یکباره نمیشود شارلی شد
13:20 - 21 دی 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی
دشمنانِ آزادی بیان، عقیده و وجدان کیستند؟
اگر همهی ما و جهانیان دریچهی باور نظری خود و کوتاهی نگاه تنگ آنرا انسانمدارانه، جهانشمول و نقادانه، آنهم مستقلا و تنها به سود تحول زندگی برای نوع انسان و پویائی تاریخ بشریت باز کنیم و منویات سکتاریستی، خودخواهانه و غیرستیزانهی انباشته در درون آنرا بازبینی کنیم، حتما در آنصورت چندان لازم نیست بیش از حد پیرامون ترور فجیع\"شارلی ابدوها\" شعارهای توخالی سر بدهیم و گزافه گوئی کنیم و راه دور و درازی را گز نمائیم تا به علل جنایتهای بیشمار امپریالیسم آمریکا و ناتو در سطح جهان، قلع و قمهای بیرحمانه رژیم صهیونیستی، قتلعام هر دو داعش شیعی سنی، فناتیسم سازشناپذیر اسلامی و به اصطلاح کافرکش، قوانین قتالِ قصاص، راز اشکال اعدامها به نام خدا، چرائی ستون خشونت مطلق فقهی، تحکم امر و نهی مذهبی و رایج در رژیمهای ایران، عربستان سعودی و کشورهای مسلمان منطقه و بیحقوقی کامل مردمان اسیر این دیارهای استبداد و فقرگرفته پی خواهیم برد؛ یا همچنین دلایل نسلکشیهای همین دیروز بوکوحرام در شهر باگای نایجریا، خونخواریهای القاعده در پاکستان، کل منطقهی خاورمیانه و یا پاسخی درخور برای شبیخونهای بلند طالبان در افغانستان، بیدست و پازدن گنگ در خیال واهی برای هر یک خواهیم داشت و به تبع آن و سرآخر، بیشک و گمان یقینا ما کاشف رموز چگونگی سرسپردگی مطلق قربانیان بنیادگرائیهای کور از جمله((سعیدها و شریفها کواشی، حیات بومدینها و امدی کولیبالیها و دیگران... نیز خواهیم شد))
آیا جنایتهای بیحد و حساب تاکنونی را ما و جهانیان تا انفجار خبر شارلیها هرگز ندیده و نشنیده بودیم که چنان آرام لمیده بودیم و یکباره متوجه شکاندن قلم روشنگری و بریدن زبان فریادرسی نوع انسان در پاریس شدیم؟ غلو نکنیم؛ نه هرگز چنین نبوده و نیست. ما و تمام آنهائی که تاکنون در برابر این همه کشتارها، ترورها و مصیبتهای فراینده و فراوان جهانی سکوت کرده و خاموش نشستهایم همگی ما و آنها مقصریم. آخر مگر میشود یکباره مدافع آزدی بیان، عقیده و وجدان و حتی خود شارلی شد؟ تاریخ وجودی بسیاری از جریانها و افراد با این جنایتها اگر دمساز نبوده، لااقل بخشی مرگ را تنها برای همسایه مجاز میدانسته است! پس بسیاری از ما خود و وابستگیهای اجتماعی و طبقاتی خویش را درست نمیشناخته و فرقهای رفتار کردهایم.
آمریکا و یارانش در نوفل لوشاتو
اما حالا لااقل این حقیقت را بسیاری از ما و نیروهای مدافع مردمی به روشنی میدانند که آن قربانیها و عاملان کشتارها و دیگران مسخ شدهی پیشینتر، تنها بخش ناچیزی از آن استعداد ویرانگرِ مهلک، فریبخوری نازل و زمینههای تبهکاری در همنوع کشیهای عملا موجود در جامعهی محروم بشری هستند که امروز عوارض مهیب آن سرخوردگیها و بیپناهیها دامنگیر خود سران نظامی، مالی، سیاسی و گردنکشان جهانخوار آمریکایی غربی شده که هم آنها(غربیها) این گماشتگانِ گمراه را در آغاز بر علیه مدافعان برابری تجهیز و تربیت کردند و فقط خود همانها نیز مسببین اصلی خشونتها، ناامنیها، ترورها و کشتارهای فلهای و کلان کنونی در اقصی نقاط جهان و خصوصا در خاورمیانه طغیانی و شمال آفریقای رو به انفجار میباشند. نتایج مخرب توطئهها و دسیسههای ضدبشری آمریکا بر علیه چپ و کمونیستها که جز رفاه نوع بشر را نمیخواستند؛ ببینید اینک فناتیستها جهان را به چه مخاطرههائی کشانیده و انجامیدهاند؟ یادمان نرود که آمریکا و یارانش در نوفل لوشاتو چه در سر انقلاب مردمی ما با آوردن خمینی در سر پرورانده و سپس در افغانستان با بدارکشیدن نجیبالله و برادرش به دست طالبان در برابر دفتر حقوقبشر سازمان ملل تخم چه هیولاهای هزاران سر و بسیاری دیگر را گذاشتند که آن تخم به بار نشست و تکثیر شد و عملا علائم و عوارض وجود فناتیسم هراسناک آن چه در غرب و شرق اروپا و هم چنین ١١ سپتامبر رسوخ و ستیز کور مذاهب را خلق کرد. چپ، نیروهای دمکرات و مترقی بارها بر این نکات ضدبشری آمریکا و غرب انگشت نهادهاند و شیوههای پلید آنانرا را افشا و رسوا کردهاند، اما دیدیم که گوشی بدهکار حرفهای حق نیست و حالا بازتاب منحط حمایت از بنیادگرائی آمریکا و غرب روز به روز و بیش از پیش در خود آمریکا و غرب نمایانتر شده و خواهد شد.
شخصیت و انگیزههای قربانیان
اگر به کنه رویدادهای فجیع، ترورها و انتحارها تمرکز کنیم و شخصیت و انگیزههای قربانیان را دربیابیم و پی به علل ریشهی آسیبپذیریهای فریبخوردگان دیروز و امروز ببریم که چندان هم سخت نیست؛ آنگاه به سادگی به فقر مزمن مادی، معنوی و ناچیزی خرد و دانش اجتماعی این گروه خوشبین و سادهلوح پائینی در جوامع فقیر و فرودست پی خواهیم برد که بیش از دیگر گروهها اینان شکننده هستند و آسان اسیر در دام بنیادگرائیهای مذهبی شدهاند؛ خواهند شد.چرا؟ چون قریب به اتفاق آنها از شدت سختی و مصیبتهای زندگی تفاوتی بین مرگ و بودن را عملا نمیشناسند و بسیار از آنها از آینده و هستی خود و همدردان اطراف موطن خویش سرخوردهاند. وگر نه جای گمان ندارد که هیچ آدم عادی و سالمی که دارای منبع درآمد حداقل و امکان ساختن یک زندگی و پرداختن سازندگی فردای متناسب را داشته باشد؛ هرگز تن به خودکشی و یا کشتار دیگران بیگناه نمیدهد.
تبلیغ سیستماتیک و مدرن برتری جوئیها
بنا بر آنها که گفته شد! و همزمان با همهی وجود تبلیغ سیستماتیک و مدرن برتری جوئیها و جاهطلبیها و ترویج و تشویق تبعیض گرائیهای مذهبی و ملی در جهان موجود، بیائید با هم صادق باشیم و بپذیریم که در نهاد اغلب ما هم استعداد خودخواهیهای ایدئولوژیک و فرقهای کم و بیش ریشه دوانده و حتی میتواند در بزنگاههای مصلحت گرائی، عین دیوی مهیب، مهلک و خطرناکتر از جنون سعید و شریف علیه یک مشت روزنامهنگار مدافع حقوقبشر یا مخالفان نظری و سازمانی از درون تنگ نظر ما سر برآورد؛ و جنایت بیافریند. زیرا با وجود قدری انصاف، اگر موجود باشد!؟ باید اقرار کرد که در اندرون اغلب ما، بخشی پوشیده و آرامی از دشمنیها و ستیزهای پنهانی با آزادی بیان، عقیده و وجدان را، هر یک از ما در نگاه و دید سکتاریسم ایدئولوژیک خویشتن خویش داشته و داریم و حتما آنرا (اگر منتفدی صادق باشیم) در خود آسوده پیدا خواهیم کرد. و این یک واقعیت آشکار و دریغا بسیار مسن و مزاحم است که قادر میباشد هزارها فاجعهی مشابه نسلکشی ٦٠ و ٦٧ رژیم داعش شیعی، قتلعامهای اخیر صهیونیستی انتفاضهی ١ و ٢ در نوار غزه و جنایتهای داعش سنی علیه ایزدیها، کوبانیها، عراقیهای شیعه در موصول و علویهای سوریه و دیگران را در عمل ناخودآگاه سلطهگرائی به سادگی نمایان سازد.
حفظ صیانت نفسِ ایدئولوژیک
برای اثبات دعاوی بالا به فاکتهای موجود و فراوان در میان عملکردهای تاریخی اپوزیسیون ایران، منطقه و جهان علیه حکمرانان شرور نیاز نیست. زیرا در نه توی صِرف عقیدتی آرمانی هر یک از ما و نیروهای سیاسی جایگزین رژیمهای خودکامه ایران، منطقه و جهان که تنها به چهارچوب صرِف باوری خود و نه انگاشتها و وابستگیهای رنگین تودههای بیپناه و استثمار شده در جوامع طبقاتی اصرار میورزد(میورزیم)؛ باید آشکارا اعتراف کرد که در درون افرادِ ایدولوژیک و جریانهای نظری سیاسی، بیهیچ گمان، همیشه یک و یا چند تروریست ذهنی و یا خونریز عملی نهفته است که همان دقیقیا روزی در صورت به زیر رفتن اصول و بنیاد ایدئولوژیکاش(شان، مان) خود خواسته و ناخواسته، دانسته و یا نادانسته، حفظ صیانت نفسِ ایدئولوژیک در او و یا آنها میتواند به یک (دشمن خونین آزادی بیان، عقیده و وجدان فرا روید و یا خواهند روئید.) میگوئید نه و چنین نیست؟ پس لطفا به تاریخ جنگهای کوچک و کلان ایدئولوژیک نیروهای سیاسی ایران، منطقه و جهان نگاهی کوتاه بیافکنید، آنگاه با نرمش و هوشیاری بیشتر سر به زیر افکنده و شاید از این پس، در گود مبارزهی نظری پلورالیستی سهیمتر شوید؛ گمان بیهوده به دور نبرید، در هر یک از ما و جریانهای رنگین اپوزیسیون ایرانی، با تفاوتها و دلیلهای مختلف این جوهرهی ذاتی یا به قولی توان بالقوه (با اندکی کم و زیاد) وجود همگی نیروها عینی و تاریخی دارد.
بنیادگرائی پولساز برای میلتاریسم
قصد من در این مقاله کوتاه، تنها به نشان دادن چند بخش کوچکی از فقدان آگاهی رسانیهای غیر ایدئولوژیک، واقعیت تلخ گمراهی مردمانِ فقیر و گرسته توسط دینکاران به ستیزهای خونین فرقهای، پی بردن به دسیسههای ضدبشری گرگان درندهی سرمایه سالاری نظامی و پیوند پوشیدهی آنها با بنیادگرائی پولساز برای میلتاریسم و نئولیبرالیسم است و در پایان درخواست همکاری و همراهی با مردمان کار و فرودست است که به همیاری و پشتیبانی بیقید و شرط ما نیازمند میباشند. اما در کنار آن سهم هر یک از ما و جهانیان در این زندگی همانا داشتن حق نان و به طور موازی حق مسلم آزاد هر ایدئولوژی و مرامی ست که میخواهیم. باوری که به ترویج و تشویق پُرسابقه و تکراری این همه جنونها، ستیزها، تضادها و تناقضهای ژرف هولناک تاریخی نینجامد و آشکار دست و دل ایدئولوگها و سران عقاید ناهمگون را نه چنان رقم زند که فردی همچون خامنهای برای ٧٥ میلیون انسان تصمیم بگیرد.
سرمایهسالاران و دینمداران
جهان طبقاتی و ناهمخوان ما عمدتا ضدمردمی است که پایه و مایهی همنوع ستیزی و خون آشامیهای فاشیستی را از یکسو تشویق و از دیگر سوی قوانین برتری جوئیهای منافع مالی کاستها و جاهطلبیهای سران سیاسی و رهبران مذاهب را چنان در هم تنیده و با هم فراهم کرده است که این جنگهای ضدبشری آنها برای بقای سرکردگیشان یگانه راه ممکن است. راهی که به سود چند (گروه خبُره مالی، مذهبی ، سیاسی) در عرصهی گیتی که همان (سرمایه سالاران و دینمداران) باشند و البته با تفاوتهائی تنها در شکل، عملا راهکارشان به رودرروئی انسان با انسان همدردِ خود فراروئیده و پیگیر دامن زده میشود و چنین که در پهنه گیتی میبینیم به خونخواری و رذالتهای هولنک و ناامنی انجامیده است. و این درست در حالیست که مسببهای اصلی این مقابلههای فرقهای، کشتارها و خودزنیهای مردمی، همگی رانتخوران دلال مالی، چپاولگران میلیتاریست و ریاکاران مذهبی در برجها و عاجهای مجلل به آرامی، امنیت و نعمت نشسته و به ریش همگان استبدادزده، گرسنه، بیکار، بیدادرس و قربانیهای بیشمار این عصر وحشت و مرگ میخندند و همه را به بازی دمکراسی و آزادیهای بیقید و شرط دعوت میکنند و بسیاری از سرسپردگان کاسه لیس آمریکا و غرب سعی در مجاب مردم زمینگیر به فردای پوچتر دارند. اگر غیر از این میبود چرا جنبش ٩٩% آمریکا شکست خورد؟ قتلعام شدگان فلسطینی نوار غزه توسط شان لااقل محکوم نشد؟ هزاران سربداران ٦٠ و ٦٧ رژیم شیعی توسط ملل آمریکا، غرب و بسیاری از افراد و سازمانهای جهانی محکوم نشد؟ و هزاران زن ربوده و تجاوزشدهی ایزدی توسط داعشیها که همچون برده در بازار بردگی فروخته شدند، بازتاب و پشتیبانی کافی نیافت؟ یا همین جنایت ضدبشری در شهر باگای نیجریه بیپاسخ مانده است؟
بیهمنوع دوستی جهانی، یکباره نمیشود شارلی شد
پس بدانیم و جای تردید ندارد که دشمن اصلی آزادی بیان، عقیده و بیداری مردمی و زندگی مسالمت جویانه و برابر نه این چند نفر سرخورده، زبون و گمراه شدهی میباشند بلکه خود آمریکا و یاران غرب و منطقهای او بوده و هستند که بانی و نیروی پشت پرده و لجستیک آنها بوده و قطعا در آینده هم خواهند بود. نیاز مبرم، حقیقی و حیاتی همگانی نیروهای کار و فرودستان که بخشی عمدتا در دام اهریمنهای مالی و مذهبی دچار میشوند؛ تنها کار، نان و آزادی میباشد که عملا برای بسیاری از آنها وجود ندارد و همزمان با به حاشیهرانده شدن آنها از فرصت اندک زندگی، عملا منافع جهان کلوبالِ سرمایه داخلی و جهانی و ریش مذاهب مطیع و دنباله روی چرب شده و انباشت ثروت هر دو را با هم تلفیق کرده است. وفاق و همسوئی منافع و بازتابها و عملکردهائی که هرگز به سود مردم کار و مزدبگیر نبوده و نخواهد بود و عملا جهنم موعود ولی سوزانی را برای کارگران، فرودستان و نیروهای میانی خانه خراب در پهنه گیتی گسترانده است.
نتیجه بگیرم و ناگزیر میگویم که بدون همدردی و همیاری با تودههای میلیاردی فقیر و گرسنه و ستمکش و بیهمنوع دوستی جهانی، یکباره نمیشود شارلی شد.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
دشمنانِ آزادی بیان، عقیده و وجدان کیستند؟
اگر همهی ما و جهانیان دریچهی باور نظری خود و کوتاهی نگاه تنگ آنرا انسانمدارانه، جهانشمول و نقادانه، آنهم مستقلا و تنها به سود تحول زندگی برای نوع انسان و پویائی تاریخ بشریت باز کنیم و منویات سکتاریستی، خودخواهانه و غیرستیزانهی انباشته در درون آنرا بازبینی کنیم، حتما در آنصورت چندان لازم نیست بیش از حد پیرامون ترور فجیع\"شارلی ابدوها\" شعارهای توخالی سر بدهیم و گزافه گوئی کنیم و راه دور و درازی را گز نمائیم تا به علل جنایتهای بیشمار امپریالیسم آمریکا و ناتو در سطح جهان، قلع و قمهای بیرحمانه رژیم صهیونیستی، قتلعام هر دو داعش شیعی سنی، فناتیسم سازشناپذیر اسلامی و به اصطلاح کافرکش، قوانین قتالِ قصاص، راز اشکال اعدامها به نام خدا، چرائی ستون خشونت مطلق فقهی، تحکم امر و نهی مذهبی و رایج در رژیمهای ایران، عربستان سعودی و کشورهای مسلمان منطقه و بیحقوقی کامل مردمان اسیر این دیارهای استبداد و فقرگرفته پی خواهیم برد؛ یا همچنین دلایل نسلکشیهای همین دیروز بوکوحرام در شهر باگای نایجریا، خونخواریهای القاعده در پاکستان، کل منطقهی خاورمیانه و یا پاسخی درخور برای شبیخونهای بلند طالبان در افغانستان، بیدست و پازدن گنگ در خیال واهی برای هر یک خواهیم داشت و به تبع آن و سرآخر، بیشک و گمان یقینا ما کاشف رموز چگونگی سرسپردگی مطلق قربانیان بنیادگرائیهای کور از جمله((سعیدها و شریفها کواشی، حیات بومدینها و امدی کولیبالیها و دیگران... نیز خواهیم شد))
آیا جنایتهای بیحد و حساب تاکنونی را ما و جهانیان تا انفجار خبر شارلیها هرگز ندیده و نشنیده بودیم که چنان آرام لمیده بودیم و یکباره متوجه شکاندن قلم روشنگری و بریدن زبان فریادرسی نوع انسان در پاریس شدیم؟ غلو نکنیم؛ نه هرگز چنین نبوده و نیست. ما و تمام آنهائی که تاکنون در برابر این همه کشتارها، ترورها و مصیبتهای فراینده و فراوان جهانی سکوت کرده و خاموش نشستهایم همگی ما و آنها مقصریم. آخر مگر میشود یکباره مدافع آزدی بیان، عقیده و وجدان و حتی خود شارلی شد؟ تاریخ وجودی بسیاری از جریانها و افراد با این جنایتها اگر دمساز نبوده، لااقل بخشی مرگ را تنها برای همسایه مجاز میدانسته است! پس بسیاری از ما خود و وابستگیهای اجتماعی و طبقاتی خویش را درست نمیشناخته و فرقهای رفتار کردهایم.
آمریکا و یارانش در نوفل لوشاتو
اما حالا لااقل این حقیقت را بسیاری از ما و نیروهای مدافع مردمی به روشنی میدانند که آن قربانیها و عاملان کشتارها و دیگران مسخ شدهی پیشینتر، تنها بخش ناچیزی از آن استعداد ویرانگرِ مهلک، فریبخوری نازل و زمینههای تبهکاری در همنوع کشیهای عملا موجود در جامعهی محروم بشری هستند که امروز عوارض مهیب آن سرخوردگیها و بیپناهیها دامنگیر خود سران نظامی، مالی، سیاسی و گردنکشان جهانخوار آمریکایی غربی شده که هم آنها(غربیها) این گماشتگانِ گمراه را در آغاز بر علیه مدافعان برابری تجهیز و تربیت کردند و فقط خود همانها نیز مسببین اصلی خشونتها، ناامنیها، ترورها و کشتارهای فلهای و کلان کنونی در اقصی نقاط جهان و خصوصا در خاورمیانه طغیانی و شمال آفریقای رو به انفجار میباشند. نتایج مخرب توطئهها و دسیسههای ضدبشری آمریکا بر علیه چپ و کمونیستها که جز رفاه نوع بشر را نمیخواستند؛ ببینید اینک فناتیستها جهان را به چه مخاطرههائی کشانیده و انجامیدهاند؟ یادمان نرود که آمریکا و یارانش در نوفل لوشاتو چه در سر انقلاب مردمی ما با آوردن خمینی در سر پرورانده و سپس در افغانستان با بدارکشیدن نجیبالله و برادرش به دست طالبان در برابر دفتر حقوقبشر سازمان ملل تخم چه هیولاهای هزاران سر و بسیاری دیگر را گذاشتند که آن تخم به بار نشست و تکثیر شد و عملا علائم و عوارض وجود فناتیسم هراسناک آن چه در غرب و شرق اروپا و هم چنین ١١ سپتامبر رسوخ و ستیز کور مذاهب را خلق کرد. چپ، نیروهای دمکرات و مترقی بارها بر این نکات ضدبشری آمریکا و غرب انگشت نهادهاند و شیوههای پلید آنانرا را افشا و رسوا کردهاند، اما دیدیم که گوشی بدهکار حرفهای حق نیست و حالا بازتاب منحط حمایت از بنیادگرائی آمریکا و غرب روز به روز و بیش از پیش در خود آمریکا و غرب نمایانتر شده و خواهد شد.
شخصیت و انگیزههای قربانیان
اگر به کنه رویدادهای فجیع، ترورها و انتحارها تمرکز کنیم و شخصیت و انگیزههای قربانیان را دربیابیم و پی به علل ریشهی آسیبپذیریهای فریبخوردگان دیروز و امروز ببریم که چندان هم سخت نیست؛ آنگاه به سادگی به فقر مزمن مادی، معنوی و ناچیزی خرد و دانش اجتماعی این گروه خوشبین و سادهلوح پائینی در جوامع فقیر و فرودست پی خواهیم برد که بیش از دیگر گروهها اینان شکننده هستند و آسان اسیر در دام بنیادگرائیهای مذهبی شدهاند؛ خواهند شد.چرا؟ چون قریب به اتفاق آنها از شدت سختی و مصیبتهای زندگی تفاوتی بین مرگ و بودن را عملا نمیشناسند و بسیار از آنها از آینده و هستی خود و همدردان اطراف موطن خویش سرخوردهاند. وگر نه جای گمان ندارد که هیچ آدم عادی و سالمی که دارای منبع درآمد حداقل و امکان ساختن یک زندگی و پرداختن سازندگی فردای متناسب را داشته باشد؛ هرگز تن به خودکشی و یا کشتار دیگران بیگناه نمیدهد.
تبلیغ سیستماتیک و مدرن برتری جوئیها
بنا بر آنها که گفته شد! و همزمان با همهی وجود تبلیغ سیستماتیک و مدرن برتری جوئیها و جاهطلبیها و ترویج و تشویق تبعیض گرائیهای مذهبی و ملی در جهان موجود، بیائید با هم صادق باشیم و بپذیریم که در نهاد اغلب ما هم استعداد خودخواهیهای ایدئولوژیک و فرقهای کم و بیش ریشه دوانده و حتی میتواند در بزنگاههای مصلحت گرائی، عین دیوی مهیب، مهلک و خطرناکتر از جنون سعید و شریف علیه یک مشت روزنامهنگار مدافع حقوقبشر یا مخالفان نظری و سازمانی از درون تنگ نظر ما سر برآورد؛ و جنایت بیافریند. زیرا با وجود قدری انصاف، اگر موجود باشد!؟ باید اقرار کرد که در اندرون اغلب ما، بخشی پوشیده و آرامی از دشمنیها و ستیزهای پنهانی با آزادی بیان، عقیده و وجدان را، هر یک از ما در نگاه و دید سکتاریسم ایدئولوژیک خویشتن خویش داشته و داریم و حتما آنرا (اگر منتفدی صادق باشیم) در خود آسوده پیدا خواهیم کرد. و این یک واقعیت آشکار و دریغا بسیار مسن و مزاحم است که قادر میباشد هزارها فاجعهی مشابه نسلکشی ٦٠ و ٦٧ رژیم داعش شیعی، قتلعامهای اخیر صهیونیستی انتفاضهی ١ و ٢ در نوار غزه و جنایتهای داعش سنی علیه ایزدیها، کوبانیها، عراقیهای شیعه در موصول و علویهای سوریه و دیگران را در عمل ناخودآگاه سلطهگرائی به سادگی نمایان سازد.
حفظ صیانت نفسِ ایدئولوژیک
برای اثبات دعاوی بالا به فاکتهای موجود و فراوان در میان عملکردهای تاریخی اپوزیسیون ایران، منطقه و جهان علیه حکمرانان شرور نیاز نیست. زیرا در نه توی صِرف عقیدتی آرمانی هر یک از ما و نیروهای سیاسی جایگزین رژیمهای خودکامه ایران، منطقه و جهان که تنها به چهارچوب صرِف باوری خود و نه انگاشتها و وابستگیهای رنگین تودههای بیپناه و استثمار شده در جوامع طبقاتی اصرار میورزد(میورزیم)؛ باید آشکارا اعتراف کرد که در درون افرادِ ایدولوژیک و جریانهای نظری سیاسی، بیهیچ گمان، همیشه یک و یا چند تروریست ذهنی و یا خونریز عملی نهفته است که همان دقیقیا روزی در صورت به زیر رفتن اصول و بنیاد ایدئولوژیکاش(شان، مان) خود خواسته و ناخواسته، دانسته و یا نادانسته، حفظ صیانت نفسِ ایدئولوژیک در او و یا آنها میتواند به یک (دشمن خونین آزادی بیان، عقیده و وجدان فرا روید و یا خواهند روئید.) میگوئید نه و چنین نیست؟ پس لطفا به تاریخ جنگهای کوچک و کلان ایدئولوژیک نیروهای سیاسی ایران، منطقه و جهان نگاهی کوتاه بیافکنید، آنگاه با نرمش و هوشیاری بیشتر سر به زیر افکنده و شاید از این پس، در گود مبارزهی نظری پلورالیستی سهیمتر شوید؛ گمان بیهوده به دور نبرید، در هر یک از ما و جریانهای رنگین اپوزیسیون ایرانی، با تفاوتها و دلیلهای مختلف این جوهرهی ذاتی یا به قولی توان بالقوه (با اندکی کم و زیاد) وجود همگی نیروها عینی و تاریخی دارد.
بنیادگرائی پولساز برای میلتاریسم
قصد من در این مقاله کوتاه، تنها به نشان دادن چند بخش کوچکی از فقدان آگاهی رسانیهای غیر ایدئولوژیک، واقعیت تلخ گمراهی مردمانِ فقیر و گرسته توسط دینکاران به ستیزهای خونین فرقهای، پی بردن به دسیسههای ضدبشری گرگان درندهی سرمایه سالاری نظامی و پیوند پوشیدهی آنها با بنیادگرائی پولساز برای میلتاریسم و نئولیبرالیسم است و در پایان درخواست همکاری و همراهی با مردمان کار و فرودست است که به همیاری و پشتیبانی بیقید و شرط ما نیازمند میباشند. اما در کنار آن سهم هر یک از ما و جهانیان در این زندگی همانا داشتن حق نان و به طور موازی حق مسلم آزاد هر ایدئولوژی و مرامی ست که میخواهیم. باوری که به ترویج و تشویق پُرسابقه و تکراری این همه جنونها، ستیزها، تضادها و تناقضهای ژرف هولناک تاریخی نینجامد و آشکار دست و دل ایدئولوگها و سران عقاید ناهمگون را نه چنان رقم زند که فردی همچون خامنهای برای ٧٥ میلیون انسان تصمیم بگیرد.
سرمایهسالاران و دینمداران
جهان طبقاتی و ناهمخوان ما عمدتا ضدمردمی است که پایه و مایهی همنوع ستیزی و خون آشامیهای فاشیستی را از یکسو تشویق و از دیگر سوی قوانین برتری جوئیهای منافع مالی کاستها و جاهطلبیهای سران سیاسی و رهبران مذاهب را چنان در هم تنیده و با هم فراهم کرده است که این جنگهای ضدبشری آنها برای بقای سرکردگیشان یگانه راه ممکن است. راهی که به سود چند (گروه خبُره مالی، مذهبی ، سیاسی) در عرصهی گیتی که همان (سرمایه سالاران و دینمداران) باشند و البته با تفاوتهائی تنها در شکل، عملا راهکارشان به رودرروئی انسان با انسان همدردِ خود فراروئیده و پیگیر دامن زده میشود و چنین که در پهنه گیتی میبینیم به خونخواری و رذالتهای هولنک و ناامنی انجامیده است. و این درست در حالیست که مسببهای اصلی این مقابلههای فرقهای، کشتارها و خودزنیهای مردمی، همگی رانتخوران دلال مالی، چپاولگران میلیتاریست و ریاکاران مذهبی در برجها و عاجهای مجلل به آرامی، امنیت و نعمت نشسته و به ریش همگان استبدادزده، گرسنه، بیکار، بیدادرس و قربانیهای بیشمار این عصر وحشت و مرگ میخندند و همه را به بازی دمکراسی و آزادیهای بیقید و شرط دعوت میکنند و بسیاری از سرسپردگان کاسه لیس آمریکا و غرب سعی در مجاب مردم زمینگیر به فردای پوچتر دارند. اگر غیر از این میبود چرا جنبش ٩٩% آمریکا شکست خورد؟ قتلعام شدگان فلسطینی نوار غزه توسط شان لااقل محکوم نشد؟ هزاران سربداران ٦٠ و ٦٧ رژیم شیعی توسط ملل آمریکا، غرب و بسیاری از افراد و سازمانهای جهانی محکوم نشد؟ و هزاران زن ربوده و تجاوزشدهی ایزدی توسط داعشیها که همچون برده در بازار بردگی فروخته شدند، بازتاب و پشتیبانی کافی نیافت؟ یا همین جنایت ضدبشری در شهر باگای نیجریه بیپاسخ مانده است؟
بیهمنوع دوستی جهانی، یکباره نمیشود شارلی شد
پس بدانیم و جای تردید ندارد که دشمن اصلی آزادی بیان، عقیده و بیداری مردمی و زندگی مسالمت جویانه و برابر نه این چند نفر سرخورده، زبون و گمراه شدهی میباشند بلکه خود آمریکا و یاران غرب و منطقهای او بوده و هستند که بانی و نیروی پشت پرده و لجستیک آنها بوده و قطعا در آینده هم خواهند بود. نیاز مبرم، حقیقی و حیاتی همگانی نیروهای کار و فرودستان که بخشی عمدتا در دام اهریمنهای مالی و مذهبی دچار میشوند؛ تنها کار، نان و آزادی میباشد که عملا برای بسیاری از آنها وجود ندارد و همزمان با به حاشیهرانده شدن آنها از فرصت اندک زندگی، عملا منافع جهان کلوبالِ سرمایه داخلی و جهانی و ریش مذاهب مطیع و دنباله روی چرب شده و انباشت ثروت هر دو را با هم تلفیق کرده است. وفاق و همسوئی منافع و بازتابها و عملکردهائی که هرگز به سود مردم کار و مزدبگیر نبوده و نخواهد بود و عملا جهنم موعود ولی سوزانی را برای کارگران، فرودستان و نیروهای میانی خانه خراب در پهنه گیتی گسترانده است.
نتیجه بگیرم و ناگزیر میگویم که بدون همدردی و همیاری با تودههای میلیاردی فقیر و گرسنه و ستمکش و بیهمنوع دوستی جهانی، یکباره نمیشود شارلی شد.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.