فیـلم سینمایی\" چ \"، شهادتنامە آقای حاتمیکیـا و محتوای متناقض با آنچە مرداد ١٣٥٨ در پاوە آفریدنـد!!؟
13:04 - 2 آذر 1393
Unknown Author
صدیق بابایی
حدود ٣٥ سال از یورش جمهوری اسلامی به کردستان طی فرمان \" امام خمینی\" میگذرد . یادآوری روزهای دردناک علیرغم انگیزە آن تحت هر عنوانی برای آنانی کە حداقل امیدی بە همزیستی مسالمتآمیز ملتهای ساکن ایران در آیندە را مدنـظر دارند کمـترین نتیجە مثبت ببار نخواهد آورد اگر با واقع بینی و بدور از پردەپوشی در راستای چارەجویی مشکلات عدیدە سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… در این زمینە را دربر نگیرد.
از آن جملە پرداختن و مرور دوبارە جمهوری اسلامی بە رویداد مهمی کە بستر آن شهر پاوە در استان کرمانشاە مرداد ماە سال ١٣٥٨ میباشد نگارندە این مطلب را ناچارا و بدلیل درهم آمیختن، خلق آشفتگی، تلاش در ایجاد انحراف و واژگونە نشان دادن و لوث بیشتر حقایق مرا بر آن داشت، اشاراتی هر چند مختصر بە موضوع بمثابە شاهدی بر آن وقایع داشتە باشم .
اینجانب صرفنظر از اینکە خود از اهالی شهر نامبردە ( پاوە) بودە در بحبوحە شروع انقلاب علـیە رژیم شاهنشاهی سابق نیز از فعالین شهر و در مقطع ذکر شدە برای مدتی نیز عضو منتخب شورای انقلابی شهر و همچنین فعال در ردیف جریانهای سیاسی و به همین دلیل در ارتباط با مهرەهای اعزامی از مرکز در اوایل گسترش تنشهای سیاسی با تهران و قبل از شروع عملی درگیریها و تهاجمات مسلحانە طرفین (تهران و کردستان) بودەام.
لذا از آنجائیکە خود و خانوادەام همگام با بسیاری دیگر از همشهریانم در واقع قربانی این گونه سیاستها شدهایم خواستە و ناخواستە دور و نزدیک خود ناظر بر بیشتر رویدادهایی بودەایم کە بر این بخش از کردستان گذشتە است.
بنا بر این عکسالعمل روشنگرانە در این مورد نە از روی اطلاعات، گفتە و شنیدەهای جانبی بلکە بعنوان شاهدی بر بسیاری از رویدادها از نزدیک بیان میگردد. اما قبل از وارد شدن بە اصل موضوع اشارە مختصری بە شهادتنامە کارگردان فـیلم \"چ\" آقای ابراهیم حاتمیکیا در رد اولیە تلاش نامبردە برای وارونە نشان دادن حقایق و رویدادهای تحمیلی بر کردستان ضروری بنظر میرسد.
١٥/٨/٢٠١٢ آقای حاتمیکـیا مطلب کوتاهی در سایت فیلم \"چ\" قبل از اکران فیلم درفوریە ٢٠١٤ با عنوان \" آخرین روزها در پاوە\" بدین مضمون نگاشتەاند.
\"این روزها آخرین پلانهای فیلم شهید چمران را در شهر پاوە فیلمبرداری میکنم. شهادت میدهم کە مردم پاوە، خانقاە، دوریسان و نســمە را مردمی بسیار مهربان، صبور و به معنی واقعی مظلوم دیدم . شهادت میدهم کە در طول تجربە فیلمسازی مردمی را تا بە این حد صبور، با وقار و والا نظر ندیدە بودم . میدانم و میدانند کە بههرحال حاتمیکیا کارگردان مرکزنشین است او آمدە از واقعەای بگوید کە میتواند با درک و احساس این مردم زجر کشیدە فاصلە داشتە باشد. ولی صبورانە تحملم کردند. \"
آقای حاتمیکیا بهحق اشارەای معنی دارو منطبق با واقعیتی را بیان داشتە کە در طول مدت اقامت خود در رفتار و حرکات حساب شدە مردم با اشارات و ایماهای کافی در بروز آنچە بر آنان گذشتە و میگذرد موج میزدە است . او آنجا رفتە است تا از واقعەای بگوید کە میتواند با درک و احساس این مردم زجر کشیدە فاصلە داشتە باشد، ولی صبورانە تحمل کردند. اقرار این چنین آنقدر گویا میتواند باشد کە گفتە \"المامور و لمعذور\" در رسالت قهرمانسازی ویرا توجیە نماید.
تحمل صبورانە این مردم برای مثال در روستای مورد اشارە ایشان (نسـمە) کە فقط در یک خانوادە و به شهادت رسیدن سە جوان به نامهای لطیف، صفیار و ستوان تحسین حسینی راه آورد و ماحصل ماموریت باصطلاح \"حل معزل کردستان آقای چمران\" ! بودە است. آنان قربانی سیاست ظالمانەای شدند کە اینک تلاش میشود از قاتلانشان \"منصور حلاج\"به خورد مردم دادە شود!
فهم آقای حاتمیکیا از فاصلە عمیق درک و احساس این مردم با آنچە او مامور تولید و به فیلم درآوردنش میباشد بسیار بجا و حداقل اقرار و شهادت دادن بە این واقعیت تلخ خود نوعی اقرار به گناە محسوب میگردد.
از طرف دیگر چنین مردم والامقام و والانظری غیراز این چە میتوانستند بە آقای کیا بفهماننـد؟ مگر نە اینست کە اینان از دیرباز قربانی چنین اعمال و سیاستی میشوند کە عکسالعمل در مقابلە با آن مرگ و سکوت هم مرگبارتر برایشان بودە است؟!
در (دوریسان) روستای دیگری کە بستر مورد اشارە در ساختن قسمتی دیگر از فیلم میباشد بدون شک مردم زمزمە صدای (ملا ناصر سبحانی ) را در لابلای فیلمبرداری صحنەهای فیلم \"چ\" به وضوح میشنوند کە بدون واهمە از تصحیح اشتباە خود در پشتیبانی اولیە از رژیم میگوید، گفتاری کە پاسخ ولایت داعش مابانە جمهوری اسلامی همانا شکنجە، زندان، اعدام و دفن مخفیانە ناصر سبحانی در گورستان \"لعنت آباد\" قروه از ساختە، پرداختە و تولیدات همین نظامی است کە چمرانها بنا نهادند!!؟ منتقدان رژیم در جمهوری اسلامی حتی گورستانهایشان نیز تحقیرآمیز و جدای از دیگران میباشد! البتە در بسیاری موارد گورستان آنان هم مجهولالمسکن است از آن جملە گورستان ٥٩ جوان مهابادی کە هنوز هم خانوادەهای آنان سرگردان و حسرتمند درپی یافتن محل دفن فرزندانشان در نظام عدل الهی آقای خمینی و چمرانهای زاهد پیشەاش میباشند!
گویی آقای حاتمیکیا بە عمد و هدفمندانە نام روستاهای اطراف پاوە و ستایش مردمانشان را انتخاب نمودە است. او از خانقاە و وقار مردمش صحبت به میان میآورد واقعیتی انکارناپذیر زیرا مردم خانقاە مردمی معتقد، صوفی پیشە، سید بە معنی اخص و روستای آنان در طول زمانهای گذشتە محل بست و پناە افراد تحت فشار و تعقیب در پناە و بارگاە پیران صاحب نامش بودە است.
دراین مرحلە از کشتار جمهوری اسلامی بە شاهدی مردم پاوە و منطقە (خانقاە) یکی از سنگرهای بسیار دلسوز و وفادار بە نیروهای مقاومت کرد برابر یورش لشکریان جمهوری اسلامی به کردستان در هورامان بود. این مردم هرآنچە در توان داشتند در ارائە خدمات بە مدافعان حقوق مردم در کنار تلاش برای حل غیرمسلحانە درخواستهایشان بە فرزندان خود دریغ نورزیدند.
خانقاە در چهار کیلومتری شهر پاوە قرار گرفتە است.(صانع ژالە) دانشجوی به قتل رسیدە در تهران هنگام تظاهرات اعتراضی مردم علیە تقلب انتخاباتی سال ١٣٨٨ آقای احمدینژاد در این مکان مقدس پرورش یافتە بود . شهیـد ژالە همان کسی بود کە رژیم اسلامی بعد از به قتل رساندنش تلاش داشت ویرا بسیجی قلمداد و قتل او را بە مخالفان نسبت دهد این تلاش و عوام فریبی بیهودە به ثمر نرسید اما رژیم در تلاشی دیگر دست به دامن سینما برای وارونە جلوە دادن دیگر واقعیات آشکار و تلخی است تا در پناە آن بیرحمی و قساوت خونریزانە سیستم را در کردستان توجیە و شخصیتهای ذیربط در آفرینشی این چنینی را بدین وسیلە تبرئە و آب پاکی بر دستهای خونآلود آنان بریزد.
نگاهی گذرا بە قسمتی از محتوای فیلم \"چ\"
قسمت اعظمی از صحنەهای فیلم بینندە را بکرات با گفتە و فیلم شدەهایی مواجە میسازد کە در عمل هیچگاە نەتنها چنین نبودە بلکە متن با واقعیت ماجرا کاملا متفاوت و غیرواقعی پیادە شدە است!
در ابتدای فیلم با هدف آمادەسازی ذهن بینندە کارگردان و تهیەکنندگان متوسل به آفریدن محیطی آشفتە و مملو از بیبند و باری میشوند. بازار میوە و اسلحە فروشی و درگیری مردم و تیراندازی!؟
توضیحا باید گفت: هنگام شکلگیری اولیە رژیم اسلامی کە تشکیل سپاە پاسداران به عنوان بازوی مسلح از تلاشهای نخستین آن بود مصادف با اعزام تیم تشکیل سپاە در پاوە و متعاقبا اعزام کلاە قرمزها را درپی داشت، آن زمان در این شهر بازار میوە و اسلحە فروشی بدین مضمون کە در آغاز فیلم \"چ\" نشان دادە میشود وجود عینی نداشتە و این تصاویر ساختگی با سیمای واقعی آن زمان شهر کاملا بیگانە بودە و مصنوعی میباشد.
متعاقب نشان دادن بازار خیالی، متینگ مانندی با طرزی بسیار مسخرە از نظر فرم و حتی فرم لباس پوشیدنهای بسیار نامنظم و بهم ریختە (در ظاهر پوشش کردی)، شعارهایی از طرف مردم سردادە میشود کە هیچگاە در تاریخ این منطقە تاکنون از طرف هیچ حزب و گروهی در هیچ شهری از کردستان ـ ایران بر زبان راندە نشدەاند. از آن جملە در متینگ کزایی گفتە میشود \"ما استقلال میخواهیم\"، سرود هێزی گەل سردادە میشود و…
ورود هلیکوپتر نظامی بر فراز چنین منطقە آشفتەای کە از هوا مردم بیشماری را درحال سرگردانی و در هم لولیدن از طرفی و از طرف دیگر جادەای با پیچ و خمهای بسیار کە مملو از مردم به اصطلاح درحال حرکت به شهر نشان دادە میشود! این صحنەسازیها عاری از حقیقت و تنها زمینەساز توجیە اهدافی باید باشد کە ذهن بینندە را آمادە ماجراهای بعدی وسیعا آگراندیسمان شدە بنماید!
در محیطی ناشناختە کودکی بر روی زمین در حال تکان دادن پرچم ایران به علامت محل فرود توجە سرنشینان هلیکوپتر را جلب میکند!! چنین پردەای از فیلم ساختە و پرداختە فیلمنامە نویس آقای حاتمیکیا برای تاکید بر ایرانی بودن عرصە کارزار و دفاع بعدی آنان از طرفداران ایران کە توسط غیر خودیها تهدید بە تجزیە شدەاست!! بیش نیست. خوانندە گرامی نیک مطلع است پس از ٣٥ سال از عمر جمهوری اسلامی بهانە عمدە کشتار مردم کرد در کردستان بر روی این تم و اتهام مداخلات خارجیان با کمک عوامل داخلی (تجزیە طلبان )، دور میزند غافل از اینکە اگر هم چنین میبود لشکرکشی و قتلعام و تهدید مردم راە بجایی نخواهد برد.
همانطورکە شاهد هستیم در این فاصلە تعداد قابل توجهی کشور نوبنیاد به صرف داشتن زبان مجزا، نژاد و یا عدم رعایت همزیستی مسالمتآمیز و حقوق انسانی آنان از جانب قدرتهای زورگوی مرکزی تشکیل شدە است . نمونە زندە و درحال شکلگیری اوکراین، کاتالونیا (اسپانیا) و... میباشد.
با فراهم نمودن این ضمینە عینی و ذهنی در بینندە فیلــم، پیادە شدگان هلیکوپتر از راهی بطرف محل استقرار نیروهایشان رهسپار میشوند کە با موقعیت آن دو محل بنامهای ( پاسگاە ژاندارمری قسمت نسبتا جنوبی غربی خارج از شهر بطرف نوسود و ساختمان قبلی ساواک در نزدیکیهای غرب شهر در آن زمان کە اینک بە کومیتە نامگذاری شدە بود)، هیچگونە خوانایی ندارد.
صحنەسازیهای غیرواقعی
صحنەای مملو از ناهمگونی در گفتار و عمل!!
برسر راە تیم حیوان بارکشی باباری سنگین افتادە در گودالی دست و پازنان در تلاش نجات خویش است. نادر یکی از محافظان آقای چمران بلافاصلە دست بە اسلحە کمری خود بردە و آمادە شلیک بە حیوان میگردد!
چمران بە او میگوید \"اگر تو خلقش کردی بکش . نادر در جواب ؛ قاطر مردنیە دارە زجر میکشە، میخوام خلاصش کنم دکتر گناە دارد . چمران ؛ خوب نجاتش بدە و در ادامە چمران؛ کشتن کارمانیست نادرجان\"
نتیجە اینکە بدون هیچگونە کمکی بە حیوان اسیر در زیر بار سنگین فرماندە نیروی زمینی تیمسار فلاحیان، \"عابد و عارف و نجاتدهندە مظلومان!\"، آقای چمران و همراهانشان بیخیال بعداز تبادل گفتەهای فوق آسودە براە خویش ادامە میدهند. راهی کە در طول آن پس از ٣٥سال نەتنها باری از دوش مردم بر نداشت بلکە ابعاد مصیبت بارتر آن فرامرزی شد!؟
در فیلم چمران و همراهان از محلی مسکونی در معیت کسی از ساکنان عبور مینمایند . شخصی از پنجرە خانەاش با تلفظ جملاتی درهم آمیختە از کردی و فارسی روی بە همراە بومی آنان بر سر او با اعتراض داد میکشد؛ \"اینها کی هستند دنبال خودت راە انداختەای ؟\" و بدین صورت مخالفت عمومی را با حضور غریبەها بیان مینماید. فرد همراە در جواب میگوید؛ \" اینها مهمان هستند\". فرد ساکن در خانە دوبارە با اعتراض و لفظ تحقیرآمیـز شدیدتری بە او پاسخ میدهد؛ \" خجالت بکش چرچی اکنون چە وقت مهمان راە دادن است؟ \".
نمایش این تکە از فیلم به هر دلیلی کە از نظر کارگردان گنجانیدە شدە باشد بیانگر واقعیت مخالف بودن مردم با ورود غریبەها (نیروهای رژیم ) میباشد.
نە تنها در این مکالمە کوتاە بلکە در سرتاسر گفتگوی مردم بومی کرد تلاش فیلم نامە و کارگردانان بر این بودە است زبان کردی مردم را درهم آمیختە ترکیبی بسیار کمدی و توهینآمیز از زبان مردم کرد با آمیختەای کمدی از زبان فارسی ارائە دهند. سیاستی کە بعدها در تلویزیون و رادیو و فرمانهای مسئولین رژیم علاوە بر شدت بخشیدن بە ممنوعیت آموزش رسمی زبان کردی در خدمت بە انهدام فرهنگ اصیل کردی رسمیت بیشتر یافت!!. *١*
پس از ورود تازە واردین حکومتی بە مرکز استقرار پاسداران رئیس آنان اصغر وصالی با افتخار چمران را از چریکهای لبنان، مدافع شیعیان [ علیە سنیها]، و جنگجو علیە اسرائیل معرفی میکند. موضوعی کە با هدف فیلم در معرفی انسان و عارف مابی و مخالفت وی با جنگ آفرینی مغایرت کامل دارد. او بدین گونە از آقای چمران تمجید بعمل میآورد.
\"سرباز اسلام ، کهنە چریک محرومان لبنان، افتخار ایران الهی کە فاتح این بحران\"!!!
آقای وصالی همان پاسداری است کە از روز ورود به پاوە به کمک همراهانش برای شروع درگیری با طراحان تحصن قوری قلعە و متقاضیان رسیدگی بە خواستەهای سیاسی آنان*٢* سر از پا نمیشناخت! در فیلم نیز حرکات و گفتەهای او حکایت از جنگ و ستیز بدون مرز و مطابقت با گذشتەاش دارد.
بدنبال بحث و جدل وصالی با به اصطلاح مهمانان در مورد کمتوجهی مسئولین بە جنگ و سرزنش تیمسار فلاحی و ارتش برای عدم آمادگی و شرکت فعال آنان در لشکرکشی بە پاوە، چمران بطرف پنجرە و تماشای نمای شهر میرود. وی با خود زمزمە میکند کە شهر چقدر شبیە لبنان و روزهای سختی بودە کە آنجا هم در محاصرە ماندە است. [ پس میتوان گفت او در اندیشە خلق لبنان دیگری است].
اسارت تعدادی از قشر جوان، معلمین و کارمندان بیدفاع ادارات شهر همراە باضرب و جرح و رفتار بسیار خشن با آنان به عنوان زندانیان همکار و اعضای حزب دمکرات قسمت دیگر در ادامە فیلم است. بهرەبرداری چمران طی ملاقات کوتاە و شنیدن گفتەهای بسیار نترسانە و بدون واهمە اسیر شدگان زخمی و خونآلود در اثر رفتار پاسداران با طرح درخواست از معلم بومی و اسیر گشتە شهر برای برقراری ارتباط با مخالفین [ حزب دمکرات کردستان ایران] در جبهە مقابل پاسداران.
بر خورد با زندانیان پیش پردە نمایش روش حکومت اسلامی در سالهای بعد و رسواییهایی کە در کهریزکها برملا گشت. درخواست واسطەگری مذاکرە آقای چمران از معلم زندانی شدە . اساسا چیزی بنام مذاکرە کە همانا خرید وقت و تنیدن دام برای از بین بردن طرف مقابل نە حل مسائل جاری و مورد مناقشە است نە در آن زمان بلکە در طول بعدی عمر رژیم همیشە بعنوان دامی برای از بین بردن طرف مقابل بودە است. نمونە ترور دکتر قاسملو و همراهان در پای میز\"مذاکره\" در وین ـ اتریش.
شدت گیری جنگ در اطراف بیمارستان، جدل کوتاە (هانا) همسر جاش زخمی سیروان با چمران بخش دیگری از فیلـم میباشد. سیروان (مزدور محلی) کە زخمی شدە است نقل میکند حملات و گلولە باران پیشمرگان مثل باران شدید است. همسر وی (هانا) کە برادران بیدفاعش در زندان اسیراند در جواب میگوید جواب گلولە گلولە است وقتی شما آنان را گلولە باران میکنید پس طرف مقابل هم پاسخ میدهد. همزمان درخواست اعزام نیروی داوطلب برای مقابلە با پیشمرگان از تعداد اندک نیروی باقیماندە مطرح میگردد. اما هانا با تکرار لفظ داوطلب! داوطلب! تصمیم آنان را بە باد انتقاد بیمحابا میگیرد.
در بخشی دیگر از فیلم با استفادە از بلندگو در شب صدای تحقیر و توهینآمیزی با گویش کردی مردم کرمانشاە از آن سوی بطرف ساکنان پاوە حاکی از اینکە بزودی وارد شهر شدە با زنان و مردان چنین و چنان خواهند نمود پخش میگردد . چراو بچە دلیل از این گویش کە موضوعیتی با جنگ رژیم اسلامی در پاوە ندارد استفادە شدە؟ بااحتمال قریب بە یقین اهداف پشت پردە فیلمسازان در ایجاد دشمنی و گسترش دادن سیاست تفرقە منطقەای بین مردم عطف بە سوابق موجود با هدف بهرەبرداری میتواند در آن نهفتە باشد!
توضیحا\" بدون پردەپوشی میشود اذعان نمود هنگام محاصرە شهر نە از طریق بلندگو بلکە با فریاد هشدارهای غیراخلاقی در مواردی از طرف عوامل معلومالحال و شناختە شدە مقابل اهالی شهر در کمال بیادبی بیان گردید. اگر چنین گفتەهایی را حمل بر رجزخوانی و جنگ روانی توصیف ننمائیم این گفتار بزرگنمایی شدە عمدی توسط کارگردان فیلم را میتوان بە تعداد انگشت شماری نسبت داد کە برای مردم شهر شناختە شدە میباشند.
یکی از این افراد احتمالا با تحریکاتی کە سرچشمە آن کاملا روشن نیست در داخل شهر قصد ماجراجویی با یکی از ساکنان از خود بروز دادە این مسئلە به صورت موضعگیری تعدادی با هدف انتقامگیری عشایری در حد فاصل جادە پاوە و کرمانشاە و ایجاد راەبندان خودنمایی بیشتری میکند. جوانان آگاە و انقلابی پاوە با اطلاع از موضوع تلاش بە پادرمیانی نمودە و قضیە را بطرف طرح خواستەهای سیاسی و اجتماعی تلنبارشدە مردم از رژیم جدید سوق میدهند. اما پاسداران قبلا اعزام شدە به پاوە کە حل معضل داخلی مردم را به نفع خویش ندانستە و همزمان باطرح مسائلی طرف میشوند کە بودن آنان را در منطقە بر نمیتابد شروع بە استخدام مزدور و فرصتطلبان و پس ماندەهای رژیم قبلی کە آنان نیز موقعیت خود را در خطر میبینند نمودە و تلاش بر تقسیم مردم و ایجاد دودستگی گسترش دادە میشود . در نتیجە رژیم نەتنها بە خواستەهای متحصنین سیاسی در محل (قوری قلعە) تن در نمیدهد بلکە بە وعدەهای اولیە نیز پشت پا زدە و زمینە درگیری و تسلط بر منطقە را عملا افزایش میدهد* ٥*
در هر حال برعکس تلاش فیلمسازان نمیتوان تحت هیچ شرایطی نە زمینە عملی شدن بزرگنماییهای فیلم و نە عمومیت بخشیدن بدان را خارج از رجز خوانی و تحریکات هدفمند تصور کرد. این واقعیت در جریان گذشت چند دهە از وقوع آن عملا باثبات رسید کە مردم منطقە بخصوص آنانی کە به مردم توهین روا داشتند اکنون در شهر و اطراف آن ساکن و در واقع بخشی از آنان از همکاران رژیم محصوب میشوند؟! کلیە آنانی کە از موقعیت جغرافیایی شهر پاوە اطلاع دارند و آن زمان در آنجا حضور داشتەاند میدانند ظرف مدت یک هفته درگیری علیرغم تسلط کامل پیشمرگان بر کلیە بلندیهای مشرف بر شهر و در تیررس آنان بودن مردم ساکن در داخل شهر احدی در این شهر کشتە نشد. هرچند تیراندازی بطرف شهر برای ایجاد رعب روزانە ادامە داشت. البتە عصبیت مردم عادی از وضع پیش آمدە در آن زمان فرصت درک چنین مسائلی را محدود نمودە بود.
آنانی کە با هدف گل آلود کردن واقعیات کوشش وافرداشتند چنین بیاخلاقیهایی را بە پیشمرگان منتصب نمایند بایستی رفتار با زندانیان موجود در فیلم از طرفی و رفتار مدافعان اسلام در زندانهای رجایی شهر(کرج)، اوین (تهران)، (دیزل آباد ) کرمانشاە، سنندج و اورمیە و مهاباد و … را برای چند لحظە بخاطر بیاورند.
خوشبختانە چند ماهی نگذشت کە ماهیت این عوامل با توجە بە پیوستن آنان بە عوامل اصلی پشت پردە در عراق و شروع بە آدمربایی هم شیوە جمهوری اسلامی همانند آنچە روزانە اکنون نیز در خیابان، منزل مسکونی، روستا و مزارع شهرها برای همگان آشکار گردید. اینان همانهایی بودند کە هریک به شکلی سر از ارتباط با رژیم و در مواردی مزدوری بدر آوردند. هنوز هم کم نیستند افرادی کە از روی ناآگاهی یا تحریکات هدفمند کوشش دارند مردمان شریفی را کە در آن زمان مورد اتهام جمعی بعنوان (ایناخی) قرار دادە شدند از آن دستە انگشت شمار کە وسیلە پیادەشدن برنامەهای دشمنان گشتند از هم تفکیک نمایند.
ملاقات آقای چمران با شخص مجهولی بنام \" دکتر عنایتی \" به اصطلاح مسئول دمکراتها!!!!
ملاقات دروغین آقای چمران با کسی به اسم دکتر (عنایتی) کە ابدا وجود خارجی نداشتە جزء تلاش بیسرانجامی به حساب میآید تا به هر صورت بینندە فیلم را قانع نمایند حرکت انقلابی و طرح خواستەهای آنان وابستە بە آمریکا، مارکسیستی( بزعم رژیم ضد دین)!، ناشی از عقدە شکست شخصی رهبر آن در مقابل چمران در آمریکا حین مبارزە با رژیم قبلی بودە بنا بر این مبارزە مردم کرد از محتوای حقوقی و پشتتیبانی مردم بیبهرە و نامشروع شمردە میشود!!
در این ملاقات واهی و ذهنی کارگردان گاهی دکتر عنایتی آشنا و همرزم قدیمی خود را مارکسیست، (( اونوقتها چپ بودی . هنوز هم مارکسیستی؟ چمران بە دکتر عنایتی)) . گاهی هم چمران مسئول فرضی دمکراتها را آمریکایی و خوشگذران! ((من و تو بهشت آمریکا را ترک کردیم . ـ عنایتی بە چمران)) و گاهی شکست خوردە و عقدەای مقابل خویش مینمایاند . هرچند دکتر عنایتی موهوم نیز چند جملە سرشار از واقعیت سیاست ضد مردمی حکام ایران و اتهامات تکراری آنان را برابر با خواستههای تاریخی کردستانیان بر زبان میارند اما تلاش چمران در این ملاقات واهی نشاندادن مخالفت و مبارزە مردم کوردستان، تاکید بر ایران محوری فرمانروایانە بدون نشاندادن کمترین رغبت و شایان توجە قرار دادن خواستهای مطرح شدە آنان علاوە بر برجستە وانمود کردن نقش رهبانی خویش در مخالفت و بروز خشونت و قهر به هر دلیلی به نمایش گذاشتە میشود.
در بخش دیگر فیلم و در راستای اهداف فوق در موقعیتی کە پاسداران توان مقابلە با پیشمرگان را از دست دادە و ساختمان بیمارستان تبدیل بە سنگر دفاعی بە بهانە حفاظت از زخمیها ساختەاند چمران میگوید: \"بیمارستان منطقە بیطرفیە\" .
حداقل مردم منطقە میدانند بیمارستان پاوە به صورت سنگر دفاعی پاسداران اعزامی و دیگرانی درآوردە شد کە با آنان به هر دلیل همکاری میکردند.
اول اینکە این محل در ابتدای ورودی شهر حدفاصل محلات مسکونی خارج از شهر بطرف دهکدە (دوریسان) مسیر منتهی بە جادە کرمانشاە - پاوە کە تحصن طراحان خواستەهای سیاسی در این مسیر به نام (قوری قلعە) قرار داشت.
در آن ایام صرفنظر از شهر پاوە کە باهدف دوری گزیدن از تلاقی و برخورد با نیروهای رژیم از طرف نیروهای کرد تخلیە شد مجموع دیگر نقاط منطقە در کنترل نیروهای بومی کرد مخالف زورگویی و عدم توجە بە خواستهای سیاسی آنان قرار داشت.
بدین ترتیب ارتفاعات مشرف بە بیمارستان نیز در اختیار نیروهای کرد قرار داشت. پاسداران هنگامی کە از توان پیشروی بطرف سنگر نیروهای کرد عاجز و تلاش آنان منجر بە شکست گشت بیمارستان را کە از نظر استحکامی نیز مناسب برای دفاع تشخیص دادە شد بە آخرین سنگر مقابلە با پیشمرگان ساختند.
پس از شکست و عقبنشینی نیروهای اعزامی تهران از بیمارستان کردها بخشی از پزشکان بیمارستان را برای مداوای زخمیهای خویش باخود بردە و بقیە را آزاد گذاشتند. البتە آن عدە از پزشک و یا دیگر افراد را نیز پس از مدت کوتاهی با کمال احترام رها ساختند . بدیهی است در اینگونە موارد فرصتطلبان بخصوص آنانی که دلی در گرو خواستهای برحق مردم نداشتە و در اندیشە گرفتن ماهی از آب گلآلود هستند از فرصت استفادە کردە دست بە چپاول و غارت میزنند.
البتە نباید فراموش کرد چنین افرادی محتملا از جانب دشمنان ملت در حال مبارزە نیز هدایت و پشتیبانی شدە باشند. تابدین ترتیب بهانەای مبنی بر ناصالح بودن مسیر مبارزە و عدم شایستگی رهبران مبارز را بە مردم القاء نمایند.
قابل ذکر است در این محل دومین و آخرین فرد بومی طی درگیریهای چند روز متوالی به قتل رسید . فرد مزبور (آقای غنی باباخاص) مستخدم آموزش و پرورش در واقع هیچ شناختی از جنگ و حتی استفادە از طرز بکارگیری اسلحە و خصوصیات جنگجویی نداشتە و فرد سادە لوحی به نظر میامد وی بیشتر برای کمک بە نجات حسابدار بیمارستان کە برادر همسرش بود بدان جا رهسپار میشود، نامبردە از بخت بد در دام آن عدە از نیروهای خارج از شهر کە خصومت دیرین عشایری با ساکنان شهر داشتند گرفتار میشود. تعداد کمی از این افراد محتملا همانطور کە بعدها آقای جلیل گادانی از سران حزب دمکرات کردستان در کتاب پنجاە سال مبارزە( پەنجا ساڵ خەبات)، اشارە مینماید محتملا از عوامل حکومت بعث عراق یا دیگر ایادی آنان بودە باشند.
گویا کسی از دستە نامبردە بنام (خالو یارە)، شناختە شدە بە یارە ایناخی آقای باباخاص را در محوطە بیمارستان به قتل میرساند. سالها بعد فرد مزبور خود را طبق قرار و احتمالا طی همکاریهایی کە با جمهوری اسلامی داشتە است بە نیروهای رژیم در پاوە تسلیم مینماید. اطلاعات اسلامی بروال رژیمهای قبلی باهدف عمیقتر کردن اختلافات داخلی شخص تسلیم شدە را در مراسمی بدور از رعایت حقوق اولیە هر متهمی برای استفادە از امکانات دفاعی و محاکمە در دادگاهی بیطرف بە خانوادە مقتول سپردە و درمیدان شهر اورا بدار اعدام میآویزند.
عدم رعایت اصول دادرسی در جمهوری اسلامی و محرومیت متهمان از توان دفاع توسط وکلای مجرب همیشە سبب پایمال شدن حقوق متهمین و دربسیاری از موارد از جملە اتهامات علیە(خالو یارە) عدم روشن شدن اصل قصیە و صحت وسقم آن را برای همیشە ناممکن ساختە است. در اینجا بایستە است اشارە شود فرد مزبور پس از پایان درگیریهای اولیە و چندروزە پاوە در عراق مستقلا با مامورین بعثی ارتبآط برقرار نمودە و گروە منتصب بە خویش را تشکیل میدهد.
بطور کلی میتوان گفت انگیزە اصلی بروز اختلاف و بالاگرفتن تشنجات تا مرحلە روبروییهای بیشتر از آن جملە تهدیدات و رشد خصومت بین مردم در این برهە کشتە شدن آقای سالار جاف نمایندە قبلی مجلس شورای ملی در روزهای آخر حکومت پهلوی برمیگشت.*٢*
\"اینجا سرزمین من است\"!
در جایی از فیلم آقای چمران میگوید \"اینجا سرزمین من است\"! جا دارد از تهیەکنندگان و کارگردان فیلم سوال شود ؛ با کدام منطق عارفانە و انسان محور فرماندەای با خشونت و ستیز ساکنان سرزمین خود را بە بهانە طرح خواستەهای بسیار ابتدایی کە همانا برداشتن ستم و رنج محرومیت از دوش آنان است قتلعام و با افتخار بە این سرزمین لشکرکشی و فتوای جهاد علیە ساکنانش دادە میشود؟
از جانب دیگر برای درک بیشتر ادعای خارج از محتوای ایشان میتوان طبق شواهد موجود تاریخ این لشکرکشی اشارە نمود چە آنانی کە در آن موقعیت بنام مردم پاوە در کنار آقای چمران، فلاحیان و ابوشریف (فرماندەسپاە ) اسلحە بدست گرفتند تا بزعم خود از انتقامجویی احتمالی آن دستە از آشوبطلبان علیە مردم شهر کە ترس از عدم کنترل نیروهای کم تجربە سیاسی کرد بر آنان میتوانست مسالەساز باشد و چە آن دستە از جوانان شهر کە در طرف مقابل تلاش ورود بشهر را داشتند کسی از طرفین مورد اصابت گلولە تفنگ دیگری قرار نگرفت.
دلیل مشخص این ادعا اینست کە ظرف مدت یک هفتە جنگ و محاصرە شهر علاوە بر تنها مورد بیمارستان( قتل غنی باباخاص) و دومین مورد کە خارج از جبهە درگیری و هویت گروە یا فرد تیرانداز بوی نامحرض ماند احد دیگری از مردم بومی به قتل نرسید. این در حالی حائز توجە و دقت بر گفتە آقای چمران را میطلبد کە از مجموع حدود ١٨٠ پاسدار اعزامی (دستمال قرمزها)از تهران و اصفهان بیش از ١٥٠ نفر از آنان کشتە یا زخمی شدند
حدود ٣٥ سال از یورش جمهوری اسلامی به کردستان طی فرمان \" امام خمینی\" میگذرد . یادآوری روزهای دردناک علیرغم انگیزە آن تحت هر عنوانی برای آنانی کە حداقل امیدی بە همزیستی مسالمتآمیز ملتهای ساکن ایران در آیندە را مدنـظر دارند کمـترین نتیجە مثبت ببار نخواهد آورد اگر با واقع بینی و بدور از پردەپوشی در راستای چارەجویی مشکلات عدیدە سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… در این زمینە را دربر نگیرد.
از آن جملە پرداختن و مرور دوبارە جمهوری اسلامی بە رویداد مهمی کە بستر آن شهر پاوە در استان کرمانشاە مرداد ماە سال ١٣٥٨ میباشد نگارندە این مطلب را ناچارا و بدلیل درهم آمیختن، خلق آشفتگی، تلاش در ایجاد انحراف و واژگونە نشان دادن و لوث بیشتر حقایق مرا بر آن داشت، اشاراتی هر چند مختصر بە موضوع بمثابە شاهدی بر آن وقایع داشتە باشم .
اینجانب صرفنظر از اینکە خود از اهالی شهر نامبردە ( پاوە) بودە در بحبوحە شروع انقلاب علـیە رژیم شاهنشاهی سابق نیز از فعالین شهر و در مقطع ذکر شدە برای مدتی نیز عضو منتخب شورای انقلابی شهر و همچنین فعال در ردیف جریانهای سیاسی و به همین دلیل در ارتباط با مهرەهای اعزامی از مرکز در اوایل گسترش تنشهای سیاسی با تهران و قبل از شروع عملی درگیریها و تهاجمات مسلحانە طرفین (تهران و کردستان) بودەام.
لذا از آنجائیکە خود و خانوادەام همگام با بسیاری دیگر از همشهریانم در واقع قربانی این گونه سیاستها شدهایم خواستە و ناخواستە دور و نزدیک خود ناظر بر بیشتر رویدادهایی بودەایم کە بر این بخش از کردستان گذشتە است.
بنا بر این عکسالعمل روشنگرانە در این مورد نە از روی اطلاعات، گفتە و شنیدەهای جانبی بلکە بعنوان شاهدی بر بسیاری از رویدادها از نزدیک بیان میگردد. اما قبل از وارد شدن بە اصل موضوع اشارە مختصری بە شهادتنامە کارگردان فـیلم \"چ\" آقای ابراهیم حاتمیکیا در رد اولیە تلاش نامبردە برای وارونە نشان دادن حقایق و رویدادهای تحمیلی بر کردستان ضروری بنظر میرسد.
١٥/٨/٢٠١٢ آقای حاتمیکـیا مطلب کوتاهی در سایت فیلم \"چ\" قبل از اکران فیلم درفوریە ٢٠١٤ با عنوان \" آخرین روزها در پاوە\" بدین مضمون نگاشتەاند.
\"این روزها آخرین پلانهای فیلم شهید چمران را در شهر پاوە فیلمبرداری میکنم. شهادت میدهم کە مردم پاوە، خانقاە، دوریسان و نســمە را مردمی بسیار مهربان، صبور و به معنی واقعی مظلوم دیدم . شهادت میدهم کە در طول تجربە فیلمسازی مردمی را تا بە این حد صبور، با وقار و والا نظر ندیدە بودم . میدانم و میدانند کە بههرحال حاتمیکیا کارگردان مرکزنشین است او آمدە از واقعەای بگوید کە میتواند با درک و احساس این مردم زجر کشیدە فاصلە داشتە باشد. ولی صبورانە تحملم کردند. \"
آقای حاتمیکیا بهحق اشارەای معنی دارو منطبق با واقعیتی را بیان داشتە کە در طول مدت اقامت خود در رفتار و حرکات حساب شدە مردم با اشارات و ایماهای کافی در بروز آنچە بر آنان گذشتە و میگذرد موج میزدە است . او آنجا رفتە است تا از واقعەای بگوید کە میتواند با درک و احساس این مردم زجر کشیدە فاصلە داشتە باشد، ولی صبورانە تحمل کردند. اقرار این چنین آنقدر گویا میتواند باشد کە گفتە \"المامور و لمعذور\" در رسالت قهرمانسازی ویرا توجیە نماید.
تحمل صبورانە این مردم برای مثال در روستای مورد اشارە ایشان (نسـمە) کە فقط در یک خانوادە و به شهادت رسیدن سە جوان به نامهای لطیف، صفیار و ستوان تحسین حسینی راه آورد و ماحصل ماموریت باصطلاح \"حل معزل کردستان آقای چمران\" ! بودە است. آنان قربانی سیاست ظالمانەای شدند کە اینک تلاش میشود از قاتلانشان \"منصور حلاج\"به خورد مردم دادە شود!
فهم آقای حاتمیکیا از فاصلە عمیق درک و احساس این مردم با آنچە او مامور تولید و به فیلم درآوردنش میباشد بسیار بجا و حداقل اقرار و شهادت دادن بە این واقعیت تلخ خود نوعی اقرار به گناە محسوب میگردد.
از طرف دیگر چنین مردم والامقام و والانظری غیراز این چە میتوانستند بە آقای کیا بفهماننـد؟ مگر نە اینست کە اینان از دیرباز قربانی چنین اعمال و سیاستی میشوند کە عکسالعمل در مقابلە با آن مرگ و سکوت هم مرگبارتر برایشان بودە است؟!
در (دوریسان) روستای دیگری کە بستر مورد اشارە در ساختن قسمتی دیگر از فیلم میباشد بدون شک مردم زمزمە صدای (ملا ناصر سبحانی ) را در لابلای فیلمبرداری صحنەهای فیلم \"چ\" به وضوح میشنوند کە بدون واهمە از تصحیح اشتباە خود در پشتیبانی اولیە از رژیم میگوید، گفتاری کە پاسخ ولایت داعش مابانە جمهوری اسلامی همانا شکنجە، زندان، اعدام و دفن مخفیانە ناصر سبحانی در گورستان \"لعنت آباد\" قروه از ساختە، پرداختە و تولیدات همین نظامی است کە چمرانها بنا نهادند!!؟ منتقدان رژیم در جمهوری اسلامی حتی گورستانهایشان نیز تحقیرآمیز و جدای از دیگران میباشد! البتە در بسیاری موارد گورستان آنان هم مجهولالمسکن است از آن جملە گورستان ٥٩ جوان مهابادی کە هنوز هم خانوادەهای آنان سرگردان و حسرتمند درپی یافتن محل دفن فرزندانشان در نظام عدل الهی آقای خمینی و چمرانهای زاهد پیشەاش میباشند!
گویی آقای حاتمیکیا بە عمد و هدفمندانە نام روستاهای اطراف پاوە و ستایش مردمانشان را انتخاب نمودە است. او از خانقاە و وقار مردمش صحبت به میان میآورد واقعیتی انکارناپذیر زیرا مردم خانقاە مردمی معتقد، صوفی پیشە، سید بە معنی اخص و روستای آنان در طول زمانهای گذشتە محل بست و پناە افراد تحت فشار و تعقیب در پناە و بارگاە پیران صاحب نامش بودە است.
دراین مرحلە از کشتار جمهوری اسلامی بە شاهدی مردم پاوە و منطقە (خانقاە) یکی از سنگرهای بسیار دلسوز و وفادار بە نیروهای مقاومت کرد برابر یورش لشکریان جمهوری اسلامی به کردستان در هورامان بود. این مردم هرآنچە در توان داشتند در ارائە خدمات بە مدافعان حقوق مردم در کنار تلاش برای حل غیرمسلحانە درخواستهایشان بە فرزندان خود دریغ نورزیدند.
خانقاە در چهار کیلومتری شهر پاوە قرار گرفتە است.(صانع ژالە) دانشجوی به قتل رسیدە در تهران هنگام تظاهرات اعتراضی مردم علیە تقلب انتخاباتی سال ١٣٨٨ آقای احمدینژاد در این مکان مقدس پرورش یافتە بود . شهیـد ژالە همان کسی بود کە رژیم اسلامی بعد از به قتل رساندنش تلاش داشت ویرا بسیجی قلمداد و قتل او را بە مخالفان نسبت دهد این تلاش و عوام فریبی بیهودە به ثمر نرسید اما رژیم در تلاشی دیگر دست به دامن سینما برای وارونە جلوە دادن دیگر واقعیات آشکار و تلخی است تا در پناە آن بیرحمی و قساوت خونریزانە سیستم را در کردستان توجیە و شخصیتهای ذیربط در آفرینشی این چنینی را بدین وسیلە تبرئە و آب پاکی بر دستهای خونآلود آنان بریزد.
نگاهی گذرا بە قسمتی از محتوای فیلم \"چ\"
قسمت اعظمی از صحنەهای فیلم بینندە را بکرات با گفتە و فیلم شدەهایی مواجە میسازد کە در عمل هیچگاە نەتنها چنین نبودە بلکە متن با واقعیت ماجرا کاملا متفاوت و غیرواقعی پیادە شدە است!
در ابتدای فیلم با هدف آمادەسازی ذهن بینندە کارگردان و تهیەکنندگان متوسل به آفریدن محیطی آشفتە و مملو از بیبند و باری میشوند. بازار میوە و اسلحە فروشی و درگیری مردم و تیراندازی!؟
توضیحا باید گفت: هنگام شکلگیری اولیە رژیم اسلامی کە تشکیل سپاە پاسداران به عنوان بازوی مسلح از تلاشهای نخستین آن بود مصادف با اعزام تیم تشکیل سپاە در پاوە و متعاقبا اعزام کلاە قرمزها را درپی داشت، آن زمان در این شهر بازار میوە و اسلحە فروشی بدین مضمون کە در آغاز فیلم \"چ\" نشان دادە میشود وجود عینی نداشتە و این تصاویر ساختگی با سیمای واقعی آن زمان شهر کاملا بیگانە بودە و مصنوعی میباشد.
متعاقب نشان دادن بازار خیالی، متینگ مانندی با طرزی بسیار مسخرە از نظر فرم و حتی فرم لباس پوشیدنهای بسیار نامنظم و بهم ریختە (در ظاهر پوشش کردی)، شعارهایی از طرف مردم سردادە میشود کە هیچگاە در تاریخ این منطقە تاکنون از طرف هیچ حزب و گروهی در هیچ شهری از کردستان ـ ایران بر زبان راندە نشدەاند. از آن جملە در متینگ کزایی گفتە میشود \"ما استقلال میخواهیم\"، سرود هێزی گەل سردادە میشود و…
ورود هلیکوپتر نظامی بر فراز چنین منطقە آشفتەای کە از هوا مردم بیشماری را درحال سرگردانی و در هم لولیدن از طرفی و از طرف دیگر جادەای با پیچ و خمهای بسیار کە مملو از مردم به اصطلاح درحال حرکت به شهر نشان دادە میشود! این صحنەسازیها عاری از حقیقت و تنها زمینەساز توجیە اهدافی باید باشد کە ذهن بینندە را آمادە ماجراهای بعدی وسیعا آگراندیسمان شدە بنماید!
در محیطی ناشناختە کودکی بر روی زمین در حال تکان دادن پرچم ایران به علامت محل فرود توجە سرنشینان هلیکوپتر را جلب میکند!! چنین پردەای از فیلم ساختە و پرداختە فیلمنامە نویس آقای حاتمیکیا برای تاکید بر ایرانی بودن عرصە کارزار و دفاع بعدی آنان از طرفداران ایران کە توسط غیر خودیها تهدید بە تجزیە شدەاست!! بیش نیست. خوانندە گرامی نیک مطلع است پس از ٣٥ سال از عمر جمهوری اسلامی بهانە عمدە کشتار مردم کرد در کردستان بر روی این تم و اتهام مداخلات خارجیان با کمک عوامل داخلی (تجزیە طلبان )، دور میزند غافل از اینکە اگر هم چنین میبود لشکرکشی و قتلعام و تهدید مردم راە بجایی نخواهد برد.
همانطورکە شاهد هستیم در این فاصلە تعداد قابل توجهی کشور نوبنیاد به صرف داشتن زبان مجزا، نژاد و یا عدم رعایت همزیستی مسالمتآمیز و حقوق انسانی آنان از جانب قدرتهای زورگوی مرکزی تشکیل شدە است . نمونە زندە و درحال شکلگیری اوکراین، کاتالونیا (اسپانیا) و... میباشد.
با فراهم نمودن این ضمینە عینی و ذهنی در بینندە فیلــم، پیادە شدگان هلیکوپتر از راهی بطرف محل استقرار نیروهایشان رهسپار میشوند کە با موقعیت آن دو محل بنامهای ( پاسگاە ژاندارمری قسمت نسبتا جنوبی غربی خارج از شهر بطرف نوسود و ساختمان قبلی ساواک در نزدیکیهای غرب شهر در آن زمان کە اینک بە کومیتە نامگذاری شدە بود)، هیچگونە خوانایی ندارد.
صحنەسازیهای غیرواقعی
صحنەای مملو از ناهمگونی در گفتار و عمل!!
برسر راە تیم حیوان بارکشی باباری سنگین افتادە در گودالی دست و پازنان در تلاش نجات خویش است. نادر یکی از محافظان آقای چمران بلافاصلە دست بە اسلحە کمری خود بردە و آمادە شلیک بە حیوان میگردد!
چمران بە او میگوید \"اگر تو خلقش کردی بکش . نادر در جواب ؛ قاطر مردنیە دارە زجر میکشە، میخوام خلاصش کنم دکتر گناە دارد . چمران ؛ خوب نجاتش بدە و در ادامە چمران؛ کشتن کارمانیست نادرجان\"
نتیجە اینکە بدون هیچگونە کمکی بە حیوان اسیر در زیر بار سنگین فرماندە نیروی زمینی تیمسار فلاحیان، \"عابد و عارف و نجاتدهندە مظلومان!\"، آقای چمران و همراهانشان بیخیال بعداز تبادل گفتەهای فوق آسودە براە خویش ادامە میدهند. راهی کە در طول آن پس از ٣٥سال نەتنها باری از دوش مردم بر نداشت بلکە ابعاد مصیبت بارتر آن فرامرزی شد!؟
در فیلم چمران و همراهان از محلی مسکونی در معیت کسی از ساکنان عبور مینمایند . شخصی از پنجرە خانەاش با تلفظ جملاتی درهم آمیختە از کردی و فارسی روی بە همراە بومی آنان بر سر او با اعتراض داد میکشد؛ \"اینها کی هستند دنبال خودت راە انداختەای ؟\" و بدین صورت مخالفت عمومی را با حضور غریبەها بیان مینماید. فرد همراە در جواب میگوید؛ \" اینها مهمان هستند\". فرد ساکن در خانە دوبارە با اعتراض و لفظ تحقیرآمیـز شدیدتری بە او پاسخ میدهد؛ \" خجالت بکش چرچی اکنون چە وقت مهمان راە دادن است؟ \".
نمایش این تکە از فیلم به هر دلیلی کە از نظر کارگردان گنجانیدە شدە باشد بیانگر واقعیت مخالف بودن مردم با ورود غریبەها (نیروهای رژیم ) میباشد.
نە تنها در این مکالمە کوتاە بلکە در سرتاسر گفتگوی مردم بومی کرد تلاش فیلم نامە و کارگردانان بر این بودە است زبان کردی مردم را درهم آمیختە ترکیبی بسیار کمدی و توهینآمیز از زبان مردم کرد با آمیختەای کمدی از زبان فارسی ارائە دهند. سیاستی کە بعدها در تلویزیون و رادیو و فرمانهای مسئولین رژیم علاوە بر شدت بخشیدن بە ممنوعیت آموزش رسمی زبان کردی در خدمت بە انهدام فرهنگ اصیل کردی رسمیت بیشتر یافت!!. *١*
پس از ورود تازە واردین حکومتی بە مرکز استقرار پاسداران رئیس آنان اصغر وصالی با افتخار چمران را از چریکهای لبنان، مدافع شیعیان [ علیە سنیها]، و جنگجو علیە اسرائیل معرفی میکند. موضوعی کە با هدف فیلم در معرفی انسان و عارف مابی و مخالفت وی با جنگ آفرینی مغایرت کامل دارد. او بدین گونە از آقای چمران تمجید بعمل میآورد.
\"سرباز اسلام ، کهنە چریک محرومان لبنان، افتخار ایران الهی کە فاتح این بحران\"!!!
آقای وصالی همان پاسداری است کە از روز ورود به پاوە به کمک همراهانش برای شروع درگیری با طراحان تحصن قوری قلعە و متقاضیان رسیدگی بە خواستەهای سیاسی آنان*٢* سر از پا نمیشناخت! در فیلم نیز حرکات و گفتەهای او حکایت از جنگ و ستیز بدون مرز و مطابقت با گذشتەاش دارد.
بدنبال بحث و جدل وصالی با به اصطلاح مهمانان در مورد کمتوجهی مسئولین بە جنگ و سرزنش تیمسار فلاحی و ارتش برای عدم آمادگی و شرکت فعال آنان در لشکرکشی بە پاوە، چمران بطرف پنجرە و تماشای نمای شهر میرود. وی با خود زمزمە میکند کە شهر چقدر شبیە لبنان و روزهای سختی بودە کە آنجا هم در محاصرە ماندە است. [ پس میتوان گفت او در اندیشە خلق لبنان دیگری است].
اسارت تعدادی از قشر جوان، معلمین و کارمندان بیدفاع ادارات شهر همراە باضرب و جرح و رفتار بسیار خشن با آنان به عنوان زندانیان همکار و اعضای حزب دمکرات قسمت دیگر در ادامە فیلم است. بهرەبرداری چمران طی ملاقات کوتاە و شنیدن گفتەهای بسیار نترسانە و بدون واهمە اسیر شدگان زخمی و خونآلود در اثر رفتار پاسداران با طرح درخواست از معلم بومی و اسیر گشتە شهر برای برقراری ارتباط با مخالفین [ حزب دمکرات کردستان ایران] در جبهە مقابل پاسداران.
بر خورد با زندانیان پیش پردە نمایش روش حکومت اسلامی در سالهای بعد و رسواییهایی کە در کهریزکها برملا گشت. درخواست واسطەگری مذاکرە آقای چمران از معلم زندانی شدە . اساسا چیزی بنام مذاکرە کە همانا خرید وقت و تنیدن دام برای از بین بردن طرف مقابل نە حل مسائل جاری و مورد مناقشە است نە در آن زمان بلکە در طول بعدی عمر رژیم همیشە بعنوان دامی برای از بین بردن طرف مقابل بودە است. نمونە ترور دکتر قاسملو و همراهان در پای میز\"مذاکره\" در وین ـ اتریش.
شدت گیری جنگ در اطراف بیمارستان، جدل کوتاە (هانا) همسر جاش زخمی سیروان با چمران بخش دیگری از فیلـم میباشد. سیروان (مزدور محلی) کە زخمی شدە است نقل میکند حملات و گلولە باران پیشمرگان مثل باران شدید است. همسر وی (هانا) کە برادران بیدفاعش در زندان اسیراند در جواب میگوید جواب گلولە گلولە است وقتی شما آنان را گلولە باران میکنید پس طرف مقابل هم پاسخ میدهد. همزمان درخواست اعزام نیروی داوطلب برای مقابلە با پیشمرگان از تعداد اندک نیروی باقیماندە مطرح میگردد. اما هانا با تکرار لفظ داوطلب! داوطلب! تصمیم آنان را بە باد انتقاد بیمحابا میگیرد.
در بخشی دیگر از فیلم با استفادە از بلندگو در شب صدای تحقیر و توهینآمیزی با گویش کردی مردم کرمانشاە از آن سوی بطرف ساکنان پاوە حاکی از اینکە بزودی وارد شهر شدە با زنان و مردان چنین و چنان خواهند نمود پخش میگردد . چراو بچە دلیل از این گویش کە موضوعیتی با جنگ رژیم اسلامی در پاوە ندارد استفادە شدە؟ بااحتمال قریب بە یقین اهداف پشت پردە فیلمسازان در ایجاد دشمنی و گسترش دادن سیاست تفرقە منطقەای بین مردم عطف بە سوابق موجود با هدف بهرەبرداری میتواند در آن نهفتە باشد!
توضیحا\" بدون پردەپوشی میشود اذعان نمود هنگام محاصرە شهر نە از طریق بلندگو بلکە با فریاد هشدارهای غیراخلاقی در مواردی از طرف عوامل معلومالحال و شناختە شدە مقابل اهالی شهر در کمال بیادبی بیان گردید. اگر چنین گفتەهایی را حمل بر رجزخوانی و جنگ روانی توصیف ننمائیم این گفتار بزرگنمایی شدە عمدی توسط کارگردان فیلم را میتوان بە تعداد انگشت شماری نسبت داد کە برای مردم شهر شناختە شدە میباشند.
یکی از این افراد احتمالا با تحریکاتی کە سرچشمە آن کاملا روشن نیست در داخل شهر قصد ماجراجویی با یکی از ساکنان از خود بروز دادە این مسئلە به صورت موضعگیری تعدادی با هدف انتقامگیری عشایری در حد فاصل جادە پاوە و کرمانشاە و ایجاد راەبندان خودنمایی بیشتری میکند. جوانان آگاە و انقلابی پاوە با اطلاع از موضوع تلاش بە پادرمیانی نمودە و قضیە را بطرف طرح خواستەهای سیاسی و اجتماعی تلنبارشدە مردم از رژیم جدید سوق میدهند. اما پاسداران قبلا اعزام شدە به پاوە کە حل معضل داخلی مردم را به نفع خویش ندانستە و همزمان باطرح مسائلی طرف میشوند کە بودن آنان را در منطقە بر نمیتابد شروع بە استخدام مزدور و فرصتطلبان و پس ماندەهای رژیم قبلی کە آنان نیز موقعیت خود را در خطر میبینند نمودە و تلاش بر تقسیم مردم و ایجاد دودستگی گسترش دادە میشود . در نتیجە رژیم نەتنها بە خواستەهای متحصنین سیاسی در محل (قوری قلعە) تن در نمیدهد بلکە بە وعدەهای اولیە نیز پشت پا زدە و زمینە درگیری و تسلط بر منطقە را عملا افزایش میدهد* ٥*
در هر حال برعکس تلاش فیلمسازان نمیتوان تحت هیچ شرایطی نە زمینە عملی شدن بزرگنماییهای فیلم و نە عمومیت بخشیدن بدان را خارج از رجز خوانی و تحریکات هدفمند تصور کرد. این واقعیت در جریان گذشت چند دهە از وقوع آن عملا باثبات رسید کە مردم منطقە بخصوص آنانی کە به مردم توهین روا داشتند اکنون در شهر و اطراف آن ساکن و در واقع بخشی از آنان از همکاران رژیم محصوب میشوند؟! کلیە آنانی کە از موقعیت جغرافیایی شهر پاوە اطلاع دارند و آن زمان در آنجا حضور داشتەاند میدانند ظرف مدت یک هفته درگیری علیرغم تسلط کامل پیشمرگان بر کلیە بلندیهای مشرف بر شهر و در تیررس آنان بودن مردم ساکن در داخل شهر احدی در این شهر کشتە نشد. هرچند تیراندازی بطرف شهر برای ایجاد رعب روزانە ادامە داشت. البتە عصبیت مردم عادی از وضع پیش آمدە در آن زمان فرصت درک چنین مسائلی را محدود نمودە بود.
آنانی کە با هدف گل آلود کردن واقعیات کوشش وافرداشتند چنین بیاخلاقیهایی را بە پیشمرگان منتصب نمایند بایستی رفتار با زندانیان موجود در فیلم از طرفی و رفتار مدافعان اسلام در زندانهای رجایی شهر(کرج)، اوین (تهران)، (دیزل آباد ) کرمانشاە، سنندج و اورمیە و مهاباد و … را برای چند لحظە بخاطر بیاورند.
خوشبختانە چند ماهی نگذشت کە ماهیت این عوامل با توجە بە پیوستن آنان بە عوامل اصلی پشت پردە در عراق و شروع بە آدمربایی هم شیوە جمهوری اسلامی همانند آنچە روزانە اکنون نیز در خیابان، منزل مسکونی، روستا و مزارع شهرها برای همگان آشکار گردید. اینان همانهایی بودند کە هریک به شکلی سر از ارتباط با رژیم و در مواردی مزدوری بدر آوردند. هنوز هم کم نیستند افرادی کە از روی ناآگاهی یا تحریکات هدفمند کوشش دارند مردمان شریفی را کە در آن زمان مورد اتهام جمعی بعنوان (ایناخی) قرار دادە شدند از آن دستە انگشت شمار کە وسیلە پیادەشدن برنامەهای دشمنان گشتند از هم تفکیک نمایند.
ملاقات آقای چمران با شخص مجهولی بنام \" دکتر عنایتی \" به اصطلاح مسئول دمکراتها!!!!
ملاقات دروغین آقای چمران با کسی به اسم دکتر (عنایتی) کە ابدا وجود خارجی نداشتە جزء تلاش بیسرانجامی به حساب میآید تا به هر صورت بینندە فیلم را قانع نمایند حرکت انقلابی و طرح خواستەهای آنان وابستە بە آمریکا، مارکسیستی( بزعم رژیم ضد دین)!، ناشی از عقدە شکست شخصی رهبر آن در مقابل چمران در آمریکا حین مبارزە با رژیم قبلی بودە بنا بر این مبارزە مردم کرد از محتوای حقوقی و پشتتیبانی مردم بیبهرە و نامشروع شمردە میشود!!
در این ملاقات واهی و ذهنی کارگردان گاهی دکتر عنایتی آشنا و همرزم قدیمی خود را مارکسیست، (( اونوقتها چپ بودی . هنوز هم مارکسیستی؟ چمران بە دکتر عنایتی)) . گاهی هم چمران مسئول فرضی دمکراتها را آمریکایی و خوشگذران! ((من و تو بهشت آمریکا را ترک کردیم . ـ عنایتی بە چمران)) و گاهی شکست خوردە و عقدەای مقابل خویش مینمایاند . هرچند دکتر عنایتی موهوم نیز چند جملە سرشار از واقعیت سیاست ضد مردمی حکام ایران و اتهامات تکراری آنان را برابر با خواستههای تاریخی کردستانیان بر زبان میارند اما تلاش چمران در این ملاقات واهی نشاندادن مخالفت و مبارزە مردم کوردستان، تاکید بر ایران محوری فرمانروایانە بدون نشاندادن کمترین رغبت و شایان توجە قرار دادن خواستهای مطرح شدە آنان علاوە بر برجستە وانمود کردن نقش رهبانی خویش در مخالفت و بروز خشونت و قهر به هر دلیلی به نمایش گذاشتە میشود.
در بخش دیگر فیلم و در راستای اهداف فوق در موقعیتی کە پاسداران توان مقابلە با پیشمرگان را از دست دادە و ساختمان بیمارستان تبدیل بە سنگر دفاعی بە بهانە حفاظت از زخمیها ساختەاند چمران میگوید: \"بیمارستان منطقە بیطرفیە\" .
حداقل مردم منطقە میدانند بیمارستان پاوە به صورت سنگر دفاعی پاسداران اعزامی و دیگرانی درآوردە شد کە با آنان به هر دلیل همکاری میکردند.
اول اینکە این محل در ابتدای ورودی شهر حدفاصل محلات مسکونی خارج از شهر بطرف دهکدە (دوریسان) مسیر منتهی بە جادە کرمانشاە - پاوە کە تحصن طراحان خواستەهای سیاسی در این مسیر به نام (قوری قلعە) قرار داشت.
در آن ایام صرفنظر از شهر پاوە کە باهدف دوری گزیدن از تلاقی و برخورد با نیروهای رژیم از طرف نیروهای کرد تخلیە شد مجموع دیگر نقاط منطقە در کنترل نیروهای بومی کرد مخالف زورگویی و عدم توجە بە خواستهای سیاسی آنان قرار داشت.
بدین ترتیب ارتفاعات مشرف بە بیمارستان نیز در اختیار نیروهای کرد قرار داشت. پاسداران هنگامی کە از توان پیشروی بطرف سنگر نیروهای کرد عاجز و تلاش آنان منجر بە شکست گشت بیمارستان را کە از نظر استحکامی نیز مناسب برای دفاع تشخیص دادە شد بە آخرین سنگر مقابلە با پیشمرگان ساختند.
پس از شکست و عقبنشینی نیروهای اعزامی تهران از بیمارستان کردها بخشی از پزشکان بیمارستان را برای مداوای زخمیهای خویش باخود بردە و بقیە را آزاد گذاشتند. البتە آن عدە از پزشک و یا دیگر افراد را نیز پس از مدت کوتاهی با کمال احترام رها ساختند . بدیهی است در اینگونە موارد فرصتطلبان بخصوص آنانی که دلی در گرو خواستهای برحق مردم نداشتە و در اندیشە گرفتن ماهی از آب گلآلود هستند از فرصت استفادە کردە دست بە چپاول و غارت میزنند.
البتە نباید فراموش کرد چنین افرادی محتملا از جانب دشمنان ملت در حال مبارزە نیز هدایت و پشتیبانی شدە باشند. تابدین ترتیب بهانەای مبنی بر ناصالح بودن مسیر مبارزە و عدم شایستگی رهبران مبارز را بە مردم القاء نمایند.
قابل ذکر است در این محل دومین و آخرین فرد بومی طی درگیریهای چند روز متوالی به قتل رسید . فرد مزبور (آقای غنی باباخاص) مستخدم آموزش و پرورش در واقع هیچ شناختی از جنگ و حتی استفادە از طرز بکارگیری اسلحە و خصوصیات جنگجویی نداشتە و فرد سادە لوحی به نظر میامد وی بیشتر برای کمک بە نجات حسابدار بیمارستان کە برادر همسرش بود بدان جا رهسپار میشود، نامبردە از بخت بد در دام آن عدە از نیروهای خارج از شهر کە خصومت دیرین عشایری با ساکنان شهر داشتند گرفتار میشود. تعداد کمی از این افراد محتملا همانطور کە بعدها آقای جلیل گادانی از سران حزب دمکرات کردستان در کتاب پنجاە سال مبارزە( پەنجا ساڵ خەبات)، اشارە مینماید محتملا از عوامل حکومت بعث عراق یا دیگر ایادی آنان بودە باشند.
گویا کسی از دستە نامبردە بنام (خالو یارە)، شناختە شدە بە یارە ایناخی آقای باباخاص را در محوطە بیمارستان به قتل میرساند. سالها بعد فرد مزبور خود را طبق قرار و احتمالا طی همکاریهایی کە با جمهوری اسلامی داشتە است بە نیروهای رژیم در پاوە تسلیم مینماید. اطلاعات اسلامی بروال رژیمهای قبلی باهدف عمیقتر کردن اختلافات داخلی شخص تسلیم شدە را در مراسمی بدور از رعایت حقوق اولیە هر متهمی برای استفادە از امکانات دفاعی و محاکمە در دادگاهی بیطرف بە خانوادە مقتول سپردە و درمیدان شهر اورا بدار اعدام میآویزند.
عدم رعایت اصول دادرسی در جمهوری اسلامی و محرومیت متهمان از توان دفاع توسط وکلای مجرب همیشە سبب پایمال شدن حقوق متهمین و دربسیاری از موارد از جملە اتهامات علیە(خالو یارە) عدم روشن شدن اصل قصیە و صحت وسقم آن را برای همیشە ناممکن ساختە است. در اینجا بایستە است اشارە شود فرد مزبور پس از پایان درگیریهای اولیە و چندروزە پاوە در عراق مستقلا با مامورین بعثی ارتبآط برقرار نمودە و گروە منتصب بە خویش را تشکیل میدهد.
بطور کلی میتوان گفت انگیزە اصلی بروز اختلاف و بالاگرفتن تشنجات تا مرحلە روبروییهای بیشتر از آن جملە تهدیدات و رشد خصومت بین مردم در این برهە کشتە شدن آقای سالار جاف نمایندە قبلی مجلس شورای ملی در روزهای آخر حکومت پهلوی برمیگشت.*٢*
\"اینجا سرزمین من است\"!
در جایی از فیلم آقای چمران میگوید \"اینجا سرزمین من است\"! جا دارد از تهیەکنندگان و کارگردان فیلم سوال شود ؛ با کدام منطق عارفانە و انسان محور فرماندەای با خشونت و ستیز ساکنان سرزمین خود را بە بهانە طرح خواستەهای بسیار ابتدایی کە همانا برداشتن ستم و رنج محرومیت از دوش آنان است قتلعام و با افتخار بە این سرزمین لشکرکشی و فتوای جهاد علیە ساکنانش دادە میشود؟
از جانب دیگر برای درک بیشتر ادعای خارج از محتوای ایشان میتوان طبق شواهد موجود تاریخ این لشکرکشی اشارە نمود چە آنانی کە در آن موقعیت بنام مردم پاوە در کنار آقای چمران، فلاحیان و ابوشریف (فرماندەسپاە ) اسلحە بدست گرفتند تا بزعم خود از انتقامجویی احتمالی آن دستە از آشوبطلبان علیە مردم شهر کە ترس از عدم کنترل نیروهای کم تجربە سیاسی کرد بر آنان میتوانست مسالەساز باشد و چە آن دستە از جوانان شهر کە در طرف مقابل تلاش ورود بشهر را داشتند کسی از طرفین مورد اصابت گلولە تفنگ دیگری قرار نگرفت.
دلیل مشخص این ادعا اینست کە ظرف مدت یک هفتە جنگ و محاصرە شهر علاوە بر تنها مورد بیمارستان( قتل غنی باباخاص) و دومین مورد کە خارج از جبهە درگیری و هویت گروە یا فرد تیرانداز بوی نامحرض ماند احد دیگری از مردم بومی به قتل نرسید. این در حالی حائز توجە و دقت بر گفتە آقای چمران را میطلبد کە از مجموع حدود ١٨٠ پاسدار اعزامی (دستمال قرمزها)از تهران و اصفهان بیش از ١٥٠ نفر از آنان کشتە یا زخمی شدند