هدف آمریکا در میان دو قطب مذهبی
20:07 - 11 فروردین 1394
Unknown Author
بهنام چنگائی
جهان ناعادلانهی ما از صدقه سر گردنکشان یکه تاز سرمایه و فناتیکهای حامی او درهم ریختهتر، گمراه شدهتر و ناامنتر از همیشه است و سیل خروشان حقخواهیها، ناآرامیها و نبردهای مردمی برای دریافت سهم اندک هستی هم جا را گرفته است. منهای یک اقلیت ناچیز، اغلب مسلمانان بیدادرس، بسان دیگر همنوعان جهانی شان حالا و پس از پی بردن به اهداف داعشها بهتر دشمنان خود و یاران آنان را میشناسند و اینک شفافتر میدانند که تودههای کارمزد، لایههای میانی و پائینی هیچگاه پشتیبانی اقتصادی، پناهگاهی سیاسی و یا پشتوانهای حقوقبشری در این دنیای زر و زور و تزویر نداشته، ندارند و تا بقای ساختار جهانی سرمایه سالار هرگز نیز نخواهند داشت. لااقل در ایران و با وجود حکومت شیعه، زندگی خود شیعیان پس از ٣٧ سال بیش از پیش آسیبپذیرتر و تنگدستتر شده و اصولا قریب به اتفاق آنها همچون دیگر مسلمانان منطقه تاب تحمل این هستی پست، سخت و رقت بار خود را ندارند. حیات پلید داعش شیعه و سنی از خون این نیروهای پاکباخته، سرخورده و بییاور ارتزاق میکند.
ملل مسلمان ما همچون دیگر ملتهای سرکوب شدهی سرمایه، استبداد و اختناق، دیریست که آشکارا بیدار شدهاند و بارها آگاهانه علیه سران حکومتهای ظالم پیشین و کنونی متحدانه رزمیده و بخشا پیروز شدهاند و یا علیه عمال داخلی سرمایه و عوامل خارجی مصیبتهای موجود خود شجاعانه طغیان کرده، به اوج شورش رهائی بخش رسیده و شگفتا که بیشترینشان نچندان دورفریب خورده، شکست یافته و یا با دسیسههای فرقهسازی آمریکایی، اسرائیلی، در دام سرگشتگی مذهبی دچار آمدند و به دنبال ملاها و معممها آمریکایی ساخته رفتند و ناگزیر از راه نان و آزادی خود فرسنگها دور افتادند، مسموم فکری شدند و نادان و ناچار و ناتوان زیر بیرق دشمنی کور به جنگ با همنوعان خویش با نام شیعه و سنی رفتند و دریغا بسیاری از این گرسنگان و ستمدیدگان در این میادین توهم و جهالت عقیدتی از پا افتادند و یا خیلی از آنها همچنان از راه همدردی مشترک بیگانه مانده و به سود رهبران ریاکار مذاهب هنوز همدردان بینان و نوای خود را به خاطر مغایرتها و تخیلهای مذهبی بخون میکشند.
هدف پیگیر این مبارزهی خونین و آتشین برای مردمان کار و تنگدست در منطقه، تنها به خاطر حق نان و آزادی بوده است که چنین توسط دکانداران مذهبی دزیده شد و سپس به یاری سرمایه سالاران وابسته کشورها گمراه گردید و همچنین با ترفند و مطامع امپریالیستها اینگونه با تغییر مهرهها یا تحریف شد و یا نسل کشی تاکنونی را به بارآورد و یا همچون بسیاری این مبارزهها سرکوب و کنترل شدند تا پای کوتاه شده آمریکا و یارانش را دوباره به خاورمیانه بکشانند! آیا توانستهاند؟ به باور من نه! زیرا گدازههای آتشفشان آن زیر خاکستر نیاز مبرم نان و آزادی ملتهای اسیر که عمدتا زیر خط فقر گرفتار هستند همچنان گداخته مانده است. نه استبداد بلند سیاسی، نه بیداد سیاه و خونین فرقهگراییهای هولناک مذهبی و نه ترفندهای بیپایان امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم جنایتکار و دیگران، هرگز قادر به خاموش کردن آنها نیستند و نخواهند بود. آیا طرحان جنگهای مذهبی، مورد هدف اقلیت وحشت زده اقتصاد نئولیبرال بحران زده است یا خواست خود دول مذهبی دشمن میباشد؟ و همچنین آیا تنبلان و مفتخور سران مذاهب بخوبی به این تراکم تضادهای طبقاتی پی نبردهاند که تن به جنگ مذاهب میدهند؟ آیا پیامد تعمیق و توسعه جنگ مذهبی میتواند به بالابردن تضمین امنیتی و همزمان فروش سلاحهای نظامی به سود میلیتاریسم بانجامد؟
منافع امپریالیسم آمریکا و اهداف او و یارانش میان دوقطب ورشکسته ضدمردمی ریاض سنی و تهران شیعی علنا ناگواریهای سختی را به خود و نئولیبرالیسم، طرح نو استعماری آمریکایی غربی و تهدیدهایی علیه توطئههای میلیتاریسم جهانی برای غارت و انقیاد ملتهای برپاخاسته تحمیل کرده است و بیشتر ار این هم به جهان غرب فشار خواهد آورد. بیگمان خیزشها، شورشها و انقلابهای پیاپی در راه هستند که شاید بسیاری را غافلگیر کند. چاره مردمان ما و دیگر ستمکشان له و لورده شده جهان اسلام نه داشتن این و یا آن مذهب است، زیرا آزادی عقیده در این کشورها، لااقل برای اغلب مسلمانان وجود دارد، اما نان و آزادی موجود نیست. پس همهی مسلمانان منطقه میباید برای کسب نان و آزادی علیه دزدان و مستبدان داخلی و جهانی مبارزه مشترکی سازمان دهند. آیا این شهروندان مسلمان ما از دعاوی دمکراسی پوچ آمریکایی ـ غربی و اسلام پناهیهای ریاکاران شیعی سنی به شدت هنوز مایوس و سرخورده نمیباشند؟ چرا بهار عرب آنرا شهادت داد.
همه این نقشهها و فجایع ضدبشری غربیها بر کول و جان مسلمانان در حالیست که بحران رقابت میان قطبهای مالی و نظامی جهان و نبرد علنی و پوشیده شان علیه هم برای نجات از شکست بازار و سرمایه گلوبال غوغا میکند و کم و بیش تنش ناسالم اقتصاد \"بازار آزاد\"، با چرخش انگلی پول و انباشت سود ارزی، بدون تولید مفید صنعتی در اغلب کشورهای صنعتی غرب و منطقهی یورو به رشد بیکاریها و اخراجهای کارگری به شکل بدخیم و چاره ناپذیری اوج تازه داده است و دامنه تضاد منافع گروههای سرمایه داخلی کشور، منطقه و جهانی و وابسته به ساختار نئولیبرالیسم را در میان همه این مدافعان نئولیبرال و به ویژه در میان دول مسلمانِ هموند به آمریکا را نیز علیه همدیگر هرچه بیشتر تشدید و بالا برده است. و در نتیجه به ابعاد شکنندگی اعتماد به سیاست غربی و پایگاه اقتصاد جهانی آنها در کشورهای منطقه بلاخیز ما بیش از دیگر نقاط جهان افزوده است. و عملا نیز میبینیم چندین دهه است که امپریالیسم آمریکا و یارانش در این کشورها دچار سرخوردگی و الزاما گریز ناگزیر بودهاند. یکی از علل طرح جنگ قطبهای مذهبی برگرفته از سیاست سرخورده آمریکا و ناتوانی سران اعراب در به تبعیت درآوردن مسلمانان به حفظ دیپلماسی گذشته است که حضور غربیها را در این کشورها دیگر به آسانی برنمیتابد. برای حضور مجدد امپریالیسم آمریکا در منطقه، شرایط کنونی مهرههای داخلی او چندان آسان و بیدردسر نیست. خود آمریکا هم میداند که مردمان این کشورهای بیدارشدهاند. و فرصت و نتیجهی ابتدایی بازگشت امپریالیسم آمریکا و شرکایش به منطقهی حدودا سوختهی خاورمیانه، تنها میتوانست با نضج بنیادگرایی، تشدید جنگ مذاهب و کشتار گسترده آنها توسط خود مسلمانان مهیا شود که شده است و سرآخر پختگی آش شله قلمکار \"شیعه سنی\" میباید در کورهی جنگ مفتخورهای مذهبی به سود میلتاریسم و حفظ حیات خود قطبهای مذهبی بانجامد، تضمین و فراهم شود که فاز آن دیریست آغاز شده است. خاورمیانهای که طلاتم امروزیاش رسما محصول ترفند سرکردگی امپریالیسم آمریکا و همبستگانش برای بازگشت دوباره به آغوش خاورمیانهی به اصطلاح \"بزرگ\" آتی است.
امپریالیسم آمریکا و دوستداران او آگاهانه و دقیقا میدانند که بقای رژیمهای تعدیل شدهی مذهبی و جنگ سرکردگی عقیدتی آنها چه کمک شتیانی به حفظ نظامهای ضدمردمی میکند. آمریکا و اسرائیل تا همینک تردید نداشتهاند که وجود ساختاری مردمی و مستقل منافع هر دو را به زیر خواهد کشید. در اخبار خواندیم که نتانیاهو قرار است اگر لازم افتد در جبههی سنیها علیه جبهه شیعیها بایستد و این چندان دور از حقیقت نیست. زیرا حفظ منافع گروهی این قطبهای قدرت، ایجاب میکند که با دشمن دیروز، امروز همگام شود و تابع پرنسیبهای خشک و دگمها نماند، حتی اگر بر علیه دعاوی تئودور هرتسل بنیانگذار صهیونیسم باشد، ناچارست روزی در صف دشمن بایستد!
بنابراین همه صفبندی دوسویه کنونی، عوامل درگیری احتمالی این دو قطب و مسببان جنگ میانِ مذاهب آغاز شده را باید یکجا و به شدت محکوم کرد. جنگی که به سود مبارزه مردمی کشورهای مسلمان نیست و میتواند دامنهی هولناکی در کل جهان اسلام به بار بیاورد. تردید ندارد که امپریایسم آمریکا و همراهانش نیز با گسترش آن به دلیل عدم ثبات سرمایهی نفتی و مالی و ارزی مخالفت دارند، اما اگر بتوانند سعی خواهند کرد که هر دو قطب سنی و شیعه را با زنجیر محکم در دست سیاست و اقتصاد خود مرید، مطیع و در بهترین حالت همچون دور بلند 1400 ساله علیه دیگری پرخاشگر نگهدارند و نه بیشتر! همزمان میدانیم که طیف بزرگی از مردمان کشورهای وابسته عرب به غرب و مخصوصا به آمریکا، همینک موضع سازشناپذیر ضدامپریالیستی دارند و ناآرامند و خیزش تودهای علیه سران دست نشانده در این کشورها از جمله عربستان و اردن رشد یافته است.
اما اگر به جای \"جنگ مذاهب\" خواست نان و آزادی پهنا، ژرفا و سرآخر درک نبرد طبقاتی بیابد و اراده کارگری و ادارهی مترقی و تودهای این ملتها هدایتگر آن شود و به آن سمت و سوی ضدامپریالیستی واقعی دهد مسلما آنگاه به مردمان مستقل منطقه فرصت خواهد داد که قیام خود علیه مستبدان سیاسی و مذهبی منطقه را مقتدرانه تحمیل کنند. و در چنان حالتی سران مذاهب جاهطلب ناجارند برای حفط و تحکیم موجودیت خود آشکارتر از همیشه دست یاری و همکاری و همبستگی خویش به آمریکا را درازتر کرده و چهرهی شفافی به خواست خود بدهند و با آنها به ادامهی نسلکشیهای تاکنونی و احتمالا گستردهتر آتی به میل منافع فرقهی خود و به سود میلیتاریسم ضدبشری، از یکسو علیه مردم خود و از دیگر سوی علیه قطب مدعی مخالف تا پای ویرانی دو سویه بجنگند. و کشورهای مدعی و هم پیمان دو سو نیز، میتوانند برای این و یا آن به جان هم بافتند و اگر خواستند همدیگر را تار و مار کرده و زمینگیر کنند.
در آن صورت اِعمال اراده خشونت بار علیه مبارزه مردمی و ادارهی کشورهای مسلمان توسط آمریکا برای مدتها بسیار سادهتر از پیش میسر خواهد شد، هدفی هراسناکی که شاید آمریکا هم اکنون میان این دو قطب وحشی آنرا تعقیب میکند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
جهان ناعادلانهی ما از صدقه سر گردنکشان یکه تاز سرمایه و فناتیکهای حامی او درهم ریختهتر، گمراه شدهتر و ناامنتر از همیشه است و سیل خروشان حقخواهیها، ناآرامیها و نبردهای مردمی برای دریافت سهم اندک هستی هم جا را گرفته است. منهای یک اقلیت ناچیز، اغلب مسلمانان بیدادرس، بسان دیگر همنوعان جهانی شان حالا و پس از پی بردن به اهداف داعشها بهتر دشمنان خود و یاران آنان را میشناسند و اینک شفافتر میدانند که تودههای کارمزد، لایههای میانی و پائینی هیچگاه پشتیبانی اقتصادی، پناهگاهی سیاسی و یا پشتوانهای حقوقبشری در این دنیای زر و زور و تزویر نداشته، ندارند و تا بقای ساختار جهانی سرمایه سالار هرگز نیز نخواهند داشت. لااقل در ایران و با وجود حکومت شیعه، زندگی خود شیعیان پس از ٣٧ سال بیش از پیش آسیبپذیرتر و تنگدستتر شده و اصولا قریب به اتفاق آنها همچون دیگر مسلمانان منطقه تاب تحمل این هستی پست، سخت و رقت بار خود را ندارند. حیات پلید داعش شیعه و سنی از خون این نیروهای پاکباخته، سرخورده و بییاور ارتزاق میکند.
ملل مسلمان ما همچون دیگر ملتهای سرکوب شدهی سرمایه، استبداد و اختناق، دیریست که آشکارا بیدار شدهاند و بارها آگاهانه علیه سران حکومتهای ظالم پیشین و کنونی متحدانه رزمیده و بخشا پیروز شدهاند و یا علیه عمال داخلی سرمایه و عوامل خارجی مصیبتهای موجود خود شجاعانه طغیان کرده، به اوج شورش رهائی بخش رسیده و شگفتا که بیشترینشان نچندان دورفریب خورده، شکست یافته و یا با دسیسههای فرقهسازی آمریکایی، اسرائیلی، در دام سرگشتگی مذهبی دچار آمدند و به دنبال ملاها و معممها آمریکایی ساخته رفتند و ناگزیر از راه نان و آزادی خود فرسنگها دور افتادند، مسموم فکری شدند و نادان و ناچار و ناتوان زیر بیرق دشمنی کور به جنگ با همنوعان خویش با نام شیعه و سنی رفتند و دریغا بسیاری از این گرسنگان و ستمدیدگان در این میادین توهم و جهالت عقیدتی از پا افتادند و یا خیلی از آنها همچنان از راه همدردی مشترک بیگانه مانده و به سود رهبران ریاکار مذاهب هنوز همدردان بینان و نوای خود را به خاطر مغایرتها و تخیلهای مذهبی بخون میکشند.
هدف پیگیر این مبارزهی خونین و آتشین برای مردمان کار و تنگدست در منطقه، تنها به خاطر حق نان و آزادی بوده است که چنین توسط دکانداران مذهبی دزیده شد و سپس به یاری سرمایه سالاران وابسته کشورها گمراه گردید و همچنین با ترفند و مطامع امپریالیستها اینگونه با تغییر مهرهها یا تحریف شد و یا نسل کشی تاکنونی را به بارآورد و یا همچون بسیاری این مبارزهها سرکوب و کنترل شدند تا پای کوتاه شده آمریکا و یارانش را دوباره به خاورمیانه بکشانند! آیا توانستهاند؟ به باور من نه! زیرا گدازههای آتشفشان آن زیر خاکستر نیاز مبرم نان و آزادی ملتهای اسیر که عمدتا زیر خط فقر گرفتار هستند همچنان گداخته مانده است. نه استبداد بلند سیاسی، نه بیداد سیاه و خونین فرقهگراییهای هولناک مذهبی و نه ترفندهای بیپایان امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم جنایتکار و دیگران، هرگز قادر به خاموش کردن آنها نیستند و نخواهند بود. آیا طرحان جنگهای مذهبی، مورد هدف اقلیت وحشت زده اقتصاد نئولیبرال بحران زده است یا خواست خود دول مذهبی دشمن میباشد؟ و همچنین آیا تنبلان و مفتخور سران مذاهب بخوبی به این تراکم تضادهای طبقاتی پی نبردهاند که تن به جنگ مذاهب میدهند؟ آیا پیامد تعمیق و توسعه جنگ مذهبی میتواند به بالابردن تضمین امنیتی و همزمان فروش سلاحهای نظامی به سود میلیتاریسم بانجامد؟
منافع امپریالیسم آمریکا و اهداف او و یارانش میان دوقطب ورشکسته ضدمردمی ریاض سنی و تهران شیعی علنا ناگواریهای سختی را به خود و نئولیبرالیسم، طرح نو استعماری آمریکایی غربی و تهدیدهایی علیه توطئههای میلیتاریسم جهانی برای غارت و انقیاد ملتهای برپاخاسته تحمیل کرده است و بیشتر ار این هم به جهان غرب فشار خواهد آورد. بیگمان خیزشها، شورشها و انقلابهای پیاپی در راه هستند که شاید بسیاری را غافلگیر کند. چاره مردمان ما و دیگر ستمکشان له و لورده شده جهان اسلام نه داشتن این و یا آن مذهب است، زیرا آزادی عقیده در این کشورها، لااقل برای اغلب مسلمانان وجود دارد، اما نان و آزادی موجود نیست. پس همهی مسلمانان منطقه میباید برای کسب نان و آزادی علیه دزدان و مستبدان داخلی و جهانی مبارزه مشترکی سازمان دهند. آیا این شهروندان مسلمان ما از دعاوی دمکراسی پوچ آمریکایی ـ غربی و اسلام پناهیهای ریاکاران شیعی سنی به شدت هنوز مایوس و سرخورده نمیباشند؟ چرا بهار عرب آنرا شهادت داد.
همه این نقشهها و فجایع ضدبشری غربیها بر کول و جان مسلمانان در حالیست که بحران رقابت میان قطبهای مالی و نظامی جهان و نبرد علنی و پوشیده شان علیه هم برای نجات از شکست بازار و سرمایه گلوبال غوغا میکند و کم و بیش تنش ناسالم اقتصاد \"بازار آزاد\"، با چرخش انگلی پول و انباشت سود ارزی، بدون تولید مفید صنعتی در اغلب کشورهای صنعتی غرب و منطقهی یورو به رشد بیکاریها و اخراجهای کارگری به شکل بدخیم و چاره ناپذیری اوج تازه داده است و دامنه تضاد منافع گروههای سرمایه داخلی کشور، منطقه و جهانی و وابسته به ساختار نئولیبرالیسم را در میان همه این مدافعان نئولیبرال و به ویژه در میان دول مسلمانِ هموند به آمریکا را نیز علیه همدیگر هرچه بیشتر تشدید و بالا برده است. و در نتیجه به ابعاد شکنندگی اعتماد به سیاست غربی و پایگاه اقتصاد جهانی آنها در کشورهای منطقه بلاخیز ما بیش از دیگر نقاط جهان افزوده است. و عملا نیز میبینیم چندین دهه است که امپریالیسم آمریکا و یارانش در این کشورها دچار سرخوردگی و الزاما گریز ناگزیر بودهاند. یکی از علل طرح جنگ قطبهای مذهبی برگرفته از سیاست سرخورده آمریکا و ناتوانی سران اعراب در به تبعیت درآوردن مسلمانان به حفظ دیپلماسی گذشته است که حضور غربیها را در این کشورها دیگر به آسانی برنمیتابد. برای حضور مجدد امپریالیسم آمریکا در منطقه، شرایط کنونی مهرههای داخلی او چندان آسان و بیدردسر نیست. خود آمریکا هم میداند که مردمان این کشورهای بیدارشدهاند. و فرصت و نتیجهی ابتدایی بازگشت امپریالیسم آمریکا و شرکایش به منطقهی حدودا سوختهی خاورمیانه، تنها میتوانست با نضج بنیادگرایی، تشدید جنگ مذاهب و کشتار گسترده آنها توسط خود مسلمانان مهیا شود که شده است و سرآخر پختگی آش شله قلمکار \"شیعه سنی\" میباید در کورهی جنگ مفتخورهای مذهبی به سود میلتاریسم و حفظ حیات خود قطبهای مذهبی بانجامد، تضمین و فراهم شود که فاز آن دیریست آغاز شده است. خاورمیانهای که طلاتم امروزیاش رسما محصول ترفند سرکردگی امپریالیسم آمریکا و همبستگانش برای بازگشت دوباره به آغوش خاورمیانهی به اصطلاح \"بزرگ\" آتی است.
امپریالیسم آمریکا و دوستداران او آگاهانه و دقیقا میدانند که بقای رژیمهای تعدیل شدهی مذهبی و جنگ سرکردگی عقیدتی آنها چه کمک شتیانی به حفظ نظامهای ضدمردمی میکند. آمریکا و اسرائیل تا همینک تردید نداشتهاند که وجود ساختاری مردمی و مستقل منافع هر دو را به زیر خواهد کشید. در اخبار خواندیم که نتانیاهو قرار است اگر لازم افتد در جبههی سنیها علیه جبهه شیعیها بایستد و این چندان دور از حقیقت نیست. زیرا حفظ منافع گروهی این قطبهای قدرت، ایجاب میکند که با دشمن دیروز، امروز همگام شود و تابع پرنسیبهای خشک و دگمها نماند، حتی اگر بر علیه دعاوی تئودور هرتسل بنیانگذار صهیونیسم باشد، ناچارست روزی در صف دشمن بایستد!
بنابراین همه صفبندی دوسویه کنونی، عوامل درگیری احتمالی این دو قطب و مسببان جنگ میانِ مذاهب آغاز شده را باید یکجا و به شدت محکوم کرد. جنگی که به سود مبارزه مردمی کشورهای مسلمان نیست و میتواند دامنهی هولناکی در کل جهان اسلام به بار بیاورد. تردید ندارد که امپریایسم آمریکا و همراهانش نیز با گسترش آن به دلیل عدم ثبات سرمایهی نفتی و مالی و ارزی مخالفت دارند، اما اگر بتوانند سعی خواهند کرد که هر دو قطب سنی و شیعه را با زنجیر محکم در دست سیاست و اقتصاد خود مرید، مطیع و در بهترین حالت همچون دور بلند 1400 ساله علیه دیگری پرخاشگر نگهدارند و نه بیشتر! همزمان میدانیم که طیف بزرگی از مردمان کشورهای وابسته عرب به غرب و مخصوصا به آمریکا، همینک موضع سازشناپذیر ضدامپریالیستی دارند و ناآرامند و خیزش تودهای علیه سران دست نشانده در این کشورها از جمله عربستان و اردن رشد یافته است.
اما اگر به جای \"جنگ مذاهب\" خواست نان و آزادی پهنا، ژرفا و سرآخر درک نبرد طبقاتی بیابد و اراده کارگری و ادارهی مترقی و تودهای این ملتها هدایتگر آن شود و به آن سمت و سوی ضدامپریالیستی واقعی دهد مسلما آنگاه به مردمان مستقل منطقه فرصت خواهد داد که قیام خود علیه مستبدان سیاسی و مذهبی منطقه را مقتدرانه تحمیل کنند. و در چنان حالتی سران مذاهب جاهطلب ناجارند برای حفط و تحکیم موجودیت خود آشکارتر از همیشه دست یاری و همکاری و همبستگی خویش به آمریکا را درازتر کرده و چهرهی شفافی به خواست خود بدهند و با آنها به ادامهی نسلکشیهای تاکنونی و احتمالا گستردهتر آتی به میل منافع فرقهی خود و به سود میلیتاریسم ضدبشری، از یکسو علیه مردم خود و از دیگر سوی علیه قطب مدعی مخالف تا پای ویرانی دو سویه بجنگند. و کشورهای مدعی و هم پیمان دو سو نیز، میتوانند برای این و یا آن به جان هم بافتند و اگر خواستند همدیگر را تار و مار کرده و زمینگیر کنند.
در آن صورت اِعمال اراده خشونت بار علیه مبارزه مردمی و ادارهی کشورهای مسلمان توسط آمریکا برای مدتها بسیار سادهتر از پیش میسر خواهد شد، هدفی هراسناکی که شاید آمریکا هم اکنون میان این دو قطب وحشی آنرا تعقیب میکند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.