مرگ مشکوک زندانیان سیاسی کُرد همواره در سایه سکوت فعالان حقوق بشری بوده است

21:15 - 4 تیر 1392
Unknown Author
امجد حسین پناهی 

هرساله تعدادی از زندانیان سیاسی-عقیدتی  بدون هیچ دلیلی و در حالیکه در بازداشت مقامات امنیتی و انتظامی هستند یا رسماً در زندان و در اختیار اداره زندان‌های جمهوری اسلامی ایران هستند جان خود را از دست می‌دهند.
 
در همین زمینه و پس از مرگ پر ابهام آقای افشین اسانلو، طیف وسیعی از  فعالان حقوق بشر در ایران، با انتشار گزارشاتی ، علاوه بر ذکر موارد مشکوک در مرگ اسانلو و نقض حقوق این زندانی، نسبت به وضعیت وخیم دیگر زندانیان  هشدار داده اند.

جا دارد که ضمن هم دردی و طلب صبر برای خانواده و بازماندگان آقای افشین اسانلو و  نگرانی شدید از وضعیت زندانیان سیاسی بیمار که بدون کوچکترین حقوق انسانیشان در حبس و بند هستند را اعلام کنیم.

اما باید بیاد بیاوریم که : 
در این سال‌های اخیر  بیش از ١٣ تن از فعالین کُرد که در زندان و یا بازداشت نهادهای امنیتی به طرز مشکوکی جان خود از دست داده اند و متاسفانه خبر مرگ آنها هیچ گونه انعکاس خبری نداشته و برای کمترین کسی مهم نبوده است. و مرگ مشکوک زندانیان سیاسی کُرد همواره در سایه سکوت فعالان حقوق بشری بوده است. 

که میتوان به اسامی پایین اشاره کرد و همگی آنها از فعالین سیاسی و مدنی کُرد بودند که در سیاه چالهای جمهوری اسلامی در کُردستان جان خود را از دست دادند و همگی به فراموشی سپرده شدند.

هاشم رمضانی اهل مهاباد در هفته‌دوم دی ماه ۱۳۸۷ از سوی ماموران اداره اطلاعات ارومیه بازداشت شد. ماموران پس از بازداشت وی باردیگر به منزلشان مراجعه کرده و کامپیوتر و دیش و رسیور دریافت شبکه‌های تلویزیون‌های ماهواره ای موجود در منزل را با خود بردند اما اطلاعی از محل نگهداری و اتهام این شهروند مهابادی به خانواده اش ندادند. چهار روز بعد ماموران در تماسی با خانواده هاشم رمضانی اعلام کردند که برای تحویل گرفتن جسد او به اداره اطلاعات ارومیه مراجعه کنند. در مراجعه خانواده وی به اداره اطلاعات ارومیه به آن ها اعلام شد که هاشم رمضانی در جریان بازداشت “خودکشی” کرده است.

زهرا جعفری روز ۱۶ دی‌ماه، ۱۳۸۸ به بهداری به خارج زندان منتقل شد. جسد اين زندانی زن كه متهم به ارتباط با يكی از گروههاي اپوزيسيون بود و نزديك به ۵ ماه را در زندان به سر می‌برد به بهداری زندان اروميه و سپس به خارج زندان منتقل شد. زهرا فاقد حكم مشخص و خاصه حكم اعدام بوده دلايل و شكل مرگ اين زندانی كه در سلول انفرادی نيز نگهداري مي شد در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

بهمن مسعودی، زندانی عادی، سی و یکم مردادماه ۱۳۸۸، در زندان مرکزی ارومیه، در سلول انفرادی و زیر شکجه جان خود را از دست داد. “بهمن مسعودی” به علت اصابت باتوم به سر وی توسط یکی از ماموران زندان به نام “خانزاده” به قتل رسیده است. پس از اینکه خبر قتل بهمن مسعودی به خانواده ی وی رسید، صبح روز اول شهریور ماه، مادر این زندانی با حضور در مقابل درب اصلی زندان مرکزی ارومیه پس از ریختن بنزین به روی خود، اقدام به خودسوزی کرد. این مادر داغ دیده که با این اقدام خود تاثر حاضران را برانگیخته بود، تا قبل از رسیدن آمبولانس در مقابل دیدگان افراد حاضر در شعله‌های آتش می سوخت.

شهاب پرویزی، زندانی عادی روز چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ محبوس در زندان مرکزی شهر سقز جان خود را از دست داد. این زندانی در فروردین همین سال دستگیر و از طرف دادگاه سقز متهم به جعل و... شده بود.

انور رحمانی، روز شنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۳۸۸،ز ندانی محبوس در زندان مرکزی سقز به دليلی نامشخص و مشکوک، جان باخت. این زندانی یک هفته پیشتر دستگير شده بود.

ابراهیم لطف اللهی فعال دانشجویی در شهر سنندج در ۱۶ دی سال ۱۳۸۶ بازداشت شد و تنها ۹ روز بعد در ۲۵ دی ماه ۱۳۸۶ ماموران امنیتی در تماس با خانواده او ادعا کردند که این فعال دانشجویی در بازداشتگاه اطلاعات سنندج خودکشی کرده و جسدش را در در گورستان سنندج دفن کرده اند.

كمال احمدی و خسرو ايزدی دو نفر از زندانيان عادی سنندج ۲۶ نوامبر ۲۰۰۹ بر اثر ابتلا به بيماري جان باختند.

حبیب نادری، زندانی سیاسی کُرد در ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ در زندان سنندج به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد. حبیب نادری، اهل شهرک نورآباد شهر تازه‌آباد منطقه‌ی ثلاث باباجانی ۸ سال قبل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت و به ۱۰ سال حبس محکوم شده بود.

علی بادوزاده، که از اواخر اسفندماه ۱۳۸۷توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود، در اطراف شهرستان مهاباد پیدا شد. علی بادوزاده، ۳۵ ساله اهل شهرستان مهاباد به اتهام همکاری با احزاب کرد و به عنوان مطلع در مورد فعالیت‌های برادرزاده‌اش و تعدادی دیگر، در روز ۲۸ بهمن توسط ماموران امنیتی بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شده بود. صبح روز پنجم اسفندماه، پس از ۸ روز پیکر بی‌جان وی که آثار ضرب و شتم بر آن مشاهده می‌شد، در اطراف شهرستان مهاباد پیدا شد.

کاوه عزیز پور اهل مهاباد، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷در بیمارستان ارومیه درگذشت. کاوه در سال ۱۳۸۵ وقتی ۲۳ سال داشت به اتهام ارتباط با احزاب اپوزیسیون کُرد از سوی اداره اطلاعات مهاباد بازداشت و دادگاه انقلاب مهاباد او را به ۳ سال زندان محکوم کرد. این زندانی سیاسی در اوایل اردیبهشت ۱۳۸۷ به بیمارستان ارومیه انتقال یافت. این زندانی کرد پس از ۲۰ روز بسر بردن در کما، در ۲۷ اردیبهشت درگذشت. 

هاشم رمضانی اهل مهاباد در هفته دوم دی ماه ۱۳۸۷ از سوی ماموران اداره اطلاعات ارومیه بازداشت شد. ماموران پس از بازداشت وی باردیگر به منزلشان مراجعه کرده و کامپیوتر و دیش و رسیور دریافت شبکه های تلویزیون های ماهواره ای موجود در منزل را با خود بردند اما اطلاعی از محل نگهداری و اتهام این شهروند مهابادی به خانواده اش ندادند. چهار روز بعد ماموران در تماسی با خانواده هاشم رمضانی اعلام کردند که برای تحویل گرفتن جسد او به اداره اطلاعات ارومیه مراجعه کنند. در مراجعه خانواده وی به اداره اطلاعات ارومیه به آن ها اعلام شد که هاشم رمضانی در جریان بازداشت “خودکشی” کرده است.
غلامرضا بیات اهل کامیاران که شهریور ۱۳۸۹ به اتهام نگهداری مشروبات الکلی توسط اداره آگاهی کامیاران بازداشت شده بود به دلیل شکنجه های جسمی در بازداشتگاه جان باخت. غلام‌رضا از سوی اداره آگاهی تحت تعقیب قرار داشت پس از معرفی خود به پلیس در اثر بدرفتاری و شکنجه های جسمی دچار خونریزی داخلی شده و به کما رفت. این شهروند کرد پس از انتقال به بیمارستان جانباخته و پزشکی قانونی علت مرگ وی را خونریزی داخلی به سبب ضرب و شتم شدید اعلام کرده است.

کمال اولیایی در دی ماه ۱۳۸۸ بطرز مشکوکی بخاک سپرده شد. دستگاه امنیتی و نیروی انتظامی ( بخش آگاهی ) به خانواده کمال خبر می‌دهند که پسرشان مرده و در قبرستان بهشت زهرا واقع در شهر تهران به خاک سپرده شده است. بعد از رفتن خانواده کمال و مراجعه به ارگانهای جنایی و قضایی به آنها گفته میشود که چندی پیش در موقع درگیریها در تهران جسد وی توسط نیروهای دولتی پیدا شده و به خاک سپرده اند. جسد کمال اولیایی به خانواده وی تحویل داده نشده و به آنها گفته‌اند که مدت زیادی است که جسد به خاک سپرده و دیگر اجازه جابجایی جسد وجود ندارد. کمال برادر ارسلان اولیایی و پسر خاله‌ی انور حسین پناهی، دو تن از فعالان سیاسی و مدنی کردستان ایران است. کمال اولیایی از چند سال پیش در تهران مشغول به کار بود. وی بعد از حکم اعدام برادرش ارسلان پیگیر پرونده وی می شود. پیشتر نیز اشرف حسین پناهی برادر انور حسین پناهی در حالی که پیگیر پرونده برادرش بود بطور مشکوکی بقتل رسیده بود.