دانشگاه، عقل مدرن و حکومت ایدئولوژیک
12:12 - 4 آذر 1391
Unknown Author
کیهان یوسفی*
خردورزی (rationalism) و انسانباوری (humanism) به عنوان پایههای جهانبینی مدرن به شمار میآیند و خردورزی انسان را به عنوان کنشگر و جوهر جهانبینی مدرن تعریف میکند و این تعریف در برابر تحلیلها و تعاریف پیش مدرن قرار میگیرد.
خردورزی جدید به معنای پافشاری انسان بر پایهی عقلی سنجشگر و مستقل است. عقلی که به انسان کمک میکند از منظر انسان به جهان بنگرد. این نیز بر خلاف دیدگاه و جهانبینی سنتی و دینی است. به دیگر معنا نگرش مدرن دربارهی جهان، نگرشی عقلانی است که جهان را بر اساس منطق درونی خود تحلیل میکند و به علتها و فاکتورهای متافیزیکی و ذهنی پناه نمیبرد.
به هیمن خاطر این نوع نگرش به نوعی تمام هنجارها، نگرشها و نظم قدیم را برهم زده و سیمایی عقلانی و عینی به جهانبینی بشر میبخشد و بدین گونه از زنجیرهای درونی و قید و بندها و منابع اتوریته قدیم رهایش میبخشد و بجای اجبار در پیروی کورکورانه از سنت، قدرت و توانایی انتقاد از مسائل و تحیقیق و پژوهش دربارهی تمامی پدیدهها را به او میبخشد.
مدرنیته به عبارتی به جهانبینی مدرن (world view)، نوع نگرش انسان جدید به جهان گفته میشود که طی سدههای عصر جدید و در غرب رشد نموده و بعداً در دیگر نقاط جهان گسترش یافت.
مدرنیته چنانچه مورد اشاره قرار گرفت، بر مبنای دو فاکتورِ خردورزی و انسانباوری بر آن است که جهانی بر پایهی نیازمندیهای انسان و همچنین بر اساس خواست و مطالبات خود انسان در هر زمان و مکانی ایجاد کند و بشری را خلق نماید که خود او محور تصمیم گیریها و نگرش به جهان و زندگیاش باشد و این برخلاف آن نوع تحلیل و اعتقادی است که سنت و دین دربارهی جهان و انسان دارند.
بر این اساس حکومتهای ایدئولوژیک و از جمله جمهوری اسلامی ایران، هدف و آرزوی اساسیشان تعریف و پرورش انسانی متعهد به ایدئولوژی و فرمانبر در اینجا مسلمان است که قطرهای از دریای متعهد به ایدئولوژی را تشکیل دهد.
دستگاهها و موسسات وابسته به حکومتهای ایدئولوژیک با استفاده از ابزارهای گوناگون و از جمله کنترل و در دست گرفتن ادارهی تمام مراکز و سازمانهای فکری و آموزشی در سطوح مختلف و نظارت همه جانبه بر زندگی شخصی افراد و گزینش ایدئولوژیکی و دینی در موسسات و دستگاههای دولتی بر آنند که به هر نوعی که شده است عملکرد جمعی و رفتار افراد را با هنجارها و ایدئولوژی رسمی خودشان هماهنگ کنند و اگر چنین اتفاقی نیافتد آن وقت است که بحرانی تحت عنوان بحران مشروعیت ایدئولوژیک به وجود میآید. به همین خاطر اگر چنین امری یعنی هر آنچه که حکومت ایدوئولوژیک میخواهد، تحقق نیابد، حکومت ایدئولوژیک جبراً به ابزار سرکوب و فشار برای اجرایی نمودن آن پناه میبرد.
به عبارتی حکومت ایدئولوژیک به هر نوعی برآن است که رفتار جمعی جامعه را با افکار و قوانین خود هماهنگ کند. در نتیجه عدم تحقق این خواست، اختلال در بین حوزه عمومی و حکومت به وجود میآید.
اداره و کنترل عملکرد و رفتار جمعی به نوعی کنترل اجتماعی جامعه و در دست گرفتن قدرت اجتماعی در هر جامعه و کشوری است و از این طریق حکومت قادر است که جهت و جریان حوادث را به دلخواه خود تعیین کند.
ولی چنانچه به آن پرداختیم مدرنیته خالق انسانی آزاد و مستقل است. امواج مدرنیته نیز بدون شک تمام دیوارهای سنت و حکومتهای بسته را در هم شکسته و در درون هر جامعهای به طریقی رسوخ کرده است و میتوان گفت دستاوردها و آثار مدرنیته در هر جامعهای وجود دارد و هر اجتماع و قدرتی برای بقاء و تدوام حیات خود نیازمند کمک گرفتن از مدرنیته و دستاوردهای آن است.
دانشگاه، پدیدهای مدرن است که به عنوان یکی از دستاوردهای مدرنیته به شمار میآید، مکانی که دانش تولید میکند و انسان خردمند و صاحب اندیشه را پرورش میدهد. به همین خاطر دانشگاه مکانی است که نخبگان و جوانان دانشگاه تشکیل دهندگان آن هستند و این مکان به نوعی موتور محرکهی جامعه به شمار میآید.
بر همین مبنا، جنبش دانشجویی به عنوان کنشگر و دانشگاه نیز به عنوان خاستگاه شکلگیری و خیزش این جنبش، تهدیدی اساسی برای به لرزه درآوردن ستونهای حکومتهای ایدئولوژیک به شمار میآید. در حکومتهای دیکتاتوری و ایدئولوژیک هر نوع سازماندهی خارج از دایرهی قدرت میتواند مشروعیت و اتوریته حکومت را با بحران روبر سازد، بدون شک دانشگاه نیز عرصهی چنین سازماندهیهایی است و حکومت نیز نگرن شکلگیری چنین سازماندهیهایی است. بر همین اساس به هر طریقی میکوشد تا به تمامی کنترل و نظارت خود را بر دانشگاهها تحمیل کند.
تلاشهای رژیم از همان آغاز در دست گرفتن قدرت برای کنترل دانشگاه و با نام انقلاب فرهنگی نتوانست مثمرثمر وقع شود و دانشگاه رسالت خود را با وجود تمامی تلاشهای مذبوحانه رژیم به انجام رساند و دوباره به خاستگاه زایش اندیشه و فرد مدرن تبدیل شد و این اندیشه و فرد مدرن به منتقد ساختار و ماهیت قدرت و در نتیجه ایستادگی در برابر سیستم سیاسی حاکم تبدیل شدند.
به همین دلیل خیزشهاو قیامهای دانشگاه به نوعی صدای اعتراض جامعه بود که از سوی دانشجویان بلند میشد و دل حاکمان رژیم ایران را به لرزه افکند و دوباره توطئهها و برنامههای سیستم ولایت فقیه برای مسکوت نگهداشتن دانشگاه از سر گرفته شد.
جنبش دانشجویی با توجه باتوجه به دارا بودن فاکتورها و پارادیمهای جنبش اجتماعی و بنا به خصلت خود تا وقتی قدرتی در جامعه وجود داشته باشد این جنبش نیز وجود خواهد داشت، جنبش دانشجویی هم اکنون و در مقطع کنونی دوران سکوت خود را طی میکند ولی این جنبش، بر خلاف تصورات باطل حاکمان، مردنی نیست، و با بهرهگیری از هر فرصتی که برایش پیش بیاید قادر به سازماندهی خود است.
* دبیر اتحادیه دانشجویان دمکرات کردستان ایران
خردورزی (rationalism) و انسانباوری (humanism) به عنوان پایههای جهانبینی مدرن به شمار میآیند و خردورزی انسان را به عنوان کنشگر و جوهر جهانبینی مدرن تعریف میکند و این تعریف در برابر تحلیلها و تعاریف پیش مدرن قرار میگیرد.
خردورزی جدید به معنای پافشاری انسان بر پایهی عقلی سنجشگر و مستقل است. عقلی که به انسان کمک میکند از منظر انسان به جهان بنگرد. این نیز بر خلاف دیدگاه و جهانبینی سنتی و دینی است. به دیگر معنا نگرش مدرن دربارهی جهان، نگرشی عقلانی است که جهان را بر اساس منطق درونی خود تحلیل میکند و به علتها و فاکتورهای متافیزیکی و ذهنی پناه نمیبرد.
به هیمن خاطر این نوع نگرش به نوعی تمام هنجارها، نگرشها و نظم قدیم را برهم زده و سیمایی عقلانی و عینی به جهانبینی بشر میبخشد و بدین گونه از زنجیرهای درونی و قید و بندها و منابع اتوریته قدیم رهایش میبخشد و بجای اجبار در پیروی کورکورانه از سنت، قدرت و توانایی انتقاد از مسائل و تحیقیق و پژوهش دربارهی تمامی پدیدهها را به او میبخشد.
مدرنیته به عبارتی به جهانبینی مدرن (world view)، نوع نگرش انسان جدید به جهان گفته میشود که طی سدههای عصر جدید و در غرب رشد نموده و بعداً در دیگر نقاط جهان گسترش یافت.
مدرنیته چنانچه مورد اشاره قرار گرفت، بر مبنای دو فاکتورِ خردورزی و انسانباوری بر آن است که جهانی بر پایهی نیازمندیهای انسان و همچنین بر اساس خواست و مطالبات خود انسان در هر زمان و مکانی ایجاد کند و بشری را خلق نماید که خود او محور تصمیم گیریها و نگرش به جهان و زندگیاش باشد و این برخلاف آن نوع تحلیل و اعتقادی است که سنت و دین دربارهی جهان و انسان دارند.
بر این اساس حکومتهای ایدئولوژیک و از جمله جمهوری اسلامی ایران، هدف و آرزوی اساسیشان تعریف و پرورش انسانی متعهد به ایدئولوژی و فرمانبر در اینجا مسلمان است که قطرهای از دریای متعهد به ایدئولوژی را تشکیل دهد.
دستگاهها و موسسات وابسته به حکومتهای ایدئولوژیک با استفاده از ابزارهای گوناگون و از جمله کنترل و در دست گرفتن ادارهی تمام مراکز و سازمانهای فکری و آموزشی در سطوح مختلف و نظارت همه جانبه بر زندگی شخصی افراد و گزینش ایدئولوژیکی و دینی در موسسات و دستگاههای دولتی بر آنند که به هر نوعی که شده است عملکرد جمعی و رفتار افراد را با هنجارها و ایدئولوژی رسمی خودشان هماهنگ کنند و اگر چنین اتفاقی نیافتد آن وقت است که بحرانی تحت عنوان بحران مشروعیت ایدئولوژیک به وجود میآید. به همین خاطر اگر چنین امری یعنی هر آنچه که حکومت ایدوئولوژیک میخواهد، تحقق نیابد، حکومت ایدئولوژیک جبراً به ابزار سرکوب و فشار برای اجرایی نمودن آن پناه میبرد.
به عبارتی حکومت ایدئولوژیک به هر نوعی برآن است که رفتار جمعی جامعه را با افکار و قوانین خود هماهنگ کند. در نتیجه عدم تحقق این خواست، اختلال در بین حوزه عمومی و حکومت به وجود میآید.
اداره و کنترل عملکرد و رفتار جمعی به نوعی کنترل اجتماعی جامعه و در دست گرفتن قدرت اجتماعی در هر جامعه و کشوری است و از این طریق حکومت قادر است که جهت و جریان حوادث را به دلخواه خود تعیین کند.
ولی چنانچه به آن پرداختیم مدرنیته خالق انسانی آزاد و مستقل است. امواج مدرنیته نیز بدون شک تمام دیوارهای سنت و حکومتهای بسته را در هم شکسته و در درون هر جامعهای به طریقی رسوخ کرده است و میتوان گفت دستاوردها و آثار مدرنیته در هر جامعهای وجود دارد و هر اجتماع و قدرتی برای بقاء و تدوام حیات خود نیازمند کمک گرفتن از مدرنیته و دستاوردهای آن است.
دانشگاه، پدیدهای مدرن است که به عنوان یکی از دستاوردهای مدرنیته به شمار میآید، مکانی که دانش تولید میکند و انسان خردمند و صاحب اندیشه را پرورش میدهد. به همین خاطر دانشگاه مکانی است که نخبگان و جوانان دانشگاه تشکیل دهندگان آن هستند و این مکان به نوعی موتور محرکهی جامعه به شمار میآید.
بر همین مبنا، جنبش دانشجویی به عنوان کنشگر و دانشگاه نیز به عنوان خاستگاه شکلگیری و خیزش این جنبش، تهدیدی اساسی برای به لرزه درآوردن ستونهای حکومتهای ایدئولوژیک به شمار میآید. در حکومتهای دیکتاتوری و ایدئولوژیک هر نوع سازماندهی خارج از دایرهی قدرت میتواند مشروعیت و اتوریته حکومت را با بحران روبر سازد، بدون شک دانشگاه نیز عرصهی چنین سازماندهیهایی است و حکومت نیز نگرن شکلگیری چنین سازماندهیهایی است. بر همین اساس به هر طریقی میکوشد تا به تمامی کنترل و نظارت خود را بر دانشگاهها تحمیل کند.
تلاشهای رژیم از همان آغاز در دست گرفتن قدرت برای کنترل دانشگاه و با نام انقلاب فرهنگی نتوانست مثمرثمر وقع شود و دانشگاه رسالت خود را با وجود تمامی تلاشهای مذبوحانه رژیم به انجام رساند و دوباره به خاستگاه زایش اندیشه و فرد مدرن تبدیل شد و این اندیشه و فرد مدرن به منتقد ساختار و ماهیت قدرت و در نتیجه ایستادگی در برابر سیستم سیاسی حاکم تبدیل شدند.
به همین دلیل خیزشهاو قیامهای دانشگاه به نوعی صدای اعتراض جامعه بود که از سوی دانشجویان بلند میشد و دل حاکمان رژیم ایران را به لرزه افکند و دوباره توطئهها و برنامههای سیستم ولایت فقیه برای مسکوت نگهداشتن دانشگاه از سر گرفته شد.
جنبش دانشجویی با توجه باتوجه به دارا بودن فاکتورها و پارادیمهای جنبش اجتماعی و بنا به خصلت خود تا وقتی قدرتی در جامعه وجود داشته باشد این جنبش نیز وجود خواهد داشت، جنبش دانشجویی هم اکنون و در مقطع کنونی دوران سکوت خود را طی میکند ولی این جنبش، بر خلاف تصورات باطل حاکمان، مردنی نیست، و با بهرهگیری از هر فرصتی که برایش پیش بیاید قادر به سازماندهی خود است.
* دبیر اتحادیه دانشجویان دمکرات کردستان ایران