یک جامعه مذهبیاست که میخواهد از طریق مذهب، سنت و خانوادهها، زنان را به سکوت وادار کند
16:26 - 3 آذر 1390
گفتگوی اختصاصی آژانس خبررسانی کُردپا با نگین شیخ الاسلامی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان
مقارن با (بیست و پنجم نوامبر برابر با چهارم آذرماه روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان)
بیوگرافی:
نگین شیخ الاسلامی متولد 1353 سنندج، لیسانس ادبیات فارسی و فوق لیسانس روزنامه نگاری، وی اولین فعالیت مدنی خود را در دوران دانشجویی و از سال 77 آغاز نمود، همچنین وی یکی از مؤسسین انجمن آذر مهر زنان در کردستان ایران بوده است.
نگین شیخ الاسلامی در طول دوران فعالیتهای فرهنگی و بعدها سیاسی خود چندین بار توسط نهادهای امنیتی حکومت اسلامی ایران بازداشت و از سوی دستگاه قضایی ایران محکوم گردید، وی در نتیجهی یکی از بازداشتها به یکسال و نیم حبس تعلیقی به مدت پنج سال محکوم شد و نهایتاً و در آخرین مورد بازداشت و آزادی با تودیع وثیقهی 50 میلیون تومانی مجبور به ترک وطن گردید، او در حال حاضر مقیم سوئد میباشد.
نگین شیخ الاسلامی نیز همچون دیگر زنان فعال کرد از سوی حکومت اسلامی ایران مورد شدیدترین تهدیدها و اذیت و آزارها قرار گرفت.
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
شیخ الاسلامی: نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از جوامع شاهد خشونت علیه زنان هستیم و خشونت به یک امر عادی و روزمره تبدیل شده و این خشونتها نه تنها از سوی زنان بر مردان اعمال میشه بلکه از سوی سیتمهای حاکمه بر کل جوامع موجود اعمال میشه.
حالا اگه به ایران نگاه کنیم و این رو در چارچوب جامعهی ایرانی نگاه کنیم، شاهد انواع مسئله خشونت هستیم، خشونتهای خیابانی، خانگی و اداری و این مسئله تمام افراد جامعهرو در بر میگیره، اما این خشونتها بیشتر مواقع از سوی مردان بر زنان اعمال میشه، البته در اینجا خود مردان همچون ابزاری به کار برده میشن در دست عواملی که از خشونت تعریف و تمجید میکنن.
خشونتها در ایران و در تمامی ارکان جامعه به چشم میخوره در خانه، در ادارت، در نهاد آموزشی و پرورشی ما میتونیم خشونتیرو که از سوی افراد بر همدیگر از سوی سیستم بر مردم اعمال میشه کاملا مشاهده کنیم، در خانواده در بازار و کل نهادهای اداری موجود نیز، خود مردها به شیوهی غیر مستقیم یک بازیچهای در این نوع خشونت هستن.
مثلاً اگر پدیده قتلهای ناموسی رو در نظر بگیریم، اقدامات مردها در اجتماعه که ناموس خودش رو پایمال شده میبینه، ناموس خودشرو خُرد شده و از بین رفته میبینه و مرد کینه و نفرت خودشرو به صورت وارونه علیه زن تخلیه میکنه و در اینجا رنج در تاریخ نهفته است و من در اینجا فکر میکنم که مردان در این جا خود یکی از قربانیان قتلهای ناموسی هستن چون وقتی که مرد زنش رو میکُشه اول خودش رو نابود کرده و عشق و دوست داشتن رو در خودش میکُشه.
من فکر میکنم که در این رابطه تنها زنان قربانی این خشونت نیستن، زنان در جامعهای که ما هر روز داریم اونرو لمس میکنیم و در جامعهای که سیستم حاکمه ترویج کننده این نوع خشونت هست و حتی بیرون از این جامعه نیز سیستمهایی هستند که هر روز یک نقشه میکشن و طراحی میکنن که میتونم دنیای غرب رو نام ببرم که این دهه نسبت به دههی پیش، به شیوهی دیگه از خشونت تعریف میکنن، این دهه یه تعریف از خشونت دارن و دههی دیگه یک چیز دیگره و تمامی اینها هر روز خشونت رو بازتولید میکنه و خشونترو در قالبی جدید به جامعه تزریق میکنه.
در جامعهی ما زنان به عنوان یک ابزار سکسی و یک ابزار جنسی ازشون نام برده میشه و زنان رو از من بودن خودشون دور میکنن، یعنی هویت واقعی انسان بودن زنانرو ازشون میگیرن و با انواع حالتها زنان بی هویت شده از سوی جامعه مورد خشونت قرار میگیرن و حتی زنان بیشتر از سوی عزیزان خودشون همچون پدر، برادر، همسر و ...متحمل خشونت میشن و بیشتر خشونت رو لمس میکنه.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
شیخ الاسلامی: جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیساش تا بهحال به شیوههای متعدد مبادرت به خشونت کرده برای تثبیت جایگاه خودش. کاری که جمهوری اسلامی برای تثبیت جایگاه خودش انجام میدهد بیشتر برای تثبیت جایگاه کنونیاش بوده و اما جمهوری اسلامی از اسلام بهعنوان ابزاری استفاده کرده برای سرکوب زنان.
از سرکوب زنان بهعنوان عاملی استفاده کرده که بیشتر بتواند جامعه را کنترل کند. اسلام ابزاریاست برای جمهوری اسلامی که از آن استفاده میکند و چونکه جامعه ایران یک جامعه مذهبیاست میخواهد از طریق مذهب، سنت و خانوادهها زنان را به سکوت وادار کند. اینجاست که امر به معروف و نهی از منکر را به کار میبرد. ولی زنی که در خیابان امنیت نداشته باشد و مثلاً با توهین روبرو شود، زنی که جسارت و شخصیتاش در همان خیابان که مورد توهین قرار میگیره و دستگیر میشود و مورد ضرب و شتم نیروهای انتظامی قرار میگیرد، زنی است که شخصیتاش خرد میشود زنی است که با اعمال قانون این مسئله برایش نهادینه میشود، زنی است که از عنصر وجودی خودش تهی میشود.
اینجا مسئله دیگری اهمیت داره، که زنان را برعلیه زنان بکار میبرند، یعنی خود زن تحت لوای \"منکرات\" با زنان برخورد میکند و با خشونتی شدید با زنان برخورد میکنند. این زنان با تفکری مردانه میآیند و بازهم مروج همان سیستم مردسالاری هستند که جمهوری اسلامی میخواهد آنرا در جامعه ترویج کند. مسئلهی دیگر که وجود داره اینه که جمهوری اسلامی تنها با خشونت در خیابانها زنان را با حاشیه نمیبرد و آنها را از جامعه حذف نمیکند، بلکه جمهوری اسلامی حتی در قانونی اساسی خودش زنان را به سکوت، به حاشیه و به حقارت وادار میکند. هنگامی که زن در قانون اساسی ایران از حقوق اولیه خودش، مثل یک انسان برخوردار نیست میتواند تمامی منیات و وجودی خودش را از دست بدهد بهخاطر به دست آوردن کوچکترین حق انسانی خودش.
اگر دادگاههای خانواده ایران را نگاه کنیم متوجه میشویم که یک زن، اولاً اگر بخواهد طلاق بگیرد باید بارها و بارها مسیر قضائی دادگاههای خانواده ایران را طی کند تا بتواند ثابت کند که حقی دارد و میخواهد از حق پایمال شدهی خودش دفاع کند، این یک مورد. مورد دیگر این است که زن حق ندارد طلاق بدهد، زن میتواند طلاق داده شود و هر وقتی که مرد اراده کند میتواند با دادن مهریه زن را از خانه بیرون کند. اینجا امنیت خانوادگی و امنیت اجتماعی زن زیر سؤال میرود. مسئله دوم، مسئله قانون حضانت بچه است. زن یک مادر است، اما این مادر هیچ ارادهای برای نگهداری فرزند خودش ندارد. مرد میتواند اراده کند که مادری را که از خانه رانده و بیرونش کرده، فرزند را هم ازش بگیرد و قانونی که ایران داره و ابزار این قانون هم اسلام هست و مرد نیز داره از همان ابزار اسلام استفاده میکند.
مرد حق دارد بچه را از مادر بگیرد و مادر لیاقت نگهداری بچه را ندارد. فقط در شرایطی خاص مادر میتواند بچه را نگهداری کند. این نوعی دیگر از خشونت میباشد که بهکار برده میشود. یعنی تمامی موارد که در جامعه ما وجود دارد میتوانند که مَنیت یک زن را بهعنوان یک انسان زیر سؤال ببرد. همه اینها یک نوع خشونت در جامعه هستند که میتوانیم بهعنوان خشونت قانونی از آنها نام ببریم و مسئله دیگر هم مسئله منکرات هست (که خود شما هم اشاره کردید) مسئلهای است که زن در اجتماع به آن حقوق برسد حقوق اجتماعی است. این نوع خشونت فقط از طرف سیستم جمهوری اسلامی نیست، یک زن ایرانی، چه کُرد، چه فارس، چه بلوچ، چه ترک فرق نمیکند، زن ایرانی در اجتماع در خیابانهای ایران امنیت اجتماعی ندارد. یعنی زن تبدیل شده به یک سوژه سکسی که مردان که حتی یک نوجوان چهارده پازده ساله هم به خودش حق میدهد که در خیابان و در حال تردد به حریم خصوصی زن تجاوز کند و بهعنوان مثال به او متلک بیاندازد، اما زن نمیتواند هیچی بگوید و اگر زن پاسخگو باشد باز هم یک عرف اجتماعی وجود دارد که که این عرف اجتماعی در شهر و در فرهنگهای متفاوت فرق میکند. مثلاً ممکنه در کردستان به شیوهای با این برخورد شود و در تهران که پایتخت هست و مرکز نشینه به شیوهی دیگری برخورد شود و در شهرهای دیگر به نحوی دیگر با این برخورد شود. از این لحاظ زنی که در خیابان امنیت اجتماعی نداشته باشه و در هر قدم پیادهروی که داره چهارتا ماشین براش بوق بزنه، یا اینکه یک پسر بچه یا حتی یک مرد کامل میتواند به او متلک بگوید و به او توهین اجتماعی کند، این زن نمیتواند موقعیت اجتماعی خودش را حفظ کند. این زن حتی خودش هم باور میکند که چیزی جز برای رضایت سکسی مرد نیست. اگر اینها را نگاه کنید، تمامی مواردی که در جامعه چیده شده، مواردی هست که توهین و خشونت درآن نهفته است که برعلیه زن بهکار برده میشود و ابزار این خشونت مردان هستند، مردان در اینجا بهعنوان یک ابزاری بکار برده میشوند، بدون آنکه خودشان هم بدانند، مردان هم به شیوهای بازیچه هستند. ببینید یک نفر یا گروهی هستند که این مهرههای چیده را بازی میدهند. یعنی مردان هم در میان بازیچه هستند.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
شیخ الاسلامی: ببینید خشونت زاده تفکر انسانهاست، اما سیتسمهای موجود میتوانند این خشونت را کم رنگ یا اینکه پررنگتر کنند. غرب یا دنیای سرمایهداری هم خشونت را دستچین میکنند، تاریخی متفاوت از خشونت ارائه میکنند. در هر دهه نسبت به دههی گذشته خشونت را به نحوی متفاوت تعریف میکنند. اما چیزهایی هستند که همیشه در جامعه متدوال هستند، و ما میتوانیم بهعنوان مثال از آنها نام ببریم عرفهای جامعه هستند. در جامعه ایرانی نوزادی که بدنیا میآید، حتی زمانیکه جنین هست در شکم مادرش مورد حقارت قرار میگیرد. مادری که هراس داره که اگر بچهاش پسر باشه که باید پاسخگوی شوهر و خانواده شوهر خودش باشد، این هراس از لحاظ روانشاسی به نحو غیرمستقیم هم بر مادر و هم برجنینی که در شکماش قرار داره تأثیر میگذارد. این بچه اگه دختر باشه که برای اولین بار در همان دوران جنینی مورد حقارت قرار میگیرد، که مادر هراس داره که بچهاش دختر باشد. وقتی که نوزاد بهدنیا میآید از همان اوان کودکی، دختر و پسر که نمیدانند تفاوتی در میانشان وجود داره، بلکه این پدر و مادر هستند که به بچه میفهمانند که جنسیتشان تفاوت داره. اگه پسر باشه با شیوهی متفاوتی برخورد میکنند. مثلا اگر هنگام تعویض پوشاک آلت تناسلی او بیرون باشه نازش میدهند. اما اگر دختر باشد متفاوت با او برخورد میکنند، و با یک تذکر پدر یا حتی مادر، که باید فوری پوشیده بشه و حتی مادر هم دراین حالت شرم میکند و بچه رو زود میپوشاند. پس در اینجا خشونت برای این کودک دو سه ساله طبقهبندی میشود و یاد میگیرد که تفاوت داره و وقتی که به مدرسه میرود و بعداً به سن نه سالگی میرسد و سینههاش بزرگ میشه و بالغ میشود، تلاش میکند بالغ شدن و زنانگی خودش رو پنهان کند. این دختر بچه به زیباهایی زنانه خودش افتخار نمیکند، از اینکه یک زن کامل میشود، از اینکه سینههاش برجسته میشود. یعنی احساس میکند که باید اینها را پنهان کند. چنین حقارتی را این دختر با خودش بزرگ میکند. دختر بچههای ما وقتی که به عادت ماهانه میرسند شرم میکنند و این قضیه را از مادرانشان پنهان میکنند.
ببینید حتی در این روزها هم با وجود سیستمهای ماهواره و فیس بوک و خیلی امکانات دیگر که در جهان وجود داره اما در عمق جامعه، غیراز بخش کوچکی از جامعه مرکزنشین ایران، یک دختر بچه در اولین عادت ماهیانهاش شرم میکند که بگه من دیگه دارم یک زن میشوم یا یک خانم میشوم، اینها را مایه برازندگی خودش نمیدونه. اینجاست که یک زن یاد میگیرد که حقیر باشد و خودش را کوچک بداند. پس از همان اوایل کودکی جنسیت در زن و مرد ما، در جامعه و خانوادهی و فرهنگ وجود داره، تعیین کننده همان جنسیت هست. سیستم جمهوری اسلامی با توجه به حساسیتی که در جامعه هست با توجه به دنیای مدرن و پیشرفت علم در عوض اینکه این حساسیتها را کمرنگتر کند، بیشتر بر آنها پافشاری میکند، برای اینکه این حساسیتها بیشتر شود و این را مایه موفقیت خودش میداند. و وقتی نگاه میکند که بخش عمدهای از جامعه هستند ومیتوانند حلقه تکان دهندهای باشند، میتوانند حلقه پیشرفت باشند، هم بهعنوان مادر، هم بهعنوان همسر، هم بهعنوان یک زن، چون همیشه در جامعه ما سعی میکنند زن را در قالب مادر یا در قالب همسر تعریف کنند، زن بهخودی خودش تعریفی نداره، یک خانم جدای از اینکه تعریفی برایش نمیکنند همیشه سعی میکنند این زن به حاشیه رانده شود، این به حاشیه راندن و تعریف مادر بودن و زنانه بودن وی، همان به حاشیه راندن زنان جامعه ما هستش.
زنها خودبخود از سوی جامعه حذف میشوند یعنی نصف بیشتر جامعه ایران که بر اساس آمارها اکثریت جمعیت ایران از زنان تشکیل شده، براثر فشار جامعه خودبهخود حذف میشوند. یعنی نصف بیشتر عنصرهای فعال و خلاق که زنان هستند از جامعه حذف میشوند و به کنار رانده میشوند و در این میان چه کسی میتواند مهره باشه و مهرهها را حرکت بدهد و زنان را به حاشیه براند، مردها هستند. مردان ابزاری لازم و کافی هستند و تاحدی هم باتوجه به روحیات مردانه که در روحیات مردهای جامعه ما نهادینه شده، آنها را پرورش و تربیت میکنند، فرهنگ سازی میکنند تا زنان را با این وسیله از جامعه حذف کنند.
پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بینالمللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
شیخ الاسلامی: به باور من چنین تعابیری از موجودیت زن، مثلاً اینکه بهشت زیر پای مادران است یا اینکه زن مادر جامعه است و یا روز مبارزه با خشونت علیه زنان، همهی اینها، تعابیری هستند که انکار کننده وجود زنان هستن.
زن یک انسانه و یک موجودی متفاوت نیست و زن هم مثل مردها هستن. به باور من تفاوتی بین زن و مرد وجود نداره و ما انسانها هستیم که این تفاوت رو درست میکنیم و خود ما هستیم که این تعاریف رو بازتولید میکنیم.
خود ما هستیم که انسانها رو تعریف میکنیم و زن رو از مرد جدا میکنیم، و اینها همه تعاریفی هستن که وجود زنانگی زن رو انکار میکنه. اگر یک جامعه پذیرا باشه که زن هم همانند مرده و با مرد برابره و زن هم همسان با مردها هستن همچین تعاریفیرو مطرح نمیکردند.
به باور من روز مبارزه با زنان میخواهد به زنان تفهیم کنه که به عنوان یک انسان در یک جامعه قابل قبول نیستید و هرروز به شیوهای غیر معمول با تو برخورد میشه.
من این تعاریف رو قبول ندارم، زن هم یک انسانه، زن هم میتونه تفکر داشته باشه و برای خودش خلاقیت داشته باشه و زن میتونه تلاش کنه که حقیرو که ازش غصب کردن،در تمامی عرصههای جامعه اون حق رو باز پس بگیره. این مسئله رو خود زنان باید انجام بدن وحتی سیستم و مردان هم میتونن در کنار زنان جامعه رو به چنین سمتی سوق بدن.
اگر وضعیت غیر از این باشه، ما شاهدیم تاریخ زیادی در مورد خشونت موجوده و شعارهای زیادی در مخالفت با خشونت داده شده در رسانهها و مکاتب هر روزه مطرح هست، اما دوباره شاهد تکرار خشونت هستیم، خشونتهایی چون افزایش قتلهای ناموسی، خودکشی زنان و مسائلی که میتونه باز تولید خشونت باشه، من فکر نمیکنم که حتی آگاهی زنان و مردان که نسبت به سه سال گذشته افزایش پیدا کرده، خشونت کمتر شده باشه.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو
شیخ الاسلامی: با سپاس از شما
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان
مقارن با (بیست و پنجم نوامبر برابر با چهارم آذرماه روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان)
بیوگرافی:
نگین شیخ الاسلامی متولد 1353 سنندج، لیسانس ادبیات فارسی و فوق لیسانس روزنامه نگاری، وی اولین فعالیت مدنی خود را در دوران دانشجویی و از سال 77 آغاز نمود، همچنین وی یکی از مؤسسین انجمن آذر مهر زنان در کردستان ایران بوده است.
نگین شیخ الاسلامی در طول دوران فعالیتهای فرهنگی و بعدها سیاسی خود چندین بار توسط نهادهای امنیتی حکومت اسلامی ایران بازداشت و از سوی دستگاه قضایی ایران محکوم گردید، وی در نتیجهی یکی از بازداشتها به یکسال و نیم حبس تعلیقی به مدت پنج سال محکوم شد و نهایتاً و در آخرین مورد بازداشت و آزادی با تودیع وثیقهی 50 میلیون تومانی مجبور به ترک وطن گردید، او در حال حاضر مقیم سوئد میباشد.
نگین شیخ الاسلامی نیز همچون دیگر زنان فعال کرد از سوی حکومت اسلامی ایران مورد شدیدترین تهدیدها و اذیت و آزارها قرار گرفت.
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
شیخ الاسلامی: نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از جوامع شاهد خشونت علیه زنان هستیم و خشونت به یک امر عادی و روزمره تبدیل شده و این خشونتها نه تنها از سوی زنان بر مردان اعمال میشه بلکه از سوی سیتمهای حاکمه بر کل جوامع موجود اعمال میشه.
حالا اگه به ایران نگاه کنیم و این رو در چارچوب جامعهی ایرانی نگاه کنیم، شاهد انواع مسئله خشونت هستیم، خشونتهای خیابانی، خانگی و اداری و این مسئله تمام افراد جامعهرو در بر میگیره، اما این خشونتها بیشتر مواقع از سوی مردان بر زنان اعمال میشه، البته در اینجا خود مردان همچون ابزاری به کار برده میشن در دست عواملی که از خشونت تعریف و تمجید میکنن.
خشونتها در ایران و در تمامی ارکان جامعه به چشم میخوره در خانه، در ادارت، در نهاد آموزشی و پرورشی ما میتونیم خشونتیرو که از سوی افراد بر همدیگر از سوی سیستم بر مردم اعمال میشه کاملا مشاهده کنیم، در خانواده در بازار و کل نهادهای اداری موجود نیز، خود مردها به شیوهی غیر مستقیم یک بازیچهای در این نوع خشونت هستن.
مثلاً اگر پدیده قتلهای ناموسی رو در نظر بگیریم، اقدامات مردها در اجتماعه که ناموس خودش رو پایمال شده میبینه، ناموس خودشرو خُرد شده و از بین رفته میبینه و مرد کینه و نفرت خودشرو به صورت وارونه علیه زن تخلیه میکنه و در اینجا رنج در تاریخ نهفته است و من در اینجا فکر میکنم که مردان در این جا خود یکی از قربانیان قتلهای ناموسی هستن چون وقتی که مرد زنش رو میکُشه اول خودش رو نابود کرده و عشق و دوست داشتن رو در خودش میکُشه.
من فکر میکنم که در این رابطه تنها زنان قربانی این خشونت نیستن، زنان در جامعهای که ما هر روز داریم اونرو لمس میکنیم و در جامعهای که سیستم حاکمه ترویج کننده این نوع خشونت هست و حتی بیرون از این جامعه نیز سیستمهایی هستند که هر روز یک نقشه میکشن و طراحی میکنن که میتونم دنیای غرب رو نام ببرم که این دهه نسبت به دههی پیش، به شیوهی دیگه از خشونت تعریف میکنن، این دهه یه تعریف از خشونت دارن و دههی دیگه یک چیز دیگره و تمامی اینها هر روز خشونت رو بازتولید میکنه و خشونترو در قالبی جدید به جامعه تزریق میکنه.
در جامعهی ما زنان به عنوان یک ابزار سکسی و یک ابزار جنسی ازشون نام برده میشه و زنان رو از من بودن خودشون دور میکنن، یعنی هویت واقعی انسان بودن زنانرو ازشون میگیرن و با انواع حالتها زنان بی هویت شده از سوی جامعه مورد خشونت قرار میگیرن و حتی زنان بیشتر از سوی عزیزان خودشون همچون پدر، برادر، همسر و ...متحمل خشونت میشن و بیشتر خشونت رو لمس میکنه.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
شیخ الاسلامی: جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیساش تا بهحال به شیوههای متعدد مبادرت به خشونت کرده برای تثبیت جایگاه خودش. کاری که جمهوری اسلامی برای تثبیت جایگاه خودش انجام میدهد بیشتر برای تثبیت جایگاه کنونیاش بوده و اما جمهوری اسلامی از اسلام بهعنوان ابزاری استفاده کرده برای سرکوب زنان.
از سرکوب زنان بهعنوان عاملی استفاده کرده که بیشتر بتواند جامعه را کنترل کند. اسلام ابزاریاست برای جمهوری اسلامی که از آن استفاده میکند و چونکه جامعه ایران یک جامعه مذهبیاست میخواهد از طریق مذهب، سنت و خانوادهها زنان را به سکوت وادار کند. اینجاست که امر به معروف و نهی از منکر را به کار میبرد. ولی زنی که در خیابان امنیت نداشته باشد و مثلاً با توهین روبرو شود، زنی که جسارت و شخصیتاش در همان خیابان که مورد توهین قرار میگیره و دستگیر میشود و مورد ضرب و شتم نیروهای انتظامی قرار میگیرد، زنی است که شخصیتاش خرد میشود زنی است که با اعمال قانون این مسئله برایش نهادینه میشود، زنی است که از عنصر وجودی خودش تهی میشود.
اینجا مسئله دیگری اهمیت داره، که زنان را برعلیه زنان بکار میبرند، یعنی خود زن تحت لوای \"منکرات\" با زنان برخورد میکند و با خشونتی شدید با زنان برخورد میکنند. این زنان با تفکری مردانه میآیند و بازهم مروج همان سیستم مردسالاری هستند که جمهوری اسلامی میخواهد آنرا در جامعه ترویج کند. مسئلهی دیگر که وجود داره اینه که جمهوری اسلامی تنها با خشونت در خیابانها زنان را با حاشیه نمیبرد و آنها را از جامعه حذف نمیکند، بلکه جمهوری اسلامی حتی در قانونی اساسی خودش زنان را به سکوت، به حاشیه و به حقارت وادار میکند. هنگامی که زن در قانون اساسی ایران از حقوق اولیه خودش، مثل یک انسان برخوردار نیست میتواند تمامی منیات و وجودی خودش را از دست بدهد بهخاطر به دست آوردن کوچکترین حق انسانی خودش.
اگر دادگاههای خانواده ایران را نگاه کنیم متوجه میشویم که یک زن، اولاً اگر بخواهد طلاق بگیرد باید بارها و بارها مسیر قضائی دادگاههای خانواده ایران را طی کند تا بتواند ثابت کند که حقی دارد و میخواهد از حق پایمال شدهی خودش دفاع کند، این یک مورد. مورد دیگر این است که زن حق ندارد طلاق بدهد، زن میتواند طلاق داده شود و هر وقتی که مرد اراده کند میتواند با دادن مهریه زن را از خانه بیرون کند. اینجا امنیت خانوادگی و امنیت اجتماعی زن زیر سؤال میرود. مسئله دوم، مسئله قانون حضانت بچه است. زن یک مادر است، اما این مادر هیچ ارادهای برای نگهداری فرزند خودش ندارد. مرد میتواند اراده کند که مادری را که از خانه رانده و بیرونش کرده، فرزند را هم ازش بگیرد و قانونی که ایران داره و ابزار این قانون هم اسلام هست و مرد نیز داره از همان ابزار اسلام استفاده میکند.
مرد حق دارد بچه را از مادر بگیرد و مادر لیاقت نگهداری بچه را ندارد. فقط در شرایطی خاص مادر میتواند بچه را نگهداری کند. این نوعی دیگر از خشونت میباشد که بهکار برده میشود. یعنی تمامی موارد که در جامعه ما وجود دارد میتوانند که مَنیت یک زن را بهعنوان یک انسان زیر سؤال ببرد. همه اینها یک نوع خشونت در جامعه هستند که میتوانیم بهعنوان خشونت قانونی از آنها نام ببریم و مسئله دیگر هم مسئله منکرات هست (که خود شما هم اشاره کردید) مسئلهای است که زن در اجتماع به آن حقوق برسد حقوق اجتماعی است. این نوع خشونت فقط از طرف سیستم جمهوری اسلامی نیست، یک زن ایرانی، چه کُرد، چه فارس، چه بلوچ، چه ترک فرق نمیکند، زن ایرانی در اجتماع در خیابانهای ایران امنیت اجتماعی ندارد. یعنی زن تبدیل شده به یک سوژه سکسی که مردان که حتی یک نوجوان چهارده پازده ساله هم به خودش حق میدهد که در خیابان و در حال تردد به حریم خصوصی زن تجاوز کند و بهعنوان مثال به او متلک بیاندازد، اما زن نمیتواند هیچی بگوید و اگر زن پاسخگو باشد باز هم یک عرف اجتماعی وجود دارد که که این عرف اجتماعی در شهر و در فرهنگهای متفاوت فرق میکند. مثلاً ممکنه در کردستان به شیوهای با این برخورد شود و در تهران که پایتخت هست و مرکز نشینه به شیوهی دیگری برخورد شود و در شهرهای دیگر به نحوی دیگر با این برخورد شود. از این لحاظ زنی که در خیابان امنیت اجتماعی نداشته باشه و در هر قدم پیادهروی که داره چهارتا ماشین براش بوق بزنه، یا اینکه یک پسر بچه یا حتی یک مرد کامل میتواند به او متلک بگوید و به او توهین اجتماعی کند، این زن نمیتواند موقعیت اجتماعی خودش را حفظ کند. این زن حتی خودش هم باور میکند که چیزی جز برای رضایت سکسی مرد نیست. اگر اینها را نگاه کنید، تمامی مواردی که در جامعه چیده شده، مواردی هست که توهین و خشونت درآن نهفته است که برعلیه زن بهکار برده میشود و ابزار این خشونت مردان هستند، مردان در اینجا بهعنوان یک ابزاری بکار برده میشوند، بدون آنکه خودشان هم بدانند، مردان هم به شیوهای بازیچه هستند. ببینید یک نفر یا گروهی هستند که این مهرههای چیده را بازی میدهند. یعنی مردان هم در میان بازیچه هستند.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
شیخ الاسلامی: ببینید خشونت زاده تفکر انسانهاست، اما سیتسمهای موجود میتوانند این خشونت را کم رنگ یا اینکه پررنگتر کنند. غرب یا دنیای سرمایهداری هم خشونت را دستچین میکنند، تاریخی متفاوت از خشونت ارائه میکنند. در هر دهه نسبت به دههی گذشته خشونت را به نحوی متفاوت تعریف میکنند. اما چیزهایی هستند که همیشه در جامعه متدوال هستند، و ما میتوانیم بهعنوان مثال از آنها نام ببریم عرفهای جامعه هستند. در جامعه ایرانی نوزادی که بدنیا میآید، حتی زمانیکه جنین هست در شکم مادرش مورد حقارت قرار میگیرد. مادری که هراس داره که اگر بچهاش پسر باشه که باید پاسخگوی شوهر و خانواده شوهر خودش باشد، این هراس از لحاظ روانشاسی به نحو غیرمستقیم هم بر مادر و هم برجنینی که در شکماش قرار داره تأثیر میگذارد. این بچه اگه دختر باشه که برای اولین بار در همان دوران جنینی مورد حقارت قرار میگیرد، که مادر هراس داره که بچهاش دختر باشد. وقتی که نوزاد بهدنیا میآید از همان اوان کودکی، دختر و پسر که نمیدانند تفاوتی در میانشان وجود داره، بلکه این پدر و مادر هستند که به بچه میفهمانند که جنسیتشان تفاوت داره. اگه پسر باشه با شیوهی متفاوتی برخورد میکنند. مثلا اگر هنگام تعویض پوشاک آلت تناسلی او بیرون باشه نازش میدهند. اما اگر دختر باشد متفاوت با او برخورد میکنند، و با یک تذکر پدر یا حتی مادر، که باید فوری پوشیده بشه و حتی مادر هم دراین حالت شرم میکند و بچه رو زود میپوشاند. پس در اینجا خشونت برای این کودک دو سه ساله طبقهبندی میشود و یاد میگیرد که تفاوت داره و وقتی که به مدرسه میرود و بعداً به سن نه سالگی میرسد و سینههاش بزرگ میشه و بالغ میشود، تلاش میکند بالغ شدن و زنانگی خودش رو پنهان کند. این دختر بچه به زیباهایی زنانه خودش افتخار نمیکند، از اینکه یک زن کامل میشود، از اینکه سینههاش برجسته میشود. یعنی احساس میکند که باید اینها را پنهان کند. چنین حقارتی را این دختر با خودش بزرگ میکند. دختر بچههای ما وقتی که به عادت ماهانه میرسند شرم میکنند و این قضیه را از مادرانشان پنهان میکنند.
ببینید حتی در این روزها هم با وجود سیستمهای ماهواره و فیس بوک و خیلی امکانات دیگر که در جهان وجود داره اما در عمق جامعه، غیراز بخش کوچکی از جامعه مرکزنشین ایران، یک دختر بچه در اولین عادت ماهیانهاش شرم میکند که بگه من دیگه دارم یک زن میشوم یا یک خانم میشوم، اینها را مایه برازندگی خودش نمیدونه. اینجاست که یک زن یاد میگیرد که حقیر باشد و خودش را کوچک بداند. پس از همان اوایل کودکی جنسیت در زن و مرد ما، در جامعه و خانوادهی و فرهنگ وجود داره، تعیین کننده همان جنسیت هست. سیستم جمهوری اسلامی با توجه به حساسیتی که در جامعه هست با توجه به دنیای مدرن و پیشرفت علم در عوض اینکه این حساسیتها را کمرنگتر کند، بیشتر بر آنها پافشاری میکند، برای اینکه این حساسیتها بیشتر شود و این را مایه موفقیت خودش میداند. و وقتی نگاه میکند که بخش عمدهای از جامعه هستند ومیتوانند حلقه تکان دهندهای باشند، میتوانند حلقه پیشرفت باشند، هم بهعنوان مادر، هم بهعنوان همسر، هم بهعنوان یک زن، چون همیشه در جامعه ما سعی میکنند زن را در قالب مادر یا در قالب همسر تعریف کنند، زن بهخودی خودش تعریفی نداره، یک خانم جدای از اینکه تعریفی برایش نمیکنند همیشه سعی میکنند این زن به حاشیه رانده شود، این به حاشیه راندن و تعریف مادر بودن و زنانه بودن وی، همان به حاشیه راندن زنان جامعه ما هستش.
زنها خودبخود از سوی جامعه حذف میشوند یعنی نصف بیشتر جامعه ایران که بر اساس آمارها اکثریت جمعیت ایران از زنان تشکیل شده، براثر فشار جامعه خودبهخود حذف میشوند. یعنی نصف بیشتر عنصرهای فعال و خلاق که زنان هستند از جامعه حذف میشوند و به کنار رانده میشوند و در این میان چه کسی میتواند مهره باشه و مهرهها را حرکت بدهد و زنان را به حاشیه براند، مردها هستند. مردان ابزاری لازم و کافی هستند و تاحدی هم باتوجه به روحیات مردانه که در روحیات مردهای جامعه ما نهادینه شده، آنها را پرورش و تربیت میکنند، فرهنگ سازی میکنند تا زنان را با این وسیله از جامعه حذف کنند.
پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بینالمللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
شیخ الاسلامی: به باور من چنین تعابیری از موجودیت زن، مثلاً اینکه بهشت زیر پای مادران است یا اینکه زن مادر جامعه است و یا روز مبارزه با خشونت علیه زنان، همهی اینها، تعابیری هستند که انکار کننده وجود زنان هستن.
زن یک انسانه و یک موجودی متفاوت نیست و زن هم مثل مردها هستن. به باور من تفاوتی بین زن و مرد وجود نداره و ما انسانها هستیم که این تفاوت رو درست میکنیم و خود ما هستیم که این تعاریف رو بازتولید میکنیم.
خود ما هستیم که انسانها رو تعریف میکنیم و زن رو از مرد جدا میکنیم، و اینها همه تعاریفی هستن که وجود زنانگی زن رو انکار میکنه. اگر یک جامعه پذیرا باشه که زن هم همانند مرده و با مرد برابره و زن هم همسان با مردها هستن همچین تعاریفیرو مطرح نمیکردند.
به باور من روز مبارزه با زنان میخواهد به زنان تفهیم کنه که به عنوان یک انسان در یک جامعه قابل قبول نیستید و هرروز به شیوهای غیر معمول با تو برخورد میشه.
من این تعاریف رو قبول ندارم، زن هم یک انسانه، زن هم میتونه تفکر داشته باشه و برای خودش خلاقیت داشته باشه و زن میتونه تلاش کنه که حقیرو که ازش غصب کردن،در تمامی عرصههای جامعه اون حق رو باز پس بگیره. این مسئله رو خود زنان باید انجام بدن وحتی سیستم و مردان هم میتونن در کنار زنان جامعه رو به چنین سمتی سوق بدن.
اگر وضعیت غیر از این باشه، ما شاهدیم تاریخ زیادی در مورد خشونت موجوده و شعارهای زیادی در مخالفت با خشونت داده شده در رسانهها و مکاتب هر روزه مطرح هست، اما دوباره شاهد تکرار خشونت هستیم، خشونتهایی چون افزایش قتلهای ناموسی، خودکشی زنان و مسائلی که میتونه باز تولید خشونت باشه، من فکر نمیکنم که حتی آگاهی زنان و مردان که نسبت به سه سال گذشته افزایش پیدا کرده، خشونت کمتر شده باشه.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو
شیخ الاسلامی: با سپاس از شما