وقت آن رسیدە است کە جایگاه اتنیک فارس را در رابطه با اتنیک‌های غیرفارس معین و مشخص نماییم

16:39 - 14 خرداد 1393
Unknown Author
سعید سنندجی

گروه‌های  اتنیک، ملیت‌ها و ملت‌های ساکن در ایران برای نشان دادن تمایز و تفاوت خود از دیگران، از بخش‌های هویتی متنوع و متفاوت استفاده می‌کنند. این  طبقه‌بندی  کردن هویت‌ها امری است طبیعی و نهفته در بطن  و ساختار زبان‌ها,  اما  هنگامی کە دولت و دستگاە اداری و قدرت حاکم  در تایید و تعریف هویت‌ها دخالت می‌کند، آن...گاە مسئلە ازمقوله زبانی خارج می‌شود و  در حوزه  نابرابری‌های اجتماعی  قرار می‌گیرد. دخالت‌های مشخص  گروه حاکم در حیطه زبان و فرهنگ، در چگونه تعریف شدن و چگونه تعریف کردن بخش‌های متنوع هویتی و صاحبان هویت‌های متنوع در صدە گذشته، جنبه‌ای تجاوزگرانه از نژادپرستی به خود گرفته است.  تعریفی که از هویت‌های اتنیک‌های غیرفارس در ادبیات و فرهنگ مسلط ایرانی  یعنی در زبان و فرهنگ فارسی  وجود دارد،  متاثر از روابط قدرت حاکم  با این فرهنگ و زبان در ترویج این دیدگاە است. این ترویج تا بجایی رسیدە است کە  اتنیک فارس هویت خویش را هویتی پاک، مقدس، جهانی و برابر با ایرانیّت قلمداد می‌کند تا آنجا کە امروزە هویت‌زدایی در فرهنگ این اتنیک ، کل جوامع و فرهنگ‌های دنیا  را نیز در بر می‌گیرد.  بسیاری از ما کە در خارج از ایران زندگی می‌کنیم و با ایرانیان در ارتباط هستیم  قطعا شنیدەایم کە  فرهنگ و زبان فارسی نسبت بە تمامی زبان‌ها  وفرهنگ‌ها ارجعیت دارد. در زمینە مزاح و طعنە نیز همگی می‌دانیم کە چە مزاحهایی ( بی‌احترامی) بە دیگر ملت‌ها می‌شود. حتی  بعضی از هویت‌های اتنیکی را تا حد هویت حیوانی تقلیل دادەاند. 

البتە جای تاسف است کە  تا حدودی در جا اندازی این هویت‌های حیوانی به جای هویت‌های انسانی ازاعضای هویت‌های دیگر هم کە خود هویتی در زیر سلطە هستند استفادە  می‌شود.  در اینجا  می‌توان بە هویت حیوانی خر در مورد ترکها و تازی در مورد عرب‌ها اشارە کرد.
 
آنتونیو گرامشی نظریه‌پرداز مارکسیست، از رهبران و بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیم کلیدی همچون هژمونی (چیرەگی‌خواهی)، بنیان، روبنا، و جنگ قدرت بە این مورد بە خوبی اشارە کردە است کە  چگونه جنبه‌های سیاسی  نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه‌های فرهنگی و زبانی همراە می‌شوند و از طریق جامعه مدنی، سیستم‌های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیررسمی، و رسانه‌های عمومی در استقرار و استحکام هویت گروه حاکم به مثابه هویتی غالب، طبیعی، عاری از عیب و نقص و کاملا صحیح خود را استقرار می‌دهند.  
 
مسئلەای دیگر کە بە این چیرەگی خواهی دامن میزند  مزیت نامرئی بودن اتنیک قدرت است. همە ما این گفتە را بارها در مباحث‌های میان طرفداران چیرەگی خواهی  وحق‌طلب‌های  ملیت‌های ساکن ایران از طرفداران چیرەگی خواهی و هژمونی گرای فارس شنیدەایم کە \" چە کسی گفته ملتی و یا خلقی به نام خلق فارس وجود دارد؟\"، \"اصلا  فارس یعنی چی و فارس بودن چه مشخصاتی دارد؟: \"همە ما ایرانی هستیم\"،  \"فارس ملت نیست و قرارداد دیرینە ما بین ملت‌های ساکن ایران است کە زبان فارسی را بە عنوان زبان مشترک انتخاب کردە است\".
 
میشل فوکو، فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی در بحث \"میکروسکوپ قدرت\" در تجزیه و تحلیل جنبه‌های نامرئی و مرئی قدرت، مثال جالبی از برج‌های دیده‌بانی در زندان‌های مدرن دارد. او  می‌گوید آنکه در برج دیده‌بانی نشسته است، همه را می‌بیند، ولی خود قابل رؤیت نیست. قدرت دیدەبان و دستگاە اداری زندان  چنان در جان و روان زندانی چنگ انداخته که زندانی بی‌آنکه حاکم و زندانبان را ببیند، اوامر او را اطاعت می‌کند. زندانبان در واقع، به واسطه تارهای نامرئی قدرت، بر جان و تن زندانی حکم می‌راند.  او در بخش دیگری می‌نویسد  که قدرت می‌باید قابل رؤیت باشد ولی قابل شناسایی نباشد. قدرت، چیرەگی  و عظمت خودش را پیشاپیش در ساختار فیزیکی زندان، در هیبت حصارها، برج و باروها و سلول‌های انفرادی زندان، در چهره ماموران و زندانبانان و بازجویان متعدد، و نیز در بیچارەگی و درماندگی زندانیان، در جان و تن زندانی حک کرده است. به تعبیر فوکو، حتی اگر کسی در برج دیده‌بانی حضور هم نداشته باشد، زندانی  حضور و وجود قدرت را با گوشت و پوست خود احساس می‌کند.
 
فردینان دو سوسور در بررسی زبان‌شناسی  از  جنبهٔ هم‌زمانی در مطالعات زبانشناسانە خود می‌نویسد کە   هویت‌ها  چه در مورد اشخاص و چه در مورد اشیاء  در رابطه با همدیگر و یا دیگران تعریف می‌شوند او  زن را  هم به لحاظ لغوی، هم به لحاظ مفهومی و هویتی، در رابطه با مرد تعریف می‌کند،  سیاه  در رابطه با سفید تعریف می‌شود. او می‌گوید این اصل در تمام ابعاد دیگر نیز صادق می‌باشد در همین حال لئوی اشتراوس با استفادە از همین تئوری در بخش هویتی  بە شکل  آکادمیک در مطالعات انسان‌شناسانه و جامعه شناختی خود به کاربرد \"موقعیت‌های رابطه دارانه\"در شکل گیری آداب و رسوم اجتماعی درهویت های جمعی و فردی اشارە می‌کند. یعنی، همان طوری که دو سوسو  نشان داد مثلا زن در رابطه با مرد، ماه در رابطه با خورشید تعریف می‌شود، لئوی اشتراوس نشان داد که چگونه اتنیک در ارتباط با دیگر اتنیک‌ها  تشریح می‌شود. نتیجه کلی که در جامعه‌شناسی از مشاهدات دوسوسو و اشتراوس گرفته می‌شود این است کە   همانگاە کە هویت‌ها جنبه رابطه دارانه و متقابل دارند در رابطه با یکدیگر می‌توانند تعریف شوند و بە این نتیجە رسیدند کە تعریف‌های هویتی رابطه‌ای مستقیم و تنگاتنگ با قدرت حاکم  دارند. یعنی گروه‌هایی که تسلط بر زبان و مکانیزم‌های زبانی فرهنگی را دارا می‌باشند در ابتدا موازین  گفتمان را تعیین  و هویت خود را کە  از  موقعیتی برتربرخوردار است بر دیگر هویت‌ها هژمونی پردازی  می‌کند و در انتها هویت‌های دیگر را  از موضعی کمتر و یا نارساتر تعریف می‌کند.
 
نامرئی بودن اتنیک فارس شبهات زیادی بە بحث میکروسکوپ قدرت دارد  در واقع اتنیک‌های زیر سلطەایی  کە  کنترل می‌شوند، کنترل‌کننده و یا واضح‌تر بیان کنم هژمونی پردازان اتنیک فارس را نمی‌بینند. اتنیکی کە اتنیک‌های دیگر ایرانی را تعریف  و تحریف می‌کند قابل مشاهدە برای آنها نیست. گاە این اتنیک در هیبت نژاد برتر آریا،  گاە در ایران باستان ، گاە بە نام حکومت و بیشتر بە نام ملت ایران پدیدار می‌شود. در واقع اتنیک فارس قدرتش را در نامریی بودن خود افزایش می‌دهد. چرا کە نامریی بودن آن اتنیک می‌تواند در ادغام شدن اعضای دیگر اتنیک‌ها بە صف خود بسیار موثر باشد و درهمان حال استقامت دیگر اتنیک‌ها را نیز در هم بشکند چرا کە اتنیک‌های دیگر نمی‌دانند در مقابل آنها کیست و با  چە اتبیکی در تعامل هستند. در عین حال هر لحضە اعضای  تازە نفس سر شکستە  از دیگر اتنیک‌ها نیز بە اتنیک قدرت می‌پیوندد و از حامیان سر سخت  همان هژمونی گرایی اتنیک قدرت می‌شوند.
 
در چند سال گذشتە در جلسات و یا سمینارهای سیاسی در رابطە با جنبش‌های اجتماعی سیاسی کردستان و دیگر ملیتهای ایرانی  برگزار شدە بود،  شرکت داشتەام، باوجود اینکە اکثر قریب بە اتفاق حاضرین در این جلسات و سمینارها کوردها بوده‌اند و تعداد کمی از اتنیک فارس زبان در این جلسات حضور داشتند. 

جلسات و سمینارها بە زبان فارسی اجرا می ‌شد، این در حالی است کە درمیان شرکت‌کنندگان این جلسات کسانی هم حضور داشتند کە نمی‌توانستند بە زبان فارسی  تلکم کنند و یا ‌آن را بفهمند.  اما حقوق فردی ‌آنها کە از اتنیک‌های غیر فارس بودند فدای شرکت کنندەگان از اتنیک قدرت شد. در آخرین جلسەای کە چندی  پیش در شهر استکهم سوئد برگزار شد این مسئلە  برای من چنان مبهم ىود کە ناگزیر شدم از سخنرانان کە خود کورد بودند سوال کنم کە چرا اینگونە عمل می‌شود؟!!  جوابی کە از آنها شنیدم همانی بود کە اتنیک حاکم هژمونی پرداز می‌گوید، \"زبان رسمی زبان فارسی است\".
 
چە کسی این رسمیت را بە زبان فارسی دادە؟  در کدامین همە پرسی این زبان برای همە ساکنان ایران انتخاب شدە است کە کسی خبر ندارد اما،  همە از آن تبعیت می‌کنند  و زبان فارسی زبان  را زبان رسمی ایران می‌دانند. در این رابطە اینگونە بە همگان تبلیغ شدە است کە  زبان کوردی ، عربی، آذری، بلوچی و یا زبان دیگر اتنیک‌ها مفهوم جدی بحث سخنران  را کم ارزش می‌کنند و زبان رسمی کە همانا فارسی است این جدیت را بە بحث سخنران می‌دهد.  این در حالی است کە سخنرانان و برگزارکنندگان خود برای برابری  اتنیک‌ها سالهاست مبارزە می‌کنند.
 
نمونە تازەتری از این هژمونی گرایی آهنگ اخیر شهرام ناظری درشهر کرماشان می‌باشد. با وجود اینکە این آهنگ  فلکلور کوردی،  با درایت بە عشق اتنیک برتر اجرا می‌شود  موجب خشم هژمون گرایان اتنیک فارس می‌شود کار بجایی میرسد کە طرفدارن هژمون گرایی اتنیک فارس از قدرت صریحا  می‌خواهند کە ابزار تنبیە را بکار گیرند و این عمل را در ضدیت با ساختار اجتماعی ایران و ایرانیت جلوە می‌دهند.
 
اصول دمکراسی و حقوق‌بشری، روشنفکران اتنیک فارس و فعالین حوزەهای فرهنگ زبانی  اتنیک‌های غیر فارس را برای رسیدن بە یک جامعە برابر  مجبور خواهند کرد، کە از هم اکنون بە طور قاطع مسئلە تبعیض زبانی و فرهنگی را در جهت برون رفت از این وضعیت نابهنجار  بە نوبەی خود   مورد بررسی قرار دهند.

وظیفەی سنگینی کە از  روشنفکران اتنیک فارس می‌توان انتظار داشت  این است کە تعریفی جامع و دقیق  از فرهنگ  و زبان فارسی را ارائە دهند و هژمونی فرهنگ زبانی اتنیک  فارس در ایران و تلاش برای رسمیت دادن به زبان‌های ملی و طبیعی اتنیک‌های غیرفارس را از اهداف خود قرار دهند.  در همین راستا فعالین حوزەهای اتنیکی غیر فارس،  اصول دمکراسی را در جلسات و سمینارهایی کە اکثریت حضار در جلسە از یک اتنیک مشخص است، رعایت و با استفادە از زبان اکثریت حاضرین، جلسە و سمینار را برگزار نمایند. و از مترجم برای ‌آنهایی کە قادر بە تکلم بە ‌آن زبان نیستند استفادە کنند، تا بدیگونە  پایەهای روابط سالم فرهنگی و زبانی در جامعە ایران پایه‌گذاری شود. اصل دمکراسی نصف بەعلاوە یک در همە عرصەها و مکانهای اجتماعی باید رعایت شود. ازادی و برابری را نمی‌توان بعنوان برنامە آیندە  در نظر داشت. اگر برای آزادی و برابری ملت‌های در بند  در حال مبارزە هستید،  خود باید پایبند تمامی اصول برابری و دمکراسی باشید در موازین دمکراسی جایی برای تعارفات دوستانە  وجود ندارد، اگر خود از اصول دمکراتیک استفادە نمی‌کنید نمی توانید آزادی و برابری را برای ملت‌های ایرانی بە ارمغان بیاورید.