همنوایی فعال، کنشگری فراگير
17:00 - 31 اردیبهشت 1392
Unknown Author
بهزاد خوشحالی
هنگامی که در يک نظام سياسی، دريچههای لازم برای بيان نظر، گرايشها و مشارکتها در نظر گرفته نشوند چند حالت ممکن، روی خواهند داد:
ـ به شکلی متفاوت و غيرقابل پيشبينی درمیآيند و در زمان، وجود و حضور خود را تحميل میکنند.
ـ به لايههای زيرين جامعه میروند و در زمان مناسب، به سطح میآيند و ظهور میکنند.
اما منظور از \"زمان\" در گزينههای فوق چيست؟
جريانی از عوامل که در نهايت، با \"کنش\"، \"واکنش\" و \"برهم کنش\"، به اختلال در نظم اجتماعی منجر میشوند میتوانند تعبير زمان در گزارههای بالا به عنوان يک مولفه باشند. علاوه بر اين، هريک از گزارههای بالا نيز خود، به ايجاد و گسترش \"چرخههای ناقص\"ی میانجامند که به بروز \"اختلال\" میانجامند.
نتايج اختلال در نظم اجتماعی:
ـ سازوکارهای کنترلی شرايط عادی، کارآمدی خود را از دست میدهند
ـ تعارضهای اجتماعی آشکار میشوند
ـ تضادهای اجتماعی آشکار میشوند
ـ دريچههایی به روی \"واقعيتهای سرکوب شده\" و \"بغضهای فروخفته\"ی اجتماعی باز میشوند
ـ نارضايتیهای انباشتهای که در زمان پيش از اين، به دليل انسداد، به لايههای زيرين خزيدهاند به آرامی(يا در زمان مقتضی به صورت يک جريان پر انرژی) سر برمیآورند
ـ گرايشهای فکری که در زير پوست جامعه شکل گرفتهاند ظهور و گسترش میيابند
در شرايط کنونی ايران، \"نشانگان\" اختلال در نظم اجتماعی را به روشنی میتوان برشمرد و اشکال مختلف آن را شناسایی نمود.
در اينجا هدف اصلی، برشماردن اين نشانهها نيست و همچنان که از واژهی \"نشانگان\"(به معنای سندروم) استفاده شد میتوان گفت آثار تجمعی اين نشانهها بر پيکرهی ايران در حوزههای گوناگون، منحر به \"اختلال در نظم اجتماعی\" شده است.
بر اين اساس، پيشبينی رويدادی گسترده و فراگير که با هدف\"تغيير وضعيت مستقر موجود\"، اتفاق افتد به هيچ عنوان غيرواقعی نمینمايد اما پرسش اين است که مخالفان جمهوری اسلامی، احزاب و گروههای فعال در داخل و خارج، برخی واقعيات متناسب با زمينه و زمان کنونی ايران را يافتهاند؟ يا به عبارتی روشنتر،\"در اين شرايط چه ويژگیهایی را در گرايشهای فکری و هدفهای خود بايد مورد نظر قرار دهند؟\"
هر نوع مطالبهی دگرگونی و تغيير در ايران، بايد زمينهی ذهنی و معرفتی هم راستا با \"منافع طبقهی متوسط\" را دارا باشد و \"هم راستایی نسبی اهداف با خواست افراد اين طبقه\"، مهمترين نقطهی اتکا برای تبديل شدن افکار و انديشهها به گرايشهای سياسی- اجتماعی است.
اکنون به طرح پرسشها میپردازم:
ـ کدام \"گرايش فکری\" امکان \"گسترش\" و \"فراگير شدن\" را دارد؟
- گرايش فکری موجود، مبتنی بر کدام \"نظام فکری\" است؟
- آيا به \"بازتوليد احساسات به شکل رقيق در جامعه\" منجر خواهد شد؟
- ضريب نفوذ گرايش فکری موجود چه اندازه است؟
- آيا تعامل دوسويهی \"تاثير توليدات بر مخاطب عام و مخاطب عام بر توليد فکری\" را متضمن خواهد بود؟
- آيا اين گرايش فکری را میتوان در \"قالب شعار\" طرح کرد؟
- کدام شعار میتواند بازنمایی کنندهی گرايش فکری انتخاب شده تلقی شود؟
- آيا شعار انتخاب شده امکان گسترش و رشد انديشهی پديد آورندهی خود را دارد؟
شايد بتوان ادعا کرد در صورت شناسایی \"طبقهی متوسط به عنوان هدف\"، \"طرح گرايش فکری مقتضابه\" و پاسخ زنجيرهای در قالب يک روند و حرکت گام به گام، بتوان به نوعی \"همنوایی فعال\" ميان \"نظريه\"، \"سازمان\" و \"جامعه\" دست يافت و به موضع \"کنشگری همهجانبه و فراگير\" ارتقا پيدا کرد....
هنگامی که در يک نظام سياسی، دريچههای لازم برای بيان نظر، گرايشها و مشارکتها در نظر گرفته نشوند چند حالت ممکن، روی خواهند داد:
ـ به شکلی متفاوت و غيرقابل پيشبينی درمیآيند و در زمان، وجود و حضور خود را تحميل میکنند.
ـ به لايههای زيرين جامعه میروند و در زمان مناسب، به سطح میآيند و ظهور میکنند.
اما منظور از \"زمان\" در گزينههای فوق چيست؟
جريانی از عوامل که در نهايت، با \"کنش\"، \"واکنش\" و \"برهم کنش\"، به اختلال در نظم اجتماعی منجر میشوند میتوانند تعبير زمان در گزارههای بالا به عنوان يک مولفه باشند. علاوه بر اين، هريک از گزارههای بالا نيز خود، به ايجاد و گسترش \"چرخههای ناقص\"ی میانجامند که به بروز \"اختلال\" میانجامند.
نتايج اختلال در نظم اجتماعی:
ـ سازوکارهای کنترلی شرايط عادی، کارآمدی خود را از دست میدهند
ـ تعارضهای اجتماعی آشکار میشوند
ـ تضادهای اجتماعی آشکار میشوند
ـ دريچههایی به روی \"واقعيتهای سرکوب شده\" و \"بغضهای فروخفته\"ی اجتماعی باز میشوند
ـ نارضايتیهای انباشتهای که در زمان پيش از اين، به دليل انسداد، به لايههای زيرين خزيدهاند به آرامی(يا در زمان مقتضی به صورت يک جريان پر انرژی) سر برمیآورند
ـ گرايشهای فکری که در زير پوست جامعه شکل گرفتهاند ظهور و گسترش میيابند
در شرايط کنونی ايران، \"نشانگان\" اختلال در نظم اجتماعی را به روشنی میتوان برشمرد و اشکال مختلف آن را شناسایی نمود.
در اينجا هدف اصلی، برشماردن اين نشانهها نيست و همچنان که از واژهی \"نشانگان\"(به معنای سندروم) استفاده شد میتوان گفت آثار تجمعی اين نشانهها بر پيکرهی ايران در حوزههای گوناگون، منحر به \"اختلال در نظم اجتماعی\" شده است.
بر اين اساس، پيشبينی رويدادی گسترده و فراگير که با هدف\"تغيير وضعيت مستقر موجود\"، اتفاق افتد به هيچ عنوان غيرواقعی نمینمايد اما پرسش اين است که مخالفان جمهوری اسلامی، احزاب و گروههای فعال در داخل و خارج، برخی واقعيات متناسب با زمينه و زمان کنونی ايران را يافتهاند؟ يا به عبارتی روشنتر،\"در اين شرايط چه ويژگیهایی را در گرايشهای فکری و هدفهای خود بايد مورد نظر قرار دهند؟\"
هر نوع مطالبهی دگرگونی و تغيير در ايران، بايد زمينهی ذهنی و معرفتی هم راستا با \"منافع طبقهی متوسط\" را دارا باشد و \"هم راستایی نسبی اهداف با خواست افراد اين طبقه\"، مهمترين نقطهی اتکا برای تبديل شدن افکار و انديشهها به گرايشهای سياسی- اجتماعی است.
اکنون به طرح پرسشها میپردازم:
ـ کدام \"گرايش فکری\" امکان \"گسترش\" و \"فراگير شدن\" را دارد؟
- گرايش فکری موجود، مبتنی بر کدام \"نظام فکری\" است؟
- آيا به \"بازتوليد احساسات به شکل رقيق در جامعه\" منجر خواهد شد؟
- ضريب نفوذ گرايش فکری موجود چه اندازه است؟
- آيا تعامل دوسويهی \"تاثير توليدات بر مخاطب عام و مخاطب عام بر توليد فکری\" را متضمن خواهد بود؟
- آيا اين گرايش فکری را میتوان در \"قالب شعار\" طرح کرد؟
- کدام شعار میتواند بازنمایی کنندهی گرايش فکری انتخاب شده تلقی شود؟
- آيا شعار انتخاب شده امکان گسترش و رشد انديشهی پديد آورندهی خود را دارد؟
شايد بتوان ادعا کرد در صورت شناسایی \"طبقهی متوسط به عنوان هدف\"، \"طرح گرايش فکری مقتضابه\" و پاسخ زنجيرهای در قالب يک روند و حرکت گام به گام، بتوان به نوعی \"همنوایی فعال\" ميان \"نظريه\"، \"سازمان\" و \"جامعه\" دست يافت و به موضع \"کنشگری همهجانبه و فراگير\" ارتقا پيدا کرد....