زنان درگیر معاش و آسیب های بازار کار غیررسمی
12:23 - 19 اسفند 1394
Unknown Author
نسرین هزاره مقدم
امرار مشکلات معاش زنان در جامعهای که مردان نیز با مشکل تامین معیشت خانوار مواجه هستند بیش از دو چندان است. از یک طرف باید از کلیشه های جنسیتی رایج انتقاد کنیم.
کلیشه هایی که هم بر چیدمان زیرساختهای فرهنگی جامعه تاثیر به سزایی داشته است و هم در مناسبات مردسالار بازار کار، زنان را بدون حمایت و در معرض آسیبهای بسیار قرار داده است و از طرف دیگر باید فضای بیرونق اقتصادی و نرخ بالای بیکاری را یکی از عوامل تاثیرگذار در به وجود آمدن مشکلات معیشتی زنان بدانیم.
در لابلای آمارهای رسمی درمی یابیم که نرخ بیکاری زنان در ایران دو برابر مردان است و این به این معناست که در دهه های گذشته، فرصتهای شغلی مناسب برای زنان ایجاد نشده است.
جدا از آمار بالای بیکاری زنان که شامل زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و برخاسته از طبقه متوسط نیز میشود، نکته حائز اهمیت دیگری نیز وجود دارد و آن این است که در فضای بیمار اقتصادی حاکم، اکثریت قریب به اتفاق زنان طبقات فرودست و کم توان از شغل شایسته با تعاریف مشخص آن محرومند.
نرخ بالایی از زنان این طبقات، که در مواردی کم سواد یا فاقد مهارتهای اجتماعی نیز هستند، خارج از شمول قانون کار و در مشاغل غیررسمی فعالیت دارند.
زنان دستفروش، زنان شاغل در مشاغل خانگی و کارگاه های کوچک، حتی کارگر رسمی با تعاریف مشخص آن نیز محسوب نمیشوند و از مزایای حداقلی قانون کار نیز محرومند.
این زنان به دلیل شرایط برخاسته از اوضاع بد اقتصادی و تحمیل مسئولیتهای سنگین معیشتی، با کمترین درآمد و بدون هیچ امنیت شغلی، جانی و روانی به امرار معاش میپردازند و طبیعی است که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند.
این زنان در آمارهای رسمی ارگانها و نهادهای متولی کارگران به حساب نمی آیند و در عمل شاغلان بدون حقوق قانونی و بدون شناسنامه شغلی هستند.
طبق تعاریف سازمان جهانی کار، مشاغل غیر رسمی بازه وسیعی را در بر میگیرد، یک بخش از کارگران غیر رسمی، «کارگران خیابانی» هستند یعنی کسانی که در گذرهای عمومی به خدمات غیر رسمی مثل دستفروشی یا جمع آوری ضایعات و تفکیک زباله مشغولند.
اما طبق این تعاریف، اقتصاد غیر رسمی یک صورت پنهانتر و کمتر هویدا نیز دارد و آن کارگاه های زیر زمینی کوچک و بیشناسنامه و مشاغل خانگی یا شبه خانگی است. کارگران خیاطی که در خانه کار میکنند یا زنانی که محصولات غذایی خانگی میفروشند در همه جهان یافت میشوند اما بر اساس یافته های سازمان جهانی کار گستره بازار کار غیر رسمی در کشورهای در حال توسعه به مراتب وسیعتر است.
در ایران، هم چهره آشکار مشاغل کاذب به خوبی هویداست و هم بازار پنهان بهره کشی از نیروی کار رواج بسیار دارد و آسیبهای اصلی این گستره وسیع اشتغال کاذب، بیش از همه دامن زنان را میگیرد.
حال در جامعهای که انباشت سرمایه در دست عده معدودی است و منابع مالی ایجاد اشتغال از دسترس بسیاری خارج است و بازار کار رسمی نیز قابلیتهای پذیرش چندانی ندارد، نه امکان جذب این زنان در واحدهای تولیدی، صنعتی و خدماتی و جود دارد و نه مفهوم خوداشتغالی برای آنها مفهوم روشنی را دربرمی گیرد، توانایی ایجاد کسب و کار شخصی و مطمئن برای زنان به خصوص در طبقات فرودست اقتصادی در عمل وجود ندارد.
شاید یک راه حل بازگشت به اصول قانون اساسی و کمک برای احیای تعاونیهای اشتغال، به خصوص تعاونیهای خود اشتغالی زنان باشد.
در این میان، وظیفه وزارت کار به همراه نهادهای متولی زنان سرپرست خانوار مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی، ساماندهی اشتغال این زنان از طریق تسهیل ایجاد تعاونیها وارائه تسهیلات مادی است تا شاید از این طریق چهره آشکار و پنهان مشاغل کاذب کم رنگتر شود. استفاده از قابلیت به فراموشی سپرده تعاونیها میتواند بسیاری از مشکلات اشتغال زنان را حل کند.
تنها یک راه حل، ایجاد فضای مطمئن خود اشتغالی برای زنان است اما راهکار اساسیتر فراهم آودن فرصتهای شغلی رسمی در بازار کار قانونمند برای زنان و گشایش فضای جنسیتی جامعه برای پذیرش زنان در نظام تولید و عرضه و تقاضاست و تمامی اینها نیازمند پذیرش این واقعیت است که در فضای بیمار اقتصادی و در مناسبات نابرابر بازار کار، زنان آسیب پذیرترند و نیازمند حمایت و برنامه ریزی منسجم تری هستند.
برگرفته از ایلنا
امرار مشکلات معاش زنان در جامعهای که مردان نیز با مشکل تامین معیشت خانوار مواجه هستند بیش از دو چندان است. از یک طرف باید از کلیشه های جنسیتی رایج انتقاد کنیم.
کلیشه هایی که هم بر چیدمان زیرساختهای فرهنگی جامعه تاثیر به سزایی داشته است و هم در مناسبات مردسالار بازار کار، زنان را بدون حمایت و در معرض آسیبهای بسیار قرار داده است و از طرف دیگر باید فضای بیرونق اقتصادی و نرخ بالای بیکاری را یکی از عوامل تاثیرگذار در به وجود آمدن مشکلات معیشتی زنان بدانیم.
در لابلای آمارهای رسمی درمی یابیم که نرخ بیکاری زنان در ایران دو برابر مردان است و این به این معناست که در دهه های گذشته، فرصتهای شغلی مناسب برای زنان ایجاد نشده است.
جدا از آمار بالای بیکاری زنان که شامل زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و برخاسته از طبقه متوسط نیز میشود، نکته حائز اهمیت دیگری نیز وجود دارد و آن این است که در فضای بیمار اقتصادی حاکم، اکثریت قریب به اتفاق زنان طبقات فرودست و کم توان از شغل شایسته با تعاریف مشخص آن محرومند.
نرخ بالایی از زنان این طبقات، که در مواردی کم سواد یا فاقد مهارتهای اجتماعی نیز هستند، خارج از شمول قانون کار و در مشاغل غیررسمی فعالیت دارند.
زنان دستفروش، زنان شاغل در مشاغل خانگی و کارگاه های کوچک، حتی کارگر رسمی با تعاریف مشخص آن نیز محسوب نمیشوند و از مزایای حداقلی قانون کار نیز محرومند.
این زنان به دلیل شرایط برخاسته از اوضاع بد اقتصادی و تحمیل مسئولیتهای سنگین معیشتی، با کمترین درآمد و بدون هیچ امنیت شغلی، جانی و روانی به امرار معاش میپردازند و طبیعی است که در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند.
این زنان در آمارهای رسمی ارگانها و نهادهای متولی کارگران به حساب نمی آیند و در عمل شاغلان بدون حقوق قانونی و بدون شناسنامه شغلی هستند.
طبق تعاریف سازمان جهانی کار، مشاغل غیر رسمی بازه وسیعی را در بر میگیرد، یک بخش از کارگران غیر رسمی، «کارگران خیابانی» هستند یعنی کسانی که در گذرهای عمومی به خدمات غیر رسمی مثل دستفروشی یا جمع آوری ضایعات و تفکیک زباله مشغولند.
اما طبق این تعاریف، اقتصاد غیر رسمی یک صورت پنهانتر و کمتر هویدا نیز دارد و آن کارگاه های زیر زمینی کوچک و بیشناسنامه و مشاغل خانگی یا شبه خانگی است. کارگران خیاطی که در خانه کار میکنند یا زنانی که محصولات غذایی خانگی میفروشند در همه جهان یافت میشوند اما بر اساس یافته های سازمان جهانی کار گستره بازار کار غیر رسمی در کشورهای در حال توسعه به مراتب وسیعتر است.
در ایران، هم چهره آشکار مشاغل کاذب به خوبی هویداست و هم بازار پنهان بهره کشی از نیروی کار رواج بسیار دارد و آسیبهای اصلی این گستره وسیع اشتغال کاذب، بیش از همه دامن زنان را میگیرد.
حال در جامعهای که انباشت سرمایه در دست عده معدودی است و منابع مالی ایجاد اشتغال از دسترس بسیاری خارج است و بازار کار رسمی نیز قابلیتهای پذیرش چندانی ندارد، نه امکان جذب این زنان در واحدهای تولیدی، صنعتی و خدماتی و جود دارد و نه مفهوم خوداشتغالی برای آنها مفهوم روشنی را دربرمی گیرد، توانایی ایجاد کسب و کار شخصی و مطمئن برای زنان به خصوص در طبقات فرودست اقتصادی در عمل وجود ندارد.
شاید یک راه حل بازگشت به اصول قانون اساسی و کمک برای احیای تعاونیهای اشتغال، به خصوص تعاونیهای خود اشتغالی زنان باشد.
در این میان، وظیفه وزارت کار به همراه نهادهای متولی زنان سرپرست خانوار مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی، ساماندهی اشتغال این زنان از طریق تسهیل ایجاد تعاونیها وارائه تسهیلات مادی است تا شاید از این طریق چهره آشکار و پنهان مشاغل کاذب کم رنگتر شود. استفاده از قابلیت به فراموشی سپرده تعاونیها میتواند بسیاری از مشکلات اشتغال زنان را حل کند.
تنها یک راه حل، ایجاد فضای مطمئن خود اشتغالی برای زنان است اما راهکار اساسیتر فراهم آودن فرصتهای شغلی رسمی در بازار کار قانونمند برای زنان و گشایش فضای جنسیتی جامعه برای پذیرش زنان در نظام تولید و عرضه و تقاضاست و تمامی اینها نیازمند پذیرش این واقعیت است که در فضای بیمار اقتصادی و در مناسبات نابرابر بازار کار، زنان آسیب پذیرترند و نیازمند حمایت و برنامه ریزی منسجم تری هستند.
برگرفته از ایلنا