روحانیت، امپریالیسم و سرقتِ نان ما
12:53 - 21 آبان 1393
Unknown Author
بهنام چنگائی
شیوههای سوءاستفاده و مسخ مذهبی، شگردهای گمراهی اجتماعی طبقاتی و راهکارهای متنوع چپاول و سودبری از محصول کار کارگران، معطوف به انباشت سرمایه در مجموعه رژیم ولائی بسیار زیاد و بیرحمانه است؛ در مقابل آن، همچنین شتاب روندهای ژرف و برجستهی روابط سیستماتیک بهرهکشانه، غارتگرانه و خانه خراب سازانهی تودههای کارمزدِ طبقات پائینی و میانی از آن ضوابط ظالمانه نیز خیلی گسترده و عمیق و فاجعه بار میباشد. به نحوی که در این مناسبات گردش پول و اقتصاد بازاری و سیاستِ مذهبی سرمایه سالاری، سرمایه، نه همچون نیروی کار که تنها در پی کسب نان و امرار معاش باشد، بلکه سرمایه خود را مالک ارادهی نیروی کار و مدیریت اجتماعی سیاسی فرهنگی هم دانسته و میخواهد به تثبیت و تحکم دستگاه سرکردگی و دیکتاتوری خود به قدرت بیمنازع ادامه دهد؛ و عرصهی کار و سهم زندگی کارگران را به هر قیمت مطیع مطلق منافع و آمال نظام ولائی وابسته به خود سازد و ساخته است.
محصول مشترک ٣٦ ساله حکومت بورژوائی اسلامی، وجود فقر و فاقهی ٨٠%نیروهای کار و فرودستان بیانگر این فاجعه در سطح کشور است.
و این در حالی ست که فروشندهی کار در بازار کارِ تولیدی و یا خدماتی (فکری یدی) اگر حتی کاری متناسب رشتهی خود را بیابد، او همیشه بازنده این ساختار یکسویه بوده و خواهد بود؛ و تنها با درآمد ناچیز کارش جز ذخیره نیرو برای فردای کار، بهرهای چندان از زندگی نداشته و ندارد. زیرا حاصل کار کارگران ایران، میباید منشأ تداومِ حیات سرمایه و همچنین نیروهای مدافع انگلاش، از آن جمله آن میلیونها روحانی، و بساط چشمگیر عمله و اکرهی وابسته مذهبی و دستگاه عریض و طویل شیعه باشد و میباشد. لاجرم کارگران و جوانان و نیروهای مترقی و مخالف نظام شیعه جماعت میبایست برای امرار معاش و ناگزیر، به شکلی از اشکال در خدمت ساختار سرمایه سالارانه از یکسو و زیر ستم و تبعیض مذهبی از دیگر سو باشند و هستند تا مگر چرخ زندگی خویش را بچرخانند. و هر کدام از آنان تنها به عنوان مهرهای کوچک در ماشین کلان تولید و سود و انباشت اجیر بیارادهی صاحبان سرمایه شده و میشوند و البته تنها بخش اندکی از ارزش مفید تولید شده و یا از ارزش اضافی سود کار تولیدی خود را از صاحبان کار دریافت میکنند.
به همین خاطر لازم است که ما شناخت درستی از شأن مذهب و باور، سرمایه ملی، جایگاه و پیوند روحانیت با بورژوازی و همبستگی همه مفتخوران داخلی با جهانخواران خارجی را منطقیتر لمس، تصویر و افشاگری کرده و در آن به چگونگی فراروئی قوانین بهرهکشی انسان از انسان را که این نیروهای متحدِ ذاتی (روحانیت ـ بورژوازی) آن را به نام \"جمهوری اسلامی\" بیکم و کاست هدایت میکنند، دریابیم و به تبع آن حقوق تاراج شده و مسلم انسانی کارگری خود و ملتهایمان را در سوسیالیزم علمی کشف کنیم. ما اگر به نقش روحانیت و بورژوازی و تاثیر اجتماعی آنان در تولید سراسری اقتصاد توجه کنیم، در آنصورت است که خواهیم دید که روحانیت و بورژوازیِ رنگین تاکنون بیکمترین تاثیر در رشد و شکوفائی صنعتِ رقابتی و تولید مدرن کالاها، آنان حتی هیچ نقش درستی از بهرهوری از ساختار اقتصاد و مناسبات سرمایهداری هم ندارند، و نه تنها ندارند؛ بلکه بازار مالی و تجاری و قاچاق مصرفی را علیه تولیدات داخلی به سوی بازار سیاه و قاچاق داخلی و جهانی بسیار فعال کرده و آنرا نیز تنها در دست نیروی خودی و باندهای مافیائی محدود و محفوظ کرده است.
رهبر و روحانیت با رل انگلی خود در رأس قدرت سیاسی مایهی رشد فساد اداری، رشوهخواری و باندبازی شده و بیشترین بحران بیکاری و فقر و دله دزدیهای اداری تا چپاولهای میلیاردی نیز مستقیما از عوارض همین نظام آلودهی اداری ولائی منتج شده و ریشههای همهی نارسائیها در ناتوانائیها هم به دلیل عدم برنامهریزی اقتصاد و ساختار هرم بازار اسلامی ست که خود، مطیع تصمیم و طرحهای نئولیبرالیسم جهانی ست که رژیم ولائی، دیریست چارهای جز دفاع از آن نداشته و ندارد و کاملا نیازمند پشتیبانی آنهاست. بنا بر این شگفتا که میبینیم (روحانیت و بورژوازی) بیرون از حیات فعال تولید اجتماعی همیشه قرار داشته و دارند؛ با این وجود اما بیشترین استفاده مالی و سیاسی را هم اینان از تولید اجتماعی و همین اقتصاد بیمار بازاری و رانت نفتخواری دارند. و این در حالی ست که تولیدکنندگان و صاحبان اصلی سرمایههای کشور اغلب خود و خانوادههای آنها یک شکم سیر و یا یک سرپناه امن هم ندارند.
به هر رو، اگر چنین آگاهانه و مارکسیستی به امور واقعی و پایهای نیروی کار دقت کنیم و روابط نابرابر و مناسبات ناعالانهی و تبعیضهای متنوع جامعه سرمایه سالاری را از آنها استخراج نمائیم؛ قطعا آنگاه نقش فسادبرانگیز و برجستهی کاست روحانیت و عوامل آن در ایجاد اقتدار مطلق سیاسی کنونی را شفافتر خواهیم دید و برای روشنگرهایمان، سادهتر ویرانی هستی خویش و نالانی دردهای اجتماعی فراوانمان را از ستم حکومت مذهبیِ سرمایه پرست آشکارتر خواهیم دید، و خواهیم دید که سرمایههای تاراج شده خود و همنوعانمان چگونه توسط تمامیتگرائی روحانیت و بورژوازی انگل به نام خدا و رسول اینگونه چپاول شدهاند؛ و همزمان فقر مطلق بر اکثریت جامعه حاکم میراند.
تنها آنگاه است که بیشتر از همیشه متوجه جایگاه، پایگاه و منافع خاص اجتماعی هر یک از طبقات شده و وابستگیشان را نسبت به دوری و نزدیکی به دسترسی به سرمایه، برداشت از تولید اجتماعی، سود حاصله و به چگونگی انباشت کلان سرمایه دقیقتر پی میبریم. در آنصورت است که اهمیت و ارجحیتِ تئوریک \"نبرد کار با سرمایه\" را که همانا یگانه راه نجات بشریت از ستم سرمایه باشد را یافته و علل جدائی منافع طبقاتی خود را در این وابستگیها و گسیختگیهای الزامی و اجباری را برای همیشه، هر چه بهتر روشن میبینیم و تضاد سازشناپذیر کار با سرمایه را نمایانتر درمییابیم؛ و سپس ضرورت نبردِ مشترک و سازمانگرایانه پرولتاریائی و هدایت این مبارزه شگرف را تنها شایسته نیروهای کار یدی و فکری و پیشبرداش را تنها بر پیشانی کارگران به عنوان مبارزان راه برابری و آزادی مدام در پیش دست و چشم و فکر خود یکجا در کنار خود داریم؛ و بیش از پیش ارزش، اعتبار و اعتماد به آن نیروی تاریخ ساز میگذاریم. خصوصا برای همه مزدبگیران فکری در ایرانِ ولائی همبستگی با منافع عام کارگران یدی بیش از همیشه اهمیت خواهد داشت که آنها با هم پی به وجود طبقهی مستقل و مقتدر خود در برابر بورژوازی اسلامی و جهانی باور بیاورند و هماهنگ با هم بخواهند و عملا بتوانند درک درست و بایستهای از جایگاه منافع \"کاست روحانیت\" در ساختار سرمایهداری ایران، و نقش بوژوازی محلی ملی داخلی در آن و پیوند آشکار و یکپارچهی آنها در همبستگی با سرمایهداری گلوبال جهانی را بهتر شناخته و با درکی انقلابی و سازماگرانه اهداف مشترک خود را در دل مبارزهی طبقاتی پیاده کنند.
این معادله ناخوان و ناسازگار کار و سرمایه در طول تاریخ پیدایش ابزار تولید و تصاحب آن توسط مالکان، چنان وچنین که ما خوانده و دیدهایم ناعادلانه به پیش برده شده و هنوز به نام خدا مصائباش برده میشود. تا همین دیروز اشرافیت و روحانیت و فئودالها مردم را همچون رعایای خود در روی زمینِ کاشت و برداشت به شکل بردهی ملوک الطوایفی میچلیدند؛ و حالا از سر صدقه رژیم فاسد و معدوم پهلویها، فرقهی شیعه و تیم بازارِ تجاری او و رانتخواران چاههای نفت و دلالهای داخلی جهانی، پس ٣٦ سال غارت متمادی مردم و کشور، آنهم هربار با بهانهای تازه یافته، و این بار هم دوباره همگی در یک گروه متحد گرد هم آمدهاند تا \"طلسم تحریمها\" را با دیپلماسی پنهانی برچینند و میروند که به یک پیوند و آشتی متفاوت از آنچه که ما از رژیم درغگو و متقلب ضدامپریالیستی ولائی میشناسیم، ظاهر آمریکا میخواهد با رژیم یکپارچهتر سر سفره نشسته و منافع خود را مسالمتآمیزانه بین روحانیت حاکم و بورژوازی داخلی و جهانی به شکل مدرن در زنجیره نئولیبرالیسم منسجم کند؛ و راه ولایت مطلق بیآبرو و سرخورده را در درون ساختار امپریالیسم به هر شکل ممکن هموار و گشودهتر سازد و سپس با هم و بیش از این و بیدردسرتر مشغول سرقت نان بخور و نمیر همه کارمزدان اغلب بیکار باشند. ((من شخصا بسیار خوشحال خواهم شد اگر تحریمها برچیده و بحران نان و کار کارمزدان، به تبع این مذاکرات ریاکارانه و مخفی در پشت درهای بسته اندکی هم که شده به سود طبقات کارگران و پائینی بهبود یابد.)) زیرا، کارگر سیر بهتر توانائی کار فکری و سازمانی و رزم با دشمن خود را دارد!
هر کجا صحبت از غارت و ناامنی و جنگ است، لاجرم ما به سرگردگی امپریالیسم آمریکا به عنوان رأس هرم جنگها و جنونها و توطئههای مدافعان جهانخواری در سراسر گیتی رسیده و خواهیم رسید. و اگر ما از زنجیرهی تناسل بقای آنها با بینشی مارکسیستی دریافتی دقیقتر داشته و همزمان با یاری، بینائی و شعور اقتدارِ پرولتاریائی، بتوانیم برای مقابله آگاهانه و مبارزه حیاتی طبقاتی خود موفق به کسب اهرمهای انقلابی کارگری تودهای بشویم. آنگاه اما، رودرروئی نیروی کار علیه تسلط سرمایهی قدر داخلی و جهانی چندان مشکل نیست. اگر در دست کارگران سازمان یافته پرچم سرخ اتحاد و همبستگی سراسری باشد، در اندیشه آنان و مدافعان آنها دانش پویای مارکسیستی و در عملِ سیاسی، ما جبهه مستقل کارگران را در کنار دیگر طبقات و نیروهای اجتماعی برابری خواه و دمکرات با حفظ هویت تک تک جریانهای آنها داشته باشیم، و مبارزه ما برای دمکراسی موازی (هم نان و هم آزادی) توامان باشد، آنگاه پیروزی ما علیه پاسداران ثروت و حماقت بسیار آسان خواهد بود! زیرا، همبستگی روحانیت معمم و مکلا، بورژوازی کمپرادور وطنی و جهانی و سپر پشتیبانی امپریالیستها، پیوسته گسستناپذیر و اجتنابناپذیر بوده و مانده است و آنها در همه حال با هم و برای هم علیه ما ایستادهاند. دعوای زرگری آنها (راست داخلی و جهانی) تنها بر سر سهم بری بیشتر است؛ و اما، نبرد مشترک ما بر سر حفظ هستی انسان نانآور و شگفتا گرسنه است و همچنین یافتن سهم برابری از آن روزی برای همهی همنوعهائی که حق زندگی مناسب را بایسته و شایستهی همهی انسانها، بیهیچ قید و شرط و تبعیض و برتری جوئی یکسان میدانند و میخواهند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
شیوههای سوءاستفاده و مسخ مذهبی، شگردهای گمراهی اجتماعی طبقاتی و راهکارهای متنوع چپاول و سودبری از محصول کار کارگران، معطوف به انباشت سرمایه در مجموعه رژیم ولائی بسیار زیاد و بیرحمانه است؛ در مقابل آن، همچنین شتاب روندهای ژرف و برجستهی روابط سیستماتیک بهرهکشانه، غارتگرانه و خانه خراب سازانهی تودههای کارمزدِ طبقات پائینی و میانی از آن ضوابط ظالمانه نیز خیلی گسترده و عمیق و فاجعه بار میباشد. به نحوی که در این مناسبات گردش پول و اقتصاد بازاری و سیاستِ مذهبی سرمایه سالاری، سرمایه، نه همچون نیروی کار که تنها در پی کسب نان و امرار معاش باشد، بلکه سرمایه خود را مالک ارادهی نیروی کار و مدیریت اجتماعی سیاسی فرهنگی هم دانسته و میخواهد به تثبیت و تحکم دستگاه سرکردگی و دیکتاتوری خود به قدرت بیمنازع ادامه دهد؛ و عرصهی کار و سهم زندگی کارگران را به هر قیمت مطیع مطلق منافع و آمال نظام ولائی وابسته به خود سازد و ساخته است.
محصول مشترک ٣٦ ساله حکومت بورژوائی اسلامی، وجود فقر و فاقهی ٨٠%نیروهای کار و فرودستان بیانگر این فاجعه در سطح کشور است.
و این در حالی ست که فروشندهی کار در بازار کارِ تولیدی و یا خدماتی (فکری یدی) اگر حتی کاری متناسب رشتهی خود را بیابد، او همیشه بازنده این ساختار یکسویه بوده و خواهد بود؛ و تنها با درآمد ناچیز کارش جز ذخیره نیرو برای فردای کار، بهرهای چندان از زندگی نداشته و ندارد. زیرا حاصل کار کارگران ایران، میباید منشأ تداومِ حیات سرمایه و همچنین نیروهای مدافع انگلاش، از آن جمله آن میلیونها روحانی، و بساط چشمگیر عمله و اکرهی وابسته مذهبی و دستگاه عریض و طویل شیعه باشد و میباشد. لاجرم کارگران و جوانان و نیروهای مترقی و مخالف نظام شیعه جماعت میبایست برای امرار معاش و ناگزیر، به شکلی از اشکال در خدمت ساختار سرمایه سالارانه از یکسو و زیر ستم و تبعیض مذهبی از دیگر سو باشند و هستند تا مگر چرخ زندگی خویش را بچرخانند. و هر کدام از آنان تنها به عنوان مهرهای کوچک در ماشین کلان تولید و سود و انباشت اجیر بیارادهی صاحبان سرمایه شده و میشوند و البته تنها بخش اندکی از ارزش مفید تولید شده و یا از ارزش اضافی سود کار تولیدی خود را از صاحبان کار دریافت میکنند.
به همین خاطر لازم است که ما شناخت درستی از شأن مذهب و باور، سرمایه ملی، جایگاه و پیوند روحانیت با بورژوازی و همبستگی همه مفتخوران داخلی با جهانخواران خارجی را منطقیتر لمس، تصویر و افشاگری کرده و در آن به چگونگی فراروئی قوانین بهرهکشی انسان از انسان را که این نیروهای متحدِ ذاتی (روحانیت ـ بورژوازی) آن را به نام \"جمهوری اسلامی\" بیکم و کاست هدایت میکنند، دریابیم و به تبع آن حقوق تاراج شده و مسلم انسانی کارگری خود و ملتهایمان را در سوسیالیزم علمی کشف کنیم. ما اگر به نقش روحانیت و بورژوازی و تاثیر اجتماعی آنان در تولید سراسری اقتصاد توجه کنیم، در آنصورت است که خواهیم دید که روحانیت و بورژوازیِ رنگین تاکنون بیکمترین تاثیر در رشد و شکوفائی صنعتِ رقابتی و تولید مدرن کالاها، آنان حتی هیچ نقش درستی از بهرهوری از ساختار اقتصاد و مناسبات سرمایهداری هم ندارند، و نه تنها ندارند؛ بلکه بازار مالی و تجاری و قاچاق مصرفی را علیه تولیدات داخلی به سوی بازار سیاه و قاچاق داخلی و جهانی بسیار فعال کرده و آنرا نیز تنها در دست نیروی خودی و باندهای مافیائی محدود و محفوظ کرده است.
رهبر و روحانیت با رل انگلی خود در رأس قدرت سیاسی مایهی رشد فساد اداری، رشوهخواری و باندبازی شده و بیشترین بحران بیکاری و فقر و دله دزدیهای اداری تا چپاولهای میلیاردی نیز مستقیما از عوارض همین نظام آلودهی اداری ولائی منتج شده و ریشههای همهی نارسائیها در ناتوانائیها هم به دلیل عدم برنامهریزی اقتصاد و ساختار هرم بازار اسلامی ست که خود، مطیع تصمیم و طرحهای نئولیبرالیسم جهانی ست که رژیم ولائی، دیریست چارهای جز دفاع از آن نداشته و ندارد و کاملا نیازمند پشتیبانی آنهاست. بنا بر این شگفتا که میبینیم (روحانیت و بورژوازی) بیرون از حیات فعال تولید اجتماعی همیشه قرار داشته و دارند؛ با این وجود اما بیشترین استفاده مالی و سیاسی را هم اینان از تولید اجتماعی و همین اقتصاد بیمار بازاری و رانت نفتخواری دارند. و این در حالی ست که تولیدکنندگان و صاحبان اصلی سرمایههای کشور اغلب خود و خانوادههای آنها یک شکم سیر و یا یک سرپناه امن هم ندارند.
به هر رو، اگر چنین آگاهانه و مارکسیستی به امور واقعی و پایهای نیروی کار دقت کنیم و روابط نابرابر و مناسبات ناعالانهی و تبعیضهای متنوع جامعه سرمایه سالاری را از آنها استخراج نمائیم؛ قطعا آنگاه نقش فسادبرانگیز و برجستهی کاست روحانیت و عوامل آن در ایجاد اقتدار مطلق سیاسی کنونی را شفافتر خواهیم دید و برای روشنگرهایمان، سادهتر ویرانی هستی خویش و نالانی دردهای اجتماعی فراوانمان را از ستم حکومت مذهبیِ سرمایه پرست آشکارتر خواهیم دید، و خواهیم دید که سرمایههای تاراج شده خود و همنوعانمان چگونه توسط تمامیتگرائی روحانیت و بورژوازی انگل به نام خدا و رسول اینگونه چپاول شدهاند؛ و همزمان فقر مطلق بر اکثریت جامعه حاکم میراند.
تنها آنگاه است که بیشتر از همیشه متوجه جایگاه، پایگاه و منافع خاص اجتماعی هر یک از طبقات شده و وابستگیشان را نسبت به دوری و نزدیکی به دسترسی به سرمایه، برداشت از تولید اجتماعی، سود حاصله و به چگونگی انباشت کلان سرمایه دقیقتر پی میبریم. در آنصورت است که اهمیت و ارجحیتِ تئوریک \"نبرد کار با سرمایه\" را که همانا یگانه راه نجات بشریت از ستم سرمایه باشد را یافته و علل جدائی منافع طبقاتی خود را در این وابستگیها و گسیختگیهای الزامی و اجباری را برای همیشه، هر چه بهتر روشن میبینیم و تضاد سازشناپذیر کار با سرمایه را نمایانتر درمییابیم؛ و سپس ضرورت نبردِ مشترک و سازمانگرایانه پرولتاریائی و هدایت این مبارزه شگرف را تنها شایسته نیروهای کار یدی و فکری و پیشبرداش را تنها بر پیشانی کارگران به عنوان مبارزان راه برابری و آزادی مدام در پیش دست و چشم و فکر خود یکجا در کنار خود داریم؛ و بیش از پیش ارزش، اعتبار و اعتماد به آن نیروی تاریخ ساز میگذاریم. خصوصا برای همه مزدبگیران فکری در ایرانِ ولائی همبستگی با منافع عام کارگران یدی بیش از همیشه اهمیت خواهد داشت که آنها با هم پی به وجود طبقهی مستقل و مقتدر خود در برابر بورژوازی اسلامی و جهانی باور بیاورند و هماهنگ با هم بخواهند و عملا بتوانند درک درست و بایستهای از جایگاه منافع \"کاست روحانیت\" در ساختار سرمایهداری ایران، و نقش بوژوازی محلی ملی داخلی در آن و پیوند آشکار و یکپارچهی آنها در همبستگی با سرمایهداری گلوبال جهانی را بهتر شناخته و با درکی انقلابی و سازماگرانه اهداف مشترک خود را در دل مبارزهی طبقاتی پیاده کنند.
این معادله ناخوان و ناسازگار کار و سرمایه در طول تاریخ پیدایش ابزار تولید و تصاحب آن توسط مالکان، چنان وچنین که ما خوانده و دیدهایم ناعادلانه به پیش برده شده و هنوز به نام خدا مصائباش برده میشود. تا همین دیروز اشرافیت و روحانیت و فئودالها مردم را همچون رعایای خود در روی زمینِ کاشت و برداشت به شکل بردهی ملوک الطوایفی میچلیدند؛ و حالا از سر صدقه رژیم فاسد و معدوم پهلویها، فرقهی شیعه و تیم بازارِ تجاری او و رانتخواران چاههای نفت و دلالهای داخلی جهانی، پس ٣٦ سال غارت متمادی مردم و کشور، آنهم هربار با بهانهای تازه یافته، و این بار هم دوباره همگی در یک گروه متحد گرد هم آمدهاند تا \"طلسم تحریمها\" را با دیپلماسی پنهانی برچینند و میروند که به یک پیوند و آشتی متفاوت از آنچه که ما از رژیم درغگو و متقلب ضدامپریالیستی ولائی میشناسیم، ظاهر آمریکا میخواهد با رژیم یکپارچهتر سر سفره نشسته و منافع خود را مسالمتآمیزانه بین روحانیت حاکم و بورژوازی داخلی و جهانی به شکل مدرن در زنجیره نئولیبرالیسم منسجم کند؛ و راه ولایت مطلق بیآبرو و سرخورده را در درون ساختار امپریالیسم به هر شکل ممکن هموار و گشودهتر سازد و سپس با هم و بیش از این و بیدردسرتر مشغول سرقت نان بخور و نمیر همه کارمزدان اغلب بیکار باشند. ((من شخصا بسیار خوشحال خواهم شد اگر تحریمها برچیده و بحران نان و کار کارمزدان، به تبع این مذاکرات ریاکارانه و مخفی در پشت درهای بسته اندکی هم که شده به سود طبقات کارگران و پائینی بهبود یابد.)) زیرا، کارگر سیر بهتر توانائی کار فکری و سازمانی و رزم با دشمن خود را دارد!
هر کجا صحبت از غارت و ناامنی و جنگ است، لاجرم ما به سرگردگی امپریالیسم آمریکا به عنوان رأس هرم جنگها و جنونها و توطئههای مدافعان جهانخواری در سراسر گیتی رسیده و خواهیم رسید. و اگر ما از زنجیرهی تناسل بقای آنها با بینشی مارکسیستی دریافتی دقیقتر داشته و همزمان با یاری، بینائی و شعور اقتدارِ پرولتاریائی، بتوانیم برای مقابله آگاهانه و مبارزه حیاتی طبقاتی خود موفق به کسب اهرمهای انقلابی کارگری تودهای بشویم. آنگاه اما، رودرروئی نیروی کار علیه تسلط سرمایهی قدر داخلی و جهانی چندان مشکل نیست. اگر در دست کارگران سازمان یافته پرچم سرخ اتحاد و همبستگی سراسری باشد، در اندیشه آنان و مدافعان آنها دانش پویای مارکسیستی و در عملِ سیاسی، ما جبهه مستقل کارگران را در کنار دیگر طبقات و نیروهای اجتماعی برابری خواه و دمکرات با حفظ هویت تک تک جریانهای آنها داشته باشیم، و مبارزه ما برای دمکراسی موازی (هم نان و هم آزادی) توامان باشد، آنگاه پیروزی ما علیه پاسداران ثروت و حماقت بسیار آسان خواهد بود! زیرا، همبستگی روحانیت معمم و مکلا، بورژوازی کمپرادور وطنی و جهانی و سپر پشتیبانی امپریالیستها، پیوسته گسستناپذیر و اجتنابناپذیر بوده و مانده است و آنها در همه حال با هم و برای هم علیه ما ایستادهاند. دعوای زرگری آنها (راست داخلی و جهانی) تنها بر سر سهم بری بیشتر است؛ و اما، نبرد مشترک ما بر سر حفظ هستی انسان نانآور و شگفتا گرسنه است و همچنین یافتن سهم برابری از آن روزی برای همهی همنوعهائی که حق زندگی مناسب را بایسته و شایستهی همهی انسانها، بیهیچ قید و شرط و تبعیض و برتری جوئی یکسان میدانند و میخواهند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.