ویژگیهای سیستم آموزش و پرورش کنونی حاکم بر ایران و بروندادهای آن
20:35 - 25 تیر 1393
Unknown Author
عمر معروفی (ههڵمهت)*
سیستمهای آموزش و پرورشی و اهداف اعمال شده و مدنظر قرار داده شده متنوعند و نیز روشهایی که جهت رسیدن به این اهداف در برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت نیز گستره و متفاوتند. اما در یک طبقهبندی کلی میتوان سیستمهای آموزش و پرورش را به دو نوع دمکراتیک و دیکتاتورمآبانه یا به عبارتی دیگر به سیستمهای مردم و جامعهمحور و حکومتمحور تقسیمبندی نمود.
البته هر کدام از این دو نوع در طیف وسیعی از صفر تا صد قرار دارند به عبارتی دیگر از اوج دیکتاتوری تا اوج دموکراسی که بنا به قوانین و منافع کشورها و ملل تاکنون نمیتوان نظام آموزشی صددرصد دموکراتیک را ذکر کرد و همچنین بنابه تحولات جوامع نیز کمند کشورهایی که صددرصد دیکتاتورمآب باشند و این امر در نتیجه تلاشهای طرفداران حقوقبشر و آزادیخواه و و فعالان فرهنگی و آموزشی و روشنفکران جوامع مختلف میسر گردیده است.
هرکدام از این دو نوع سیستم نیز خود مشخصات ویژهای دارند، در اینجا میل بدان نیست که علل دیکتاتور مآب بودن یا دمکراتیک بودن این نظامهای آموزشی مورد بحث قرار بگیرد و همچنین راههای گذار از دیکتاتورمآبی به دمکراتیک شدن نیز مورد بحث قرار نمیگیرد، بلکه هدف اصلی بیان ویژگیهای نظامهای آموزشی دیکتاتورمآب میباشد که این امر نیز به علت قرار گرفتن سیستم آموزشی کشور ایران میباشد که بدلیل حاکمیت حکومتی دیکتاتورپیشه که تمامی سیستمها و قوانین را مبتنی بر نفع حاکمیت و نه ملت طرح و تصویب و اجرا مینماید.
بنابه گفته و اعتقاد پائولو فریر دو نوع آموزش وجود دارد که وی این دو نوع آموزش را از یکدیگر تفکیک میکند: الف) آموزش به عنوان تمرین آزادی. ب) آموزش به عنوان تمرین سلطه. روند سلطهی آموزشی، مجال آزاد اندیشی و تمرین آزادی را میستاند و بر جای آن سکوت را مینهد. نظام آموزشی، بیشتر از آن که مهارت خردورزی را بیاموزند، فرهنگ سکوت را دامن میزنند.
بر طبق این گفته فریره میتوان اذعان نمود که نظام آموزشی ایران به طور کلی و تماما نظام آموزشیی مبتنی بر تمرین سلطه است و در تایید این گفته میتوان به دلایل و مطالب ذیل استناد نمود:
مطالب و کتب درسی: که تماما در راستای اهداف ایدئولوژیک سیستم حاکمیتی بوده و نیاز کمترین اقشار و ملل ساکن در ایران را تآمین میکند و حتی در بیشتر موارد مخالف با اصول و اعتقادات آنان میباشد و تاکنون در تآلیف کتب درسی هیچگاه به فدرالیسم اعتقادی و جغرافیای مردمان آن نه تنها توجه نشده بلکه عمداً مورد بیتوجهی و پایمالی حقوق آنان اقدام شده است.
حقوق زبانی: کتب تآلیف شده در سیستم آموزشی حکومت جمهوری اسلامی ایران تنها به زبان فارسی بوده و تاکنون نیز هیچ اقدامی مبتنی بر اعمال دیگر زبانهای رایج در ایران انجام نگردیده و بالعکس بخشنامههای زیادی مبتنی بر قدغن شدن زبانهای دیگر ملل ساکن در ایران منتشر و در بین مداس توزیع گردیده است.
عدم تمرکز: همچنانکه خوانندگان عزیز مطلع میباشند سه نوع سیستم مدیریتی رایج میباشد که عبارتند از متمرکز، نیمه متمرکز و عدم تمرکز و که تاکنون و از زمان رضاشاه سیسستم مدیریتی ایران در کل و بویژه در آموزش و پرورش متمرکز بوده و میباشد و اقدامات انجام شده در زمینه نیمه متمرکز شده تنها به اعطای امتیازاتی در رابطه با اداره مناطق به مدیران و رؤسای آموزش و پرورش استانها محدود گردیده و هیچ امتیازی در زمنیه تالیف کتب درسی و نحوه اداره مدارس به مناطق داده نشده است.
توجه به حقوق اقلیتهای دینی: هر چند در ایران اقلیتهای دینی بسیار کم میباشند و نمیتوان به هیچ نحو مذهبی مانند اهل تسنن را اقلیت قلمداد نمود و خود این مسئله محل نزاع میباشد، ولی باز حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی مورد بیاعتنایی بوده و بیشتر معلمان و دانش آموزان علیرغم میل باطنی خود اقدام به تدریس کتب درسی نموده و گاها به ترک و ترد برخی از مطالب درسی نیز مبادرت میورزند، همچنین انجام مسائل مذهبی اهل تشیع در کتب مدارس یکی از مواردی است که دال بر بی اعتنایی و سرکوب حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی در سیستم جمهوری اسلامی میباشد.
مطلب محور بودن مطالب و روش تدریس و نه دانش آموز محور بودن آن: در ایران جمهوری اسلامی هنوز سیستم ایده الیسمی در مدارس حاکم میباشد که در آن معلم همه کاره و محور اصلی تدریس میباشد و مطالب درسیاند که ویژگیهای تدریس و یادگیری را مشخص مینمایند و دانش آموز در این سیستم تعلیماتی هیچگونه جایگاه و پایگاهی بیش از حفظ طوطی وار مطالب درسی و تحویل آن به معلم ندارد. در نظامهای آموزشی توسعه نیافته (مانند نظام آموزش و پرورش در ایران)، آموزش تفکر و اندیشیدن، به محاق میرود. در چنین نظامی، به جای تفکر به حفظیات و انباشت اطلاعات (که بعضا بیفایده و بلا استفاده است)، تاکید میگردد. \"نقل(با معلم که نقال است) دانش آموزان را به از بر کردن ماشین وار محتوای نقل وامی دارد. از این بدتر، آنان را به ظرفها و مخزنهایی مبدل میکند که باید به وسیلهی معلم پر شود. هر قدر این ظرفها با فروتنی بیشتری اجازه دهند که پرشان کنند، دانش اموزان بهتری خواهند بود.\" به تعبیر \"فریره\" در این گونه از آموزش، گویی امانتی از سوی معلم به شاگردان داده میشود. از این رو معلم، امانت گذار است و دانش آموز، امانتدار. وی برای چنین نظام آموزشی، از مفهوم \"بانکی\" بودن آموزش استفاده میکند. \"در مفهوم بانکی آموزش و پرورش، معرفت پدیدهای است از جانب کسانی که به عقیده خودشان معرفت پذیراند به کسانی که به عقیدهی آنان هیچ نمیدانند.\" فریره معتقد است که آموزش بانکی، وضعیت جامعهی ستم پیشه را منعکس میکند.
در چنین سیستم آموزشیای و پس از فرایند آموزش دانش آموزی خواهیم داشت با چنین ویژگیهایی:
مطالب زیادی را حفظ میباشد ولی قدرت تعمق و تفکر نخواهد داشت و از پیدا نمودن رابطه بین رخدادها و یا تفسیر آنها عاجز خواهد بود چون اساسا روش تفکر را یاد نگرفته است.
همیشه مسکوت و مطیغ خواهد بود: چرا که در جریان آموزش همیشه معلم را مانند دانای کل یافته و چنین میپندارد که وی نادان و جاهل به مسائل بوده و با گوش فرا دادن به معلم وی نیز به دانایی خواهد رسد، چنین دانش آموزی همیشه مطیع بزرگترها خواهد بود و همیشه خود را در جهلی نسبی خواهد دید و این برخلاف سیستم و روش مشارکتی و روشهای نوین تدریس خواهد بود. نقش دانش آموز ایرانی در فرایند آموزش و پرورش، صرفا آموختن و فرا گرفتن و سکوت در برابر معلم است. لازم است که آن که میآموزد، فروتنانه زانوی ادب بزند، سکوت محض اختیار کند و آن چه معلم بر او عرضه میکند بیاموزد و به حافظهاش بسپارد. در این گونه از تعلیم و تربیت، سکوت، رکن اساسی و مهم به حساب میآید. تا جایی که حتی حق پرسشگری، نادیده گرفته میشود. جریان دانش در این روند، یک سویه است. مشارکت میان دانش آموز و معلم در کار نیست. کافی است که دانش آموز همواره سخنان را در یابد و در بایگانی ذهناش نگهداری کند.
شخصیتی نامدارا بر وی حاکم خواهد بود: برخلاف برونداد سیستمهای آموزشی توسعه یافته که دانشآموز فردی مداراگر خواهد بود، همچنانکه به عینه میتوان مدارای شهروندان اروپایی با دیگر ملل را در کشورهایشان دید، دانشآموز و برونداد سیستمهای دیکتاتورمآب، فردی با شخصیتی نامدارا خواهد بود، نتیجهی آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کم تحملی و عدم مدارا با کسانی است که اندیشهی دگر دارند. دگر اندیشی، تقبیح شده، مجازات میگردد و به حاشیه جامعه رانده میشود. عدم مدارا، با ایدئولوژی اندیشی نسبت برقرار میکند. آموزشهای ایدئولوژیک، در نهایت، جهان و انسان را به دوگانگیهای متضاد و متخاصم تقسیم میکند. کسانی در قسمت خوب تاریخ قرار میگیرند و کسان دیگر در قسمت بد. ثنویت اندیشی ایدئولوژیک لاجرم به جبههگیریهای غیرمسالمت آمیز منجر میگردد همچنانکه عدم مدارا با دیگر ملل ایران زمین را میتوان در بین ایرانیان و حتی ایرانیان مقیم در خارج از کشور را نیز دید.
عدم خلاقیت هنری: هر چند بارها و از گذشته یافتهایم که هنر نزد ایرانیان است و بس ولی مع الاسف با حاکمیت چنین سیستم ایدئولوژیک، هنر کمترین نمودی در بین ملل ایران زمین از خود بجای نگذاشته است و طی این سی و چهار سال حاکمیت جمهوری اسلامی هنر بیشتر و بیشتر از پیش از رونق افتاده است و به عینه میتوان در بعضی و برخی از نقاط این دوره از تاریخ هنرزدایی را به صورتی عیان مشاهده نمود هرچند که یکی از ارکان اصلی آموزش، پرورش ذوق هنری و تربیت احساسات و تلطیف عواطف است اما امروزه زنگ هنر به زنگی بیارزش بدل گردیده است که معلمان ریاضی و دروس دیگر به قول خویش این بطالت را برای جبران دیگر دروس مورد استفاده قرار میدهند.
تربیت دانش آموزان مبتنی بر زندگی آینده است نه زندگی کنونی: هرچند سالها پیش جان دیوی اذعان نموده است که باید به دانش آموزان تربیتی داد که بتوانند از زندگی کنونی خویش و دورهای که در ان زندگی میکنند، مورد استفاده باشد اما مع الاسف سیستم تربیتی کنونی حاکم بر ایران دانشآموزان را یا محکوم به اندیشیدن صرف و بیچون و چرا مینماید و یا آنان را بای آیندهای نامعلوم تربیت میکند. ساختار غیر دموکراتیک آموزش و پررورش در ایران، ماحصلی جز شخصیتهای غیر دموکراتیک نیست. رابطهی دانش آموز با معلم غیر دموکراتیک است. اجازهی اظهار نظر و دگر اندیشی وجود ندارد. گفت و گو به منزلهی فضیلتی انسانی و اخلاقی ، چندان مجال بروز و ظهور نمییابد. گویی آن چه در پروسهی آموزش و پروش به کودکان و نوجوانان یاد میدهند، حقیقت ناب و کامل است.
احساس مالکیت مطلق حقیقت، روحیهی حقیقت جویی را میستاند و به جای آن جزمیت و دگم اندیشی را مینهد. چنین دانشآموزی همه را بجز خود محکوم به نابودی میبیند و بجای اندیشیدن به ایران به فلسطین و ....غیره میاندیشد و بجای اتحاد با هموطن با لبنانی متحد میشود و بجای شهید شدن در راه مام وطن به شهادت در کربلا و غزه میاندیشد.
عدم وجود شادی (جای شادی در مدارس ایران یادش بخیر): نحوه مدیریت مدارس، نحوه چیدمان و و پودمان مطالب درسی، روش تدریس معلمان و بیانگیزگی و ابهام آینده شغلی و زندگانی دانش آموزان، همه با هم دست به دست یکدیگر دادهاند تا بجای همه با هم ایران بسازیم، مدارس را به محلی خشک و با محیطی ناشادکام مبدل نمودهاند که در آن شور حسینی و سیمای کربلا بیشتر طنین انداز است تا نغمههای موسیقی و روشهای تدریسی مانند باران مغزی و روش ایفای نقش و .... در حالیکه یکی از روشهای تدریس میتواند استفاده از بازهای محلی و موسیقی باشد، در این چنین سیستم آموزشیای موسیقی مخالف با شئون اسلامی بوده و محکوم به نابودی است.
منفعل بودن و ناکارآمدی: تمامی مطالب فوق اذعان میدارد که یک چنین سیستم آموزشیای، سیستمی منفعل، ناکارا و مخرب جامعه و فرهنگ آن و آینده علم و دانش و نسل کنونی جامعه و در نتیجه ساختن آیندهای ناپویا میباشد، از اینرو لازم و بایسته است اندیشمندان و آگاهان عرصه آموزشی و اتحادیه های معلمان و از جمله اتحادیه صنفی معلمان و اتحادیه صنفی معلمان کُردستان ایران دست به دست هم داده و در راه ساختن سیستم آموزشیای دموکراتیک و دگرگونی سیستم آموزشی فعلی با هم تلاش بنمایند.
* عضو اتحادیه صنفی معلمان کُردستان ایران
سیستمهای آموزش و پرورشی و اهداف اعمال شده و مدنظر قرار داده شده متنوعند و نیز روشهایی که جهت رسیدن به این اهداف در برنامهریزیهای کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت نیز گستره و متفاوتند. اما در یک طبقهبندی کلی میتوان سیستمهای آموزش و پرورش را به دو نوع دمکراتیک و دیکتاتورمآبانه یا به عبارتی دیگر به سیستمهای مردم و جامعهمحور و حکومتمحور تقسیمبندی نمود.
البته هر کدام از این دو نوع در طیف وسیعی از صفر تا صد قرار دارند به عبارتی دیگر از اوج دیکتاتوری تا اوج دموکراسی که بنا به قوانین و منافع کشورها و ملل تاکنون نمیتوان نظام آموزشی صددرصد دموکراتیک را ذکر کرد و همچنین بنابه تحولات جوامع نیز کمند کشورهایی که صددرصد دیکتاتورمآب باشند و این امر در نتیجه تلاشهای طرفداران حقوقبشر و آزادیخواه و و فعالان فرهنگی و آموزشی و روشنفکران جوامع مختلف میسر گردیده است.
هرکدام از این دو نوع سیستم نیز خود مشخصات ویژهای دارند، در اینجا میل بدان نیست که علل دیکتاتور مآب بودن یا دمکراتیک بودن این نظامهای آموزشی مورد بحث قرار بگیرد و همچنین راههای گذار از دیکتاتورمآبی به دمکراتیک شدن نیز مورد بحث قرار نمیگیرد، بلکه هدف اصلی بیان ویژگیهای نظامهای آموزشی دیکتاتورمآب میباشد که این امر نیز به علت قرار گرفتن سیستم آموزشی کشور ایران میباشد که بدلیل حاکمیت حکومتی دیکتاتورپیشه که تمامی سیستمها و قوانین را مبتنی بر نفع حاکمیت و نه ملت طرح و تصویب و اجرا مینماید.
بنابه گفته و اعتقاد پائولو فریر دو نوع آموزش وجود دارد که وی این دو نوع آموزش را از یکدیگر تفکیک میکند: الف) آموزش به عنوان تمرین آزادی. ب) آموزش به عنوان تمرین سلطه. روند سلطهی آموزشی، مجال آزاد اندیشی و تمرین آزادی را میستاند و بر جای آن سکوت را مینهد. نظام آموزشی، بیشتر از آن که مهارت خردورزی را بیاموزند، فرهنگ سکوت را دامن میزنند.
بر طبق این گفته فریره میتوان اذعان نمود که نظام آموزشی ایران به طور کلی و تماما نظام آموزشیی مبتنی بر تمرین سلطه است و در تایید این گفته میتوان به دلایل و مطالب ذیل استناد نمود:
مطالب و کتب درسی: که تماما در راستای اهداف ایدئولوژیک سیستم حاکمیتی بوده و نیاز کمترین اقشار و ملل ساکن در ایران را تآمین میکند و حتی در بیشتر موارد مخالف با اصول و اعتقادات آنان میباشد و تاکنون در تآلیف کتب درسی هیچگاه به فدرالیسم اعتقادی و جغرافیای مردمان آن نه تنها توجه نشده بلکه عمداً مورد بیتوجهی و پایمالی حقوق آنان اقدام شده است.
حقوق زبانی: کتب تآلیف شده در سیستم آموزشی حکومت جمهوری اسلامی ایران تنها به زبان فارسی بوده و تاکنون نیز هیچ اقدامی مبتنی بر اعمال دیگر زبانهای رایج در ایران انجام نگردیده و بالعکس بخشنامههای زیادی مبتنی بر قدغن شدن زبانهای دیگر ملل ساکن در ایران منتشر و در بین مداس توزیع گردیده است.
عدم تمرکز: همچنانکه خوانندگان عزیز مطلع میباشند سه نوع سیستم مدیریتی رایج میباشد که عبارتند از متمرکز، نیمه متمرکز و عدم تمرکز و که تاکنون و از زمان رضاشاه سیسستم مدیریتی ایران در کل و بویژه در آموزش و پرورش متمرکز بوده و میباشد و اقدامات انجام شده در زمینه نیمه متمرکز شده تنها به اعطای امتیازاتی در رابطه با اداره مناطق به مدیران و رؤسای آموزش و پرورش استانها محدود گردیده و هیچ امتیازی در زمنیه تالیف کتب درسی و نحوه اداره مدارس به مناطق داده نشده است.
توجه به حقوق اقلیتهای دینی: هر چند در ایران اقلیتهای دینی بسیار کم میباشند و نمیتوان به هیچ نحو مذهبی مانند اهل تسنن را اقلیت قلمداد نمود و خود این مسئله محل نزاع میباشد، ولی باز حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی مورد بیاعتنایی بوده و بیشتر معلمان و دانش آموزان علیرغم میل باطنی خود اقدام به تدریس کتب درسی نموده و گاها به ترک و ترد برخی از مطالب درسی نیز مبادرت میورزند، همچنین انجام مسائل مذهبی اهل تشیع در کتب مدارس یکی از مواردی است که دال بر بی اعتنایی و سرکوب حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی در سیستم جمهوری اسلامی میباشد.
مطلب محور بودن مطالب و روش تدریس و نه دانش آموز محور بودن آن: در ایران جمهوری اسلامی هنوز سیستم ایده الیسمی در مدارس حاکم میباشد که در آن معلم همه کاره و محور اصلی تدریس میباشد و مطالب درسیاند که ویژگیهای تدریس و یادگیری را مشخص مینمایند و دانش آموز در این سیستم تعلیماتی هیچگونه جایگاه و پایگاهی بیش از حفظ طوطی وار مطالب درسی و تحویل آن به معلم ندارد. در نظامهای آموزشی توسعه نیافته (مانند نظام آموزش و پرورش در ایران)، آموزش تفکر و اندیشیدن، به محاق میرود. در چنین نظامی، به جای تفکر به حفظیات و انباشت اطلاعات (که بعضا بیفایده و بلا استفاده است)، تاکید میگردد. \"نقل(با معلم که نقال است) دانش آموزان را به از بر کردن ماشین وار محتوای نقل وامی دارد. از این بدتر، آنان را به ظرفها و مخزنهایی مبدل میکند که باید به وسیلهی معلم پر شود. هر قدر این ظرفها با فروتنی بیشتری اجازه دهند که پرشان کنند، دانش اموزان بهتری خواهند بود.\" به تعبیر \"فریره\" در این گونه از آموزش، گویی امانتی از سوی معلم به شاگردان داده میشود. از این رو معلم، امانت گذار است و دانش آموز، امانتدار. وی برای چنین نظام آموزشی، از مفهوم \"بانکی\" بودن آموزش استفاده میکند. \"در مفهوم بانکی آموزش و پرورش، معرفت پدیدهای است از جانب کسانی که به عقیده خودشان معرفت پذیراند به کسانی که به عقیدهی آنان هیچ نمیدانند.\" فریره معتقد است که آموزش بانکی، وضعیت جامعهی ستم پیشه را منعکس میکند.
در چنین سیستم آموزشیای و پس از فرایند آموزش دانش آموزی خواهیم داشت با چنین ویژگیهایی:
مطالب زیادی را حفظ میباشد ولی قدرت تعمق و تفکر نخواهد داشت و از پیدا نمودن رابطه بین رخدادها و یا تفسیر آنها عاجز خواهد بود چون اساسا روش تفکر را یاد نگرفته است.
همیشه مسکوت و مطیغ خواهد بود: چرا که در جریان آموزش همیشه معلم را مانند دانای کل یافته و چنین میپندارد که وی نادان و جاهل به مسائل بوده و با گوش فرا دادن به معلم وی نیز به دانایی خواهد رسد، چنین دانش آموزی همیشه مطیع بزرگترها خواهد بود و همیشه خود را در جهلی نسبی خواهد دید و این برخلاف سیستم و روش مشارکتی و روشهای نوین تدریس خواهد بود. نقش دانش آموز ایرانی در فرایند آموزش و پرورش، صرفا آموختن و فرا گرفتن و سکوت در برابر معلم است. لازم است که آن که میآموزد، فروتنانه زانوی ادب بزند، سکوت محض اختیار کند و آن چه معلم بر او عرضه میکند بیاموزد و به حافظهاش بسپارد. در این گونه از تعلیم و تربیت، سکوت، رکن اساسی و مهم به حساب میآید. تا جایی که حتی حق پرسشگری، نادیده گرفته میشود. جریان دانش در این روند، یک سویه است. مشارکت میان دانش آموز و معلم در کار نیست. کافی است که دانش آموز همواره سخنان را در یابد و در بایگانی ذهناش نگهداری کند.
شخصیتی نامدارا بر وی حاکم خواهد بود: برخلاف برونداد سیستمهای آموزشی توسعه یافته که دانشآموز فردی مداراگر خواهد بود، همچنانکه به عینه میتوان مدارای شهروندان اروپایی با دیگر ملل را در کشورهایشان دید، دانشآموز و برونداد سیستمهای دیکتاتورمآب، فردی با شخصیتی نامدارا خواهد بود، نتیجهی آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کم تحملی و عدم مدارا با کسانی است که اندیشهی دگر دارند. دگر اندیشی، تقبیح شده، مجازات میگردد و به حاشیه جامعه رانده میشود. عدم مدارا، با ایدئولوژی اندیشی نسبت برقرار میکند. آموزشهای ایدئولوژیک، در نهایت، جهان و انسان را به دوگانگیهای متضاد و متخاصم تقسیم میکند. کسانی در قسمت خوب تاریخ قرار میگیرند و کسان دیگر در قسمت بد. ثنویت اندیشی ایدئولوژیک لاجرم به جبههگیریهای غیرمسالمت آمیز منجر میگردد همچنانکه عدم مدارا با دیگر ملل ایران زمین را میتوان در بین ایرانیان و حتی ایرانیان مقیم در خارج از کشور را نیز دید.
عدم خلاقیت هنری: هر چند بارها و از گذشته یافتهایم که هنر نزد ایرانیان است و بس ولی مع الاسف با حاکمیت چنین سیستم ایدئولوژیک، هنر کمترین نمودی در بین ملل ایران زمین از خود بجای نگذاشته است و طی این سی و چهار سال حاکمیت جمهوری اسلامی هنر بیشتر و بیشتر از پیش از رونق افتاده است و به عینه میتوان در بعضی و برخی از نقاط این دوره از تاریخ هنرزدایی را به صورتی عیان مشاهده نمود هرچند که یکی از ارکان اصلی آموزش، پرورش ذوق هنری و تربیت احساسات و تلطیف عواطف است اما امروزه زنگ هنر به زنگی بیارزش بدل گردیده است که معلمان ریاضی و دروس دیگر به قول خویش این بطالت را برای جبران دیگر دروس مورد استفاده قرار میدهند.
تربیت دانش آموزان مبتنی بر زندگی آینده است نه زندگی کنونی: هرچند سالها پیش جان دیوی اذعان نموده است که باید به دانش آموزان تربیتی داد که بتوانند از زندگی کنونی خویش و دورهای که در ان زندگی میکنند، مورد استفاده باشد اما مع الاسف سیستم تربیتی کنونی حاکم بر ایران دانشآموزان را یا محکوم به اندیشیدن صرف و بیچون و چرا مینماید و یا آنان را بای آیندهای نامعلوم تربیت میکند. ساختار غیر دموکراتیک آموزش و پررورش در ایران، ماحصلی جز شخصیتهای غیر دموکراتیک نیست. رابطهی دانش آموز با معلم غیر دموکراتیک است. اجازهی اظهار نظر و دگر اندیشی وجود ندارد. گفت و گو به منزلهی فضیلتی انسانی و اخلاقی ، چندان مجال بروز و ظهور نمییابد. گویی آن چه در پروسهی آموزش و پروش به کودکان و نوجوانان یاد میدهند، حقیقت ناب و کامل است.
احساس مالکیت مطلق حقیقت، روحیهی حقیقت جویی را میستاند و به جای آن جزمیت و دگم اندیشی را مینهد. چنین دانشآموزی همه را بجز خود محکوم به نابودی میبیند و بجای اندیشیدن به ایران به فلسطین و ....غیره میاندیشد و بجای اتحاد با هموطن با لبنانی متحد میشود و بجای شهید شدن در راه مام وطن به شهادت در کربلا و غزه میاندیشد.
عدم وجود شادی (جای شادی در مدارس ایران یادش بخیر): نحوه مدیریت مدارس، نحوه چیدمان و و پودمان مطالب درسی، روش تدریس معلمان و بیانگیزگی و ابهام آینده شغلی و زندگانی دانش آموزان، همه با هم دست به دست یکدیگر دادهاند تا بجای همه با هم ایران بسازیم، مدارس را به محلی خشک و با محیطی ناشادکام مبدل نمودهاند که در آن شور حسینی و سیمای کربلا بیشتر طنین انداز است تا نغمههای موسیقی و روشهای تدریسی مانند باران مغزی و روش ایفای نقش و .... در حالیکه یکی از روشهای تدریس میتواند استفاده از بازهای محلی و موسیقی باشد، در این چنین سیستم آموزشیای موسیقی مخالف با شئون اسلامی بوده و محکوم به نابودی است.
منفعل بودن و ناکارآمدی: تمامی مطالب فوق اذعان میدارد که یک چنین سیستم آموزشیای، سیستمی منفعل، ناکارا و مخرب جامعه و فرهنگ آن و آینده علم و دانش و نسل کنونی جامعه و در نتیجه ساختن آیندهای ناپویا میباشد، از اینرو لازم و بایسته است اندیشمندان و آگاهان عرصه آموزشی و اتحادیه های معلمان و از جمله اتحادیه صنفی معلمان و اتحادیه صنفی معلمان کُردستان ایران دست به دست هم داده و در راه ساختن سیستم آموزشیای دموکراتیک و دگرگونی سیستم آموزشی فعلی با هم تلاش بنمایند.
* عضو اتحادیه صنفی معلمان کُردستان ایران