فمینیسم و چالشهای پیشرو ــ بخش نخست
22:34 - 28 مرداد 1392
Unknown Author
احمد مرادی
چکیدهی مقاله
موضوع این مقاله، فمینیسم و موانع پیشروی آن است. دراین راستا سعی کردهام نابرابری زنان و مردان را مطرح نمایم. روش پژوهش کیفی است، که به صورت کتابخانهای و مشاهدهی عینی و با استفاده از تحلیل محتوا بوده است. هدف این مقاله برجسته نمودن موانع و خواستههای زنان و با تشریح کامل از فمینیسم و شاخههای اصلی آن، بیشتر محتوای این مقاله به بررسی ظلم و ستم نصف مردم جمعیت جهان که در طول تاریخ نصف دیگر یعنی زنان را مورد شکنجهی روحی و جسمی قرار دادهاند بهانه شده، که چرا من و خواهرم که از نطفه یک زن و یک مرد بوجود آمدهایم این همه تفاوت در حق و حقوق داشته باشیم؟ بیشتر محتوای این مقاله ظلم و ستم مضاعف زنان در طول تاریخ توسط مردان است.
کلید واژه
فمینیسم، قانون، تبغیض، ظلم، مبارزه
مقدمه
مفهوم فمینیسم (femenism) دراصل واژه فرانسوی است که از ریشه لاتین |(femina)به معنای زن(woman) اخذ شده است. در زبان فارسی طرفداران حقوق زن، جنبش آزادی زنان، زن باوری، معنا شده است.
فمینیسم مباحثهای است که از جنبشها و نظریهها و فلسفههای گوناگون تشکیل شده است . که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه میکند.
واژه فمینیسم را نخستین بار شارل فوریه، سوسیالیست قرن نوزدهم (١٨٣٧ )برای دفاع از جنبش زنان به کار برد. فمنیسم مجموعه گسترده از نظریات اجتماعی، جنبشهای سیاسی و بینشهای فلسفی است که عمدتاً به وسیله زنان بر انگیخته شده یا از آنان الهام گرفتهاند، مخصوصاً در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی آنها به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تحدید نابرابری جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق وسایل زنان کرده است.
سابقه نوشتههای فمینیستی انتقادی به ٤٠٠ سال پیش در جوامع غربی بر میگردد و در ایران بیش از ١٥٠ سال است، با جنبش سیاسی سازمان یافتهای برای مبارزه برابری زن و مرد روبرو هستیم. جالبترین سند تاریخی ٣٠٠ صفحهای که توسط مری والستون کرافت که خیلی علمی به مسئله زن پرداخته است وجود دارد(ریتزر،١٣٨٩: ١٠١). که در سال ١٧٩٢ در انگلستان نوشته شده است. و اولین همایش حقوق زنان در نیویورک در سال ١٨٤٨ این تاریخ نامگذاری شد. و در سال ١٨٦٩ جان استوارت میل کتاب پیروی از زنان نوشت که نقص حق زنان را که موانع پیشرفت انسان است به باد انتقاد گرفت. و در اواخر قرن نوزدهم (١٨٩٣)زنان توانستند حق رای داشته باشند و اولین کشوری که زنان توانستند در رایگیری شرکت نمایند. نیوزلند بود البته نباید از کمکهای کیت شپارد طرفدار حق رای زنان در این کشور غافل بود.
فعالیتهای فمینیستی١٦٠٠ تا سال ١٩٦٠ را موج اول مینامند و بعد از آن موج دوم است که سیمون دو بوار با نوشتن کتاب جنس دوم نظام مرد سالاری را به باد انتقاد گرفت و در هفته اول چاپ کتاب ٢٢ هزار نسخه از کتاب فروش رفت. و از سال دو هزار میلادی تاحال حاضر موج سوم نام میبرند. موضوع کلی فمینیستها تبعیض، رفتار قالبی، شئ انگاری، مرد سالاری، پدر سالاری، هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی،حقوق تولید مثل، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسیتی، تبعیض جنسیتی میپردازند. جوهره فمینیسم آن است که حقوق، مزیتها، مقام و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند.
هدف جنبش زنان کشف تفاوتها و آشکار ساختن فضائل زنانگی – مادرانگی است. زن را میتوان موجودی تعریف کرد که مرد در کنارش احساس مردانگی کند و به همین ترتیب مرد موجودی است که زن در کنارش احساس زنانگی کند. ولی در مورد علل این ستم دیدگاهها و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسئله موجب شده فمینیسم به شاخههای زیادی تقسیم شود( زن -مادررویا منجم چاپ١٣٨١نشرمس).
رویکردهای فمینیستی
تبعیض/ نابرابری زنان و مردان/ تبعیضهای تاریخی/ شئانگاری زنان موجب شده تا نخبهگان/ فعالین عرصه اجتماعی مجموعهای از نظریهها را بوجود آورند و از روشهای علمی با استفاده از آراء همدیگر مجموعههای بزرگی گرایشهای فمینیستی را برای رفع تبعیض و نابرابری ارائه دهند و برای پاسخ به این سوالات پاسخی داده باشند. ١-درباره زنان چه میدانیم؟ ٢-چرا وضعیت زنان بدین صورت است؟ ٣-چگونه میتوان درمقابل ظلم تاریخی که بر زنان میرود جهان را دگرگون کرد؟ ٤-چطور میتوان وضعیت آنها را بهبود بخشید؟ ٥-موئلفههای این نابرابری چیست؟ این سوالات باعث بوجود آمدن نظریههای فمینیستی شده و برای حل این معظل تاریخی راهکارهای متفاوتی ارئه دادهاند.
انواع فمینیسم
فمنیسم رادیکال، فمینیسم لیبرال، مارکسیست، آنارشیستی، مدرن،اسلامی، پست مدرن که شامل فرا هنجاری میباشد. روانکاوانه، طرفدار اصلاحات سیاسی، جداگرایی، معنوی،و....تقسیم میشوند در این جا به عمدهترین و فعالترین شاخههای فمنیسم که ١-لیبرال، رادیکال، و مارکسیستی است میپردازیم.
فمینیسم لیبرال
تبیین نابرابریهای جنسیتی را در ایستارهای اجتماعی و فرهنگی جست و جو میکند. آنها بر خلاف فمینیستهای رادیکال، فرودستی و انقیاد زنان را بخشی از نظام یا ساختار وسیعتر نمیدانند و عوض توجه خود را به عوامل جداگانه پُرشماری معطوف میکنند که در نابرابریهای میان زنان و مردان سهم و نقش دارند آنها توان خود را صرف ایجاد و حمایت از فرصتهای برابر برای زنان از طریق قانونگذاری و سایر روشها و ابزارهای دمکراتیک میکنند. پیشرفتهای قانونی، مثل \" قانون پرداخت برابر\" و \"قانون تبعیض جنسی\" به شدت مورد پشتیبانی فمینیستهای لیبرال بود استدلال می کردند برابری قانون اهمیت شایانی در حذف تبعیض علیه زنان دارد. فمینیستهای لیبرال خواهان فعالیت از طریق نظام موجود هستند تا به شیوههای تدریجی اصلاحاتی انجام گیرد. از این جهت اهداف و روشهای آنها بسیار میانهروتر از فمینیستهای رادیکال است که خواهان سرنگونی نظام موجود هستند. با این که فمینیستهای لیبرال سهم شایانی در پیشرفتهای زنان طی دهه گذشته داشتهاند، منتقدان میگویند که آنها نتوانستهاند علل ریشهای نابرابری جنسیتی را دریابند و ماهیتی سیستمی ظلمی را که در جامعه زنان میرود تشخیص نمیدهند. فمینیستهای لیبرال با توجه صرف به محرومیتهای جداگانهای که زنان از آن رنج میبرند جنسگرایی –تبعیض، دیوار شیشهای-پرداخت نابرابر-فقط تصویر ناقصی از برابری جنسیتی ترسیم میکنند. فمینیستهای رادیکال این اتهام را به فمینیستهای لیبرال میزنند که آنها زنان را تشویق به پذیرش جامعه نابرابر و خصلت رقابتی میکنند.(گیدنز،١٣٨٩: ٨-١٦٨)
رادیکال
فمینیسم رادیکال: اساسیترین موضع فمینیستهای رادیکال، قایل شدن ارزش بسیار مثبت برای زنان و ابراز گلایه و خشم عمیق بابت ستمگری در مورد آنان است. آنها با ارائه فهرست مفصل و تکان دهندهای از بدرفتاری که در سراسر جهان بازنها میشود. خشمشان را از ستم به زنان ابراز میدارند. از نظر انگلس نخستین ساختار تسلط نظام پدر سالاری است و به صورت بنیادیترین الگوی اجتماعی تسلط در آمده است. مردها از طریق مشارکت پدرسالاری یاد میگیرند که چگونه آدمهای دیگر را با تحقیر نگاه کنند. به عنوان موجودات غیرانسانی آنها را تحت نظارت خود در میآورند. سوال اساسی فمینیستهای رادیکال این است که چگونه میتوان مردان را شکست داد. آنها معتقد هستند مبارزه نخست باید ذهن زنان را به گونهای اساسی بازسازی کند تا هر زنی ارزش و تواناییاش را تشخیص دهد فشارهای پدر سالارانه را از ذهن زنان خود بردارد تا دیگران خود را ضعیف و وابسته و دست دوم نپندارند، در اتحاد با زنان دیگر بدون توجه به تفاوتهایشان عمل کند تا از طریق رابطه گسترده خواهرانه سرشار از اعتماد، حمایت، تفاهم و دفاع متقابل را برقرار سازند بعد از برقراری یک چنین رابطه خواهرانه دو استراتژی را باید به کار بست یکی رویارویی شدید با هر گونه تجلی تسلط پدر سالارانه در هر کجا پدیدار شود، دیگری باز کردن حساب تا اندازه جداگانه برای زنان از طریق روی آوردن به فعالیتهای اقتصادی تحت مدیریت زنان، اجتماعات زنانه، کانونهای خلاقیت هنری زنان، برقراری روابط صمیمانه با یکدیگر(ریتزر، ١٣٨٩ : ٩-٤٨٨). در نظر فمینیستها رادیکال خانه محل ارضا تمایلات است نه کانون تربیت و آرامش. این عقیده جوهره فمینیسم رادیکال است که مردان مسئول استثمار و بهرهکشی از زنان هستند و از آن نفع میبرند تحلیل پدر سالاری – سلطه نظاممند مردان بر زنان گرایش اصلی این شاخه از فمینیسم است. پدر سالاری پدیده عام و جهانشمول قلمداد میشود که در همه زمانها و فرهنگها وجود داشته است .فمینیستهای رادیکال غالباً توجه خود را روی خانواده به منزله یکی از سرچشمههای اساسی ظلم و ستم بر زنان جامعه، متمرکز میکنند. استدلال آنها این است که مردان با استفاده از کار مجانی زنان در خانه آنها را استسمار میکنند. و به موقعیتهای قدرت و نفوذ در جامعه محدود میشوند (جامعه شناسی گیدنز ت:محسن چاوشیان چاپ١٣٨٩ص١٦٨.) و در اینجا این جمله معروف هویدا میشود که میگویند؛ در سایه پیشرفت هر مردی زنی نهفته است مصداق پیدا میکند.
فمینیستهای رادیکال تعبیر و تفسیرهای متفاوتی از پایه و اساس پدرسالاری دارند اما اکثر آن ها موافقاند که پدرسالاری به نحوی شامل تملک بدن و گرایشهای جنسی زنان توسط مردان است. سایر فمینیستهای رادیکال خشونت مردان علیه زنان را محور اصلی برتری مردان میدانند. طبق این دیدگاه خشونت خانگی، تجاوز و اذیت و آزار جنسی همگی بخشی از ظلم و ستم نظاممند بر زنان است. نه مواردی جداگانه که هر یک ریشههای روان شناختی مختص به خود راداشته باشد. و برداشتهای عامیانه از زیبایی و امیال جنسی را مردان به زنان تحمیل میکنند. تا نوع خاصی از زنانگی ایجاد شود. و یکی دیگر شئواره شدن زنان از طریق رسانهها و مد و تبلیغات، زنان را به اشیای جنسی تبدیل میکند که اصلیترین نقش آنها لذت بخشیدن و سرگرم کردن مردان است. رادیکالها اعتقاد دارند که زنان نمیتوانند از طریق اصلاحات یا تغییرات تدریجی از ظلم و ستمهای جنسی آزاد شوند. طبق استدلال آنها چون پدرسالاری پدیدهای نظاممند است برابری جنسیتی فقط با سرنگون ساختن نظم پدرسالاری میسر است.(گیدنز، ١٣٨٩: ٩-١٦٨ ).
فمینیسم مارکسیست
فمینیسم مارکسیست، سرچشمه اصلی انقیاد و ستمدیدگی و نابرابری زنان را در نظام سرمایهداری جستجو میکنند از این دیدگاه سلطه مردان بر زنان یکی از مظاهر نظام سرمایهداری است به سخن دیگر سلطه مردانه، جزیی از نظام سرمایهداری است و از این رو تغییر روابط سلطهآمیز جنسی تنها با پیروزی سوسیالیسم ممکن خواهد شد. برخی دیگر از نویسندگان در همین چارچوب ستمدیدگی و نابرابری زنان در نتیجه ترکیب سرمایهداری و پدرسالاری با یکدیگر میدانند. در واقع فمینیسم مارکسیست سرنگونی طبقات را هم نوعی آزادی زنان مینامند. و در جایی روزالوکزامبورک میگویید که زنانی که با مردانی که سرمایهدار هستند و با زنانی که با مرد فقیر هستند تفاوتهای زیادی دارند. برای زنان اول واژههای انگل انگل استفاده میکند و برای زنان دوم واژه، برده، برده استفاده میکند و کلاً فمینیسم مارکسیستی راهحل نابرابری جنسی را در نابودی طبقات میبیند.(نظریه فرهنگی فمینیسم :دکتر حسین بشیریه)
ادامه دارد....
چکیدهی مقاله
موضوع این مقاله، فمینیسم و موانع پیشروی آن است. دراین راستا سعی کردهام نابرابری زنان و مردان را مطرح نمایم. روش پژوهش کیفی است، که به صورت کتابخانهای و مشاهدهی عینی و با استفاده از تحلیل محتوا بوده است. هدف این مقاله برجسته نمودن موانع و خواستههای زنان و با تشریح کامل از فمینیسم و شاخههای اصلی آن، بیشتر محتوای این مقاله به بررسی ظلم و ستم نصف مردم جمعیت جهان که در طول تاریخ نصف دیگر یعنی زنان را مورد شکنجهی روحی و جسمی قرار دادهاند بهانه شده، که چرا من و خواهرم که از نطفه یک زن و یک مرد بوجود آمدهایم این همه تفاوت در حق و حقوق داشته باشیم؟ بیشتر محتوای این مقاله ظلم و ستم مضاعف زنان در طول تاریخ توسط مردان است.
کلید واژه
فمینیسم، قانون، تبغیض، ظلم، مبارزه
مقدمه
مفهوم فمینیسم (femenism) دراصل واژه فرانسوی است که از ریشه لاتین |(femina)به معنای زن(woman) اخذ شده است. در زبان فارسی طرفداران حقوق زن، جنبش آزادی زنان، زن باوری، معنا شده است.
فمینیسم مباحثهای است که از جنبشها و نظریهها و فلسفههای گوناگون تشکیل شده است . که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه میکند.
واژه فمینیسم را نخستین بار شارل فوریه، سوسیالیست قرن نوزدهم (١٨٣٧ )برای دفاع از جنبش زنان به کار برد. فمنیسم مجموعه گسترده از نظریات اجتماعی، جنبشهای سیاسی و بینشهای فلسفی است که عمدتاً به وسیله زنان بر انگیخته شده یا از آنان الهام گرفتهاند، مخصوصاً در زمینه شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی آنها به عنوان یک جنبش اجتماعی، فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تحدید نابرابری جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق وسایل زنان کرده است.
سابقه نوشتههای فمینیستی انتقادی به ٤٠٠ سال پیش در جوامع غربی بر میگردد و در ایران بیش از ١٥٠ سال است، با جنبش سیاسی سازمان یافتهای برای مبارزه برابری زن و مرد روبرو هستیم. جالبترین سند تاریخی ٣٠٠ صفحهای که توسط مری والستون کرافت که خیلی علمی به مسئله زن پرداخته است وجود دارد(ریتزر،١٣٨٩: ١٠١). که در سال ١٧٩٢ در انگلستان نوشته شده است. و اولین همایش حقوق زنان در نیویورک در سال ١٨٤٨ این تاریخ نامگذاری شد. و در سال ١٨٦٩ جان استوارت میل کتاب پیروی از زنان نوشت که نقص حق زنان را که موانع پیشرفت انسان است به باد انتقاد گرفت. و در اواخر قرن نوزدهم (١٨٩٣)زنان توانستند حق رای داشته باشند و اولین کشوری که زنان توانستند در رایگیری شرکت نمایند. نیوزلند بود البته نباید از کمکهای کیت شپارد طرفدار حق رای زنان در این کشور غافل بود.
فعالیتهای فمینیستی١٦٠٠ تا سال ١٩٦٠ را موج اول مینامند و بعد از آن موج دوم است که سیمون دو بوار با نوشتن کتاب جنس دوم نظام مرد سالاری را به باد انتقاد گرفت و در هفته اول چاپ کتاب ٢٢ هزار نسخه از کتاب فروش رفت. و از سال دو هزار میلادی تاحال حاضر موج سوم نام میبرند. موضوع کلی فمینیستها تبعیض، رفتار قالبی، شئ انگاری، مرد سالاری، پدر سالاری، هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی،حقوق تولید مثل، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسیتی، تبعیض جنسیتی میپردازند. جوهره فمینیسم آن است که حقوق، مزیتها، مقام و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند. تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند.
هدف جنبش زنان کشف تفاوتها و آشکار ساختن فضائل زنانگی – مادرانگی است. زن را میتوان موجودی تعریف کرد که مرد در کنارش احساس مردانگی کند و به همین ترتیب مرد موجودی است که زن در کنارش احساس زنانگی کند. ولی در مورد علل این ستم دیدگاهها و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسئله موجب شده فمینیسم به شاخههای زیادی تقسیم شود( زن -مادررویا منجم چاپ١٣٨١نشرمس).
رویکردهای فمینیستی
تبعیض/ نابرابری زنان و مردان/ تبعیضهای تاریخی/ شئانگاری زنان موجب شده تا نخبهگان/ فعالین عرصه اجتماعی مجموعهای از نظریهها را بوجود آورند و از روشهای علمی با استفاده از آراء همدیگر مجموعههای بزرگی گرایشهای فمینیستی را برای رفع تبعیض و نابرابری ارائه دهند و برای پاسخ به این سوالات پاسخی داده باشند. ١-درباره زنان چه میدانیم؟ ٢-چرا وضعیت زنان بدین صورت است؟ ٣-چگونه میتوان درمقابل ظلم تاریخی که بر زنان میرود جهان را دگرگون کرد؟ ٤-چطور میتوان وضعیت آنها را بهبود بخشید؟ ٥-موئلفههای این نابرابری چیست؟ این سوالات باعث بوجود آمدن نظریههای فمینیستی شده و برای حل این معظل تاریخی راهکارهای متفاوتی ارئه دادهاند.
انواع فمینیسم
فمنیسم رادیکال، فمینیسم لیبرال، مارکسیست، آنارشیستی، مدرن،اسلامی، پست مدرن که شامل فرا هنجاری میباشد. روانکاوانه، طرفدار اصلاحات سیاسی، جداگرایی، معنوی،و....تقسیم میشوند در این جا به عمدهترین و فعالترین شاخههای فمنیسم که ١-لیبرال، رادیکال، و مارکسیستی است میپردازیم.
فمینیسم لیبرال
تبیین نابرابریهای جنسیتی را در ایستارهای اجتماعی و فرهنگی جست و جو میکند. آنها بر خلاف فمینیستهای رادیکال، فرودستی و انقیاد زنان را بخشی از نظام یا ساختار وسیعتر نمیدانند و عوض توجه خود را به عوامل جداگانه پُرشماری معطوف میکنند که در نابرابریهای میان زنان و مردان سهم و نقش دارند آنها توان خود را صرف ایجاد و حمایت از فرصتهای برابر برای زنان از طریق قانونگذاری و سایر روشها و ابزارهای دمکراتیک میکنند. پیشرفتهای قانونی، مثل \" قانون پرداخت برابر\" و \"قانون تبعیض جنسی\" به شدت مورد پشتیبانی فمینیستهای لیبرال بود استدلال می کردند برابری قانون اهمیت شایانی در حذف تبعیض علیه زنان دارد. فمینیستهای لیبرال خواهان فعالیت از طریق نظام موجود هستند تا به شیوههای تدریجی اصلاحاتی انجام گیرد. از این جهت اهداف و روشهای آنها بسیار میانهروتر از فمینیستهای رادیکال است که خواهان سرنگونی نظام موجود هستند. با این که فمینیستهای لیبرال سهم شایانی در پیشرفتهای زنان طی دهه گذشته داشتهاند، منتقدان میگویند که آنها نتوانستهاند علل ریشهای نابرابری جنسیتی را دریابند و ماهیتی سیستمی ظلمی را که در جامعه زنان میرود تشخیص نمیدهند. فمینیستهای لیبرال با توجه صرف به محرومیتهای جداگانهای که زنان از آن رنج میبرند جنسگرایی –تبعیض، دیوار شیشهای-پرداخت نابرابر-فقط تصویر ناقصی از برابری جنسیتی ترسیم میکنند. فمینیستهای رادیکال این اتهام را به فمینیستهای لیبرال میزنند که آنها زنان را تشویق به پذیرش جامعه نابرابر و خصلت رقابتی میکنند.(گیدنز،١٣٨٩: ٨-١٦٨)
رادیکال
فمینیسم رادیکال: اساسیترین موضع فمینیستهای رادیکال، قایل شدن ارزش بسیار مثبت برای زنان و ابراز گلایه و خشم عمیق بابت ستمگری در مورد آنان است. آنها با ارائه فهرست مفصل و تکان دهندهای از بدرفتاری که در سراسر جهان بازنها میشود. خشمشان را از ستم به زنان ابراز میدارند. از نظر انگلس نخستین ساختار تسلط نظام پدر سالاری است و به صورت بنیادیترین الگوی اجتماعی تسلط در آمده است. مردها از طریق مشارکت پدرسالاری یاد میگیرند که چگونه آدمهای دیگر را با تحقیر نگاه کنند. به عنوان موجودات غیرانسانی آنها را تحت نظارت خود در میآورند. سوال اساسی فمینیستهای رادیکال این است که چگونه میتوان مردان را شکست داد. آنها معتقد هستند مبارزه نخست باید ذهن زنان را به گونهای اساسی بازسازی کند تا هر زنی ارزش و تواناییاش را تشخیص دهد فشارهای پدر سالارانه را از ذهن زنان خود بردارد تا دیگران خود را ضعیف و وابسته و دست دوم نپندارند، در اتحاد با زنان دیگر بدون توجه به تفاوتهایشان عمل کند تا از طریق رابطه گسترده خواهرانه سرشار از اعتماد، حمایت، تفاهم و دفاع متقابل را برقرار سازند بعد از برقراری یک چنین رابطه خواهرانه دو استراتژی را باید به کار بست یکی رویارویی شدید با هر گونه تجلی تسلط پدر سالارانه در هر کجا پدیدار شود، دیگری باز کردن حساب تا اندازه جداگانه برای زنان از طریق روی آوردن به فعالیتهای اقتصادی تحت مدیریت زنان، اجتماعات زنانه، کانونهای خلاقیت هنری زنان، برقراری روابط صمیمانه با یکدیگر(ریتزر، ١٣٨٩ : ٩-٤٨٨). در نظر فمینیستها رادیکال خانه محل ارضا تمایلات است نه کانون تربیت و آرامش. این عقیده جوهره فمینیسم رادیکال است که مردان مسئول استثمار و بهرهکشی از زنان هستند و از آن نفع میبرند تحلیل پدر سالاری – سلطه نظاممند مردان بر زنان گرایش اصلی این شاخه از فمینیسم است. پدر سالاری پدیده عام و جهانشمول قلمداد میشود که در همه زمانها و فرهنگها وجود داشته است .فمینیستهای رادیکال غالباً توجه خود را روی خانواده به منزله یکی از سرچشمههای اساسی ظلم و ستم بر زنان جامعه، متمرکز میکنند. استدلال آنها این است که مردان با استفاده از کار مجانی زنان در خانه آنها را استسمار میکنند. و به موقعیتهای قدرت و نفوذ در جامعه محدود میشوند (جامعه شناسی گیدنز ت:محسن چاوشیان چاپ١٣٨٩ص١٦٨.) و در اینجا این جمله معروف هویدا میشود که میگویند؛ در سایه پیشرفت هر مردی زنی نهفته است مصداق پیدا میکند.
فمینیستهای رادیکال تعبیر و تفسیرهای متفاوتی از پایه و اساس پدرسالاری دارند اما اکثر آن ها موافقاند که پدرسالاری به نحوی شامل تملک بدن و گرایشهای جنسی زنان توسط مردان است. سایر فمینیستهای رادیکال خشونت مردان علیه زنان را محور اصلی برتری مردان میدانند. طبق این دیدگاه خشونت خانگی، تجاوز و اذیت و آزار جنسی همگی بخشی از ظلم و ستم نظاممند بر زنان است. نه مواردی جداگانه که هر یک ریشههای روان شناختی مختص به خود راداشته باشد. و برداشتهای عامیانه از زیبایی و امیال جنسی را مردان به زنان تحمیل میکنند. تا نوع خاصی از زنانگی ایجاد شود. و یکی دیگر شئواره شدن زنان از طریق رسانهها و مد و تبلیغات، زنان را به اشیای جنسی تبدیل میکند که اصلیترین نقش آنها لذت بخشیدن و سرگرم کردن مردان است. رادیکالها اعتقاد دارند که زنان نمیتوانند از طریق اصلاحات یا تغییرات تدریجی از ظلم و ستمهای جنسی آزاد شوند. طبق استدلال آنها چون پدرسالاری پدیدهای نظاممند است برابری جنسیتی فقط با سرنگون ساختن نظم پدرسالاری میسر است.(گیدنز، ١٣٨٩: ٩-١٦٨ ).
فمینیسم مارکسیست
فمینیسم مارکسیست، سرچشمه اصلی انقیاد و ستمدیدگی و نابرابری زنان را در نظام سرمایهداری جستجو میکنند از این دیدگاه سلطه مردان بر زنان یکی از مظاهر نظام سرمایهداری است به سخن دیگر سلطه مردانه، جزیی از نظام سرمایهداری است و از این رو تغییر روابط سلطهآمیز جنسی تنها با پیروزی سوسیالیسم ممکن خواهد شد. برخی دیگر از نویسندگان در همین چارچوب ستمدیدگی و نابرابری زنان در نتیجه ترکیب سرمایهداری و پدرسالاری با یکدیگر میدانند. در واقع فمینیسم مارکسیست سرنگونی طبقات را هم نوعی آزادی زنان مینامند. و در جایی روزالوکزامبورک میگویید که زنانی که با مردانی که سرمایهدار هستند و با زنانی که با مرد فقیر هستند تفاوتهای زیادی دارند. برای زنان اول واژههای انگل انگل استفاده میکند و برای زنان دوم واژه، برده، برده استفاده میکند و کلاً فمینیسم مارکسیستی راهحل نابرابری جنسی را در نابودی طبقات میبیند.(نظریه فرهنگی فمینیسم :دکتر حسین بشیریه)
ادامه دارد....