نبرد با بنیادگرائی سرمایه سالار
13:30 - 13 بهمن 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی
آشکارا، جهان متلاطم ما با روابط و ساختار منحط کاپیتالیستی دچار بن بست، بیچارگی و خشم کور و جاهطلبانهی سرمایهسالارانِ دزد و وابستگان سرسپردهی آنها شده است و انسان اسیر، گرسنه، بیکار، سرخورده و عصیانی برای یافتن فردای بهتر، امید به راه بردن به سهم ناچیز نان و گذر به سوی زندگی آزاد و مسالمتجویانه و رهائی از این همه ستمها، فسادها، گمراه سازیها، ناهنجاریهای بلند و بدخیم طبقاتی، بیفرجامیهای عمومی و جنگهای پیاپی ضدبشری که قرنها بر کول نوع انسان کار، فرهیختگانِ مسئول در لایههای میانی و تهیدستان درهم شکسته سوار بوده است؛ این خودکامگی و یکسویه گرائی افراطی در برابر \" انسان \" همچون کوهی غیرقابل عبور ایستاده است.
ما همدردان جهانی در این میدان بیدادرسی و کارزار نابرابر شاهد دریده شدن ضعفا و مظلومین هستیم و در اوج نسلکشیها، چپاولها و بحرانهای همه جانبهی سرمایه نئولیبرال، علاوه بر رودرروی با بنیادگرائی مذهبی همزمان باید بر علیه سرمایهسالاران بنیادگرا هم بایستیم و مبارزهی مشترک کنیم؛ همانگونه که یونانیها علیه ترویکا، بانک مرکزی اروپا و صندوق جهانی پول ایستادند و برخورداری از حداقل حقوق و فرصت حیات را که عملا برای آنان و میلیاردها انسان دیگر وجود خارجی ندارد؛ فریاد زدند و ما هم با همبستگی، همدردی و همراهی آنها آرزوی پیروزیشان را جار بلند میزنیم و این را نیز ما، جهانیان و یونانیهای بسیاری به روشنی میدانیم که بنیاد و پایهی سرمایه جز با نبرد سازمانیافته طبقاتی خلل ناپذیر بوده و برخورد منافع جمعی طبقات بهره ده با سود بهره کشانهی \"اقلیت بنیادگرای سرمایه\" هرگز سازگاری نداشته و ندارد. زیرا که اقتدار موروثی پول، توان سرمایه ابا و اجدادی، تناسل بقا آن و چپاول کنونی آنها جز از این شیوه ظالمانه و دزدیدن ارزش افزوده و نتیجتا استثمار عریان، هیچگاه نظام سرمایه سالار جهانی چنین تقویت و این سان بیرحمانه استحکام ضدبشری نمییافت.
((آیا چنین نمینماید که بشریت ذلیل و غارت شده، توامان توسط بنیادگرایان \"مرتجع مالی و به سان دگمگرایان مذهبی\" یکسان و یا مشابه مورد تضعیف، تحقیر و بهرهبرداری قرار میگیرد؟ آیا هنوز سرنوشت و تقدیرگرائی براین گیتی حاکم است و عصر برداری، فئودالیسم، ولنتاریسم عشیرتی قیمگرائی سپری نشده است؟ چه تفاوت کیفی میان دعاوی فرقههای تمامتگرای دینی مذهبی به (نام خدا) و یا خواست (حفظ سرکردگی سرمایه سالارِ ازلی و ابدی) به (نام سرمایه) وجود دارد که ما تاکنون قواعد آنرا نمیشناسیم؟ نگاه و عمل ایدئولوژیک \"هردو \"در مقایسه با درک شان از حقوقبشر و برابریها چندان معتنابه و یا متناسب با ارادهی مستقل، آزاد و متحول نوع انسان نیست. انسانی که استعداد شگرف تکوین و دگرگونسازی خود و روابط فرسوده و مزاحم میحط پیرامون زندگیاش را دارد و شگفتا که انحصار سرمایه، بیشرمانه آن خلاقیت بالقوه و ذاتی را در او ربوده و همچنان بر تداوم این ستم مضاعف با چشم تنگی هراسناک امید بسته است.))
بیگمان ما نیروهای دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست آنچنان که میبایست فوندامنتالیسم سرسخت سرمایه سالار را با این همه بحرانهای پیاپی، ستیزهای کوردلانه و ضداخلاقیاش علیه فراروئی تاریخ که هرگز در برابر الزام تحول همگانی آن نرمش پذیر نبوده است؛ این استعداد ویرانگر و مقاومت جاهلانهی او را شایسته و درخور زیر تیغ بیداری ملتها لهیده شده نبردهایم و بیشتر به روشنگری و افشاگری بنیادگرائیهای دینی مذهبی پرداختهایم. در حالیکه همانگونه که مذاهب دشمن خونی اندیشهها و عقیدههای آزاد مخالفان خود بوده و هستند؛ سرمایه سالارها (پلوتوکرات) ها نیز به همان سان با استقلال و توان مزدبگیران و مبارزان ضدسرمایهداری تا بوده و بوده دشمنی انتاگونیستی داشته و دارند و خواهند داشت.
از همین رو با توان اقتصادی خود و خریدن و به انحصار درآوردن هستی مالی، صنعتی، علمی، نظامی و کنترل شبکههای کلان میدیای جهان، همهی آن توانائیهائی که محصول تاریخ بشری میباشند را تنها برای نگهداری، سرکردگی و برتری سکتاریستی ـ ایدئولوژیک الیتهای صاحب سرمایه، علیه مردمان جهان بکار برده و به خدمت میگیرند و میخواهند بیچون و چرا دنیا بر محور ارادەی سرمایه آنها بچرخد و نه بیشتر! آیا این پایکوبی جابرانهی سرمایه بر سر انسانِ فروشندهی کار و تهیدستان بیسرمایه، جز دشمن آشکار با ٩٩% ها، و اصل ناب بنیادگرائی نیست؟ چرا هست! و ای بسا بارها مخرب و مخاطره آمیزتر از فرقههای عقیدتی ارتجاعی موجود جهان میباشد و بوده است. چون که توان اولی یعنی (سرمایه)عمدتا میتواند، نیروی دومی یعنی (ارتجاع مذهبی) را با منافع خود همراه و مشترک سازد و عملا هم میبینیم که چنین کرده و شده است. به ظاهرسازی ریاکارانه امپریالیسم آمریکا و یارانش در ایجاد بلوک مبارزه مشترک علیه جنایتهای ضدبشری داعش و یا خط و نشان کشیدن علیه خامنهای شیعی هرگز وقعی نباید داد و ارجی نهاد.
اغلب میخوانیم، شنیدهایم و یا امروزه میبینیم که بنیادگرایی در ذهن و عمل یک پدیدهی فرسوده و تاریخیست، که ویژگی برجستهی آن بیشتر در مقاومت و ایستائی او برابر تغییرهای لازم و اجتنابناپذیر در هر عصر و بر هر شاخهای از شاخههای مختلف از فرقههای اجتماعی، فرهنگی، قومی ملی، سیاسی و مسلما اقتصادی نیز بوده و هست که امر ضرورت تحول تاریخی و ناگزیری گذر از گذشته را مرتجعانه برنمیتابد و بنیادگرا با سماجت بر سر اصول یک فرهنگ و یا شیوه کهنه و یک راستای ارزش شناسانهی قدیمی و سپری شده، بیکمترین پشتوانه اصولی، تجربی، عملی و علمی با وجود شواهد و دلایل کافی جهت پذیرش دگرگونی، همچنان و پیوسته رودرروی ایده و پدیده تازه و راهبر ایستاده و با آن به هر قیمت گزاف به ستیز و جنگ برمیخیزد. همچنان که امروز در مذاهب سنی و شیعی اسلام و بخشی از ارتدکسهای مسیحی چهرههای خونین آنرا دیده و یا میبینم.
پرسش بیپاسخ و اصلی ما از دشمنان برابری، شکوفائی و آزادی نوع انسان در درک ارتجاعی و ارادهگرایانهی کاپیتالیستها از شناخت جایگاه و پایگاه انسان بیبر و بار آغاز میشود که عمدتا \"اوی جهانی\" همچون همیشه گذشته به دلیل فقدان مالی و همین حالا در عصر گلوبالیزاسیون هنوز هم در این برهه جهانی شدن، نابرابریهای هولناک را همچون آغاز دوران انقلاب سرمایهداری علیه روابط فئودالیسم و مانوفاکتوریسم در کنار خود وبال دارد، و همچنان بخش بزرگی از بشریت شکل نیافته و آسیبپذیر در جائی از تاریخ بربریت وامانده و بسیاری گرسنه و میلیاردها تنگدست زیر خط فقر دچارند و چرا؟ آیا مگر انسان محصول گذشته نیست؟ در این گذشته چه یافت میشود، جر فقر و ستم؟ از این فقرا و ستمزدگان چه انتظاری میرود و مسبب این خلاء و خیانت ضدبشری کیستند؟ آیا پلوتوکراتها نباید فرصت و استعداد راکد و در جا مانده افراد را لااقل حالا امکان برابر و مسالمتجویانه میدانند که ندادهاند و شرایط مساوی برای نوع بشر سرخورده مهیا میساختند که نساختهاند؟ درک ارتجاعی کاپیتالیسم از مفاهیم جامعه شناختی، ارزش شناسی عموم بشری و تحول تاریخ انسانگرا، همچنان فرقهای و ضد طبقاتی در دام طمع برتری جوئیهای خود گرفتار است. نظامی که همچون مذاهب جایگاه اهمیت انسان را، تنها در دارائی و یا همچون مذهبی در تعلق دینی او ارزش و رسمیت میدهد و نه به نام انسان و قطعا تعهدی هم نسبت به اوی ندار ندارد. این نگاه یکسویه، مادر بنیادگرائی و منشأ همهی جنایتهای ضدحقوق بشری بوده است.
وظایف انسانی و انقلابی بزرگی پیش روی تک تک ماست و پاسخهای ضروری خود را میخواهد. مخصوصا در این زمانه پراکندگی نیروهای دمکرات، مترقی و چپ و بویژه کمونیست ستیزی افتخار آمیز کنونی، عملا میبینیم که دست و روابط ناسالم سرمایه سالاری ( پلوتوکراسی ) کاملا باز و بیمشکل مانده است و جهان ناانسانی و پر از تبعیض ما را \"سرمایه سالاران\" برای انباشت هرچه بیشتر سود خود بشدت درهم ریخته و طبقهی پائینی و میانی 7 میلیاردی و بیدادرس را با تهیج خواستهای قومی فرقهای، تحریک غریزه حیوانی انسانها و تدارک میدانی جهانی برای نیروهای برتری جوی نئوفاشیست، ناسیونالیست، شوینیست یا با چهرهی مزورانهی پگیدائیست، بنیادگرایهای مذهبی توسط آدمخواران سنی شیعی به جان هم انداخته و رسما در این بازی مرگبار طرحهای نئولیبرالیسم توانسته است با پشتیبانی از سران این قطبهای دیوانه و وحشی، انسانهای ساده لوح و سرخوردهی بسیاری را در برابر هم گذارده و به دست همدیگر قتلعام الهی به راه اندازند. با این نسلکشیهای امروزی، بازار میلیتاریستها بسیار رونق گرفته است؛ رونقی که از سوی دیگر اما، با بیداری همین اکثریت قریب به اتفاق و به جان آمده، میرود که پیشاروی انسان تنها یک دشمن اصلی و مشترک را شناخته شود و باشد و آن ساختار جهانی سرمایه سالاریست. نه گفتن، مقاومت و بیداری اجتماعی مردم یونانی و کوبانی درس آموزندهای برای بشریت زیر ستم و توهین بنیادگرایان مالی و مذهبی علیه همبستگی طبقاتی آنها با هم داشته است؛ نبردی کاملا مردمی، مترقی و مسالمتجویانه یست و همینک در بوته آزمایش تاریخی خود و همچنین بردباری سرمایه سالاری از انتخاب این مردم در داشتن حق استقلال از آنها( ترویکا) قرار گرفته است؛ مبارزه شرافتمندانهای که پشتیبانی نوعدوستانه همهی ملتهای زیر ستم را نیازمند است. تردید ندارد که نبردی بزرگ و جهانی برای نان و آزادی انسان در حال نزج و تکوین تدریجی میباشد و چگونگی هستی امروزی و آتی بهتر و یا بدتر همهی ما نیز متاثر از پیروزی و یا شکست آن خواست انسانمدارانه خواهد بود؛ بنابراین تنهایشان نگذاریم.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
آشکارا، جهان متلاطم ما با روابط و ساختار منحط کاپیتالیستی دچار بن بست، بیچارگی و خشم کور و جاهطلبانهی سرمایهسالارانِ دزد و وابستگان سرسپردهی آنها شده است و انسان اسیر، گرسنه، بیکار، سرخورده و عصیانی برای یافتن فردای بهتر، امید به راه بردن به سهم ناچیز نان و گذر به سوی زندگی آزاد و مسالمتجویانه و رهائی از این همه ستمها، فسادها، گمراه سازیها، ناهنجاریهای بلند و بدخیم طبقاتی، بیفرجامیهای عمومی و جنگهای پیاپی ضدبشری که قرنها بر کول نوع انسان کار، فرهیختگانِ مسئول در لایههای میانی و تهیدستان درهم شکسته سوار بوده است؛ این خودکامگی و یکسویه گرائی افراطی در برابر \" انسان \" همچون کوهی غیرقابل عبور ایستاده است.
ما همدردان جهانی در این میدان بیدادرسی و کارزار نابرابر شاهد دریده شدن ضعفا و مظلومین هستیم و در اوج نسلکشیها، چپاولها و بحرانهای همه جانبهی سرمایه نئولیبرال، علاوه بر رودرروی با بنیادگرائی مذهبی همزمان باید بر علیه سرمایهسالاران بنیادگرا هم بایستیم و مبارزهی مشترک کنیم؛ همانگونه که یونانیها علیه ترویکا، بانک مرکزی اروپا و صندوق جهانی پول ایستادند و برخورداری از حداقل حقوق و فرصت حیات را که عملا برای آنان و میلیاردها انسان دیگر وجود خارجی ندارد؛ فریاد زدند و ما هم با همبستگی، همدردی و همراهی آنها آرزوی پیروزیشان را جار بلند میزنیم و این را نیز ما، جهانیان و یونانیهای بسیاری به روشنی میدانیم که بنیاد و پایهی سرمایه جز با نبرد سازمانیافته طبقاتی خلل ناپذیر بوده و برخورد منافع جمعی طبقات بهره ده با سود بهره کشانهی \"اقلیت بنیادگرای سرمایه\" هرگز سازگاری نداشته و ندارد. زیرا که اقتدار موروثی پول، توان سرمایه ابا و اجدادی، تناسل بقا آن و چپاول کنونی آنها جز از این شیوه ظالمانه و دزدیدن ارزش افزوده و نتیجتا استثمار عریان، هیچگاه نظام سرمایه سالار جهانی چنین تقویت و این سان بیرحمانه استحکام ضدبشری نمییافت.
((آیا چنین نمینماید که بشریت ذلیل و غارت شده، توامان توسط بنیادگرایان \"مرتجع مالی و به سان دگمگرایان مذهبی\" یکسان و یا مشابه مورد تضعیف، تحقیر و بهرهبرداری قرار میگیرد؟ آیا هنوز سرنوشت و تقدیرگرائی براین گیتی حاکم است و عصر برداری، فئودالیسم، ولنتاریسم عشیرتی قیمگرائی سپری نشده است؟ چه تفاوت کیفی میان دعاوی فرقههای تمامتگرای دینی مذهبی به (نام خدا) و یا خواست (حفظ سرکردگی سرمایه سالارِ ازلی و ابدی) به (نام سرمایه) وجود دارد که ما تاکنون قواعد آنرا نمیشناسیم؟ نگاه و عمل ایدئولوژیک \"هردو \"در مقایسه با درک شان از حقوقبشر و برابریها چندان معتنابه و یا متناسب با ارادهی مستقل، آزاد و متحول نوع انسان نیست. انسانی که استعداد شگرف تکوین و دگرگونسازی خود و روابط فرسوده و مزاحم میحط پیرامون زندگیاش را دارد و شگفتا که انحصار سرمایه، بیشرمانه آن خلاقیت بالقوه و ذاتی را در او ربوده و همچنان بر تداوم این ستم مضاعف با چشم تنگی هراسناک امید بسته است.))
بیگمان ما نیروهای دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست آنچنان که میبایست فوندامنتالیسم سرسخت سرمایه سالار را با این همه بحرانهای پیاپی، ستیزهای کوردلانه و ضداخلاقیاش علیه فراروئی تاریخ که هرگز در برابر الزام تحول همگانی آن نرمش پذیر نبوده است؛ این استعداد ویرانگر و مقاومت جاهلانهی او را شایسته و درخور زیر تیغ بیداری ملتها لهیده شده نبردهایم و بیشتر به روشنگری و افشاگری بنیادگرائیهای دینی مذهبی پرداختهایم. در حالیکه همانگونه که مذاهب دشمن خونی اندیشهها و عقیدههای آزاد مخالفان خود بوده و هستند؛ سرمایه سالارها (پلوتوکرات) ها نیز به همان سان با استقلال و توان مزدبگیران و مبارزان ضدسرمایهداری تا بوده و بوده دشمنی انتاگونیستی داشته و دارند و خواهند داشت.
از همین رو با توان اقتصادی خود و خریدن و به انحصار درآوردن هستی مالی، صنعتی، علمی، نظامی و کنترل شبکههای کلان میدیای جهان، همهی آن توانائیهائی که محصول تاریخ بشری میباشند را تنها برای نگهداری، سرکردگی و برتری سکتاریستی ـ ایدئولوژیک الیتهای صاحب سرمایه، علیه مردمان جهان بکار برده و به خدمت میگیرند و میخواهند بیچون و چرا دنیا بر محور ارادەی سرمایه آنها بچرخد و نه بیشتر! آیا این پایکوبی جابرانهی سرمایه بر سر انسانِ فروشندهی کار و تهیدستان بیسرمایه، جز دشمن آشکار با ٩٩% ها، و اصل ناب بنیادگرائی نیست؟ چرا هست! و ای بسا بارها مخرب و مخاطره آمیزتر از فرقههای عقیدتی ارتجاعی موجود جهان میباشد و بوده است. چون که توان اولی یعنی (سرمایه)عمدتا میتواند، نیروی دومی یعنی (ارتجاع مذهبی) را با منافع خود همراه و مشترک سازد و عملا هم میبینیم که چنین کرده و شده است. به ظاهرسازی ریاکارانه امپریالیسم آمریکا و یارانش در ایجاد بلوک مبارزه مشترک علیه جنایتهای ضدبشری داعش و یا خط و نشان کشیدن علیه خامنهای شیعی هرگز وقعی نباید داد و ارجی نهاد.
اغلب میخوانیم، شنیدهایم و یا امروزه میبینیم که بنیادگرایی در ذهن و عمل یک پدیدهی فرسوده و تاریخیست، که ویژگی برجستهی آن بیشتر در مقاومت و ایستائی او برابر تغییرهای لازم و اجتنابناپذیر در هر عصر و بر هر شاخهای از شاخههای مختلف از فرقههای اجتماعی، فرهنگی، قومی ملی، سیاسی و مسلما اقتصادی نیز بوده و هست که امر ضرورت تحول تاریخی و ناگزیری گذر از گذشته را مرتجعانه برنمیتابد و بنیادگرا با سماجت بر سر اصول یک فرهنگ و یا شیوه کهنه و یک راستای ارزش شناسانهی قدیمی و سپری شده، بیکمترین پشتوانه اصولی، تجربی، عملی و علمی با وجود شواهد و دلایل کافی جهت پذیرش دگرگونی، همچنان و پیوسته رودرروی ایده و پدیده تازه و راهبر ایستاده و با آن به هر قیمت گزاف به ستیز و جنگ برمیخیزد. همچنان که امروز در مذاهب سنی و شیعی اسلام و بخشی از ارتدکسهای مسیحی چهرههای خونین آنرا دیده و یا میبینم.
پرسش بیپاسخ و اصلی ما از دشمنان برابری، شکوفائی و آزادی نوع انسان در درک ارتجاعی و ارادهگرایانهی کاپیتالیستها از شناخت جایگاه و پایگاه انسان بیبر و بار آغاز میشود که عمدتا \"اوی جهانی\" همچون همیشه گذشته به دلیل فقدان مالی و همین حالا در عصر گلوبالیزاسیون هنوز هم در این برهه جهانی شدن، نابرابریهای هولناک را همچون آغاز دوران انقلاب سرمایهداری علیه روابط فئودالیسم و مانوفاکتوریسم در کنار خود وبال دارد، و همچنان بخش بزرگی از بشریت شکل نیافته و آسیبپذیر در جائی از تاریخ بربریت وامانده و بسیاری گرسنه و میلیاردها تنگدست زیر خط فقر دچارند و چرا؟ آیا مگر انسان محصول گذشته نیست؟ در این گذشته چه یافت میشود، جر فقر و ستم؟ از این فقرا و ستمزدگان چه انتظاری میرود و مسبب این خلاء و خیانت ضدبشری کیستند؟ آیا پلوتوکراتها نباید فرصت و استعداد راکد و در جا مانده افراد را لااقل حالا امکان برابر و مسالمتجویانه میدانند که ندادهاند و شرایط مساوی برای نوع بشر سرخورده مهیا میساختند که نساختهاند؟ درک ارتجاعی کاپیتالیسم از مفاهیم جامعه شناختی، ارزش شناسی عموم بشری و تحول تاریخ انسانگرا، همچنان فرقهای و ضد طبقاتی در دام طمع برتری جوئیهای خود گرفتار است. نظامی که همچون مذاهب جایگاه اهمیت انسان را، تنها در دارائی و یا همچون مذهبی در تعلق دینی او ارزش و رسمیت میدهد و نه به نام انسان و قطعا تعهدی هم نسبت به اوی ندار ندارد. این نگاه یکسویه، مادر بنیادگرائی و منشأ همهی جنایتهای ضدحقوق بشری بوده است.
وظایف انسانی و انقلابی بزرگی پیش روی تک تک ماست و پاسخهای ضروری خود را میخواهد. مخصوصا در این زمانه پراکندگی نیروهای دمکرات، مترقی و چپ و بویژه کمونیست ستیزی افتخار آمیز کنونی، عملا میبینیم که دست و روابط ناسالم سرمایه سالاری ( پلوتوکراسی ) کاملا باز و بیمشکل مانده است و جهان ناانسانی و پر از تبعیض ما را \"سرمایه سالاران\" برای انباشت هرچه بیشتر سود خود بشدت درهم ریخته و طبقهی پائینی و میانی 7 میلیاردی و بیدادرس را با تهیج خواستهای قومی فرقهای، تحریک غریزه حیوانی انسانها و تدارک میدانی جهانی برای نیروهای برتری جوی نئوفاشیست، ناسیونالیست، شوینیست یا با چهرهی مزورانهی پگیدائیست، بنیادگرایهای مذهبی توسط آدمخواران سنی شیعی به جان هم انداخته و رسما در این بازی مرگبار طرحهای نئولیبرالیسم توانسته است با پشتیبانی از سران این قطبهای دیوانه و وحشی، انسانهای ساده لوح و سرخوردهی بسیاری را در برابر هم گذارده و به دست همدیگر قتلعام الهی به راه اندازند. با این نسلکشیهای امروزی، بازار میلیتاریستها بسیار رونق گرفته است؛ رونقی که از سوی دیگر اما، با بیداری همین اکثریت قریب به اتفاق و به جان آمده، میرود که پیشاروی انسان تنها یک دشمن اصلی و مشترک را شناخته شود و باشد و آن ساختار جهانی سرمایه سالاریست. نه گفتن، مقاومت و بیداری اجتماعی مردم یونانی و کوبانی درس آموزندهای برای بشریت زیر ستم و توهین بنیادگرایان مالی و مذهبی علیه همبستگی طبقاتی آنها با هم داشته است؛ نبردی کاملا مردمی، مترقی و مسالمتجویانه یست و همینک در بوته آزمایش تاریخی خود و همچنین بردباری سرمایه سالاری از انتخاب این مردم در داشتن حق استقلال از آنها( ترویکا) قرار گرفته است؛ مبارزه شرافتمندانهای که پشتیبانی نوعدوستانه همهی ملتهای زیر ستم را نیازمند است. تردید ندارد که نبردی بزرگ و جهانی برای نان و آزادی انسان در حال نزج و تکوین تدریجی میباشد و چگونگی هستی امروزی و آتی بهتر و یا بدتر همهی ما نیز متاثر از پیروزی و یا شکست آن خواست انسانمدارانه خواهد بود؛ بنابراین تنهایشان نگذاریم.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.