ایران، مملو ازمردمی خفته و سرزمینانتخابات نمایشی
14:18 - 23 خرداد 1392
Unknown Author
عزیز شیخانی
مردم ایران در عمل نشان دادهاند، كهچیزی جدا از تافتهو بافتهی نظام سیاسی حاكم نبودهو نیستند. مردمان این سرزمین، جهان سیاست و ادارهی كشور را درآینهی دروغپردازی شاهنامهی فردوسی میبینند و تفسیر میكنند. سرزمینی كهشاهنامهاسطورهاش باشد و نسلهای عصر جدید بهكاخهای دروغین حاكمیت و اشعار خالی از حقیقت عدالت ببالند، بهندرت با تغییر بنیادین همگام و همسو میباشد. اگر كسی با بافت جامعهی ایران بهویژهبافت قدرت شناسی و حاكمیت شناخت جزئی هم داشتهباشد، در نگاهاول بهوسعت دروغ پردازیهای رنگینكمانی عام و خاص پیمیبرد.
مردمی خفتهو گمراهشدهدر آهنگ بزم و رزم مذهبی، سلطنتی، مدلگرایی و غیرهبرای رهایی خویش توان سر برفراشتهشدن ندارند و در مسیر نوسانات سیاسی مانند پر كاهی سرگردانند. فرهنگ خودفریبی در ایران مردم را بهكوی عدم شناخت از واقعیات جامعهو جهان كشاندهو عمدهی این مردم را از اعتماد بهخویشتن خویش تهی كردهاست. نبود جسارت عمومی و شجاعت در سطح جامعه، مردم را در دست نظام بهخمیری بدل نموده كهدر طول سالیان متمادی با طرح شعار و شعر فریبندهدیدهگان مردم را نشانهگرفتهاست و اذهان عموم را بهبیراهكشاندهاست.
مردم ایران در دایرهی قدرت و بازی سیاست بهمانند سایر مردمان تحت سلطهو زور، مال و جان را برآزادی و آزادگی برتری دادهاند. فررفتن و غرق شدن در امواج ناتوانی و بیاعتمادی،آنها را بهعروسكی سیاسی بدل كرده، كهدر انتخابات گوناگون بهطرق مختلف بهصحنهی انتخابات كشیدهمیشوند و مُهر نادانی را بر پیشانی خویش میزنند. مردمی كهخود را ملتی پرآوازه و مشهور قلمداد میكند و در ظاهر بهتاریخ مملو از سركوب حاكمان زورمدار میبالند، در عمل عدم استعداد دارابودن نظامی انسانیتر و بهتر را فریاد میكشند. آنها بهریش اعراب، تركان و دیگران میخندند، اما در پس مرزهای پر از ظلمت و تاریكی این سرزمین گربهای شكل و در فضای وسیع این جوامع غیر ایرانی، مردمانی به پاخواسته و شوریدهبهچشم میخورند، كهمیادین شهرهای بزرگ را بهسنگر مبارزهعلیهاستبداد و دیكتاتوری بدل كردهاند. در سرزمین شاهو آخوند، پیشروان بهقول آزادیخواهو حقطلب در داخل و خارج بهدریوزهی سیاسی میمانند كهبرای موجودیت زندانی بهنام ایران عزای عمومی سر میدهند.
بار دیگر خیمهشب بازی دیگر در راهاست و سیل تفسیرات گوناگون در پهنهی این كرهی خاكی در جولان است. مردمی اسیر و دور از افق سیاسی معین در راهاست، تا برای علی خامنهای و نظام، حماسهی دیگر سر بیافرینند! در انتخابات دورهی دهم و در پس اختلافات فردیی بین كاندیدهای ریاست جمهوری، موجی از اعتراضات گستردهساحل سیاسی رژیم را درنوردید، اما بهدلیل حامیان نظام كهبهسبزپوشان داخل و خارج از كشور معروف شدند، جنبش مذبور در نطفهخفهشد. فضای داستان سرایی و شاهنامهنویسی بستری فراهم كرد، كهحقیقت موضوع و ریشهی دردها بهدست فراموشی سپردهشد. بسیاری از بهقول روشنفكر و دانشگاهرفتهگان و حتی گروههای اپوزیسیون خارج از كشور شعار \"ای ایران سرزمین پر گهر را\" سر میدادند و خود را برای انقلابی سبز آماده كردهبودند. نبود درک سیاسی و نامأنوس بودن با واقعیات و عدم درک موزونی سیر رویدادها، پشیروان و رهبران این جنبش را در تارهای عنكبوتی گرفتار كرد. در نتیجهاعتماد بهنفس مردم شكنندهتر از گذشتهشد و رژیم در برنامهریزی خویش موفقتر عمل كرد.
در ایران توسعهنیافته،فرد نیز از مسئولیت خویش شانهخالی میكند. عدم آگاهی بر ابعاد گوناگون جامعهو زندگی، وی را در آغوش بیماری مزمن موسوم به\" دنبالهروی كوركورانه\" گرفتار مینماید. در چنین روزگاری استراتیژی عمل در عالم خارج وجود ندارد و توان بسیج كردن عموم برای رسیدن بههدفی معین از دایرهی معادلهخارج است. مردم بهدلایل مختلف از زیر بار مسئولیت در رفتهو روشنفكران و احزاب سیاسی خارج از مرز هم بهنوشتهای چند بسندهكردهو در نتیجهعمل مهمی رخ نمیدهد. هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران امروز بهسخرهگرفتن مردم است.
مردمان و ملت های مختلف در این سرزمین از روزهای اوایل انقلاب منفی بهمن بهابزاری بدل شدهاند كهباید در دایرهی عبودیت نظام بچرخند و در انتظار انقلاب مهدی، سكوت را پاس بدارند.
چنین بهنظر میرسد، كهمردم كم و بیش در انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا شركت میكنند. برگزاری همزمان چهارمین دورهی انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا مردم را بهشركت در انتخابات سوق میدهد. از دور نهی كردن مردم از شركت انتخابات از طرق فراخوان و اذان سیاسی مجموعهای از احزاب و گروههای سیاسی بریدهاز جامعه، تنها بهواكنشی كوتاهمدت بهسیاست روز رژیم می ماند. باید مردم خفتهاز خواب گران برخیزند و با دیدهی شک و تردید بهتاریخ خویش بنگرند و دو انقلاب كمدی ایرانیان را بفهمند.
چرخیدن در مدار شاهو آخوند و خیرهشدن بهدو ناانقلاب موسوم بهمشروطهو اسلامی توان و ارادهی عموم را خنثی و منزلت آزادی فرد و عموم را نفی میكند. باید عزم خویش را جزم كرد و فروریختن پایههای نظام و افكار استبدادی را نشانهگرفت و دروغ های تاریخی را وداع گفت. غرور بیپایهی ایرانی بودن را باید شكست و آهنگ سقوط حاكمان زور و مستبدان را سر داد. مردم باید از نظام و همچنین از فرهنگ سركوب سالاری سیاسی گذر كردهو عبودیت سیاسی را بهزبالهدان تاریخ بیندازند. ننگ تاریخی ایرانیان و بهویژهملت حاكمهو حاكمیت سیاسی از طریق اعتراف بهشناخت هویت ملتهای دربند و آزادی اصیل فرد و دورشدن از قداست مرزهای ساختگی رنگ میبازد.
مردم ایران در عمل نشان دادهاند، كهچیزی جدا از تافتهو بافتهی نظام سیاسی حاكم نبودهو نیستند. مردمان این سرزمین، جهان سیاست و ادارهی كشور را درآینهی دروغپردازی شاهنامهی فردوسی میبینند و تفسیر میكنند. سرزمینی كهشاهنامهاسطورهاش باشد و نسلهای عصر جدید بهكاخهای دروغین حاكمیت و اشعار خالی از حقیقت عدالت ببالند، بهندرت با تغییر بنیادین همگام و همسو میباشد. اگر كسی با بافت جامعهی ایران بهویژهبافت قدرت شناسی و حاكمیت شناخت جزئی هم داشتهباشد، در نگاهاول بهوسعت دروغ پردازیهای رنگینكمانی عام و خاص پیمیبرد.
مردمی خفتهو گمراهشدهدر آهنگ بزم و رزم مذهبی، سلطنتی، مدلگرایی و غیرهبرای رهایی خویش توان سر برفراشتهشدن ندارند و در مسیر نوسانات سیاسی مانند پر كاهی سرگردانند. فرهنگ خودفریبی در ایران مردم را بهكوی عدم شناخت از واقعیات جامعهو جهان كشاندهو عمدهی این مردم را از اعتماد بهخویشتن خویش تهی كردهاست. نبود جسارت عمومی و شجاعت در سطح جامعه، مردم را در دست نظام بهخمیری بدل نموده كهدر طول سالیان متمادی با طرح شعار و شعر فریبندهدیدهگان مردم را نشانهگرفتهاست و اذهان عموم را بهبیراهكشاندهاست.
مردم ایران در دایرهی قدرت و بازی سیاست بهمانند سایر مردمان تحت سلطهو زور، مال و جان را برآزادی و آزادگی برتری دادهاند. فررفتن و غرق شدن در امواج ناتوانی و بیاعتمادی،آنها را بهعروسكی سیاسی بدل كرده، كهدر انتخابات گوناگون بهطرق مختلف بهصحنهی انتخابات كشیدهمیشوند و مُهر نادانی را بر پیشانی خویش میزنند. مردمی كهخود را ملتی پرآوازه و مشهور قلمداد میكند و در ظاهر بهتاریخ مملو از سركوب حاكمان زورمدار میبالند، در عمل عدم استعداد دارابودن نظامی انسانیتر و بهتر را فریاد میكشند. آنها بهریش اعراب، تركان و دیگران میخندند، اما در پس مرزهای پر از ظلمت و تاریكی این سرزمین گربهای شكل و در فضای وسیع این جوامع غیر ایرانی، مردمانی به پاخواسته و شوریدهبهچشم میخورند، كهمیادین شهرهای بزرگ را بهسنگر مبارزهعلیهاستبداد و دیكتاتوری بدل كردهاند. در سرزمین شاهو آخوند، پیشروان بهقول آزادیخواهو حقطلب در داخل و خارج بهدریوزهی سیاسی میمانند كهبرای موجودیت زندانی بهنام ایران عزای عمومی سر میدهند.
بار دیگر خیمهشب بازی دیگر در راهاست و سیل تفسیرات گوناگون در پهنهی این كرهی خاكی در جولان است. مردمی اسیر و دور از افق سیاسی معین در راهاست، تا برای علی خامنهای و نظام، حماسهی دیگر سر بیافرینند! در انتخابات دورهی دهم و در پس اختلافات فردیی بین كاندیدهای ریاست جمهوری، موجی از اعتراضات گستردهساحل سیاسی رژیم را درنوردید، اما بهدلیل حامیان نظام كهبهسبزپوشان داخل و خارج از كشور معروف شدند، جنبش مذبور در نطفهخفهشد. فضای داستان سرایی و شاهنامهنویسی بستری فراهم كرد، كهحقیقت موضوع و ریشهی دردها بهدست فراموشی سپردهشد. بسیاری از بهقول روشنفكر و دانشگاهرفتهگان و حتی گروههای اپوزیسیون خارج از كشور شعار \"ای ایران سرزمین پر گهر را\" سر میدادند و خود را برای انقلابی سبز آماده كردهبودند. نبود درک سیاسی و نامأنوس بودن با واقعیات و عدم درک موزونی سیر رویدادها، پشیروان و رهبران این جنبش را در تارهای عنكبوتی گرفتار كرد. در نتیجهاعتماد بهنفس مردم شكنندهتر از گذشتهشد و رژیم در برنامهریزی خویش موفقتر عمل كرد.
در ایران توسعهنیافته،فرد نیز از مسئولیت خویش شانهخالی میكند. عدم آگاهی بر ابعاد گوناگون جامعهو زندگی، وی را در آغوش بیماری مزمن موسوم به\" دنبالهروی كوركورانه\" گرفتار مینماید. در چنین روزگاری استراتیژی عمل در عالم خارج وجود ندارد و توان بسیج كردن عموم برای رسیدن بههدفی معین از دایرهی معادلهخارج است. مردم بهدلایل مختلف از زیر بار مسئولیت در رفتهو روشنفكران و احزاب سیاسی خارج از مرز هم بهنوشتهای چند بسندهكردهو در نتیجهعمل مهمی رخ نمیدهد. هدف از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران امروز بهسخرهگرفتن مردم است.
مردمان و ملت های مختلف در این سرزمین از روزهای اوایل انقلاب منفی بهمن بهابزاری بدل شدهاند كهباید در دایرهی عبودیت نظام بچرخند و در انتظار انقلاب مهدی، سكوت را پاس بدارند.
چنین بهنظر میرسد، كهمردم كم و بیش در انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا شركت میكنند. برگزاری همزمان چهارمین دورهی انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا مردم را بهشركت در انتخابات سوق میدهد. از دور نهی كردن مردم از شركت انتخابات از طرق فراخوان و اذان سیاسی مجموعهای از احزاب و گروههای سیاسی بریدهاز جامعه، تنها بهواكنشی كوتاهمدت بهسیاست روز رژیم می ماند. باید مردم خفتهاز خواب گران برخیزند و با دیدهی شک و تردید بهتاریخ خویش بنگرند و دو انقلاب كمدی ایرانیان را بفهمند.
چرخیدن در مدار شاهو آخوند و خیرهشدن بهدو ناانقلاب موسوم بهمشروطهو اسلامی توان و ارادهی عموم را خنثی و منزلت آزادی فرد و عموم را نفی میكند. باید عزم خویش را جزم كرد و فروریختن پایههای نظام و افكار استبدادی را نشانهگرفت و دروغ های تاریخی را وداع گفت. غرور بیپایهی ایرانی بودن را باید شكست و آهنگ سقوط حاكمان زور و مستبدان را سر داد. مردم باید از نظام و همچنین از فرهنگ سركوب سالاری سیاسی گذر كردهو عبودیت سیاسی را بهزبالهدان تاریخ بیندازند. ننگ تاریخی ایرانیان و بهویژهملت حاكمهو حاكمیت سیاسی از طریق اعتراف بهشناخت هویت ملتهای دربند و آزادی اصیل فرد و دورشدن از قداست مرزهای ساختگی رنگ میبازد.