تاریخچە سیاسی تروریست‌هایی کە خودشان را دولت اسلامی می‌نامند

14:37 - 9 شهریور 1393
Unknown Author
ترجمە از انگلیسی: هیوا پورآذر

با توجە بە اینکە پدیدەای بنام داعش این روزها کم و بیش وارد زندگی روزمرە طیف‌های مختلف اجتماعی شدە است و همچنین تحلیل‌های متفاوتی از رویکرد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی- مذهبی این پدیدە بە چشم میاید.لذا مترجم این یادادشت تصمیم بە ترجمە این تاریخچە گرفت.با توجە بە اینکە آقای بابی گووش روزنامە نگاری باتجربە خصوصا در حیطە خاورمیانە و یکی از مدیران پیشین ویرایش در مجلە تایمز است، مترجم امیدوارست کە این یادداشت کمکی در جهت درک بیشتر موضوع این نوشتە و شناخت تاثیرات کوتاه مدت و بلند مدت آن بر منطقە باشد.(مترجم)

*****
وقتی کە در اوایل ماه ژوئن شبە نظامیان سنی کە تهدید بە اشغال کل عراق را می‌کنند و بعدا موصل را بە تصرف در می‌آورند، بە نظر می‌رسید کە از نا کجاآبادی سر در آوردەاند. اما این گروه کە اخیرا خودشان را دولت اسلامی نامیدەاند، از سال ١٩٩٠ تحت عنوان و اشکال متفاوت قد علم کردەاند. داستان این گروه در واقع داستان تکامل تروریسم مدرن ازفرم ایدەهای مذهبی-سیاسی بە فرم کشتار فرقەایست.

روزهای نخست:

این گروه حدود دو دهە پیش بە شکل نوعی فانتزی پر اشتیاق در ذهنیت شخصی اردنی بنام ابو- موساب الزرقاوی پایە‌گذاری شد. یک شرور خیابانی کە در سال ١٩٨٩ برای جنگ علیە شوروی کە در آن موقع خیلی هم دیر شدە بود وارد افغانستان شد. وی بعد از مدتی بە اردن بازگشت و بصورت کاراکتری حاشیەای در درون تندروهای بین‌المللی جهادی تا بخش قابل توجهی از دهە بعد باقی ماند. او دوبارە بە افغانستان بازگشت تا کمپی برای آموزش تروریست‌ها بر پا کند. وی همچنین اسامە بن لادن را در سال ١٩٩٩ ملاقات کرد،اما تصمیم گرفت کە بە القاعدە ملحق نشود. سقوط طالبان در سال ٢٠٠١ زرقاوی را مجبور بە فرار بە عراق کرد. حضور وی در عراق قابل توجە نبود تا اینکە دولت بوش این را بعنوان مدرکی تحت عنوان اینکە القاعدە با صدام حسین در ارتباط بودەاست،خواند.اما در واقع زرقاوی مامور یا شخصیت مستقلی بود کە قصد داشت سازمان تروریستی متعلق بە خویش را تاسیس کند. مدت کوتاهی پس از اشغال عراق با هدایت آمریکا در سال ٢٠٠٣، زرقاوی پیش نیاز دولت اسلامی امروزین را بنا کرد.

هر چند کە خط‌مشی زرقاوی مشابە بن لادن بود اما اهداف مورد هجوم او کاملا متفاوت بود. از همان ابتدای کار زرقاوی مسلمانان هم کیش خود خصوصا شیعیان کە در اکثریت بودند را مورد هدف قرار داد. هر چند کە بن لادن و القاعدە، شیعیان را فاسد العقیدە می‌خواندند اما مورد کشتار قرار نمی‌دادند. قصد پنهانی یا پوششی زرقاوی بمب‌گذاری در مرقد امام علی در نجف کە مقدس‌ترین مکان شیعیان در عراق است، بود. من(نویسندە)در آن موقع در این مکان مقدس بودم و بخاطر دارم کە بسیاری از نجات‌یافتگان می‌پرسیدند،چرا ما؟چرا وقتی کە این همە آمریکایی در اطراف ما هست، ما را مورد بمب‌گذاری قرار می‌دهند. یکی از دلایل آن را حتی کامل بود، چرا کە شیعیان هدف آسان‌تری بودند و هنوز قادر بە جنگ و دفاع از خود نبودند، اما دلایل و حسابگری سیاسی هم بود. بعد از سقوط صدام حسین، سیاسیون شیعە جای سنی‌هایی را کە مدت زمانی طولانی مسلط بر عراق بودند را گرفتند. زرقاوی روی خصومت سنی‌ها با شیعیان جهت متحد کردن آنها(سنی‌ها) و داشتن مکانی مطمئن برای گروهش حساب می‌کرد و این حسابگری نتیجە داد. زرقاوی تعداد زیادی را برای حملات انتحاری و منفجر کردن خودشان در مسجدها، مدرسەها، کافەها و بازارها فرستاد. این حملات عمدتا در شهرهای جوار شیعە‌نشین بودند.

پیدایش و سقوط:

تا سال ٢٠٠٤ مبارزات انتحاری و بمب‌گذاری زرقاوی در سرتاسر عراق از وی چهرە شناختە شدە جهادی در دیدگاه بین‌المللی ساخت و از حمایت بن لادن هم برخوردار شد.اینجا بود کە زرقاوی گروهش را بە القاعدە ملحق کرد و تحت نام القاعدە عراق قرار گرفت.گاهی اوقات القاعدە مزوپوتامیا(بین‌النهرین) نامیدە میشد. مخفف انگلیسی این نام نباید با نام شرکت زنجیرەای الجزایری و القاعدە در مغرب اشتباه شود.

بزودی مورد هدف قراردادن شهروندان معمولی از طرف زرقاوی مورد نگرانی بعضی از هستە رهبری القاعدە شد.در سال ٢٠٠٥،ایمان الظواهری دست راست بن لادن در نامەای خطاب بە زرقاوی او را بخاطر تاکتیک‌هایش مورد انتقاد و سرزنش قرار داد. زرقاوی توجهی بە این مسئلە نکرد. در سال گذشتە هم، الظواهری، رهبر جدید داعش یعنی ابوبکر البغدادی را بخاطر ددمنشی بیش از حد مورد نکوهش قرار داد و این بار هم مورد بی‌توجهی واقع شد.

بهار ٢٠٠٦ شروعی شد برای اینکە زرقاوی خودش را بیشتر از یک امیر یا فرماندە شورشی بداند.او آرزوی رهبری روحانی را در سر می‌پروراند و به همین‌گونە بعد از تصرف موصل چنین تحولی در جانشین وی البغدادی صورت گرفت بطوریکە خود را خلیفە خطاب کرد. زرقاوی دیگر بە هم پیمانانش قانع نبود و اصرار داشت کە میزبان‌های عراقی او تسلیم قوانین مفرط شرعی او در مورد حجاب زنان و گردن زدن جنایتکاران و بسیاری از موارد دیگر شوند. بسیاری و حتی آنهایی کە چهرە شناختە شدە در بین مردم بودند در صورت مقاومت اعدام شدند. اما بلند پروازی‌های زرقاوی در سال ٢٠٠٦ وقتی کە آمریکایی‌ها یک بمب ٥٠٠ پوندی را بر روی مخفیگاهش در ٣٢ کیلومتری شمال بغداد انداختند، از هم پاشیدە شد. مردن زرقاوی بمثابە موجی در مقابل القاعدە عراق قرار گرفت.بسیاری از عشایر سنی کە از حکمرانی زرقاوی آشفتە شدە بودند شروع بە مقابلە بە مثل و جنگ کردند.

نیروهای نظامی آمریکا بە رهبری ژنرال دوید پتروس از سرمایەگذاری‌های مالی و حمایت از شورشی‌های درون شورشی کە بە طرح \'\'بیدارشدن\'\' شهرت یافت، بهرە گرفتند.

هر چند کە قبلا عشایرها با آمریکایی‌ها جنگیدە بودند اما این بار می‌خواستند کە با القاعدە عراق بجنگند.آنها با مطرح کردن \'\'پسرهای عراق\'\'، بیگانە بودن اکثر فرماندهان القاعدە عراق و خود زرقاوی را بیشتر نمایان کردند.این طیف از سنی‌های عراقی بر این باور بودند کە با ملحق شدن بە آمریکایی‌ها می‌توانند از سپردن بە دادگاه بخاطر جنایات‌های گذشتەشان معاف شوند و با قراردادهای هنگفت و پرسودی با دولت قادر خواهند بود کە نواحی نابود شدە سنی‌نشین را بازسازی کنند و همچنین در قدرت سیاسی بغداد هم شریک بشوند.

طرح \'\'بیدارشدن\'\' پتروس بهمراه هجوم نظامیان آمریکایی تا حدودی جواب داد.

تضعیف شدن قوای القاعدە عراق با از دست دادن زرقاوی باعث متواری شدن کادرهای خارجی القاعدە عراق شد. اما طرح \'\'بیدار شدن\'\' پتروس اساسا برای کاهش خشونت و فرصتی برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق تدوین شدە بود نە اینکە برای بازسازی روابط شیعە و سنی کە زرقاوی بهم زدە بود.فرماندهان سیاسی-نظامی آمریکایی در مورد بوجود آوردن فضایی برای دیالوگ سیاسی ما بین دو گروه گفتگو می‌کردند اما تلاش بدین منظور در بهترین حالت بیهودە بود.در نهایت بر پایی صلحی پایدار بە دولت انتخابی عراقی‌ها بە رهبری نوری مالکی واگذار شد.

همانطور کە آمریکایی‌ها دریافتند، مالکی و هم پیمانان دولت شیعە وی بیشتر بە اتهام زدن متمایل بودند تا بە آشتی(با سنی‌ها) و حقوقی را کە بە \'\'پسرهای عراق\'\' قول دادە شدە بود ندادند.رهبران عشایر هیچگاه قراردادهای دولتی دریافت نکردند. در بغداد اغلب بە سیاسیون سنی اعتنایی نمیشد یا اینکە مورد تعقیب قانونی قرار می‌گرفتند.ارشدترین آنها معاون رئیس جمهوری طارق هاشمی بە تروریست بودن متهم شد و از کشور گریخت کە نهایتا در غیاب وی بە مرگ محکوم گردید.از طرفی دیگر مالکی پست و مقام‌های پلیسی و نظامی را بە شیعیان واگذار کرد کە بعضی از آنها جنگجویانی از شبهە نظامیانی بودند کە قبلا در کشتار سنی‌ها نقش داستند.رنجش و ناخشنودی سنی‌ها دوبارە اوج گرفت و بازگشت القاعدە عراق را مهیا کرد.

اول عراق سپس سوریە:

با رسیدن سال ٢٠١١ وقتی کە خروج ارتش آمریکا از عراق کامل شد،القاعدە عراق توسط ابوبکر البغدادی رهبری میشد و از یک نوع طرح عملیاتی انجام شدە توسط خارجی‌ها، بە عراقی‌ها تغییر یافت. بغدادی کما اینکە از نامش پیداست شخصی محلیست و نبود بیگانه‌ها کار را برای \'\'پسرهای عراق\'\' و اطرافیانشان آسان‌تر کرد بطوریکە خصومتهای قبلی علیە گروه را راحت‌تر فراموش می‌کردند.

حال القاعدە عراق تحت نام دیگری یعنی دولت اسلامی عراق شناختە میشد. البغدادی نە تنها تاکتیک‌های زرقاوی را ادامە داد بلکە آنها را رادیکال‌تر کرد.

شیعیان هنوز اهداف وی بودند اما حملات انتحاری، بمب‌گذاری در مراکز پلیس، ادارەجات نظامی، ایست بازرسی‌ها و مراکز استخدامی نظامی نیز شروع شد.

پست و مقام‌ها در دولت اسلامی عراق توسط \'\'پسرهای عراق\'\' کە بیشتر آنها از فرماندهان و سربازان حکومت صدام حسین بودند اشغال شد.این فرصتی بود برای داشتن جنگجویان با تجربە بجای جنگجویانی نامنظم.

با در دست داشتن هزاران افراد نظامی، البغدادی جبهە دومی را علیە شیعیان در سوریە جایی کە قیامی سکولار آغاز شدە بود را باز کرد. چیزی کە برای البغدادی و شایعە پراکنانش مهم بود، این بود کە اسد و تعداد زیادی از فرماندهان ارشد وی متعلق بە شیعیان علوی بودند. دولت اسلامی عراق تجربە دیدە از جنگ عراق قوی‌تر از بسیاری از نیروهای سکولار بودند و در بسیاری از جاها مستحکم علیە بشار اسد می‌جنگیدند. بزودی البغدادی اسم گروهش را بە دولت اسلامی عراق و شام کە منعکس‌کنندە بلند پروازی‌های او بود تغییر داد. پرچم سیاهش بە کلمات عربی لا الە الا الله آراستە شدە بود و معتقد بودند کە روش و سلوک حضرت محمد باید در همە جا اجرا شود.

جنگ پایانی:

البغدادی همان شیوە زرقاوی در عراق را در سوریە پیادە کرد. وی شروع بە تحمیل خشونت‌های سختی بر شهرها و روستاهای تحت کنترل دولت اسلامی عراق و شام خصوصا در استان رقا کرد.در اوایل ٢٠١٤ نیروهای اسد دوبارە سازماندهی شدند و شروع بە مقابلە بە مثل کردند بطوریکە در ماه مه آنها شهر خمس کە نماد سمبولیکی برای قیام بود را پس گرفت و این ضربە مهلکی بە شورشی‌ها بود. اما البغدادی طرحی بسیار بزرگتر برای حملە در داخل کشور خود را داشت.

تصرف موصل در ماه بعد سر آغاز تحولی نو برای دولت اسلامی عراق و شام بود.حالا این گروه ضمن حملات انتحاری یا بمب‌گذاری قادر بە تصرف مناطق مختلف نیز بودند.بغدادی این تصرف را فرصتی برای اعلام خلافت خود دانست و گروهش را دولت اسلامی نامگذاری کرد و بلند پروازی‌های بیشتری را در سر می‌پروراند تا جایی کە ادعای حکومت بر تمامی مدیترانە تا خلیج را می‌کرد.او همچنین لیست اهداف مورد نظرش را گسترش داد.

اگرچە دولت اسلامی با گروه‌های اقلیتی مذهبی، قومی از جملە مسیحی‌ها و کُردها درسوریە مواجهە شدە بود،بنظر می‌رسید کە روش معینی در نحوە برخورد با آنها نداشت.این شبهە نظامیان در انتخاب نحوە برخوردشان با این گروه‌ها صلاحدید فردی داشتند.اما در موصل از خلیفە پیام رسید کە کافرین باید یا مالیاتی مخصوص بپردازند یا متواری شوند،یا دینشان را عوض کنند یا اینکە با مرگ روبرو شوند، هر چند کە دو انتخاب آخری از ارجحیت بیشتری برای دولت اسلامی برخوردار بود. شهر باستانی مسیحی نشین اولین هدف آنها بود و باعث گریختن هزاران نفر شد. وقتی کە دولت اسلامی عملیات‌های خود را گسترش داد، باعث کوچکتر شدن گروه‌های خط مقدم آنها شد. تا بحال دولت اسلامی و البغدادی سر تیتر خبرگزاری‌های جهان را بە خود اختصاص دادەاند چیزی کە موساب زرقاوی بە سختی تصورش را می‌کرد و مردم می‌پرسند کە این منفور جهنمی از کجا پیدایشان شد.

نویسندە: بابی گووش