سقوط جمهوری اسلامی متضمن ثبات و شکوفایی حقوق بشر
16:10 - 6 اردیبهشت 1392
Unknown Author
شورش گلکار
رژیم خودکامه و فاشیست جمهوری اسلامی از بدو پيدايش و دست يابی به اقتدار تا به حال هیچ نوع حق حياتی را برای احزاب و گروهای سياسی قائل نبوده و همواره از رقابت و تقسیم قدرت بين نیروهای سیاسی جلوگیری به عمل آورده است،سیستمی تک محور که خواستار اداره مملکت به صورت بی رقیب بوده ، ونهایتا آنرا در چارچوب حزبی مستبد یعنی حزب جمهوری اسلامی و هدایت شخصی خودکامه ، یعنی ولی فقیه تعریف کرده. نتیجه این نوع بینش و رفتار دارا بودن و تداوم بحران مشروعیت و استمرار تحجر فکری را برای این رژیم سرکوبگر به ارمغان آورده است ، که این هم نشئت گرفته از عدم مشارکت ملت در امور سیاسی مملکت است. جای بسی تأمل است که نتیجه این نوع رفتار و سیاستهای نابخردانه جمهوری اسلامی منجر به ازدیاد فقر و فحشا و قتل وناکارآمدی بروکراسی و ازبین رفتن آزادی بیان و نشونما و توسعه عقده ها و شکافهای ساختاری و بنیادی در جامعه شده، همچنین این رژیم در مواجهه با اقلیتهای ملی اصیل وسازنده ایران همیشه از سیاستهای خشونت آمیز وارعاب و وحشت استفاده کرده و با امنیتی کردن مناطق اقلیت نشین در پی آسمیله کردن فرهنگی و ساختاری وذوب و از بین بردن زبان و فرهنگ آنها بوده و این رفتارهای متحجرانه و دور از شئون انسانی را به جای چاره یابی عقلای و رفع مشکلات اقلیتها به کار می برد.
جمهوری اسلامی در مقابل خواستهای مشروع وانسانی ملت کورد که همانا احقاق دموکراسی در ایران و تامین حقوق ملی در چارچوب کشوربرای ملتی که سالهاست در زیر یوغ وحشیگری حکومتهای مرکزی استثمار می شوند، خمینی موسس وتئوریسین رژیم رسما اعلام کرد که {لاکن دموکراسی چیزی غربی است و کافرانه و همه انسانها در حکومت اسلامی متساویند وطرح مسائل نژادی و قومی مردود است} به همین سبب جمهوری اسلامی با گلوله و آتش و کشتن پاسخ این ملت حق طلب را داد و تا به حال نیز سیاست مشت آهنین را در کوردستان اعمال می کند.
هر چند لازم به ذکر است که از نظر جمهوری اسلامی تمام کوردها متهم اند و با دیدی کاملا امنیتی به آنها می نگرد، که نتیجه این نوع رفتار رژیم هم اکنون قرار گرفتن ایران در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر است . علیهذا که مسئله حقوق بشر در فلسفه وجودی جمهوری اسلامی چیزی بی معنا و غریب و نا مفهوم است وبه قول شاعر {عکس رخسار خورشید را از خفاش مپرس } و همچنین خشونت نیز برآیندی نهادینه شده است در جهان بینی این رژیم ، و از دیدگاه خمینی به اینگونه است {لاکن من به جامعه اعلام می کنم که حکم مخالفان حکومت اسلامی در اسلام بسیار شدید است لاکن حساب خود را بکنید و فکر قیام و براندازی و مخالفت را در سر نپرورانید.}
و در رابطه با سیاستهای خارجی نیز، جمهوری اسلامی همیشه سیاست دخالت و آشوب را در راستای بی ثباتی و عدم امنیت در کشورها را سرلوحه کار خود قرار داده و با ابزارهای مختلف و پشتیبانی همه جانبه و بی دریغ از گروهای تروریستی، بی وقفه کوشیده اوضاع کشورهای همسایه و کل منطقه را متشنج کند به نحوی که بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا به حال این منطقه به عبارتی خاورمیانه، وقفه ای کوتاه و بی جنگ و خونریزی را به خود ندیده است.
جمهوری اسلامی بازیگر اصلی تمام آشوب و فتنهها بوده.به طوری که به معضلی بزرگ و سد راه پرُسه رفع تنش میان اسرائیل و فلسطین تبدیل شده است. چون هر دفعه که این دو طرف منازعه با دیدی ریئال بولیتیکانه به هم نزدیک شده و قدم در راه رفع مشکلات فی مابین گذاشتند رژیم جمهوری اسلامی همانند دایه دلسوزتر از مادر با سازمان دادن و تحریک گروهای خشونت طلب فلسطینی این فرصتهای تاریخی و طلائی را از آنها سلب وبا ترفند هم دردی ،فلسطینیان را دچار آشفتگی بی پایانی کرده که چنین وضعیت متشنجی با موازات حضور و دخالت رژیم ایران همچنان ماندگار است .
در کشور لبنان با تطمیع کردن گروه تروریستی و میلیشیا و حلقه به گوش حزب الله ثبات آن کشور را در معرض خطر جدی قرار داده و به هیچ وجه اجازه نمی دهد آرامش دراز مدت در آن دیار حاکم شود به نحوی که شهر بیروت پایتخت لبنان که زمانی به عروس خاورمیانه شهره بود به خاطر فعالیتهای تروریستی پسرخوانده جمهوری اسلامی یعنی حزب الله هم اکنون شبیه به پیرزنی شده که در آستانه مرگ باشد.
همچنین در افغانستان با تجهیز تمام گروهای جنگ طلب ، جوی را حاکم کرده بود که تفنگ وجنگ و کشتن وخونریزی به بخشی لاینتجزا از زندگی روزمره مردم تبدیل شده است.
در عراق نیز به خاطر دخالتهای وسیع جمهوری اسلامی روزی نیست که انفجاری صورت نگیرد و جمعی مردم بی گناه به کام مرگ نروند، فقط به خاطر سیر کردن غریزه \"تاناتوس\" حاکمان جمهوری اسلامی ،چون این حاکمان بزرگ شده مکتب کسی هستند به اسم خمینی که {جنگ را نعمت خدایی می دانست} و همین هم باعث شده که جمهوری اسلامی استقرار خودرا در جنگ و آشوب ببیند و مدام در حال توطئه آفرینی باشد و برای شعله ور کردن جنگ و بی ثبات کردن کشورهای منطقه باج و خراج برداخت نماید {نیش عقرب نه از ره کین است بلکه تقاضای طبیعتش این است}.
بااین تعریف خلاصه ی که از ساختار جمهوری اسلامی به دست داده شد به چنین قناعتی می رسیم که سقوط و ازبین رفتن جمهوری اسلامی برابر با عدالت و دموکراسی برای مردم ایران و همچنین تأمین آشتی وثبات برای منطقه و توسعه انسانیت می باشد.
رژیم خودکامه و فاشیست جمهوری اسلامی از بدو پيدايش و دست يابی به اقتدار تا به حال هیچ نوع حق حياتی را برای احزاب و گروهای سياسی قائل نبوده و همواره از رقابت و تقسیم قدرت بين نیروهای سیاسی جلوگیری به عمل آورده است،سیستمی تک محور که خواستار اداره مملکت به صورت بی رقیب بوده ، ونهایتا آنرا در چارچوب حزبی مستبد یعنی حزب جمهوری اسلامی و هدایت شخصی خودکامه ، یعنی ولی فقیه تعریف کرده. نتیجه این نوع بینش و رفتار دارا بودن و تداوم بحران مشروعیت و استمرار تحجر فکری را برای این رژیم سرکوبگر به ارمغان آورده است ، که این هم نشئت گرفته از عدم مشارکت ملت در امور سیاسی مملکت است. جای بسی تأمل است که نتیجه این نوع رفتار و سیاستهای نابخردانه جمهوری اسلامی منجر به ازدیاد فقر و فحشا و قتل وناکارآمدی بروکراسی و ازبین رفتن آزادی بیان و نشونما و توسعه عقده ها و شکافهای ساختاری و بنیادی در جامعه شده، همچنین این رژیم در مواجهه با اقلیتهای ملی اصیل وسازنده ایران همیشه از سیاستهای خشونت آمیز وارعاب و وحشت استفاده کرده و با امنیتی کردن مناطق اقلیت نشین در پی آسمیله کردن فرهنگی و ساختاری وذوب و از بین بردن زبان و فرهنگ آنها بوده و این رفتارهای متحجرانه و دور از شئون انسانی را به جای چاره یابی عقلای و رفع مشکلات اقلیتها به کار می برد.
جمهوری اسلامی در مقابل خواستهای مشروع وانسانی ملت کورد که همانا احقاق دموکراسی در ایران و تامین حقوق ملی در چارچوب کشوربرای ملتی که سالهاست در زیر یوغ وحشیگری حکومتهای مرکزی استثمار می شوند، خمینی موسس وتئوریسین رژیم رسما اعلام کرد که {لاکن دموکراسی چیزی غربی است و کافرانه و همه انسانها در حکومت اسلامی متساویند وطرح مسائل نژادی و قومی مردود است} به همین سبب جمهوری اسلامی با گلوله و آتش و کشتن پاسخ این ملت حق طلب را داد و تا به حال نیز سیاست مشت آهنین را در کوردستان اعمال می کند.
هر چند لازم به ذکر است که از نظر جمهوری اسلامی تمام کوردها متهم اند و با دیدی کاملا امنیتی به آنها می نگرد، که نتیجه این نوع رفتار رژیم هم اکنون قرار گرفتن ایران در صدر کشورهای ناقض حقوق بشر است . علیهذا که مسئله حقوق بشر در فلسفه وجودی جمهوری اسلامی چیزی بی معنا و غریب و نا مفهوم است وبه قول شاعر {عکس رخسار خورشید را از خفاش مپرس } و همچنین خشونت نیز برآیندی نهادینه شده است در جهان بینی این رژیم ، و از دیدگاه خمینی به اینگونه است {لاکن من به جامعه اعلام می کنم که حکم مخالفان حکومت اسلامی در اسلام بسیار شدید است لاکن حساب خود را بکنید و فکر قیام و براندازی و مخالفت را در سر نپرورانید.}
و در رابطه با سیاستهای خارجی نیز، جمهوری اسلامی همیشه سیاست دخالت و آشوب را در راستای بی ثباتی و عدم امنیت در کشورها را سرلوحه کار خود قرار داده و با ابزارهای مختلف و پشتیبانی همه جانبه و بی دریغ از گروهای تروریستی، بی وقفه کوشیده اوضاع کشورهای همسایه و کل منطقه را متشنج کند به نحوی که بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا به حال این منطقه به عبارتی خاورمیانه، وقفه ای کوتاه و بی جنگ و خونریزی را به خود ندیده است.
جمهوری اسلامی بازیگر اصلی تمام آشوب و فتنهها بوده.به طوری که به معضلی بزرگ و سد راه پرُسه رفع تنش میان اسرائیل و فلسطین تبدیل شده است. چون هر دفعه که این دو طرف منازعه با دیدی ریئال بولیتیکانه به هم نزدیک شده و قدم در راه رفع مشکلات فی مابین گذاشتند رژیم جمهوری اسلامی همانند دایه دلسوزتر از مادر با سازمان دادن و تحریک گروهای خشونت طلب فلسطینی این فرصتهای تاریخی و طلائی را از آنها سلب وبا ترفند هم دردی ،فلسطینیان را دچار آشفتگی بی پایانی کرده که چنین وضعیت متشنجی با موازات حضور و دخالت رژیم ایران همچنان ماندگار است .
در کشور لبنان با تطمیع کردن گروه تروریستی و میلیشیا و حلقه به گوش حزب الله ثبات آن کشور را در معرض خطر جدی قرار داده و به هیچ وجه اجازه نمی دهد آرامش دراز مدت در آن دیار حاکم شود به نحوی که شهر بیروت پایتخت لبنان که زمانی به عروس خاورمیانه شهره بود به خاطر فعالیتهای تروریستی پسرخوانده جمهوری اسلامی یعنی حزب الله هم اکنون شبیه به پیرزنی شده که در آستانه مرگ باشد.
همچنین در افغانستان با تجهیز تمام گروهای جنگ طلب ، جوی را حاکم کرده بود که تفنگ وجنگ و کشتن وخونریزی به بخشی لاینتجزا از زندگی روزمره مردم تبدیل شده است.
در عراق نیز به خاطر دخالتهای وسیع جمهوری اسلامی روزی نیست که انفجاری صورت نگیرد و جمعی مردم بی گناه به کام مرگ نروند، فقط به خاطر سیر کردن غریزه \"تاناتوس\" حاکمان جمهوری اسلامی ،چون این حاکمان بزرگ شده مکتب کسی هستند به اسم خمینی که {جنگ را نعمت خدایی می دانست} و همین هم باعث شده که جمهوری اسلامی استقرار خودرا در جنگ و آشوب ببیند و مدام در حال توطئه آفرینی باشد و برای شعله ور کردن جنگ و بی ثبات کردن کشورهای منطقه باج و خراج برداخت نماید {نیش عقرب نه از ره کین است بلکه تقاضای طبیعتش این است}.
بااین تعریف خلاصه ی که از ساختار جمهوری اسلامی به دست داده شد به چنین قناعتی می رسیم که سقوط و ازبین رفتن جمهوری اسلامی برابر با عدالت و دموکراسی برای مردم ایران و همچنین تأمین آشتی وثبات برای منطقه و توسعه انسانیت می باشد.