به مناسبت روز جهانی کوبانی: کوبانی به منزله یک موناد*

13:03 - 12 آبان 1393
Unknown Author
دکتر احمد محمدپور

از مسایل عمده این روزها در فضای فیس‌بوک، نگاه به مقاومت کوبانی است. در وهله نخست بر این باورم که مورخان معاصر فرصت خوبی در دست دارند تا تاریخ طبری را از اول ویرایش کنند ... شاید بلکه فرصتی برای زمینه مند کردن بهتر برخی رویدادهای تاریخی چند قرن گذشته فراهم شود؛ مورخانی که مفاهیم و شواهد و رویدادها را گاه و بی‌گاه جای همدیگر اشتباه گرفته‌اند. این یک استعاره است؛ پیدایش داعش گرچه در کوتاه مدت به جنایت‌های هولناکی منتهی شد، اما در درازمدت، می‌تواند الهام‌بخش یافتن برون رفتی هستی شناسانه باشد از اهریمنی خودساخته و خدمتی به نسل‌های آینده بشر، دست‌کم در خاورمیانه؛ مشروط به آنکه کسی لبه‌های این تمدن را به هزاره‌گرایی دینی ندوزد. 

داعش برخلاف نظر برخی دوستان که از فرط تنفر آنها را آدمکش و جانی و دزد می‌خواندند ـ گرچه همه این مشخصه‌ها را به طرزی شگفت‌آور یکجا حمل می‌کند ـ اما جهان‌بینی خاص خود را هم دارد؛ آنها یک مشت تروریست و جانی نیستند، آنطور که در غرب آنها را می‌خوانند، بلکه بیشتر از یک مشت هستند و حامل قطب‌بندی‌هایی چند لایه، از تقابل‌های بین قومی سنتی تا تضاد جهان‌بینی‌های کلان. از نظر من، ابلهانه‌ترین تحلیل می‌تواند این باشد که این گروه (یا اکنون ساختار) محصول زدوبند دولت‌های غربی تلقی شود گرچه غرب به شدت از موج سواری استقبال می‌کند و ای بسا در حین معاملات منطقه‌ای، برچسب تولیدی خود را نیز بر آن می‌کوبد. ساده سازی زمینه‌های تاریخی پیدایش داعش هیچ کمکی به درک عمیق این جریان نمی‌کند بلکه صرفا راه را برای برای برخی نظریه‌های سطحی‌نگر در حوزه سیاست و فرهنگ هموار می‌سازد. ریشه‌های عمده این طرز تفکر در خود خاورمیانه و جهان‌بینی مذهبی و قوم مدارانه آن عمری چند صدساله به آن می‌بخشد. ترکیب آن پیچیده‌تر از آن است که رسانه‌ها و تحلیلگران پشت مانیتورهای تلویزیون از آن سخن می‌رانند؛ احتمالا تنها \"متفکران کوبانی\" از چند و چون آن نسبتن آگاهند! 

مقاومت کوبانی اما پیچیده‌تر و معنادارتر از این‌هاست. مقاومت کوبانی، مقاومتی چندین لایه‌ای است. گرچه حضور زنان در خط مقدم جبهه جنگ مزید بر حیرت ناظران شده، اما برای یک کورد نباید چندان شگفت انگیز باشد ... بحث بر سر فرهنگ و مشخصه‌های فرهنگی است. خود زنان کورد از همتایان کوبانی خویش آنقدر شگفت‌زده نشدند که مردانشان شدند. حضور زنان و دختران کورد در این مقاومت کم نظیر از چند جهت برایم اهمیت داشت که البته هیچ‌کدام‌شان را فدای برخی خوانش‌های شعری و ادبی این روزها نمی‌کنم؛ نخست اینکه زنان کورد حتی در گذشته و نه الزامن در دوران جنگ، نقش چشمگیری در حوزه خانواده و اجتماع داشته‌اند، از این نظر این نخستین بار نیست که زن کورد در عرصه جامعه کوردی حضور دارد، کما اینکه در بسیاری از نقاط روستایی منزل را به نام زن خانواده می‌خواندند یا حتی نام مرد را با پسوند همسرش می‌آوردند؛ دوم آنکه مقاومت زنان و دختران کورد در برابر داعش معنای دیگری نیز دارد؛ زنان و دختران کورد با موجودیتی به نبرد پرداختند که دعوی دفاع از حقوق زن و حتی انسان دارد، موجودیتی که می‌خواهد جسم و تن زن را برای زمانی بی‌زمان رزرو کند؛ و معتقد است صدها سال است به زن اعتلایی ملکوتی بخشیده و از عصر جهالت رهانیده است؛ حضور زنان در این نبرد، یعنی جنگ با دولت اسلامی و قوانین متحجر آن، فراتر از مباحث جنسیتی و فرهنگی می‌رود؛ به گونه‌ای که نباید در چارچوب رهیافت‌های نظری رایج خفه شده یا به ابتذال کشیده شود؛ سوم، حضور زنان همچنین مبادی پدرسالاری و مردسالاری را نیز در حوزه سیاست و معرفت نشانه می‌رود؛ رهیافتی فرا ـ مادرانه در آن نهفته است که طی آن ماهیت تقابل‌گرایانه جنسیت رو به زوال می‌رود. در اینجا زن یک انسان محض است و تمام... قرار نیست تقابل، سلسله مراتب و کیفیتی در کار باشد. او به تنهایی هست ... فالوسی وجود ندارد ... تعلیقی هر چند موقتی رخ می‌دهد که می‌تواند نقطه آغازینی باشد برای خوانش جدیدی از روانکاوی و فلسفه، مگر اینکه اینها دانش‌هایی بی‌پایه تصور کنیم. باید از نردبان تفلسف آکادمیک پایین بیایم و فلسفه را نیز با بی‌رحمی فرود آوریم، کوبانی تقاطع (نه چهار راه) جنسیت، سیاست، دین و آگاهی بود. 

اما چرا نگفتم ملیت و ملی‌گرایی و ناسیونالیزم کوردی؟! چرا از الصاق پسوند کوردی به آن طفره رفته و همچنان طفره می‌روم؟ چون مقاومت کوبانی را تنها یک مقاومت کوردی نمی‌بینم. اصولا روژآوا طرحی فراقومی و فراملی در خود دارد و همین نیز مایه افتخار و الهام است. بحث بر سر کورد بودن یا کورد نبودن نیست. کوبانی و کوردهای روژآوا مدل جدیدی از مبارزه، مقاومت و از همه مهم‌تر حکمرانی به نمایش گذاشته‌اند که نه تنها با نسخه‌های متعارف جنبش‌های کوردی در طول تاریخ کوردستان تفاوت دارد، بلکه به هیچ روی از گفتمان مرسوم کوردها از یک طرف و دیگر شکل بندی‌های واکنشی و افراطی نظیر کمالیسم، فارسیزم و پان عربیزم دوروبر نیز پیروی نمی‌کند و این را نیز با آگاهی تمام به انجام می‌رساند. 

آنچه برای من مهم است، شکل و محتوای فانون اساسی روژآوا است. در این قانون اساسی، همه حق زندگی دارند ... به همین سادگی ... بدون کش و قوس‌های مبتذل سیاسی و تبصره‌های اودیپی، به همه تنوعات و رویکردها احترام گذاشته شده و شیوه جدیدی از حکمرانی آزمون می‌شود. شیوه مدیریتی کانتون‌ها از حیث برابری جنسیتی و قومی و فرهنگی کم نظیر است و همین دستاورد است که اهالی کوبانی را از مرد و زن برای پاسداشت آن بسیج کرده است. آنچه برای من به عنوان یک کورد اهمیت دارد، ارسال ١٥٠ نفر پیشمرگ کردستان عراق به کوبانی نیست؛ گرچه وجود این پیشمرگ‌ها به هیچ عنوان و از هیچ نظر کم اهمیت نیست، اما مردم کوبانی در همان هفته اول حمله داعش فاتح جنگ بوده‌اند. نمی‌خواهم با نگاهی عاطفی عنوان کنم که مقاومت کوبانی جهانیان را شرمسار کرد؛ خیر، اما مدلی از مقاومت و حکمرانی پیشروی جامعه جهانی نهاد که اغماض از آن آسان نبود. ارسال تعدادی پیشمرگ حتی با سنگین‌ترین سلاح‌ها دیگر نمی‌تواند اندکی از مقاومت کم نظیر این \"مردم\" را به نام خود کند. هیچ کس، حتی کوردهای دیگر بخش‌های کوردستان، حق ندارند این مقاومت را به نفع خود مصادره کنند. کوبانی میراثی است ماندگار برای همه؛ هرگز منصفانه نیست از سوی هیچ کس و هیچ گروه یا ملتی مصادره شود. کوبانی کارگاه تولید آگاهی بود؛ آگاهی و ایدئولوژی امری است عملی، چیزی بیرون از ذهن انسان‌ها حضور ندارد. بحث بر سر خلق و تثبیت مسیر جدیدی از مبارزه با ظلم و تجاوز است، مسئله تنها بر سر کورد و غیرکورد بودن نیست... یعنی حرکتی است به سمت نوعی تفکر جهان وطنی که فراتر از انقباض و کاهش آن به ملی‌گرایی، چپ و این و آن می‌رود ... آگاهی و مکاشفه انسانی را در قالب مفاهیم به زنجیر نکشیم... ذهن خود را رها کنیم و قدری از زندان مفاهیم و نظریه‌ها رها شویم. این نقطه عطفی بود در تاریخ مقاومت ملت‌ها و خواست متعالی انسان برای حقیقت و رهایی، برای همزیستی و همدلی، بدون آنکه در دام چپ و راست و مستقیم گرفتار شویم ... خروش چشمگیر کوردهای ترکیه، سوریه یا ایران با حضور پیشمرگ‌های کورد حکومت اقلیم در کوبانی نه نخستین جولان احساسی کوردهاست و نه آخرینش خواهد بود، اما آنچه بسیار جدید است همین حرکت متعالی \"انسان کوبانی\" بود به سمت حقیقت و آزادی. دستاوردهای کوبانی از آنِ همه است و تنها به کوردها تعلق ندارد، او چونان مونادی است که به تنهایی جوهره فشرده هستی را در خود نگه می‌دارد. آنچه در کوبانی رخ داد نوعی اپوخه بود، شکلی از مدیتیشن و مکاشفه تا دیپلماسی خنده‌دار این زمانه.

کوبانی شکل دیگری از بودن را به نمایش می‌گذارد، \"او\" (نه آن) به \"همه\" تعلق دارد. در این میان شاید درک اسطوره این رویداد بسیار واقعی‌تر از درک نظری و علمی متعارف آن باشد. کوبانی به ما یادآوری کرد که عصر اسطوره‌ها هنوز به پایان نرسیده است؛ بلکه این عصر سیاست و علم است که به چالش کشیده می‌شود.

نام‌گزاری و پاسداشت روز کوبانی بیش از آنکه خدمتی باشد به مردم کوبانی، خدمتی است به خود انسان معاصر که حافظه تاریخی و وجدان خفته و گاه توجیه‌گر خویش را فراخواند و از یاد نبرد که کوبانی پایان نظریه‌پردازی بود در باب سیاست و استدلال، اما همزمان آغازی بود برای کنش و امیدی برای به زیرکشیدن گردنکشان در همه جا و همه حال. کوبانی تنها به کوردها تعلق ندارد، از آنِ همه است. زنان و دختران کوبانی بار عصری را به دوش کشیدند که در زیر ایدئولوژی‌های توجیه‌گر سیاسی و فرهنگ عامه مبتذل ناتوان لگدمال شده است.

*برگرفته از فیس‌بوک نویسنده