خط بطلان مجموعه فعالان بر گزارشگری که \"بشرش از ما باشد\"
13:51 - 24 اسفند 1394
Unknown Author
شاهد علوی
داستان نقض حقوق بشر در کردستان قصهای است پر آب چشم. اما این روایت تلخ، این زخم باز، برای مدتی طولانی یا به عنوان دروغی بزرگ برای مظلوم نمایی انکار میشد و یا چنان مبهم و گاه حماسی روایت میشد که باورش برای مخاطب دشوار مینمود. جایی در این سرزمین بلاخیز، مردمانی به هزار و یک دلیل و مهمترینش به مقاومتی که گویی گریزناپذیر است، سالهاست سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام را روزمره و همچون بخشی از زندگی تجربه میکنند و تلختر اینکه به تدریج به نشنیدن فریادهایشان و بدتر از آن شنیدن هلهلهی موافق از سوی اپوزیسیون مرکز که خود زخم خوردهی دستگاه سرکوب هستند، عادت کرده بودند.
اما مسئله تنها سرکوب حاشیه توسط مرکز و بیتفاوتی اپوزیسیون مرکز نبود. فاجعهی بزرگتر، سکوت موافق و یا تردیدهای بیپایان جریانها و افرادی بود که عنوانشان فعال یا سازمان حقوق بشر و کارشان گزارش نقض حقوق بشر بود.
این گروه که علایق سیاسی خود را چراغ راهنمای فعالیت حقوق بشری خود قرار داده بودند، مصداق دقیق گونهای از دیدبانی و گزارشگری حقوق بشری بودند که “بشرش از ما باشد”.
به این ترتیب دفاع از حقوق یک قربانی نقض حقوق بشر منوط به تشخیص علایق سیاسی، شیوهی مبارزه و تعلق هویتی او بود و به طور مشخص تصوری که گزارشگر از نوع نگاه قربانی نقض حقوق بشر به مسئلهی تمامیت ارضی داشت مشخص میساخت که آیا حق یک انسان نقض شده است و باید در مورد آن خبر رسانی و افشاگری نمود یا تنها “یک تجزیه طلب مسلح” تنبیه شده است.
برابر با این نگاه، قربانی نقض حقوق بشر در ایران، فعال سیاسی یا مدنی زندانی بود که به شیوهی مسالمت آمیز با کلیت نظام سیاسی یا بخشهایی از آن مخالفت کرده است و اصولاً نمیتوانست کرد، عرب یا بلوچ باشد و قاعدتاً تمامیت ارضی ایران هم خط قرمزش بوده است. این نگاه سیاسی به مقولهی حقوق بشر که کردها و بلوچها را به خصوص و به طور کلی “دیگریهای ناهمساز” جامعهی سیاسی تصوری ایران را از دایرهی بشر دارای حقوق اولیه به بیرون میراند، سالها راهنمای عمل گزارشگری حقوق بشر -بخشی مهم و موثر، و نه همه-، فعالان سیاسی حقوق بشر در ایران و البته چراغ راهنمای موضع گیری بسیاری از نیروهای سیاسی اپوزیسیون و حتی عمده رسانههای مستقل خارج از ایران بود.
خط قرمزهای نانوشته اما موثر بر رسانههای مستقل چیزی بود که اصل ضرورت “حفظ وحدت ملی و پرهیز از دامن زدن به علایق قومی” خوانده میشود. به این ترتیب این تصور که خبر رسانی مرتب و مسئولانه از سرکوبها در مناطقی مثل کردستان یا بلوچستان میتواند موجب تشدید علایق واگرایانه در این مناطق شود، اخبار ستم به آنها را به حاشیه میراند.
این نگاه غیر حقوق بشری و متاثر از مصالح سیاسی به مقولهی نقض حقوق بشر در ایران، در عمل به تشدید واگرایی و عمیق شدن شکاف مرکز/پیرامون، دامن میزد و در جهتی کاملاً متضاد از هدفی که دنبال میکرد حرکت میکرد.
کرد و عرب و بلوچ قربانی سرکوب، این سکوت را به طور طبیعی به همراهی و تایید تعبیر میکردند و قاعدتاً نمیتوانستند آیندهی سیاسی خود را در همسویی و یا حتی همکاری تاکتیکی با اپوزیسیون مدعی ببیند و علاوه بر این جایی هم برای خود در جامعهی حقوق مداری که گزارشگر نقض حقوق بشر با اوصاف بالا تصورش میکرد، نمییافتند.
در چنین فضای ناامید کنندهای و علیرغم این واقعیت که کورسوهایی از امید هم به چشم میخورد، شروع به کار یک تشکل جدید حقوق بشری را در ده سال پیش، باید بزرگ شدن چشمهی نوری دانست که از انتهای تونل دیده میشد. “تولد مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” را باید سرآغاز پایان گزارشگری نقض حقوق بشر سیاست زده و مرکزگرا در ایران دانست.
مجموعهای که دو ویژگی آن در همان روزهای آغازین شروع فعالیتش، خبر از یک فعالیت جدی و متفاوت میداد. نخست اینکه مجموعه دو نفر از مسئولان اصلی خود را به روشنی معرفی کرده بود و دیگر اینکه خبرها و گزارشهایش را با جزئیات دقیق و با ادبیاتی غیر سیاسی و حقوق بشری منتشر میکرد.
اما علاوه بر این دو نکته آنچه خبرهای مجموعه فعالان را از سازمانهای کاغذی یا واقعی مشابه در آن سالها متمایز میکرد، حجم بالای اخبار نقض حقوق بشر اقلیتها، همان دیگریهای ناهمساز، در میان خبرهای این مجموعه بود.
این حجم بالای اخبار نقض حقوق بشر در کردستان به طور مشخص، در نگاه نخست دو تصور را در مخاطب ایجاد میکرد، یا مسئولان مجموعه کرد هستند و بیشتر هم به خبرهای کردستان دسترسی دارند و احتمالاً در انعکاس اخبار مبالغه هم میکنند و یا این تنها روشی برای بازار گرمی و جلب مخاطبان بیشتر با انتشار خبرهای راست و دروغ از جایی است که نمیتوان به آسانی خبرهایش را راستی آزمایی کرد.
اما نه مسئولان آن زمان مجموعه فعالان کرد بودند و نه روش مجموعه در انعکاس خبرها تغییر کرد و نه تقریباً هیچ کدام از خبرهای مجموعه تکذیب شد و یا ناراستیش آشکار شد. داستان به سادگی این بود که مجموعه فعالان حقوق بشر واقعاً مجموعهای از فعالان اکثراً دارای تجربهی زندان بود که دغدغهشان نه گرایش سیاسی و شیوهی مبارزه قربانی که گزارشگری منصفانهی نقض حقوق بشر قربانیان فارغ از تعلقات هویتی، اتنیکی و دینی آنان بود.
اخبار کردستان در وبسایت مجموعه و گزارشهای ادواری آن بیشتر از اخبار سایر مناطق دیده میشد، چون موارد نقض حقوق بشر در کردستان بسیار بالا است و مجموعه هم بنایی برای سانسور خبرها و گزارشهایش نداشت.
در زمانی کوتاه افراد بسیاری جذب مجموعه شدند و امکان راستی آزمایی و اطمینان از صحت خبرها و در نتیجه انتشار سریعتر آنها هم بیشتر از پیش شد و به این ترتیب حجم خبرهای مربوط به کردستان و البته سایر اقلیتهای اتنیکی در وبسایت مجموعه بالاتر رفت.
پایبندی مسئولان مجموعه به پرنسیبهای کار حقوق بشری و پرهیز از سیاست بازی در مجموعه و استواریشان در گزارش نقض حقوق بشر در سرتاسر ایران، در ارتقای نام مجموعه فعالان بسیار موثر بود. تعهد مجموعه به گزارش صریح و دقیق نقض حقوق بشر در بلند مدت، موجب جلب اعتماد بسیاری از مخاطبان کرد و ترک و عرب و بلوچ به وبسایت مجموعه و همکاری با مجموعه شد.
فضای سوت و کور خبر رسانی دربارهی نقض حقوق بشر در کردستان شکسته شده بود و اخبار و گزارشهای منتشر شده توسط مجموعه به کرات در رسانههای معتبر و در وبسایت تشکلهای دیگر بازنشر میشد. اکنون دیگر “تجزیه طلب” یا “تروریست” خواندن قربانی نقض حقوق بشر نمیتوانست مانعی برای گزارش وضعیت او شود. همه فارغ از جایگاه سیاسی و نوع فعالیتشان حقوق اولیهای دارند که باید پاراسته شود و نقض آن را گزارش داد.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در ده سال گذشته علاوه بر تربیت گوشها و نگاههایی که قادر باشند و بخواهند صدای فریاد و جای زخم زندانیان اقلیت/حاشیه را بهتر ببینند، عملاً افراد و سازمانهای دیگر گزارشگری حقوق بشر را وادار کرده است که تا حد زیادی علایق خود را هنگام گزارشگری حقوق بشر به کناری نهند. اکنون دیگر دیدن خبرهای مربوط به کردستان، بلوچستان و خوزستان در میان اخبار روزانهی تقریباً همهی تشکلهای جدی حوزهی حقوق بشر، بلافاصله موجب پیشداوری دربارهی مجرم بودن قربایان نمیشود. این یکی از کارهای بسیار مهمی است که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در طی ده سال گشته انجام داده است.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
داستان نقض حقوق بشر در کردستان قصهای است پر آب چشم. اما این روایت تلخ، این زخم باز، برای مدتی طولانی یا به عنوان دروغی بزرگ برای مظلوم نمایی انکار میشد و یا چنان مبهم و گاه حماسی روایت میشد که باورش برای مخاطب دشوار مینمود. جایی در این سرزمین بلاخیز، مردمانی به هزار و یک دلیل و مهمترینش به مقاومتی که گویی گریزناپذیر است، سالهاست سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام را روزمره و همچون بخشی از زندگی تجربه میکنند و تلختر اینکه به تدریج به نشنیدن فریادهایشان و بدتر از آن شنیدن هلهلهی موافق از سوی اپوزیسیون مرکز که خود زخم خوردهی دستگاه سرکوب هستند، عادت کرده بودند.
اما مسئله تنها سرکوب حاشیه توسط مرکز و بیتفاوتی اپوزیسیون مرکز نبود. فاجعهی بزرگتر، سکوت موافق و یا تردیدهای بیپایان جریانها و افرادی بود که عنوانشان فعال یا سازمان حقوق بشر و کارشان گزارش نقض حقوق بشر بود.
این گروه که علایق سیاسی خود را چراغ راهنمای فعالیت حقوق بشری خود قرار داده بودند، مصداق دقیق گونهای از دیدبانی و گزارشگری حقوق بشری بودند که “بشرش از ما باشد”.
به این ترتیب دفاع از حقوق یک قربانی نقض حقوق بشر منوط به تشخیص علایق سیاسی، شیوهی مبارزه و تعلق هویتی او بود و به طور مشخص تصوری که گزارشگر از نوع نگاه قربانی نقض حقوق بشر به مسئلهی تمامیت ارضی داشت مشخص میساخت که آیا حق یک انسان نقض شده است و باید در مورد آن خبر رسانی و افشاگری نمود یا تنها “یک تجزیه طلب مسلح” تنبیه شده است.
برابر با این نگاه، قربانی نقض حقوق بشر در ایران، فعال سیاسی یا مدنی زندانی بود که به شیوهی مسالمت آمیز با کلیت نظام سیاسی یا بخشهایی از آن مخالفت کرده است و اصولاً نمیتوانست کرد، عرب یا بلوچ باشد و قاعدتاً تمامیت ارضی ایران هم خط قرمزش بوده است. این نگاه سیاسی به مقولهی حقوق بشر که کردها و بلوچها را به خصوص و به طور کلی “دیگریهای ناهمساز” جامعهی سیاسی تصوری ایران را از دایرهی بشر دارای حقوق اولیه به بیرون میراند، سالها راهنمای عمل گزارشگری حقوق بشر -بخشی مهم و موثر، و نه همه-، فعالان سیاسی حقوق بشر در ایران و البته چراغ راهنمای موضع گیری بسیاری از نیروهای سیاسی اپوزیسیون و حتی عمده رسانههای مستقل خارج از ایران بود.
خط قرمزهای نانوشته اما موثر بر رسانههای مستقل چیزی بود که اصل ضرورت “حفظ وحدت ملی و پرهیز از دامن زدن به علایق قومی” خوانده میشود. به این ترتیب این تصور که خبر رسانی مرتب و مسئولانه از سرکوبها در مناطقی مثل کردستان یا بلوچستان میتواند موجب تشدید علایق واگرایانه در این مناطق شود، اخبار ستم به آنها را به حاشیه میراند.
این نگاه غیر حقوق بشری و متاثر از مصالح سیاسی به مقولهی نقض حقوق بشر در ایران، در عمل به تشدید واگرایی و عمیق شدن شکاف مرکز/پیرامون، دامن میزد و در جهتی کاملاً متضاد از هدفی که دنبال میکرد حرکت میکرد.
کرد و عرب و بلوچ قربانی سرکوب، این سکوت را به طور طبیعی به همراهی و تایید تعبیر میکردند و قاعدتاً نمیتوانستند آیندهی سیاسی خود را در همسویی و یا حتی همکاری تاکتیکی با اپوزیسیون مدعی ببیند و علاوه بر این جایی هم برای خود در جامعهی حقوق مداری که گزارشگر نقض حقوق بشر با اوصاف بالا تصورش میکرد، نمییافتند.
در چنین فضای ناامید کنندهای و علیرغم این واقعیت که کورسوهایی از امید هم به چشم میخورد، شروع به کار یک تشکل جدید حقوق بشری را در ده سال پیش، باید بزرگ شدن چشمهی نوری دانست که از انتهای تونل دیده میشد. “تولد مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” را باید سرآغاز پایان گزارشگری نقض حقوق بشر سیاست زده و مرکزگرا در ایران دانست.
مجموعهای که دو ویژگی آن در همان روزهای آغازین شروع فعالیتش، خبر از یک فعالیت جدی و متفاوت میداد. نخست اینکه مجموعه دو نفر از مسئولان اصلی خود را به روشنی معرفی کرده بود و دیگر اینکه خبرها و گزارشهایش را با جزئیات دقیق و با ادبیاتی غیر سیاسی و حقوق بشری منتشر میکرد.
اما علاوه بر این دو نکته آنچه خبرهای مجموعه فعالان را از سازمانهای کاغذی یا واقعی مشابه در آن سالها متمایز میکرد، حجم بالای اخبار نقض حقوق بشر اقلیتها، همان دیگریهای ناهمساز، در میان خبرهای این مجموعه بود.
این حجم بالای اخبار نقض حقوق بشر در کردستان به طور مشخص، در نگاه نخست دو تصور را در مخاطب ایجاد میکرد، یا مسئولان مجموعه کرد هستند و بیشتر هم به خبرهای کردستان دسترسی دارند و احتمالاً در انعکاس اخبار مبالغه هم میکنند و یا این تنها روشی برای بازار گرمی و جلب مخاطبان بیشتر با انتشار خبرهای راست و دروغ از جایی است که نمیتوان به آسانی خبرهایش را راستی آزمایی کرد.
اما نه مسئولان آن زمان مجموعه فعالان کرد بودند و نه روش مجموعه در انعکاس خبرها تغییر کرد و نه تقریباً هیچ کدام از خبرهای مجموعه تکذیب شد و یا ناراستیش آشکار شد. داستان به سادگی این بود که مجموعه فعالان حقوق بشر واقعاً مجموعهای از فعالان اکثراً دارای تجربهی زندان بود که دغدغهشان نه گرایش سیاسی و شیوهی مبارزه قربانی که گزارشگری منصفانهی نقض حقوق بشر قربانیان فارغ از تعلقات هویتی، اتنیکی و دینی آنان بود.
اخبار کردستان در وبسایت مجموعه و گزارشهای ادواری آن بیشتر از اخبار سایر مناطق دیده میشد، چون موارد نقض حقوق بشر در کردستان بسیار بالا است و مجموعه هم بنایی برای سانسور خبرها و گزارشهایش نداشت.
در زمانی کوتاه افراد بسیاری جذب مجموعه شدند و امکان راستی آزمایی و اطمینان از صحت خبرها و در نتیجه انتشار سریعتر آنها هم بیشتر از پیش شد و به این ترتیب حجم خبرهای مربوط به کردستان و البته سایر اقلیتهای اتنیکی در وبسایت مجموعه بالاتر رفت.
پایبندی مسئولان مجموعه به پرنسیبهای کار حقوق بشری و پرهیز از سیاست بازی در مجموعه و استواریشان در گزارش نقض حقوق بشر در سرتاسر ایران، در ارتقای نام مجموعه فعالان بسیار موثر بود. تعهد مجموعه به گزارش صریح و دقیق نقض حقوق بشر در بلند مدت، موجب جلب اعتماد بسیاری از مخاطبان کرد و ترک و عرب و بلوچ به وبسایت مجموعه و همکاری با مجموعه شد.
فضای سوت و کور خبر رسانی دربارهی نقض حقوق بشر در کردستان شکسته شده بود و اخبار و گزارشهای منتشر شده توسط مجموعه به کرات در رسانههای معتبر و در وبسایت تشکلهای دیگر بازنشر میشد. اکنون دیگر “تجزیه طلب” یا “تروریست” خواندن قربانی نقض حقوق بشر نمیتوانست مانعی برای گزارش وضعیت او شود. همه فارغ از جایگاه سیاسی و نوع فعالیتشان حقوق اولیهای دارند که باید پاراسته شود و نقض آن را گزارش داد.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در ده سال گذشته علاوه بر تربیت گوشها و نگاههایی که قادر باشند و بخواهند صدای فریاد و جای زخم زندانیان اقلیت/حاشیه را بهتر ببینند، عملاً افراد و سازمانهای دیگر گزارشگری حقوق بشر را وادار کرده است که تا حد زیادی علایق خود را هنگام گزارشگری حقوق بشر به کناری نهند. اکنون دیگر دیدن خبرهای مربوط به کردستان، بلوچستان و خوزستان در میان اخبار روزانهی تقریباً همهی تشکلهای جدی حوزهی حقوق بشر، بلافاصله موجب پیشداوری دربارهی مجرم بودن قربایان نمیشود. این یکی از کارهای بسیار مهمی است که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در طی ده سال گشته انجام داده است.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.