فدرالیسم راه رسیدن بە منشور آزادی، حقوقبشر و دموکراسی
20:36 - 5 اسفند 1391
Unknown Author
ز. نیکروش
در مجموعە مقالاتی بە ابعاد مختلف حاکمیت دیکتاتوری تحمیل شدە بر ایران، تحت عناوین نفی و انکار حقوق ملیتها در ایران، ایران و آپارتاید پنهان و تراژدی ملتهای در اسارت آپارتاید حاکمیت ملی-مذهبی بررسی نمودە و برای شناخت ماهیت آزادیستیز و در تضاد با معیارهای حقوقبشر کە روکن اساسی وجود حاکمیت ملی گرا درایران نزدیک بە ١٠٠ سالەی اخیر میباشد را شرح دادەام.
برای هر انسان بدور از تعصب و آزاد منش، و طرفدار عدالت و رهایی اجتماعی، ضروریست کە بداند کە خشونت در نطام ملیگرا در ایران کار فرد یا افراد مشخصی نیست، بلکە سرچشمە در نهادین ایدولوژی این نوع حاکمیت را تشکیل میدهد.
میشود گفت کە نظام دولت ملی در ایران شباهت بە خدایی مطلقگرا و مخوف دارد کە مذهب آن را نیز تعصب کور شوفینیستی و افراطیگرایی و خشونت میباشد کە بلااجبار استبداد و آپارتاید را در وجود خویش میپروراند، در نتیجە تنها زمانی میتوان انتظار جامعەای مدنی کە با رعایت و تضمین حقوق چند فرهنگی pluralisme culturels برابری حقوق سیاسی و اقتصادی و برابری زن و مرد و رعایت منشور جهانی حقوقبشر را راهنمای خود قرار دهیم، کە تمامیت حاکمیت فعلی را با ساختار مذهبی – ملی از بین برود. نظامی نوین، برخواستە از ارادەی همەی ملیتهایی کە در داخل جغرافیای ایران حضور دارند، فارس، آذری،کُرد، بلوچ، عرب و ترکمن همگام و برابر استقلال این سرزمین مشترک را تضمین نمایند.
دیدگاە و پیشنهاد من در واقع محصول مطالعە و ماهیت شناسی نظامات مختلف میباشد در کشورهای مختلف جهان و بافت تاریخی و فعلی ایران میباشد کە بە صراحت میگویم کە راە برون رفت از این فاجعەی دیکتاتوری، استبداد، توحش و آپارتاید دهشتناک، مناسبترین نظام کە میتواند ما را از این فاجعە برهاند، همانا یک انتخاب نظام جمهوری فدرال میباشد.
فدرالیزم Fédéralisme یعنی مشارکت آزاد و داوطلبانەی جمعی چندین ملیت در سرنوشت و استقلال مشترک در مسیر رفع تبعیضات و تقویت هر چه بیشتر میان ملیتهایی کە در جغرافیای یک کشور و یا فراتر در چندین کشور و حتی قارەای زندگی میکنند. بر خلاف نگرش کسانی کە بە فرهنگ حاکم بر ایران کە فرهنگی اجباری میباشد و سراپای آن بر تبعض استوار است، آگاهانە یا ناخودآگاە در دشمنی و ضدیت با اندیشەی فدرالیزم اصرار میرزند چرا کە در ضمیر اینان کە آغشتە بە روحیات شووینیستی و مخالف با تقسیم قدرتاند، تحت بهانەی تمامیتگرایی جغرافیایی در واقع و آشکارا و در عمل همسو با وضعیت تراژیک کە آپارتاید و نفی حقوق ملیتهای تحت سرکوب و سانسور را نادیدە و همسو با وضع موجوداند، نمیخواهند بە فدرالیزم کە بر اساس رفع ستم و تبعض و انتخاب و پیوستن داوطلبانەی آزاد ملیتهاست در ایرانی عاری از دیکتاتوری و توحش استوار است را پذیرا باشند.
در جهان امروزی، بە راحتی میبینیم کشورهایی کە نظام فدرال را برگزیدەاند، بە مراتب دارای مشروعیت اجتماعی، روابط سالم و رشد مدنیت، تضمین آزادیهای جمعی و فردی، رعایت حقوقبشر و انطباق قوانین خود در مسیر تکامل قدم برداشتە میشود. در اینجا اشارەای مختصر بە چند کشور فدرال مینمایم کە هر کدام با ویژگیهای خاص این نوع سیستم را برگذیدەاند. ایالات متحدە آمریکا Etatsunis کە در سال ١٧٧٦ کە سال اعلان استقلال نیز میباشد، ١٣ ایالت پیمان فدرال را امضا نمودن کە بعدها بە ٥٢ ایالات ارتقاع یافت. نمونهای دیگر هم چون کانادا، آلمان، هندوستان، بلژیک و سویس را میشود نام برد.
١_در میان این کشورها، سویس از قدیمیترین و موفقترین نظام فدرال کە از سال ١٢٩١ میلادی تاکنون میباشد،بهترین نمونەی موفق از فدرالیزم است کە میتوان آن را برای رهایی ایران بە عنوان مدلی موفق، مشروع و دموکراتیک مدنظر قرار داد.
در کشورهای فدرال، بر خلاف مطلق گرایی، تحمیل، تبعض و تهدید عمومی حاکمیتهای مرکزگرا، و سرکوبگر، نظام فدرال دارای قانون و تعادل و تضمین فضای باز سیاسی و امنیت عمومیست. احترام بە افکار، دیالوگ و پلورالیزم سیاسی، برابری حقوق فرهنگهای متفاوت و قانونی بخشیدن خواستەهای مشروع و دموکراتیک بخشی اساسی از کار این نوع نظام را تشکیل میدهد کە خود ملزم و موظف بە احترام ارادە و رای مردم را در بر میگیرد. در کشورهای فدرالیستی، نیازی بە انواع نیروهای سرکوب همچون ایران وجود ندارد و از کمترین امکان بودجە برای دفاع کشور و پلیس. یعنی بین ٢ تا ٤ درصد استفادە میشود.
ولی در ایران بیش از ٢٠ تا ٢٥ درصد بودجەی کشور مصرف انواع نیروهای سرکوب برای تحمیل ترور دیکتاتوری، بخصوص سرکوب، ملیتهای تحت ستم ملی – کُرد، بلوچ، آذری، عرب و ترکمن میگردد. قصد من این نیست کە از کشورهای فدرالی، تصویری ایدالی نشان دهم، ولی در مقایسە با نظامات دیگر از ضعف و نقصان بمراتب کمتری برخوردار میباشد. بە راحتی میشود دریافت کە در مقایسە با نظامات دیگر تجربە شدە در گذشتە و حال، میتوان گفت رژیم فدرالی از هرنظر مشروعتر و تضمینگر حقوق و آزادیهای دموکراتیک و قابلیت آن در تکامل اجتمایی بسیار طبیعی و در پیشرفت قرار دارد. در نظام فدرالی، جایی برای افراطیگریی و برتریگری یا جنون و خصلت دیکتاتوری باز نیست، و فقط از طریق مشارکت در منازعات سیاسی و دیالوگ سالم و احترام بە حقوق تمامی فرهنگها و اندیشەهای فکری و تضمین ،مساوات حقوق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی برای همەی ملیتها با هر تعداد جمعیت هم کە باشند را قانونی میبخشد، در اتحاد و همبستگی داوطلبانە در ادارەی کشور مشترک. بە راحتی قابل فهم است برای هر فرد آزادی خواە و ضد تبعض، کە در رژیم فدرال کە متعادلترین نوع سیستم ادارەی اجتماعی است میتوان در مسیر رهایی بیشترین نیازهای بشری را برآورد نمود. در کشور ایران، بە خوصوص در ١٠٠ سالەی اخیر از طرق مختلف و نیرنگها و شگردهای بسیار سعی شدە کە تاریخ و تفاوتهای فرهنگی، بخوصوص تاریخ ملیتهای تحت ستم مضاعف، یا بهتر بگویم سانسور سیستماتیک، از دیدگان عموم بە دور نگە داشتە و فقط تاریخ رسمی، آن هم از خواست و دیدگاە فرهنگ ملت فارس را اشاعە و گسترش میدهند.
در واقع این امری طبیعی هستش کە ملیتهای آذری-کُرد-بلوچ-عرب- و ترکمن خود را نسبت بە تاریخ رسمی امروزە در ایران بیگانە بدانند، چرا کە از تاریخ، فرهنگ و آزادی خویش محرومند. هر چە زمان بە پیش میرود، ملیتهای تحت ستم از پروژەی ایدولوژی آپارتاید ملی در راە رهایی خود بیشتر آگاە و مصمم میکردن، چرا کە اولین قربانیان توتالیتاریسم و دیکتاتوری عریان حاکم بر ایراناند. در وضعیت مبرم کنونی این امری اخلاقی و نیازی برای رهایی از وضع موجود ایجاب مینماید کە همە دوستداران آزادی، عدالت و برابری، در ایران فردا برای اضمحلال حاکمیت ملی-مذهبی هم صدا کردن و در هدفی کە ضامن احترام بە حقوق همگان نظامی دموکراتیک و فدرال را در برنامەی آیندە قرار داد تا سرزمین ایران وارد مرحلەای نوین راە آزادی و مدنیت را باز یابد.جریانات سیاسی و افرادی کە متعلق بە فرهنگ حاکماند این حق طبیعی آنان است کە بە فرهنگ خویش افتخار نمایند ولی معیار انسان بودن و شایستگی فرد یا ملتی آزاد نهفتە در رعایت و احترام بە دیگران است.
همە واقفیم کە ظلم و ستم و آپارتاید هیچگونە مشروعیت و یا توجیه اخلاقی ندارد چە تحمیل آن از جانب حاکمیت و چە آن بخش از جریانات و افرادی کە مخالف رژیماند کە متعلق بە فرهنگ حاکماند ولی حاضر نیستند کە فاجعەی بزرگی هم چون تراژدی بیحقوقی ملیتهایی کە بیش از ٢\\٣ جمعیت کشور ایران را تشکیل میدهند را مورد توجه قرار دهند. متاسفانە اینان هر از گاهی هم همسو با هیولای خون آشام آپارتاید ملی-مذهبی حاکم شریک میشوند کە این نشان دهندەی خود بزرگبینی فرا مرزهای جنایات را در مینوردند.
واقعیت در این است کە این نوع تفکر کە در اشکال گوناگون از نوع وطن پرستی، تمامیتگرا خاکپرستی و امثال دیگر خود را معرفی مینماید تاکنون حاضر نیست در مورد ساختار حاکمیت دولت ملی مطالعە نمایند.باید از اینان پرسید اگر همین امروز تدریس زبان فارسی ممنوع گردد، شما چە خواهی کرد؟ اگر از رسانەها بە زبان مادریتان محرومتان نمایند چە میگوید؟ اگر در تبعض و فقر اقتصادی قرارتان دهند، چە خواهی کرد؟ آیا توان خواهی داشت تحقیر فرهنگ خود را پذیرا باشی؟ آیا هرگز توان این کە خود را در جای محکومان از حق طبیعی خویش یعنی ملتهای محروم در ایران بگذارید؟ و بسیار سوالات دیگر کە تا کنون بیجواب ماندەاند.
٢_در کشوری همانند ایران کە در طی تاریخ سرزمین ازدیاد فرهنگها بودە، تحمیل یک زبان یا فرهنگ واحد، تجاوز آشکار بە منشور حقوقبشر و نفی آشکار حق حیات ملیتهای غیرفارس زبان را نشان میدهد و این در قاموس خود نمادی کامل از یک پروژەی خطرناک و فاشیستی میباشد کە با هیچ بهانەای قابل دفاع و توجیه نیست.
پس در نتیجە با روحیەی نیرنگ سازی، برتریگرایی،سانسور واقعیات، فریبکاری و ضدیت با خواستهای مشروع و پایەای ملیتهای محروم در اسارت آپارتاید ملی کە نفی میکردن، و این در حالی کە بیش از٢/٣ جمعیت ایران را تشکیل میدهند، پس اگر شیوەی برخورد خود را تقییر ندهند، ایران را بە سرنوشت یوگسلاوی دوچار خواهند نمود.
متاسفانە هنوز بخشی عمدەای از جریانات و افراد مستقل کە بە فرهنگ حاکم تعلق دارند، و خود را هم آزادیخواە هم میدانند، هرگز نە بە مطالعە در رابطە با آپارتاید ملی در ایران نپرداختە و نە توجهی جدی بە مطالبات مشروع قربانیان این نوع حاکمیت. با رشد جنون افراطیگرایی و شووینیزم کور و نژادپرستی نمیتوان آزادی را برای همگان در ایران فردا نوید داد و محال است بە کسانی یا جریاناتی کە بە نوعی با ایدولوژی حاکمیت ترور و آپارتاید همسو میشوند در ادامەی وضع موجود اینان را ازاد اندیش و آزادیخواە نامید.
در اصل این امری اجتنابناپذیر است کە هر زمان فرهنگ یا ملتی، حق و آزادی ملتهای دیگر را سلب نماید، خود نیز شایستەی آزادی نیست . در پایان و خلاصەی مطلب بە این بسندە میکنم کە راە نجات ایران را در گروە استفادە از منطق و عقلانیت سالم ما را ملزم میگرداند کە در مشارکت عمومی همەی ملیتهای درون فضای جقرافیایی ایران، طرح نظامی دموکراتیک و فدرال را راهنمای کار برای استقلال مشترک بر مبنای اصول برابری همگان در ایران آزاد فردا راهنما و هدف خود قرار دهیم.
در مجموعە مقالاتی بە ابعاد مختلف حاکمیت دیکتاتوری تحمیل شدە بر ایران، تحت عناوین نفی و انکار حقوق ملیتها در ایران، ایران و آپارتاید پنهان و تراژدی ملتهای در اسارت آپارتاید حاکمیت ملی-مذهبی بررسی نمودە و برای شناخت ماهیت آزادیستیز و در تضاد با معیارهای حقوقبشر کە روکن اساسی وجود حاکمیت ملی گرا درایران نزدیک بە ١٠٠ سالەی اخیر میباشد را شرح دادەام.
برای هر انسان بدور از تعصب و آزاد منش، و طرفدار عدالت و رهایی اجتماعی، ضروریست کە بداند کە خشونت در نطام ملیگرا در ایران کار فرد یا افراد مشخصی نیست، بلکە سرچشمە در نهادین ایدولوژی این نوع حاکمیت را تشکیل میدهد.
میشود گفت کە نظام دولت ملی در ایران شباهت بە خدایی مطلقگرا و مخوف دارد کە مذهب آن را نیز تعصب کور شوفینیستی و افراطیگرایی و خشونت میباشد کە بلااجبار استبداد و آپارتاید را در وجود خویش میپروراند، در نتیجە تنها زمانی میتوان انتظار جامعەای مدنی کە با رعایت و تضمین حقوق چند فرهنگی pluralisme culturels برابری حقوق سیاسی و اقتصادی و برابری زن و مرد و رعایت منشور جهانی حقوقبشر را راهنمای خود قرار دهیم، کە تمامیت حاکمیت فعلی را با ساختار مذهبی – ملی از بین برود. نظامی نوین، برخواستە از ارادەی همەی ملیتهایی کە در داخل جغرافیای ایران حضور دارند، فارس، آذری،کُرد، بلوچ، عرب و ترکمن همگام و برابر استقلال این سرزمین مشترک را تضمین نمایند.
دیدگاە و پیشنهاد من در واقع محصول مطالعە و ماهیت شناسی نظامات مختلف میباشد در کشورهای مختلف جهان و بافت تاریخی و فعلی ایران میباشد کە بە صراحت میگویم کە راە برون رفت از این فاجعەی دیکتاتوری، استبداد، توحش و آپارتاید دهشتناک، مناسبترین نظام کە میتواند ما را از این فاجعە برهاند، همانا یک انتخاب نظام جمهوری فدرال میباشد.
فدرالیزم Fédéralisme یعنی مشارکت آزاد و داوطلبانەی جمعی چندین ملیت در سرنوشت و استقلال مشترک در مسیر رفع تبعیضات و تقویت هر چه بیشتر میان ملیتهایی کە در جغرافیای یک کشور و یا فراتر در چندین کشور و حتی قارەای زندگی میکنند. بر خلاف نگرش کسانی کە بە فرهنگ حاکم بر ایران کە فرهنگی اجباری میباشد و سراپای آن بر تبعض استوار است، آگاهانە یا ناخودآگاە در دشمنی و ضدیت با اندیشەی فدرالیزم اصرار میرزند چرا کە در ضمیر اینان کە آغشتە بە روحیات شووینیستی و مخالف با تقسیم قدرتاند، تحت بهانەی تمامیتگرایی جغرافیایی در واقع و آشکارا و در عمل همسو با وضعیت تراژیک کە آپارتاید و نفی حقوق ملیتهای تحت سرکوب و سانسور را نادیدە و همسو با وضع موجوداند، نمیخواهند بە فدرالیزم کە بر اساس رفع ستم و تبعض و انتخاب و پیوستن داوطلبانەی آزاد ملیتهاست در ایرانی عاری از دیکتاتوری و توحش استوار است را پذیرا باشند.
در جهان امروزی، بە راحتی میبینیم کشورهایی کە نظام فدرال را برگزیدەاند، بە مراتب دارای مشروعیت اجتماعی، روابط سالم و رشد مدنیت، تضمین آزادیهای جمعی و فردی، رعایت حقوقبشر و انطباق قوانین خود در مسیر تکامل قدم برداشتە میشود. در اینجا اشارەای مختصر بە چند کشور فدرال مینمایم کە هر کدام با ویژگیهای خاص این نوع سیستم را برگذیدەاند. ایالات متحدە آمریکا Etatsunis کە در سال ١٧٧٦ کە سال اعلان استقلال نیز میباشد، ١٣ ایالت پیمان فدرال را امضا نمودن کە بعدها بە ٥٢ ایالات ارتقاع یافت. نمونهای دیگر هم چون کانادا، آلمان، هندوستان، بلژیک و سویس را میشود نام برد.
١_در میان این کشورها، سویس از قدیمیترین و موفقترین نظام فدرال کە از سال ١٢٩١ میلادی تاکنون میباشد،بهترین نمونەی موفق از فدرالیزم است کە میتوان آن را برای رهایی ایران بە عنوان مدلی موفق، مشروع و دموکراتیک مدنظر قرار داد.
در کشورهای فدرال، بر خلاف مطلق گرایی، تحمیل، تبعض و تهدید عمومی حاکمیتهای مرکزگرا، و سرکوبگر، نظام فدرال دارای قانون و تعادل و تضمین فضای باز سیاسی و امنیت عمومیست. احترام بە افکار، دیالوگ و پلورالیزم سیاسی، برابری حقوق فرهنگهای متفاوت و قانونی بخشیدن خواستەهای مشروع و دموکراتیک بخشی اساسی از کار این نوع نظام را تشکیل میدهد کە خود ملزم و موظف بە احترام ارادە و رای مردم را در بر میگیرد. در کشورهای فدرالیستی، نیازی بە انواع نیروهای سرکوب همچون ایران وجود ندارد و از کمترین امکان بودجە برای دفاع کشور و پلیس. یعنی بین ٢ تا ٤ درصد استفادە میشود.
ولی در ایران بیش از ٢٠ تا ٢٥ درصد بودجەی کشور مصرف انواع نیروهای سرکوب برای تحمیل ترور دیکتاتوری، بخصوص سرکوب، ملیتهای تحت ستم ملی – کُرد، بلوچ، آذری، عرب و ترکمن میگردد. قصد من این نیست کە از کشورهای فدرالی، تصویری ایدالی نشان دهم، ولی در مقایسە با نظامات دیگر از ضعف و نقصان بمراتب کمتری برخوردار میباشد. بە راحتی میشود دریافت کە در مقایسە با نظامات دیگر تجربە شدە در گذشتە و حال، میتوان گفت رژیم فدرالی از هرنظر مشروعتر و تضمینگر حقوق و آزادیهای دموکراتیک و قابلیت آن در تکامل اجتمایی بسیار طبیعی و در پیشرفت قرار دارد. در نظام فدرالی، جایی برای افراطیگریی و برتریگری یا جنون و خصلت دیکتاتوری باز نیست، و فقط از طریق مشارکت در منازعات سیاسی و دیالوگ سالم و احترام بە حقوق تمامی فرهنگها و اندیشەهای فکری و تضمین ،مساوات حقوق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی برای همەی ملیتها با هر تعداد جمعیت هم کە باشند را قانونی میبخشد، در اتحاد و همبستگی داوطلبانە در ادارەی کشور مشترک. بە راحتی قابل فهم است برای هر فرد آزادی خواە و ضد تبعض، کە در رژیم فدرال کە متعادلترین نوع سیستم ادارەی اجتماعی است میتوان در مسیر رهایی بیشترین نیازهای بشری را برآورد نمود. در کشور ایران، بە خوصوص در ١٠٠ سالەی اخیر از طرق مختلف و نیرنگها و شگردهای بسیار سعی شدە کە تاریخ و تفاوتهای فرهنگی، بخوصوص تاریخ ملیتهای تحت ستم مضاعف، یا بهتر بگویم سانسور سیستماتیک، از دیدگان عموم بە دور نگە داشتە و فقط تاریخ رسمی، آن هم از خواست و دیدگاە فرهنگ ملت فارس را اشاعە و گسترش میدهند.
در واقع این امری طبیعی هستش کە ملیتهای آذری-کُرد-بلوچ-عرب- و ترکمن خود را نسبت بە تاریخ رسمی امروزە در ایران بیگانە بدانند، چرا کە از تاریخ، فرهنگ و آزادی خویش محرومند. هر چە زمان بە پیش میرود، ملیتهای تحت ستم از پروژەی ایدولوژی آپارتاید ملی در راە رهایی خود بیشتر آگاە و مصمم میکردن، چرا کە اولین قربانیان توتالیتاریسم و دیکتاتوری عریان حاکم بر ایراناند. در وضعیت مبرم کنونی این امری اخلاقی و نیازی برای رهایی از وضع موجود ایجاب مینماید کە همە دوستداران آزادی، عدالت و برابری، در ایران فردا برای اضمحلال حاکمیت ملی-مذهبی هم صدا کردن و در هدفی کە ضامن احترام بە حقوق همگان نظامی دموکراتیک و فدرال را در برنامەی آیندە قرار داد تا سرزمین ایران وارد مرحلەای نوین راە آزادی و مدنیت را باز یابد.جریانات سیاسی و افرادی کە متعلق بە فرهنگ حاکماند این حق طبیعی آنان است کە بە فرهنگ خویش افتخار نمایند ولی معیار انسان بودن و شایستگی فرد یا ملتی آزاد نهفتە در رعایت و احترام بە دیگران است.
همە واقفیم کە ظلم و ستم و آپارتاید هیچگونە مشروعیت و یا توجیه اخلاقی ندارد چە تحمیل آن از جانب حاکمیت و چە آن بخش از جریانات و افرادی کە مخالف رژیماند کە متعلق بە فرهنگ حاکماند ولی حاضر نیستند کە فاجعەی بزرگی هم چون تراژدی بیحقوقی ملیتهایی کە بیش از ٢\\٣ جمعیت کشور ایران را تشکیل میدهند را مورد توجه قرار دهند. متاسفانە اینان هر از گاهی هم همسو با هیولای خون آشام آپارتاید ملی-مذهبی حاکم شریک میشوند کە این نشان دهندەی خود بزرگبینی فرا مرزهای جنایات را در مینوردند.
واقعیت در این است کە این نوع تفکر کە در اشکال گوناگون از نوع وطن پرستی، تمامیتگرا خاکپرستی و امثال دیگر خود را معرفی مینماید تاکنون حاضر نیست در مورد ساختار حاکمیت دولت ملی مطالعە نمایند.باید از اینان پرسید اگر همین امروز تدریس زبان فارسی ممنوع گردد، شما چە خواهی کرد؟ اگر از رسانەها بە زبان مادریتان محرومتان نمایند چە میگوید؟ اگر در تبعض و فقر اقتصادی قرارتان دهند، چە خواهی کرد؟ آیا توان خواهی داشت تحقیر فرهنگ خود را پذیرا باشی؟ آیا هرگز توان این کە خود را در جای محکومان از حق طبیعی خویش یعنی ملتهای محروم در ایران بگذارید؟ و بسیار سوالات دیگر کە تا کنون بیجواب ماندەاند.
٢_در کشوری همانند ایران کە در طی تاریخ سرزمین ازدیاد فرهنگها بودە، تحمیل یک زبان یا فرهنگ واحد، تجاوز آشکار بە منشور حقوقبشر و نفی آشکار حق حیات ملیتهای غیرفارس زبان را نشان میدهد و این در قاموس خود نمادی کامل از یک پروژەی خطرناک و فاشیستی میباشد کە با هیچ بهانەای قابل دفاع و توجیه نیست.
پس در نتیجە با روحیەی نیرنگ سازی، برتریگرایی،سانسور واقعیات، فریبکاری و ضدیت با خواستهای مشروع و پایەای ملیتهای محروم در اسارت آپارتاید ملی کە نفی میکردن، و این در حالی کە بیش از٢/٣ جمعیت ایران را تشکیل میدهند، پس اگر شیوەی برخورد خود را تقییر ندهند، ایران را بە سرنوشت یوگسلاوی دوچار خواهند نمود.
متاسفانە هنوز بخشی عمدەای از جریانات و افراد مستقل کە بە فرهنگ حاکم تعلق دارند، و خود را هم آزادیخواە هم میدانند، هرگز نە بە مطالعە در رابطە با آپارتاید ملی در ایران نپرداختە و نە توجهی جدی بە مطالبات مشروع قربانیان این نوع حاکمیت. با رشد جنون افراطیگرایی و شووینیزم کور و نژادپرستی نمیتوان آزادی را برای همگان در ایران فردا نوید داد و محال است بە کسانی یا جریاناتی کە بە نوعی با ایدولوژی حاکمیت ترور و آپارتاید همسو میشوند در ادامەی وضع موجود اینان را ازاد اندیش و آزادیخواە نامید.
در اصل این امری اجتنابناپذیر است کە هر زمان فرهنگ یا ملتی، حق و آزادی ملتهای دیگر را سلب نماید، خود نیز شایستەی آزادی نیست . در پایان و خلاصەی مطلب بە این بسندە میکنم کە راە نجات ایران را در گروە استفادە از منطق و عقلانیت سالم ما را ملزم میگرداند کە در مشارکت عمومی همەی ملیتهای درون فضای جقرافیایی ایران، طرح نظامی دموکراتیک و فدرال را راهنمای کار برای استقلال مشترک بر مبنای اصول برابری همگان در ایران آزاد فردا راهنما و هدف خود قرار دهیم.