردند و برای جلوگیری از زخمی شدن دوست مریضم که همراهم بود، از ماموران فاصله گرفتیم؛ اما هنوز ۷-۸ متر دور نشده بودیم که با گلولههای ساچمهای و گاز اشکآور هدف شلیک قرار گرفتیم. من ابتدا زخمی شدم و بر زمین افتادم، به دوستم نیز شلیک کردند.
او شدت جراحات خود را اینگونه توصیف میکند؛ براثر شلیک گلوله گاز اشکآور و گلوله سلاح شکاری تک لول «تاپر»، دچار نابینایی چشم چپ و اختلال شنوایی گوش چپ شدم. همچنین نیمه چپ صورتم با ۴۰ سانتیمتر پلاتین نواری بهم جوش خورده و بازسازی شده است؛ چراکه شدت ضربه گلوله گاز اشکآور به حدی بود که کاسه چشم، سینوس بینی، فک بالا و شقیقه و گیجگاه جمجمهام را شکسته و خُرد کرده و فک پایینم دچار دررفتگی شده بود.
مراجعه به درمانگاههای محلی و در نهایت فرار به تهران جهت معالجه و شمار بالای زخمیشدگان کردستان در بیمارستان فارابی تهران؛
آقای مرادینیا و دوستش، پس از زخمیشدن از بیم بازداشت توسط نهادهای امنیتی به یکی از درمانگاههای حومه سنندج میروند. آنجا خوشبختانه ساچمههای صورت، دست، آرنج و مچ دوستش که به علت درشت بودن ساچمهها سطحی و زیر پوستی بودند، از سر و صورتش خارج و تخلیه میشوند.
اما آقای مرادینیا به دلیل شدت جراحات وارده ناچارا به بیمارستان کوثر سنندج و از بیم بازداشت به بیمارستان فارابی تهران منتقل میشود؛ او در اینباره میگوید؛ من به دلیل شرایط وخیم چشم و صورتم، ناچارا به بیمارستان کوثر رفتم. اما به دلیل فشار نهادهای امنیتی به تهران فرار کرده و به بیمارستان فارابی مراجعه کردم. آنجا متوجه شدم که تعداد بسیار زیادی از جوانان و معترضان زخمی شده از شهرهای کردستان مانند مریوان، سنندج، کامیاران و دیواندره از ترس بازداشت توسط نیروهای امنیتی نتوانسته بودند به مراکز درمانی شهر خود مراجعه کنند و خود را به بیمارستان فارابی تهران رسانده بودند. در میان زخمیشدهها افرادی بودند که هر دو چشم خود را از دست داده بودند و حتی به دلیل فضای امنیتی و بیم بازداشت، امکان فهمیدن اسم و مشخصات زخمیشدگان وجود نداشت.
فرزاد مرادینیا معترض زخمیشدهای که خود شاهد زخمیشدن تعدادی زیادی از معترضان و مردم سنندج است؛
آقای مرادینیا به عنوان یکی از زخمیشدگانی که خود شاهد مجروحیت تعداد زیادی از افراد و معترضان سنندجی بوده است، در این خصوص به کُردپا میگوید؛ من به شخصه تعداد زیادی از زخمیشدگان را میشناسم که اصلا به بیمارستان مراجعه نکردهاند و یا افراد زیادی هستند که به بیمارستان مراجعه کرده و چشمشان را از دست دادهاند، اما به دلیل فشار و تهدید نیروهای امنیتی حاضر به رسانهای کردن جنایتی که در حقشان انجام گرفته، نیستند. زخمیشدگانی از محلههای «سیروس»، «فیضآباد»، «کمربندی» و «نایسر»که برای حفظ امنیتشان، نمیتوانم از آنها اسمی ببرم، اما تلاش میکنم به مواردی از آنها اشارهای داشته باشم.
یک مورد از آنان جوانی در محله «نایسر» است. او بهدنبال شلیک گلوله نیروهای سرکوب از خیابان به داخل کوچهها و تا نزدیکی کوه و تپههای روستاهای پشت نایسر و گردنه صلوات آباد فرار کرده بود. اما نیروی سرکوب موتورسوار او را دنبال کرده و در نزدیکی کوهها صورتش را هدف شلیک مستقیم گلوله قرار داده بودند. او در نهایت یکی چشمانش را ازدست داد.
در موردی دیگر، شخصی نزدیک به ۲۰ گلوله ساچمهای به صورتش شلیک شده بود. من بعد از چندین ماه از موضوع اطلاع پیدا کردم و او را برای مداوا و تخلیه ساچمهها نزد جراح بردم. اما به دلیل تعداد زیاد و عمق ساچمهها و حساس بودن صورت و مکان ساچمهها، همچنین ریسک فلج شدن عصبهای صورت، ابرو، دهان، چشم و پلکها پزشکان قادر به جراحی نشدند. در نتیجه او باید تا آخر عمر با درد، خارش و سوزش آن ساچمهها زندگی کند.
اشارهای به فعالیتهای فرزاد مرادینیا، فعال کارگری از دهه ۹۰؛
فرزاد مرادینیا از سال ۱۳۹۰، عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری بوده است و در این مدت در تمامی آکسیونهای روز کارگر، روز جهانی زن (۸ مارس) و گل گشتهای اعتراضی و حمایتی از کارگران زندانی، زندانیان سیاسی و کارگران کشته شده توسط جمهوری اسلامی، حضور داشته است.
او همچنین بهدلیل فعالیت و ارتباط با کانون صنفی معلمان و سایر اتحادیههای آزاد کارگران، شورای زنان، انجمن زنان آزادیخواه و برابری طلب و دیگر نهادهای مخالف کار کودک و حتی انجمن نه به اعدام و نه به سنگسار که در سنندج فعالیت میکردند، در کارگروهها عضو بوده و دارای سابقه فعالیتهای مشترکی با آنان است.
برگزاری کارگروه محکومیت خشونت علیه زنان به مناسبت ۲۵ نوامبر در سنندج، دایر کردن کلاسهای تئاتر، ورزش، کوهنوردی، همکاری با گروههای کوهنوردی مستقل که فعالیتی ورزشی-فرهنگی بوده و شرکت در آکسیون حمایت مردم سنندج از کوبانی از دیگر فعالیتهای مدنی آقای مرادینیا است.
اشارهای به سوابق زندان و محکومیت به حبس فرزاد مرادینیا، فعال کارگری؛
او در سال ۱۳۹۱ در مجمع سالانه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، همراه با ۶۰ تن از اعضای کمیته دستگیر میشود و بعد از گذشت دو روز شکنجه، ضرب و شتم و بازجویی آزاد شد.
این فعال کارگری، در سال ۱۳۹۳ مجددا دستگیر و به مدت ۲۶ روز در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سنندج تحت بازجویی قرار میگیرد. او نهایتا با تودیع وثیقه ۷۰ میلیونی به صورت موقت آزاد شد و بعد از مدتی در دادگاهی ۱۵ دقیقهای به ۳ سال زندان محکوم میشود. سپس با سپری کردن ۱۳ ماه از دوران محکومیت، به صورت مشروط از زندان آزاد شدم و باقیمانده مدت حبس او به ۴ سال زندان تعلیقی تغییر یافت.
این فعال کارگری با وجود آزادی از زندان به صورت مشروط، مجددا به جلسات کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری برگشته و در سایر آکسیونهای کارگری و حمایتی از زنان و کودکان حضور داشته است.
او همچنین در اعتراضات مردمی دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ حضور داشته است و در آبان ۹۸ چندین مرتبه با ضربات باتوم توسط نیروهای سرکوبگر-حکومتی زخمی شده است.
فرزاد مرادینیا؛
فرزاد مرادینیا، فرزند سعید و عایشە، متولد دهم تیرماە ١٣٦٥ در سنندج است.
او یک فعال کارگری چپ است.
آقای مرادینیا قبل از بازداشت، در شغلهای کارگری ساختمان و سپرسازی خودرو مشغول به کار بوده است. اما به دنبال بازداشتهای پی در پی و زندان، شغل و مشتریهای خود را از دست داده و بعد از آزادی از زندان به دستفروشی پوشاک مشغول بوده است.