ریشههای اجتماعی داعش
19:21 - 14 مهر 1393
Unknown Author
شاهو حسینی
مقدمه:
بنیادگرایی به معنای خاص عبارت است از محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین و یا یک ایدئولوژی در تمام شؤون اندیشه و زندگی، این واژه در واقع به معنی بازگشت به اصل و ریشههاییاست که معرف یا اساس یک ایدئولوژی میباشد.
ویژگی بارز گروههای بنیادگرا این است که بسته ایدئولوژیک بوده و حاضر نیستند با گروههای ایدئولوژیک بزرگتری که خود از درون آن برخاستهاند ادغام شوند. بنیادگرایی دینی به عنوان یک جنبش تلاش میکند هویت دینی را از حل شدن در فرهنگ غربی مدرن نجات دهد و در مرحلهای بالاتر درصدد نجات جامعه از غربی شدن و مدرن شدن است؛ به عبارتی بهتر میتوان گفت که بنیاد گرایی دینی واکنش طبقات و اقشار سنتی در برابر روند مدرنیزاسیون در جامعه است. بنابراین بنیادگرایی دینی در عین استفاده از ابزارها و امکانات جهان مدرن اما دشمن دنیای مدرن و روندهای مدرن در حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میباشد.
بنیادگرایی اسلامی:
بنیادگرایی اسلامی اگر چه به شکل یک جنبش و به معنای اعتقاد به اصول بنیادین اسلام به سید جمال الدین اسدآبادی و پس از آن جنبش اخوان المسلمین مصر که بهوسیله حسن البنا تاسیس شد، باز میگردد، اما باید خاطر نشان کرد که آن جنبش بیشتر درصدد مبارزه با استعمار بود تا اینکه خود را در قالب یک آلترناتیو سیاسی برای ادراه جامعه تصور کند. اما امروزه در جوامع مسلمان منظور از بنیادگرایی عبارت است از باورهای مسلمانان سنتیای که خود را به تفسیرهای ظاهری و لفظی از متون مقدسشان،شامل قرآن و حدیث محدود کردهاند. گروههای مسلمانی که از اسلامگرایی، به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی به منظور از میان برداشتن قوانین سکولار دولتی و جایگزینی قوانین اسلامی حمایت میکنند. نمونه «رادیکال» این اسلامگرایان گاها از سرنگون کردن خشونت آمیز دولتهای سکولار نظیر حکومت محمدرضا پهلوی در ایران، دکتر نجیب الله در افغانستان، سرهنگ قذافی در لیبی یا حتی تروریسم اسلامی حمایت میکنند، نظیر طالبان، القاعده و داعش
زمینهای اجتماعی ظهور داعش
به جرات میتوان گفت که داعش نه محصول ترکیه است و نه هیچ قدرت دیگری، داعش قبل از هر چیزی واکنش طبقات و اقشار سنتی جوامع اسلامی به مدرنیزاسیون پروژهای از یک سو و شکست پروژه شبه مدرنیسم در بخش بزرگی از ابعادش از سوی دیگر در جوامع مسلمان سنتی میباشد. مدرنیسم به عنوان مرحلهي گذار با ويژگيهايي چون تكيه بر عقل، اهميت و محوريت بخشيدن به انسان، فرد باوري، توجه به كنش غايت شناختي (معطوف به هدفمندي)، رواج نوسازي شكلگيري دولت ملي و دمکراسی هیچگاه در خاورمیانه شکل نگرفت.
درواقع درخاورمیانه به دلیل استفاده ابزاری از عقل ابزاری برای تثبیت هژمونی حکومت بر جامعه، به صورت وارداتی کردن ابعاد سخت افزاری مدرنیسم، همچون ارتش مدرن، بوروکراسی، ساختار نظام سیاسی مدرن بدون حضور اندیشه و گفتمانهای مدرن، پاسخگو نبودن حکومت در برابر جامعه و حضور گسلی دائمی میان جامعه و حکومت، همواره جامعه به نوعی در تقابل با حکومت قرار داشته و به تدریج برخوردها در تقابل با آن رادیکالتر شده. در این میان اسلام نیز هر چه بیشتر رادیکالیزهتر شد. و در کنار اندیشههای ناسیونالیسستی و مارکسیستی عاملی مهم در شکل دادن به جنبشها بوده.
از جمله جریانات رادیکال اسلامی که به نوعی الهام بخش و پدر معنوی جنبشهای رادیکال امروزی میباشد، میتوان از اندیشه حکومت اسلامی آیت الله خمینی یاد کرد، که برای اولین بار در دوره معاصر به یک نظام سیاسی جدید منتهی گردید، پس از آن بود که جنبشهای دیگری با الهام و حمایت از این اندیشه شروع به فعالیت نمودند، که از آن جمله امل و حزب الله در لبنان و طالبان و القاعده در دیگر کشورها و اخیرا داعش را میتوان ذکر کرد. این جریانات قبل از هر چیزی محصول محیط اجتماعی خود هستند و در طول فعالیت بنا بر ماهیت و سرشت ممکن است که به دلیل برخی منافع مشترک کوتاه مدت و میان مدت ائتلافی نانوشته با برخی کشورها داشتهاند.
داعش نیز به دلیل داشتن منافع کوتاه مدت و میان مدت مشترک با برخی از قدرتهای منطقهای و دیگر کشورها، توسط آنها مورد استفاده قرار گرفته، از جمله به دلیل تقابل ترکیه با کردها و بشار اسد موردحمایت ترکیه قرار گرفته، به دلیل تقابل شوینیسم عربی با ناسیونالیسم کرد مورد حمایت برخی کشورهای عربی قرار گرفته، به نظر میرسد که حتی در راستای تقویت هژمونی منطقهای ایران، مورد حمایت ایران هم قرار گرفته باشد، به خصوص در سوریه که با علم شدن داعش بعنوان طرف سوم تقابلها، عملا پروژه سقوط بشار اسد زمان بر شده و بخشی از توان جنگی نیروهای اپوزیسیون سوری به جای نبرد با بشار اسد، متوجه داعش گردید.
نتیجهگیری:
به نظر میرسد که با دقت و شناخت در ریشههای اجتماعی جنبشهای بنیادگرای دینی در کشورهای توسعه نیافته اسلامی، میتوان به این نتیجه رسید که هر گونه نگاه پروژهای به تحولات و هر گونه الگوبرداری از الگوهای توسعه و نوسازی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای اجتماعی و در پیش گرفتن الگوی توسعه و نوسازی خطی منجر به واکنشهای رادیکال و تند اقشار و طبقاتی خواهد گردید که به لحاظ نظری و روانی فرصت زمانی کافی برای تطبیق خود با شرایط جدید را پیدا نکردهباشند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
مقدمه:
بنیادگرایی به معنای خاص عبارت است از محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین و یا یک ایدئولوژی در تمام شؤون اندیشه و زندگی، این واژه در واقع به معنی بازگشت به اصل و ریشههاییاست که معرف یا اساس یک ایدئولوژی میباشد.
ویژگی بارز گروههای بنیادگرا این است که بسته ایدئولوژیک بوده و حاضر نیستند با گروههای ایدئولوژیک بزرگتری که خود از درون آن برخاستهاند ادغام شوند. بنیادگرایی دینی به عنوان یک جنبش تلاش میکند هویت دینی را از حل شدن در فرهنگ غربی مدرن نجات دهد و در مرحلهای بالاتر درصدد نجات جامعه از غربی شدن و مدرن شدن است؛ به عبارتی بهتر میتوان گفت که بنیاد گرایی دینی واکنش طبقات و اقشار سنتی در برابر روند مدرنیزاسیون در جامعه است. بنابراین بنیادگرایی دینی در عین استفاده از ابزارها و امکانات جهان مدرن اما دشمن دنیای مدرن و روندهای مدرن در حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میباشد.
بنیادگرایی اسلامی:
بنیادگرایی اسلامی اگر چه به شکل یک جنبش و به معنای اعتقاد به اصول بنیادین اسلام به سید جمال الدین اسدآبادی و پس از آن جنبش اخوان المسلمین مصر که بهوسیله حسن البنا تاسیس شد، باز میگردد، اما باید خاطر نشان کرد که آن جنبش بیشتر درصدد مبارزه با استعمار بود تا اینکه خود را در قالب یک آلترناتیو سیاسی برای ادراه جامعه تصور کند. اما امروزه در جوامع مسلمان منظور از بنیادگرایی عبارت است از باورهای مسلمانان سنتیای که خود را به تفسیرهای ظاهری و لفظی از متون مقدسشان،شامل قرآن و حدیث محدود کردهاند. گروههای مسلمانی که از اسلامگرایی، به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی به منظور از میان برداشتن قوانین سکولار دولتی و جایگزینی قوانین اسلامی حمایت میکنند. نمونه «رادیکال» این اسلامگرایان گاها از سرنگون کردن خشونت آمیز دولتهای سکولار نظیر حکومت محمدرضا پهلوی در ایران، دکتر نجیب الله در افغانستان، سرهنگ قذافی در لیبی یا حتی تروریسم اسلامی حمایت میکنند، نظیر طالبان، القاعده و داعش
زمینهای اجتماعی ظهور داعش
به جرات میتوان گفت که داعش نه محصول ترکیه است و نه هیچ قدرت دیگری، داعش قبل از هر چیزی واکنش طبقات و اقشار سنتی جوامع اسلامی به مدرنیزاسیون پروژهای از یک سو و شکست پروژه شبه مدرنیسم در بخش بزرگی از ابعادش از سوی دیگر در جوامع مسلمان سنتی میباشد. مدرنیسم به عنوان مرحلهي گذار با ويژگيهايي چون تكيه بر عقل، اهميت و محوريت بخشيدن به انسان، فرد باوري، توجه به كنش غايت شناختي (معطوف به هدفمندي)، رواج نوسازي شكلگيري دولت ملي و دمکراسی هیچگاه در خاورمیانه شکل نگرفت.
درواقع درخاورمیانه به دلیل استفاده ابزاری از عقل ابزاری برای تثبیت هژمونی حکومت بر جامعه، به صورت وارداتی کردن ابعاد سخت افزاری مدرنیسم، همچون ارتش مدرن، بوروکراسی، ساختار نظام سیاسی مدرن بدون حضور اندیشه و گفتمانهای مدرن، پاسخگو نبودن حکومت در برابر جامعه و حضور گسلی دائمی میان جامعه و حکومت، همواره جامعه به نوعی در تقابل با حکومت قرار داشته و به تدریج برخوردها در تقابل با آن رادیکالتر شده. در این میان اسلام نیز هر چه بیشتر رادیکالیزهتر شد. و در کنار اندیشههای ناسیونالیسستی و مارکسیستی عاملی مهم در شکل دادن به جنبشها بوده.
از جمله جریانات رادیکال اسلامی که به نوعی الهام بخش و پدر معنوی جنبشهای رادیکال امروزی میباشد، میتوان از اندیشه حکومت اسلامی آیت الله خمینی یاد کرد، که برای اولین بار در دوره معاصر به یک نظام سیاسی جدید منتهی گردید، پس از آن بود که جنبشهای دیگری با الهام و حمایت از این اندیشه شروع به فعالیت نمودند، که از آن جمله امل و حزب الله در لبنان و طالبان و القاعده در دیگر کشورها و اخیرا داعش را میتوان ذکر کرد. این جریانات قبل از هر چیزی محصول محیط اجتماعی خود هستند و در طول فعالیت بنا بر ماهیت و سرشت ممکن است که به دلیل برخی منافع مشترک کوتاه مدت و میان مدت ائتلافی نانوشته با برخی کشورها داشتهاند.
داعش نیز به دلیل داشتن منافع کوتاه مدت و میان مدت مشترک با برخی از قدرتهای منطقهای و دیگر کشورها، توسط آنها مورد استفاده قرار گرفته، از جمله به دلیل تقابل ترکیه با کردها و بشار اسد موردحمایت ترکیه قرار گرفته، به دلیل تقابل شوینیسم عربی با ناسیونالیسم کرد مورد حمایت برخی کشورهای عربی قرار گرفته، به نظر میرسد که حتی در راستای تقویت هژمونی منطقهای ایران، مورد حمایت ایران هم قرار گرفته باشد، به خصوص در سوریه که با علم شدن داعش بعنوان طرف سوم تقابلها، عملا پروژه سقوط بشار اسد زمان بر شده و بخشی از توان جنگی نیروهای اپوزیسیون سوری به جای نبرد با بشار اسد، متوجه داعش گردید.
نتیجهگیری:
به نظر میرسد که با دقت و شناخت در ریشههای اجتماعی جنبشهای بنیادگرای دینی در کشورهای توسعه نیافته اسلامی، میتوان به این نتیجه رسید که هر گونه نگاه پروژهای به تحولات و هر گونه الگوبرداری از الگوهای توسعه و نوسازی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای اجتماعی و در پیش گرفتن الگوی توسعه و نوسازی خطی منجر به واکنشهای رادیکال و تند اقشار و طبقاتی خواهد گردید که به لحاظ نظری و روانی فرصت زمانی کافی برای تطبیق خود با شرایط جدید را پیدا نکردهباشند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.