علل آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی در ایران

15:05 - 15 تیر 1392
Unknown Author
اوین مصطفی‌زاده

آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی در جامعه ایران هر روزه بیشتر می­شوند، گویی عادت کرده­ایم هرروزه این اخبار رابشنویم. آسیب­ها و انحرافات در هرجامعه­ای موجود است و نمی­توان ادعا کرد که این مسائل ریشه‌کن شوند، اما مهم درصد بالای این مسائل است.

شاید دیگر نتوان گفت آسیب و پدیده‌ی اجتماعی... عادی شدن این آسیب­ها در جامعه، تاجایی که بیشتر مردم خود ببینده آن هستند و به آن عادت کرده­اند این مسائل را از پدیده و انحراف به بحران و فاجعه کشانیده است.

جامعه هر روز دست خوش تغییرات بیشتر می­شود، نحوه‌ی زندگی، نیازها و ارتباط میان انسان­ها تغییر کرده است. در این شرایط پیچده و فراگیر جامعه­ای موفق می­شود که بتوانند قوانین و برنامه­های نوین مطابق با شرایط وضع کند که نیاز افراد و جامعه را برآورده سازد.

اما علل این آسیب­ها و بحران­ها در جامعه ایران چیست؟ چه شرایطی وقوع این مسائل را رقم زده است؟ چه کسانی این شرایط را به وجود آورده­اند؟ راهکار چیست؟
\"اعتیاد\"، \"خشونت\"، \"فساد و فحشا\" و \"افزایش جرایم\" از جمله اولویت­های مسائل اجتماعی در ایران محسوب می­شوند که هرکدام عوامل مختلف و پیامدهای جبران­ناپذیری دارند و دلیل چندها آسیب و بحران اجتماعی دیگر نیز می­شوند.

\"بیکاری\"، \"فقر\"، \"بی­عدالتی و تبعیض اجتماعی\" ، \" بی اعتمادی\"، \"اختلال هویت\" و \"ضعف ارزش­های اخلاقی\" مهمترین زمینه­های بروز آسیب­های اجتماعی هستند.

آنچه در رابطه با انحرافات اجتماعی در ایران نگراننده است، پایین آمدن سن این افراد است. نوجوان و جوانان بیش از همه در معرض آسیب­های اجتماعی قرار دارند، برای مثال سن مصرف موادمخدر هر روز کاهش می­باید که حتی در بین دانش­آموزان و مدارس نیز دیده می‌شود.

دکتر \"امان­الله قرایی مقدم\" جامعه­شناس و استاد دانشگاه می­گوید: میان فقر، بیکاری و تورم با افزایش جرم و خشونت در کشور رابطه­ی صددرصد مستقیم وجود دارد، یعنی وقتی فقر، بیکاری و شکاف طبقاتی در جامعه بوجود می­آیید، شاهد انفجار افزایش آسیب­های اجتماعی می‌شویم.

بیکاری تنها یک معضل اقتصادی نیست، یک بحران اجتماعی نیز محسوب می­شود. بیکاری در ایران آمار بالایی را از لحاظ کمی دارد، از لحاظ کیفی هم بیکاری در بین اقشار پایین و بالای جامعه وجود دارد، خانواده­های کم‌درآمدی که قادر به تامین احتیاجات فرزندان خود نبوده و جوانان بیکار این خانواده­ها به دلیل فشارهای اجتماعی به انحرافات اجتماعی، تخلفات اقتصادی، اعتیاد، افسردگی و خودکشی روی می­آورند. در بین اقشار متوسط جامعه نیز جوانان تحصیل­کرده بیکاری دیده می­شوند، این افراد بیکار برای تامین زندگی خود به کمک خانواده نیاز داشته و نمی­توانند جایگاه اقتصادی و اجتماعی خود را در جامعه به عنوان افرادی تحصیل کرده بیابند.

\"اسدالله جامی\" مدیرکل پیشگیری از وقوع جرم قوه‌ی قضائیه،گفته است که رشد پرونده­های قضایی نگران­کننده است. در سال ١٣٨٦ تعدا پرونده­های قضایی ٨ میلیون بوده که این تعدا در سال ١٣٩٠ به ١٦ میلیون پرونده رسیده است یعنی افزایش ١٠٠% رشد پرونده­های قضایی.

\"حجت السلام رازینی\" در گفتگو با خبرگزاری مهر گفته است: ١٦٠ میلیون پرونده بایگانی در قوه قضاییه موجود است، اگر در هر پرونده ٢ نفر از طرفین دعوا را در نظر بگیریم ٣٢ میلیون نفر از جمعیت ایران در نزاع قضایی با یگدیگر هستند.

برخی آمارهای تکانده در ایران در سال­های گذشته به این اشاره دارد که؛ ٧ میلیون جوان تحصیل­کرده بیکار، از هر ١٠ ازدواج ٦ طلاق، ٦ میلیون معتاد، ٦٨% افسردگی، رسیدن سن فحشا به ١٤ سال، فروش سالانه ١٣ میلیون کلیه، ٢٥ میلیون بیماری روانی، ٤٢ % از عموم ملت ایران زیر خط فقر، وجود دارد.

\"امان‌الله قرایی\" جامعه­شناس و استاد دانشگاه تاکید دارد به اینکه سیاست­های غلط، محرومیت­ها و محدودیدها دامنه­ی آسیب­­های اجتماعی را افزایش می­دهد.
محرومیت­های جوانان در عرصه­های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باعث می­شود جوانان علاقمندی­ها و هیجانات خود را در عرصه­های دیگر بیابند. باز بودن بستر و مشارکت جوانان در این حوزه­ها قطعا جوانان را مشتاق انحرافات اجتماعی نمی­کند. یعنی قضیه معکوس است جایی که باید بستر برای جوانان باز باشد بسته می­شود و جایی که باید کنترل سخت وجود داشته باشد باز است.

در نتیجه انحرافات اجتماعی لزوماً ریشه در ساختار اجتماعی ندارند، بلکه ریشه در ساختار سیاسی دارند. تازمانی که شاهد چنین ساختار سیاسی باشیم تبعاً معضلات آن را در ساختارهای دیگر جامعه از جمله اقتصادی و اجتماعی شاهد خواهیم بود که افزایش هرروزه‌ی انحرافات و بحران­های اجتماعی پیامد آن است.
جوامع امروزه دست خوش تغییرات عدیده‌ای شده‌اند با پیشرقت تکنولوجی و صنعتی­شدن جوامع، کشورهای جهان سوم یا در حال پیشرفت بیشترین سهم را از پیامدهای نامطلوب این تغییرات دارند زیرا بیشتر جامعه­شناسان براین باورند که سازوکارهای جامعه کلاسیک جوابگوی تغییرات کنونی و پیامدهای آن نبوده است­.

امروزه دولت سیاستی اجتماعی برای مواجهه با مسائل و مشکلات اجتماعی ندارد، تنها سیاست در پیش گرفته شده سیاست تنبیه بوده است، یعنی سیاستی که تنها بعد از وقوع معضلات و انحرافات اجتماعی درپیش گرفته می­شود و دولت سیاست پیشگیری جهت درک و شناخت هرچه بیشتر این بحران­ها و راهکار مقابله به آنها را نداشته است. بیشتر جامعه‌شناسان براین باورند که سیاست­های تنبیهی به عمیق­تر شدن هرچه بیشتر آسیب‌های اجتماعی دامن می­زنند، ما نمونه واضع آن را در ایران در رابطه با اعدام مشاهده می­کنیم که نه تنها کوچکترین تاثیری نداشته است بلکه خود بازتولید خشونت در جامعه می‌باشد.

آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی بهم وابسته هستند هرکدام عامل و پیامدهای خود و نیز به هم پیوسته­ای را دارند و هیچ گاه نمی­توان گفت که آسیب­های اجتماعی یک عامل را دارند و به همین دلیل هم تبعات پیامدهای آن فراگیر است. بنابراین ضرورت مطالعه و ثبت آسیب­های اجتماعی روشن می­شود درحالیکه در ایران نهادی جهت مطالعه و ثبت آسیب‌های اجتماعی وجود ندارد بلکه دولت با رفتار غیر اخلاقی خود و دروغگویی با آمار آسیب‌های اجتماعی را در جامعه به رسمیت نشناخته است، همین امر باعث می­شود که نتوان آسیب­های اجتماعی را مورد بررسی قرار داده و راهکارهاریی جهت کاهش آنها درپیش گرفت. این مسائل نشان‌دهنده‌ی عدم توجه مسئولین و نبود نظارت قانونی و مسولانه بر آسیب­های اجتماعی می­باشد که خود یکی از راه­های کاهش این آسیب­ها محسوب می­شود.

نظام غلط سیاسی، مدیریتی، اقتصادی و قضایی در جامعه موجب بروز ناامنی، بی­نظمی و بی­اعتمادی در جامعه شده است و اگر به سرعت جلوی انحرافات و بحران­های اجتماعی در جامعه گرفته نشود موجب بروز انحرافات بیشتری شده که در جامعه ایران به علت نبود نظارت، برنامه­ریزهای دقیق و نبود آمار واقعی این انحرافات کاهش نمی­یابند و تازمانیکه ساختار جامعه اینگونه باشد نمی­توان انتظار کاهش این آسیب­ها و جامعه­ای سالم را داشت.

جامعه­شناسان معاصر براین باورند که عدم مدیریت درست در ایران از سوی دولت که بزرگترین و تنها نهاد تصمیم­گیرنده محسوب می­شود آسیب­های اجتماعی را بررسمیت نشناخته و همچنین نبود رشد اقتصادی و سومدیریت نظام اقتصادی خود دامنه این آسیب­ها را افزایش می‌دهد. انسداد سیاسی در ایران، سیاست­های تحملیی و دخیل نبودن نقش نهادهای مدنی و اقشار دیگر جامعه در سازوکارهای اجتماعی، آینده ایران را پیش­بینی ناپذیرکرده است. تنها راه چاره، حکومتی است که سازوکارهای مردم سالاری مانند؛ آزادی احزاب، اجتماعات و رسانه­ها و پذیرش انجام انتخابات سالم و منصفانه را داشته باشد که راه مهار جامعه از بحران زدگی می­باشد.

آسیب­های اجتماعی و بحران­های اقتصادی در ایران در میان مدت و درازمدت باعث افزایش فرسایش درونی جامعه و نارضایتی مردم از بی­ثباتی سیاسی می­شود اما در کوتاه مدت از سوی دولت قابل کنترل است.

انسداد سیاسی در ایران به معنا ی تداوم آسیب­های اجتماعی در جامعه است و تا زمانی که در عرصه‌ی سیاسی گشایشی حاصل نشود و نهادهای مدنی فعال نشود نمی­توان وضع موجود را تغییر داد.