عاشقانه ناظری سیاسی شد
14:57 - 12 خرداد 1393
Unknown Author
امین سرخابی
پس از اجرای کنسرت موسیقی شهرام ناظری در زادگاهش، کرمانشاه، شاهد واکنشهای تندی از جانب اصولگرایان و برخی طیفهای سیاسی معروف به ملیگرا بودهایم. ماجرا هم از اینجا آغاز میشود که او محتوای یکی از آوازهای عاشقانه کُردی و فولکلور رابر عاشقانه به زبان فارسی ترجیح میدهد و با استقبال پرشور حاضران در کنسرت روبرو میشود. بیگمان شهرام ناظری که عنوان \"شوالیه\" موسیقی ایرانی را با خود به یدک میکشد بیشتر به سبب آهنگهای فارسیاش در میان مردم به شهرت رسیده است و شاید موسیقی فارسی را نیز بهتر از کُردی ادا میکند. از سویی عاشقانهای که شهرام ناظری در کرمانشاه خواند، در میان کُردها و خصوصا در مناطق جنوبی کُردستان ایران روزانه به گوش میرسد. اما چرا خواندن این عاشقانه برای شهرام ناظری مکروه است، شاید همچون \"احمد کایا\" در ترکیه، وی نیز مورد غضب افکار عمومی سراسری در ایران قرار گیرد. حساسیت این امر بیشتر میتواند در دو عامل نهفته باشد؛ یکی، شهری که در آن عاشقانه اجرا شده؛ یعنی کرمانشاه، جایی که سالهاست تلاش کردهاند هویت کُردی را از آن بزدایند ـ پس هرگونه تلاش جهت بازیابی هویتی، جبههای از مخالفت حکومتی و مردمی را با خود به همراه دارد ـ دیگر اینکه شوالیه موسیقی ایران با خواندن چنین عاشقانه \"ضد ملی!\" جوانان و افکار عمومی را به سوی جهت سیاسی خاصیای که مقبول حاکمیت نیست سوق میدهد.
اما فارغ از این حاشیهها و هتک حرمت و فشاری که جهت عذرخواهی بر شوالیه موسیقی ایران رفته، بنظر میرسد رابطه میان موسیقی و هویت خواهی بیشتر از پیش معنا پیدا کند؛ رابطهای که در دنیای امروز ایران میان موسیقی و زندگی روزمره وجود دارد و بیشتر از پیش مشهود است. در دنیای معاصر، که ما نیز به سبب تکنولوژی و ارتباطات بدان پیوستهایم، موسیقی دارای قدرت است. موسیقی میتواند بر چگونگی رفتار با خود، چگونگی تجربه گذر زمان و چگونگی احساس در باره خویشتن و دیگران و وضعیت های گوناگون تأثیر بگذارد. موسیقی از چند جهت به زندگی روزمره شکل میدهد و مشارکت در موسیقی، همانقدر که در دخالت در فرایند تولید صورت میپذیرد، از طریق کارکردها و مصرف نیز انجام میگیرد.
موسیقی در هر جا که تولید میشود به ابزاری بدل میشود که افراد به کمک آن خود را با شهر، شهرک و یا منطقه خاصی یکسان میکنند و جایگاه خود را در آن مییابند. همچنین موسیقی به مثایه عناصر نمادین در زندگی روزمره نشانه اجتماع، تعلق و گذشته مشترک است. موسیقی منبع بازنمایی و بازنمود پرتوانی است که در آن اجتماعات و ملتها میتوانند هویت خود را شناخته و یه دیگران بشناسانند. در واقع کارکرد مهم موسیقی در زندگی روزمره ایجاد \"برساخته های نمادین\" است.
در همین راستا موسیقی نقش مهمی در زندگی روزمره گروههای اقلیتی ملی، قومی، زبانی و حتی مذهبی و گاهی طبقاتی ایفا میکند. موسیقی آسانترین و کمهزینه ترین راه برای این گروهها است که هویت از دست رفته یا خدشه دار شده خود را دوباره بازیابی کنند. گاهی موسیقی گروههای اقلیتی و گروههای مهاجر توسط شرکتهای تجاری مورد بهره برداری قرار میگیرد و به سبک عامه پسند جهانی نیز تبدیل میشود. نمونه آن موسیقی \"رگی\" در حوزه کارائیب و گروههای اقلیتی ایالات متحده است که به سبکی عامه پسند جهانی تبدیل شدند. نمونه دیگر آن موسیقی \"رپ\" است که در طول دهه ۱۹۷۰ در محله برونکس نیویورک به وجود آمد که بخشی از فرهنگ خیابانی آفریقایی- آمریکایی بود که تحت عنوان هیپ هوپ شناخته میشد و بعدها در دهه ۸۰ با حمایت شرکتهای تجاری محبوبیت جهانی پیدا کرد.
افراد گروههای اقلیتی با مصرف و تملک متون موسیقیایی به لحاظ نمادین با زندگی روزمره و قواعد بازی و لذت بردن و اعتراض که با مشارکت جمعی در موسیقی همراه است درگیر میشوند و به این ترتیب زمینه چانهزنی و دادوستدهای نمادین زندگی روزمره در شرایط اجتماعی کنونی فراهم میشود.
ماجرای چند روز پیش شوالیه موسیقی ایرانی نیز در همین چهارچوب قابل تحلیل و بررسی است:
در واقع و در بیانی ناگفته و نانوشته، شهری که شهرام ناظری در آن عاشقانه کُردیاش را اجرا کرد مهمترین عامل نارضایتی گروههای سیاسی است. شاید اگر ناظری در سنندج این عاشقانه را میخواند اخم به ابروی کسی نمیآمد اما مسئله مهم اجرای وی در شهری است که سالهاست نیروهای سیاسی و فکری مرکزگرا کوشیدهاند هویتی دیگر به آن ببخشند یا بر آن تحمیل کنند؛ تلاشی که تا حد زیادی نیز موفق بوده است. شهر کرمانشاه بزرگترین شهر کُردنشین ایران است اما کمتر در مبارزات سیاسی کُردهای ایران مشارکت و بیشتر به مرکز گرایش داشته است. یکی از عوامل موفقیت در متقاعد کردن این شهر جهت عدم مشارکت در مبارزات سیاسی هویتی است که از آن گرفتهاند. هویتی چهل تکه، روح یک شهر بی روح، تکلم به زبانی که نه کُردی است نه فارسی، لهجهای برساخته و نامأنوس. شهری که تعداد قابل توجه نیروی نظامی و انتظامی کشور را تأمین میکند اما در تصمیمگیری سیاسی و مراتب بالای کشوری و حکومتی جایگاهی ندارد. شهری که یکی از کلان شهرهای ایران محسوب میشود اما شاخص توسعه یافتگیاش در سطح پایینی قرار دارد. شهری که در جنگهای صد سال گذشته ایران آسیبهای جدی دیده و بدان عنوان سنگر مقاومت ایرانیان دادهاند اما در عمل به یکی از شهرها و استانهای محروم تبدیل گشته است.
هویتی خلاء یافته و بیهمتا. به همین دلایل طی سالهای گذشته و بر اثر ناکارآمدی سیاسی و بیرون راندنشان از گفتار هویتی مرکزمحور مرتب در معرض خطر گفتارهای رقیب است.یکی از گفتارهایی که شانس موفقیت بیشتری به سبب بنیانهای فرهنگی مشابه و مشترک دارد، گفتار سیاسی کُردها است.
گفتمانی که بیشتر کُردهای شمال و مرکز کُردستان ایران را با خود همراه کرده است. گفتاری که در طول یک دهه گذشته در کرمانشاه و مناطق پیرامونیاش راه یافته و در حال قوام بخشی است و اگر در آنجا تثبیت شود به سبب ایجاد عمق جغرافیایی برای گفتار سیاسی کُردها، معادلات سیاسی ایران را دستخوش تغییر میکند. زیرا پتانسیل دوچندان کردن اهمیت مسئله کُرد در ایران را دارد. بهمین سبب عناصر هویت طلب و انسجام بخش به هویت همچون موسیقی واکنش سریع نیروهای افراطی و ضد دمکراتیک را برمی انگیزاند.
موسیقی یکی از عناصر و بنیانهای مشترک این مناطق است که در زندگی روزمره و تاریخ مشترکشان رنگ دارد. به همین سبب یک عاشقانه کُردی که استعداد سیاسی شدن دارد اگر در کرمانشاه بر زبان و گلوی شوالیه موسیقی ایرانی جاری شود میتواند یکی از عوامل قوام بخش هویت خواهی در زندگی روزمره آن شهر و منطقه باشد. اگر تا دیروز شوالیه موسیقی ایران به سبب حمایت شرکتهای تجاری آوازهای زادگاه خود را ایرانی و جهانی میکرد امروز در کنسرتی ساده میتواند عاشقانههای سرزمیناش نیز سیاسی جلوه دهد.
پس از اجرای کنسرت موسیقی شهرام ناظری در زادگاهش، کرمانشاه، شاهد واکنشهای تندی از جانب اصولگرایان و برخی طیفهای سیاسی معروف به ملیگرا بودهایم. ماجرا هم از اینجا آغاز میشود که او محتوای یکی از آوازهای عاشقانه کُردی و فولکلور رابر عاشقانه به زبان فارسی ترجیح میدهد و با استقبال پرشور حاضران در کنسرت روبرو میشود. بیگمان شهرام ناظری که عنوان \"شوالیه\" موسیقی ایرانی را با خود به یدک میکشد بیشتر به سبب آهنگهای فارسیاش در میان مردم به شهرت رسیده است و شاید موسیقی فارسی را نیز بهتر از کُردی ادا میکند. از سویی عاشقانهای که شهرام ناظری در کرمانشاه خواند، در میان کُردها و خصوصا در مناطق جنوبی کُردستان ایران روزانه به گوش میرسد. اما چرا خواندن این عاشقانه برای شهرام ناظری مکروه است، شاید همچون \"احمد کایا\" در ترکیه، وی نیز مورد غضب افکار عمومی سراسری در ایران قرار گیرد. حساسیت این امر بیشتر میتواند در دو عامل نهفته باشد؛ یکی، شهری که در آن عاشقانه اجرا شده؛ یعنی کرمانشاه، جایی که سالهاست تلاش کردهاند هویت کُردی را از آن بزدایند ـ پس هرگونه تلاش جهت بازیابی هویتی، جبههای از مخالفت حکومتی و مردمی را با خود به همراه دارد ـ دیگر اینکه شوالیه موسیقی ایران با خواندن چنین عاشقانه \"ضد ملی!\" جوانان و افکار عمومی را به سوی جهت سیاسی خاصیای که مقبول حاکمیت نیست سوق میدهد.
اما فارغ از این حاشیهها و هتک حرمت و فشاری که جهت عذرخواهی بر شوالیه موسیقی ایران رفته، بنظر میرسد رابطه میان موسیقی و هویت خواهی بیشتر از پیش معنا پیدا کند؛ رابطهای که در دنیای امروز ایران میان موسیقی و زندگی روزمره وجود دارد و بیشتر از پیش مشهود است. در دنیای معاصر، که ما نیز به سبب تکنولوژی و ارتباطات بدان پیوستهایم، موسیقی دارای قدرت است. موسیقی میتواند بر چگونگی رفتار با خود، چگونگی تجربه گذر زمان و چگونگی احساس در باره خویشتن و دیگران و وضعیت های گوناگون تأثیر بگذارد. موسیقی از چند جهت به زندگی روزمره شکل میدهد و مشارکت در موسیقی، همانقدر که در دخالت در فرایند تولید صورت میپذیرد، از طریق کارکردها و مصرف نیز انجام میگیرد.
موسیقی در هر جا که تولید میشود به ابزاری بدل میشود که افراد به کمک آن خود را با شهر، شهرک و یا منطقه خاصی یکسان میکنند و جایگاه خود را در آن مییابند. همچنین موسیقی به مثایه عناصر نمادین در زندگی روزمره نشانه اجتماع، تعلق و گذشته مشترک است. موسیقی منبع بازنمایی و بازنمود پرتوانی است که در آن اجتماعات و ملتها میتوانند هویت خود را شناخته و یه دیگران بشناسانند. در واقع کارکرد مهم موسیقی در زندگی روزمره ایجاد \"برساخته های نمادین\" است.
در همین راستا موسیقی نقش مهمی در زندگی روزمره گروههای اقلیتی ملی، قومی، زبانی و حتی مذهبی و گاهی طبقاتی ایفا میکند. موسیقی آسانترین و کمهزینه ترین راه برای این گروهها است که هویت از دست رفته یا خدشه دار شده خود را دوباره بازیابی کنند. گاهی موسیقی گروههای اقلیتی و گروههای مهاجر توسط شرکتهای تجاری مورد بهره برداری قرار میگیرد و به سبک عامه پسند جهانی نیز تبدیل میشود. نمونه آن موسیقی \"رگی\" در حوزه کارائیب و گروههای اقلیتی ایالات متحده است که به سبکی عامه پسند جهانی تبدیل شدند. نمونه دیگر آن موسیقی \"رپ\" است که در طول دهه ۱۹۷۰ در محله برونکس نیویورک به وجود آمد که بخشی از فرهنگ خیابانی آفریقایی- آمریکایی بود که تحت عنوان هیپ هوپ شناخته میشد و بعدها در دهه ۸۰ با حمایت شرکتهای تجاری محبوبیت جهانی پیدا کرد.
افراد گروههای اقلیتی با مصرف و تملک متون موسیقیایی به لحاظ نمادین با زندگی روزمره و قواعد بازی و لذت بردن و اعتراض که با مشارکت جمعی در موسیقی همراه است درگیر میشوند و به این ترتیب زمینه چانهزنی و دادوستدهای نمادین زندگی روزمره در شرایط اجتماعی کنونی فراهم میشود.
ماجرای چند روز پیش شوالیه موسیقی ایرانی نیز در همین چهارچوب قابل تحلیل و بررسی است:
در واقع و در بیانی ناگفته و نانوشته، شهری که شهرام ناظری در آن عاشقانه کُردیاش را اجرا کرد مهمترین عامل نارضایتی گروههای سیاسی است. شاید اگر ناظری در سنندج این عاشقانه را میخواند اخم به ابروی کسی نمیآمد اما مسئله مهم اجرای وی در شهری است که سالهاست نیروهای سیاسی و فکری مرکزگرا کوشیدهاند هویتی دیگر به آن ببخشند یا بر آن تحمیل کنند؛ تلاشی که تا حد زیادی نیز موفق بوده است. شهر کرمانشاه بزرگترین شهر کُردنشین ایران است اما کمتر در مبارزات سیاسی کُردهای ایران مشارکت و بیشتر به مرکز گرایش داشته است. یکی از عوامل موفقیت در متقاعد کردن این شهر جهت عدم مشارکت در مبارزات سیاسی هویتی است که از آن گرفتهاند. هویتی چهل تکه، روح یک شهر بی روح، تکلم به زبانی که نه کُردی است نه فارسی، لهجهای برساخته و نامأنوس. شهری که تعداد قابل توجه نیروی نظامی و انتظامی کشور را تأمین میکند اما در تصمیمگیری سیاسی و مراتب بالای کشوری و حکومتی جایگاهی ندارد. شهری که یکی از کلان شهرهای ایران محسوب میشود اما شاخص توسعه یافتگیاش در سطح پایینی قرار دارد. شهری که در جنگهای صد سال گذشته ایران آسیبهای جدی دیده و بدان عنوان سنگر مقاومت ایرانیان دادهاند اما در عمل به یکی از شهرها و استانهای محروم تبدیل گشته است.
هویتی خلاء یافته و بیهمتا. به همین دلایل طی سالهای گذشته و بر اثر ناکارآمدی سیاسی و بیرون راندنشان از گفتار هویتی مرکزمحور مرتب در معرض خطر گفتارهای رقیب است.یکی از گفتارهایی که شانس موفقیت بیشتری به سبب بنیانهای فرهنگی مشابه و مشترک دارد، گفتار سیاسی کُردها است.
گفتمانی که بیشتر کُردهای شمال و مرکز کُردستان ایران را با خود همراه کرده است. گفتاری که در طول یک دهه گذشته در کرمانشاه و مناطق پیرامونیاش راه یافته و در حال قوام بخشی است و اگر در آنجا تثبیت شود به سبب ایجاد عمق جغرافیایی برای گفتار سیاسی کُردها، معادلات سیاسی ایران را دستخوش تغییر میکند. زیرا پتانسیل دوچندان کردن اهمیت مسئله کُرد در ایران را دارد. بهمین سبب عناصر هویت طلب و انسجام بخش به هویت همچون موسیقی واکنش سریع نیروهای افراطی و ضد دمکراتیک را برمی انگیزاند.
موسیقی یکی از عناصر و بنیانهای مشترک این مناطق است که در زندگی روزمره و تاریخ مشترکشان رنگ دارد. به همین سبب یک عاشقانه کُردی که استعداد سیاسی شدن دارد اگر در کرمانشاه بر زبان و گلوی شوالیه موسیقی ایرانی جاری شود میتواند یکی از عوامل قوام بخش هویت خواهی در زندگی روزمره آن شهر و منطقه باشد. اگر تا دیروز شوالیه موسیقی ایران به سبب حمایت شرکتهای تجاری آوازهای زادگاه خود را ایرانی و جهانی میکرد امروز در کنسرتی ساده میتواند عاشقانههای سرزمیناش نیز سیاسی جلوه دهد.