نگاهی بر گفتگوی جناب کزازی با عنوان پارسی کرمانشاهی! (بخش-۳)
20:54 - 4 تیر 1392
Unknown Author
نعیم نجفی
بخــش-۳
قبل از اینکه به موضع اصلی بپردازم لازم به ذکر است، از آنجایی که در بخش دو عنوان شد؛ بعلت اینکه هیچ اصول علمی و ژورنالیستیی در این گفتگو رعایت نشده و تنها سعی شده قالب یک گفتگو به آن داده شود؛ بسختی می توان جایگاه مصاحبه شونده و مصاحبه کننده را تشخیص داد. که در این مورد با طلب پوزش از خوانندگان باید اظهار بدارم آقای احسان هوشمند در جایگاه سردبیر نشریه گفتگو، اساسا ترتیت دهنده و منتشر کننده این گفتگو می باشد و گفتگو از جانب آقای وحید میرزاده با جناب کزازی انجام شده است. که متاسفانه به علت نبود نام ایشان بعنوان مصاحبه کننده در این نشریه، در بخشهای قبلی جوابیه(۱-۲) نامی از وی ذکر نشده بود.
در بخش -۲ آنچه مورد کنکاش واقع شد، آشکارسازی تحریف تاریخی و همسویی با اهداف رضاخانی و غیر علمی بودن گفتگوی جنابان با عنوان “پارسی کرمانشاهی” در نشریه گفتگو شماره ۶۱ با سردبیری احسان هوشمند بود. در ادامه آن در بخش-۳ آنچه مورد تجزیه و تحلیل واقع می شود قسمتهایی از این گفتگو در مورد چگونگی هویت بخشیدن تاریخی به گویش “پارسی کرمانشاهی” در راستای نفی زبان و فرهنگ کورد در کرماشان می باشد.
? در پرسشی از جناب کزازی << آقای دکتر …….؛ آیا می توان این تلقی را داشت فارسی کرمانشاهی زبان شهر و کوردی زبان عشایر و روستاهاست؟ >> پاسخ جناب کزازی: << خب چنین هست یعنی جغرافیای زبانی به همین گونه است…….. >
با نگاهی عمیق به این قسمت از پرسش و پاسخ که همسویی در آن نمایان است، می توان دو پیام در راستای انکار و نفی واقعیت هویتی موجود در کرماشان را استخراج و آشکار ساخت::
0) آنچه در این پرسش و پاسخ جناب کزازی در تایید آن، جلوه خود را به منصه ظهور می گذارد؛ همان سیمایی را در ذهنیتها تداعی می کند که سالیان متمادی است در سیمای استانی زاگروس همیشه نمادها و مشخصات یک دهاتی به دور از شهر و مدنیت را مختص به یک انسان کورد معرفی می کند، که همیشه در کوه و دشت و روستا مشغول دامپروری، کشاورزی و یا دعواهای طایفه ای می باشد؛ همزمان نیز همیشه انسان شهری را کسی معرفی می کند که زبانش فارسی است و در اوج پرستیژ شخصیتی و فرهنگی قرار دارد و در خانه ای مبله با خودرویی آخرین سیستم زندگی می کند(!).
? اما در این خصوص آیا اساسا چنین سیمایی که در بالا توصیف شد، در زندگی حقیقی جامعه کرماشان در حال سپری شدن است؟ یا اگر چنین جلوه ای دور از واقعیت می باشد پس چه هدفی در پشت سیمای آن نهفته است؟ آنچه در پاسخ باید گفت همان چیزی است که امروزه بر همه ی افرادی که در کرماشان زندگی می کنند و یا آگاهی نسبی با کرماشان دارند، به وضوح آشکار است، که نمایش چنین سیمایی از زندگی اجتماعی فرهنگی کورد در کرماشان، فرسنگها با واقعیت در فاصله است.
اما ادعای جنابان در این مورد که در کرماشان؛ زبان فارسی زبان شهر و زبان کوردی زبان عشایر و روستا می باشد؛ را می توان اینگونه گفت، بدون هیچ تردیدی تمامی روستاها و اندک جمعیت عشایر در کرماشان که جمعا ۳۴% جمعیت را شامل می شوند؛ متعلق به جامعه کورد است. اما با معرفی زبان فارسی بعنوان زبان شهری، بنوعی در صدد این بوده جامعه شهر نشین کرماشان را فارس تلقی کنند؛ که از هر گونه واقعیتی بدور می باشد، و می توان این مهم را تحریفی دیگر در عصر جدید تاریخ کرماشان در راستای سیاستهای انکار و نفی قلمداد کرد. چرا که از این زاویه در صدد پیشبرد اهدافی خاص بوده، که زبان و فرهنگ فارسی را با نمایی از مدنیت و شهرنشینی به ذهنیت در حال رشد جامعه منتقل کرده و با تاثیر گذاری بر ناخداآگاه ذهن فردیت، او را به سمت و سوی جلوه ای از مدنیت و شهر نشینی که معرف فرهنگ فارس است هدایت کنند . و از طرفی دیگر با ارائه نمایی ساختگی از فرهنگ کورد در کرماشان که هیچ مدنیتی جز گاو و گوسفند و مردان چماق بدست و زنان مشک زن و چهره سوخته در آن جلوه ای ندارد؛ باعث احساس حقارت، جهت، گریز فردیت کورد از هویت ملی خویش شود. که اساسا معرفی زبان فارسی بعنوان فرهنگ شهری؛ و معرفی زبان کوردی بعنوان فرهنگی روستایی و عشایری، در محوریت سیاستهای “انکار و نفی” جهت آسیمیلاسیون پیش برده می شود .
١)پیام دیگر این “پرسش و پاسخ” را باید اینگونه دریافت که جنابان در صدد این بوده اند که اکثریت بافت جمعیتی کرماشان را فارس تلقی کنند. چرا که طبق آمار رسمی منتشر شده جمهوری اسلامی ایران؛ جامعه کرماشان را ۶۶% شهر نشین و ۳۳% روستا نشین و اندک باقی مانده عشایر کوچرو تشکیل می دهد. که می توان چنین پنداشت که با کنار هم قرار دادن آمار رسمی شهر نشینی و ادعای آقایان در خصوص “زبان فارسی زبان شهری و زبان کوردی زبان روستا و عشایر” ؛ بخودی خود بافت جمعیتی جامعه کرماشان برای افراد غیر بومی اینگونه جلوه می یابد که آمار “۶۶%” درصدی جمعیت شهر نشین کرماشان، متعلق به قوم فارس می شود و ۳۴% روستا نشین و عشایر متعلق به کورد می باشد؛ که خروجی این پیام موقعیت جمعیتی فارس را در اکثریت و موقعیت جمعیتی کورد را در اقلیت قرار می دهد و از جهتی بر تایید روستایی و عشایری بودن زبان کوردی و در عین حال شهری و با پرستیژ بودن زبان فارسی مبادرت می ورزد .
۲) پیام دیگر این “پرسش و پاسخ” را باید اینگونه دریافت که جنابان در صدد این بوده اند که اکثریت بافت جمعیتی کرماشان را فارس تلقی کنند. چرا که طبق آمار رسمی منتشر شده جمهوری اسلامی ایران؛ جامعه کرماشان را ۶۶% شهر نشین و ۳۳% روستا نشین و اندک باقی مانده عشایر کوچرو تشکیل می دهد. که می توان چنین پنداشت که با کنار هم قرار دادن آمار رسمی شهر نشینی و ادعای آقایان در خصوص “زبان فارسی زبان شهری و زبان کوردی زبان روستا و عشایر” ؛ بخودی خود بافت جمعیتی جامعه کرماشان برای افراد غیر بومی اینگونه جلوه می یابد که آمار “۶۶%” درصدی جمعیت شهر نشین کرماشان، متعلق به قوم فارس می شود و ۳۴% روستا نشین و عشایر متعلق به کورد می باشد؛ که خروجی این پیام موقعیت جمعیتی فارس را در اکثریت و موقعیت جمعیتی کورد را در اقلیت قرار می دهد و از جهتی بر تایید روستایی و عشایری بودن زبان کوردی و در عین حال شهری و با پرستیژ بودن زبان فارسی مبادرت می ورزد .
این در حالی است که باید گفت این “پرسش و پاسخ هم جهت”؛ در راستای سیاست انکار و نفی واقعیتها همراه بوده است؛ چرا که طبق آمار رسمی شورای عمومی فرهنگ جمهوری اسلامی ایران که در سال۲۰۰۵ منتشر شده است ۹۲% جمعیت نزدیک به دو میلیونی کرماشان را نژاد کورد تشکیل می دهد و تنها ۴/۲% جمعیت کرماشان فارس می باشند. که در اینجا با نفی واقعیتها و همسویی با ترفندهای خاصی کوشیده شده است که چنین جلوه شود شهریت کرماشان فارس و ریشه هویتی آن متعلق به قوم فارس است!
هرچند در پاسخ جناب کزازی به این پرسش، تایید وی با اما و اگرهایی همراه می شود، که هویداست حتی هضم این مسئله برای خود ایشان نیز سخت می نماید؛ اما گویی عهد و پیمانی که بسته شده است، تحت هیچ شرایطی رسوبات تعصب و سلطه جویی و انکارگرایی آن حتی در باب واقعیتی که بر همه آشکار است؛ نباید شکسته شود!
آنچه گفته آقایان جهت “نفی و انکار” در سیمای سخنانی چون ” زبان کوردی زبان روستایی و عشایر… “ اظهار و پیش برده می شوند؛ اما از زاویه دیگر همین گفته آقایان که به ابراز نفی و انکار هویتی کورد مبدل شده است! تاییدی بر هویت شهری کرماشان با دارا بودن ریشه ملی کورد می باشد که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
? پیامهای نهفته در این “پرسش و پاسخ” استخراج و اهداف آن مشخص گردید؛ اما آنچه امکان دارد بعنوان سوالی در اذهان ایجاد شود، این است که ” با این اوصاف اگر کرماشان اساسا سرزمین کوردان است و اکنون مدعی تحریف تاریخی علیه آن هستیم ؛ پس وجود جمعیتی اقلیت از قوم فارس در امروز شهر کرماشان را باید چگونه دید؟”
اینکه امروزه خود شهر کرماشان پذیرای اقلیتی از قوم فارس است بر همگان آشکار می باشد؛ اما اینکه چنین پنداشته و این گفته را ” صحیح ” بپذیریم، شهر کرماشان اساسا فارس و ریشه فارسی دارد و گویش غالب آن ” پارسی کرمانشاهی ” بوده؛ به کلی نظریه ای مردود می باشد چرا که اساسا فارس به این شهر مهاجرت کرده و دلایل آن در تاریخ ، قابل رسیدگی و مشاهده می باشد.
می توان از چندین زاویه مختلف آنرا مورد بررسی قرار داد:
١)پیدایش شهرنشینی در کرماشان و ریشه یابی هویتی آن
٢)دلیل و چگونگی حضور قوم فارس در کرماشان
٣)چگونگی پدید آمدن گویش به اصطلاح “پارسی کرمانشاهی”
پیدایش شهرنشینی در کرماشان و ریشه یابی هویتی آن
امروزه از جانب کسانی با اهدافی مشخص چون جناب کزازی با تحریف تاریخی و ترفندهای فراوان سعی می شود که ریشه تاریخی و هویت شهری کرماشان به گونه ای وارونه نمایش و تعریف شود؛ اما در مورد ریشه شهرنشینی در کرماشان همانگونه که در بالا اشاره ای به آن شد؛ شهر و شهر نشینی تحت سیر و تکاملهای مختلفی پدید آمده است. که دو عقبه تشکیل دهنده آن در کرماشان بعنوان زندگی کوچ نشینی و بعد روستایی، متعلق به جامعه کورد می باشد؛ که حتی آقایان هم خود به آن اعتراف کرده و بر روی آن نیز بسیار مسر بوده اند که جامعه روستایی و عشایری کرماشان متعلق به کورد است(!).
بررسی سیر تکاملی زندگی اجتماعی انسان، مسیری از کوچ نشینی تا حضور در شهر را نشان می دهد. اولین اجتماعات انسانی، اجتماعات کوچ نشین بوده و این اجتماعات با اکتشاف کشاورزی و استفاده از دامهای اهلی به طور توام منجر به یکجا نشینی و ایجاد روستا و بعدها شهر شده است. که اکنون برما آشکار می شود که حتی با استناد به گفته خود نفی کنندگان، که فرهنگ کوردی را روستایی و عشایری می نماند دو ریشه اصلی ایجاد شهر و شهر نشینی متعلق به کورد می باشد.
اکنون که ریشه پدید آمدن شهر در کرماشان بر ما آشکار شد؛ از زوایه دیگر به ریشه یابی هویتی شهر کرماشان ” که هویت فارسی برای آن تعریف می شود ” می پردازم.
از لحاظ جغرافیایی نسبت دادن هویت فارسی به این شهر مردود است. چرا که شهر کرماشان در مرکزیت مناطق کورد نشین به این ترتیب واقع شده است :
از شمال با سنندج
از مشرق با همدان و لرستان “با حاشیه های ترک نشین و کورد نشین”
از جنوب با ایلام
از غرب با اقلیم کوردستان همجوار است.
اکنون با این اوصاف چه کسی پاسخ این پرسش را می دهد: اگر ریشه شهری کرماشان را فارس بدانیم؛ چگونه می شود که این “شهر با هویتی فارسی” در مرکزیت جغرافیایی پدید آمده باشد که از چهار سوی در محاصره اقتصادی، فرهنگی و تاریخی کورد بوده و حتی یک روستای فارسی زبان هم ندارد؛ براستی چگونه می توان مدعی هویت فارس برای آن شد؟! در جواب این سوال یا باید بپذیریم که این قوم مهاجر بوده و در طول تاریخ تحت شرایط خاصی در اینجا اسکان یافته اند؛ یا اینکه باید اینرا را صحیح دانست که این قوم از آسمان بر این شهر نائل آمده اند؟!
دلیل و چگونگی حضور قوم فارس در کرماشان
علاوه بر مطالب فوق الذکر که بر ریشه پیدایش شهر و شهرنشینی در کرماشان و تعلق آن به جامعه کورد تاکید دارد ، برای اثبات بیشتر آن، گفته هایی از چند نویسنده و شخصیتهای سیاسی و … در ادوار گذشته را یادآواری می کنم :
توریست آلمانی که درسالهای پنجاه از کرماشان دیدن کرده است درباره ی آن می نویسد : <<… کرماشان شهری خوش آب و هوا و … ”در کل شهری کورد نشین است” و من تنها بیست نفر را دیدم که به فارسی سخن می گفتند که آنها هم کارمندان ادارات بودند که از مرکز به اینجا آمده بودند.>>
استاد اردشیر کشاورز معتقد است : << ساکنان و بومیان اصلی و اولیه ی کرماشان مردم کورد … هستند…. >>
گروته جهانگرد آلمانی: << موقعیت مناسب جغرافیایی کرماشان ……….. سبب این شد تا این شهر در اویل دوران قاجار بعنوان ….. ”بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر کورد ”نشین شناخته شود …..>>
سفرنامه ایزابلا بیشوب : << در دوره قاجار…… انگلیسیها در این زمینه گوی سبقت را از عثمانیها ربودند زیرا مناطق “جنوبی کورد نشین به مرکزیت کرماشان” در دست عوامل انگلیسی بود >>
اوژن اوبن سفیر وقت فرانسه در عهد قاجار: << …در کرماشان …. “اغلب سران ایلات کورد مظهر اشرافیت شهری به شمار می روند.” رئیس ایل زنگنه بزرگترین مالک منطقه محسوب می شود……….>>
کنت دوسرسی سفیر دولت فرانسه در زمان محمدشاه قاجار در کتاب یک سفارت فوقالعاده: << “کرماشان پایتخت کوردستان ایران است”، در آنجا آنچه …………>>
اکنون که می توان به این گفته صحه گذاشت که کرماشان اساسا شهری کوردنشین و با ریشه و هویت کوردی است ؛ اما موجودیت اقلیتی از قوم فارس تنها در شهر کرماشان را باید چگونه دید؟
برای پاسخ به این سوال باید سه دلیل اصلی را ذکر کرد که می تواند دلیلی بر مهاجرت و اسکان یافتن قوم فارس به کرماشان باشد، بدین شرح ؛
١)دلیل دینی :
در این مورد باید چگونگی و دلیل آمدن اقلیتی از قوم فارس به کرماشان را در چهار دوره مختلف از صفویه تا جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار داد.
بعد از قدرت گیری حکومت صفویه بعنوان اولین حاکمیت شیعیان؛ این حکومت در گسترش و ترویج مذهب شیعه در منطقه بر آمد و منطقه کرماشان بعلت اینکه پیرو دین یاری بود و از طرفی هم مهمترین راه ارتباطی به بغداد و کربلا محسوب می شد؛ در همان زمان جهت ترویج مذهب شیعه مورد توجه واقع گردید، که این مهم باعث شد در دوره های صفویه، زندیه، قاجار … افرادی مذهبی از مرکز ایران جهت ترویج مذهب شیعه در منطقه ، اسکان یابند. و وجود مسجدهای ساخته شده آن دوره ها در کرماشان صحتی بر این گفته هستند.
در دهه های ۹۰ میلادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، افرادی مذهبی بعنوان امام جمعه از شهرهای مرکزی ایران چون اصفهان و قم به این شهر آمدند که تا حدودی تا اکنون هم بدین گونه می باشد.
در نتیجه می توان چنین پنداشت که یکی از دلایل حضور فارس در کرماشان ، ورود مراجع دینی و مذهبی فارس زبان برای تبلیغات دینی از مرکز به این منطقه بوده است.
٢)دلیل اقتصادی :
کرماشان در دوره های گذشته از لحاظ اقتصادی بسیار حائز اهمیت بوده و بعلت موقعیت ویژه جغرافیایی و آب و هوایی، بعنوان یک منطقه استراتژیک مورد توجه واقع شده است. در این مورد ارنست هرتسفلد باستان شناس آلمانی چنین اظهار می دارد << کرماشان در قرن ۱۹ بعنوان دروازه آسیا شناخته شده است>> .
با توجه به اینکه راه ارتباطی یکی از عوامل مهم توسعه اقتصادی است و کرماشان نیز با قرارگیری بر گذر راهای ارتباطی مهم همچون راه ابریشم، راه شاهی و … از جمله مناطق محدودی در منطقه است ، که در تمامی ادوار تاریخ بنوعی از این حیث دارای اهیمت ویژه ای بوده است؛ آنچه این موقعیت را به کرماشان بخشیده، موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی چهار فصل معتدل این منطقه است، که بعنوان یگانه راه ارتباطی منطقه در ادوار تاریخ شناخته شده است. و همین راه ارتباطی از جمله عوامل مهم در پدید آمدن موقعیتی اقتصادی در این شهر بوده است.
در این خصوص اوژن اوبن نیز چنین می گوید: << از هنگامی که ارتباط تجاری میان اروپا و بازرهای بغداد توسعه یافته، برای دادوستد و تبادل کالا با بغداد، طبیعی ترین و بهترین راه صدور کالا، مسیر کرماشان است>>.
در دوران صفویه و از آن به بعد به نحوی کرماشان بعنوان دروازه ورود و خروج فلات ایران – عراق ، مبدل به مرکزی اقتصادی شد، که مورد توجه حاکمیتهای مختلف، بازرگانها … بوده است.
آثار باقی مانده کاروان سراهای صفوی و بازارهای زندیه و قاجار در شهر کرماشان گواهی بر استراتژیک بودن موقعیت اقتصادی شهر کرماشان در آن ادوار می باشد .
همزمان با اعلام موجودیت حکومت صفویه بعنوان اولین حکومت قدرتمند شیعیان؛ کرماشان طبق موقعیت راه ارتباطی که در بالا به آن اشاره شد، به عنوان مهمترین راه ارتباطی شیعیان ایران، افغانستان، پاکستان،قفقاز و… به کربلا، نجف و جمعا راه ارتباطی بخشی از اسلامیان خاورمیانه و آسیای شرقی به عربستان و بالعکس ، از گذشته تا دهه های اخیر مورد توجه بوده است.
که در این مورد “کنت دوسرسی” می گوید << کرماشان پایتخت کوردستان است و آنچه موجب رفاه مردم آن می گردد، مسافرانی هستند که از این راه به عربستان می روند، و زائرانی هستند که از کربلا بر می گردند، که طبعا مقداری پول خود را در این شهر مصرف می کنند>> و یا “گروته” در تکمیل این گفته چنین می گوید << علاوه بر زائران، سالیانه ده ها هزار جنازه نیز از طریق کرماشان عبور داده می شوند، تا در جوار ائمه شیعه به خاک سپرده شوند>>
در دورهای بعد از صفویه مثل دوره قاجاریه موقعیت اقتصادی کرماشان اهمیت ویژه ای یافت، که باعث پدید آمدن رقابتهای اقتصادی در کرماشان شد، و قاجار با اعزام افراد غیر بومی (فارس) وابسته به خود بعنوان تاجر و همچنین تاسیس نهادهای دولتی با کارمندهای غیر بوی و غالبا فارس جهت نفوذ و تسلط بیشتر بر کرماشان تلاش ورزید؛ چرا که در آن وقت کرماشان به مرکزی تجاری جهت رقابت اقتصادی انگلیس، روسیه، عثمانی و… مبدل شده بود؛ و صادرات کالا از ایران به اروپا و بغداد و همچنین واردات و توزیع آن “کرماشان” بوده است؛ که در این مورد ویلیام جکسن در سفرنامه خود در سال “۱۹۰۳٫م” از وفور کالاهای خارجی در بازارهای کرماشان چنین یاد می کند << در این بازارها (کرماشان) پارچه های انگلیسی، قند فرانسوی، سیگارهای عثمانی و آبجو دانمارکی وارد و توزیع می گردید. از سویی …. قالی، .. پشم و مازوج، کشمش و خشکبار …. به بغداد صادر می گردید>> و همچنین کتیرا و قالی از جمله محصولاتی بود که توسط تجار قاجار به انگلیس و روسیه صادر می شد. که “ک.ژ.دوروششوار” در عهد قاجار “کرماشان را فرودگاه کالاهای وارداتی از بغداد … می نامد.”
پدید آمدن چنین موقعیتی، باعث جذب افرادی غیر بومی با حمایت حاکمیتها در ادوار مختلف بسوی کرماشان جهت کار و تجارت در آن دوران شده است.
گروته نیز در این رابطه چنین می گوید << رونق تجاری، ارزش کالاهای صادراتی و وارداتی کرماشان ……. ….. سبب مهاجرت بازرگانان اصفهانی ، یهودی ، ….. به کرماشان گردید>>
می توان چنین نتیجه گرفت با توجه به شکل گیری موقعیتی استراتژیک و اقتصادی در شهر کرماشان در ادوار گذشته، تجار و کسبه شهرهای دیگر چون اصفهان، یزد و… برای کسب در آمد بیشتر به اینجا بیایند و همچنین برای رفع نیازهای مردم و کاروانهای تجاری و زیارتی که از این شهر می گذشتند افرادی چون پینه چی، زین دوز و… از مرکز ایران به این منطقه هجوم بیاورند؛ و بعدها نیز بعلت پیدایش موقعیت اقتصادی و وجود کاروانسراها، رفت و آمد تاجران و زائران در اواخر دوره قاجار، تعدادی نیرو جهت تامین امنیت منطقه بعنوان ژاندارم از مرکز به کرماشان اعزام و در اینجا نیز اسکان یافتند. این می تواند از دلایل حضور اقتصادی اقلیتی از قوم فارس در کرماشان باشد.
٣)دلیل سیاسی
دلیل سیاسی که بیشتر خود را در سیمای سیاستهای آسمیله کردن کرماشان نشان می دهد، می بایست در دوران حاکمیت پهلوی تا بعد مورد واکاوی واقع گردد. در قسمت قبلی توضیحاتی در خصوص موقعیت ویژه اقتصادی کرماشان ارائه شد که باعث حضور یافتن افرادی غیر کورد در کرماشان بود. همان موقعیت ویژه اقتصادی، در دورههای بعد از قاجار ” کرماشان را مورد توجه سیاستهای استعمار و آسیمیلاسیون قرار داد.”
همانگونه که در ” بخش-۱ ” اشاره شد در دوران رضا خان تفکرات نوینی چون پدید آوردن “ملت – دولتی نیرومند ” در اهداف آنها رسوخ کرد، که جهت محقق شدن آن هدف کلان، می بایست ابتدا زیرساختهای اقتصادی را مهیا می ساختند. در اینجا بود پتانسیل اقتصادی (منابع طبیعی فراوان و خاک حاصلخیز) حوزه های جغرافیایی دیگر مناطق ، جهت به واقعیت پیوستن آرزوهایشان مورد توجه واقع گردید ! و برای استعمار این پتانسیل پروسه هویت زدایی، اساس و مبنایی جهت استعمار منابع طبیعی ملت دیگر در راستای پیشرفت مرکز شناخته شد. و ازآن پس تا کنون، پروژههای تحریف تاریخ ملیتها، زبان سازی و هویت تراشی در راستای همسان سازی ملیتهای غیرفارس در ایران جهت اهداف استعماری در اولویت برنامه های رضاخان گنجانده شد .
در آن دوره با توجه به سیاستهای کلان رضاخان جهت پدید آوردن جامعه ای همسان و مدرن، با ایجاد ارتش ملی، رشد و ارتقاء ادارات دولتی، تقسیمات استانی، تاسیس وزارت معارف (آموزش و پرورش)، رسمی کردن زبان فارسی و … در راستای رشد فرهنگی یک ملیت بر آمد، که ملیتهای دیگری را به پرتگاه نابودی کشاند.
با اینکه فرهنگ و زبان ملی کرماشان جهت استعمار پتانسیل اقتصادی این منطقه مورد توجه استعمار گران جهت پیشرفت و رشد اهداف “پان ایرانیسمی” واقع شده بود، همزمان با پیشبرد این سیاستها نیز جنبشهایی در کوردستان چون “خومان” در کرماشان، قیام سمکو شکاک و جنبش قاضی محمد در مهاباد، در راستای اهداف ناسیونالیسمی کورد پدید آمدند؛ هرچند این جنبش و قیامها سرکوب شدند؛ اما این ترس نزد “پان ایرانیسم” خود را آشکار ساخت که با توجه به موقعیت اقتصادی کوردستان با مرکزیت کرماشان، در صورت رشد و برجسته شدن تفکر هویت خواهی در مابین کوردان؛ موقعیت اهداف پان ایرانیسم در منطقه تهدید و تضعیف خواهد شد. که بر این اساس از طرفی دیگر با تلاش بیشتری در راستای پیشبرد سیاست آسمیله کردن کرماشان بر آمدند، زیرا که در مرکزیت مناطق کوردنشین قرار داشت و با موقعیت ویژه اقتصادی از اهمیت ویژه ای برای رشد و موفقیت جنبش هویت خواهی کوردی شناخته شد. از این حیث بیش از پیش مورد توجه سیاستهای آسیمیلاسیون پهلوی واقع شد؛ زیرا همانطور که مشخص است کرماشان به عنوان مرکزیتی قابل نگرش از ابعاد گوناگون؛ هدف قرار دادنش، مستقیما حوزه های اطرافش را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد . که به زبانی دیگر بدین شرح می باشد:
١)آسمیله کردن کرماشان جهت استعمار منابع طبیعی و پتانسیل اقتصادی
۲) آسمیله کردن کرماشان جهت مهار رشد و پیشرفت جنبشهای هویتخواه کورد
حاکمیت پهلوی با پیشبرد سیاستهای آسیمیلاسیون با اعزام نیروهای امنیتی، آموزشی و…؛ و تبعید کوردهای کرماشان به دیگر نقاط ایران موقعیت جامعه کورد را تضعیف و بر اقتدار موقعیت فارس در کرماشان تاکید ورزید. در دوره وی موقعیت اجتماعی فارس بیش از پیش مورد توجه واقع شد و تمامی مناصب اداری و آموزشی و نظامی و سیاسی بر عهده فارس و اندک افراد بومی بود که با سیاستهای انکار همراه شده بودند. چنانچه اشاره شد پیشبرد سیاستهای آسیمیلاسیون و ترویج تفکر پان ایرانیسم در کرماشان تا حدی پیشرفت، که در این شهر افتخار تاریخی و فرهنگی به حکومت هخامنشی و کورش و داریوش هخامنشی “حتی به نسبتی بیشتر از مرکز ایران ” ، یکی از بارزترین و قابل مشاهده ترین افکار در میان قشر تحصیل کرده و فعالین سیاسی دهه های ۴۰ تا ۶۰ … می باشد؛ و این در حالیست که هیچگونه پیوند نژادی و زبانی با آن نداشته و تنها تحت تاثیر سیاستهای انکار و تاریخ سازی چنین به خطا رفته اند(!)
در این قسمت دلایلی مربوط به چگونگی حضور یافتن قوم فارس ” در طول تاریخ ” در شهر کرماشان ذکر شد؛ اما اینرا می توان تنها اشاره ای سطحی به آن دانست، چرا که این مهم یعنی دلیل سیاسی آن از ویژگی و پیچیدگی خاصی برخوردار است که باید بسیار مورد توجه و تحقیق و پژوهش واقع شود .
چگونگی پدید آمدن گویش به اصطلاح “پارسی کرمانشاهی”
در قسمت قبلی مشخص شد که قوم فارس قومی مهاجر هستند و در طول تاریخ تحت شرایط خاص دینی، اقتصادی و سیاسی در کرماشان اسکان یافته اند و بعدها نیز بر موقعیتشان در کرماشان اهمیتهای ویژه ای از جانب دولتهای مرکزی قائل شده است .
اما امکان دارد این سوال پیش آید ، با آنکه در کرماشان اقلیتی فارس با زبان فارسی که در کنار جامعه اکثریت کورد اسکان داشته اند، پس وجود گویش به اصطلاح “فارسی کرمانشاهی”، که در مابین زبان فارسی و کوردی بی هویت مانده است ، را چگونه می توان مورد کنکاش قرار داد؟
از اینکه اساسا زبان فارسی هیچ پیوند فرهنگیی با این منطقه ندارد جای هیچ شبه و سوالی نیست؛ که طبق گفته استاد اردشیر کشاورز تاریخ نگار ارجمند کرماشانی << زبان فارسی و گویش فارسی کرمانشاهی در این شهر پیشینه ای بیشتر از ۲۰۰ سال ندارد خیلی از آنهایی که از سابق در کرمانشاه با این گویش صحبت می کنند مهاجر بوده اند. >>
گفته شد کرماشان در ادواری از تاریخ به مرکزی تجاری مبدل شده بود و این امر باعث مهاجرت طیفی از فارسها به این شهر گردید و بعدها نیز جهت سیاست آسیمیلاسیون، بر موقعیت اجتماعی و سیاسی آنها بسیار توجه شد و همزمان با تاسیس اماکن و ادرات دولتی، مسولان ادرای و امنیتی از مابین فارسهای اسکان یافته در کرماشان انتخاب و یا از مرکز ایران به این شهر فراخوانده می شدند.
در این میان به علت اینکه دو زبان از هم متفاوت در کنار هم حضور یافته بودند؛ با این توضیح که ” زبان کوردی متعلق به اکثریت مردم کرماشان و زبانی ممنوع بود؛ اما فارسی، زبانی رسمی و زبان مسولین … بود” که جهت ارتباط مردم کرماشان با افراد تجار و مسولین، و بلعکس آن باعث شد هردو طرف جهت گفتگو و انتقال مفاهیم به یکدیگر تلاش ورزند. در نهایت گویشی متشکل از زبان فارسی و کوردی تحت تاثیر سیاستهای استعمارگرانه در این شهر پدید آمد. و امروزه به اشتباه هویت تاریخی و زبانی برای آن تعریف می شود و این گویش تنها گویشی تاثیر گرفته از زبان کوردی و فارسی است که به صورتی بسیار مضحک بر دریایی از واژگان هر دو زبان شناور مانده است.
آنچه در این بخش ذکر شد توضیحاتی در خصوص هویت شهری کرماشان و چگونگی اسکان یافتن اقلیتی فارس در شهر کرماشان و پدید آمدن گویش به اصطلاح پارسی کرمانشاهی در راستای بی اساس دانستن هویت بخشیدن تاریخی به گویش “پارسی کرمانشاهی” …. بود، که اکنون غیر منطقی و با هدفی مشخص، از طرف عده ای چون جناب کزازی …، در راستای تحریف و انکار هویت فرهنگی جامعه ای به نفع اقلیتی می باشند که اساسا مهاجر و در طول تاریخ تحت شرایط خاصی در این شهر اسکان یافته اند.
در پایان
در این جوابیه سه بخشی شمه ای از سیاستهای انکار و نفی در تفکرات جناب کزازی و همفکرانش … آشکار شد که چگونه در جهت تحریف و خرد کردن تاریخ و فرهنگ ملتی بر می تابند که سالیان سال مهمان نوازشان بوده است!.
در این جوابیه آنچه دنبال می شود کینه توزی، انتقام، اهانت و نیست کردن فرهنگ اقلیت قوم فارس در شهر کرماشان نمی باشد، بلکه به گواه تاریخ ما همیشه خواهان برابری و زندگی مسالمت آمیز در هر جغرافیایی در کنار هر ملت و قومی بدون تاخت و تاز بر آن بوده و هستیم، و با اوصافی که سالیانی است اقلیتی از قوم فارس در شهر کرماشان سکونت دارند، تاکنون از جانب هیچ یک از نویسندگان، روشنفکران … کرماشان کوچکترین تحریف و انکاری علیه آنها واقع نشده و بلکه در طول تاریخ حضورشان در کرماشان از آنجایی که بر همه آشکار است با مهمان نوازی مردم کورد مواجه بوده اند. اما این نمی تواند به آن معنی تلقی شود که تا دیروز مهمان و امروز در نقش صاحب خانه نمای خانه را باب میل خود تغییر داد!
طبیعتا هر جامعه ای از این حق بر خوردار بوده که نسبت به هرگونه انکار و تحریف علیه فرهنگش واکنش نشان داده و به دفاع از حقایق ( تاریخی و مستند ) آن بپردازد.
امروزه همین سیاست “نفی، انکار و تحریف” که در سیمای تفکراتی اینچنینی … مشهود است را بنوعی می توان همسو با همان تفکرات رضاخانی پنداشت، که اکنون آگاهانه یا ناآگاهانه عده ای ادامه دهنده سیاستهای پان ایرانیسمی و استبدادیش شده اند. در صورت بی اعتنایی دولتها، روشنفکران و نخبگان به چنین تفکراتی؛ به یک فاجعه عظیم سیاسی و فرهنگی منتهی خواهد شد.
منابـــع: پارسی کرمانشاهی/نشریه گفتگو شماره ۶۱/ گفتگو با میرجلالدین کزازی
فرهنگ سیاسی ایران / دکتر محمود سریع القلم
سفرنامه گروته/گروته/ترجمه مجید جلیلوند
ایران امروز/اوبن اوژن/ ترجمه علی اصغر سعیدی
سفرنامه جکسن/ ویلیامز جکسن
ایران در ۱۸۴۰-۱۸۳۹/ لوران دوسرسی/ ترجمه احسان اشراقی
کورد در دایره المعارف / گروهی از مستشرقین / رجمه اسماعیل فتاح
ژینوساید خانگی در کرماشان/نشریه میدیا/ فرهاد جهانبیگی
کرماشان ما به دور نمای قدیم شهر / اردشیر کشاورز
اقتصاد سیاسی ایران / همایون کاتوزیان
بحران دمکراسی در ایران/ فخرالدین عظیمی
مقاله طبقات اجتماعی در دوره پهلوی/ فصلنامه راهبرد/ احمد اشرف و علی بنوعزیزی
بررسی پیشینه تاریخی شهر کرماشان و گویشهای رایج در آن/گفتگو با استاد کشاورز/ شادی نظریان
بخــش-۳
قبل از اینکه به موضع اصلی بپردازم لازم به ذکر است، از آنجایی که در بخش دو عنوان شد؛ بعلت اینکه هیچ اصول علمی و ژورنالیستیی در این گفتگو رعایت نشده و تنها سعی شده قالب یک گفتگو به آن داده شود؛ بسختی می توان جایگاه مصاحبه شونده و مصاحبه کننده را تشخیص داد. که در این مورد با طلب پوزش از خوانندگان باید اظهار بدارم آقای احسان هوشمند در جایگاه سردبیر نشریه گفتگو، اساسا ترتیت دهنده و منتشر کننده این گفتگو می باشد و گفتگو از جانب آقای وحید میرزاده با جناب کزازی انجام شده است. که متاسفانه به علت نبود نام ایشان بعنوان مصاحبه کننده در این نشریه، در بخشهای قبلی جوابیه(۱-۲) نامی از وی ذکر نشده بود.
در بخش -۲ آنچه مورد کنکاش واقع شد، آشکارسازی تحریف تاریخی و همسویی با اهداف رضاخانی و غیر علمی بودن گفتگوی جنابان با عنوان “پارسی کرمانشاهی” در نشریه گفتگو شماره ۶۱ با سردبیری احسان هوشمند بود. در ادامه آن در بخش-۳ آنچه مورد تجزیه و تحلیل واقع می شود قسمتهایی از این گفتگو در مورد چگونگی هویت بخشیدن تاریخی به گویش “پارسی کرمانشاهی” در راستای نفی زبان و فرهنگ کورد در کرماشان می باشد.
? در پرسشی از جناب کزازی << آقای دکتر …….؛ آیا می توان این تلقی را داشت فارسی کرمانشاهی زبان شهر و کوردی زبان عشایر و روستاهاست؟ >> پاسخ جناب کزازی: << خب چنین هست یعنی جغرافیای زبانی به همین گونه است…….. >
با نگاهی عمیق به این قسمت از پرسش و پاسخ که همسویی در آن نمایان است، می توان دو پیام در راستای انکار و نفی واقعیت هویتی موجود در کرماشان را استخراج و آشکار ساخت::
0) آنچه در این پرسش و پاسخ جناب کزازی در تایید آن، جلوه خود را به منصه ظهور می گذارد؛ همان سیمایی را در ذهنیتها تداعی می کند که سالیان متمادی است در سیمای استانی زاگروس همیشه نمادها و مشخصات یک دهاتی به دور از شهر و مدنیت را مختص به یک انسان کورد معرفی می کند، که همیشه در کوه و دشت و روستا مشغول دامپروری، کشاورزی و یا دعواهای طایفه ای می باشد؛ همزمان نیز همیشه انسان شهری را کسی معرفی می کند که زبانش فارسی است و در اوج پرستیژ شخصیتی و فرهنگی قرار دارد و در خانه ای مبله با خودرویی آخرین سیستم زندگی می کند(!).
? اما در این خصوص آیا اساسا چنین سیمایی که در بالا توصیف شد، در زندگی حقیقی جامعه کرماشان در حال سپری شدن است؟ یا اگر چنین جلوه ای دور از واقعیت می باشد پس چه هدفی در پشت سیمای آن نهفته است؟ آنچه در پاسخ باید گفت همان چیزی است که امروزه بر همه ی افرادی که در کرماشان زندگی می کنند و یا آگاهی نسبی با کرماشان دارند، به وضوح آشکار است، که نمایش چنین سیمایی از زندگی اجتماعی فرهنگی کورد در کرماشان، فرسنگها با واقعیت در فاصله است.
اما ادعای جنابان در این مورد که در کرماشان؛ زبان فارسی زبان شهر و زبان کوردی زبان عشایر و روستا می باشد؛ را می توان اینگونه گفت، بدون هیچ تردیدی تمامی روستاها و اندک جمعیت عشایر در کرماشان که جمعا ۳۴% جمعیت را شامل می شوند؛ متعلق به جامعه کورد است. اما با معرفی زبان فارسی بعنوان زبان شهری، بنوعی در صدد این بوده جامعه شهر نشین کرماشان را فارس تلقی کنند؛ که از هر گونه واقعیتی بدور می باشد، و می توان این مهم را تحریفی دیگر در عصر جدید تاریخ کرماشان در راستای سیاستهای انکار و نفی قلمداد کرد. چرا که از این زاویه در صدد پیشبرد اهدافی خاص بوده، که زبان و فرهنگ فارسی را با نمایی از مدنیت و شهرنشینی به ذهنیت در حال رشد جامعه منتقل کرده و با تاثیر گذاری بر ناخداآگاه ذهن فردیت، او را به سمت و سوی جلوه ای از مدنیت و شهر نشینی که معرف فرهنگ فارس است هدایت کنند . و از طرفی دیگر با ارائه نمایی ساختگی از فرهنگ کورد در کرماشان که هیچ مدنیتی جز گاو و گوسفند و مردان چماق بدست و زنان مشک زن و چهره سوخته در آن جلوه ای ندارد؛ باعث احساس حقارت، جهت، گریز فردیت کورد از هویت ملی خویش شود. که اساسا معرفی زبان فارسی بعنوان فرهنگ شهری؛ و معرفی زبان کوردی بعنوان فرهنگی روستایی و عشایری، در محوریت سیاستهای “انکار و نفی” جهت آسیمیلاسیون پیش برده می شود .
١)پیام دیگر این “پرسش و پاسخ” را باید اینگونه دریافت که جنابان در صدد این بوده اند که اکثریت بافت جمعیتی کرماشان را فارس تلقی کنند. چرا که طبق آمار رسمی منتشر شده جمهوری اسلامی ایران؛ جامعه کرماشان را ۶۶% شهر نشین و ۳۳% روستا نشین و اندک باقی مانده عشایر کوچرو تشکیل می دهد. که می توان چنین پنداشت که با کنار هم قرار دادن آمار رسمی شهر نشینی و ادعای آقایان در خصوص “زبان فارسی زبان شهری و زبان کوردی زبان روستا و عشایر” ؛ بخودی خود بافت جمعیتی جامعه کرماشان برای افراد غیر بومی اینگونه جلوه می یابد که آمار “۶۶%” درصدی جمعیت شهر نشین کرماشان، متعلق به قوم فارس می شود و ۳۴% روستا نشین و عشایر متعلق به کورد می باشد؛ که خروجی این پیام موقعیت جمعیتی فارس را در اکثریت و موقعیت جمعیتی کورد را در اقلیت قرار می دهد و از جهتی بر تایید روستایی و عشایری بودن زبان کوردی و در عین حال شهری و با پرستیژ بودن زبان فارسی مبادرت می ورزد .
۲) پیام دیگر این “پرسش و پاسخ” را باید اینگونه دریافت که جنابان در صدد این بوده اند که اکثریت بافت جمعیتی کرماشان را فارس تلقی کنند. چرا که طبق آمار رسمی منتشر شده جمهوری اسلامی ایران؛ جامعه کرماشان را ۶۶% شهر نشین و ۳۳% روستا نشین و اندک باقی مانده عشایر کوچرو تشکیل می دهد. که می توان چنین پنداشت که با کنار هم قرار دادن آمار رسمی شهر نشینی و ادعای آقایان در خصوص “زبان فارسی زبان شهری و زبان کوردی زبان روستا و عشایر” ؛ بخودی خود بافت جمعیتی جامعه کرماشان برای افراد غیر بومی اینگونه جلوه می یابد که آمار “۶۶%” درصدی جمعیت شهر نشین کرماشان، متعلق به قوم فارس می شود و ۳۴% روستا نشین و عشایر متعلق به کورد می باشد؛ که خروجی این پیام موقعیت جمعیتی فارس را در اکثریت و موقعیت جمعیتی کورد را در اقلیت قرار می دهد و از جهتی بر تایید روستایی و عشایری بودن زبان کوردی و در عین حال شهری و با پرستیژ بودن زبان فارسی مبادرت می ورزد .
این در حالی است که باید گفت این “پرسش و پاسخ هم جهت”؛ در راستای سیاست انکار و نفی واقعیتها همراه بوده است؛ چرا که طبق آمار رسمی شورای عمومی فرهنگ جمهوری اسلامی ایران که در سال۲۰۰۵ منتشر شده است ۹۲% جمعیت نزدیک به دو میلیونی کرماشان را نژاد کورد تشکیل می دهد و تنها ۴/۲% جمعیت کرماشان فارس می باشند. که در اینجا با نفی واقعیتها و همسویی با ترفندهای خاصی کوشیده شده است که چنین جلوه شود شهریت کرماشان فارس و ریشه هویتی آن متعلق به قوم فارس است!
هرچند در پاسخ جناب کزازی به این پرسش، تایید وی با اما و اگرهایی همراه می شود، که هویداست حتی هضم این مسئله برای خود ایشان نیز سخت می نماید؛ اما گویی عهد و پیمانی که بسته شده است، تحت هیچ شرایطی رسوبات تعصب و سلطه جویی و انکارگرایی آن حتی در باب واقعیتی که بر همه آشکار است؛ نباید شکسته شود!
آنچه گفته آقایان جهت “نفی و انکار” در سیمای سخنانی چون ” زبان کوردی زبان روستایی و عشایر… “ اظهار و پیش برده می شوند؛ اما از زاویه دیگر همین گفته آقایان که به ابراز نفی و انکار هویتی کورد مبدل شده است! تاییدی بر هویت شهری کرماشان با دارا بودن ریشه ملی کورد می باشد که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
? پیامهای نهفته در این “پرسش و پاسخ” استخراج و اهداف آن مشخص گردید؛ اما آنچه امکان دارد بعنوان سوالی در اذهان ایجاد شود، این است که ” با این اوصاف اگر کرماشان اساسا سرزمین کوردان است و اکنون مدعی تحریف تاریخی علیه آن هستیم ؛ پس وجود جمعیتی اقلیت از قوم فارس در امروز شهر کرماشان را باید چگونه دید؟”
اینکه امروزه خود شهر کرماشان پذیرای اقلیتی از قوم فارس است بر همگان آشکار می باشد؛ اما اینکه چنین پنداشته و این گفته را ” صحیح ” بپذیریم، شهر کرماشان اساسا فارس و ریشه فارسی دارد و گویش غالب آن ” پارسی کرمانشاهی ” بوده؛ به کلی نظریه ای مردود می باشد چرا که اساسا فارس به این شهر مهاجرت کرده و دلایل آن در تاریخ ، قابل رسیدگی و مشاهده می باشد.
می توان از چندین زاویه مختلف آنرا مورد بررسی قرار داد:
١)پیدایش شهرنشینی در کرماشان و ریشه یابی هویتی آن
٢)دلیل و چگونگی حضور قوم فارس در کرماشان
٣)چگونگی پدید آمدن گویش به اصطلاح “پارسی کرمانشاهی”
پیدایش شهرنشینی در کرماشان و ریشه یابی هویتی آن
امروزه از جانب کسانی با اهدافی مشخص چون جناب کزازی با تحریف تاریخی و ترفندهای فراوان سعی می شود که ریشه تاریخی و هویت شهری کرماشان به گونه ای وارونه نمایش و تعریف شود؛ اما در مورد ریشه شهرنشینی در کرماشان همانگونه که در بالا اشاره ای به آن شد؛ شهر و شهر نشینی تحت سیر و تکاملهای مختلفی پدید آمده است. که دو عقبه تشکیل دهنده آن در کرماشان بعنوان زندگی کوچ نشینی و بعد روستایی، متعلق به جامعه کورد می باشد؛ که حتی آقایان هم خود به آن اعتراف کرده و بر روی آن نیز بسیار مسر بوده اند که جامعه روستایی و عشایری کرماشان متعلق به کورد است(!).
بررسی سیر تکاملی زندگی اجتماعی انسان، مسیری از کوچ نشینی تا حضور در شهر را نشان می دهد. اولین اجتماعات انسانی، اجتماعات کوچ نشین بوده و این اجتماعات با اکتشاف کشاورزی و استفاده از دامهای اهلی به طور توام منجر به یکجا نشینی و ایجاد روستا و بعدها شهر شده است. که اکنون برما آشکار می شود که حتی با استناد به گفته خود نفی کنندگان، که فرهنگ کوردی را روستایی و عشایری می نماند دو ریشه اصلی ایجاد شهر و شهر نشینی متعلق به کورد می باشد.
اکنون که ریشه پدید آمدن شهر در کرماشان بر ما آشکار شد؛ از زوایه دیگر به ریشه یابی هویتی شهر کرماشان ” که هویت فارسی برای آن تعریف می شود ” می پردازم.
از لحاظ جغرافیایی نسبت دادن هویت فارسی به این شهر مردود است. چرا که شهر کرماشان در مرکزیت مناطق کورد نشین به این ترتیب واقع شده است :
از شمال با سنندج
از مشرق با همدان و لرستان “با حاشیه های ترک نشین و کورد نشین”
از جنوب با ایلام
از غرب با اقلیم کوردستان همجوار است.
اکنون با این اوصاف چه کسی پاسخ این پرسش را می دهد: اگر ریشه شهری کرماشان را فارس بدانیم؛ چگونه می شود که این “شهر با هویتی فارسی” در مرکزیت جغرافیایی پدید آمده باشد که از چهار سوی در محاصره اقتصادی، فرهنگی و تاریخی کورد بوده و حتی یک روستای فارسی زبان هم ندارد؛ براستی چگونه می توان مدعی هویت فارس برای آن شد؟! در جواب این سوال یا باید بپذیریم که این قوم مهاجر بوده و در طول تاریخ تحت شرایط خاصی در اینجا اسکان یافته اند؛ یا اینکه باید اینرا را صحیح دانست که این قوم از آسمان بر این شهر نائل آمده اند؟!
دلیل و چگونگی حضور قوم فارس در کرماشان
علاوه بر مطالب فوق الذکر که بر ریشه پیدایش شهر و شهرنشینی در کرماشان و تعلق آن به جامعه کورد تاکید دارد ، برای اثبات بیشتر آن، گفته هایی از چند نویسنده و شخصیتهای سیاسی و … در ادوار گذشته را یادآواری می کنم :
توریست آلمانی که درسالهای پنجاه از کرماشان دیدن کرده است درباره ی آن می نویسد : <<… کرماشان شهری خوش آب و هوا و … ”در کل شهری کورد نشین است” و من تنها بیست نفر را دیدم که به فارسی سخن می گفتند که آنها هم کارمندان ادارات بودند که از مرکز به اینجا آمده بودند.>>
استاد اردشیر کشاورز معتقد است : << ساکنان و بومیان اصلی و اولیه ی کرماشان مردم کورد … هستند…. >>
گروته جهانگرد آلمانی: << موقعیت مناسب جغرافیایی کرماشان ……….. سبب این شد تا این شهر در اویل دوران قاجار بعنوان ….. ”بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر کورد ”نشین شناخته شود …..>>
سفرنامه ایزابلا بیشوب : << در دوره قاجار…… انگلیسیها در این زمینه گوی سبقت را از عثمانیها ربودند زیرا مناطق “جنوبی کورد نشین به مرکزیت کرماشان” در دست عوامل انگلیسی بود >>
اوژن اوبن سفیر وقت فرانسه در عهد قاجار: << …در کرماشان …. “اغلب سران ایلات کورد مظهر اشرافیت شهری به شمار می روند.” رئیس ایل زنگنه بزرگترین مالک منطقه محسوب می شود……….>>
کنت دوسرسی سفیر دولت فرانسه در زمان محمدشاه قاجار در کتاب یک سفارت فوقالعاده: << “کرماشان پایتخت کوردستان ایران است”، در آنجا آنچه …………>>
اکنون که می توان به این گفته صحه گذاشت که کرماشان اساسا شهری کوردنشین و با ریشه و هویت کوردی است ؛ اما موجودیت اقلیتی از قوم فارس تنها در شهر کرماشان را باید چگونه دید؟
برای پاسخ به این سوال باید سه دلیل اصلی را ذکر کرد که می تواند دلیلی بر مهاجرت و اسکان یافتن قوم فارس به کرماشان باشد، بدین شرح ؛
١)دلیل دینی :
در این مورد باید چگونگی و دلیل آمدن اقلیتی از قوم فارس به کرماشان را در چهار دوره مختلف از صفویه تا جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار داد.
بعد از قدرت گیری حکومت صفویه بعنوان اولین حاکمیت شیعیان؛ این حکومت در گسترش و ترویج مذهب شیعه در منطقه بر آمد و منطقه کرماشان بعلت اینکه پیرو دین یاری بود و از طرفی هم مهمترین راه ارتباطی به بغداد و کربلا محسوب می شد؛ در همان زمان جهت ترویج مذهب شیعه مورد توجه واقع گردید، که این مهم باعث شد در دوره های صفویه، زندیه، قاجار … افرادی مذهبی از مرکز ایران جهت ترویج مذهب شیعه در منطقه ، اسکان یابند. و وجود مسجدهای ساخته شده آن دوره ها در کرماشان صحتی بر این گفته هستند.
در دهه های ۹۰ میلادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، افرادی مذهبی بعنوان امام جمعه از شهرهای مرکزی ایران چون اصفهان و قم به این شهر آمدند که تا حدودی تا اکنون هم بدین گونه می باشد.
در نتیجه می توان چنین پنداشت که یکی از دلایل حضور فارس در کرماشان ، ورود مراجع دینی و مذهبی فارس زبان برای تبلیغات دینی از مرکز به این منطقه بوده است.
٢)دلیل اقتصادی :
کرماشان در دوره های گذشته از لحاظ اقتصادی بسیار حائز اهمیت بوده و بعلت موقعیت ویژه جغرافیایی و آب و هوایی، بعنوان یک منطقه استراتژیک مورد توجه واقع شده است. در این مورد ارنست هرتسفلد باستان شناس آلمانی چنین اظهار می دارد << کرماشان در قرن ۱۹ بعنوان دروازه آسیا شناخته شده است>> .
با توجه به اینکه راه ارتباطی یکی از عوامل مهم توسعه اقتصادی است و کرماشان نیز با قرارگیری بر گذر راهای ارتباطی مهم همچون راه ابریشم، راه شاهی و … از جمله مناطق محدودی در منطقه است ، که در تمامی ادوار تاریخ بنوعی از این حیث دارای اهیمت ویژه ای بوده است؛ آنچه این موقعیت را به کرماشان بخشیده، موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی چهار فصل معتدل این منطقه است، که بعنوان یگانه راه ارتباطی منطقه در ادوار تاریخ شناخته شده است. و همین راه ارتباطی از جمله عوامل مهم در پدید آمدن موقعیتی اقتصادی در این شهر بوده است.
در این خصوص اوژن اوبن نیز چنین می گوید: << از هنگامی که ارتباط تجاری میان اروپا و بازرهای بغداد توسعه یافته، برای دادوستد و تبادل کالا با بغداد، طبیعی ترین و بهترین راه صدور کالا، مسیر کرماشان است>>.
در دوران صفویه و از آن به بعد به نحوی کرماشان بعنوان دروازه ورود و خروج فلات ایران – عراق ، مبدل به مرکزی اقتصادی شد، که مورد توجه حاکمیتهای مختلف، بازرگانها … بوده است.
آثار باقی مانده کاروان سراهای صفوی و بازارهای زندیه و قاجار در شهر کرماشان گواهی بر استراتژیک بودن موقعیت اقتصادی شهر کرماشان در آن ادوار می باشد .
همزمان با اعلام موجودیت حکومت صفویه بعنوان اولین حکومت قدرتمند شیعیان؛ کرماشان طبق موقعیت راه ارتباطی که در بالا به آن اشاره شد، به عنوان مهمترین راه ارتباطی شیعیان ایران، افغانستان، پاکستان،قفقاز و… به کربلا، نجف و جمعا راه ارتباطی بخشی از اسلامیان خاورمیانه و آسیای شرقی به عربستان و بالعکس ، از گذشته تا دهه های اخیر مورد توجه بوده است.
که در این مورد “کنت دوسرسی” می گوید << کرماشان پایتخت کوردستان است و آنچه موجب رفاه مردم آن می گردد، مسافرانی هستند که از این راه به عربستان می روند، و زائرانی هستند که از کربلا بر می گردند، که طبعا مقداری پول خود را در این شهر مصرف می کنند>> و یا “گروته” در تکمیل این گفته چنین می گوید << علاوه بر زائران، سالیانه ده ها هزار جنازه نیز از طریق کرماشان عبور داده می شوند، تا در جوار ائمه شیعه به خاک سپرده شوند>>
در دورهای بعد از صفویه مثل دوره قاجاریه موقعیت اقتصادی کرماشان اهمیت ویژه ای یافت، که باعث پدید آمدن رقابتهای اقتصادی در کرماشان شد، و قاجار با اعزام افراد غیر بومی (فارس) وابسته به خود بعنوان تاجر و همچنین تاسیس نهادهای دولتی با کارمندهای غیر بوی و غالبا فارس جهت نفوذ و تسلط بیشتر بر کرماشان تلاش ورزید؛ چرا که در آن وقت کرماشان به مرکزی تجاری جهت رقابت اقتصادی انگلیس، روسیه، عثمانی و… مبدل شده بود؛ و صادرات کالا از ایران به اروپا و بغداد و همچنین واردات و توزیع آن “کرماشان” بوده است؛ که در این مورد ویلیام جکسن در سفرنامه خود در سال “۱۹۰۳٫م” از وفور کالاهای خارجی در بازارهای کرماشان چنین یاد می کند << در این بازارها (کرماشان) پارچه های انگلیسی، قند فرانسوی، سیگارهای عثمانی و آبجو دانمارکی وارد و توزیع می گردید. از سویی …. قالی، .. پشم و مازوج، کشمش و خشکبار …. به بغداد صادر می گردید>> و همچنین کتیرا و قالی از جمله محصولاتی بود که توسط تجار قاجار به انگلیس و روسیه صادر می شد. که “ک.ژ.دوروششوار” در عهد قاجار “کرماشان را فرودگاه کالاهای وارداتی از بغداد … می نامد.”
پدید آمدن چنین موقعیتی، باعث جذب افرادی غیر بومی با حمایت حاکمیتها در ادوار مختلف بسوی کرماشان جهت کار و تجارت در آن دوران شده است.
گروته نیز در این رابطه چنین می گوید << رونق تجاری، ارزش کالاهای صادراتی و وارداتی کرماشان ……. ….. سبب مهاجرت بازرگانان اصفهانی ، یهودی ، ….. به کرماشان گردید>>
می توان چنین نتیجه گرفت با توجه به شکل گیری موقعیتی استراتژیک و اقتصادی در شهر کرماشان در ادوار گذشته، تجار و کسبه شهرهای دیگر چون اصفهان، یزد و… برای کسب در آمد بیشتر به اینجا بیایند و همچنین برای رفع نیازهای مردم و کاروانهای تجاری و زیارتی که از این شهر می گذشتند افرادی چون پینه چی، زین دوز و… از مرکز ایران به این منطقه هجوم بیاورند؛ و بعدها نیز بعلت پیدایش موقعیت اقتصادی و وجود کاروانسراها، رفت و آمد تاجران و زائران در اواخر دوره قاجار، تعدادی نیرو جهت تامین امنیت منطقه بعنوان ژاندارم از مرکز به کرماشان اعزام و در اینجا نیز اسکان یافتند. این می تواند از دلایل حضور اقتصادی اقلیتی از قوم فارس در کرماشان باشد.
٣)دلیل سیاسی
دلیل سیاسی که بیشتر خود را در سیمای سیاستهای آسمیله کردن کرماشان نشان می دهد، می بایست در دوران حاکمیت پهلوی تا بعد مورد واکاوی واقع گردد. در قسمت قبلی توضیحاتی در خصوص موقعیت ویژه اقتصادی کرماشان ارائه شد که باعث حضور یافتن افرادی غیر کورد در کرماشان بود. همان موقعیت ویژه اقتصادی، در دورههای بعد از قاجار ” کرماشان را مورد توجه سیاستهای استعمار و آسیمیلاسیون قرار داد.”
همانگونه که در ” بخش-۱ ” اشاره شد در دوران رضا خان تفکرات نوینی چون پدید آوردن “ملت – دولتی نیرومند ” در اهداف آنها رسوخ کرد، که جهت محقق شدن آن هدف کلان، می بایست ابتدا زیرساختهای اقتصادی را مهیا می ساختند. در اینجا بود پتانسیل اقتصادی (منابع طبیعی فراوان و خاک حاصلخیز) حوزه های جغرافیایی دیگر مناطق ، جهت به واقعیت پیوستن آرزوهایشان مورد توجه واقع گردید ! و برای استعمار این پتانسیل پروسه هویت زدایی، اساس و مبنایی جهت استعمار منابع طبیعی ملت دیگر در راستای پیشرفت مرکز شناخته شد. و ازآن پس تا کنون، پروژههای تحریف تاریخ ملیتها، زبان سازی و هویت تراشی در راستای همسان سازی ملیتهای غیرفارس در ایران جهت اهداف استعماری در اولویت برنامه های رضاخان گنجانده شد .
در آن دوره با توجه به سیاستهای کلان رضاخان جهت پدید آوردن جامعه ای همسان و مدرن، با ایجاد ارتش ملی، رشد و ارتقاء ادارات دولتی، تقسیمات استانی، تاسیس وزارت معارف (آموزش و پرورش)، رسمی کردن زبان فارسی و … در راستای رشد فرهنگی یک ملیت بر آمد، که ملیتهای دیگری را به پرتگاه نابودی کشاند.
با اینکه فرهنگ و زبان ملی کرماشان جهت استعمار پتانسیل اقتصادی این منطقه مورد توجه استعمار گران جهت پیشرفت و رشد اهداف “پان ایرانیسمی” واقع شده بود، همزمان با پیشبرد این سیاستها نیز جنبشهایی در کوردستان چون “خومان” در کرماشان، قیام سمکو شکاک و جنبش قاضی محمد در مهاباد، در راستای اهداف ناسیونالیسمی کورد پدید آمدند؛ هرچند این جنبش و قیامها سرکوب شدند؛ اما این ترس نزد “پان ایرانیسم” خود را آشکار ساخت که با توجه به موقعیت اقتصادی کوردستان با مرکزیت کرماشان، در صورت رشد و برجسته شدن تفکر هویت خواهی در مابین کوردان؛ موقعیت اهداف پان ایرانیسم در منطقه تهدید و تضعیف خواهد شد. که بر این اساس از طرفی دیگر با تلاش بیشتری در راستای پیشبرد سیاست آسمیله کردن کرماشان بر آمدند، زیرا که در مرکزیت مناطق کوردنشین قرار داشت و با موقعیت ویژه اقتصادی از اهمیت ویژه ای برای رشد و موفقیت جنبش هویت خواهی کوردی شناخته شد. از این حیث بیش از پیش مورد توجه سیاستهای آسیمیلاسیون پهلوی واقع شد؛ زیرا همانطور که مشخص است کرماشان به عنوان مرکزیتی قابل نگرش از ابعاد گوناگون؛ هدف قرار دادنش، مستقیما حوزه های اطرافش را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد . که به زبانی دیگر بدین شرح می باشد:
١)آسمیله کردن کرماشان جهت استعمار منابع طبیعی و پتانسیل اقتصادی
۲) آسمیله کردن کرماشان جهت مهار رشد و پیشرفت جنبشهای هویتخواه کورد
حاکمیت پهلوی با پیشبرد سیاستهای آسیمیلاسیون با اعزام نیروهای امنیتی، آموزشی و…؛ و تبعید کوردهای کرماشان به دیگر نقاط ایران موقعیت جامعه کورد را تضعیف و بر اقتدار موقعیت فارس در کرماشان تاکید ورزید. در دوره وی موقعیت اجتماعی فارس بیش از پیش مورد توجه واقع شد و تمامی مناصب اداری و آموزشی و نظامی و سیاسی بر عهده فارس و اندک افراد بومی بود که با سیاستهای انکار همراه شده بودند. چنانچه اشاره شد پیشبرد سیاستهای آسیمیلاسیون و ترویج تفکر پان ایرانیسم در کرماشان تا حدی پیشرفت، که در این شهر افتخار تاریخی و فرهنگی به حکومت هخامنشی و کورش و داریوش هخامنشی “حتی به نسبتی بیشتر از مرکز ایران ” ، یکی از بارزترین و قابل مشاهده ترین افکار در میان قشر تحصیل کرده و فعالین سیاسی دهه های ۴۰ تا ۶۰ … می باشد؛ و این در حالیست که هیچگونه پیوند نژادی و زبانی با آن نداشته و تنها تحت تاثیر سیاستهای انکار و تاریخ سازی چنین به خطا رفته اند(!)
در این قسمت دلایلی مربوط به چگونگی حضور یافتن قوم فارس ” در طول تاریخ ” در شهر کرماشان ذکر شد؛ اما اینرا می توان تنها اشاره ای سطحی به آن دانست، چرا که این مهم یعنی دلیل سیاسی آن از ویژگی و پیچیدگی خاصی برخوردار است که باید بسیار مورد توجه و تحقیق و پژوهش واقع شود .
چگونگی پدید آمدن گویش به اصطلاح “پارسی کرمانشاهی”
در قسمت قبلی مشخص شد که قوم فارس قومی مهاجر هستند و در طول تاریخ تحت شرایط خاص دینی، اقتصادی و سیاسی در کرماشان اسکان یافته اند و بعدها نیز بر موقعیتشان در کرماشان اهمیتهای ویژه ای از جانب دولتهای مرکزی قائل شده است .
اما امکان دارد این سوال پیش آید ، با آنکه در کرماشان اقلیتی فارس با زبان فارسی که در کنار جامعه اکثریت کورد اسکان داشته اند، پس وجود گویش به اصطلاح “فارسی کرمانشاهی”، که در مابین زبان فارسی و کوردی بی هویت مانده است ، را چگونه می توان مورد کنکاش قرار داد؟
از اینکه اساسا زبان فارسی هیچ پیوند فرهنگیی با این منطقه ندارد جای هیچ شبه و سوالی نیست؛ که طبق گفته استاد اردشیر کشاورز تاریخ نگار ارجمند کرماشانی << زبان فارسی و گویش فارسی کرمانشاهی در این شهر پیشینه ای بیشتر از ۲۰۰ سال ندارد خیلی از آنهایی که از سابق در کرمانشاه با این گویش صحبت می کنند مهاجر بوده اند. >>
گفته شد کرماشان در ادواری از تاریخ به مرکزی تجاری مبدل شده بود و این امر باعث مهاجرت طیفی از فارسها به این شهر گردید و بعدها نیز جهت سیاست آسیمیلاسیون، بر موقعیت اجتماعی و سیاسی آنها بسیار توجه شد و همزمان با تاسیس اماکن و ادرات دولتی، مسولان ادرای و امنیتی از مابین فارسهای اسکان یافته در کرماشان انتخاب و یا از مرکز ایران به این شهر فراخوانده می شدند.
در این میان به علت اینکه دو زبان از هم متفاوت در کنار هم حضور یافته بودند؛ با این توضیح که ” زبان کوردی متعلق به اکثریت مردم کرماشان و زبانی ممنوع بود؛ اما فارسی، زبانی رسمی و زبان مسولین … بود” که جهت ارتباط مردم کرماشان با افراد تجار و مسولین، و بلعکس آن باعث شد هردو طرف جهت گفتگو و انتقال مفاهیم به یکدیگر تلاش ورزند. در نهایت گویشی متشکل از زبان فارسی و کوردی تحت تاثیر سیاستهای استعمارگرانه در این شهر پدید آمد. و امروزه به اشتباه هویت تاریخی و زبانی برای آن تعریف می شود و این گویش تنها گویشی تاثیر گرفته از زبان کوردی و فارسی است که به صورتی بسیار مضحک بر دریایی از واژگان هر دو زبان شناور مانده است.
آنچه در این بخش ذکر شد توضیحاتی در خصوص هویت شهری کرماشان و چگونگی اسکان یافتن اقلیتی فارس در شهر کرماشان و پدید آمدن گویش به اصطلاح پارسی کرمانشاهی در راستای بی اساس دانستن هویت بخشیدن تاریخی به گویش “پارسی کرمانشاهی” …. بود، که اکنون غیر منطقی و با هدفی مشخص، از طرف عده ای چون جناب کزازی …، در راستای تحریف و انکار هویت فرهنگی جامعه ای به نفع اقلیتی می باشند که اساسا مهاجر و در طول تاریخ تحت شرایط خاصی در این شهر اسکان یافته اند.
در پایان
در این جوابیه سه بخشی شمه ای از سیاستهای انکار و نفی در تفکرات جناب کزازی و همفکرانش … آشکار شد که چگونه در جهت تحریف و خرد کردن تاریخ و فرهنگ ملتی بر می تابند که سالیان سال مهمان نوازشان بوده است!.
در این جوابیه آنچه دنبال می شود کینه توزی، انتقام، اهانت و نیست کردن فرهنگ اقلیت قوم فارس در شهر کرماشان نمی باشد، بلکه به گواه تاریخ ما همیشه خواهان برابری و زندگی مسالمت آمیز در هر جغرافیایی در کنار هر ملت و قومی بدون تاخت و تاز بر آن بوده و هستیم، و با اوصافی که سالیانی است اقلیتی از قوم فارس در شهر کرماشان سکونت دارند، تاکنون از جانب هیچ یک از نویسندگان، روشنفکران … کرماشان کوچکترین تحریف و انکاری علیه آنها واقع نشده و بلکه در طول تاریخ حضورشان در کرماشان از آنجایی که بر همه آشکار است با مهمان نوازی مردم کورد مواجه بوده اند. اما این نمی تواند به آن معنی تلقی شود که تا دیروز مهمان و امروز در نقش صاحب خانه نمای خانه را باب میل خود تغییر داد!
طبیعتا هر جامعه ای از این حق بر خوردار بوده که نسبت به هرگونه انکار و تحریف علیه فرهنگش واکنش نشان داده و به دفاع از حقایق ( تاریخی و مستند ) آن بپردازد.
امروزه همین سیاست “نفی، انکار و تحریف” که در سیمای تفکراتی اینچنینی … مشهود است را بنوعی می توان همسو با همان تفکرات رضاخانی پنداشت، که اکنون آگاهانه یا ناآگاهانه عده ای ادامه دهنده سیاستهای پان ایرانیسمی و استبدادیش شده اند. در صورت بی اعتنایی دولتها، روشنفکران و نخبگان به چنین تفکراتی؛ به یک فاجعه عظیم سیاسی و فرهنگی منتهی خواهد شد.
منابـــع: پارسی کرمانشاهی/نشریه گفتگو شماره ۶۱/ گفتگو با میرجلالدین کزازی
فرهنگ سیاسی ایران / دکتر محمود سریع القلم
سفرنامه گروته/گروته/ترجمه مجید جلیلوند
ایران امروز/اوبن اوژن/ ترجمه علی اصغر سعیدی
سفرنامه جکسن/ ویلیامز جکسن
ایران در ۱۸۴۰-۱۸۳۹/ لوران دوسرسی/ ترجمه احسان اشراقی
کورد در دایره المعارف / گروهی از مستشرقین / رجمه اسماعیل فتاح
ژینوساید خانگی در کرماشان/نشریه میدیا/ فرهاد جهانبیگی
کرماشان ما به دور نمای قدیم شهر / اردشیر کشاورز
اقتصاد سیاسی ایران / همایون کاتوزیان
بحران دمکراسی در ایران/ فخرالدین عظیمی
مقاله طبقات اجتماعی در دوره پهلوی/ فصلنامه راهبرد/ احمد اشرف و علی بنوعزیزی
بررسی پیشینه تاریخی شهر کرماشان و گویشهای رایج در آن/گفتگو با استاد کشاورز/ شادی نظریان