جوانان مرده- فواد محمدی
15:55 - 14 خرداد 1392
Unknown Author
فواد محمدی
اكثر جوانان بلوغ جنسی و بلوغ نسبی عقلی را تا زیر سن ١٨ سالگی تجربه میكنند، یا به بلوغ احساسی نخواهند رسید یا به این بلوغ بسیار دیر میرسند و میتوان گفت که یكی از مهمترین مشكلات، عدم تبلور بلوغ احساسی در سنین جوانیست.
بلوغ عاطفی به این معناست كه فرد به حدی از پختگی احساسی میرسد که راه حلهای پیچیدهتری برای حل مشكلات روزمره عاطفی خود پیدا میكند و از احساس خود به صورت پیچیدهتری برای حل مشکلات استفاده میکند و توانایی کنترل نوسانات شدید آن را دارد. پیچیدگی رفتار \"ثبات نامعلوم شخصیتی\" به طور معمول باعث افزایش خشونت در زندگی میشود كه خشونت معمولاً جزء راحتترین راه حلها است.
اگر به دنبال راه حل و دلیل اصلی باشیم باید نحوهی زندگی جوانان شرق را با جوانان غرب مقایسه کرد که شاید یکی از دلایل، شیوهی مدرن زندگی آنها است و احساس آرامشی که درغرب دیده میشود تأثیرات مستقیمی بر جوانان جامعه غرب نسبت به جوانان شرق یا خاورمیانه دارد. زندگی با سیستمهای موجودی که در خاورمیانه و کشورهای شرقی دیده میشود به غیر از ظلم و زور و نابود کردن افکار آزاد اندیش جامعه، بخصوص جوانان چیز دیگری نیست. البته این معادلات به معادلات سیاسی گره خورده و بر تمام جوامع تأثیر گذاشته است یعنی به گونهای وجود سیستمهای خرافهپرست درخاورمیانه باعث ایجاد طبقات گشته .
یکی از دلایل این ظلم تاریخی ،از باستان گرفته تا به امروز نبود مکانیزمی صحیح در جوامع بشریست که عاقبت آن گریبانگیر جوامعی شرقی\"خاورمیانه\" شده است.
استقرار و انسجام دول غربی نشان از شعور بیشتر و ثبات و آرامش درونی آنهاست، اما شرقیها با چنین دست آوردهایی که غربیها به خود اختصاص دادهاند حال خوشی ندارند و باید در این میان خود را به کشورهای غربی آویزان کنند در غیر این صورت هیچ تضمینی برای حکمرانی در منطقه ندارند، و هر گونه گمانی باعث از دست دادن حاکمیت آنها در شرق \"خاورمیانه\" میگردد. میتوان برای مثال به حاکمیت دولتهایی دست نشانده و نوکر غربی اشاره داشت از جمله حکومت سوریه، افغانستان، پاکستان، عربستان، مصر، قطر، ایران، یمن،تونس، عراق و...
حاکمان و نوکران در خاورمیانه تمام جوامع شرقی را به نوعی فروخته و قربانیان این سیاستها جامعهی مدنیست که مجبور گشتهاند خود را با این سیاستها هم خوان کنند و در غیر این صورت با قتل و کشتار و به شیوههایی آنها را به سکوتی مطلق سوق میدهند. با توجه به این مسائل جوانان میتوانند برای تغییر چنین وضعیتی سرنوشتساز باشند.
اكثریت جوانان در جامعهی مدرن بعد از رسیدن به بلوغ نسبی فكری سعی بر بعهده گرفتن مسئولیتهای اجتماعی میكنند كه چنین چیزی را جامعه و خانواده به شدت از آنان میطلبد. جوان امروزی جامعهی مدرن به طور معمول پس از رسیدن به سن هجده، نوزده سالگی سعی میكند كه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی زندگی مستقلی برای خود بسازد. این بدین معناست كه جوان سعی میكند حداقل در مقاطعی از سال، خود پول خود را در بیاورد و از لحاظ اقتصادی مستقل باشد. برای رسیدن به چنین هدفی از انجام هیچ كار مجازی ابایی ندارد و كار نكردن در فرهنگ مدرن عار است. كار كردن در محیطهای بیرون كه به طور معمول در كشورهای مدرن ضوابط سختتری نسبت به ایران دارند، خود عاملی است در ایجاد پختگی احساسی در جوانان. در كنار این، جوانان از همان اوایل زندگی مستقل اجتماعی، روابط شبهه پایدار و در نوسان با جنس مخالف را تجربه میكنند كه خود این كش و قوسهای شدید عاطفی عاملی مهم در ایجاد بلوغ عاطفیاست. هر شكست عاطفی خود باعث میشود كه فرد تلاش بیشتری در كنترل احساسات خود كند و شكنندگی روحی خود را تضعیف کرده و سنجیدهتر از احساسات خود استفاده کند. در حقیقت جوانان دیر و یا شاید ناگهانی به پیچدگیهای زندگی بر میخورند و زمانی به آن بر میخورند که توانایی هضم درست آن را ندارند.
یکی دیگر از مشکلات جوانان در سنین نوجوانی این است که در هنگام برنامهریزی با مشکلات فراوانی بر میخورند یکی از آن مشکلات میتواند این باشد که در بسیاری از دانشگاهها، احزاب، خانواده و هر کار گروهی دیگری درگیریهای غیرقابل اجتنابی دیده میشود که از دلایل آن میتوان نبود اتحاد گروهی و به نوعی خودمحوری فردی باشد و پی میبریم که به همین دلایل است که هیچ جنبوجوش و حرکتی گروهی دیده نمیشود و یا اگر دیده شود بسیار کمرنگ و در آخر تن به شکست میدهد.حتی در هر برنامهای که از اهداف مشخص شده آنهاست، اگر گامی بردارند به حدی احساسی میباشد که اگر چنانچه در گروه یا حزب یا محیط کارگاهی کسی آنها را زیر انتقاد برد خود به خود ناامید گشته و تمام آرمانها و اهداف را از خود میراند و این معضل بزرگیست که گریبانگیر جوانان ماست. این نوع برخود نشان دهندهی آن است که جوانان ما خود خواهانه و به آسانی میتوانند
تحت تأثیر قرار بگیرند و در عین حال با شکست مواجه میشوند و هر نوع آزادی و خلاقیت از آنها گرفته میشود.
یکی دیگر از مشکلات جوانان میتواند نوع برخورد با آنان باشد مثلا ارتباطات خانواده، ارتباط معلمین و قشر روشنفکر نسبت به مسائل جوانان و...
مثلاً نحوهی رفتار خانواده با فرزند و نحوهی کنترل آنها به پیچیدهترین مشکلات تبدیل شده است. برای به کنترل در آوردن جوانان تنها خانواده نقش اصلی را ایفا نمیکند. بیشتر مشکلات به مشکلات جامعه بر میگردد که تأثیرات روانی آن در اعضای خانواده جای میگیرد و در سطح مقطعی برای حل نمودن این مشکلات نه تنها خانواده، بلکه دستگاههای رسمی حکومت از نیروهای امنیتی گرفته تا کانالهای آموزنده و بیراههی حکومت برای جوانان و حل کردن مسایل زندگی آنان به شیوههایی همچون خشونت فیریکی یا گفتاری و بیاراده کردن آنها از طریق مأمورین دولت به هر طریقی میباشد. راه حلی دیگر برای جوانان از طریق کانالهای ماهوارهای در به بیراهه کیشیدن آنها همچون \"برنامههای سکس، یا برنامههایی همچون پر کردن زمان و ... \" میباشد .
بیکاری یکی دیگر از مشکلات جوانان به حساب میآید که این خود راه را بر جوانان گشوده و آنها به راحتی به بیراهه کشیده میشوند. اگر چه این خود توطئهی خود نظام حاکم است ولی باید جوانان نسبت به این مسائل آگاه باشند و برای راه حل و طی کردن این مقطع سنی باید برنامهریزی شده و بسیار دقیق و منسجم موارد را مورد برسی قرار دهند و به شکست و ناامیدی تن ندهند و نگذارند که سیستم حاکم آنها را به زانو در آورد.
جوانان تعیین کنندهی هر مسائلی در جامعه هستند و حتی با شیوههای اعتراضآمیز میتوانند سیستم و نظام حاکم را تغییر دهند. این جوانان هستند که آینده سازان ملتند لذا باید در هر مواردی که نظام حاکم، برنامهریزی شده آنها را طعمهی خود میکند با شیوههای خاص و منطقی و به دور از احساسات، تمام توطئهها را برملا و جوانی خود را به هدر ندهند.
بسیار خلاصه میتوان گفت که استفاده از تجربههای تاریخی و ارزشمند جوامع غربی با تکیه بر خلاقیتهای فردی و گروهی بهترین راه رهایی از این مشکلات بوده و مهمتر از همه ایمان به تداوم راههای دمکراتیک و آگاهانه میباشد.
اكثر جوانان بلوغ جنسی و بلوغ نسبی عقلی را تا زیر سن ١٨ سالگی تجربه میكنند، یا به بلوغ احساسی نخواهند رسید یا به این بلوغ بسیار دیر میرسند و میتوان گفت که یكی از مهمترین مشكلات، عدم تبلور بلوغ احساسی در سنین جوانیست.
بلوغ عاطفی به این معناست كه فرد به حدی از پختگی احساسی میرسد که راه حلهای پیچیدهتری برای حل مشكلات روزمره عاطفی خود پیدا میكند و از احساس خود به صورت پیچیدهتری برای حل مشکلات استفاده میکند و توانایی کنترل نوسانات شدید آن را دارد. پیچیدگی رفتار \"ثبات نامعلوم شخصیتی\" به طور معمول باعث افزایش خشونت در زندگی میشود كه خشونت معمولاً جزء راحتترین راه حلها است.
اگر به دنبال راه حل و دلیل اصلی باشیم باید نحوهی زندگی جوانان شرق را با جوانان غرب مقایسه کرد که شاید یکی از دلایل، شیوهی مدرن زندگی آنها است و احساس آرامشی که درغرب دیده میشود تأثیرات مستقیمی بر جوانان جامعه غرب نسبت به جوانان شرق یا خاورمیانه دارد. زندگی با سیستمهای موجودی که در خاورمیانه و کشورهای شرقی دیده میشود به غیر از ظلم و زور و نابود کردن افکار آزاد اندیش جامعه، بخصوص جوانان چیز دیگری نیست. البته این معادلات به معادلات سیاسی گره خورده و بر تمام جوامع تأثیر گذاشته است یعنی به گونهای وجود سیستمهای خرافهپرست درخاورمیانه باعث ایجاد طبقات گشته .
یکی از دلایل این ظلم تاریخی ،از باستان گرفته تا به امروز نبود مکانیزمی صحیح در جوامع بشریست که عاقبت آن گریبانگیر جوامعی شرقی\"خاورمیانه\" شده است.
استقرار و انسجام دول غربی نشان از شعور بیشتر و ثبات و آرامش درونی آنهاست، اما شرقیها با چنین دست آوردهایی که غربیها به خود اختصاص دادهاند حال خوشی ندارند و باید در این میان خود را به کشورهای غربی آویزان کنند در غیر این صورت هیچ تضمینی برای حکمرانی در منطقه ندارند، و هر گونه گمانی باعث از دست دادن حاکمیت آنها در شرق \"خاورمیانه\" میگردد. میتوان برای مثال به حاکمیت دولتهایی دست نشانده و نوکر غربی اشاره داشت از جمله حکومت سوریه، افغانستان، پاکستان، عربستان، مصر، قطر، ایران، یمن،تونس، عراق و...
حاکمان و نوکران در خاورمیانه تمام جوامع شرقی را به نوعی فروخته و قربانیان این سیاستها جامعهی مدنیست که مجبور گشتهاند خود را با این سیاستها هم خوان کنند و در غیر این صورت با قتل و کشتار و به شیوههایی آنها را به سکوتی مطلق سوق میدهند. با توجه به این مسائل جوانان میتوانند برای تغییر چنین وضعیتی سرنوشتساز باشند.
اكثریت جوانان در جامعهی مدرن بعد از رسیدن به بلوغ نسبی فكری سعی بر بعهده گرفتن مسئولیتهای اجتماعی میكنند كه چنین چیزی را جامعه و خانواده به شدت از آنان میطلبد. جوان امروزی جامعهی مدرن به طور معمول پس از رسیدن به سن هجده، نوزده سالگی سعی میكند كه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی زندگی مستقلی برای خود بسازد. این بدین معناست كه جوان سعی میكند حداقل در مقاطعی از سال، خود پول خود را در بیاورد و از لحاظ اقتصادی مستقل باشد. برای رسیدن به چنین هدفی از انجام هیچ كار مجازی ابایی ندارد و كار نكردن در فرهنگ مدرن عار است. كار كردن در محیطهای بیرون كه به طور معمول در كشورهای مدرن ضوابط سختتری نسبت به ایران دارند، خود عاملی است در ایجاد پختگی احساسی در جوانان. در كنار این، جوانان از همان اوایل زندگی مستقل اجتماعی، روابط شبهه پایدار و در نوسان با جنس مخالف را تجربه میكنند كه خود این كش و قوسهای شدید عاطفی عاملی مهم در ایجاد بلوغ عاطفیاست. هر شكست عاطفی خود باعث میشود كه فرد تلاش بیشتری در كنترل احساسات خود كند و شكنندگی روحی خود را تضعیف کرده و سنجیدهتر از احساسات خود استفاده کند. در حقیقت جوانان دیر و یا شاید ناگهانی به پیچدگیهای زندگی بر میخورند و زمانی به آن بر میخورند که توانایی هضم درست آن را ندارند.
یکی دیگر از مشکلات جوانان در سنین نوجوانی این است که در هنگام برنامهریزی با مشکلات فراوانی بر میخورند یکی از آن مشکلات میتواند این باشد که در بسیاری از دانشگاهها، احزاب، خانواده و هر کار گروهی دیگری درگیریهای غیرقابل اجتنابی دیده میشود که از دلایل آن میتوان نبود اتحاد گروهی و به نوعی خودمحوری فردی باشد و پی میبریم که به همین دلایل است که هیچ جنبوجوش و حرکتی گروهی دیده نمیشود و یا اگر دیده شود بسیار کمرنگ و در آخر تن به شکست میدهد.حتی در هر برنامهای که از اهداف مشخص شده آنهاست، اگر گامی بردارند به حدی احساسی میباشد که اگر چنانچه در گروه یا حزب یا محیط کارگاهی کسی آنها را زیر انتقاد برد خود به خود ناامید گشته و تمام آرمانها و اهداف را از خود میراند و این معضل بزرگیست که گریبانگیر جوانان ماست. این نوع برخود نشان دهندهی آن است که جوانان ما خود خواهانه و به آسانی میتوانند
تحت تأثیر قرار بگیرند و در عین حال با شکست مواجه میشوند و هر نوع آزادی و خلاقیت از آنها گرفته میشود.
یکی دیگر از مشکلات جوانان میتواند نوع برخورد با آنان باشد مثلا ارتباطات خانواده، ارتباط معلمین و قشر روشنفکر نسبت به مسائل جوانان و...
مثلاً نحوهی رفتار خانواده با فرزند و نحوهی کنترل آنها به پیچیدهترین مشکلات تبدیل شده است. برای به کنترل در آوردن جوانان تنها خانواده نقش اصلی را ایفا نمیکند. بیشتر مشکلات به مشکلات جامعه بر میگردد که تأثیرات روانی آن در اعضای خانواده جای میگیرد و در سطح مقطعی برای حل نمودن این مشکلات نه تنها خانواده، بلکه دستگاههای رسمی حکومت از نیروهای امنیتی گرفته تا کانالهای آموزنده و بیراههی حکومت برای جوانان و حل کردن مسایل زندگی آنان به شیوههایی همچون خشونت فیریکی یا گفتاری و بیاراده کردن آنها از طریق مأمورین دولت به هر طریقی میباشد. راه حلی دیگر برای جوانان از طریق کانالهای ماهوارهای در به بیراهه کیشیدن آنها همچون \"برنامههای سکس، یا برنامههایی همچون پر کردن زمان و ... \" میباشد .
بیکاری یکی دیگر از مشکلات جوانان به حساب میآید که این خود راه را بر جوانان گشوده و آنها به راحتی به بیراهه کشیده میشوند. اگر چه این خود توطئهی خود نظام حاکم است ولی باید جوانان نسبت به این مسائل آگاه باشند و برای راه حل و طی کردن این مقطع سنی باید برنامهریزی شده و بسیار دقیق و منسجم موارد را مورد برسی قرار دهند و به شکست و ناامیدی تن ندهند و نگذارند که سیستم حاکم آنها را به زانو در آورد.
جوانان تعیین کنندهی هر مسائلی در جامعه هستند و حتی با شیوههای اعتراضآمیز میتوانند سیستم و نظام حاکم را تغییر دهند. این جوانان هستند که آینده سازان ملتند لذا باید در هر مواردی که نظام حاکم، برنامهریزی شده آنها را طعمهی خود میکند با شیوههای خاص و منطقی و به دور از احساسات، تمام توطئهها را برملا و جوانی خود را به هدر ندهند.
بسیار خلاصه میتوان گفت که استفاده از تجربههای تاریخی و ارزشمند جوامع غربی با تکیه بر خلاقیتهای فردی و گروهی بهترین راه رهایی از این مشکلات بوده و مهمتر از همه ایمان به تداوم راههای دمکراتیک و آگاهانه میباشد.