چرا آمریکا نباید از شکست مذاکرات با ایران بترسد*
14:16 - 17 دی 1393
Unknown Author
سعید قاسمینژاد٬ امانوئل اتولنگی
یک سال پس از امضای قرارداد موقت با ایران، دولت آمریکا دریافته است که دستیابی به یک توافق هستهای جامع، دور از ذهن است.
باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، گمان میکرد توافق موقت یک ریسک حساب شده است؛ ریسکی که ارزش سنجیدن آمادگی و تمایل ایران برای رسیدن به یک توافق پایدار را دارد. اما واقعیت این است که یک سال ماراتنِ مذاکرات حاصلی دربر نداشته است.
تنها نتیجه ملموس، فرسایش تدریجی خطوط قرمز غرب بوده است. خطوط قرمزی که در ازای تلاش برای نگاه داشتن مذاکرهکنندگان ایرانی بر سر میز مذاکرات، کمرنگتر شدهاند.
غرب ابزار فشارش بر ایران که تحریمها بودند را از دست داد، این تنها کاهش قیمت نفت است که غرب را از کاملا دست بسته نشستن پشت میز مذاکره نجات داده است.
در همین حال، اقتصاد ایران به تدریج پس از تحریمهای اخیر بینالمللی رو به بهبود است. با گذشت زمان نیز فشار شرکتهای چند ملیتی، چارچوب شکننده تحریمها را در هم خواهد شکست.
پس چرا دولت اوباما زمان معامله موقت را تا هفت ماه دیگر تمدید کرده است، با این احتمال که زمان بیشتری هم ممکن است مورد نیاز باشد؟
دلیل آن این است که پرزیدنت اوباما تبدیل به زندانی استدلالهای خود در برابر منتقدان توافق موقت شده است.
دولت اوباما از آغاز این منتقدان را جنگ طلب نامیده است. اکنون که گفتگوها تمدید شدهاند و مذاکرات نتیجهای دربر نداشته است، کاخ سفید ادعا میکند که تنها آلترناتیو روند فعلی، جنگ است.
در لفظ و ظاهر، اوباما و وزیر خارجهاش – جان کری- مکررا گفتهاند که عدم توافق بهتر از یک توافق بد است. اما در طول مذاکرات یک سال گذشته که تحت لوای توافق موقت صورت گرفت، به طور فزایندهای آشکار شده است که کاخ سفید باور دارد عدم توافق، گزینهای بدتر از یک توافق بد است.
با انتشار اولیه خبر تمدید دوباره، از گزارشها و تفاسیر رسانهای معلوم شد که این ادبیات کاخ سفید به طور موفقیت آمیزی جا افتاده است. در عین حال گزارشها و تحلیلهایی در مورد احتمال وقوع جنگ در صورت نرسیدن به توافق منتشر شدهاند.
فرض ناگزیری انتخاب هولناک میان روند دیپلماتیک فعلی و جنگ، یک دوگانهٔ غلط و نادرست است. این دوگانه بر این باور استوار است که پنداری از قبل مذاکرهای در کار نبوده است و پس از شکست توافق موقت هم، مذاکرهای نمیتواند وجود داشته باشد.
اما واقعیت آن است که جامعه بینالمللی از سال ۲۰۰۳ مشغول مذاکره با ایران است.
یازده سال مذاکره شواهد خوبی علیه این ایده ارائه میکند که شکست مذاکرات مقدمه جنگ خواهد بود. برای مثال ایدهای که درحال حاضر در مذاکرات هستهای تحت بررسی است، یعنی اینکه بیشتر اورانیوم غنی شده ایران ممکن است جهت تولید سوخت به روسیه منتقل شود، تنها یک نسخه بهروز شده از توافق موقتی است که پیشتر هم به ایران پیشنهاد شده بود.
علی اصغر سلطانیه، نماینده وقت ایران در سازمان بینالمللی انرژی اتمی در وین، پس از توافق ضمنی با این ایده آن را برای تایید نهایی به ایران برد. اما رهبر ایران با رد توافق امکان سازش را از بین برد.
تلاشهای ترکیه و برزیل نیز برای نجات توافق و سازگار کردنش به میل ایران بیثمر ماند و منجر به صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل شد، که شدیدترین تحریمهای سازمان ملل علیه ایران تا آن زمان بود و زمینه ساز تحریمهای یک جانبه اتحادیه اروپا شد.
این شکست دیپلماسی در مقیاسی بزرگ بود اما با این حال منجر به جنگ نشد. نهایتاً مذاکرات از سر گرفته شد و به صورت ناپیوسته ادامه پیدا کرد تا توافق موقت در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ حاصل شد. آنچه هر بار امکان بازگردادن ایران به میز مذاکرات را فراهم کرد فشارهایی بود که غرب از طریق افزایش تحریمها و مطرح کردن احتمال عملیات نظامی به ایران تحمیل میکرد.
به همین دلیل، فرض ِ بروز جنگ در صورت شکست توافق موقت، سادهلوحانه است.
به احتمال زیاد، شکست این توافق در ۲۴ نوامبر منجر به تکرار اتفاقات قبلی میشد. به این معنی که اگر تهران راه مخالفت را در پیش میگرفت، تحریمهای بیشتری از طرف دولت اوباما و همپیمانان اروپایی علیه حکومت ایران تحمیل میشد، تهران منزوی میشد و در نهایت جمهوری اسلامی مجبور میشد از موضعی ضعیفتر پای میز مذاکره بنشیند.
از زمانی که برنامهٔ هستهای مخفیانه ایران افشا شد همواره گفتوگوهایی وجود داشته است. دلایل محکمی وجود دارد که باور کنیم اگر گروه ۵+۱ به طرفهای ایرانی خود اعلام میکرد توافق موقت به پایان رسیده و دیگر پولی به اقتصاد ایران تزریق نخواهد شد، حکومت در تهران نهایتا راهی برای زیر پا گذاشتن غرور خود پیدا میکرد. به هر حال، محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران بود که به خبرنگاران گفت: \"ایران هیچوقت میز مذاکره را ترک نکرده و نخواهد کرد\". و چرا باید بکند وقتی همه چیز مطابق میل او پیش میرود.
آنچه میتوانست ایران را وادار به نرمش قهرمانانه برای رسیدن به نتیجه کند، ترس ایران از واکنش شدید غرب در صورت شکست مذاکرات بود. از آنجا که اوباما \"در عمل\" صریحاً نشان داده است که ادامه مذاکرات به هر قیمتی از سایر گزینهها بهتر است، ایران با خیال راحت به سرسختی بر سر میز مذاکره ادامه میدهد چرا که میداند طرف مقابل میز را به قصد بالا بردن چماق ترک نمیکند و تنها هویج در دست دارد. در بازار، بسیاری اوقات برای جوش دادن معامله باید آماده بود که معامله را به هم زد، در بازار تهران همه این را به تجربه میدانند.
*برگرفته از وبسایت رادیو فردا
یک سال پس از امضای قرارداد موقت با ایران، دولت آمریکا دریافته است که دستیابی به یک توافق هستهای جامع، دور از ذهن است.
باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، گمان میکرد توافق موقت یک ریسک حساب شده است؛ ریسکی که ارزش سنجیدن آمادگی و تمایل ایران برای رسیدن به یک توافق پایدار را دارد. اما واقعیت این است که یک سال ماراتنِ مذاکرات حاصلی دربر نداشته است.
تنها نتیجه ملموس، فرسایش تدریجی خطوط قرمز غرب بوده است. خطوط قرمزی که در ازای تلاش برای نگاه داشتن مذاکرهکنندگان ایرانی بر سر میز مذاکرات، کمرنگتر شدهاند.
غرب ابزار فشارش بر ایران که تحریمها بودند را از دست داد، این تنها کاهش قیمت نفت است که غرب را از کاملا دست بسته نشستن پشت میز مذاکره نجات داده است.
در همین حال، اقتصاد ایران به تدریج پس از تحریمهای اخیر بینالمللی رو به بهبود است. با گذشت زمان نیز فشار شرکتهای چند ملیتی، چارچوب شکننده تحریمها را در هم خواهد شکست.
پس چرا دولت اوباما زمان معامله موقت را تا هفت ماه دیگر تمدید کرده است، با این احتمال که زمان بیشتری هم ممکن است مورد نیاز باشد؟
دلیل آن این است که پرزیدنت اوباما تبدیل به زندانی استدلالهای خود در برابر منتقدان توافق موقت شده است.
دولت اوباما از آغاز این منتقدان را جنگ طلب نامیده است. اکنون که گفتگوها تمدید شدهاند و مذاکرات نتیجهای دربر نداشته است، کاخ سفید ادعا میکند که تنها آلترناتیو روند فعلی، جنگ است.
در لفظ و ظاهر، اوباما و وزیر خارجهاش – جان کری- مکررا گفتهاند که عدم توافق بهتر از یک توافق بد است. اما در طول مذاکرات یک سال گذشته که تحت لوای توافق موقت صورت گرفت، به طور فزایندهای آشکار شده است که کاخ سفید باور دارد عدم توافق، گزینهای بدتر از یک توافق بد است.
با انتشار اولیه خبر تمدید دوباره، از گزارشها و تفاسیر رسانهای معلوم شد که این ادبیات کاخ سفید به طور موفقیت آمیزی جا افتاده است. در عین حال گزارشها و تحلیلهایی در مورد احتمال وقوع جنگ در صورت نرسیدن به توافق منتشر شدهاند.
فرض ناگزیری انتخاب هولناک میان روند دیپلماتیک فعلی و جنگ، یک دوگانهٔ غلط و نادرست است. این دوگانه بر این باور استوار است که پنداری از قبل مذاکرهای در کار نبوده است و پس از شکست توافق موقت هم، مذاکرهای نمیتواند وجود داشته باشد.
اما واقعیت آن است که جامعه بینالمللی از سال ۲۰۰۳ مشغول مذاکره با ایران است.
یازده سال مذاکره شواهد خوبی علیه این ایده ارائه میکند که شکست مذاکرات مقدمه جنگ خواهد بود. برای مثال ایدهای که درحال حاضر در مذاکرات هستهای تحت بررسی است، یعنی اینکه بیشتر اورانیوم غنی شده ایران ممکن است جهت تولید سوخت به روسیه منتقل شود، تنها یک نسخه بهروز شده از توافق موقتی است که پیشتر هم به ایران پیشنهاد شده بود.
علی اصغر سلطانیه، نماینده وقت ایران در سازمان بینالمللی انرژی اتمی در وین، پس از توافق ضمنی با این ایده آن را برای تایید نهایی به ایران برد. اما رهبر ایران با رد توافق امکان سازش را از بین برد.
تلاشهای ترکیه و برزیل نیز برای نجات توافق و سازگار کردنش به میل ایران بیثمر ماند و منجر به صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل شد، که شدیدترین تحریمهای سازمان ملل علیه ایران تا آن زمان بود و زمینه ساز تحریمهای یک جانبه اتحادیه اروپا شد.
این شکست دیپلماسی در مقیاسی بزرگ بود اما با این حال منجر به جنگ نشد. نهایتاً مذاکرات از سر گرفته شد و به صورت ناپیوسته ادامه پیدا کرد تا توافق موقت در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ حاصل شد. آنچه هر بار امکان بازگردادن ایران به میز مذاکرات را فراهم کرد فشارهایی بود که غرب از طریق افزایش تحریمها و مطرح کردن احتمال عملیات نظامی به ایران تحمیل میکرد.
به همین دلیل، فرض ِ بروز جنگ در صورت شکست توافق موقت، سادهلوحانه است.
به احتمال زیاد، شکست این توافق در ۲۴ نوامبر منجر به تکرار اتفاقات قبلی میشد. به این معنی که اگر تهران راه مخالفت را در پیش میگرفت، تحریمهای بیشتری از طرف دولت اوباما و همپیمانان اروپایی علیه حکومت ایران تحمیل میشد، تهران منزوی میشد و در نهایت جمهوری اسلامی مجبور میشد از موضعی ضعیفتر پای میز مذاکره بنشیند.
از زمانی که برنامهٔ هستهای مخفیانه ایران افشا شد همواره گفتوگوهایی وجود داشته است. دلایل محکمی وجود دارد که باور کنیم اگر گروه ۵+۱ به طرفهای ایرانی خود اعلام میکرد توافق موقت به پایان رسیده و دیگر پولی به اقتصاد ایران تزریق نخواهد شد، حکومت در تهران نهایتا راهی برای زیر پا گذاشتن غرور خود پیدا میکرد. به هر حال، محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران بود که به خبرنگاران گفت: \"ایران هیچوقت میز مذاکره را ترک نکرده و نخواهد کرد\". و چرا باید بکند وقتی همه چیز مطابق میل او پیش میرود.
آنچه میتوانست ایران را وادار به نرمش قهرمانانه برای رسیدن به نتیجه کند، ترس ایران از واکنش شدید غرب در صورت شکست مذاکرات بود. از آنجا که اوباما \"در عمل\" صریحاً نشان داده است که ادامه مذاکرات به هر قیمتی از سایر گزینهها بهتر است، ایران با خیال راحت به سرسختی بر سر میز مذاکره ادامه میدهد چرا که میداند طرف مقابل میز را به قصد بالا بردن چماق ترک نمیکند و تنها هویج در دست دارد. در بازار، بسیاری اوقات برای جوش دادن معامله باید آماده بود که معامله را به هم زد، در بازار تهران همه این را به تجربه میدانند.
*برگرفته از وبسایت رادیو فردا