ملت واحد ایرانی، یک واقعیت تاریخی یا یک برساخت گفتمانی
15:31 - 2 خرداد 1398
Unknown Author
رحیم سرخی
دانشگاه کارلتن، اوتاوا، کانادا
امروزە دیگر در زبانشناسی اجتماعی، موضوع تک زبانگی قابل بحث نیست و زبان کاملا با هویت، فرهنگ و تمایلات ایدئولۆژیک ملیتی سخنگویانش درهم تنیدەاست. همین امرهم موجب شدەاست کە همچون مباحث کلان دیگر علوم اجتماعی و فلسفە، زبان هم موضوع روز متخصصین و غیر متخصصین شود. اگرچە برخی از روشنفکران ایرانی بە ایران بە عنوان یک واقعیت تاریخی توسعەیافتە مینگرند، اما با توجە بە اینکە کشوری چند ملیتی و چند زبانە است، هموارە با چالشهای هویت خواهانە و ملی خلقها روبەرو بودە و حکومتهای حاکم بر ایران از طرف نهادها و رسانەهای دولتی، بدون در نظر گرفتن حقوق سیاسی، اقتصادی و ملی سخنگویان این زبانها، بە ناچار و یا بنابر مصالح سیاسی حکومتی (مانند دهە فجر) و منافع جناحی (همچون انتخابات نمایشی) تن بە کاربرد محدود زبان ملیتها دادەاند، یا برای بازتولید قدرت خود از آن بهرەبرداری ابزاری کردەاند.
جای بسی تعجب این است کە اکثر روشنفکران ایرانی خواستە و ناخواستە آرمانگرایانە در تلاشاند تا برساخت دولت ملت فعلی ایران را با تمام ارتجاع و فسادی کە بە آن آبستن است، در برابر توفان تحولات منطقەای و جھانی کە رو بە تکثر و چند زبانگی و چند ملیتی دارد، پاسداری کنند. درحالیکە زیر پا نهادن حقوق کامل زبانی ملیتها هموارە با سرکوب شدید سیاسی آنها همراه بودەاست، روشنفکرانی چون آقایان سید جواد طباطبایی، علیرضا علوی تبار واحسان شریعتی هرچند گاها با استبداد سیاسی در ایران در چالش بودەاند، اما همزمان آن را بە سرکوب ملیتهای دیگر ساکن در ایران و همسایەهایشان تشویق و حمایت کردەاند. اینان هنوز متوجە نشدەاند کە دو عنصر زبان فارسی و مذهب شیعە همچون ارکان هویت دولت ملت ایرانی حتی بر پاسدار قاضیپور، نمایندە مجلس رژیم هم تأثیر نداشتەاست. اساسا چنین فردی با طرح خواستەهای مشخص هویتی ترکان آذری بە مجلس رفتەاست و از لحاظ هویتی خود را نمایندۀ \"خلق تورک\" معرفی میکند، کە این هویت را بر اساس شکاف ملیتی، پایداری و فشارهای همزبانانش مطرح میکند کە برای کسب قدرت و رأی بە آن نیاز دارد. کردستان کە دیگر چیز دیگری است و مردم آن با مبارازات ملی -دموکراتیک خودشان با مقاومت و یا اعتصابات سراسری خود را نمایندگی میکنند و با یک گفتمان سیاسی مشخص نە تنها توهم ملت واحد ایران را بە چالش کشیدەاست، بلکە بر مبارزات آزادیخواهانە سراسری و ملیتهای ساکن در ایران هم تأثیر گذاشتە است.
سرخوردگی روشفکران وابستە بە گروه حاکم از استبداد طولانی، بن بست سیاسی، سست بودن پایەهای استدلال \"ملت واحد ایرانی\" از لحاظ تاریخی، زبانی و ملیتی، برخی از چنین روشنفکرانی را بە جایی رساندەاست کە از جنایات جمهوری اسلامی در کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان در داخل ایران و قتل عام مردم بی پناه سوریە با دیدە اغماز بگذرند، اما از بە کار بردن اصطلاحات برتری طلبانە قومی و گاها نژاد پرستانە، همچون \"توحش قومی\"، \" مهاجران نافرهیخته \"، \"خربندە\"، \" فرزندان شمشیر\" و غیرە برای ملیتهای تحت ستم در ایران ابای نداشتە باشند.
پیامد این نوع نگرش روشنفکر ایرانی بە نژاد، زبان و ملیت، حقوق ملیتھا، قدرت و نوع نظام حاکم بر ایران، خود در خدمت تداوم استبداد، فرصت طلبی و فساد سیاسی و سترگ شدن پایەهای آن در ایران است کە این ھم یکی از اسباب بیثباتی دولت ملت ساختگی بودەاست. انقلاب مشروطە، و انقلاب ١٣٥٧، جمھوریھای آذربایجان و کردستان، تداوم مبارزە ملت کورد و ھویت خواھی ملتھای ترک، عرب و بلوچ در ایران نشانگر عمیقتر شدن شکافھای ملیتی بلفعل در ایران است. این شکافها بسیار واقعیتر از تصور \"ملت واحد ایرانی\" است.
همگرایی فرهنگی، هویتی و زبانی کوردها بایکدیگر در خاورمیانە بیشتراز همگرایی آنها با ملیت حاکم در کشورهای متبوعشان است.
بنابراین، ارکان ھویت ملت واحد ساختگی ایران، مانند \"زبان فارسی\"، \"مذهب تشیع\" و \"محدوده سرزمینی\" کە آقای علوی تبار از آن یاد میکنند و یا دکتر طباطبایی زیاد بە آن میبالند، مانند ذھن روشنفکران مرکز گرا و ساختار سیاسی دولتهای حاکم بر آن محدود، ناقص و بیمار و در ھمسانسازی ناتوان است. محدودە زبانی و سرزمینی ملیتهای ساکن در ایران بە مرزهای جغرافیایی ایران محدود نمیشود. این زبانها در برخی از کشورهای همسایە ایران رسمی، دارای ادبیات خاص و انوع ادبی گوناگون بودە و بسیار جذاب هم هستند. این زبانها دارای پیوستگی سرزمینی و ملیتی هستند و هم نژادان و همزبانان با توجە بە شرایط و روابط گوناگون رسانەای، اقتصادی و سیاسی از هم متأثر هستند. مذهب این ملیتها مانند بلوچ ها، ترکمن ها، و برخی از کردها هم تشیع نیست.
پس در مجموع، ایران استبداد زدە، مرتجع و واپسگرا، ناپایدار و دارای شکافھای عمیق ملیتی و زبانی فعال کە بە گونەای تناقض آمیز در رقابت ھای سیاسی جناحھای گروە حاکم برای کسب رأی بە آن دامن زدە میشود، همچنین پویایی جنبشهای هویت خواهانە ملیتهای تحت ستم و دیگر شکافهای اجتماعی کە براثر سوء استفادە صاحبان قدرت از موقعیت هایشان بزرگتر هم شدەاند، چندان جای مباهات هم نیست و نمیتوان این زخمهای عمیق را با روضە خوانی و سوگواری یا با رجزخوانیهای پهلوانی باستانگرایانە التیام بخشید، بلکە بە قول سهراب \"چشمهارا باید شست جور دیگری باید دید. یک ایران تثبیت شدە ھموارە منوط بە رعایت حقوق سیاسی، زبانی و فرھنگی ھمەی ملیتھای ایران است و تلاش برای آزادی ایران بدون اینھا بیثمر خواھد بود.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
دانشگاه کارلتن، اوتاوا، کانادا
امروزە دیگر در زبانشناسی اجتماعی، موضوع تک زبانگی قابل بحث نیست و زبان کاملا با هویت، فرهنگ و تمایلات ایدئولۆژیک ملیتی سخنگویانش درهم تنیدەاست. همین امرهم موجب شدەاست کە همچون مباحث کلان دیگر علوم اجتماعی و فلسفە، زبان هم موضوع روز متخصصین و غیر متخصصین شود. اگرچە برخی از روشنفکران ایرانی بە ایران بە عنوان یک واقعیت تاریخی توسعەیافتە مینگرند، اما با توجە بە اینکە کشوری چند ملیتی و چند زبانە است، هموارە با چالشهای هویت خواهانە و ملی خلقها روبەرو بودە و حکومتهای حاکم بر ایران از طرف نهادها و رسانەهای دولتی، بدون در نظر گرفتن حقوق سیاسی، اقتصادی و ملی سخنگویان این زبانها، بە ناچار و یا بنابر مصالح سیاسی حکومتی (مانند دهە فجر) و منافع جناحی (همچون انتخابات نمایشی) تن بە کاربرد محدود زبان ملیتها دادەاند، یا برای بازتولید قدرت خود از آن بهرەبرداری ابزاری کردەاند.
جای بسی تعجب این است کە اکثر روشنفکران ایرانی خواستە و ناخواستە آرمانگرایانە در تلاشاند تا برساخت دولت ملت فعلی ایران را با تمام ارتجاع و فسادی کە بە آن آبستن است، در برابر توفان تحولات منطقەای و جھانی کە رو بە تکثر و چند زبانگی و چند ملیتی دارد، پاسداری کنند. درحالیکە زیر پا نهادن حقوق کامل زبانی ملیتها هموارە با سرکوب شدید سیاسی آنها همراه بودەاست، روشنفکرانی چون آقایان سید جواد طباطبایی، علیرضا علوی تبار واحسان شریعتی هرچند گاها با استبداد سیاسی در ایران در چالش بودەاند، اما همزمان آن را بە سرکوب ملیتهای دیگر ساکن در ایران و همسایەهایشان تشویق و حمایت کردەاند. اینان هنوز متوجە نشدەاند کە دو عنصر زبان فارسی و مذهب شیعە همچون ارکان هویت دولت ملت ایرانی حتی بر پاسدار قاضیپور، نمایندە مجلس رژیم هم تأثیر نداشتەاست. اساسا چنین فردی با طرح خواستەهای مشخص هویتی ترکان آذری بە مجلس رفتەاست و از لحاظ هویتی خود را نمایندۀ \"خلق تورک\" معرفی میکند، کە این هویت را بر اساس شکاف ملیتی، پایداری و فشارهای همزبانانش مطرح میکند کە برای کسب قدرت و رأی بە آن نیاز دارد. کردستان کە دیگر چیز دیگری است و مردم آن با مبارازات ملی -دموکراتیک خودشان با مقاومت و یا اعتصابات سراسری خود را نمایندگی میکنند و با یک گفتمان سیاسی مشخص نە تنها توهم ملت واحد ایران را بە چالش کشیدەاست، بلکە بر مبارزات آزادیخواهانە سراسری و ملیتهای ساکن در ایران هم تأثیر گذاشتە است.
سرخوردگی روشفکران وابستە بە گروه حاکم از استبداد طولانی، بن بست سیاسی، سست بودن پایەهای استدلال \"ملت واحد ایرانی\" از لحاظ تاریخی، زبانی و ملیتی، برخی از چنین روشنفکرانی را بە جایی رساندەاست کە از جنایات جمهوری اسلامی در کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان در داخل ایران و قتل عام مردم بی پناه سوریە با دیدە اغماز بگذرند، اما از بە کار بردن اصطلاحات برتری طلبانە قومی و گاها نژاد پرستانە، همچون \"توحش قومی\"، \" مهاجران نافرهیخته \"، \"خربندە\"، \" فرزندان شمشیر\" و غیرە برای ملیتهای تحت ستم در ایران ابای نداشتە باشند.
پیامد این نوع نگرش روشنفکر ایرانی بە نژاد، زبان و ملیت، حقوق ملیتھا، قدرت و نوع نظام حاکم بر ایران، خود در خدمت تداوم استبداد، فرصت طلبی و فساد سیاسی و سترگ شدن پایەهای آن در ایران است کە این ھم یکی از اسباب بیثباتی دولت ملت ساختگی بودەاست. انقلاب مشروطە، و انقلاب ١٣٥٧، جمھوریھای آذربایجان و کردستان، تداوم مبارزە ملت کورد و ھویت خواھی ملتھای ترک، عرب و بلوچ در ایران نشانگر عمیقتر شدن شکافھای ملیتی بلفعل در ایران است. این شکافها بسیار واقعیتر از تصور \"ملت واحد ایرانی\" است.
همگرایی فرهنگی، هویتی و زبانی کوردها بایکدیگر در خاورمیانە بیشتراز همگرایی آنها با ملیت حاکم در کشورهای متبوعشان است.
بنابراین، ارکان ھویت ملت واحد ساختگی ایران، مانند \"زبان فارسی\"، \"مذهب تشیع\" و \"محدوده سرزمینی\" کە آقای علوی تبار از آن یاد میکنند و یا دکتر طباطبایی زیاد بە آن میبالند، مانند ذھن روشنفکران مرکز گرا و ساختار سیاسی دولتهای حاکم بر آن محدود، ناقص و بیمار و در ھمسانسازی ناتوان است. محدودە زبانی و سرزمینی ملیتهای ساکن در ایران بە مرزهای جغرافیایی ایران محدود نمیشود. این زبانها در برخی از کشورهای همسایە ایران رسمی، دارای ادبیات خاص و انوع ادبی گوناگون بودە و بسیار جذاب هم هستند. این زبانها دارای پیوستگی سرزمینی و ملیتی هستند و هم نژادان و همزبانان با توجە بە شرایط و روابط گوناگون رسانەای، اقتصادی و سیاسی از هم متأثر هستند. مذهب این ملیتها مانند بلوچ ها، ترکمن ها، و برخی از کردها هم تشیع نیست.
پس در مجموع، ایران استبداد زدە، مرتجع و واپسگرا، ناپایدار و دارای شکافھای عمیق ملیتی و زبانی فعال کە بە گونەای تناقض آمیز در رقابت ھای سیاسی جناحھای گروە حاکم برای کسب رأی بە آن دامن زدە میشود، همچنین پویایی جنبشهای هویت خواهانە ملیتهای تحت ستم و دیگر شکافهای اجتماعی کە براثر سوء استفادە صاحبان قدرت از موقعیت هایشان بزرگتر هم شدەاند، چندان جای مباهات هم نیست و نمیتوان این زخمهای عمیق را با روضە خوانی و سوگواری یا با رجزخوانیهای پهلوانی باستانگرایانە التیام بخشید، بلکە بە قول سهراب \"چشمهارا باید شست جور دیگری باید دید. یک ایران تثبیت شدە ھموارە منوط بە رعایت حقوق سیاسی، زبانی و فرھنگی ھمەی ملیتھای ایران است و تلاش برای آزادی ایران بدون اینھا بیثمر خواھد بود.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.