جمهوری اسلامی، گذار از "تمامیت خواهی استالینیستی" به "تمامیتخواهی نازیستی"
15:34 - 13 بهمن 1391
Unknown Author
بهزاد خوشحالی
\"هانا آرنت\" میگوید: \"دیکتاتوری توتالیتر آگاهانه به راه جنون کشیده نمیشود. نکتهی بنیادین آن است که سردرگمی ما در برابر ویژگی ضد فایده گرایانهی دولت تمامیتخواه، از این برداشت نادرست ما سرچشمه میگیرد که تصور کنیم با یک \"دولت عادی \"دیوان سالار، بیدادگر یا دیکتاتوری\" سروکار داریم...\"
او ادامه می دهد: \"فرمانروایان تمامیت خواه به محض آنکه به قدرت میرسند به تأکید میگویند کشورشان را تنها به عنوان ادارات مرکزی یک جنبش بین المللی و منزلگاهی در راه فتح جهان تلقی میکنند و شکست و پیروزی را بر مبنای قرنها و هزارهها ارزیابی میکنند و ادعا میکنند منافع جهانی آنها همیشه بر منافع محلییشان برتری دارد \"نگاه کنید به سخنان نظریه پردازان ولایت فقیه، شعار صدور انقلاب، رهبري امت اسلام، رهيری جنبش هاي اسلامی در منطقه و ديدگاه های رهبران جمهوري اسلامي از آغاز تاکنون\"
واقعیت کاملاً ساختگی در آینده
\"آرنت\" در باره ی ضرورت وجودی \"ساختن واقعیت ساختگی در آینده\" رژیم های تمامیتخواه میگوید:
\"آنچه یک ناظر خارجی را به عنوان یک \"جنون شگفت انگیز به تحیر میکشاند\" مصداق عینی در مورد ایران امروز، ایالات متحده و اروپا است \" و دچار سرگشتگی میکند چیزی جز برتری مطلق جنبش بر دولت، ملت، مردم و حتی مقامات بلند پایهی رژیم تمامیتخواه نیست. تدابیر زیرکانهی فرمانروایی تمامیتخواه که تمرکز مطلق و برتر قدرت را به دست یک انسان میسپارد در گذشته هرگز آزمایش نشده بودند. البته در نازیسم و استالینیسم به آزمون گذارده شدند و بعدها در بعثیسم و اکنون، در جمهوری اسلامی به روز آوری شده اند.
به همین دلیل هیچ بیدادگری در تاریخ به استثنای حکومت های تمامیت خواه نبوده است که تمامی منافع محدود و بومی اقتصادی، ملی، انسانی و نظامی را قربانی یک واقعیت کاملاً ساختگی در آیندهی دور سازد. \" سخنرانیهای چند سالهی اخیر رهبر جمهوری اسلامی در زمینهی مقدمات ظهور منجی موعود و تبلیغات رسانهای دستگاه روحانیت و همچنين رئيس جمهور احمدي نژاد در این زمینه، مصداق عینی این نگره است \".
همانندی جنبش تمامیت خواه با دولت تمامیت خواه
\"از آنجا که حکومت تمامیت خواه در رأس قدرت به اصول بنیادی جنبش وفادار میماند \"در مورد جمهوری اسلامی، این وفاداری همان اصل ولایت فقیه و ضرورت بنیادگرایی اسلامی است\" همانندی شگفت انگیز \" تدابیر سازمانی جنبش به مثابهی رهبری جمهوری اسلامی با دولت تمامیت خواه به مثابهی دولت آقای احمدی نژاد \" دیگر نباید مایهی شگفتی شود.
انشقاق میان اعضای حزب و در مورد جمهوری اسلامی کار ویژهای نوین به نام سپاه پاسداران به مثابهی موتور محرکهی جنبش تمامیتخواهی و همراهانی که در سازمانهای پیشگام متشکل شدهاند، بیآنکه ناپدید شوند به هم نواختی بخش هوادار جمعیت کشور در جمهوری اسلامی با استفاده از ابزار مذهب میانجامد که اکنون به مدد تبلیغات، رسانه و آموزش به صورت هواداران جنبش و در مورد جمهوری اسلامی بسیج، لباس شخصیها و ... سازمان یافتهاند.\" آرنت، توتالیتاریسم، ص٢٢٠ \"
منحصر ساختن قدرت به یک طبقه ی ممتاز
\"آرنت\" ادامه می دهد :
افزایش تعداد هواداران از طریق منحصر ساختن قدرت به یک طبقهی ممتاز چند میلیون نفری و در ایران، چند صد هزار نفری و ایجاد لایههای نخبهی چند صد هزار نفری و در ایران اسلامی چند ده هزار نفری با عنواني مصطلح به نام متعهد متخصص تعدیل می شود. \" آرنت در این جا به منحصر ساختن ساختار حزبی اشاره میکند اما در مورد جمهوری اسلامی، این نقش را سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به درستی بازی میکند\"
تعدد ادارات، تداخل وظایف و سازگار کردن رابطهی هواداران با شرایط نوین این تداخل وظایف در تلاش برای ادغام وزارتخانهها در رأس دولت و افزایش تعداد ادارات با عناوین مختلف در قاعدهی هرم دولت جمهوری اسلامی در سالهاي اخیر شتاب و فزونی گرفته است به معنای آن است که ساختار تودرتو و لایه لایهی جنبش که در آن، هر لایهای پیشاهنگ لایهی پیشرو بعدی است حفظ شده است.
در نهایت، دستگاه دولتی به سازمان پیشگامی از دیوان سالاران هوادار جنبش تبدیل میشود و شده است که کارکرد آنها :
١- در امور داخلی گسترش اعتماد در میان توده های شهروندان همنواخت است
٢- در امور خارجی فریفتن جهان خارجی و غیر تمامیت خواه است
در این زمینه به ویژه در امور خارجی، موضوع انرژی هستهای و حقوق بشرجمهوری اسلامی به توفیق نسبی در فریفتن جهان خارجی دست یافته است.
رهبر و رئیس جمهور، ادعای ایجاد و وجود ظرفیت دوگانه
وی در بخش دیگری از کتاب خود مینویسد:
رهبر با ظرفیت دوگانهاش به عنوان رئیس دولت و رهبر جنبش، اوج بیرحمی مبارزهجویانه را از یکسو \"در مورد جمهوری اسلامی سرکوب بیرحمانه ی جنبش سبز\" و هنجارمندی اعتمادبخش را از سوی دیگر در شخص خویش ترکیب می کند\".
یکی از مهمترین و مؤثرترین ابتکارات جمهوری اسلامی، از اینجا آغاز میشود که رهبر جمهوری اسلامی با ابتکار اندیشیدهی \"دوگانهی رهبر - رئیس جمهور \" و \" نمایش اختلاف \" با هدف بینشان کردن آثار سرکوب و محو نشانههای آن در یک دوگانهی رهبری - رئیس جمهوری، یک بار در سیمای رهبر و یک بار سیمای رئیس جمهور، هنجارمندی خود را در ایجاد قابلیت و اعتماد در میان هواداران و همچنین فریب جهان خارج در چرخههای زمانی مشخص، دست به دست میکند تا درادامه وانمود کند جنبشی به نام جمهوری اسلامی \" شخص ولایت فقیه \"، میتواند از دولت \"شخص رئیس جمهور\" متمایز باشد.
جنبش تمامیت خواه، دولت تمامیت خواه
یکی از مهمترین تفاوتهای جنبش تمامیتخواه به مثابهی دستگاه رهبری جمهوری اسلامی و دولت تمامیتخواه به مثابهی دولت کنونی آقای احمدی نژاد، آن است که دیکتاتور تمامیتخواه در مورد جمهوری اسلامی شخص دکتر احمدینژاد شاید و باید هنر تمامیتخواهانهی دروغگویی را مؤثرتر و گستردهتر از رهبر جنبش، آیت... خامنهای به کار بندد.
بخشی از این قضیه پیامدی تورم تعداد همراهان جنبش به مثابهی دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی است و بخشی دیگر به خاطر آن است که گفتههای ناخوشایند یک رهبر را نمیتوان مانند یک رئیس دولت عوامفریب رد کرد، مثال آیت... خامنهای و دکتر احمدی نژاد در دستگاه دروغ پراکنی جمهوری اسلامی، بسیار عینیتر از آن است که بخواهیم مثال یا مثالهایی برای آن بیاوریم.
منحصر ساختن قدرت به یک طبقه ی ممتاز
اما چرا دولتمرد نخست جمهوری اسلامی، در میانه ی دورهی دوم از هشت سال سُکانداری در دولت نهم، چگونه و چرا به یاد \"ملیت گرایی ایرانی\" افتاد؟
\"آرنت\" می گوید:\" هيتلر بازگشت مستقیم به \"ملیت گرایی\" را برگزید حال آنکه پیش از به قدرت رسیدن، بارها آن را نکوهش کرده بود و تا سه سال پیش، هیچکس و هرگز، از مفهومی به نام ایرانی، چیزی نه دیده و نه شنیده بود.
\"آرنت\" ادامه میدهد:\" او با گرفتن ژست یک ملیتگرای دو آتشه و ادعای اینکه \"ناسیونال سوسیالیسم\"، کالای صادراتی نیست، آلمانیها و غیر آلمانیها را آرام ساخته و چنین القا کرد که آرزوهای نازی برآورده خواهند شد اگر به خواستهای ملیت گرای آلمانی در چارچوب ایدئولوژی \"ناسیونال سوسیالیسم\" پاسخ داده شود.
و اکنون دولت دکتر احمدی نژاد با طرح \"اسلام ایرانی \"، دیگر از صدور انقلاب هم سخن به میان نمی آورد و هم، ایرانیهای دو آتشه، پان ایرانیست ها، مهاجرن نوستالوژیست و سیاستمداران خارج نشین در رویای ایران بزرگ عصر کوروش و داریوش را نه تنها آرام بلکه بسیاری از آنها را چنان با خود همراه ساخته است که با شگفتی بسیار در برخی نشریات غربی به یادداشتهایی با این عنوان برمیخوریم که: \" سقوط دولت احمدی نژاد در برابر خامنهای به سود غرب نیست \".
و \"دکتر احمدی نژاد\" میتواند با خیال آسوده، به مانند استالین که با اختراع نظریهی سوسیالیسم در یک کشور و انداختن مسئولیت انقلاب جهانی به گردن \" تروتسکی \"، به افکار عمومی روسیه و جهان غیر روسی آرامش و اطمینان داد تا با حربه ی \"اسلام ایرانی\" و برجستهسازی تابوی ایرانی بودن و تعظیم در برابر منشور کوروش و انداختن چفیه \"نماد ولایت فقیه و فرهنگ اسلامی _ بسیجی \" و انداختن مسئولیت صدور انقلاب و انقلاب جهانی جمهوری اسلامی به گردن ولایت فقیه از بنیانگذار جمهوری اسلامی تا نیابت امام زمان و رهبری کنونی، هم موج نارضایی فزایندهی مردم ایران را کنترل و هم جهان غیر تمامیتخواه را فریب دهد و در چنین شرایطی است \"دروغگویی منظم\" برای سراسر جهان تحت شرایط فرمانروایی تمامیتخواه با اختراع یک کیفیت ساختگی از واقعیت روزمرهی زندگی، حتی نیاز به تبلیغات را هم بسیار ضروری نمیداند و هدفهای خود را به گونهای بازتولید، بازسازی و به روز آوری میکند که بتواند آنها را الهام بخش سازمان تودهای جنبش خود سازد. در این مورد میتوان به انتخاب نماد پرچم پس از کودتای انتخاباتی در تقابل با نماد جنبش سبز اشاره نمود.
هرچه قدرت تمامیت خواه آشکارتر شود، هدف های واقعی اش پنهانی تر می شوند
\"آرنت\" در ادامه مینویسد:
این امر منطقی است که هیتلر پیش از به قدرت رسیدن، میبایست در برابر هر کوششی در جهت سازمان دادن حزب و حتی لایههای نخبهی آن بر یک اساس توطئه آمیز مخالفت ورزیده باشد \" نگاه کنید به مخالفتهای آشکار آیت... خمینی در ابتدای انقلاب با تشکیل حزب جمهوری اسلامی \" اما شگفت اینجاست که او از ١٩٣٣ که قدرت را به دست گرفت کاملاً مشتاق بود سازمان اس.اس \"و اکنون سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و سازمان بسيج و گروه لباس شخصيها \" را به یک نوع جامعهی سرّی تبدیل سازد. به همین سان احزاب کمونیست \" این نقش را اکنون سپاه پاسداران به عنوان یگانه نیروی حاکم نظامی-سیاسی بازی می کند \" در تضاد با پیشینیان خود گرایش عجیبی به شرایط توطئه آمیز نشان میدهند حتی در جایی که میتوانند موجودیت قانونی داشته باشند\" عدول از سخنان آیت... خمینی مبنی بر ضرورت عدم مشارکت و حمایت انتخاباتی ارتش و سپاه و حضور فعال و کنش گرانهی سپاه پاسداران در انتخابات پس از سال ١٣٦٨ \"
او ادامه می دهد:
\" هر چه قدرت تمامیتخواهی آشکارتر باشد، هدفهای واقعیاش، پنهانیتر میشوند. برای آگاهی به هدفهای آخرین روزهای فرمانروایی هیتلر در آلمان، تأکید بر سخنرانی های تبلیغاتی و کتاب \" نبرد من \" او خردمندانهتر است تا سخن پردازیهایش در مقام نخست وزیر رایش سوم\"
\"پیشتر گفتیم که اکنون در جمهوری اسلامی، رهبر و رئیس جمهور یک ترکیب در دو هیئت متفاوت هستند که با زیرکی تمام و رعایت هر سه گوشهی \"تعامل در مکان\"، \"تعامل در زمان\" و \"تعامل در امکان\"، \"تعامل در نهان\" حفظ نظم مستقر موجود و تلاش برای بسط قدرت را به بهترین شیوه ی ممکن فرمانبری می کنند.\"
آرنت در ادامه می نویسد:
از این رو خردمندانهتر بود که به گفتههای استالین درباره ی \"سوسیالیسم در یک کشور\" که برای کسب قدرت پس از مرگ لنین ساخته و پرداخته شده بودند اعتماد نکرد و دشمنی مکرر او را نسبت به کشورهای دمکراتیک جدیتر گرفت.\" نگاه کنید به تهدیدات سپاه در سال های اخیر علیه منافع ایالات متحده و متحدان او در منطقه و جهان و تروريسم بين الملل جمهوري اسلامي\"
تهدید موجود در ذات عادی شدن اوضاع
آرنت در ادامه می گوید:
\"دیکتاتورهای تمامیت خواه ثابت کردهاند که خطر موجود در ذات عادی شدن اوضاع را به خوبی درک میکنند یعنی همان خطر روی آوردن به یک \"سیاست ملیت گرایانه\" و یا \"بنا کردن سوسیالیزم\" در یک کشور \" در مورد جمهوری اسلامی، اسلامیت در تداوم ولایت فقیه و یا برگزیدن اندیشهی ناب ایرانی\". به همین جهت آنها میکوشند تا از طریق مغایرت دائمی بین گفتههای اعتمادبخش ظاهری و واقعیت فرمانرواییشان و با تکمیل روش پیوستهی \"خلاف گفتار عمل کردن \" بر این خطر فایق آیند \"نمونهی روش آن را در مسئلهی صلح آمیز بودن یا تهدید اتمی ایران و مسئلهی حقوق بشر میتوان دید.
استالین، این هنر توازن را که مستلزم مهارتی بیشتر از عملکردهای عادی و ی دیپلماتیک است چندان کمال بخشیده بود که میانهرویاش در سیاست خارجی و یا در خط مشی سیاسی کمینترن، همیشه همراه با تصفیههای خونین در روسیه بود. \" بیشترین سیاستهای ترور جمهوری اسلامی در دورانهایی صورت گرفته است که جمهوری اسلامی مدعی پایبندی به اصول دیپلماتیک و رعایت موازین بین المللی بوده است\".
بیگمان، تصادفی نبود که سیاست جبههی خلقی و طرح قانون اساسی نسبتا آزاد منشانهی استالین با محاکمههای نمایشی مسکو همراه بود و بیگمان طرح اندیشهی اسلام ایرانی پس از انتخابات ٨٨ و سرکوبهای متعاقب آن و نیز محاکمههای نمایشی به اصطلاح \"سران فتنه\" نمیتواند تصادفی باشد.
فاتحان بیگانه
\"هانا آرنت\" مینویسد: \"یک جنبش توتالیتر، قدرت در کشور خویش، به همان صورتی در دست میگیرد ک یک فاتح بیگانه، کشوی را اشغال میکند. او نه به خاطر کشور، بلکه برای منافع کسی یا چیزی دیگر بر کشورش حکومت می کند\"
او ادامه میدهد: \"تمامیتخواه، مانند یک فاتح بیگانه منابع غنی و صنعتی و مادی کشور خویش را به عنوان منبع غارت و وسیلهای برای تدارک گام بعدی در جهت گسترش تجاوز کارانهی جنبش میانگارد. از آنجا که این اقتصاد متکی به غارت پیدرپی، به خاطر جنبش کار میکند و نه به خاطر ملت، هیچ ملت و هیچ کشوری به مثابهی ذینفع بالقوه، نمیتواند نقطهی اشباعی بر این فرآیند غارت بگذارد.
\" دیکتاتور تمامیتخواه مانند فاتح بیگانهای است که پیدا نیست از کجا آمده است و غارت او به سود هیچ کس نیست، آنچه به دست میآید، برای تقویت اقتصاد این کشور نیست بلکه تنها به عنوان یک مانور تاکتیکی موقتی به کار میرود. رژیمهای تمامیتخواه از نظر اقتصادی همان خاصیتی را دارند که یک دسته ملخ برای یک مزرعه \".
در مورد جمهوری اسلامی، غارت و چپاول منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین نابودی منابع انسانی در قالب مهیا سازی شرایط نامساعد برای نخبگان فرهنگی و فرار نخبگان بهتر است گفته شود تبعید نخبگان از همان روزهای نخست انقلاب و با جملهی معروف بنیانگذار آن : \"میگویند مغزها از ایران میروند به دَرَک که میروند هرجا که میخواهند بروند\" آغاز شد. همچنین نگاهی کوتاه به شاخص های توسعهی انسانی و شاخصهای توسعه ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان میدهند که ایران، اکنون یکی از کمتر توسعه یافتهترین کشورهای منطقه است. همچنين وضعيت معيشتي بحراني مردم پس از اعمال تحريمها و تحميل تمامي فشارهاي اقتصادي به مردم ايران، نمونه اي ديگر است.
مفهوم نو و بیسابقه از قدرت
مشکل نیروهای تمامیتخواه این نیست که آنها بازی \"سیاست قدرت\" را به شیوهای \"سنگدلانه\" بازی میکنند بلکه مسئله بر سر این است که در پشت \"سیاست کلی\" و نیز \"سیاست عملی\" آنها، مفهوم نو و بیسابقهای از قدرت نهفته است:
-بی رحمی، بی اعتنایی شدید نسبت به نتایج فوری، بیزاری از انگیزه های فایده گرایانه، بی ریشگی، نادیده گرفتن مصالح ملی، شهوت قدرت، آرمان پرستی و اعتقاد به جهان عقیدتی ساختگی همهی این عوامل دست به دست هم می دهد تا در سیاست بین المللی و نیز داخلی عاملی تازه و مضطرب کنندهای پدید آورند که علاوه بر \"پرخاشگری\"، قدرت را منحصراً در زور \"سازمانی نهفته\" به کار آورند \" آرنت، توتالیتاریسم،صص ٢٢٧و ٢٢٨\". \" در مورد جمهوری اسلامی، بیرحمی وحشیانه در سرکوب مخالفان، بی اعتنایی نسبت به نتایج فوری کنشها و واکنشهای داخلی و بینالمللی و تداوم سیاست خشونت و شارلاتانیسم دیپلماتیک، بیریشگی در ارکان سیستم سیاسی، عدم توجه به مصالح ملی، تهدید مقابله با برنامهی هستهای ایران از سوی جامعهی جهانی، تحريم ها، انزواي تمام عيار در گسترهي بين الملل، شهوت قدرت و مسابقه بر سر به دست آوردن مناصب موجود در هرم قدرت به هر بهای ممکن، آرمان پرستی ولایت فقیه و تکراری تبلیغ جهان عقیدتی ساختگی با سوء استفاده از پارادایم ظهور منجی آخرالزمان و منصوب ساختن خود به حکومت جهانی به اصطلاح مستضعفان، مهمترین مصادیق این مدعا هستند\" .
تمامیت خواهی \"جمهوری اسلامی\" و ارادهی تشکیل \"جامعه ی مردگان\"
سیاستهای جمهوری اسلامی با تأثيرپذيري از قواعد تماميتخواهي برای چیرگی بر مردم مستلزم چیست؟
- مردم به مثابهی قربانیان شکنجه دیده، بدون هرگونه اعتراضی تسلیم ارادهی قدرت\" ولایت فقیه\" شوند.
- مردم تا حدّ \"انکار هویت خوبش\" بی ارزش شوند.
- انسان به حد ابتدایی ترین واکنش های طبیعی(و البته غریزی) تنزل یابد و به سان مجموعه واکنش هایی درآید که هر لحظه می توان، او را با واکنشی دیگر تغییر دهد.
- مردم را پیش از مرگ و به خاک سپردن، نابود سازد.
جمهوری اسلامی تنها در این صورت میتواند \" آرزوی تسلط تمام به انسانها \" و تشکیل \" جامعه ی مردگان \" را محقق سازد.
نتیجه
الگوی دگرگونی تکاملی، نقطهی مقابل الگوی انقلابی است. در حالیکه در برداشتهای انقلابی دگرگونی بر ناپیوستگی تأکید میشود در برداشتهای تکاملی فرآیندهای پیوستهی اجتماعی - سیاسی مد نظر قرار میگیرند که فرایندهای افزایشی و در عین حال جهت دار و بنابراین \" انباشتی \" هستند. تصور میشود پویاییها یا دگرگونیهای تکاملی از برهم کنش پیچیدهی برآیندهای گزینش و سازگاری ناشی میشوند بنابراین از کنش متقابل عوامل محیطی و عوامل ارادی ناشی میشوند. فرآیند پایدار دگرگونی در طول زمان مهمترین مشخصه است که با گزینش دگرگونیهای معین جریان بعدی دگرگونیها را گزینش میکند.
تمامیتخواهی کنونی جمهوری اسلامی به موازات قدرت رهبر، از وجود دولت به عنوان نمای بیرونی و بازنمود کنندهی کشور در چشم غیر تمامیتخواه استفاده میکند. غافل از آن که تنها به عنوان یک نماد، وارث منطقی جنبش تمامیتخواه است و ساختار دولت به مثابهی دولت هشت سالهي دکتر احمدی نژاد از فرمانروای جنبش به مثابهی دستگاه رهبری وام میگیرد.
تحت دستاویز بنای ایرانیت در جمهوری اسلامی و استفاده از سرشتی ماهوی به نام \"ولایت فقیه\" به مثابهی رکن اساسی حکومت، تحقق چیرهگی تام صورت عمل به خود میگیرد.
اما رژیم های تمامیتخواه ثابت کردهاند که آرمان شهر تمامیتخواه فارغ از شکست یا پیروزی باید و \" ضرورتاً \" باید محقق شود.
هیتلر میتوانست در بحبوحهی عقبنشینیهای نظامی از لذت نابودی یهودیان و استقرار کارخانههای مرگ برخوردار شود و \" جمهوری اسلامی از ارعاب، سرکوب، شکنجه، بازداشت، زندان و مرگ مخالفان و حتي منتقدان درون نظام \" اما ماهیت اسلام ایرانی به مثابهی ناسیونال سوسیالیسم پیامد نهایی جز جنگ به دنبال نخواهد داشت چراکه باید گفت بدون جنگ \"سوزاندن پل های پشت سر\" و تحقق هدفهای نهایی تمامیتخواهی جمهوری اسلامی امکان پذیر نخواهد بود.
منابع:
- توتالیتاریسم، هانا آرنت، ترجمه ی محسن ثلاثی، نشر ثالث، ١٣٨٨
- در جستجوی هویت تازه، تالیف: محمود نکو روح، نشر چاپخش، ١٣٨٧
- درآمدی انتقادی بر تحلیل سیاسی، کالین های، ترجمه ی احمد گل محمدی، نشر نی، ١٣٨٥
\"هانا آرنت\" میگوید: \"دیکتاتوری توتالیتر آگاهانه به راه جنون کشیده نمیشود. نکتهی بنیادین آن است که سردرگمی ما در برابر ویژگی ضد فایده گرایانهی دولت تمامیتخواه، از این برداشت نادرست ما سرچشمه میگیرد که تصور کنیم با یک \"دولت عادی \"دیوان سالار، بیدادگر یا دیکتاتوری\" سروکار داریم...\"
او ادامه می دهد: \"فرمانروایان تمامیت خواه به محض آنکه به قدرت میرسند به تأکید میگویند کشورشان را تنها به عنوان ادارات مرکزی یک جنبش بین المللی و منزلگاهی در راه فتح جهان تلقی میکنند و شکست و پیروزی را بر مبنای قرنها و هزارهها ارزیابی میکنند و ادعا میکنند منافع جهانی آنها همیشه بر منافع محلییشان برتری دارد \"نگاه کنید به سخنان نظریه پردازان ولایت فقیه، شعار صدور انقلاب، رهبري امت اسلام، رهيری جنبش هاي اسلامی در منطقه و ديدگاه های رهبران جمهوري اسلامي از آغاز تاکنون\"
واقعیت کاملاً ساختگی در آینده
\"آرنت\" در باره ی ضرورت وجودی \"ساختن واقعیت ساختگی در آینده\" رژیم های تمامیتخواه میگوید:
\"آنچه یک ناظر خارجی را به عنوان یک \"جنون شگفت انگیز به تحیر میکشاند\" مصداق عینی در مورد ایران امروز، ایالات متحده و اروپا است \" و دچار سرگشتگی میکند چیزی جز برتری مطلق جنبش بر دولت، ملت، مردم و حتی مقامات بلند پایهی رژیم تمامیتخواه نیست. تدابیر زیرکانهی فرمانروایی تمامیتخواه که تمرکز مطلق و برتر قدرت را به دست یک انسان میسپارد در گذشته هرگز آزمایش نشده بودند. البته در نازیسم و استالینیسم به آزمون گذارده شدند و بعدها در بعثیسم و اکنون، در جمهوری اسلامی به روز آوری شده اند.
به همین دلیل هیچ بیدادگری در تاریخ به استثنای حکومت های تمامیت خواه نبوده است که تمامی منافع محدود و بومی اقتصادی، ملی، انسانی و نظامی را قربانی یک واقعیت کاملاً ساختگی در آیندهی دور سازد. \" سخنرانیهای چند سالهی اخیر رهبر جمهوری اسلامی در زمینهی مقدمات ظهور منجی موعود و تبلیغات رسانهای دستگاه روحانیت و همچنين رئيس جمهور احمدي نژاد در این زمینه، مصداق عینی این نگره است \".
همانندی جنبش تمامیت خواه با دولت تمامیت خواه
\"از آنجا که حکومت تمامیت خواه در رأس قدرت به اصول بنیادی جنبش وفادار میماند \"در مورد جمهوری اسلامی، این وفاداری همان اصل ولایت فقیه و ضرورت بنیادگرایی اسلامی است\" همانندی شگفت انگیز \" تدابیر سازمانی جنبش به مثابهی رهبری جمهوری اسلامی با دولت تمامیت خواه به مثابهی دولت آقای احمدی نژاد \" دیگر نباید مایهی شگفتی شود.
انشقاق میان اعضای حزب و در مورد جمهوری اسلامی کار ویژهای نوین به نام سپاه پاسداران به مثابهی موتور محرکهی جنبش تمامیتخواهی و همراهانی که در سازمانهای پیشگام متشکل شدهاند، بیآنکه ناپدید شوند به هم نواختی بخش هوادار جمعیت کشور در جمهوری اسلامی با استفاده از ابزار مذهب میانجامد که اکنون به مدد تبلیغات، رسانه و آموزش به صورت هواداران جنبش و در مورد جمهوری اسلامی بسیج، لباس شخصیها و ... سازمان یافتهاند.\" آرنت، توتالیتاریسم، ص٢٢٠ \"
منحصر ساختن قدرت به یک طبقه ی ممتاز
\"آرنت\" ادامه می دهد :
افزایش تعداد هواداران از طریق منحصر ساختن قدرت به یک طبقهی ممتاز چند میلیون نفری و در ایران، چند صد هزار نفری و ایجاد لایههای نخبهی چند صد هزار نفری و در ایران اسلامی چند ده هزار نفری با عنواني مصطلح به نام متعهد متخصص تعدیل می شود. \" آرنت در این جا به منحصر ساختن ساختار حزبی اشاره میکند اما در مورد جمهوری اسلامی، این نقش را سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به درستی بازی میکند\"
تعدد ادارات، تداخل وظایف و سازگار کردن رابطهی هواداران با شرایط نوین این تداخل وظایف در تلاش برای ادغام وزارتخانهها در رأس دولت و افزایش تعداد ادارات با عناوین مختلف در قاعدهی هرم دولت جمهوری اسلامی در سالهاي اخیر شتاب و فزونی گرفته است به معنای آن است که ساختار تودرتو و لایه لایهی جنبش که در آن، هر لایهای پیشاهنگ لایهی پیشرو بعدی است حفظ شده است.
در نهایت، دستگاه دولتی به سازمان پیشگامی از دیوان سالاران هوادار جنبش تبدیل میشود و شده است که کارکرد آنها :
١- در امور داخلی گسترش اعتماد در میان توده های شهروندان همنواخت است
٢- در امور خارجی فریفتن جهان خارجی و غیر تمامیت خواه است
در این زمینه به ویژه در امور خارجی، موضوع انرژی هستهای و حقوق بشرجمهوری اسلامی به توفیق نسبی در فریفتن جهان خارجی دست یافته است.
رهبر و رئیس جمهور، ادعای ایجاد و وجود ظرفیت دوگانه
وی در بخش دیگری از کتاب خود مینویسد:
رهبر با ظرفیت دوگانهاش به عنوان رئیس دولت و رهبر جنبش، اوج بیرحمی مبارزهجویانه را از یکسو \"در مورد جمهوری اسلامی سرکوب بیرحمانه ی جنبش سبز\" و هنجارمندی اعتمادبخش را از سوی دیگر در شخص خویش ترکیب می کند\".
یکی از مهمترین و مؤثرترین ابتکارات جمهوری اسلامی، از اینجا آغاز میشود که رهبر جمهوری اسلامی با ابتکار اندیشیدهی \"دوگانهی رهبر - رئیس جمهور \" و \" نمایش اختلاف \" با هدف بینشان کردن آثار سرکوب و محو نشانههای آن در یک دوگانهی رهبری - رئیس جمهوری، یک بار در سیمای رهبر و یک بار سیمای رئیس جمهور، هنجارمندی خود را در ایجاد قابلیت و اعتماد در میان هواداران و همچنین فریب جهان خارج در چرخههای زمانی مشخص، دست به دست میکند تا درادامه وانمود کند جنبشی به نام جمهوری اسلامی \" شخص ولایت فقیه \"، میتواند از دولت \"شخص رئیس جمهور\" متمایز باشد.
جنبش تمامیت خواه، دولت تمامیت خواه
یکی از مهمترین تفاوتهای جنبش تمامیتخواه به مثابهی دستگاه رهبری جمهوری اسلامی و دولت تمامیتخواه به مثابهی دولت کنونی آقای احمدی نژاد، آن است که دیکتاتور تمامیتخواه در مورد جمهوری اسلامی شخص دکتر احمدینژاد شاید و باید هنر تمامیتخواهانهی دروغگویی را مؤثرتر و گستردهتر از رهبر جنبش، آیت... خامنهای به کار بندد.
بخشی از این قضیه پیامدی تورم تعداد همراهان جنبش به مثابهی دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی است و بخشی دیگر به خاطر آن است که گفتههای ناخوشایند یک رهبر را نمیتوان مانند یک رئیس دولت عوامفریب رد کرد، مثال آیت... خامنهای و دکتر احمدی نژاد در دستگاه دروغ پراکنی جمهوری اسلامی، بسیار عینیتر از آن است که بخواهیم مثال یا مثالهایی برای آن بیاوریم.
منحصر ساختن قدرت به یک طبقه ی ممتاز
اما چرا دولتمرد نخست جمهوری اسلامی، در میانه ی دورهی دوم از هشت سال سُکانداری در دولت نهم، چگونه و چرا به یاد \"ملیت گرایی ایرانی\" افتاد؟
\"آرنت\" می گوید:\" هيتلر بازگشت مستقیم به \"ملیت گرایی\" را برگزید حال آنکه پیش از به قدرت رسیدن، بارها آن را نکوهش کرده بود و تا سه سال پیش، هیچکس و هرگز، از مفهومی به نام ایرانی، چیزی نه دیده و نه شنیده بود.
\"آرنت\" ادامه میدهد:\" او با گرفتن ژست یک ملیتگرای دو آتشه و ادعای اینکه \"ناسیونال سوسیالیسم\"، کالای صادراتی نیست، آلمانیها و غیر آلمانیها را آرام ساخته و چنین القا کرد که آرزوهای نازی برآورده خواهند شد اگر به خواستهای ملیت گرای آلمانی در چارچوب ایدئولوژی \"ناسیونال سوسیالیسم\" پاسخ داده شود.
و اکنون دولت دکتر احمدی نژاد با طرح \"اسلام ایرانی \"، دیگر از صدور انقلاب هم سخن به میان نمی آورد و هم، ایرانیهای دو آتشه، پان ایرانیست ها، مهاجرن نوستالوژیست و سیاستمداران خارج نشین در رویای ایران بزرگ عصر کوروش و داریوش را نه تنها آرام بلکه بسیاری از آنها را چنان با خود همراه ساخته است که با شگفتی بسیار در برخی نشریات غربی به یادداشتهایی با این عنوان برمیخوریم که: \" سقوط دولت احمدی نژاد در برابر خامنهای به سود غرب نیست \".
و \"دکتر احمدی نژاد\" میتواند با خیال آسوده، به مانند استالین که با اختراع نظریهی سوسیالیسم در یک کشور و انداختن مسئولیت انقلاب جهانی به گردن \" تروتسکی \"، به افکار عمومی روسیه و جهان غیر روسی آرامش و اطمینان داد تا با حربه ی \"اسلام ایرانی\" و برجستهسازی تابوی ایرانی بودن و تعظیم در برابر منشور کوروش و انداختن چفیه \"نماد ولایت فقیه و فرهنگ اسلامی _ بسیجی \" و انداختن مسئولیت صدور انقلاب و انقلاب جهانی جمهوری اسلامی به گردن ولایت فقیه از بنیانگذار جمهوری اسلامی تا نیابت امام زمان و رهبری کنونی، هم موج نارضایی فزایندهی مردم ایران را کنترل و هم جهان غیر تمامیتخواه را فریب دهد و در چنین شرایطی است \"دروغگویی منظم\" برای سراسر جهان تحت شرایط فرمانروایی تمامیتخواه با اختراع یک کیفیت ساختگی از واقعیت روزمرهی زندگی، حتی نیاز به تبلیغات را هم بسیار ضروری نمیداند و هدفهای خود را به گونهای بازتولید، بازسازی و به روز آوری میکند که بتواند آنها را الهام بخش سازمان تودهای جنبش خود سازد. در این مورد میتوان به انتخاب نماد پرچم پس از کودتای انتخاباتی در تقابل با نماد جنبش سبز اشاره نمود.
هرچه قدرت تمامیت خواه آشکارتر شود، هدف های واقعی اش پنهانی تر می شوند
\"آرنت\" در ادامه مینویسد:
این امر منطقی است که هیتلر پیش از به قدرت رسیدن، میبایست در برابر هر کوششی در جهت سازمان دادن حزب و حتی لایههای نخبهی آن بر یک اساس توطئه آمیز مخالفت ورزیده باشد \" نگاه کنید به مخالفتهای آشکار آیت... خمینی در ابتدای انقلاب با تشکیل حزب جمهوری اسلامی \" اما شگفت اینجاست که او از ١٩٣٣ که قدرت را به دست گرفت کاملاً مشتاق بود سازمان اس.اس \"و اکنون سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و سازمان بسيج و گروه لباس شخصيها \" را به یک نوع جامعهی سرّی تبدیل سازد. به همین سان احزاب کمونیست \" این نقش را اکنون سپاه پاسداران به عنوان یگانه نیروی حاکم نظامی-سیاسی بازی می کند \" در تضاد با پیشینیان خود گرایش عجیبی به شرایط توطئه آمیز نشان میدهند حتی در جایی که میتوانند موجودیت قانونی داشته باشند\" عدول از سخنان آیت... خمینی مبنی بر ضرورت عدم مشارکت و حمایت انتخاباتی ارتش و سپاه و حضور فعال و کنش گرانهی سپاه پاسداران در انتخابات پس از سال ١٣٦٨ \"
او ادامه می دهد:
\" هر چه قدرت تمامیتخواهی آشکارتر باشد، هدفهای واقعیاش، پنهانیتر میشوند. برای آگاهی به هدفهای آخرین روزهای فرمانروایی هیتلر در آلمان، تأکید بر سخنرانی های تبلیغاتی و کتاب \" نبرد من \" او خردمندانهتر است تا سخن پردازیهایش در مقام نخست وزیر رایش سوم\"
\"پیشتر گفتیم که اکنون در جمهوری اسلامی، رهبر و رئیس جمهور یک ترکیب در دو هیئت متفاوت هستند که با زیرکی تمام و رعایت هر سه گوشهی \"تعامل در مکان\"، \"تعامل در زمان\" و \"تعامل در امکان\"، \"تعامل در نهان\" حفظ نظم مستقر موجود و تلاش برای بسط قدرت را به بهترین شیوه ی ممکن فرمانبری می کنند.\"
آرنت در ادامه می نویسد:
از این رو خردمندانهتر بود که به گفتههای استالین درباره ی \"سوسیالیسم در یک کشور\" که برای کسب قدرت پس از مرگ لنین ساخته و پرداخته شده بودند اعتماد نکرد و دشمنی مکرر او را نسبت به کشورهای دمکراتیک جدیتر گرفت.\" نگاه کنید به تهدیدات سپاه در سال های اخیر علیه منافع ایالات متحده و متحدان او در منطقه و جهان و تروريسم بين الملل جمهوري اسلامي\"
تهدید موجود در ذات عادی شدن اوضاع
آرنت در ادامه می گوید:
\"دیکتاتورهای تمامیت خواه ثابت کردهاند که خطر موجود در ذات عادی شدن اوضاع را به خوبی درک میکنند یعنی همان خطر روی آوردن به یک \"سیاست ملیت گرایانه\" و یا \"بنا کردن سوسیالیزم\" در یک کشور \" در مورد جمهوری اسلامی، اسلامیت در تداوم ولایت فقیه و یا برگزیدن اندیشهی ناب ایرانی\". به همین جهت آنها میکوشند تا از طریق مغایرت دائمی بین گفتههای اعتمادبخش ظاهری و واقعیت فرمانرواییشان و با تکمیل روش پیوستهی \"خلاف گفتار عمل کردن \" بر این خطر فایق آیند \"نمونهی روش آن را در مسئلهی صلح آمیز بودن یا تهدید اتمی ایران و مسئلهی حقوق بشر میتوان دید.
استالین، این هنر توازن را که مستلزم مهارتی بیشتر از عملکردهای عادی و ی دیپلماتیک است چندان کمال بخشیده بود که میانهرویاش در سیاست خارجی و یا در خط مشی سیاسی کمینترن، همیشه همراه با تصفیههای خونین در روسیه بود. \" بیشترین سیاستهای ترور جمهوری اسلامی در دورانهایی صورت گرفته است که جمهوری اسلامی مدعی پایبندی به اصول دیپلماتیک و رعایت موازین بین المللی بوده است\".
بیگمان، تصادفی نبود که سیاست جبههی خلقی و طرح قانون اساسی نسبتا آزاد منشانهی استالین با محاکمههای نمایشی مسکو همراه بود و بیگمان طرح اندیشهی اسلام ایرانی پس از انتخابات ٨٨ و سرکوبهای متعاقب آن و نیز محاکمههای نمایشی به اصطلاح \"سران فتنه\" نمیتواند تصادفی باشد.
فاتحان بیگانه
\"هانا آرنت\" مینویسد: \"یک جنبش توتالیتر، قدرت در کشور خویش، به همان صورتی در دست میگیرد ک یک فاتح بیگانه، کشوی را اشغال میکند. او نه به خاطر کشور، بلکه برای منافع کسی یا چیزی دیگر بر کشورش حکومت می کند\"
او ادامه میدهد: \"تمامیتخواه، مانند یک فاتح بیگانه منابع غنی و صنعتی و مادی کشور خویش را به عنوان منبع غارت و وسیلهای برای تدارک گام بعدی در جهت گسترش تجاوز کارانهی جنبش میانگارد. از آنجا که این اقتصاد متکی به غارت پیدرپی، به خاطر جنبش کار میکند و نه به خاطر ملت، هیچ ملت و هیچ کشوری به مثابهی ذینفع بالقوه، نمیتواند نقطهی اشباعی بر این فرآیند غارت بگذارد.
\" دیکتاتور تمامیتخواه مانند فاتح بیگانهای است که پیدا نیست از کجا آمده است و غارت او به سود هیچ کس نیست، آنچه به دست میآید، برای تقویت اقتصاد این کشور نیست بلکه تنها به عنوان یک مانور تاکتیکی موقتی به کار میرود. رژیمهای تمامیتخواه از نظر اقتصادی همان خاصیتی را دارند که یک دسته ملخ برای یک مزرعه \".
در مورد جمهوری اسلامی، غارت و چپاول منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین نابودی منابع انسانی در قالب مهیا سازی شرایط نامساعد برای نخبگان فرهنگی و فرار نخبگان بهتر است گفته شود تبعید نخبگان از همان روزهای نخست انقلاب و با جملهی معروف بنیانگذار آن : \"میگویند مغزها از ایران میروند به دَرَک که میروند هرجا که میخواهند بروند\" آغاز شد. همچنین نگاهی کوتاه به شاخص های توسعهی انسانی و شاخصهای توسعه ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان میدهند که ایران، اکنون یکی از کمتر توسعه یافتهترین کشورهای منطقه است. همچنين وضعيت معيشتي بحراني مردم پس از اعمال تحريمها و تحميل تمامي فشارهاي اقتصادي به مردم ايران، نمونه اي ديگر است.
مفهوم نو و بیسابقه از قدرت
مشکل نیروهای تمامیتخواه این نیست که آنها بازی \"سیاست قدرت\" را به شیوهای \"سنگدلانه\" بازی میکنند بلکه مسئله بر سر این است که در پشت \"سیاست کلی\" و نیز \"سیاست عملی\" آنها، مفهوم نو و بیسابقهای از قدرت نهفته است:
-بی رحمی، بی اعتنایی شدید نسبت به نتایج فوری، بیزاری از انگیزه های فایده گرایانه، بی ریشگی، نادیده گرفتن مصالح ملی، شهوت قدرت، آرمان پرستی و اعتقاد به جهان عقیدتی ساختگی همهی این عوامل دست به دست هم می دهد تا در سیاست بین المللی و نیز داخلی عاملی تازه و مضطرب کنندهای پدید آورند که علاوه بر \"پرخاشگری\"، قدرت را منحصراً در زور \"سازمانی نهفته\" به کار آورند \" آرنت، توتالیتاریسم،صص ٢٢٧و ٢٢٨\". \" در مورد جمهوری اسلامی، بیرحمی وحشیانه در سرکوب مخالفان، بی اعتنایی نسبت به نتایج فوری کنشها و واکنشهای داخلی و بینالمللی و تداوم سیاست خشونت و شارلاتانیسم دیپلماتیک، بیریشگی در ارکان سیستم سیاسی، عدم توجه به مصالح ملی، تهدید مقابله با برنامهی هستهای ایران از سوی جامعهی جهانی، تحريم ها، انزواي تمام عيار در گسترهي بين الملل، شهوت قدرت و مسابقه بر سر به دست آوردن مناصب موجود در هرم قدرت به هر بهای ممکن، آرمان پرستی ولایت فقیه و تکراری تبلیغ جهان عقیدتی ساختگی با سوء استفاده از پارادایم ظهور منجی آخرالزمان و منصوب ساختن خود به حکومت جهانی به اصطلاح مستضعفان، مهمترین مصادیق این مدعا هستند\" .
تمامیت خواهی \"جمهوری اسلامی\" و ارادهی تشکیل \"جامعه ی مردگان\"
سیاستهای جمهوری اسلامی با تأثيرپذيري از قواعد تماميتخواهي برای چیرگی بر مردم مستلزم چیست؟
- مردم به مثابهی قربانیان شکنجه دیده، بدون هرگونه اعتراضی تسلیم ارادهی قدرت\" ولایت فقیه\" شوند.
- مردم تا حدّ \"انکار هویت خوبش\" بی ارزش شوند.
- انسان به حد ابتدایی ترین واکنش های طبیعی(و البته غریزی) تنزل یابد و به سان مجموعه واکنش هایی درآید که هر لحظه می توان، او را با واکنشی دیگر تغییر دهد.
- مردم را پیش از مرگ و به خاک سپردن، نابود سازد.
جمهوری اسلامی تنها در این صورت میتواند \" آرزوی تسلط تمام به انسانها \" و تشکیل \" جامعه ی مردگان \" را محقق سازد.
نتیجه
الگوی دگرگونی تکاملی، نقطهی مقابل الگوی انقلابی است. در حالیکه در برداشتهای انقلابی دگرگونی بر ناپیوستگی تأکید میشود در برداشتهای تکاملی فرآیندهای پیوستهی اجتماعی - سیاسی مد نظر قرار میگیرند که فرایندهای افزایشی و در عین حال جهت دار و بنابراین \" انباشتی \" هستند. تصور میشود پویاییها یا دگرگونیهای تکاملی از برهم کنش پیچیدهی برآیندهای گزینش و سازگاری ناشی میشوند بنابراین از کنش متقابل عوامل محیطی و عوامل ارادی ناشی میشوند. فرآیند پایدار دگرگونی در طول زمان مهمترین مشخصه است که با گزینش دگرگونیهای معین جریان بعدی دگرگونیها را گزینش میکند.
تمامیتخواهی کنونی جمهوری اسلامی به موازات قدرت رهبر، از وجود دولت به عنوان نمای بیرونی و بازنمود کنندهی کشور در چشم غیر تمامیتخواه استفاده میکند. غافل از آن که تنها به عنوان یک نماد، وارث منطقی جنبش تمامیتخواه است و ساختار دولت به مثابهی دولت هشت سالهي دکتر احمدی نژاد از فرمانروای جنبش به مثابهی دستگاه رهبری وام میگیرد.
تحت دستاویز بنای ایرانیت در جمهوری اسلامی و استفاده از سرشتی ماهوی به نام \"ولایت فقیه\" به مثابهی رکن اساسی حکومت، تحقق چیرهگی تام صورت عمل به خود میگیرد.
اما رژیم های تمامیتخواه ثابت کردهاند که آرمان شهر تمامیتخواه فارغ از شکست یا پیروزی باید و \" ضرورتاً \" باید محقق شود.
هیتلر میتوانست در بحبوحهی عقبنشینیهای نظامی از لذت نابودی یهودیان و استقرار کارخانههای مرگ برخوردار شود و \" جمهوری اسلامی از ارعاب، سرکوب، شکنجه، بازداشت، زندان و مرگ مخالفان و حتي منتقدان درون نظام \" اما ماهیت اسلام ایرانی به مثابهی ناسیونال سوسیالیسم پیامد نهایی جز جنگ به دنبال نخواهد داشت چراکه باید گفت بدون جنگ \"سوزاندن پل های پشت سر\" و تحقق هدفهای نهایی تمامیتخواهی جمهوری اسلامی امکان پذیر نخواهد بود.
منابع:
- توتالیتاریسم، هانا آرنت، ترجمه ی محسن ثلاثی، نشر ثالث، ١٣٨٨
- در جستجوی هویت تازه، تالیف: محمود نکو روح، نشر چاپخش، ١٣٨٧
- درآمدی انتقادی بر تحلیل سیاسی، کالین های، ترجمه ی احمد گل محمدی، نشر نی، ١٣٨٥