بازی انتخابات و سیاست سکوت عامە در ایران
22:31 - 28 دی 1394
Unknown Author
عزیز شیخانی
انتخابات در مفهوم مدرن بە معنی انتخاب نمایندەگان از سوی مردم یک کشور یا واحد جغرافیایی می باشد، کە در چهارچوب قوانین موجود اجرا و برگزار می شوند. انتخابات در نظام های مختلف سیاسی و مردمان گوناگون از همدیگر مجزا می شوند. سیستم سیاسی کشور، نوعیت آزادی بیان و احزاب یا عدم آن همراە درجەی پیشرفت و فرهنگ دمکراسی بە روشنی در کیفت انتخابات و عملکرد نمایندە یا نمایندەگان برگزیدە تاثیر بە سزایی دارد. با در نظر گرفتن اختلاف فاحش بین نظام های سیاسی در جهان امروز می توان ادعا کرد، کە انتخابات در برخی از کشورها از خیمە شب بازی فراتر نمی روند. بە عبارت دیگر، روند و پروسەی انتخابات بە خودی خود نمی تواند دال بر وجود شرکت آزاد و فعال مردم در دادن شرعیت بە نظام و نمایندەگان باشد.
ایران یکی از کشورهای می باشد، کە در روند تاریخ خود فرسخ ها با اصول و فروع دمکراسی و قوانین جهان پسند انتخابات دور بودە است. در دوران جمهوری اسلامی این بازار مکارە بیداد می کند و همەی انتخابات موجود در کشور بە پاس وجود نظام مستبد و عدم آزادی بیان و احزاب ضرب در صفر می شوند. نمایندەگان برگزیدە در زیر سایەی ولایت فقیە و قوانین ضرب و شتم دگر اندیشان و وجود ماشین سرکوب از رئیس جمهور گرفتە تا شورای شهر، توان و ارادەی تصمیم گیری آزادانە را در عمل و تئوری ندارند. سیستم های مستبد و دیکتاتوری تا حد توان ارادەی فردی و عمومی را سلب می کنند و از طرق گوناگون آنها را وادار بە سکوت و اطاعت درازمدت می کنند.
انتخابات دهمین مجلس شورای اسلامی و پنجمین مجلس خبرگان در کلیت خود عامل تعیین کنندە و سرنوشت ساز مردم ایران و بە ویژە ملل دیگر در این مرزهای جغرافیای نیست. در فضای سیاسی و در بعد فرهنگ اداری و غیرە، زمینە و ظرفیت عملی شدن دمکراسی نمایندەگی وجود ندارد. عدم آزادی بیان و احزاب و وجود استبداد تام ولایت فقیە برای رشد و تمرین فرهنگ دمکراسی فضایی باقی نگذاشتە است. آمدن و رفتن مهرەهای مختلف در طول دهەهای گذشتە ثابت نمودە است، کە تغییر در جامعەی ایران و بە ویژە در چهارچوب سیستم موجود امری آسان نیست. جمهوری اسلامی و سران این نظام بە دمکراسی و آزادی اعتقاد ندارند و ایمان و باور نهایی آنها بر پایەهای سرکوب، استعمال نیزە و زندان استوار است.
تاریخ معاصر این دیار و سرزمین بیانگر ویرانەهای عمیق و وسیع جامعە در ابعاد گوناگون می باشد. اگر مردمان و ملل مختلف این دیار در حد کمی با روند تاریخی کشور و بحران های مختلف آن آگاهی نسبی داشتند، سلسلەی انتخابات عاری و خالی از مفهوم و جوهر نمایندەگی ادامە پیدا نمی کردند. در این جامعەی پر از تناقضات فاحش، فهم و درک اختلافات طبیعی و توان نگرش بە گذشتە در حد مناسب وجود عینی ندارند. آنها در این جامعەی استبداد زدە و خالی از فرهنگ وبنیادهای اصیل دمکراسی و حکومت مردم سالار محکوم بە کشیدن زجر تاریخی هستند. بە روایتی دیگر، امروز و آیندەی ملل این سرزمین در بازی و قمار سیاست تردستان و شعبدەبازان از گذشتە بهتر نخواهد بود.
فرهنگ آزادی و عشق بە دمکراسی و مردم سالاری در ایران از مرزهای نوشتە وگفتە فراتر نرفتەاند. بە این دلیل، در میدان عمل و زیر لوای حاکمان مستبد، انتخابات از معنی خود تهی شدە وبە تکرار مکررات مبدل گردیدە است. مردم در سیاست کلان خود و فرد در عملکرد روزانەی خویش نگاە و تفسیری هدفمندانە از آیندەی خود ندارند. رأی دهندەگان جامعە از قدرت اعتماد بە نفس و ایمان بە تغییر برخوردار نیستند و در طول سالیان متمادی بە صیغەهای پیش رو و فردای نە چندان دور فکر نکردەاند. مردمانی پر از هیاهو و داستان سرا در پیچ و خم زندگی روزانەی خویش، از بسیاری از مردمان گوشە و کنار جهان عقب افتادەتر هستند. آنها بە معنی کلمە تسلیم آخوندها و سیستم کنونی شدەاند، چراکە آئینەی تاریخ این مردمان و سرزمین، مملو از استبداد، دلت و نکبت می باشد.
در این ایام و روزگار، احزاب سیاسی خارج از کشور و دیگران مانند هموطنان خود در داخل کشور سیاست روشن و تاکتیک مناسبی ندارند. سیاست بایکوت آنها از سوی مردمان داخل عملی نشدە و شعور سیاسی عموم بە سطحی نرسیدە است، کە برای دست یابی بە آزادی باید متوسل بە شیوە و طرق مختلف مبارزات عمومی و سراسری شد. برخی از این احزاب در پی سرخوردگی از تکرار سیاست بایکوت راە خود را جدا کردە و می خواهند با مردم و کاندیداهای انتخاباتی همسو شوند. بە عبارتی دیگر، آنها می خواهند سیاست جدیدی را در پیش گرفتە و گویا از سیاست سرنگونی رژیم خستە و منصرف شدەاند. گفتە و عملکردهای این طیف نشان می دهد، کە طرح سیاست سرنگونی رژیم در ایران واقع گرایانە و عملی نیست. نبود افق روشن برای مردم در داخل و احزاب سیاسی خارج از کشور، دوران سکوت و تسلیم را حکمفرما کردە است.البتە باید خاطرنشان نمود، کە اگر مردم بە معنی تام کلمە حضور عملی نداشتە باشند و ارادەی عمومی و افقی روشن در کار نباشد، جمهوری اسلامی تنها با شعر و شعار از میدان برچیدە نخواهد شد.
باید خاطر نشان کرد، کە دوران نا امیدی در بین مردم و بە ویژە گروەهای اپوزیسیون خارج از کشور جنب و جوش نسبی در کارزار سیاست را بە حداقل خود تنزل دادە است.
مردم ایران در طول قرن های متمادی امتحان خود را پس دادەاند و با اعمال خود ثابت کردەاند، کە در بی تفاوتی و دو چهرەگی در جهان بی نظیر هستند. جامعە شناسی قدرت و سرکوب در ایران جواب سکوت مردم و سربە زیر بودن این مردم را در مقابل مستبدان بە وضوح ترسیم می کند. روحیەی خود بزرگ بینی ملت فارس و همراهی کردن ملت آذری در میادین اقتصاد و قدرت با فارس ها تحت لوای مذهب رسمی شیعە دوازدە امامی برخی از جنبەهای سیاست موجود در بین ملل ایران را برملا می کند. ملت کرد، بلوچ، عرب و ترکمان در این گیرو دار تاریخی پر از رنج و سرکوب دارند و تحت قدرت استبداد نتوانستەاند همانند دیگران قد علم کنند. در دوران سیاە موسوم بە انقلاب اسلامی این ملل نامبردە در نبود امکانات مختلف و من جملە آزادی بیان و احزاب ، امکان رویاروی با سیاست جمهوری اسلامی را نداشتەاند.باید اذعان نمود، کە کردها در این مورد بیشتر از همە فداکاری کردەاند و خون و هزینەی هنگفتی دادەاند. در واقع دادەهای تاریخی نشان می دهند، کە انتخابات در این سرزمین در ایام تاج و عمامە بە عامل خیری بدل نشدە و در واقع بە تراژیدی دردناک زندگی ملل بدون حق تعیین سرنوشت و آزادی دامن زدە است.
ضعف رشد هویت شناسی و تفکر و تامل در گذشتەهای پر از رنج و خون، مردمان این ملتهای سرکوب شدە و حتی ملل حاکم فارس و آذری را بە بیراهە کشاندە است. شانە خالی کردن از زیر بار مسئولیت مبارزات عمومی و امید بە نیروهای غیبی و قدرت های بزرگ بە ماندگاری سلطەی حاکم کمک نمودەاند. جالب این است، کە همە در مقابل وضع موجود از عمل گریزان و در دامن سکوت، نوشتن و پخش اعلامیە، بایکوت و سیاست موسوم بە انتظار گرفتار شدەاند. باید فرهنگ شکنی کرد و ایران را با ذرەبین بزرگ نگاە کرد، تا کە شاید شکست های تاریخی این سرزمین، نبود آزادی و عدم رشد طبیعی فرهنگ دمکراسی و عقب افتادەگی این کشور را باز شناخت. کشوری کە با خون و خاک دیگران و با شعبدەبازی سیاسی سر پا ایستادە و هویت ملت های گوناگونی را بە بوتەی فراموشی سپردە است، با این انتخابات راه بە جای نمی برد. گویی مردم در این سرزمین با تسلیم سر آشنایی دارند و اهمیت انتخابات، دمکراسی، آزادی و حق تعیین سرنوشت را بە درستی نمی دانند. گویی این سرنوشت حتمی مردمان این مرز و بوم است، کە باید از انسانیت و آزادەگی خویش گذر کردە و بدون ارادە و هدف در انتخابات نمایشی شرکت کنند.این جامعەی موسوم بە ایرانی می باشد، کە این رهبران و نظام را در دامن خود پرورش دادە است و گویی لازم و ملزوم همدیگرند.
راە رهایی از این خیمە شب بازی بردیدن از نظام و جزم کردن عزم واژگون کردن جمهوری مرگ و زندان می باشد. انتخابات در نبود آزادی احزاب و بیان تنها برای عوض کردن برخی از مهرەهای نظام می باشد. این عمل تکراری باری از دوش مردم بر نمی دارد و بە عنوان سر بار هم می ماند. نبود شرایط مساعد برای انتخابات و وجود اسناد و مدارک فراوان و بە ویژە تجربە دهەهای گذشتە، دال بر بی ثمر بودن انتخابات می باشند. رئیس جمهور و عضو مجلس و دیگران در این نظام قطرەای بیش نیستند و توان، ارادە و از همە مهمتر آزادی عمل ندارند. چرخش این چرخ های نامیمون بە ویژە بە کردها و دگر ملل زیر ستم در ایران، جز سرکوب و ستم چیز دیگری نمی بخشد. انتخابات تنها برای نظام و کاندیدهای پیروز مایەی شعف و شادی خواهد بود و برای عامەی مردم مایەی امتداد اوضاع نابسامان زندگی و سرکوب آزادی ها می باشد.
واقعیت امر این است، کە بازی میانەرو و تندرو در ذات سیاست جمهوری اسلامی برای ادامەی سکوت مردم و عامە طرح و راەاندازی شدە است.
جنبش سبز بە روشنی صحت و سقم این جنگ زرگری و ساختگی سران رژیم را برملا می نماید. مردم زمانی می توانند از شر شعبدە بازان سیاست در کشور رها شوند، کە سکوت و تسلیم را بە درود گفتە و آگاهانە و فداکارانە خط نفی و بطلان بە تمامیت نظام بکشند. رای دادن معادلەی سیاست در کشورهای دیکتاتور زدە را حل نخواهد کرد و باید جنبشی بزرگ و مردمی بساط این نظام را برچینند. انقلاب اسلامی قابل اصلاح نیست و مردم تنها با انقلاب و شورش از شر آن خلاص می شوند. البتە حیلەگران سیاست در این بازی حلال انتخابات مردم و ملت همیشە در صحنە را همچن گذشتە بە سر صندوق های رأی دادن هدایت می کنند. البتە باید بار دگر این مردم بی سر و زبان حماسە بیافرینند و اثبات کنند، کە از ماست کە بر ماست!
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
انتخابات در مفهوم مدرن بە معنی انتخاب نمایندەگان از سوی مردم یک کشور یا واحد جغرافیایی می باشد، کە در چهارچوب قوانین موجود اجرا و برگزار می شوند. انتخابات در نظام های مختلف سیاسی و مردمان گوناگون از همدیگر مجزا می شوند. سیستم سیاسی کشور، نوعیت آزادی بیان و احزاب یا عدم آن همراە درجەی پیشرفت و فرهنگ دمکراسی بە روشنی در کیفت انتخابات و عملکرد نمایندە یا نمایندەگان برگزیدە تاثیر بە سزایی دارد. با در نظر گرفتن اختلاف فاحش بین نظام های سیاسی در جهان امروز می توان ادعا کرد، کە انتخابات در برخی از کشورها از خیمە شب بازی فراتر نمی روند. بە عبارت دیگر، روند و پروسەی انتخابات بە خودی خود نمی تواند دال بر وجود شرکت آزاد و فعال مردم در دادن شرعیت بە نظام و نمایندەگان باشد.
ایران یکی از کشورهای می باشد، کە در روند تاریخ خود فرسخ ها با اصول و فروع دمکراسی و قوانین جهان پسند انتخابات دور بودە است. در دوران جمهوری اسلامی این بازار مکارە بیداد می کند و همەی انتخابات موجود در کشور بە پاس وجود نظام مستبد و عدم آزادی بیان و احزاب ضرب در صفر می شوند. نمایندەگان برگزیدە در زیر سایەی ولایت فقیە و قوانین ضرب و شتم دگر اندیشان و وجود ماشین سرکوب از رئیس جمهور گرفتە تا شورای شهر، توان و ارادەی تصمیم گیری آزادانە را در عمل و تئوری ندارند. سیستم های مستبد و دیکتاتوری تا حد توان ارادەی فردی و عمومی را سلب می کنند و از طرق گوناگون آنها را وادار بە سکوت و اطاعت درازمدت می کنند.
انتخابات دهمین مجلس شورای اسلامی و پنجمین مجلس خبرگان در کلیت خود عامل تعیین کنندە و سرنوشت ساز مردم ایران و بە ویژە ملل دیگر در این مرزهای جغرافیای نیست. در فضای سیاسی و در بعد فرهنگ اداری و غیرە، زمینە و ظرفیت عملی شدن دمکراسی نمایندەگی وجود ندارد. عدم آزادی بیان و احزاب و وجود استبداد تام ولایت فقیە برای رشد و تمرین فرهنگ دمکراسی فضایی باقی نگذاشتە است. آمدن و رفتن مهرەهای مختلف در طول دهەهای گذشتە ثابت نمودە است، کە تغییر در جامعەی ایران و بە ویژە در چهارچوب سیستم موجود امری آسان نیست. جمهوری اسلامی و سران این نظام بە دمکراسی و آزادی اعتقاد ندارند و ایمان و باور نهایی آنها بر پایەهای سرکوب، استعمال نیزە و زندان استوار است.
تاریخ معاصر این دیار و سرزمین بیانگر ویرانەهای عمیق و وسیع جامعە در ابعاد گوناگون می باشد. اگر مردمان و ملل مختلف این دیار در حد کمی با روند تاریخی کشور و بحران های مختلف آن آگاهی نسبی داشتند، سلسلەی انتخابات عاری و خالی از مفهوم و جوهر نمایندەگی ادامە پیدا نمی کردند. در این جامعەی پر از تناقضات فاحش، فهم و درک اختلافات طبیعی و توان نگرش بە گذشتە در حد مناسب وجود عینی ندارند. آنها در این جامعەی استبداد زدە و خالی از فرهنگ وبنیادهای اصیل دمکراسی و حکومت مردم سالار محکوم بە کشیدن زجر تاریخی هستند. بە روایتی دیگر، امروز و آیندەی ملل این سرزمین در بازی و قمار سیاست تردستان و شعبدەبازان از گذشتە بهتر نخواهد بود.
فرهنگ آزادی و عشق بە دمکراسی و مردم سالاری در ایران از مرزهای نوشتە وگفتە فراتر نرفتەاند. بە این دلیل، در میدان عمل و زیر لوای حاکمان مستبد، انتخابات از معنی خود تهی شدە وبە تکرار مکررات مبدل گردیدە است. مردم در سیاست کلان خود و فرد در عملکرد روزانەی خویش نگاە و تفسیری هدفمندانە از آیندەی خود ندارند. رأی دهندەگان جامعە از قدرت اعتماد بە نفس و ایمان بە تغییر برخوردار نیستند و در طول سالیان متمادی بە صیغەهای پیش رو و فردای نە چندان دور فکر نکردەاند. مردمانی پر از هیاهو و داستان سرا در پیچ و خم زندگی روزانەی خویش، از بسیاری از مردمان گوشە و کنار جهان عقب افتادەتر هستند. آنها بە معنی کلمە تسلیم آخوندها و سیستم کنونی شدەاند، چراکە آئینەی تاریخ این مردمان و سرزمین، مملو از استبداد، دلت و نکبت می باشد.
در این ایام و روزگار، احزاب سیاسی خارج از کشور و دیگران مانند هموطنان خود در داخل کشور سیاست روشن و تاکتیک مناسبی ندارند. سیاست بایکوت آنها از سوی مردمان داخل عملی نشدە و شعور سیاسی عموم بە سطحی نرسیدە است، کە برای دست یابی بە آزادی باید متوسل بە شیوە و طرق مختلف مبارزات عمومی و سراسری شد. برخی از این احزاب در پی سرخوردگی از تکرار سیاست بایکوت راە خود را جدا کردە و می خواهند با مردم و کاندیداهای انتخاباتی همسو شوند. بە عبارتی دیگر، آنها می خواهند سیاست جدیدی را در پیش گرفتە و گویا از سیاست سرنگونی رژیم خستە و منصرف شدەاند. گفتە و عملکردهای این طیف نشان می دهد، کە طرح سیاست سرنگونی رژیم در ایران واقع گرایانە و عملی نیست. نبود افق روشن برای مردم در داخل و احزاب سیاسی خارج از کشور، دوران سکوت و تسلیم را حکمفرما کردە است.البتە باید خاطرنشان نمود، کە اگر مردم بە معنی تام کلمە حضور عملی نداشتە باشند و ارادەی عمومی و افقی روشن در کار نباشد، جمهوری اسلامی تنها با شعر و شعار از میدان برچیدە نخواهد شد.
باید خاطر نشان کرد، کە دوران نا امیدی در بین مردم و بە ویژە گروەهای اپوزیسیون خارج از کشور جنب و جوش نسبی در کارزار سیاست را بە حداقل خود تنزل دادە است.
مردم ایران در طول قرن های متمادی امتحان خود را پس دادەاند و با اعمال خود ثابت کردەاند، کە در بی تفاوتی و دو چهرەگی در جهان بی نظیر هستند. جامعە شناسی قدرت و سرکوب در ایران جواب سکوت مردم و سربە زیر بودن این مردم را در مقابل مستبدان بە وضوح ترسیم می کند. روحیەی خود بزرگ بینی ملت فارس و همراهی کردن ملت آذری در میادین اقتصاد و قدرت با فارس ها تحت لوای مذهب رسمی شیعە دوازدە امامی برخی از جنبەهای سیاست موجود در بین ملل ایران را برملا می کند. ملت کرد، بلوچ، عرب و ترکمان در این گیرو دار تاریخی پر از رنج و سرکوب دارند و تحت قدرت استبداد نتوانستەاند همانند دیگران قد علم کنند. در دوران سیاە موسوم بە انقلاب اسلامی این ملل نامبردە در نبود امکانات مختلف و من جملە آزادی بیان و احزاب ، امکان رویاروی با سیاست جمهوری اسلامی را نداشتەاند.باید اذعان نمود، کە کردها در این مورد بیشتر از همە فداکاری کردەاند و خون و هزینەی هنگفتی دادەاند. در واقع دادەهای تاریخی نشان می دهند، کە انتخابات در این سرزمین در ایام تاج و عمامە بە عامل خیری بدل نشدە و در واقع بە تراژیدی دردناک زندگی ملل بدون حق تعیین سرنوشت و آزادی دامن زدە است.
ضعف رشد هویت شناسی و تفکر و تامل در گذشتەهای پر از رنج و خون، مردمان این ملتهای سرکوب شدە و حتی ملل حاکم فارس و آذری را بە بیراهە کشاندە است. شانە خالی کردن از زیر بار مسئولیت مبارزات عمومی و امید بە نیروهای غیبی و قدرت های بزرگ بە ماندگاری سلطەی حاکم کمک نمودەاند. جالب این است، کە همە در مقابل وضع موجود از عمل گریزان و در دامن سکوت، نوشتن و پخش اعلامیە، بایکوت و سیاست موسوم بە انتظار گرفتار شدەاند. باید فرهنگ شکنی کرد و ایران را با ذرەبین بزرگ نگاە کرد، تا کە شاید شکست های تاریخی این سرزمین، نبود آزادی و عدم رشد طبیعی فرهنگ دمکراسی و عقب افتادەگی این کشور را باز شناخت. کشوری کە با خون و خاک دیگران و با شعبدەبازی سیاسی سر پا ایستادە و هویت ملت های گوناگونی را بە بوتەی فراموشی سپردە است، با این انتخابات راه بە جای نمی برد. گویی مردم در این سرزمین با تسلیم سر آشنایی دارند و اهمیت انتخابات، دمکراسی، آزادی و حق تعیین سرنوشت را بە درستی نمی دانند. گویی این سرنوشت حتمی مردمان این مرز و بوم است، کە باید از انسانیت و آزادەگی خویش گذر کردە و بدون ارادە و هدف در انتخابات نمایشی شرکت کنند.این جامعەی موسوم بە ایرانی می باشد، کە این رهبران و نظام را در دامن خود پرورش دادە است و گویی لازم و ملزوم همدیگرند.
راە رهایی از این خیمە شب بازی بردیدن از نظام و جزم کردن عزم واژگون کردن جمهوری مرگ و زندان می باشد. انتخابات در نبود آزادی احزاب و بیان تنها برای عوض کردن برخی از مهرەهای نظام می باشد. این عمل تکراری باری از دوش مردم بر نمی دارد و بە عنوان سر بار هم می ماند. نبود شرایط مساعد برای انتخابات و وجود اسناد و مدارک فراوان و بە ویژە تجربە دهەهای گذشتە، دال بر بی ثمر بودن انتخابات می باشند. رئیس جمهور و عضو مجلس و دیگران در این نظام قطرەای بیش نیستند و توان، ارادە و از همە مهمتر آزادی عمل ندارند. چرخش این چرخ های نامیمون بە ویژە بە کردها و دگر ملل زیر ستم در ایران، جز سرکوب و ستم چیز دیگری نمی بخشد. انتخابات تنها برای نظام و کاندیدهای پیروز مایەی شعف و شادی خواهد بود و برای عامەی مردم مایەی امتداد اوضاع نابسامان زندگی و سرکوب آزادی ها می باشد.
واقعیت امر این است، کە بازی میانەرو و تندرو در ذات سیاست جمهوری اسلامی برای ادامەی سکوت مردم و عامە طرح و راەاندازی شدە است.
جنبش سبز بە روشنی صحت و سقم این جنگ زرگری و ساختگی سران رژیم را برملا می نماید. مردم زمانی می توانند از شر شعبدە بازان سیاست در کشور رها شوند، کە سکوت و تسلیم را بە درود گفتە و آگاهانە و فداکارانە خط نفی و بطلان بە تمامیت نظام بکشند. رای دادن معادلەی سیاست در کشورهای دیکتاتور زدە را حل نخواهد کرد و باید جنبشی بزرگ و مردمی بساط این نظام را برچینند. انقلاب اسلامی قابل اصلاح نیست و مردم تنها با انقلاب و شورش از شر آن خلاص می شوند. البتە حیلەگران سیاست در این بازی حلال انتخابات مردم و ملت همیشە در صحنە را همچن گذشتە بە سر صندوق های رأی دادن هدایت می کنند. البتە باید بار دگر این مردم بی سر و زبان حماسە بیافرینند و اثبات کنند، کە از ماست کە بر ماست!
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.