روژهلات حماسه مى‌طلبد

13:55 - 3 مرداد 1392
Unknown Author
عبدالرحمن بربری

آواز گام‌هایت را می‌شنوم، خاک را به لرزه درآورده، غرش طوفان از قله‌هاى سركشت، رودبارها را وحشت‌زده كرد و جريان آب را چنان جنباند، كه دیوانه‌وار به خروش درآمده بود.

از سر ترس ميل به آشتى نداشت، عزم را به دل می‌سپارد و عقلانيت را فراموش، عاقلان ترسوانى بيش نيستند، راه نبرد را جسته بود، از بازار و بازاریان گریزان، از تاجر و تاجريان بيزار.

محفل شاعرپیشه‌ها را به نيت پیكارترک نموده بود. راه رهایی وطن را، كاركوچک مردان نيست، مردان بزرگ را طلب است، تا تكرار نبردهای حماسه‌آفرینت باشد. فروغ آتش زبانه كشيد تا دشمنان وطن را در خود شعله‌ور كند. خدای شور و شوكت را از خواب بیدار كن، اخلاق فرومایگان را رها باید كرد، تبار و التباران را انتظاراست، ديگر از آشتى سخن به ميان آوردن جايزنيست، آشتى را بايد آفريد، نه كه آن را طلب كرد. خون دشمنان وطن را چون نهر، جارى بايد ساخت.

دنيايى مدرن آدميان را نازک طبع و خوى نمود. جلودار باش و گردن افراشته، آفتاب را زودتر از پشت ابرها بیرون بكش، تا كه يخ‌هاى سرد فاصله‌ها آب شوند. زلزله‌ايى لازم است تا كه دولت كنونى را ويران سازد و بر ويرانه‌هاى آن ملتى نو شكوفا گردد. ويرانه‌ها را بايد ويران‌تر نمود و ديگر بر روى ديوارهاى نيمه ويرانه امارت‌هاى بلند ساخته نخواهند شد.

از انتقاد، هراس و بيمى نيست، تنها مى‌توانند مانند قورباغه‌ها كمى از اوقات شب را بگيرند. از بركها جز صداى قورباغه‌ها انتظارى نيست. نفس اين دنيا را بايد گرفت، سراغ رنگى رفت كه همه آن را از ياد برده‌اند. آينه‌هاى شكسته، ديگر خودنمايى جايز نيست.

پند و اندرز پيران چه طاقت فرسا است، آنان جهان را زاهدگونه بينند. اسير نبرد دنياى مجازى خود زندانى است، كه زندانبانش فراتر از محدوده‌ی زندان. اين تنها سلاح‌هاى راستيند، كه مى‌توانند حماسه‌هاى كُردستان را بار ديگر بيافرينند. اين سنگرهاى واقعى هستند كه انسان‌هاى مبارز را مى‌آفريند، نه آن سنگرهاى مجازى كه تنها نازک طبعان را براى مبارزه بس است.

فريادها دوباره سراز خاک بيرون مى‌آورند، پس به‌پاخيز، كه شرق (روژهلات) كُردستان مبارزين راه وطن را براى نبرد رهايى وطن مى‌طلبد. پس به‌پاخيز روژهلات، كه تاريخ كُردستان را بار ديگر بزرگ مرادن مى‌نويسند.
به‌پاخيز