نسبت زنانی کە دیدگاە ضد زن و ضد آزادی را میپذیرند و اصول آن را پیادە میکنند، چندان هم از مردان کمتر نیست
14:38 - 15 آذر 1390
گفتگوی اختصاصی آژانس خبررسانی کُردپا با عبدالله حجاب فعال سیاسی و نویسنده
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان:
بیوگرافی: عبداللە حجاب، فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاە اسلو نروژ، فعال سیاسی، عضو کمیتە اجرایی انجمن قلم کرد،Navenda PEN a Kurd مستقر در آلمان، فعال در زمینە حقوق بشر، نویسندە مجموعە مقالات و گفتارهایی در زمینەهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در نشریات کردی، فارسی، ترکی و نروژی. نویسندە کتاب: \"مقدمەای بر حقوق بشر\" اثر مشترک با نویسندگان نروژی گوننار و بەآتە شلیدال. کتابهای در دست چاپ: \"در جستجوی هویت\" بە زبان کردی با استناد بە تحقیقات انجام شدە در رابطە با تز فوق لیسانس، ترجمە رمانهای \"جیونا و دن کارلوس\" و \"صلاحالدین\" از زبان نروژی بە کردی، و...
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
حجاب: ایران یک جامعە کاملا سنتی است کە در بستر تاریخ نقش و جایگاە زن را بە میزان وابستگی و وفاداری او بە پدر، برادر، همسر و یا مردی کە سرپرستی او و خانوادەاش را بر عهدە دارد گرە زدە است. بە این معنا کە زن در بهترین حالت بهرەمندی از آزادی یا حقوق، تنها در چهارچوبی میتواند آزاد باشد کە مرد برایش تعیین میکند. بە گفتەای دیگر، جامعە سنتی ایران یک چارچوب اجتماعی چنان محدودی برای زن درست کردە است کە در آن یک زن موفق و متعهد کسی است کە در بهترین حالت تنها میتواند وظیفەاش را در برابر مردی کە قیم و یا یکی از بستگان نزدیک اوست بە خوبی انجام دهد و در مقابل از او طلب هیچ حقی نکند. انقلاب ٥٧ این دیدگاە را نهادینە کرد و جایگاە اجتماعی زن را بە گونەای پایین آورد کە زن را صرفا بە ابزاری برای ارضای خاطر مرد تبدیل کرد.
جمهوری اسلامی با تکیە بە یک قرائت متکی بە دید دوران جاهلیت نسبت بە جامعە با زنان رفتار میکند و این برداشت و رفتار را در هالەی از تقدس ریایی پیچیدە است تا هرگونە صحبتی از آزادی زن را مترادف با سرپیچی از فرامین دینی قلمداد کند.
بازگشت فضا و فرهنگ سیاسی کشور از استبداد بە تحجر در سالهای بعد از انقلاب ٥٧ باعث شد کە آزادیهای نسبی کە بخشی از زنان کشور در دوران شاە بدست آوردە بودند، کاملا از آنان سلب شود. در ابتدا قانون اساسی و بە تبع آن قانون قضا، قانون خانوادە، قانون کار، قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین ایران زن را بە عنوان انسان درجە دو و نیازمند بە سرپرستی یک مرد تلقی کردند. سرانجام حضور زنان در محافل عمومی، در بازار کار، در امر قضا و داوری و در نهادهای تصمیمگیری بە گونەای محدود شد کە بخشی از مردان در جامعە، نگەداشتن زن در چهارچوب خانە را بسیار طبیعی و یک امر دینی تلقی کردند. در سایە چنین قوانینی و با تقویت چنین فرهنگی، بسیار طبیعی است کە آن گروە از مردانی کە خود قربانی جاهلیت و زیردستی هستند، بیش از زاد و ولد و رسیدگی بە امور خانە و خانوادە نقش دیگری را برای زنان تصور نکنند و در نهایت سرپیچی زن از امر شخصی خود را بە معنای زیرپانهادن فرامین دینی قلمداد کنند.
در این چارچوب فرهنگی، فرق چندانی بین دیدگاە و حتی رفتار زن و مرد نسبت بە نقش و جایگاە زن در جامعە نیست. چرا کە نسبت زنانی کە این دیدگاە ضد زن و ضد آزادی را میپذیرند و اصول آن را پیادە میکنند، چندان هم از مردان کمتر نیست. بنابر این مردان قبل از اینکە عامل اصلی خشونت علیە زنان باشند، خود قربانی جهالت و فرهنگ حاکم در جامعەای هستند کە بە احکام و رفتار خشن خود یک جنبە دینی بخشیدە است. در حالیکە هیچ دینی نمیتواند بی عدالتی و ستم نسبت بە فرد یا بخشی از جامعە را بە فرامین الهی مرتبط سازد. بنابر این تئوری خشونت چیزی نیست بجز یک دیدگاە خشونتزای مبتنی بر برداشتی متحجرانە از فرهنگ و اصول متداول در جامعە.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاههای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
حجاب: خشونت در جامعە ما تنها بە عمل فیزیکی، شکنجە و ضرب و شتم محدود نمیشود. فرهنگ حاکم بحدی خشن است کە بە هیچ وجە بە فرد و آزادی فردی فرصت ابراز وجود نمیدهد. زبان خشونت، فرهنگ نالە و زاری، ادبیات خشونت طلب، سوء استفادە از قوانین و چارچوب دینی و تقویت سنتها و آداب و رسوم دوران قبل از ظهور جامعە صنعتی با مناسبات مدرن و نوسازی شدەاش در اشاعە فرهنگ خشونت علیە زنان نقش اساسی دارند. بعلاوە، تفسیر و شرح متون مذهبی بر پایە رای شخصی فرد یا افرادی کە خود، برداشت، گمانەزنی و گفتەشان را برتر از همە قوانین جهانی بە حساب میآورند، بە خشونت علیە زنان یک جنبە دینی میدهند کە مشرعیت آن، حتی بە استناد خود احکام دین هم میتواند جای سوال باشد.
با نهایت احترام بە تمام مذاهب و مراسم دینی، همین سنت قمەزنی، زنجیرزنی، سینەکوبی و غیرە، بە خشونت یک چهرە فرهنگی مقبول و حتی مقدسمآبانە میدهد.
علاوە بر آنچە ذکر شد، ناآشنایی جامعە و افراد آن با دستاوردهای بشریت در زمینە حقوق بشر بویژە حقوق زنان، بە دلیل خودداری حاکمان از قبول و اجرای مفاد بیانیە جهانی حقوق بشر و کنوانسینهای الحاقی آن نقش اساسی در ادامە و تشدید خشونت علیە زنان دارند.
رفتار نهادهای دولتی و امنیتی در برابر زنان بارزترین نشانە خشونت در جامعە است و بطور مستقیم خشونت در چارچوب خانوادە را هم تقویت میکند. چرا کە زنان قربانی خشونت خانوادگی یا قربانی سختگیریهای سنتی، عشایری، دینی و فرهنگی هیچگونە پشتوانە حقوقی یا نهادی قانونی برای دادرسی ندارند.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
حجاب: از نظر جامعە شناسی روند اجتماعی شدن انسان از هنگامی آغاز میشود کە کودک کم کم با محیط دوروبرش انس میگیرد و با اطرافیانش وارد مبادلە و بدە بستان میشود. در این روند اجتماعی شدن رابطە کودکانە بین دختر و پسر، جلو شکل گرفتن یک سری عقدە و حساسیت بی مورد نسبت بە یکدیگر را میگیرد. تفکیک جنسیتی نقطە کاملا مقابل این دید علمی است.
جدایی جنسیتی قبل از اینکە بە محافظت ارزشهای اخلاقی و جلوگیری از لطمەپذیری زن بیانجامد، او را بە یک ابزار ضربە پذیر و یک شیء بی ارادە در برابر هوسرانی مرد تبدیل میکند کە تنها فشار و ترس از مجازات توازن رابطە آنان را نگە میدارد. این ترس و فشار در برخی موارد نامرئی و معنوی و در دیگر موارد مادی و در قالب باتوم و شلاق نیروهای سرکوبگر یا چوب و چماق مردان خانوادە نمایان میشود. از اینرواست کە در جوامع بستە پایبندی بە هنجارها و اخلاق اجتماعی قبل از اینکە بە آگاهی و ارادە آزاد افراد جامعە وابستە باشد بە میزان کنترل و سرکوب ربط دارد.
در این چارچوب مرد قبل از اینکە بە رابطە و علاقە عاطفی یا معنوی خود بە یک زن اعتماد داشتە باشد در هراسی مداوم بسر میبرد. و این هراس بنوبە خود خشونت و بی اعتمادی را در جامعە گسترش میدهد. بنابر این مردی کە قدرت فیزیکیاش را بە رخ یک زن میکشد و یا بر علیە یک زن خشونت بکار میبرد، نە از روی ایمان معنوی، نە بە دلیل اثبات ارادەاش برای تسلط بر زندگی زن، بلکە صرفا بدلیل بزدلی و هراس از عدم توانایی جلب رضا یا ادامە وابستگی زن بە این کار مبادرت میورزد.
به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونتهای خانگی باز میگردد، اما شاهدیم که خشونتهایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونت های خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال می گردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان میباشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونتها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه میکند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت میبخشد.
حجاب: متاسفانە خشونت علیە زنان در جامعە ما بسیار گستردە و تقریبا فراگیر است. آداب اجتماعی، سنتگرایی، فرهنگ و تفسیرهای متحجرانە از برخی از فرامین دینی خشونت علیە زنان را بیشتر اشاعە میدهد. با وجود این، منشاء اصلی خشونت علیە زنان قانون اساسی کشور است کە این بیعدالتی را در چارچوب قانونی نهادینە کردە است و با استفادە از امکانات دولتی، سیستم آموزشی کشور، رسانەهای گروهی و نیروهای سرکوبگر در ابعادی گستردە علیە زنان خشونت بکار میبرد.
پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
حجاب: بە هیچ عنوان. اختصاص دادن چنین روزی برای مبارزە با پدیدە خشونت علیە زنان بە معنای اهمیت دادن بە مبارزەای مداوم و سازمانیافتە در این راە است. چنین مناسبتی بە بشریت این فرصت را میدهد کە دستاوردها و نقاط ضعف این مبارزە را ارزیابی کند و برای دورەای دیگر از مبارزە این تجربیات را بە کار ببرد.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو.
حجاب: من هم از فرصتی کە ایجاد کردید بی نهایت متشکرم.
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان:
بیوگرافی: عبداللە حجاب، فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاە اسلو نروژ، فعال سیاسی، عضو کمیتە اجرایی انجمن قلم کرد،Navenda PEN a Kurd مستقر در آلمان، فعال در زمینە حقوق بشر، نویسندە مجموعە مقالات و گفتارهایی در زمینەهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در نشریات کردی، فارسی، ترکی و نروژی. نویسندە کتاب: \"مقدمەای بر حقوق بشر\" اثر مشترک با نویسندگان نروژی گوننار و بەآتە شلیدال. کتابهای در دست چاپ: \"در جستجوی هویت\" بە زبان کردی با استناد بە تحقیقات انجام شدە در رابطە با تز فوق لیسانس، ترجمە رمانهای \"جیونا و دن کارلوس\" و \"صلاحالدین\" از زبان نروژی بە کردی، و...
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
حجاب: ایران یک جامعە کاملا سنتی است کە در بستر تاریخ نقش و جایگاە زن را بە میزان وابستگی و وفاداری او بە پدر، برادر، همسر و یا مردی کە سرپرستی او و خانوادەاش را بر عهدە دارد گرە زدە است. بە این معنا کە زن در بهترین حالت بهرەمندی از آزادی یا حقوق، تنها در چهارچوبی میتواند آزاد باشد کە مرد برایش تعیین میکند. بە گفتەای دیگر، جامعە سنتی ایران یک چارچوب اجتماعی چنان محدودی برای زن درست کردە است کە در آن یک زن موفق و متعهد کسی است کە در بهترین حالت تنها میتواند وظیفەاش را در برابر مردی کە قیم و یا یکی از بستگان نزدیک اوست بە خوبی انجام دهد و در مقابل از او طلب هیچ حقی نکند. انقلاب ٥٧ این دیدگاە را نهادینە کرد و جایگاە اجتماعی زن را بە گونەای پایین آورد کە زن را صرفا بە ابزاری برای ارضای خاطر مرد تبدیل کرد.
جمهوری اسلامی با تکیە بە یک قرائت متکی بە دید دوران جاهلیت نسبت بە جامعە با زنان رفتار میکند و این برداشت و رفتار را در هالەی از تقدس ریایی پیچیدە است تا هرگونە صحبتی از آزادی زن را مترادف با سرپیچی از فرامین دینی قلمداد کند.
بازگشت فضا و فرهنگ سیاسی کشور از استبداد بە تحجر در سالهای بعد از انقلاب ٥٧ باعث شد کە آزادیهای نسبی کە بخشی از زنان کشور در دوران شاە بدست آوردە بودند، کاملا از آنان سلب شود. در ابتدا قانون اساسی و بە تبع آن قانون قضا، قانون خانوادە، قانون کار، قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین ایران زن را بە عنوان انسان درجە دو و نیازمند بە سرپرستی یک مرد تلقی کردند. سرانجام حضور زنان در محافل عمومی، در بازار کار، در امر قضا و داوری و در نهادهای تصمیمگیری بە گونەای محدود شد کە بخشی از مردان در جامعە، نگەداشتن زن در چهارچوب خانە را بسیار طبیعی و یک امر دینی تلقی کردند. در سایە چنین قوانینی و با تقویت چنین فرهنگی، بسیار طبیعی است کە آن گروە از مردانی کە خود قربانی جاهلیت و زیردستی هستند، بیش از زاد و ولد و رسیدگی بە امور خانە و خانوادە نقش دیگری را برای زنان تصور نکنند و در نهایت سرپیچی زن از امر شخصی خود را بە معنای زیرپانهادن فرامین دینی قلمداد کنند.
در این چارچوب فرهنگی، فرق چندانی بین دیدگاە و حتی رفتار زن و مرد نسبت بە نقش و جایگاە زن در جامعە نیست. چرا کە نسبت زنانی کە این دیدگاە ضد زن و ضد آزادی را میپذیرند و اصول آن را پیادە میکنند، چندان هم از مردان کمتر نیست. بنابر این مردان قبل از اینکە عامل اصلی خشونت علیە زنان باشند، خود قربانی جهالت و فرهنگ حاکم در جامعەای هستند کە بە احکام و رفتار خشن خود یک جنبە دینی بخشیدە است. در حالیکە هیچ دینی نمیتواند بی عدالتی و ستم نسبت بە فرد یا بخشی از جامعە را بە فرامین الهی مرتبط سازد. بنابر این تئوری خشونت چیزی نیست بجز یک دیدگاە خشونتزای مبتنی بر برداشتی متحجرانە از فرهنگ و اصول متداول در جامعە.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاههای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
حجاب: خشونت در جامعە ما تنها بە عمل فیزیکی، شکنجە و ضرب و شتم محدود نمیشود. فرهنگ حاکم بحدی خشن است کە بە هیچ وجە بە فرد و آزادی فردی فرصت ابراز وجود نمیدهد. زبان خشونت، فرهنگ نالە و زاری، ادبیات خشونت طلب، سوء استفادە از قوانین و چارچوب دینی و تقویت سنتها و آداب و رسوم دوران قبل از ظهور جامعە صنعتی با مناسبات مدرن و نوسازی شدەاش در اشاعە فرهنگ خشونت علیە زنان نقش اساسی دارند. بعلاوە، تفسیر و شرح متون مذهبی بر پایە رای شخصی فرد یا افرادی کە خود، برداشت، گمانەزنی و گفتەشان را برتر از همە قوانین جهانی بە حساب میآورند، بە خشونت علیە زنان یک جنبە دینی میدهند کە مشرعیت آن، حتی بە استناد خود احکام دین هم میتواند جای سوال باشد.
با نهایت احترام بە تمام مذاهب و مراسم دینی، همین سنت قمەزنی، زنجیرزنی، سینەکوبی و غیرە، بە خشونت یک چهرە فرهنگی مقبول و حتی مقدسمآبانە میدهد.
علاوە بر آنچە ذکر شد، ناآشنایی جامعە و افراد آن با دستاوردهای بشریت در زمینە حقوق بشر بویژە حقوق زنان، بە دلیل خودداری حاکمان از قبول و اجرای مفاد بیانیە جهانی حقوق بشر و کنوانسینهای الحاقی آن نقش اساسی در ادامە و تشدید خشونت علیە زنان دارند.
رفتار نهادهای دولتی و امنیتی در برابر زنان بارزترین نشانە خشونت در جامعە است و بطور مستقیم خشونت در چارچوب خانوادە را هم تقویت میکند. چرا کە زنان قربانی خشونت خانوادگی یا قربانی سختگیریهای سنتی، عشایری، دینی و فرهنگی هیچگونە پشتوانە حقوقی یا نهادی قانونی برای دادرسی ندارند.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
حجاب: از نظر جامعە شناسی روند اجتماعی شدن انسان از هنگامی آغاز میشود کە کودک کم کم با محیط دوروبرش انس میگیرد و با اطرافیانش وارد مبادلە و بدە بستان میشود. در این روند اجتماعی شدن رابطە کودکانە بین دختر و پسر، جلو شکل گرفتن یک سری عقدە و حساسیت بی مورد نسبت بە یکدیگر را میگیرد. تفکیک جنسیتی نقطە کاملا مقابل این دید علمی است.
جدایی جنسیتی قبل از اینکە بە محافظت ارزشهای اخلاقی و جلوگیری از لطمەپذیری زن بیانجامد، او را بە یک ابزار ضربە پذیر و یک شیء بی ارادە در برابر هوسرانی مرد تبدیل میکند کە تنها فشار و ترس از مجازات توازن رابطە آنان را نگە میدارد. این ترس و فشار در برخی موارد نامرئی و معنوی و در دیگر موارد مادی و در قالب باتوم و شلاق نیروهای سرکوبگر یا چوب و چماق مردان خانوادە نمایان میشود. از اینرواست کە در جوامع بستە پایبندی بە هنجارها و اخلاق اجتماعی قبل از اینکە بە آگاهی و ارادە آزاد افراد جامعە وابستە باشد بە میزان کنترل و سرکوب ربط دارد.
در این چارچوب مرد قبل از اینکە بە رابطە و علاقە عاطفی یا معنوی خود بە یک زن اعتماد داشتە باشد در هراسی مداوم بسر میبرد. و این هراس بنوبە خود خشونت و بی اعتمادی را در جامعە گسترش میدهد. بنابر این مردی کە قدرت فیزیکیاش را بە رخ یک زن میکشد و یا بر علیە یک زن خشونت بکار میبرد، نە از روی ایمان معنوی، نە بە دلیل اثبات ارادەاش برای تسلط بر زندگی زن، بلکە صرفا بدلیل بزدلی و هراس از عدم توانایی جلب رضا یا ادامە وابستگی زن بە این کار مبادرت میورزد.
به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونتهای خانگی باز میگردد، اما شاهدیم که خشونتهایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونت های خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال می گردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان میباشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونتها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه میکند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت میبخشد.
حجاب: متاسفانە خشونت علیە زنان در جامعە ما بسیار گستردە و تقریبا فراگیر است. آداب اجتماعی، سنتگرایی، فرهنگ و تفسیرهای متحجرانە از برخی از فرامین دینی خشونت علیە زنان را بیشتر اشاعە میدهد. با وجود این، منشاء اصلی خشونت علیە زنان قانون اساسی کشور است کە این بیعدالتی را در چارچوب قانونی نهادینە کردە است و با استفادە از امکانات دولتی، سیستم آموزشی کشور، رسانەهای گروهی و نیروهای سرکوبگر در ابعادی گستردە علیە زنان خشونت بکار میبرد.
پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
حجاب: بە هیچ عنوان. اختصاص دادن چنین روزی برای مبارزە با پدیدە خشونت علیە زنان بە معنای اهمیت دادن بە مبارزەای مداوم و سازمانیافتە در این راە است. چنین مناسبتی بە بشریت این فرصت را میدهد کە دستاوردها و نقاط ضعف این مبارزە را ارزیابی کند و برای دورەای دیگر از مبارزە این تجربیات را بە کار ببرد.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو.
حجاب: من هم از فرصتی کە ایجاد کردید بی نهایت متشکرم.