مرگ خاموش، آسیب شناسی زبان مادری در میان کردهای شمال خراسان
14:03 - 2 شهریور 1391
Unknown Author
شیرین دولت پور- درگز:
در زمستان سال گذشته “ماری اسميت جونز” آخرين بازمانده بوميان “اياك” آلاسكا و تنها كسی كه میتوانست به زبان اين گروه از سرخ پوستان ساكن شمال غرب آمريكا سخن بگويد، در سن ۸۹ سالگی درگذشت. با مرگ او يك زبان ديگر هم در دنيا از بين رفت. از خانم جونز هفت فرزند به جای مانده، ولی آنها قادر به سخن گفتن به زبان مادری خود نيستند، چون در آلاسكا زبان آنها ممنوع بوده و مردم بومی مجبور بودهاند فقط به انگليسی صحبت كنند. در بسیاری از مناطق دنیا علاوه بر محدودیت دولت ها در تکلم و آموزش زبان مادری، این زبانها در خانهها و به دست پدر و مادران است که می میرند. به طوریکه در همین رابطه سازمان علمی آموزشی، فرهنگی سازمان ملل متحد « یونسکو » اعلام کرده است، از شش هزار و هفتصد زبان دنیا بیش از نیمی از آنها در حال نابودی اند و به طور متوسط در هر پانزده روز، یک زبان در دنیا از بین می رود. این سازمان پيشبينی ميكند كه بيش از ۴۰ درصد از زبانهای دنيا سرنوشت مشابهی چون سرنوشت زبان بوميان اياك خواهند داشت.
با احساس این نگرانی، سازمانهای فرهنگی دنیا با ارائه كنوانسیون و بیانیههای مختلف خواستار حمایت و احیای زبان مادری اقوام مختلف در سراسر جهان هستند. سازمان یونسكو به عنوان مهمترین سازمان فرهنگی جهان، با نامگذاری 21 فوریه به عنوان \" روز جهانی زبان مادری \" نقش مهمی در این میان ایفا نموده است، تا زبان مادری برای همیشه در تقویم فرهنگی كشورها زنده بماند و میلیونها انسان مهجور از زبان مادری خود، بتوانند آن را بیاموزد.
به باور جامعه شناسان، زبان یکی از مؤلفههای فرهنگی و بخشی از هویت یک قوم و ملت به حساب می آید از دیدگاهی وسیعتر، باید زبان را از سایر عناصر فرهنگی کاملاً متمایز دانست چرا که از یکسو خود وسیله ای برای بیان، آموزش و توسعه فرهنگ است و از سوی دیگر محملی است برای انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر. آنچه فرهنگ گذشتگان را به نسل حاضر پیوند میزند و آیندگان را از ارزش ها و باورهای نسل حاضر مطلع میسازد، زبان است. از این رو مرگ زبان تنها از میان رفتن یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه مرگ یک فرهنگ با تمام گذشته و دیرینگی آن و مرگ یک ملت با تمام هویت قومی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی آن است .
اما زبان مادری چیست؟ زبان مادری به زبانی گفته میشود که زبان قومی، نژادی و اصلی مادر کودک است و کودک تکلم به آن را از مادر می آموزد. زبان مادری زبان اول، بومی و یا زبان مبدا است که کودک از زمان تولد آن را از مادر و خانواده فرا گرفته و قادر می شود با آن صحبت کند. در مقابل، زبان دوم، زبانی متفاوت است که فرد ممکن است در جریان جامعه پذیری یا در فرایند آموزش آن را بیاموزد. پرسش اینجاست چه عواملی باعث بقا یا زوال یک زبان می شوند؟به طور کل، مجموعه ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، نگرش افراد را نسبت به یک زبان شکل می دهند و این نگرش ها می توانند در انتخاب زبان و کاربرد آن از سوی گویشوران و آموزش آن به فرزندان در حوزه خانواده تعیین کننده باشند. در میان زبان ها و گویش ها، گونه ای در یک جامعه شانس بیشتری برای بقا دارد که از شان و اعتبار اجتماعی و فرهنگی بالاتر دارا باشد. برخورداری از اعتبار و وجهه اجتماعی نیز مستلزم برخورداری از پیشتوانه های سیاسی، اقتصادی، علمی، ادبی و فرهنگی است. نگرشهای منفی حتی میتوانند مانع از اقبال گویشوران یک زبان به ادبیات و به ویژه شعر آن شده و این خود می تواند یکی از عوامل تسریع کننده زوال آن باشد .
در ادامه این مبحث هدف اصلی این است که بدانیم چه عواملی باعث گریز از زبان مادری بین کرمانج های شمال خراسان شده است؟ و در حالی که شواهد و قرائن ار این حکایت دارند که این گویش در معرض خطر است و رفته رفته به سوی فراموشی پیش می رود، چه باید کرد؟ ما در این فرصت، قصد داریم این پدیده را از بعد جامعه شناسانه بررسی نموده و عوامل آن را از بعد درونی، اجتماعی، فرهنگی و ارزشی تحلیل نماییم.
کرمانج های شمال خراسان گروهی از کردها هستند که بعد از مهاجرت از کردستان ترکیه به نواحی شمال غرب ایران، در زمان شاه اسماعیل صفوی براي دفاع از مرزهاي خراسان و جلوگيري از تاخت و تاز تركمانان و ازبكان، به نوار مرزی شمال شرقی ايران کوچانده و اسکان داده شدند و بعدها جانشينان شاه اسماعيل سياست انتقال آنان را به خراسان ادامه داده و ایلات بیشتری را به این منطقه کوچاندند. به طوری که در حال حاضر، جمعيت شان بيش از یک ميليون نفر تخمین زده می شود (البته آمار دقیقی در این موضوع در دسترس نمی باشد) که در دو استان خراسان شمالی و رضوی سكونت دارند. مهمترین نقاط اسکان آنها، شهرهای قوچان، بجنورد، اسفراین، شیروان، چناران، درگز، کلات، آشخانه، مانه، سملقان، فاروج، باجگیران و با درصد کمتر در شهرهایی مانند مشهد، سبزوار، گرگان، تهران و کرج می باشد. مردم این ناحیه به گویش کرمانجی که شاخه ای از زبان کردی است، تکلم می کنند که امروزه این گویش و ادبيات شفاهي آن به علت عدم توجه و نداشتن رسم الخط و مکتوب نشدن، در معرض آسيب جدي است. به طوری که در سال های اخیر و با رشد مهاجرت و پدیده شهرنشینی، تکلم به این گویش کم کم تضعیف شده و مردم تمایل کمتری به کاربرد آن در زندگی روزمره و نیز آموزش آن به فرزندانشان دارند. در زیر سعی می شود به مهمترین عوامل این پدیده در این منطقه و در بین کردان شمال خراسان پرداخته شود.
1- روند پرسرعت جریان مدرنیسم و شهرنشینی
زبان شناسان علل اصلی تغییر و زوال زبانی را در عواملی چون مهاجرت، تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می داند و معتقدند که وقتی اقلیتی از یک مکان به مکان بزرگتری کوچ می کند ، بتدریج زبانی که از قدرت و وسعت بیشتری برخوردار است جایگزین زبان آنها می شود . جهت این تغییر زبانی همواره به سمت جایگزین شدن با زبان گروهی است که از قدرت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بیشتری برخوردارند . عدم توسعه زیر ساخت های کشاورزی و دامپروری در ایران که منجر به پدیده شوم مهاجرت از روستاها به شهر شده و زندگی ایلی و مبتنی بر دامپروری و کشاورزی را به نابودی کشاند، از عوامل زوال و تضعیف هویت و میراث فرهنگی کردان خراسان می باشد. ساختار ایلی و روستایی به همراه ضعف سواد و آگاهی فرهنگی و هویتی در جامعه نامبرده، برشدت این عوامل افزود. هر چند ایل و زندگی ایلی و روستایی در ماهیت واقعی خود پایگاه اصالت ها، آیین ها، فرهنگ، زبان و آداب و رسوم یک ملت است و هر کدام از ما در دامان این فرهنگ بوده که امروز این میراث را از پدر و مادرانمان فرا گرفته و به ارث برده ایم؛ اما عدم مدیریت و هدایت درست این جامعه بکر و نا اگاه از شناخت هویتی توانست به همان اندازه مخرب باشد و به میراث فرهنگی کردی شمال خراسان آسیب بزند. با از بین رفتن زندگی ایلی و روستایی و مهاجرت به شهرها، این گروههای نا اگاه در جامعه جدید شهری که متاسفانه هیچ تنوع و تکثری را نمی پذیرد و موفقیت را تنها در یکدستی می بیند، برای فرار از نگاههای تحقیر آمیزی که ظواهر و فرهنگ ایلی و روستایی را به سخره می گرفت، شروع به باز تعریف هویت جدید خود نمودند. این گروههای از جا کنده و نابسامان در برخورد با مدرنیسم و شهرنشینی دچار سرگردانی و تناقض ها شده و در خلا رسانه، انجمن ها و گروههای فرهنگی-مدنی و نخبگان آگاه ساز، عاقبت پذیرفته شدن خود را در محیط جدید، منوط به \"تغییر هویت\" و فرار از هویت حقیقی خود و پذیرش همسانی با جامعه جدید دیدند. یکی از مهمترین نمودهای این تحول هویتی، تغییر زبان می باشد که به سرعت در بین این مهاجران شیوع یافت و با روی آوری به زبان فارسی، زبان مادری به کنار گذاشته شد. این گونه بود که فرایند گریز از زبان مادری از چند دهه گذشته در بین کردهای شمال خراسان شروع و در حال حاضر به مرحله نهادینگی خود رسیده است.
-2بی توجهی تحصیلکردگان و نخبگان کرد شمال خراسان
زبان شناسان عقیده دارد که وقتی زبان یا گویشی به مرحله زوال یا انقراض میرسد که کودکانی که امروز به دنیا میآیند، دیگر به آن زبان یا گویش سخن نگویند. هر چند متولدین سالهای قبل هنوز می توانند به آن زبان صحبت می کنند، ولی با جابجایی نسل ها، دیگر کمتر کسی پیدا می شود که با زبان اصیل مادران و پدر بزگان خود تکلم کند. امروزه کرمانجی شمال خراسان پا در چنین وادی گذاشته است و رفته رفته از اصالت و دیرینگی خود دور می شود.
در این میان، یکی از عوامل تاثیر گذار در زوال یا پویایی یک زبان، کاربرد آن از سوی افراد و شخصیت های منتفذ و دارای پایگاه اجتماعی و فرهنگی در میان یک جامعه است. این نخبگان و تحصیلکردگان یک جامعه هستند که می توانند به یک زبان اعتبار بخشیده و یا آن را از ارزش و اعتبار بیندازند. در شمال خراسان، تحصیلکردگان و جامعه علمی و فرهنگی کرد جزو دسته ای بوده اند که تا حدودی زبان مادری خود را از ارزش و اعتبار انداخته اند. این جامعه، شامل بسیاری از نویسندگان و فعالان فرهنگی و اجتماعی در میان کردان خراسان می باشد که امروزه به نوعی تریبون رسمی این مردم نیز می باشند؛ اما باید گفت ژنوساید زبانی در خراسان تا حد زیادی به دست آنها شروع شد.
جامعه روستایی کردان خراسان در چند دهه گذشته، از دل خود به تدریج تحصیل کردگان و نخبگانی را بیرون داد که با ازدواج و سکونت در شهر به تدریج از هویت کردی خود دور شده و با صحبت کردن با کودکان خود، به زبانی غیر از زبان مادری، با این تصور غلط که یک فرد شهری یک فرد فارس زبان است و نیز برای کشیدن مرز بین شهری بودن خود و روستایی بودن دیگران، به تدریج فرهنگ \"فارسی گویی\" و فارس شدن را باب کرده و با خود به درون روستاها آوردند. تا جایی که کم کم برای مردم عادی نیز فارس شدن تبدیل به نوعی \"کلاس اجتماعی\" گردید و اکنون این پدیده تا کوچکترین روستاهای این منطقه نیز پیش رفته است.
این گروه با بهانه های مختلف و غیر منطقی مانند فارسی بودن زبان آموزشی در مدارس و احتمال ضعف کودکان در یادگیری و ارتباط، رفتار اشتباه خود را توجیه کردند و این توجیهات غیر منطقی را نیز به مردم عادی انتقال و فرافکنی نمودند تا جایی که این مردمان کم کم دنباله رو آنها شده و آنها را الگوی فرهنگی موفق برای خود قرار دادند. غافل از اینکه این گروه، خودشان سالها پیش در نبود امکانات و رسانه، از روستاها و مناطق دور افتاده شمال خراسان وارد سیستم آموزشی فارسی شدند و توانستند در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به مدارج بالایی برسند و امروز ادیبانی از این گروه آنچنان بر شعر و ادبیات فارسی تسلط یافته اند که در این عرصه گوی سبقت را ربوده اند.
-3 تکثر زبانی و اختلاط قومیتی در شمال خراسان
شمال خراسان مهد همزیستی مسالمت آمیز اقوام ترک، کرد، ترکمن و فارس بدون برخوردهای برتری طلبانه قومی است که این فرهنگ خود باعث اختلاط نژادی و زبانی و ازدواج بسیاری از این اقوام با یکدیگر شده است. کردها نیز به عنوان یکی از این اقوام در منطقه، از این پدیده مستثنی نبوده اند. هدف از بیان این نکته ارزش گذاری این موضوع نیست بلکه اشاره به این واقعیت می باشد که متاسفانه هیچ کدام از این پدر و مادرهای قومیتی نتوانسته اند تصویر درستی از فرهنگ و هویت قومی خود را به فرزندانشان ارائه دهند و پدر و مادر با پاک کردن صورت مساله، هر دو هویت قومی و زبانی خود را دور ریخته و هویت دیگری را جایگزین کرده اند و یا در برخی موارد، زبان پدر به سود زبان مادر، کنار گذاشته شده است. امروزه این پدر و مادران در این منطقه، ازدواج و اختلاط قومی را دلیلی برای عدم آموزش زبان مادری به کودکان خود می دانند. اما حقیقت این است که نمی توان در مورد این فرزندان دو رگه، نسخه هویتی پیچید و یا یک هویت را بر دیگری برتری داده و تحمیل نمود. همانگونه که هر انسان آگاه به حقوق بشر می داند تحمیل اجباری یک زبان یا هویت در ماهیت خود سلب حقوق انسانی آن فرد است. این که والدین از زبان و فرهنگ های متفاوتی هستند، امروز نه تنها یک ضعف نیست بلکه یک فرصت است. فرصتی که بتوان در خانه دو زبان را به کودک آموزش داد و علاوه بر ارتقای هوش، تعداد و دانش زبانی وی را نیز پربار ساخت که امروزه در عصر ارتباطات، دانستن زبان های مختلف، خود یکی از مهمترین شاخص ها در موفقیت و بر قراری ارتباط و تعامل به شمار می رود.
-4 نبود رسم الخط نوشتاری
جدا از نوشته های آکادمیک مانند کتاب یا مقاله، گاه نوشتن یک نامه، تبریک، دعوت، پیامک و لطیفه به زبان مادری در میان مردم می تواند به آن زبان اعتبار اجتماعی و فرهنگی ببخشد و اقبال عمومی به آن زبان را بیشتر نماید. اما کرد خراسان هیچ تصوری از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود ندارد و برای او قابل تصور نیست که زبانش می تواند قابل آموزش و دارای ساختار نوشتاری باشد. تنها در چند سال اخیر با گسترش ارتباطات و به تاثیر از جریانات فرهنگی کردستان، ساختار های نوشتاری آرامی و لاتین به کردی، آن هم در بین عده محدود باب شده است.
از سوی دیگر کاربرد رسم الخط لاتین کرمانجی ترکیه، بدون توجه به تفاوتهای لهجه ای و نگاه بومی از دیگر مسائل جدید در سالهای اخیر در میان کردان شمال خراسان می باشد که به نوعی آموزش، خواندن و نوشتن کرمانجی را در بین قشر عادی این جامعه دشوار نموده است. بسیاری از نویسندگان و فعالان فرهنگی کرد در خراسان، اولین شیوه برای خواندن و نوشتن به زبان مادری را در همان گام اول، با این روش در پیش گرفته اند و با این کار می خواهند راه صد ساله را یک شبه بپیمایند؛ غافل از اینکه این کار نیاز مند بستر سازی، آموزش و رشد آگاهی می باشد. اینکه بیشتر منابع کرمانجی به رسم الخط لاتین بوده و کرد ها باید برای استفاده از آن با این رسم الخط آشنایی داشته و نیز بتوانند آثار و نوشته های خود را به سایر کردها عرضه نمایند، قابل توجیه است؛ اما با توجه به اینکه ساختار زبان آموزشی فارسی بر اساس رسم الخط آرامی می باشد، راه مفید تر این است که گام اول برای آموزش به زبان کردی در میان کردان خراسان، استفاده از رسم الخط آرامی کردی باشد و به نظر می رسد این شیوه برای آموزش ساده تر و مفید تر بوده و با اقبال بیشتری رو به رو شود. کما اینکه در چند سال اخیر به همت موسسه کرمانج در قوچان نوشتن کارتهای تبریک و دعوت به زبان کردی و به رسم الخط آرامی باب شده و امروز با استقبال بیشتری در بین کرمانج ها مواجه بوده است به طوری که هر شخص عادی می تواند جملات آن را به کردی بخواند و بفهمد. چیزی که در دو دهه پیش شاید خارج از تصور بود.
5- ضعف ادبیات کودک و تولیدات فرهنگی در حوزه کودکان در شمال خراسان
نبود آثار و تولیدات فرهنگی و ادبی به زبان کردی مانند کتاب، مجله، کارتون و سی دی های آموزشی برای کودکان یکی از خلا های اساسی در میان کرمانج های خراسان می باشد. قصه ها، لالایی ها و داستان های شیرین و آموزنده ای که مادران کرد در کودکی برای کودکانشان تعریف می کردند هیچ کدام در شمال خراسان ثبت نشده اند و با رفتن هر یک از این بزرگان، این میراث شفاهی نیز با آنها می میرد. کرد خراسان دارای ادبیات فولکور غنی در حوزه ادبیات کودک می باشد اما عدم گردآوری و به روز سازی در قالب تولیدات مصور فرهنگی برای کودکان باعث شده است که تمام توانایی های این زبان در حوزه ادبیات کودک مسکوت مانده و به تصویر کشانده نشود.
امروز بسیاری از فعالان فرهنگی در این منطقه هم توانایی مادی و هم استعداد ادبی و نویسندگی آن را دارند که سالانه چندین اثر از انواع تولیدات ادبیات کودک برای کودکان کرد خراسان نوشته و تولید نمایند، اما هیچ گاه به الزام آن فکر نکرده اند. پولهای آنچنانی و بریز و بپاش هایی که در جشن ها و عروسی های این مردم اسراف می شود، اگر در راستای این گونه اهداف فرهنگی، به کار رود تا حدودی می تواند این زبان و فرهنگ را از این بحران فراموشی نجات دهد.
6-ضعف رسانه جمعی
رادیو و تلویزیونهای استانی بعنوان پرطرفدار ترین و مناسب ترین رسانه، راه مطمئنی برای تبلیغ، حفظ و ارتقای گویش های بومی محسوب می شوند و هدف از تاسیس و راه اندازی شبکه های استانی نیز کمک به حفظ فرهنگ و همین گویش های بومی بوده است. در شمال خراسان به دلایل جغرافیایی و پراکندگی کردها در دو استان خراسان شمالی و رضوی و عدم تمرکز آنها، فرصت ایجاد چنین شبکه قدرتمند و تاثیرگذاری سلب شده است. در دو استان خراسان شمالی و رضوی، سهم مردم کرد از رسانه های بومی، فقط نیم ساعت برنامه رادیویی به زبان مادری است که آن هم با کلیشه گویی و پخش چند قطعه موسیقی سر و ته آن به هم می آید. گاه مستند ها و برنامه های تلویزیونی که از مناطق کردنشین تهیه می شود، به زبان فارسی است و مردم در آنها نیز به زبان مادری خود صحبت نمی کنند. از این رو نه تنها هیچ دغدغه و ضرورتی در پرداختن به زبان مادری از سوی دست اندرکاران و برنامه سازان این ناحیه احساس نمی شود، بلکه سعی می شود منطقه با روندی آرام به سمت یک دستی و همسانی پیش برود. با تمام دغدغه های گفته شده، با توجه به اینکه کردان خراسان در یک استان متمرکز نیستند و جمعیت قابل توجهی را در بر می گیرند، نیاز به یک رسانه منطقه ای فرا استانی که بتواند نیازهای فرهنگی –اجتماعی این مردم را پوشش بدهد، شدیداً احساس می شود.
7- نبود چاپ و نشر کردی
زبان شناسان نقش شعر و آثار ادبی را در حفظ و پویایی زبان تعیین کننده می دانند. دکتر حق شناس زبانشناس ایرانی می گوید: \"من راز مرگ زبان ها را در رکود و سترونی شعر آن می بینیم. هر زبانی آنگاه می میرد که آخرین شاعرش مرده باشد\". از این رو آثار ادبی بومی جدا از به مکتوب در آوردن فرهنگ عامه و به تصویر کشاندن احساسات شاعرانه، می تواند بر ارزش و پویایی گویش ها و زبان ها نیز بیفزاید. آثار ادبی کردی چند سالی است که در شمال خراسان رواج یافته و شاعران و ادیبانی ظهور کرده اند که به این زبان شعر می سرایند و می نویسند. نمونه برجسته آن منظومه جیکسای به همت استاد حسن روشان است که به راستی حق مطلب را ادا نمود. هر چند در این بین آثار سطحی، غیر علمی و غیر کارشناسانه ای نیز به چشم می خورد که جا دارد به بوته نقد گذاشته شوند. نمونه آن کتاب آقایی به نام محمد. م می باشد که در آن، گویش کرمانجی را شاخه ای از زبان فارسی می داند و آن را تا حد یک لهجه تقلیل می دهد! که متاسفانه این کتاب با مقدمه کسانی به چاپ رسیده است که خود از نویسندگان و فعالان فرهنگی این منطقه به شمار می رود. غرض از این گونه نقد ها، بی احترامی به شخص یا گروه خاصی نیست، بلکه هدف تنها کاربرد دقت و احتیاط بیشتر در نوشتن و پژوهش است.
بسیاری از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگی کرد شمال خراسان یا هنوز در نوستالژی گذشته و رویای بازگشت به زندگی ایلی و عشایری و سیر در پاکی و صداقت آن دوران به سر می برند و یا نوشته های آنها به مسائل تاریخی و کلیشه ای می پردازد که گره ای از مشکلات جامعه کنونی ما را باز نمی کند. در حالی که زندگی مدرن امروز مانند سایر جوامع، مسائل و چالش های نوینی را پیش پای ما انداخته است که ادبیات و گفتمان خاص خود را می طلبد. چالش هایی مانند بحران هویت، محیط زیست، بی سوادی، تهدید زبان مادری، اعتیاد، زوال خانواده، مردسالاری، حقوق زن و... که امروزه جامعه کرد خراسان نیز با آنها دست و پنجه نرم می کند، موضوعاتی هستند که کمتر به آنها پرداخته می شود. در حوزه مطبوعات کردی نیز این منطقه بسیار ضعیف بوده و می توان گفت در حال حاضر هیچ نشریه اختصاصی به زبان کردی در آن منتشر نمی شود. از نشریاتی مانند کرمانج و هزار مسجد که مخصوص کردهای شمال خراسان بود و هر از چندگاهی به مسائل آنها در این منطقه می پرداختند نیز دیگر خبری نیست.
-8 ضعف تشکیلات و انجمن های فرهنگی -مدنی
انجمن ها و تشکلات مدنی که در دهه گذشته در میان کردان خراسان پا گرفته اند بیشتر تحت تاثیر فضای سیاسی و جریانات دانشجویی بوده که فعالیت آنها چندان منظم، پایدار و قدرتمند نبوده است و تنها موفقیت آنها احیا و برپایی مراسم عروسی ها، آداب و رسوم ، موسیقی، لباس و رقص کردی بوده است و چندان به مسئله زبان مادری در این منطقه نپرداخته اند. در حوزه انجمن ها و سازمانهای مدنی باید تمرکز بر تاسیس سازمانهای مردم نهاد و قدرتمند باشد که بتواند در راستای حفظ و ارتقای ابعاد مختلف فرهنگ کرد خراسان گام بردارد. به عنوان مثال تشکیل انجمن موسیقی کردی شمال خراسان، انجمن حمایت از زبان مادری، حفظ رقص و آیین های کردی، حمایت و احیای آثار و صنایع دستی کردی، انجمن پژوهشی فرهنگ عامه و... از جمله نهادهای مدنی هستند که خلا آنها در شمال خراسان قویاً احساس می شود. علاوه بر این، بسیاری از کردان این منطقه علاوه بر شهرهای شمال خراسان، اکنون در شهرهای بزرگ مانند تهران، کرج، مشهد و گرگان ساکن و پراکنده شده اند و بی خبر از هم کانون ارتباطی و یا انجمن فرهنگی قوی به وجود نیاورده اند که آنها را هر از چند گاهی به دور هم جمع نموده و به نوعی برای آنها پیوند دهنده باشد و به رشد و ارتقای هویت و انسجام فرهنگی آنها کمک نماید.
همانگونه که اشاره شد مهاجرت می تواند باعث تولید ناهنجار ها و چالش های اجتماعی و فرهنگی در جامعه جدید گردد. یکی از راههای مقابله با این عواقب سوء، تشکیل موسسات و انجمن های مدنی برای گروههای فرهنگی مهاجر در جامعه جدید می باشد. با این کار مهاجرین در محیط جدید، با حفظ ارزش ها و شاخص های فرهنگی خود، می توانند در راستای ارتقای فرهنگ جامعه جدید نیز گام بردارند. به عنوان مثال اقلیت ارمنی مهاجری که به صورت اقلیت اجتماعی در برخی از شهرهای ایران زندگی می کنند، علاوه بر حفظ هویت خود توانسته اند خدمات فرهنگی نیز برای این شهرها داشته باشند. یا نمونه دیگر گرجیان اصفهان که در حدود ۴۰۰ سال پیش به دستور شاه عباس اول از کشور گرجستان به ایران کوچانده و ساکن شدند و امروز توانسته اند حتی با گذشت سالیان دراز، زبان مادری خود را از هرگونه تحریف، حفظ کنند و میراث فرهنگی خود را توسعه و گسترس دهند و یا نمونه دیگر می توان به جامعه زرتشتیان در هند و یا اقلیت کرد در قزاقستان و روسیه اشاره کرد.
در کنار عوامل نامبرده می توان به دوری جغرافیایی از سرزمین مبدا و عدم تعامل و بی اطلاعی از جریان های فرهنگی کردستان، ضعف سواد در منطقه و سیستم آموزشی تک زبانه اشاره کرد که هر کدام به نوبه خود در پدیده گریز از زبان مادری در میان کردان شمال خراسان تاثیر گذار بوده اند. بر همه ما روشن است که مهمترین فاکتور هویتی هر ملتی، زبان آن است. یک ساعته می شود لباس کردی را در جشن ها پوشید و از تن بیرون آورد ولی هیچ گاه یک ساعته نمی شود زبان کردی را فرا گرفت. پوشیدن لباس کردی و برپایی رقص های گروهی در جشن هایمان بسیار صحنه هایی زیبایی هستند، ولی زیباتر و مهمتر از آن صحبت کردن به زبانی است که اگر نسل ما تصمیم به حفظ آن نگیرد، صورت مساله کرد بودن ما پاک خواهد شد و خودمان در مرگ هویت مان بیشترین نقش را داشته ایم. آن هم مرگی تدریجی و کاملاً خاموش.
در زمستان سال گذشته “ماری اسميت جونز” آخرين بازمانده بوميان “اياك” آلاسكا و تنها كسی كه میتوانست به زبان اين گروه از سرخ پوستان ساكن شمال غرب آمريكا سخن بگويد، در سن ۸۹ سالگی درگذشت. با مرگ او يك زبان ديگر هم در دنيا از بين رفت. از خانم جونز هفت فرزند به جای مانده، ولی آنها قادر به سخن گفتن به زبان مادری خود نيستند، چون در آلاسكا زبان آنها ممنوع بوده و مردم بومی مجبور بودهاند فقط به انگليسی صحبت كنند. در بسیاری از مناطق دنیا علاوه بر محدودیت دولت ها در تکلم و آموزش زبان مادری، این زبانها در خانهها و به دست پدر و مادران است که می میرند. به طوریکه در همین رابطه سازمان علمی آموزشی، فرهنگی سازمان ملل متحد « یونسکو » اعلام کرده است، از شش هزار و هفتصد زبان دنیا بیش از نیمی از آنها در حال نابودی اند و به طور متوسط در هر پانزده روز، یک زبان در دنیا از بین می رود. این سازمان پيشبينی ميكند كه بيش از ۴۰ درصد از زبانهای دنيا سرنوشت مشابهی چون سرنوشت زبان بوميان اياك خواهند داشت.
با احساس این نگرانی، سازمانهای فرهنگی دنیا با ارائه كنوانسیون و بیانیههای مختلف خواستار حمایت و احیای زبان مادری اقوام مختلف در سراسر جهان هستند. سازمان یونسكو به عنوان مهمترین سازمان فرهنگی جهان، با نامگذاری 21 فوریه به عنوان \" روز جهانی زبان مادری \" نقش مهمی در این میان ایفا نموده است، تا زبان مادری برای همیشه در تقویم فرهنگی كشورها زنده بماند و میلیونها انسان مهجور از زبان مادری خود، بتوانند آن را بیاموزد.
به باور جامعه شناسان، زبان یکی از مؤلفههای فرهنگی و بخشی از هویت یک قوم و ملت به حساب می آید از دیدگاهی وسیعتر، باید زبان را از سایر عناصر فرهنگی کاملاً متمایز دانست چرا که از یکسو خود وسیله ای برای بیان، آموزش و توسعه فرهنگ است و از سوی دیگر محملی است برای انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر. آنچه فرهنگ گذشتگان را به نسل حاضر پیوند میزند و آیندگان را از ارزش ها و باورهای نسل حاضر مطلع میسازد، زبان است. از این رو مرگ زبان تنها از میان رفتن یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه مرگ یک فرهنگ با تمام گذشته و دیرینگی آن و مرگ یک ملت با تمام هویت قومی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی آن است .
اما زبان مادری چیست؟ زبان مادری به زبانی گفته میشود که زبان قومی، نژادی و اصلی مادر کودک است و کودک تکلم به آن را از مادر می آموزد. زبان مادری زبان اول، بومی و یا زبان مبدا است که کودک از زمان تولد آن را از مادر و خانواده فرا گرفته و قادر می شود با آن صحبت کند. در مقابل، زبان دوم، زبانی متفاوت است که فرد ممکن است در جریان جامعه پذیری یا در فرایند آموزش آن را بیاموزد. پرسش اینجاست چه عواملی باعث بقا یا زوال یک زبان می شوند؟به طور کل، مجموعه ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، نگرش افراد را نسبت به یک زبان شکل می دهند و این نگرش ها می توانند در انتخاب زبان و کاربرد آن از سوی گویشوران و آموزش آن به فرزندان در حوزه خانواده تعیین کننده باشند. در میان زبان ها و گویش ها، گونه ای در یک جامعه شانس بیشتری برای بقا دارد که از شان و اعتبار اجتماعی و فرهنگی بالاتر دارا باشد. برخورداری از اعتبار و وجهه اجتماعی نیز مستلزم برخورداری از پیشتوانه های سیاسی، اقتصادی، علمی، ادبی و فرهنگی است. نگرشهای منفی حتی میتوانند مانع از اقبال گویشوران یک زبان به ادبیات و به ویژه شعر آن شده و این خود می تواند یکی از عوامل تسریع کننده زوال آن باشد .
در ادامه این مبحث هدف اصلی این است که بدانیم چه عواملی باعث گریز از زبان مادری بین کرمانج های شمال خراسان شده است؟ و در حالی که شواهد و قرائن ار این حکایت دارند که این گویش در معرض خطر است و رفته رفته به سوی فراموشی پیش می رود، چه باید کرد؟ ما در این فرصت، قصد داریم این پدیده را از بعد جامعه شناسانه بررسی نموده و عوامل آن را از بعد درونی، اجتماعی، فرهنگی و ارزشی تحلیل نماییم.
کرمانج های شمال خراسان گروهی از کردها هستند که بعد از مهاجرت از کردستان ترکیه به نواحی شمال غرب ایران، در زمان شاه اسماعیل صفوی براي دفاع از مرزهاي خراسان و جلوگيري از تاخت و تاز تركمانان و ازبكان، به نوار مرزی شمال شرقی ايران کوچانده و اسکان داده شدند و بعدها جانشينان شاه اسماعيل سياست انتقال آنان را به خراسان ادامه داده و ایلات بیشتری را به این منطقه کوچاندند. به طوری که در حال حاضر، جمعيت شان بيش از یک ميليون نفر تخمین زده می شود (البته آمار دقیقی در این موضوع در دسترس نمی باشد) که در دو استان خراسان شمالی و رضوی سكونت دارند. مهمترین نقاط اسکان آنها، شهرهای قوچان، بجنورد، اسفراین، شیروان، چناران، درگز، کلات، آشخانه، مانه، سملقان، فاروج، باجگیران و با درصد کمتر در شهرهایی مانند مشهد، سبزوار، گرگان، تهران و کرج می باشد. مردم این ناحیه به گویش کرمانجی که شاخه ای از زبان کردی است، تکلم می کنند که امروزه این گویش و ادبيات شفاهي آن به علت عدم توجه و نداشتن رسم الخط و مکتوب نشدن، در معرض آسيب جدي است. به طوری که در سال های اخیر و با رشد مهاجرت و پدیده شهرنشینی، تکلم به این گویش کم کم تضعیف شده و مردم تمایل کمتری به کاربرد آن در زندگی روزمره و نیز آموزش آن به فرزندانشان دارند. در زیر سعی می شود به مهمترین عوامل این پدیده در این منطقه و در بین کردان شمال خراسان پرداخته شود.
1- روند پرسرعت جریان مدرنیسم و شهرنشینی
زبان شناسان علل اصلی تغییر و زوال زبانی را در عواملی چون مهاجرت، تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می داند و معتقدند که وقتی اقلیتی از یک مکان به مکان بزرگتری کوچ می کند ، بتدریج زبانی که از قدرت و وسعت بیشتری برخوردار است جایگزین زبان آنها می شود . جهت این تغییر زبانی همواره به سمت جایگزین شدن با زبان گروهی است که از قدرت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی بیشتری برخوردارند . عدم توسعه زیر ساخت های کشاورزی و دامپروری در ایران که منجر به پدیده شوم مهاجرت از روستاها به شهر شده و زندگی ایلی و مبتنی بر دامپروری و کشاورزی را به نابودی کشاند، از عوامل زوال و تضعیف هویت و میراث فرهنگی کردان خراسان می باشد. ساختار ایلی و روستایی به همراه ضعف سواد و آگاهی فرهنگی و هویتی در جامعه نامبرده، برشدت این عوامل افزود. هر چند ایل و زندگی ایلی و روستایی در ماهیت واقعی خود پایگاه اصالت ها، آیین ها، فرهنگ، زبان و آداب و رسوم یک ملت است و هر کدام از ما در دامان این فرهنگ بوده که امروز این میراث را از پدر و مادرانمان فرا گرفته و به ارث برده ایم؛ اما عدم مدیریت و هدایت درست این جامعه بکر و نا اگاه از شناخت هویتی توانست به همان اندازه مخرب باشد و به میراث فرهنگی کردی شمال خراسان آسیب بزند. با از بین رفتن زندگی ایلی و روستایی و مهاجرت به شهرها، این گروههای نا اگاه در جامعه جدید شهری که متاسفانه هیچ تنوع و تکثری را نمی پذیرد و موفقیت را تنها در یکدستی می بیند، برای فرار از نگاههای تحقیر آمیزی که ظواهر و فرهنگ ایلی و روستایی را به سخره می گرفت، شروع به باز تعریف هویت جدید خود نمودند. این گروههای از جا کنده و نابسامان در برخورد با مدرنیسم و شهرنشینی دچار سرگردانی و تناقض ها شده و در خلا رسانه، انجمن ها و گروههای فرهنگی-مدنی و نخبگان آگاه ساز، عاقبت پذیرفته شدن خود را در محیط جدید، منوط به \"تغییر هویت\" و فرار از هویت حقیقی خود و پذیرش همسانی با جامعه جدید دیدند. یکی از مهمترین نمودهای این تحول هویتی، تغییر زبان می باشد که به سرعت در بین این مهاجران شیوع یافت و با روی آوری به زبان فارسی، زبان مادری به کنار گذاشته شد. این گونه بود که فرایند گریز از زبان مادری از چند دهه گذشته در بین کردهای شمال خراسان شروع و در حال حاضر به مرحله نهادینگی خود رسیده است.
-2بی توجهی تحصیلکردگان و نخبگان کرد شمال خراسان
زبان شناسان عقیده دارد که وقتی زبان یا گویشی به مرحله زوال یا انقراض میرسد که کودکانی که امروز به دنیا میآیند، دیگر به آن زبان یا گویش سخن نگویند. هر چند متولدین سالهای قبل هنوز می توانند به آن زبان صحبت می کنند، ولی با جابجایی نسل ها، دیگر کمتر کسی پیدا می شود که با زبان اصیل مادران و پدر بزگان خود تکلم کند. امروزه کرمانجی شمال خراسان پا در چنین وادی گذاشته است و رفته رفته از اصالت و دیرینگی خود دور می شود.
در این میان، یکی از عوامل تاثیر گذار در زوال یا پویایی یک زبان، کاربرد آن از سوی افراد و شخصیت های منتفذ و دارای پایگاه اجتماعی و فرهنگی در میان یک جامعه است. این نخبگان و تحصیلکردگان یک جامعه هستند که می توانند به یک زبان اعتبار بخشیده و یا آن را از ارزش و اعتبار بیندازند. در شمال خراسان، تحصیلکردگان و جامعه علمی و فرهنگی کرد جزو دسته ای بوده اند که تا حدودی زبان مادری خود را از ارزش و اعتبار انداخته اند. این جامعه، شامل بسیاری از نویسندگان و فعالان فرهنگی و اجتماعی در میان کردان خراسان می باشد که امروزه به نوعی تریبون رسمی این مردم نیز می باشند؛ اما باید گفت ژنوساید زبانی در خراسان تا حد زیادی به دست آنها شروع شد.
جامعه روستایی کردان خراسان در چند دهه گذشته، از دل خود به تدریج تحصیل کردگان و نخبگانی را بیرون داد که با ازدواج و سکونت در شهر به تدریج از هویت کردی خود دور شده و با صحبت کردن با کودکان خود، به زبانی غیر از زبان مادری، با این تصور غلط که یک فرد شهری یک فرد فارس زبان است و نیز برای کشیدن مرز بین شهری بودن خود و روستایی بودن دیگران، به تدریج فرهنگ \"فارسی گویی\" و فارس شدن را باب کرده و با خود به درون روستاها آوردند. تا جایی که کم کم برای مردم عادی نیز فارس شدن تبدیل به نوعی \"کلاس اجتماعی\" گردید و اکنون این پدیده تا کوچکترین روستاهای این منطقه نیز پیش رفته است.
این گروه با بهانه های مختلف و غیر منطقی مانند فارسی بودن زبان آموزشی در مدارس و احتمال ضعف کودکان در یادگیری و ارتباط، رفتار اشتباه خود را توجیه کردند و این توجیهات غیر منطقی را نیز به مردم عادی انتقال و فرافکنی نمودند تا جایی که این مردمان کم کم دنباله رو آنها شده و آنها را الگوی فرهنگی موفق برای خود قرار دادند. غافل از اینکه این گروه، خودشان سالها پیش در نبود امکانات و رسانه، از روستاها و مناطق دور افتاده شمال خراسان وارد سیستم آموزشی فارسی شدند و توانستند در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به مدارج بالایی برسند و امروز ادیبانی از این گروه آنچنان بر شعر و ادبیات فارسی تسلط یافته اند که در این عرصه گوی سبقت را ربوده اند.
-3 تکثر زبانی و اختلاط قومیتی در شمال خراسان
شمال خراسان مهد همزیستی مسالمت آمیز اقوام ترک، کرد، ترکمن و فارس بدون برخوردهای برتری طلبانه قومی است که این فرهنگ خود باعث اختلاط نژادی و زبانی و ازدواج بسیاری از این اقوام با یکدیگر شده است. کردها نیز به عنوان یکی از این اقوام در منطقه، از این پدیده مستثنی نبوده اند. هدف از بیان این نکته ارزش گذاری این موضوع نیست بلکه اشاره به این واقعیت می باشد که متاسفانه هیچ کدام از این پدر و مادرهای قومیتی نتوانسته اند تصویر درستی از فرهنگ و هویت قومی خود را به فرزندانشان ارائه دهند و پدر و مادر با پاک کردن صورت مساله، هر دو هویت قومی و زبانی خود را دور ریخته و هویت دیگری را جایگزین کرده اند و یا در برخی موارد، زبان پدر به سود زبان مادر، کنار گذاشته شده است. امروزه این پدر و مادران در این منطقه، ازدواج و اختلاط قومی را دلیلی برای عدم آموزش زبان مادری به کودکان خود می دانند. اما حقیقت این است که نمی توان در مورد این فرزندان دو رگه، نسخه هویتی پیچید و یا یک هویت را بر دیگری برتری داده و تحمیل نمود. همانگونه که هر انسان آگاه به حقوق بشر می داند تحمیل اجباری یک زبان یا هویت در ماهیت خود سلب حقوق انسانی آن فرد است. این که والدین از زبان و فرهنگ های متفاوتی هستند، امروز نه تنها یک ضعف نیست بلکه یک فرصت است. فرصتی که بتوان در خانه دو زبان را به کودک آموزش داد و علاوه بر ارتقای هوش، تعداد و دانش زبانی وی را نیز پربار ساخت که امروزه در عصر ارتباطات، دانستن زبان های مختلف، خود یکی از مهمترین شاخص ها در موفقیت و بر قراری ارتباط و تعامل به شمار می رود.
-4 نبود رسم الخط نوشتاری
جدا از نوشته های آکادمیک مانند کتاب یا مقاله، گاه نوشتن یک نامه، تبریک، دعوت، پیامک و لطیفه به زبان مادری در میان مردم می تواند به آن زبان اعتبار اجتماعی و فرهنگی ببخشد و اقبال عمومی به آن زبان را بیشتر نماید. اما کرد خراسان هیچ تصوری از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود ندارد و برای او قابل تصور نیست که زبانش می تواند قابل آموزش و دارای ساختار نوشتاری باشد. تنها در چند سال اخیر با گسترش ارتباطات و به تاثیر از جریانات فرهنگی کردستان، ساختار های نوشتاری آرامی و لاتین به کردی، آن هم در بین عده محدود باب شده است.
از سوی دیگر کاربرد رسم الخط لاتین کرمانجی ترکیه، بدون توجه به تفاوتهای لهجه ای و نگاه بومی از دیگر مسائل جدید در سالهای اخیر در میان کردان شمال خراسان می باشد که به نوعی آموزش، خواندن و نوشتن کرمانجی را در بین قشر عادی این جامعه دشوار نموده است. بسیاری از نویسندگان و فعالان فرهنگی کرد در خراسان، اولین شیوه برای خواندن و نوشتن به زبان مادری را در همان گام اول، با این روش در پیش گرفته اند و با این کار می خواهند راه صد ساله را یک شبه بپیمایند؛ غافل از اینکه این کار نیاز مند بستر سازی، آموزش و رشد آگاهی می باشد. اینکه بیشتر منابع کرمانجی به رسم الخط لاتین بوده و کرد ها باید برای استفاده از آن با این رسم الخط آشنایی داشته و نیز بتوانند آثار و نوشته های خود را به سایر کردها عرضه نمایند، قابل توجیه است؛ اما با توجه به اینکه ساختار زبان آموزشی فارسی بر اساس رسم الخط آرامی می باشد، راه مفید تر این است که گام اول برای آموزش به زبان کردی در میان کردان خراسان، استفاده از رسم الخط آرامی کردی باشد و به نظر می رسد این شیوه برای آموزش ساده تر و مفید تر بوده و با اقبال بیشتری رو به رو شود. کما اینکه در چند سال اخیر به همت موسسه کرمانج در قوچان نوشتن کارتهای تبریک و دعوت به زبان کردی و به رسم الخط آرامی باب شده و امروز با استقبال بیشتری در بین کرمانج ها مواجه بوده است به طوری که هر شخص عادی می تواند جملات آن را به کردی بخواند و بفهمد. چیزی که در دو دهه پیش شاید خارج از تصور بود.
5- ضعف ادبیات کودک و تولیدات فرهنگی در حوزه کودکان در شمال خراسان
نبود آثار و تولیدات فرهنگی و ادبی به زبان کردی مانند کتاب، مجله، کارتون و سی دی های آموزشی برای کودکان یکی از خلا های اساسی در میان کرمانج های خراسان می باشد. قصه ها، لالایی ها و داستان های شیرین و آموزنده ای که مادران کرد در کودکی برای کودکانشان تعریف می کردند هیچ کدام در شمال خراسان ثبت نشده اند و با رفتن هر یک از این بزرگان، این میراث شفاهی نیز با آنها می میرد. کرد خراسان دارای ادبیات فولکور غنی در حوزه ادبیات کودک می باشد اما عدم گردآوری و به روز سازی در قالب تولیدات مصور فرهنگی برای کودکان باعث شده است که تمام توانایی های این زبان در حوزه ادبیات کودک مسکوت مانده و به تصویر کشانده نشود.
امروز بسیاری از فعالان فرهنگی در این منطقه هم توانایی مادی و هم استعداد ادبی و نویسندگی آن را دارند که سالانه چندین اثر از انواع تولیدات ادبیات کودک برای کودکان کرد خراسان نوشته و تولید نمایند، اما هیچ گاه به الزام آن فکر نکرده اند. پولهای آنچنانی و بریز و بپاش هایی که در جشن ها و عروسی های این مردم اسراف می شود، اگر در راستای این گونه اهداف فرهنگی، به کار رود تا حدودی می تواند این زبان و فرهنگ را از این بحران فراموشی نجات دهد.
6-ضعف رسانه جمعی
رادیو و تلویزیونهای استانی بعنوان پرطرفدار ترین و مناسب ترین رسانه، راه مطمئنی برای تبلیغ، حفظ و ارتقای گویش های بومی محسوب می شوند و هدف از تاسیس و راه اندازی شبکه های استانی نیز کمک به حفظ فرهنگ و همین گویش های بومی بوده است. در شمال خراسان به دلایل جغرافیایی و پراکندگی کردها در دو استان خراسان شمالی و رضوی و عدم تمرکز آنها، فرصت ایجاد چنین شبکه قدرتمند و تاثیرگذاری سلب شده است. در دو استان خراسان شمالی و رضوی، سهم مردم کرد از رسانه های بومی، فقط نیم ساعت برنامه رادیویی به زبان مادری است که آن هم با کلیشه گویی و پخش چند قطعه موسیقی سر و ته آن به هم می آید. گاه مستند ها و برنامه های تلویزیونی که از مناطق کردنشین تهیه می شود، به زبان فارسی است و مردم در آنها نیز به زبان مادری خود صحبت نمی کنند. از این رو نه تنها هیچ دغدغه و ضرورتی در پرداختن به زبان مادری از سوی دست اندرکاران و برنامه سازان این ناحیه احساس نمی شود، بلکه سعی می شود منطقه با روندی آرام به سمت یک دستی و همسانی پیش برود. با تمام دغدغه های گفته شده، با توجه به اینکه کردان خراسان در یک استان متمرکز نیستند و جمعیت قابل توجهی را در بر می گیرند، نیاز به یک رسانه منطقه ای فرا استانی که بتواند نیازهای فرهنگی –اجتماعی این مردم را پوشش بدهد، شدیداً احساس می شود.
7- نبود چاپ و نشر کردی
زبان شناسان نقش شعر و آثار ادبی را در حفظ و پویایی زبان تعیین کننده می دانند. دکتر حق شناس زبانشناس ایرانی می گوید: \"من راز مرگ زبان ها را در رکود و سترونی شعر آن می بینیم. هر زبانی آنگاه می میرد که آخرین شاعرش مرده باشد\". از این رو آثار ادبی بومی جدا از به مکتوب در آوردن فرهنگ عامه و به تصویر کشاندن احساسات شاعرانه، می تواند بر ارزش و پویایی گویش ها و زبان ها نیز بیفزاید. آثار ادبی کردی چند سالی است که در شمال خراسان رواج یافته و شاعران و ادیبانی ظهور کرده اند که به این زبان شعر می سرایند و می نویسند. نمونه برجسته آن منظومه جیکسای به همت استاد حسن روشان است که به راستی حق مطلب را ادا نمود. هر چند در این بین آثار سطحی، غیر علمی و غیر کارشناسانه ای نیز به چشم می خورد که جا دارد به بوته نقد گذاشته شوند. نمونه آن کتاب آقایی به نام محمد. م می باشد که در آن، گویش کرمانجی را شاخه ای از زبان فارسی می داند و آن را تا حد یک لهجه تقلیل می دهد! که متاسفانه این کتاب با مقدمه کسانی به چاپ رسیده است که خود از نویسندگان و فعالان فرهنگی این منطقه به شمار می رود. غرض از این گونه نقد ها، بی احترامی به شخص یا گروه خاصی نیست، بلکه هدف تنها کاربرد دقت و احتیاط بیشتر در نوشتن و پژوهش است.
بسیاری از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگی کرد شمال خراسان یا هنوز در نوستالژی گذشته و رویای بازگشت به زندگی ایلی و عشایری و سیر در پاکی و صداقت آن دوران به سر می برند و یا نوشته های آنها به مسائل تاریخی و کلیشه ای می پردازد که گره ای از مشکلات جامعه کنونی ما را باز نمی کند. در حالی که زندگی مدرن امروز مانند سایر جوامع، مسائل و چالش های نوینی را پیش پای ما انداخته است که ادبیات و گفتمان خاص خود را می طلبد. چالش هایی مانند بحران هویت، محیط زیست، بی سوادی، تهدید زبان مادری، اعتیاد، زوال خانواده، مردسالاری، حقوق زن و... که امروزه جامعه کرد خراسان نیز با آنها دست و پنجه نرم می کند، موضوعاتی هستند که کمتر به آنها پرداخته می شود. در حوزه مطبوعات کردی نیز این منطقه بسیار ضعیف بوده و می توان گفت در حال حاضر هیچ نشریه اختصاصی به زبان کردی در آن منتشر نمی شود. از نشریاتی مانند کرمانج و هزار مسجد که مخصوص کردهای شمال خراسان بود و هر از چندگاهی به مسائل آنها در این منطقه می پرداختند نیز دیگر خبری نیست.
-8 ضعف تشکیلات و انجمن های فرهنگی -مدنی
انجمن ها و تشکلات مدنی که در دهه گذشته در میان کردان خراسان پا گرفته اند بیشتر تحت تاثیر فضای سیاسی و جریانات دانشجویی بوده که فعالیت آنها چندان منظم، پایدار و قدرتمند نبوده است و تنها موفقیت آنها احیا و برپایی مراسم عروسی ها، آداب و رسوم ، موسیقی، لباس و رقص کردی بوده است و چندان به مسئله زبان مادری در این منطقه نپرداخته اند. در حوزه انجمن ها و سازمانهای مدنی باید تمرکز بر تاسیس سازمانهای مردم نهاد و قدرتمند باشد که بتواند در راستای حفظ و ارتقای ابعاد مختلف فرهنگ کرد خراسان گام بردارد. به عنوان مثال تشکیل انجمن موسیقی کردی شمال خراسان، انجمن حمایت از زبان مادری، حفظ رقص و آیین های کردی، حمایت و احیای آثار و صنایع دستی کردی، انجمن پژوهشی فرهنگ عامه و... از جمله نهادهای مدنی هستند که خلا آنها در شمال خراسان قویاً احساس می شود. علاوه بر این، بسیاری از کردان این منطقه علاوه بر شهرهای شمال خراسان، اکنون در شهرهای بزرگ مانند تهران، کرج، مشهد و گرگان ساکن و پراکنده شده اند و بی خبر از هم کانون ارتباطی و یا انجمن فرهنگی قوی به وجود نیاورده اند که آنها را هر از چند گاهی به دور هم جمع نموده و به نوعی برای آنها پیوند دهنده باشد و به رشد و ارتقای هویت و انسجام فرهنگی آنها کمک نماید.
همانگونه که اشاره شد مهاجرت می تواند باعث تولید ناهنجار ها و چالش های اجتماعی و فرهنگی در جامعه جدید گردد. یکی از راههای مقابله با این عواقب سوء، تشکیل موسسات و انجمن های مدنی برای گروههای فرهنگی مهاجر در جامعه جدید می باشد. با این کار مهاجرین در محیط جدید، با حفظ ارزش ها و شاخص های فرهنگی خود، می توانند در راستای ارتقای فرهنگ جامعه جدید نیز گام بردارند. به عنوان مثال اقلیت ارمنی مهاجری که به صورت اقلیت اجتماعی در برخی از شهرهای ایران زندگی می کنند، علاوه بر حفظ هویت خود توانسته اند خدمات فرهنگی نیز برای این شهرها داشته باشند. یا نمونه دیگر گرجیان اصفهان که در حدود ۴۰۰ سال پیش به دستور شاه عباس اول از کشور گرجستان به ایران کوچانده و ساکن شدند و امروز توانسته اند حتی با گذشت سالیان دراز، زبان مادری خود را از هرگونه تحریف، حفظ کنند و میراث فرهنگی خود را توسعه و گسترس دهند و یا نمونه دیگر می توان به جامعه زرتشتیان در هند و یا اقلیت کرد در قزاقستان و روسیه اشاره کرد.
در کنار عوامل نامبرده می توان به دوری جغرافیایی از سرزمین مبدا و عدم تعامل و بی اطلاعی از جریان های فرهنگی کردستان، ضعف سواد در منطقه و سیستم آموزشی تک زبانه اشاره کرد که هر کدام به نوبه خود در پدیده گریز از زبان مادری در میان کردان شمال خراسان تاثیر گذار بوده اند. بر همه ما روشن است که مهمترین فاکتور هویتی هر ملتی، زبان آن است. یک ساعته می شود لباس کردی را در جشن ها پوشید و از تن بیرون آورد ولی هیچ گاه یک ساعته نمی شود زبان کردی را فرا گرفت. پوشیدن لباس کردی و برپایی رقص های گروهی در جشن هایمان بسیار صحنه هایی زیبایی هستند، ولی زیباتر و مهمتر از آن صحبت کردن به زبانی است که اگر نسل ما تصمیم به حفظ آن نگیرد، صورت مساله کرد بودن ما پاک خواهد شد و خودمان در مرگ هویت مان بیشترین نقش را داشته ایم. آن هم مرگی تدریجی و کاملاً خاموش.