بە مناسبت سالگرد ترور دکتر قاسملو
15:02 - 23 تیر 1392
Unknown Author
آرش صالح
در ستایش انتخاب اخلاقی
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی نیویورک
در شب یلدای سال ١٣٠٩، یعنی همان سالی کە سمکو یکی از رهبران کرد در پروسە مذاکرە با دولت وقت ایران ترور شد، در یکی از خانوادە های متمول و از بزرگان شهر ارومیە پسری بە دنیا آمد کە ٥٩ سال بعد در همان راه و همان ماهی کە سمکو ترور شدە بود بە سرنوشت او دچار شد. او اهمیت زیادی در نوشتەهایش بە سمکو میدهد فارغ از آنکە خودش روزی بە سوالی بزرگ، بە تحسینی عظیم و بە الهامی جاودان برای جوانان سرزمینش بدل خواهد شد.
دکتر قاسملو دبیر کل سابق حزب دمکرات کردستان ایران، استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاههای پراگ و سوربون، مسلط بە چند زبان و آنقدر شیفتە بە ادبیات فرانسە کە تا این حد تسلط یک خارجی بە ادبیات فرانسە برای فرانسویهایی کە میشناختنش تعجب بر انگیز بود. هرکس کتاب \"کردستان و کورد\" او راخواندە باشد و با آثار کلاسیک اقتصاد سیاسی مقایسە کردە باشد و یا تبیین او را از سوسیالیسم دمکراتیک مطالعە کردە باشد متوجە میشود این استاد جوان دانشگاه پراگ جای آن را داشت کە شانە بە شانە بزرگترین نظریە پردازان عصر حاضر بزند. اما دو انتخاب سرنوشت ساز قاسملو یک سوال اساسی را زندە میگرداند. اولین انتخاب رها کردن تمام امتیازات علمی و مادی در غرب و گرویدن بە جنبش آزادی خواهی در کردستان و اتنخاب دوم پای میز مذاکرە رفتن با وجود قابل پیشبینی بودن سرنوست آن این سوال را بر میانگیزاند کە انتخاب انسانها بر اساس چە معیاری صورت میپذیرد، چە تبعاتی در بر دارد و در نهایت چگونە مورد قضاوت قرار میگیرد.
قاسملو تنها کسی نیست کە با چنین انتخابی زندگی آسودە غرب، آیندەای پر از افتخار در فضای اکادمیک جهانی و شعارهای فانتزی را رها کردە باشد، اما از معدود کسانی است کە در راه واقعیت و تغییر واقعی آن، چنین یک تنە در مبانی شناختی خود انقلاب کردە باشد و عمل را در دست گرفتە باشد. چنین انتخابی مستلزم گذار از صرف معیارهای وابسطە بە سود و زیان است. انتخاب درست الزاما\" انتخابی نیست کە بیشترین منافع مادی را در پی داشتە باشد. لذا بە این اعتبار گاها\" تفاوتی بنیادین در بین انتخاب عقلانی و انتخاب اخلاقی وجود دارد.
انتخاب اخلاقی پیش از آنکە فایدە مستقیم عمل را مورد ارزیابی قرار دهد مبتنی است بر اصول و مبانی اخلاقی فرد. چنین انتخابی است کە اساسا\" بنیانهای اخلاقی انسان را حفظ میکند، بە \"انسان\" معنا میبخشد و نیروهای روانی لازم از قبیل همبستگی، اعتماد و امید را بە جامعەهای در حال انحطاط بر میگرداند و بە اعتباری سرمایە انسانی را از سقوط روزافزون نجات میبخشد.
شاید نمونەهای بسیاری را سراغ داشتە باشیم کە هراز چند گاهی بە جغرافیاهای پر از درد میروند و بدون چشمداشتی خدمتی ارائە میکنند تا در نهایت در ادامە زندگی عادی خود بتوانند بە عنوان بخشی از سیستمهایی کە این دردها را بازتولید میکنند احساس رضایت و ادای دین کنند. اما درگیر شدن در عمل برای ایجاد تغییر مانند انتخابهایی کە دکتر قاسملو انجام دادە و برنتابیدن الزامات انتخاب مبتنی بر صرف سود و زیان مستلزم یک انقلاب شگرف است کە تفاوتی بسیار با پدیدەهای مشابە خود دارد؛ انقلابی در آگاهی. انقلابی کە قاسملو آن را از درون خود آغاز کردە و تا اعماق ساختارهای مقاومت ملی جامعە خود کشاندە.
آگاهی انسانها بە عنوان چارجوبی نظاممند ازادراک و تعاریف، تابعی از چالشهای درونی آنهاست. بە این معنا کە آگاهی شامل الگوهاییست کە درک فاعل شناسا را از دنیای خارج مهیا میکنند و ابزار تعریف آنرا در اختیارش مینهند. علم، مذهب، شهود و بە طور کلی جلوەهای گوناگون دانش تنها وجهەهای متفاوتی از این آگاهیاند کە هرکدام در نظامی خاص تبلور مییابند. شاید تعامل این اگاهی با چالشهای درونی انسان بیشتر آنجا روشن شود کە در مقام مقایسە دو نوع انسان بر آییم. انسانی کە راه عافیت را بر میگزیند و در نهایت آرامش خاطر بە سر میبرد و انسانی کە همان راه را برمیگزیند و هیچگاه بە آرامش نمیرسد چرا کە در نهایت آنچە را کە دغدغە و یا وجدان مینامند این عافیت را از او سلب میکند. این تفاوت خود ناشی از این واقعیت است کە انسان راهی برای گریز از الگوهایش و یا بە عبرات دیگر از اگاهیش ندارد.
انسان بە واسطە آنچە کە فلاسفە خصلتهای \"زندگی در میان انسانها\" نامیدە اند دچار آگاهی انسانی میشود. فلذا اگرچە چالشهای انسانی عامل تعیین کنندە هستند اما چالشهای انسانیی کە منجر بە آگاهی در خور انسان میشوند، تنها ان دستە از چالشها هستند کە ناظر بە طبقە والای اعمال انسانها هستند، اعمالی کە در زندگی انسانی بە معنای واقعی آن تبلور مییابند و آن اعمالی هستند کە فلسفە اولی آنها را جدای از نیازهای روزمرە میداند و اندیشمدان متاخر منهای الزامات بیولوژیک. این چالشها آنهایی هستند کە متعلق بە انسان رشد یافتە و والا هستند. انسانی کە نیازهای فیزیولوژیکیش آنقدر او را مونوپولیزە نکردە اند کە وی را از مقام انسان در میان انسانها بە حیوان در میان گلە تقلیل دادە باشند. لذا صرف بودن در جمع انسانها نیست کە جدا کنندە انسان و حیوان است چراکە حیوانات هم زندگی جمعی دارند بلکە آنچە این تفاوت را نمایان میکند اشتغال بە اموری است کە خاص \"زندگی در میان انسانها\" میباشد و این امور همانا امور والای انسانیند و پدید آورندە چالشهای انسانی و مبتلا کنندە آگاهی انسانی. این امور چیزی نیستند جز سیاست. سیاست اما نە بە معنای کلاسیک آن و کسب قدرت، بلکە آنچە در تاریخ بشری نمونە های بسزایی دارد، یعنی در گیر شدن در حیات سیاسی، دغدغە های حوزە عمومی و تداوم حیات انسانی و یا بە عبارتی\"زندگی وقف عمل\". در چنین معنایی سیاست بە شیوەای بنیادین حوزە انتخاب اخلاقیست.
این معنا از سیاست و یا بە عبارت دیگر این فرایند انسانی، بە این دلیل کە تداوم دارد و متعلق بە فرایندی بینا سوبژەایست، آگاهی انسانها را ارتقا میبخشد لذا اینجا همان جاییست کە انتخاب فردی بە آگاهی انسانی گرە میخورد. هر آنجا کە این فرایند بایستد جامعە انسانی دچار سوبژەهای دون میشود: گاهی سوبژە های بیتفاوت دنیای مدرن غرب و گاهی انسانهای بە خواب رفتە استبدادهای شرق. هم انسان مکانیکی غربی از یک سو محصول تهی شدن از سیاست ورزی و تقلیل سیاست بە فعالیتهایی چون رای دادن است و هم انسان از همە جا بیخبر شرق از دیگر سو محصول رویکرد شبان-رمەای شهریارانش است. این دو انسان اما در یک چیز دیگر مشترکند: هردو شان و منزلت انسانی خود را از دست دادەاند.
از دست رفتن شان و منزلت انسانی بە منزلە خارج کردن خود از موضوع آزادی وعدالت است چرا کە آزادی و عدالت دو خصلت انسانی ناشی از شان و کرامت انسانیاند. بیتفاوتی اما از سوی دیگر در قبال بازیابی این شان و منزلت، زمانی کە موضوع تجاوز نهادین قرار گرفتە، مفهوم و مدلول \"انسان\" و بە تبع آن بقیە انسانهای درون جامعە را هدف قرار میدهد. بە این معنی کە بیتفاوتی نسبت بە شان خود در چنین وضعیتی سنگفرش کردن راه برای استبداد و یکی از منابع بازتولید پایمال کردن این شان و منزلت است. لذا زمانی کە کنار مینشینیم و سینە ستبر میکنیم کە ما بیطرفانە از سیاست بیزاریم در واقع طنابی را کە استبداد بر گردن وجود انسانی همسایەمان گذاشتە از سوی دیگرش محکمتر میکشیم و در نهایت با استبداد همدست و همداستان شدەایم.
تفاوتهای انتخاب عقلانی و اخلاقی در چنین وضعیتی بسیار واضح و کشندە هستند. واضح بە این معنا کە هزینە های بالا و دستاوردهای اندک مادی و وابسطە بە زندگی حیوانی ناشی از انتخاب اخلاقی یعنی درگیر شدن در امر سیاسی و عمومی بر سادەترین مغزها آشکار است و هر آنکس کە این انتخاب را برمیگزیند واقف بر این امر بدیهیست. اما کشندە بە این معنا کە مغزهای سادە کە حمالان آگاهی مسلطند دیگر قادر بە درک تصمیم درست نبودە و تصمیم درست را چە در انتخاب و چە در قضاوت خود محکوم بە سرنوشت سقراط و مختوم بە سرکشیدن جام شوکران مییابند.
در این میان اما بار نجات دادگاه تاریخ را آن دستە از شهروندان بر دوش میکشند کە بر علیە این آگاهی مسلط میشورند. کسانی کە چون دکتر قاسملو بە اساطیری برای تداوم آگاهی انسانی در میان جامعە خود بدل میشوند. کارکرد اجتماعی انتخاب اخلاقی کسانی کە در جایگاه قاسملو بە چنین انتخابهایی دست میزنند تداوم آگاهی انسانی است، تداومی در قالب اساطیر بر آمدە از این انسانها. عصر مدرن بیش از هر زمان دیگری بە بازتولید این اساطیر نیاز دارد. اساطیری کە نە چونان اساطیر اعصار پیشا مدرن در قالب جایگاه خدایگانی و یا قهرمانانی نجات دهندە، بلکە در قالب انسانهایی عملگرا و منطقی، آگاهی انسانیمان را بە ما یاداوری کنند و بر اساس جایگاه علمی و اجتماعیی کە دارند کلیشە انتخاب درست را برایمان بە چالش بکشند.
در ستایش انتخاب اخلاقی
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی نیویورک
در شب یلدای سال ١٣٠٩، یعنی همان سالی کە سمکو یکی از رهبران کرد در پروسە مذاکرە با دولت وقت ایران ترور شد، در یکی از خانوادە های متمول و از بزرگان شهر ارومیە پسری بە دنیا آمد کە ٥٩ سال بعد در همان راه و همان ماهی کە سمکو ترور شدە بود بە سرنوشت او دچار شد. او اهمیت زیادی در نوشتەهایش بە سمکو میدهد فارغ از آنکە خودش روزی بە سوالی بزرگ، بە تحسینی عظیم و بە الهامی جاودان برای جوانان سرزمینش بدل خواهد شد.
دکتر قاسملو دبیر کل سابق حزب دمکرات کردستان ایران، استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاههای پراگ و سوربون، مسلط بە چند زبان و آنقدر شیفتە بە ادبیات فرانسە کە تا این حد تسلط یک خارجی بە ادبیات فرانسە برای فرانسویهایی کە میشناختنش تعجب بر انگیز بود. هرکس کتاب \"کردستان و کورد\" او راخواندە باشد و با آثار کلاسیک اقتصاد سیاسی مقایسە کردە باشد و یا تبیین او را از سوسیالیسم دمکراتیک مطالعە کردە باشد متوجە میشود این استاد جوان دانشگاه پراگ جای آن را داشت کە شانە بە شانە بزرگترین نظریە پردازان عصر حاضر بزند. اما دو انتخاب سرنوشت ساز قاسملو یک سوال اساسی را زندە میگرداند. اولین انتخاب رها کردن تمام امتیازات علمی و مادی در غرب و گرویدن بە جنبش آزادی خواهی در کردستان و اتنخاب دوم پای میز مذاکرە رفتن با وجود قابل پیشبینی بودن سرنوست آن این سوال را بر میانگیزاند کە انتخاب انسانها بر اساس چە معیاری صورت میپذیرد، چە تبعاتی در بر دارد و در نهایت چگونە مورد قضاوت قرار میگیرد.
قاسملو تنها کسی نیست کە با چنین انتخابی زندگی آسودە غرب، آیندەای پر از افتخار در فضای اکادمیک جهانی و شعارهای فانتزی را رها کردە باشد، اما از معدود کسانی است کە در راه واقعیت و تغییر واقعی آن، چنین یک تنە در مبانی شناختی خود انقلاب کردە باشد و عمل را در دست گرفتە باشد. چنین انتخابی مستلزم گذار از صرف معیارهای وابسطە بە سود و زیان است. انتخاب درست الزاما\" انتخابی نیست کە بیشترین منافع مادی را در پی داشتە باشد. لذا بە این اعتبار گاها\" تفاوتی بنیادین در بین انتخاب عقلانی و انتخاب اخلاقی وجود دارد.
انتخاب اخلاقی پیش از آنکە فایدە مستقیم عمل را مورد ارزیابی قرار دهد مبتنی است بر اصول و مبانی اخلاقی فرد. چنین انتخابی است کە اساسا\" بنیانهای اخلاقی انسان را حفظ میکند، بە \"انسان\" معنا میبخشد و نیروهای روانی لازم از قبیل همبستگی، اعتماد و امید را بە جامعەهای در حال انحطاط بر میگرداند و بە اعتباری سرمایە انسانی را از سقوط روزافزون نجات میبخشد.
شاید نمونەهای بسیاری را سراغ داشتە باشیم کە هراز چند گاهی بە جغرافیاهای پر از درد میروند و بدون چشمداشتی خدمتی ارائە میکنند تا در نهایت در ادامە زندگی عادی خود بتوانند بە عنوان بخشی از سیستمهایی کە این دردها را بازتولید میکنند احساس رضایت و ادای دین کنند. اما درگیر شدن در عمل برای ایجاد تغییر مانند انتخابهایی کە دکتر قاسملو انجام دادە و برنتابیدن الزامات انتخاب مبتنی بر صرف سود و زیان مستلزم یک انقلاب شگرف است کە تفاوتی بسیار با پدیدەهای مشابە خود دارد؛ انقلابی در آگاهی. انقلابی کە قاسملو آن را از درون خود آغاز کردە و تا اعماق ساختارهای مقاومت ملی جامعە خود کشاندە.
آگاهی انسانها بە عنوان چارجوبی نظاممند ازادراک و تعاریف، تابعی از چالشهای درونی آنهاست. بە این معنا کە آگاهی شامل الگوهاییست کە درک فاعل شناسا را از دنیای خارج مهیا میکنند و ابزار تعریف آنرا در اختیارش مینهند. علم، مذهب، شهود و بە طور کلی جلوەهای گوناگون دانش تنها وجهەهای متفاوتی از این آگاهیاند کە هرکدام در نظامی خاص تبلور مییابند. شاید تعامل این اگاهی با چالشهای درونی انسان بیشتر آنجا روشن شود کە در مقام مقایسە دو نوع انسان بر آییم. انسانی کە راه عافیت را بر میگزیند و در نهایت آرامش خاطر بە سر میبرد و انسانی کە همان راه را برمیگزیند و هیچگاه بە آرامش نمیرسد چرا کە در نهایت آنچە را کە دغدغە و یا وجدان مینامند این عافیت را از او سلب میکند. این تفاوت خود ناشی از این واقعیت است کە انسان راهی برای گریز از الگوهایش و یا بە عبرات دیگر از اگاهیش ندارد.
انسان بە واسطە آنچە کە فلاسفە خصلتهای \"زندگی در میان انسانها\" نامیدە اند دچار آگاهی انسانی میشود. فلذا اگرچە چالشهای انسانی عامل تعیین کنندە هستند اما چالشهای انسانیی کە منجر بە آگاهی در خور انسان میشوند، تنها ان دستە از چالشها هستند کە ناظر بە طبقە والای اعمال انسانها هستند، اعمالی کە در زندگی انسانی بە معنای واقعی آن تبلور مییابند و آن اعمالی هستند کە فلسفە اولی آنها را جدای از نیازهای روزمرە میداند و اندیشمدان متاخر منهای الزامات بیولوژیک. این چالشها آنهایی هستند کە متعلق بە انسان رشد یافتە و والا هستند. انسانی کە نیازهای فیزیولوژیکیش آنقدر او را مونوپولیزە نکردە اند کە وی را از مقام انسان در میان انسانها بە حیوان در میان گلە تقلیل دادە باشند. لذا صرف بودن در جمع انسانها نیست کە جدا کنندە انسان و حیوان است چراکە حیوانات هم زندگی جمعی دارند بلکە آنچە این تفاوت را نمایان میکند اشتغال بە اموری است کە خاص \"زندگی در میان انسانها\" میباشد و این امور همانا امور والای انسانیند و پدید آورندە چالشهای انسانی و مبتلا کنندە آگاهی انسانی. این امور چیزی نیستند جز سیاست. سیاست اما نە بە معنای کلاسیک آن و کسب قدرت، بلکە آنچە در تاریخ بشری نمونە های بسزایی دارد، یعنی در گیر شدن در حیات سیاسی، دغدغە های حوزە عمومی و تداوم حیات انسانی و یا بە عبارتی\"زندگی وقف عمل\". در چنین معنایی سیاست بە شیوەای بنیادین حوزە انتخاب اخلاقیست.
این معنا از سیاست و یا بە عبارت دیگر این فرایند انسانی، بە این دلیل کە تداوم دارد و متعلق بە فرایندی بینا سوبژەایست، آگاهی انسانها را ارتقا میبخشد لذا اینجا همان جاییست کە انتخاب فردی بە آگاهی انسانی گرە میخورد. هر آنجا کە این فرایند بایستد جامعە انسانی دچار سوبژەهای دون میشود: گاهی سوبژە های بیتفاوت دنیای مدرن غرب و گاهی انسانهای بە خواب رفتە استبدادهای شرق. هم انسان مکانیکی غربی از یک سو محصول تهی شدن از سیاست ورزی و تقلیل سیاست بە فعالیتهایی چون رای دادن است و هم انسان از همە جا بیخبر شرق از دیگر سو محصول رویکرد شبان-رمەای شهریارانش است. این دو انسان اما در یک چیز دیگر مشترکند: هردو شان و منزلت انسانی خود را از دست دادەاند.
از دست رفتن شان و منزلت انسانی بە منزلە خارج کردن خود از موضوع آزادی وعدالت است چرا کە آزادی و عدالت دو خصلت انسانی ناشی از شان و کرامت انسانیاند. بیتفاوتی اما از سوی دیگر در قبال بازیابی این شان و منزلت، زمانی کە موضوع تجاوز نهادین قرار گرفتە، مفهوم و مدلول \"انسان\" و بە تبع آن بقیە انسانهای درون جامعە را هدف قرار میدهد. بە این معنی کە بیتفاوتی نسبت بە شان خود در چنین وضعیتی سنگفرش کردن راه برای استبداد و یکی از منابع بازتولید پایمال کردن این شان و منزلت است. لذا زمانی کە کنار مینشینیم و سینە ستبر میکنیم کە ما بیطرفانە از سیاست بیزاریم در واقع طنابی را کە استبداد بر گردن وجود انسانی همسایەمان گذاشتە از سوی دیگرش محکمتر میکشیم و در نهایت با استبداد همدست و همداستان شدەایم.
تفاوتهای انتخاب عقلانی و اخلاقی در چنین وضعیتی بسیار واضح و کشندە هستند. واضح بە این معنا کە هزینە های بالا و دستاوردهای اندک مادی و وابسطە بە زندگی حیوانی ناشی از انتخاب اخلاقی یعنی درگیر شدن در امر سیاسی و عمومی بر سادەترین مغزها آشکار است و هر آنکس کە این انتخاب را برمیگزیند واقف بر این امر بدیهیست. اما کشندە بە این معنا کە مغزهای سادە کە حمالان آگاهی مسلطند دیگر قادر بە درک تصمیم درست نبودە و تصمیم درست را چە در انتخاب و چە در قضاوت خود محکوم بە سرنوشت سقراط و مختوم بە سرکشیدن جام شوکران مییابند.
در این میان اما بار نجات دادگاه تاریخ را آن دستە از شهروندان بر دوش میکشند کە بر علیە این آگاهی مسلط میشورند. کسانی کە چون دکتر قاسملو بە اساطیری برای تداوم آگاهی انسانی در میان جامعە خود بدل میشوند. کارکرد اجتماعی انتخاب اخلاقی کسانی کە در جایگاه قاسملو بە چنین انتخابهایی دست میزنند تداوم آگاهی انسانی است، تداومی در قالب اساطیر بر آمدە از این انسانها. عصر مدرن بیش از هر زمان دیگری بە بازتولید این اساطیر نیاز دارد. اساطیری کە نە چونان اساطیر اعصار پیشا مدرن در قالب جایگاه خدایگانی و یا قهرمانانی نجات دهندە، بلکە در قالب انسانهایی عملگرا و منطقی، آگاهی انسانیمان را بە ما یاداوری کنند و بر اساس جایگاه علمی و اجتماعیی کە دارند کلیشە انتخاب درست را برایمان بە چالش بکشند.