چنین نیز نخواهد ماند
13:49 - 19 خرداد 1393
Unknown Author
اجلال قوامی
اخیرا دوست نیک نفسی اظهار ملالت و تاسف میکرد از اینکه چرا عدهیی چنین میکنند، در فرو کوفتن رقیب و مخالف فکریشان تا این میزان بیپروایند و هیچ حدو مرزی را نمیشناسند. انسان با شنیدن این دروغ و بهتانها بر بلیه و انحطاط اخلاقیای که گریبانگیر جامعه شده سخت متاسف و باید گریست. راقم این سطور بنا نداشت که گام در این وادی نهد و از باب مذمت این اقلیت پر سرو صدا کاغذ را به سرمه قلم بیاراید.جماعتی به قرائت معوج و خطرناکی از مسایل کردستان باور دارند که برای راندن و از بدر کردن رقیب خود به هر حیلتی متوسل میشوند و از افترا بستن و آبرو ریختن ذرهیی مضایقه نمیکنند. اخلاق، انسانیت و آزادی را در پای منافع خود ذبح میکنند . سوالی که در ذهن خلجان میکند این است که چرا کسانی که دعوی باش بودن میکنند و ادعای کُرد بودن دارند و به هر بهانه ی خرد و درشتی رگهای غیرتشان میجنبد.و فریاد وا مصیبتا سر میدهند به سهولت تحریف حقیقت میکنند و آشکارا تهمت میزنند تا مگر به زعم خویش آبروی او را بریزند و بدنامش کنند. جای تاسف است که در این زمانه پر آشوب برخی نیز با این جماعت اندک هم نواشده تیغ به کف زنگیان مست میدهند و جواز تهمت زدن به دیگران را صادر میکنند.
اندک جماعتی که سودای رفتن به مراکز قدرت را داشتند اما خوابشان تعبیر نشد و ناکام ماندند از این رو بارانی از تهمتها را روانه خودی و غیر خودی کردند. همگان را غیر خودی خواندند و قرائت خود را از کردستان صراط مستقیم دانستند .
و هرکه را در دایره تنگ خود جای دادند باش بود و جاماندگان از این دایره تنگ غیر خودی. ادبیات و منطقشان همان ادبیات حاج حسین در جریده کیهان. نو کیسهگانی که تا دیروز انقلابی دو آتشه بودند اکنون در بند نام و نان با غیر خودیهای دیروز زیر سقف معیشت جمع شدهاند. آنان که فریاد عدالت خواهیشان گوش فلک را کر کرده بود و همه را به چوب غیر انقلابی بودن نوازش میکردند حال با همان غیر باشهای دیروز جریده منتشر میکنند،جریدهای که نازلتر از سروش کودکان با رنگ و لعابی تهوع آور که تیراژش به هزار میرسد، همنوا گشتهاند حرام مردم بر آنان حلال و هر غیر معمولی برای آنان معمول و عادی. در توهماند که فرهماند اما عقلانیت در آنان تعطیل شده است. به فراست نیک دریافتهاند که کردستان جولانگاه تفکرلمپنیشان نیست و های و هوی شان بسان آب دهنی است که در ظرفی میافتد و صدایش را فقط خودشان میشنوند.
روزگار غریبی است نازنین ! اخلاق در پای منافع ذبح شده و چهرهای اخلاقکش و آزادیکش از خود ترسیم کردهاند. اخلاق رخت بر بسته و بیاخلاقی سکه رایج شده . در این احوال به خدا پناه میبرم . به خود نوید میدهم که چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند و این روزهای استخوان سوز سپری خواهد شد.
اخیرا دوست نیک نفسی اظهار ملالت و تاسف میکرد از اینکه چرا عدهیی چنین میکنند، در فرو کوفتن رقیب و مخالف فکریشان تا این میزان بیپروایند و هیچ حدو مرزی را نمیشناسند. انسان با شنیدن این دروغ و بهتانها بر بلیه و انحطاط اخلاقیای که گریبانگیر جامعه شده سخت متاسف و باید گریست. راقم این سطور بنا نداشت که گام در این وادی نهد و از باب مذمت این اقلیت پر سرو صدا کاغذ را به سرمه قلم بیاراید.جماعتی به قرائت معوج و خطرناکی از مسایل کردستان باور دارند که برای راندن و از بدر کردن رقیب خود به هر حیلتی متوسل میشوند و از افترا بستن و آبرو ریختن ذرهیی مضایقه نمیکنند. اخلاق، انسانیت و آزادی را در پای منافع خود ذبح میکنند . سوالی که در ذهن خلجان میکند این است که چرا کسانی که دعوی باش بودن میکنند و ادعای کُرد بودن دارند و به هر بهانه ی خرد و درشتی رگهای غیرتشان میجنبد.و فریاد وا مصیبتا سر میدهند به سهولت تحریف حقیقت میکنند و آشکارا تهمت میزنند تا مگر به زعم خویش آبروی او را بریزند و بدنامش کنند. جای تاسف است که در این زمانه پر آشوب برخی نیز با این جماعت اندک هم نواشده تیغ به کف زنگیان مست میدهند و جواز تهمت زدن به دیگران را صادر میکنند.
اندک جماعتی که سودای رفتن به مراکز قدرت را داشتند اما خوابشان تعبیر نشد و ناکام ماندند از این رو بارانی از تهمتها را روانه خودی و غیر خودی کردند. همگان را غیر خودی خواندند و قرائت خود را از کردستان صراط مستقیم دانستند .
و هرکه را در دایره تنگ خود جای دادند باش بود و جاماندگان از این دایره تنگ غیر خودی. ادبیات و منطقشان همان ادبیات حاج حسین در جریده کیهان. نو کیسهگانی که تا دیروز انقلابی دو آتشه بودند اکنون در بند نام و نان با غیر خودیهای دیروز زیر سقف معیشت جمع شدهاند. آنان که فریاد عدالت خواهیشان گوش فلک را کر کرده بود و همه را به چوب غیر انقلابی بودن نوازش میکردند حال با همان غیر باشهای دیروز جریده منتشر میکنند،جریدهای که نازلتر از سروش کودکان با رنگ و لعابی تهوع آور که تیراژش به هزار میرسد، همنوا گشتهاند حرام مردم بر آنان حلال و هر غیر معمولی برای آنان معمول و عادی. در توهماند که فرهماند اما عقلانیت در آنان تعطیل شده است. به فراست نیک دریافتهاند که کردستان جولانگاه تفکرلمپنیشان نیست و های و هوی شان بسان آب دهنی است که در ظرفی میافتد و صدایش را فقط خودشان میشنوند.
روزگار غریبی است نازنین ! اخلاق در پای منافع ذبح شده و چهرهای اخلاقکش و آزادیکش از خود ترسیم کردهاند. اخلاق رخت بر بسته و بیاخلاقی سکه رایج شده . در این احوال به خدا پناه میبرم . به خود نوید میدهم که چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند و این روزهای استخوان سوز سپری خواهد شد.