شرکت در انتخابات به سود همه است جز... و اگر این انتخابات نه پس راهکار شما؟

14:43 - 6 اسفند 1394
Unknown Author
فرج سرکوهی

این یادداشت کوششی است در پاسخ بدین پرسش که این انتخابات و تشویق به رای دادن به فهرست هائی چون «فهرست اعتدال و امید» و فهرست های مشابه، به سود چه لایه ها و چه کسانی است و چپ و دموکراسی خواهان در این میانه چه کاره اند؟

این یادداشت کسی را به رای دادن یا رای ندادن تشویق نمی کند. از منظر این یادداشت اغلب هواداران «فعال» شرکت در انتخابات، آگاه یا نآگاه، نه از توجیه های سیاسی خود، که از ستون سود و زیان خود الهام می گیرند هرچند ناآگاهانه و بر مکانیزم «شعور کاذب» مارکسی، توجیه های نظری و سیاسی در کار می آوردند. انگیزه های توده رای دهنده بحث دیگری است.

اول: چند نکته

این بار فاصله توجیه های سیاسی شرکت در انتخابات از واقعیت و فاصله «این انتخابات» با انتخابات به معنای جاافتاده و با سیاست، چندان دور است که چهره سود از پشت ماسک توجیه های سیاسی موافقان شرکت در انتخابات بیرون زده است و از جمله:

وقتی انتخابات و حضور سیاسی به فقط رای دادن هر از چند سال تقلیل می یابد، وقتی انتخابات فرآیندی سیاسی و جاری در سطوح جامعه نیست و رای دهندگان از مکانیزم های گوناگونی چون حزب ها، اتحادیه ها، رسانه های آزاد و... محروم اند و نمی توانند، چون در هر انتخابات دموکراتیک، تحقق یا تحقق نیافتن وعده های انتخاباتی را پیگیری کنند،

وقتی به صراحت از حق رای دادن و سلب حق نامزد شدن حرف می زنند و انتخاب به نامزدهای مورد تائید شورای نگهبان محدود است،

وقتی برنامه «فهرست اعتدال و امید» و فهرست های مشابه، از کلیات مبهم و واژه های میان تهی دستمالی شده فراتر نرفته، تهی از هر خواست و برنامه مشخص، بر جلوگیری از ورود فلان و بهمان فرد و جناح شکل گرفته و مهم ترین هدف مشخص اعلام شده آن «مجلس همسو با دولت روحانی» است،

وقتی کسانی در تمامی سال با بی عملی سیاسی و فقر نظری و فرهنگی زندگی روزمره خود را پر می کنند اما و فقط در زمان انتخابات در شبه سیاست، آن هم در محدوده بی هزینه و بی خطر چارچوب های مجاز تعیین شده حکومتی حضور یافته و با فعالیت بی هزینه و بی ضرری چون تشویق به رای دادن، مدال افتخار «تاثیر گذاری» بر جامعه را بر سینه خود نصب و از فردای انتخابات به زندگی روزمره خود برمی گردند، و....

این پرسش مجاز است که تشویق به رای دادن به فهرست هائی چون فهرست اعتدال و امید به سود کی است (رای به فهرست اصول گرایانی که آشکارا خود را مدافع نظام می دانند بحث دیگری است).

خبرگان

در انتخابات شرکت کنید و در خبرگان به آن «چند نفر» رای نداده و به فهرست هائی رای دهید که با «سرگروهی رفسنجانی و روحانی»، با نام قاتلانی چون آقایان ری شهری و دری نجف آبادی، تزئین شده است هرچند پرونده تبهکاری های سیاسی این دو در قتل های نخستین سال های انقلاب و قتل های موسوم به زنجیره ائی، سیاه تر از تبهکاری های مشابه سرلیست این فهرست ها، آقای هاشمی رفسنجانی، نیست و نام های ردیف شده در فهرست ها نیز، جز شاید یکی دو نفر، به اصطلاح اصلاح طلبان معتدل و اصول گرایان هوادار ولایت فقیه هستند که به آقای رفسنجانی و شبکه قدرت سیاسی ـ اقتصادی او نیز تمایلی نسبی نشان می دهند.

برای این تاکتیک دلایل و مزایای مختلفی برمی شمرند که به انتخاب رهبر آینده و مخالفت با «خط شورای نگهبان؟» برمی گردد. اما تنها سه نامزد تائید شده خبرگان مخالفت نسبی خود را با «خط شورای نگهبان؟» اعلام کرده اند (رفسنجانی، روحانی و علوی). نامزدهای دیگر همه فهرست ها به جناح به اصطلاح اصول گرا تعلق دارند هرچند سمت گیری آن ها در تضادهای درون فراکسیونی این جناح متفاوت است.

بسته شدن راه ورود خبرگان بر سه یا پنج تن در ترکیب خبرگان اثری ندارد اما موضع آقای رفسنجانی را تقویب می کند، مشروط بدان که خود او با رای به نسبت بالائی انتخاب شود.

رهبر آینده باید در موقعیت دشوار غیبت شخصیت متناسب با این مقام انتخاب شود و این غیبت مهم ترین عامل بحران رهبری پس از آقای خامنه ای است.

آقای رفسنجانی امید دارد که غیبت شخصیتی متناسب با مقام رهبری، خبرگان را به گزینش شورای رهبری سوق داده و او بتواند سهم آینده خانواده و شبکه قدرت اقتصادی ــ سیاسی خود را در این شورا تضمین کند و برای دستیابی به این هدف به یاری آقای روحانی و اصلاح طلبان مذهبی نیازمند است.

رای به فهرست فلان نفره اصلاح طلبان، کارگزاران و... و راه نیافتن چند چهره اصول گرا به خبرگان به سود آقایان رفسنجانی و روحانی است اما برای اکثریت مردم، و حتا برای رانت خواران میان درآمد، ثمره ای ندارد.

مجلس

شرکت در انتخابات و رای به فهرست «اعتدال و امید» و فهرست های مشابه، که تنها هدف روشن و مشخص آن ها «مجلس همسو با دولت روحانی» است، تحقق برنامه های این دولت را آسان تر خواهد کرد. اما برنامه های دولت روحانی به سود کی است؟

اقتصاد

دولت روحانی اعلام کرده است که سیاست های نئولیبرالی را در بستر اقتصاد نیمه دولتی و شکل گرفته بر توزیع درآمدهای نفتی، ادامه خواهد داد. ترکیب کنونی دولت او نیز گواه این ادعا است.

برنامه های نئولیبرالی دولت روحانی در اقتصاد تجربه مکرری است که در ایران و در جهان به ثروتمندتر شدن ثروتمندان نزدیک به قدرت، (و در کشورهای نفتی به سهم کمی بیش تر بخش هایی از لایه های میانی معروف به «طبقه متوسط شهری» از رانت های نفتی)، از یک سو و به فقیرتر شدن فقرا و کم درآمدها منجر می شود.

در اقتصاد دولت روحانی ثروتمندان و لایه های متوسط بهره مند از رانت های نفتی غنی تر و کم درآمدها و فقیران، فقیرتر می شوند.

در دولت های قبلی آقایان رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد نیز چنین بود هرچند شبکه ها، باندها، نهادها و خانواده های بهره مند از سهم کلان رانت های نفتی، در این سه دولت متفاوت بودند. نزاع بر سر سهم از مضامین و زمینه های اصلی کشمکش های جناحی است.

شورش های شهری سال های پایانی ریاست جمهوری آقای رفسنجانی نشانه ای بود از تراکم و انباشت نارضایتی های لایه های فقیر و کم درامد جامعه.

تجربه نیز نشان داده است که شعارهائی چون رشد و توسعه اقتصادی و..، در اقتصادی که بر توزیع درآمدهای نفتی، نه تولید و توزیع کالا، و بر فساد نهادینه شده اقتصادی و رانت خواری بنا شده است، جز پوششی برای غارت نیست. کافی است به تجربه های دولت های رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد بنگریم.

سیاست

برنامه دولت آقای روحانی در زمینه آزادی های سیاسی نیز روشن است. مشت محکم سرکوب، حذف، سانسور، زندان و... علیه غیرخودی ها و انعطاف در برابر خودی ها.

در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری وعده لغو و کاهش سانسور مطرح شد اما وزیر ارشاد چند هفته پس از پیروزی اعلام کرد که «سانسور حق حکومت است» و... سانسور شدیدتر شد. «اعتدال» سیاسی در دولت روحانی به میان مایگی، تسلیم در کل و کمی تغییر در جزء و... معنا می شود.

فرهنگ

دولت روحانی در زمینه فرهنگی می کوشد تا روزنامه نویسان، روشنفکران، هنرمندان و... را در رانت های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی شریک و با جذب آنان به فعالیت تبلیغاتی سیاسی به سود خود، هویت مستقل آن ها را نفی و آن ها را نزد غیرخودی ها بی اعتبار کند،

سرمایه گذاری برای رونق هنر ـ کالا و آثار هنری و ادبی میان مایه، سترون و سرگرم کننده، در کنار سانسور آثار هنری و ادبی جدی از یک سو و خصوصی کردن آموزش و پررش و نهادها و فعالیت های فرهنگی و... از دیگر سو،

سوق دادن هنر و ادبیات به «وسیله» پر کردن اوقات فراغت میان مایه های ثروتمند و متوسط بهره مند از رانت های نفتی از یک سو و طرد اندیشه خلاق انتقادی از همه عرصه ها از دیگر سو،

هدایت فرهنگ با اتکاء بر انحصار دولتی و مکانیزم توزیع امکانات فرهنگی و رسانه ای و مالی همدوش با سانسور و خودسانسوری تحمیلی و... مبانی اصلی برنامه های فرهنگی دولت روحانی است.

آزادی های اجتماعی

اصلاح طلبان مذهبی و دولت روحانی وعده می دهند که در زمینه «آزادی های اجتماعی»، عرصه هائی چون زندگی خصوصی، حجاب، پوشش، شیوه گذران اوقات فراغت، تفریح و سرگرمی، رابطه زن و مرد، جلوه فروشی با کالاهای مصرفی گران قیمت و... با تساهل و مدارای بیش تر برخورد کنند.

برنامه های دولت روحانی، اقتصاد نئو لیبرالی، مدارای نسبی در عرصه اجتماعی و استبداد و سرکوب و سانسور در زمینه سیاست و فرهنگ خلاق و انتقادی، هم به سود ثروتمندان رانت خوار است و هم به سود لایه های میانی بهره مند از رانت ها. آن گروه از روزنامه نویسان، هنرمندان، روشنفکران و... که از رانت های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بهره منداند نیز سهمی از این سفره می برند.

ثروتمندان و میان درآمدهای بهره مند از رانت های نفتی از تاکتیک شرکت در انتخابات بر مبنای رای به «فهرست اعتدال و امید» و فهرست های مشابه و رای به «مجلس همسو با دولت روحانی» سود می برند و توجیه های سیاسی «امنیت و انتخاب بد و بدتر و ...» پوششی بیش نیست.

تاثیرگذاری کاذب جوانان

شماری از نسل های جوان ایران دلبسته عدالت و آزادی هستند اما هزینه دلبستگی واقعی به مفاهیمی از این دست در جامعه ایران بسیار بالا است و ترس از هزینه پای عمل را سست کرده و نیاز روانی این لایه ها بی پاسخ می ماند.

فعالیت بی خطر و بی هزینه برای گردآوری رای به سود «فهرست امید و اعتدال» و فهرست های مشابه، نیاز روانی این گروه ها را ارضاء و احساس کاذب تاثیرگذاری، احساس کاذب راه حل عملی داشتن، احساس کاذب شرکت تعیین کننده در فرآیند سیاسی و.. را در این گروه ها تقویت می کند.

فاصله گیری از ٨٨

اصلاح طلبان مذهبی و کارگزاران در انتخابات ٨٨ به ناچار از نامزدی میرحسین موسوی حمایت کردند اما نتوانستند اعتراض های پس از انتخابات را مدیریت کنند. بین آن ها و بافت قدرت نظامی و امنیتی شکاف افتاد. این گروه ها، پشیمان از گذشته، با شرکت در انتخابات با برنامه «مجلس همسو با دولت روحانی» می کوشند گذشته را جبران، اعتماد بافت قدرت نظامی امنیتی را جلب و با سهمی کم یا بیش به این بافت بازگردند.

ولی فقیه و نظام

شرکت در انتخابات با هر برنامه ای به سود ولی فقیه و نظام نیز هست چرا که بر شمار رای دهندگان می افراید.

رای دادن در چارچوب قانون اساسی، رای دادن به نامزدهای تایید شده شورای نگهبان به رغم همه حذف ها، نشانه ای است از اعتماد مردم به نظام، نشانه ای است از مشروعیت مردمی نظام چه رای دهندگان بخواهند چه نخواهند چرا که به جای خواست نهفته، پنهانی و قلبی آن ها رای آن ها است که شمرده و اعلام می شود.

جشن پیروزی

حکومت و نظام حتا از راه نیافتن آن چند تن به خبرگان و از پیروزی فهرست اعتدال و امید سود بیش تری خواهند برد.

با این نتیجه، منتقدان و معترضان رای دهنده جشن پیروی بر پا می کنند، احساس پیروزی و سهیم بودن در دو مجلس، همذات پنداری آن ها را با حکومت و نظام تقویت کرده و بر پشتیبانی و پیوند روانی و ذهنی آن ها با حکومت و نظام می افزاید. نظام اما از مجلس همسو با روحانی و خبرگان اصول گرا بدون آن چند نفر زیان نمی کند.

رسانه ها

اغلب رسانه های فارسی زبان با داغ تر کردن تنور انتخابات مخاطبان بیش تری جذب می کنند هرچند یکی دو رسانه فارسی زبان خارج از کشور، با ذوق زدگی و ناشی گری و حمایت غیرحرفه ای آشکار و مستقیم از شرکت در انتخابات و فهرست اعتدال و امید و از آقای رفسنجانی و خانواده او، ناخواسته و به رغم نیت خود، اندکی به اصلاح طلبان دینی و هواداران این تاکیتک ها در داخل کشور ضرر زدند اما این به ناشی گری یکی دو رسانه بر می گردد نه به خود تاکتیک.

کسانی نیز با عنوان فعال و تحلیل گر سیاسی، گاه بدون کارنامه فعالیت سیاسی و بدون کارنامه تحلیلگری، به صرف حضور در رسانه ها، به چهره رسانه ای بدل شده و از بحث های انتخاباتی سود می برند.

چه کسانی از این انتخابات سود نمی برند؟

کارگران، زحمتکشان شهری و روستائی، حاشیه نشینان، لایه های فقیر و کم درآمد شهری و روستائی، از این انتخابات و از خبرگان اصول گرا بدون آن چند نفر و «مجلس همسو با دولت روحانی»، سودی نمی برند.

افزایش نرخ فقر و بیکاری، محرومیت فقیران و کم درآمدها از مسکن و از شبکه های درمانی و بهداشتی و آموزشی مناسب و همه نابرابری های شناخته شده در ایران همچنان ادامه می یابد و تشدید نیز خواهد شد. انبوهی از این لایه ها، در غیبت آلترناتیو مطلوب خود، به جناح های حکومتی رای می دهند. این اما بحث دیگری است.

چپ ها و دموکراسی خواهان و هر کس یا گرایشی که نمی خواهد با نفی هویت و برنامه مستقل خود به دنباله رو جناح های حکومیت بدل شود، نقشی در این انتخابات نداشته و از آن سود نمی برند.

اینان سرکوب، حذف، سانسور و از حق فعالیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی مستقل محروم شده و همچنان حذف و سانسور و سرکوب خواهند شد. برای این گرایش ها راهی جز فعالیت بیرون از چارچوب های مجاز نیست هرچند این انتخابی است پرهزینه و پر خطر.

سکوت تحمیلی بر این گرایش ها در داخل کشور و امکان سخن گفتن برخی از این گرایش در خارج از کشور، این تصور نادرست را شکل داده است که فقط «خارج نشین ها» با شرکت در انتخابات مخالف اند . دستگاه های تبلیغاتی و اطلاعاتی نظام نیز به این تصور غلط دامن زده و سکوت تحمیلی این گرایش ها را در داخل کشور، به حساب رضایت می نویسند.

اگر انتخابات نه پس راهکار شما چی است؟

مخالفان شرکت در این انتخابات یک دست نبوده و راهکار واحدی ارائه نمی دهند.

چپ ایران در موقعیت کنونی با آلترناتیو تسلیم و انزوا و نفی هویت مستقل خود یا فعالیت پرهزینه و پرخطر بیرون از چارچوب های مجاز رو به رو است. فعالیت چپ در جامعه کنونی بدون هزینه سنگین ممکن نیست.

از امکانات مجاز می توان بهره گرفت اما توهم تاثیرگذاری با راهکارهای به اصطلاح «عملی» در چارچوب مجاز، و از جمله رای دادن هر از چند سال در انتخاباتی از این دست، بدون حق فعالیت مستقل، محروم از حق نامزد شدن و طرح برنامه و با فهرست هائی تزئین شده با نام قاتلان مشهور، آن هم با هدف مجلس همسو با دولت نئولیبرالی، کار چپ نیست.

اگر چپ ایران، با شناخت موقعیت کنونی خود، برنامه هائی متناسب با موقعیت واقعی خود تدوین و بر بستر این برنامه ها بکوشد تا با مخاطبان خود، و نه با آن بخش هائی از جامعه که کم یا بیش از رانت های نظام بهره مند و از تداوم نظام و انتخاباتی از این دست سود می برند، پیوند برقرار کند، اگر برای پرداخت بهای سنگین حضور و فعالیت سیاسی آماده باشد، و... آن گاه است که می توان به پرسش پس راهکار شما چی است پاسخ داد و این اما بحث دیگری است.

منبع: اخبار روز